تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۱ -


نكته ها : 
O با اينكه خداوند در قرآن به عدد ركعت هاى نماز و طواف اشاره نكرده و بيان مقدار و نصاب زكات و بسيارى از مسائل ديگر را به عهده ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گزارده ، ولى در مسائل خانوادگى و تربيتى و مفاسد اخلاقى به ريزترين مسائل پرداخته است .
O خداوند در اين آيه بيست وپنج مرتبه با آوردن ضمير مونث به زنان توجّه كرده است .(188)
O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از آيه ى ((يَغضُضنَ من ابصارهنّ و يحفظوا فروجهنّ)) آن است كه حتّى زنان به عورت زنان نگاه نكنند و عورت خود را از نگاه ديگران حفظ نمايند.(189)
O كلمه ((اِربة )) به معناى حاجت و نياز است . مراد از ((اولى الاربة )) خدمتگزاران و ملازمانى هستند كه تمايل به همسر ندارند.(190)
O پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير جمله ى ((الاّ لِبُعولتهنّ)) فرمود: خداوند آن دسته از زنان را كه صورت و موى خود را براى شوهر آرايش نكنند ويا تقاضاى شوهر را نپذيرند، لعنت كرده است .(191)
O توبه ، گاهى پشيمانى از يك گناه فردى و گاهى براى تغيير دادن يك فرهنگ فاسد عمومى است ، كه آيه ظاهرا درباره ى نوع دوّم است . زيرا در جاهليّت گردن وسينه ى زنان باز بود.(192)
O حفظ حجاب و ترك جلوه گرى ثمرات بسيارى دارد كه برخى از آنها عبارت است از:
آرامش روحى ، استحكام پيوند خانواده ، حفظ نسل ، جلوگيرى از سوء قصد و تجاوز، پيشگيرى از امراض مقاربتى و روانى ، پائين آمدن آمار طلاق ، خودكشى ، فرزندان نامشروع و سقط جنين ، از بين رفتن رقابت هاى منفى ، حفظ شخصيّت و انسانيّت زن ، و نجات او از چشم ها و دلهاى هوسبازى كه امروز دنياى غرب و شرق را در لجن فرو برده است .
O ((خُمُر)) جمع ((خمار)) يعنى روسرى و ((جيوب )) جمع ((جيب )) به معناى گردن وسينه است .
پيام ها : 
1 در لزوم عفّت و پاكدامنى و ترك نگاه حرام بين زن و مرد، فرقى نيست . (يَغضّوا يَغضُضن يَحفظوا يَحفظن )
2 جلوه گرى زنان ، در جامعه ممنوع است . (ولا يُبدين زينتهنّ)
3 ظاهر بودن قسمت هايى از بدن كه به طور طبيعى پيداست ، (صورت ، دست يا پا) مانعى ندارد. (الاّ ما ظَهَر منها)
4 در ميان انواع پوشش ها، نام مقنعه و روسرى بزرگ آمده و اين دليل بر اهميّت حجاب است . (خُمُرهنّ)
5 در قانون گزارى بايد به ضرورت ها، واقعيّت ها و نيازها توجّه شود. (اگر پوشاندن آن قسمت از بدن كه خود به خود آشكار است ، واجب مى شد، زندگى براى عموم زنان مشكل بود) (الاّ ما ظَهر منها)
6 اسلام به نيازهاى فطرى و غريزى بشر پاسخ مثبت مى دهد. (الاّ لبُعولتهنّ)
7 از بردگان و غلامان و افراد ملازمى كه نيازى به همسر ندارند، ستر و پوشاندن واجب نيست . (او ما مَلَكت ايمانهنّ او التّابعين غير اولِى الاربة )
8 هرگونه راه رفتنى كه سبب آشكار شدن زيورهاى مخفى زن شود ممنوع است . (ولا يضربن بارجلهنّ)
9 زن ، حقّ مالكيّت دارد. (مَلَكت ايمانهنّ)
10 زن ، زينت خود را تنها به زنان مسلمان مى تواند نشان دهد و نزد زنان كفّار بايد خود را بپوشاند. (نسائهنّ)يعنى زنان خودى و مسلمان نه بيگانه .
11 پوشش زن با تمايلات جنسى مردان نامحرم كاملا ارتباط دارد، براى (غير اولى الاِربَة )كه ميلى به همسر ندارد پوشش لازم نيست .
12 حجاب وپوشش ، واجب است ، (وليَضربنَ بخُمُرهنّ)وهركارى كه زينت زن را آشكار كند يا ديگران را از آن آگاه كند ممنوع است . (ليعلم مايُخفين من زينتهنّ)
13 مقدار واجب براى پوشش سر و صورت ، انداختن روسرى و مقنعه اى است كه گردن و سينه را بپوشاند. (خُمُرهنّ على جُيوبِهنّ)
14 با حفظ حجاب ، حضور زن در جامعه مانعى ندارد. (ولا يُبدينَ زينتهنّ) همان گونه كه شركت زن در نماز جماعت بلامانع است . (و اركَعى مع الرّاكعين )(193)
15 همه مردم نسبت به مساءله نگاه و حجاب مسئولند و براى نگاه هاى حرام خود بايد توبه كنند. (توبوا الى اللّه جميعا ايّها المؤ منون )
16 مقتضاى ايمان ، توبه به درگاه خداوند است . (توبوا الى اللّه جميعا ايّها المؤ منون )
17 توبه ، هم واجب است و هم كليد رستگارى است . (تُوبوا... تفلحون )
18 راه رستگارى ، بازگشت از مسيرهاى انحرافى به راه خداست . (تُوبوا الى اللّه ... تفلحون )
(32) وَاءَنكِحُواْ الاَْيَمَى مِنكُمْ وَالصَّلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
پسران و دختران بى همسر وغلامان وكنيزان شايسته ى (ازدواج ) خود را همسر دهيد. (و از فقر نترسيد كه ) اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بى نيازشان مى گرداند. خداوند، گشايشگر داناست . (او از فقر ونياز شما آگاه است وبر كفايت شما وعده داده است ودر عمل به وعده اش قدرت دارد)
نكته ها : 
O ((اَيامى )) جمع ((ايم ))، يعنى كسى كه همسر ندارد، خواه مرد باشد يا زن ، باكره باشد يا بيوه .
O بهترين واسطه گرى ها، شفاعت و واسطه گرى در امر ازدواج است . چنانكه در روايت آمده است : كسى كه ديگرى را داماد يا عروس كند، در سايه ى عرش خداست .(194)
O پدر و مادرى كه با داشتن امكانات ، فرزندشان را همسر نمى دهند، اگر فرزند مرتكب گناه شود، والدين در گناه او شريك هستند.(195)
O درباره ى ازدواج ، روايات بسيارى آمده است كه به چند مورد آن اشاره مى كنيم :
# امام صادق عليه السلام فرمود: توسعه ى زندگى ، در سايه ى ازدواج است .
# كسى كه از ترس فقر ازدواج نكند، به خداوند سوءظن برده است .
# دوركعت نماز كسى كه همسر دارد، بهتراز هفتاد ركعت نماز كسى است كه همسر ندارد.(196)
پيام ها : 
1 جامعه ى اسلامى ، مسئول ازدواج افراد بى همسر است . (و اَنكِحوا)
2 ازدواج در اسلام ، امرى مقدّس و مورد تاءكيد است . (و اَنكحوا)
3 لازم نيست خواستگارى ، از طرف خاصّى باشد، هر يك از طرفين ازدواج مى توانند پيشقدم شوند. (و اَنكحوا)
4 تنها سفارش به ترك نگاه حرام ، كافى نيست ، مساءله ى ازدواج را بايد حل كنيم . (يَغضّوا، يَغضُضن ، انكحوا)
5 زنان بيوه را همسر دهيد. (((اَيامى ))، شامل آنان نيز مى شود.)
6 داشتن صلاحيّت ، شرط طرفين عقد است . (والصّالحين )(يعنى بايد صلاحيّت اداره زندگى مشترك را داشته باشند.)
7 اقدام جامعه براى عروس و داماد كردن افراد صالح ، تشويقى است كه جوانان لااُبالى و هرزه نيز خود را در مدار صالحان قرار دهند.
(والصّالحين ...) (بنا بر اين كه مراد از صلاحيّت ، صلاحيّت اخلاقى و مكتبى باشد.)
8 در تاءمين نيازهاى جنسى ، فرقى ميان انسان ها نيست . (زن ، مرد، غلام و كنيز) (منكم ، عبادكم ، امائكم )
9 فقر، نبايد مانع اقدام در امر ازدواج شود. (اِن يكونوا فقراء...)
10 در صورت فقر، به ازدواج اقدام كنيد و بر خدا توكّل نماييد. (يُغنِهم اللّه )
11 فقر، براى عروس و داماد عيب نيست . (ان يكونوا فقراء ...)
12 خداوند، تاءمين زندگى عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج ، وسيله ى وسعت و بركت زندگى است . (يغنهم اللّه )
13 تحقّق وعده هاى الهى از سرچشمه ى فضل بى پايان اوست . (فضله واسع )
14 رشد و توسعه اى كه خداوند نصيب بندگانش مى فرمايد، بر اساس علم و حكمت اوست . (واسعٌ عليم )
(33) وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَبَ مِمَّا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللّهِ الَّذِى ءَاتَكُمْ وَلاَ تُكْرِهُواْفَتَيَتِكُمْ عَلَى الْبِغَآءِ إِنْ اءَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الْحَيَوةِالدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
و كسانى كه وسيله ى ازدواج نمى يابند، بايد پاكدامنى و عفت پيشه كنند، تا آن كه خداوند از كرم خويش ، آنان را بى نياز نمايد. و هر كدام از غلامان و كنيزان شما كه خواهان بازخريد و آزادى (تدريجى ) خود باشند، (يعنى مايلند با قرارداد كتبى با مالك خويش كار كرده و خود را آزاد نمايند) اگر در آنان خير و شايستگى ديديد، تقاضاى آنان را بپذيريد (و براى كمك به آزاد شدن آنان ) از مالى كه خدا به شما داده به آنان بدهيد، و كنيزان خود را كه تصميم بر پاكدامنى دارند، به خاطر رسيدن به مال دنيا به فحشا وادار نكنيد، كه هر كس آنان را به فحشا مجبور كند، البتّه خداوند براى آن كنيزان كه به اكراه بدان كار وادار گشته اند، بخشنده ى مهربان است .
نكته ها : 
O ابتدا بايد به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام كرد، سپس به غير متاءهّلين سفارش عفت و پاكدامنى . (آيه ((وانكحوا)) قبل از آيه ((وليستعفف )) آمده است )
O على عليه السلام فرمود: در جاهليّت مردم كنيزان را براى كسب درآمد به فحشا وادار مى كردند.(197)
O اگر مسلمانان در جنگ پيروز شدند و اسير گرفتند، در مورد رفتار با اُسرا يكى از اين چند راه را مى توانيم پيش بگيريم :
الف : همه ى اسيران را يكجا آزاد كنيم ، كه در اين صورت ، دوباره جنگ شروع مى شود.
ب : همه را بكشيم ، كه اين ، نشانه ى سنگدلى مسلمانان خواهد بود.
ج : اسرا را در منطقه اى گرد آوريم و از بيت المال مسلمين ، مخارج آنان را تاءمين كنيم . (در اين طرح ، بايد بى گناهان هزينه ى مجرمان را بپردازند).
د: آنها را ميان مسلمانان تقسيم كنيم تا سيره ى اسلام و مسلمين را مشاهده كنند و به تدريج تحت تاءثير قرار گيرند و مسلمان شوند، سپس از راه هاى مختلف ، آنها را آزاد كنيم ، كه اين طرح ، بهترين است ، و طرح اسلام نيز همين است .
بگذريم كه نظام جنگ در آن زمان اين بود كه اسير جنگى را به عنوان برده مورد استفاده قرار مى دادند و اسلام نيز مقابله به مثل مى كرد، همان گونه كه امروز در دنيا اسيران را در اردوگاه ها قرار مى دهند كه ما نيز بايد قوانين بين المللى جنگ را تا آنجا كه منافاتى با مذهب ما نداشته باشد بپذيريم .
پيام ها : 
1 دسترسى نداشتن به همسر، مجوّز گناه نيست ، صبر و عفّت لازم است . (وليَستَعفف )
2 هر كجا احساس خطر بيشتر شد، سفارش مخصوص لازم است . (وليَستَعفِف الّذين لايَجِدونَ نكاحا)(چون افراد غير متاءهل بيشتر از ديگران در معرض فحشا و منكر هستند، خداوند در فرمان به عفّت ، آنان را مخاطب قرار داده است )
3 اگر عفّت و تقوا داشته باشيم ، خداوند ما را بى نياز مى كند. (وليَستَعفِف ... يُغنيهم اللّه )(جوانان بخاطر امكانات ازدواج ، به سراغ تهيّه ى مال از راه حرام نروند و عفّت و تقواى مالى از خود نشان دهند)
4 در حفظ عفّت و پاكدامنى عمومى ، هم جوانان خود را حفظ كنند، (و ليَستَعفف ) ، هم حكومت قيام كند (واَنكحوا الاَيامى )، و هم ثروتمندان جامعه به پاخيزند. (و آتوهم من مال اللّه )
5 در هر قراردادى حتّى با زيردستان خود، سند كتبى داشته باشيد. (مما مَلَكت اَيمانكم فكاتِبوهم )
6 آسان گرفتن ازدواج بردگان از طريق قرارداد بازخريد بايد همراه با علم به مصلحت باشد. (فكاتبوهم اِن عَلِمتُم فيهم خَيراً)
7 اسلام براى آزادى بردگان ، طرح هاى مختلفى دارد. يكى از آنها قرارداد بازخريد است . (فكاتبوهم )
8 دارايى و اموال را از خود ندانيد بلكه از خداست كه چند روزى امانت به شما داده است . (مال اللّه )
9 ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان ، مسئوليّت بيشترى دارند. (و آتوهم من مال اللّه الّذى آتاكم )
10 اوليا به بردگانى كه توان پرداخت بهاى بازخريد خود را ندارند كمك كنند. (و آتوهم من مال اللّه )حضرت على عليه السلام فرمودند: يك چهارم قيمت قرارداد را رها كنند.(198) وامام صادق عليه السلام فرمودند: چيزى از بهاى قرارداد را كم كنند.(199)
11 بردگان در بستن قرارداد، هم سنگ مالكان خود هستند. (((فكاتبوهم )) در موردى است كه هر دو طرف برابر هم باشند)
12 از مال الهى (بودجه ى زكات ) هم براى آزادى بردگان و هم براى ازدواج جوانان هزينه كنيد. (و آتوهم من مال اللّه )
13 بكارگيرى زيردستان در مسير حرام و واداشتن كنيزان عفيف بر فحشا، ممنوع است . (و لا تكرهوا فَتَياتكم على البِغاء)
14 دنياطلبى ، سرچشمه ى گناهان است . (لا تكرهوا ... عرض الحيوة الدّنيا)
15 ثروت اندوزى از راه هاى نامشروع جايز نيست . (لتَبتغوا عرض الحيوة الدّنيا)
16 دنيا زودگذر است . (عرض الحيوة الدّنيا)(كلمه ((عرض )) به معناى عارضى و زودگذر است )
17 ارزشها نبايد فداى رفاه و مال و ماديّات شود. (لاتكرهوا... لتبتغوا)
18 شخصيّت كنيزان مانند دخترانِ آزاد است . (((لاتكرهوا فَتَياتكم )) و نفرمود: ((لاتكرهوا امائكم )))
19 اسلام حامى كنيزان است . (لاتكرهوا...)
20 پاكدامنى و عفت براى زن بهترين ارزش است . (اِن اءرَدنَ تحصّنا)
21 سرچشمه بخشى از گناهان ، بزرگترها هستند. (لاتكرهوا... اءردن تحصّنا)
22 افراد مجبور شده به گناه ، مورد عفو قرار مى گيرند. (فاِنّ اللّه من بعد اكراههنّ غفورٌ رحيم )
(34) وَلَقَدْ اءَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ ءَايَتٍ مُّبَيِّنَتٍ وَمَثَلاً مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
همانا ما به سوى شما آياتى روشنگر و از كسانى كه قبل از شما بودند نمونه هاى برجسته و تاريخى و پندى براى پرهيزكاران فرستاديم .
پيام ها : 
1 خداوند با مردم اتمام حجّت مى كند. (اَنزلنا اليكم آيات مبيّنات )
2 آيات قرآن نور و روشنگر است . (آيات مبيّنات )
3 تاريخ گذشتگان ، چراغ راه آيندگان است . (مثلاً من الّذين خَلَوا من قبلكم )
4 قرآن كتاب جامعى است . (آيات مثلا موعظة )
5 پند پذيرى دلى آماده مى خواهد. (موعظةً للمتّقين )
6 متّقين نيز به موعظه نيازمندند. (موعظةً للمتّقين )
(35) اللّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَاءَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىُّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلاَ غَرْبِيَّةٍ يَكَادُزَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْتَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه :
خداوند، نور آسمان ها وزمين است . مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ ) باشد. آن چراغ در ميان شيشه اى و آن شيشه همچون ستاره اى تابان و درخشان . اين چراغ از روغن درخت پر بركت زيتون بر افروخته است ، كه نه شرقى است و نه غربى . (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است ) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را كه خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مى كند، و خداوند براى مردم مثلها مى زند و به هر چيزى آگاه است .
نكته ها : 
O ((مشكاة )) يعنى چراغدان . ((دُرّى )) به معناى پر نور و پر فروغ است . ((زِيت )) روغن زيتون را گويند. (مادّه اى كه وسيله ى روشنايى است )
O ((نور)) يعنى چيزى كه هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشياى ديگر است . در فرهنگ اسلام از چند چيز به عنوان ((نور)) ياد شده است ، از جمله : قرآن ، حديث ، علم ، عقل ، ايمان ، هدايت ، اسلام ، پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام .
O حضرت على عليه السلام فرمود: چيزى را نديدم مگر آن كه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن ديدم . ((ما راءيتُ شيئاً الاّ و راءيت اللّه قبله و بعده و معه ))
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بينم
O (اللّه نور السموات )يعنى : خداوند هدايت كننده ى آسمان و زمين است . در ميان تمام اقوالى كه براى ((نور)) گفته شده است ، از قبيل روشنگر، زينت بخش و هادى ، معناى هدايت بهتر به نظر مى آيد، چون هدايت آفرينش ، در آيات ديگر نيز آمده است . (اءعطى كل شى ء خلقه ثمّ هَدى )وجمله ى (نورٌ على نور)به معناى هدايت هاى دايمى و پى در پى است و در پايان آيه نيز مى فرمايد: (يَهدى اللّه لنوره )
پيام ها : 
1 هستى ، فيض خداوند و پرتوى از نور اوست ، قوام و بقاى هستى از اوست . (اللّه نور السموات ...)
2 نور خدا هم زياد است و هم ثابت . (شيشه ، هم نور را زياد مى كند و هم نور را از خاموش شدن حفظ مى كند.) (المصباح فى زُجاجة )
3 روشنى نور خدا از ذات اوست نه از جرقه هاى بيرونى . (يَكاد زَيتُها يضى ء و لو لم تمسسهُ نار)
4 زيتون درخت مباركى است . (شَجرةٍ مُباركةٍ زَيتونة )
5 اگر درخت زيتون در وسط باغ باشد، كه در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى شود، ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، يا در وقت صبح آفتاب دارد يا عصر. (زيتونةٍ لاشرقيّةٍ و لا غربيّة )
(36) فِى بُيُوتٍ اءَذِنَ اللّهُ اءَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالغُدُوِّ وَالاَْصَالِ
ترجمه :
(اين نور هدايت ) در خانه هايى است كه خداوند اذن داده رفعت يابند و نام او در آنها ذكر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبيح گويند.
نكته ها : 
O در زيارت جامعه خطاب به ائمّه شيعه عليهم السلام مى خوانيم : ((جَعَلكم فى بيوتٍ اءذِن اللّه اءن تُرفع ...)) بنابراين حرم امامان معصوم عليهم السلام ، يكى از مصاديق ((فى بيوت )) است .
O كلمه ى ((ترفع )) در آيه به معناى بلندى مكانى نيز مى باشد، نظير آيه ى (اذ يَرفع ابراهيم القواعِدَ من البيت و اسماعيل )(200) يعنى حضرت ابراهيم پايه هاى كعبه را بلند ساخت .
O امام باقر عليه السلام فرمود: آن خانه ها، خانه هاى انبيا و حكما و امامان معصوم مى باشد.(201) و ((ثعلبى )) در تفسير خود نقل مى كند: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مشغول تلاوت اين آيه بود. ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانه ى فاطمه عليها السلام و على عليه السلام از مصاديق اين آيه است ؟ فرمود: آرى ، از بهترين مصاديق اين آيه است .(202)
O امام كاظم عليه السلام فرمود: مراد از ((بالغدوّ و الا صال )) در آيه ، نمازهاى اوّل وقت است .(203)
O در فرهنگ قرآن ، در موارد متعدّدى به جاى نماز، تسبيح آمده است . (وسبّح بالعشىّ والابكار)(204)، (و سَبّح بحَمدِ ربّك قبلَ طلوع الشمس و قبل الغروب )(205)
پيام ها : 
1 راهيابى به نور خدا در هر كجا نيست ، بلكه در مكان ها و از راه هاى خاصّى است . (اللّه نور... فى بيوتٍ...)
2 بلند ساختن مساجد وكانون هاى عبادت مانعى ندارد. (اءذن اللّه اءن ترفع )
3 مكان ها يكسان نيستند و بعضى از آنها، بر بعضى ديگر برترى دارند. (فى بيوت اءذن اللّه اءن تُرفَع )
4 توجّه به نور هدايت خداوند با رفت و آمد به مساجد به دست مى آيد. (اللّه نور... يهدى اللّه لنوره ... فى بيوت ...)
5 مساجد بايد از هر جهت از خانه هاى ديگر بهتر و برتر باشند. (اءن تُرفَع )
6 بزرگى و عظمت ، مخصوص خدا و مواردى است كه او اجازه مى دهد. (اءذن اللّه اءن تُرفَع )
7 اصل در استفاده از مساجد، ذكر خداست ، نه مراسم ديگر. (يُذكرُ فيها اسمه )
8 درهاى مسجد بايد در اوقات نماز باز باشد و كسى حقّ ندارد آن را ببندد. (يسبّح له فيها بالغُدوّ و الا صال )
9 تسبيح خداوند، بايد هر صبح و شام تكرار شود. (يسبّح ... بالغُدوّ و الا صال )(عنصر زمان و مكان در عبادت مؤ ثّر است .)
(37) رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَرَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصَرُ
ترجمه :
مردانى كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات ، سرگرم و مشغول نمى كند، از روزى كه در آن ، دلها و چشم ها دگرگون مى شود بيمناكند.
نكته ها : 
O ((تجارت )) داد و ستد دايمى است كه براى به دست آوردن سود انجام مى گيرد، ولى ((بيع )) خريد و فروش مقطعى و دفعى براى رفع نيازهاى روزمرّه زندگى است .(206)
O كلمه ى ((رِجال )) در اين جا شامل همه ى بندگان خدا مى شود، چه مرد و چه زن .
O در حديث مى خوانيم : مراد از كسانى كه در اين آيه از آنها ياد شده است ، تجارى هستند كه با شنيدن صداى اذان ، تجارت را رها مى كنند و به سوى نماز مى روند.(207)
O تجارت ، تنها عاملى نيست كه انسان را سرگرم مى كند و از ياد خدا باز مى دارد، عوامل ديگرى نيز در قرآن كريم ذكر شده است ، از جمله : تكاثر، آرزو، فرزند و دوست بد.
پيام ها : 
1 كسانى كه تجارت آنان را غافل نكند، مردان بزرگى هستند. (كلمه ((رجالٌ)) با تنوين آمده كه علامت بزرگى و عظمت است )
2 تلاش و اقتصاد منهاى ياد خدا، پوچ و بى ارزش است . (((لا تُلهيهم )) به جاى ((لاتمنعهم )) بيانگر آن است كه اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدى كار تو لهو، پوچ و بى ارزش است .)
3 تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگى است . (لا تُلهيهم تجارة )
4 اگر ايمان و اراده ى قوى باشد، ابزار و وسائل اثرى ندارند. (رجالٌ لا تُلهيهم )
5 بازار اسلامى هنگام نماز، بايد تعطيل شود. (رجالٌ لا تُلهيهم ...)
6 از نظر اسلام ، حتّى كارهاى حلال و مباح نبايد انسان را از ياد خدا غافل كند، چه رسد به كارهاى مكروه و حرام . (لا تُلهيهم تجارة )
7 ترك تجارت ، ارزش نيست ، بلكه تجارت همراه با ياد خدا و نماز و زكات ارزش است . (لا تُلهيهم تجارة ... عن ذكر اللّه و...)(مردان خدا براى زندگى مادّى خود تلاش مى كنند، ولى از آخرت غافل نيستند.)
8 ايمان به آخرت ، دنيا را نزد انسان كوچك مى كند. (لا تُلهيهم ... يخافون يوماً)
9 با اين كه نماز ذكر خداست ، ولى به خاطر اهميّت آن در كنار ذكر اللّه جداگانه مطرح شده است . (ذكر اللّه و اقام الصلوة )
10 نماز و زكات عِدل يكديگرند و تاجرانى استحقاق ستايش دارند كه اهل هر دو باشند. (اَقام الصّلوة و ايتاء الزّكاة )
11 دنيا، شما را از آخرت غافل نكند. (يَخافون يوماً)
12 در قيامت ، چشم ها گاهى تيز و گاهى خاشع و دلها منقلب است .
(تَتقلّب فيه القلوب والابصار)
قيامت صحنه هاى هولناك و هراس آورى دارد. (يَخافون ...)
13 در قيامت ، معيارها عوض مى شود. (آنچه در دنيا در ديده ها و دل ها جلوه مى كند، در آخرت به شكل ديگرى درمى آيد. آنچه امروز به سوى آن مى رويم ، فردا از آن فرار خواهيم كرد). (تَتَقلّب فيه القلوب والابصار)
(38) لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ اءَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
ترجمه :
تا خداوند به آنان به نيكوتر از آنچه كرده اند پاداش بدهد واز فضل و رحمت خويش بر پاداششان بيفزايد و خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
پيام ها : 
1 خداوند كم و كاستى هاى اعمال مردان خدا را جبران كرده و پاداش عمل كامل به آنان مى دهد. (لِيجزيَهم اءحسن ما عملوا)
2 مردان خدا همواره در حال رشد مى باشند و ابعاد وجودى آنان افزايش مى يابد. (((يَزيدهم ...)) و نفرمود: ((يزيد لهم ...)))
3 پاداش را بيش از عمل بدهيد. (و يزيدهم من فضله )(در اسلام سفارش شده است كه مزد را معيّن كنيد، ولى هنگام پرداخت بيش از آن مقدار بدهيد.)
4 اگر از سود تجارت دنيا بگذريد به سود بى حساب آخرت مى رسيد. (لاتُلهيهم تجارة بغيرحساب )(مراد از بى حساب ، پاداشى فراوان و فوق انتظار است .)
(39) وَالَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَعْمَلُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئَانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللّهَ عِندَهُ فَوَفَّهُ حِسَابَهُ وَ اللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
اعمال كسانى كه كافر شدند همچون سرابى در بيابان است كه تشنه آن را آب مى پندارد، (امّا) همين كه به سراغ آن آمد آن را چيزى نيافت ، امّا خدا را نزد خويش يافت كه حساب او را بى كم و كاست داده و خداوند زود به حساب ها مى رسد.
نكته ها : 
O كلمه ((قِيعة )) به معناى زمين مسطح و بزرگ است و((ظَماءن )) كسى را مى گويند كه عطشش زياد باشد. كلمه ((وَفّى )) به معناى پاداش و كيفر كامل و بدون كم و كاست است .
پيام ها : 
1 شرط قبولى عمل ، داشتن ايمان است و سعادت انسان نيز در گرو ايمان است . (والّذين كفروا اعمالهم كسَراب )(كفر سبب حبط و پوچى عمل است )
2 اعمال كفّار فريبنده است . (كسراب ...)به انگيزه ها بنگريد، نه به جلوه ها و ظاهر تلاش ها.
3 در تعليم و تربيت استفاده از مثال و تشبيه مؤ ثّر است . (كسراب ...)
4 قيامت ، روزِ بُروز حقايق است . (لم يجده شيئا و وجد اللّه عنده )
5 سعادت خواهى ، در فطرت همه انسان ها وجود دارد و انگيزه ى تمام حركت ها رسيدن به خير است لكن تفاوت در واقع بينى و خيال گرايى است . (يحسبه ... ماءً)
6 كفّار در قيامت ، هيچ سرمايه اى ندارند. (لم يجده شيئاً)
7 علاوه بر عقيده ، اعمال انسان در سرنوشت او مؤ ثّر است . (ليَجزيَهم اءحسن ما عملوا... اعمالهم كسراب ...)
8 همه ى مردم ، روزى خدا را باور خواهند كرد. (و وجَدَ اللّه عنده )
9 در قيامت ، رسيدگى به حساب افراد هم كامل و دقيق است و هم سريع . (فوَفّاه حسابه ... سريع الحساب )(برخلاف حسابرسى هاى دنيوى كه يادقيق و كامل نيست و يا همراه معطّلى است .)
(40) اءَوْ كَظُلُمَتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ اءَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيَهَا وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
ترجمه :
يا (اعمال كافران ) همچون ظلماتى است در درياى عميق و متلاطم كه موجى بزرگ روى آن را مى پوشاند، و روى آن ، موج بزرگ ديگرى است و بالاى آن موج (دوّم ) ابرى است ، (تاريكى عمق دريا و موج هاى انباشته و ابرهاى تيره ) ظلماتى است تو در تو (كه كافر در آن ها غرق شده است ) همين كه دست خود را (براى نجات ) برآورد، احدى دست او را نمى بيند (تا نجاتش دهد). و خداوند براى هر كس نورى قرار ندهد، هيچ نورى براى اونخواهد بود.
نكته ها : 
O كافر معمولى و ساده به اسلام نزديك است ، و اميدى به بازگشت او هست . مانند كدورت ساده اى كه ميان دو نفر وجود دارد و كار آن دو به صلح و آشتى نزديك است . امّا كافرانى كه در راه كفر، تلاش ها و اعمال خلاف بسيارى دارند، برگشت آنان بسيار سخت است . كافرى كه در عقيده اش اصرار ورزيده و دنبال كفرش ، حقّ را تحقير و جنگ ها كرده و بودجه ها خرج نموده و افرادى را دور خود گرد آورده و به اين عنوان معروف شده است ، بازگشت او به دامن اسلام بسيار سخت و بعيد است . زيرا هر تلاش و عمل او، موجى از ظلمت بر موج هاى قبل افزوده و اعمال كفرآلودش ، كفر او را محكم تر ساخته است .
O اعمال كفّار به جاى اين كه راه را براى آنان باز كند، گمراه ترشان مى كند و حجابى روى حجاب ديگر است . نظير آيه ى (والّذين كفروا اوليائهم الطاغوت يُخرجونَهم من النّور الى الظلمات ...)(208)
پيام ها : 

next page

fehrest page

back page