آداب راز ونياز به درگاه بى نياز
با ترجمه عدة الداعى و نجاح الساعى ابن فهد حلى (ره )
همراه با شرح اسماء الله

ترجمه و تحشيه :محمد حسين نائيجى نورى

- ۵ -


امر هشتم : بايد قبل از دعا و مدح ثناى الهى را به جاى آورد 
حارث بن مغيره نقل كرد كه از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: شما را سفارش مى كنم كه قبل از آنكه از خدا چيزى بخواهيد ثنا و مدح (42) و صلوات بر پيامبر و آلش ‍ بفرستيد و فرمود:مردى داخل مسجد شد دو ركعت نماز گزارد و سپس از خداى درخواست كرد. حضرت رسول صلى الله عليه واله فرمود:بنده به سوى پروردگارش عجله كرد و ديگرى دو ركعت نماز گذاشت پس بر خداى تعالى ثنا گفت و بر پيامبرش درود فرستاد حضرت رسول خدا(ص ) فرمود: از خدا بخواه كه به تو مى دهد. محمد بن مسلم روايت كرد كه ابى عبدالله فرمود: در كتاب امير المومنين آمده است كه :دعا بعد ا زثناست وقتى خواستى از خدا(43) چيزى را بخواهى پس از تمجيد خدا درخواست كن عرضه داشت : چگونه تمجيدش كنيم ؟ فرمود:يا من هو اقرب اليه من حبل الوريد يا من يحول بين المرء و قلبه يا من هو بالمنظر الاعلى يا من ليس كمثله شئى (44): اى كسى كه از رگ گردن به من نزديكترى !اى كسى كه بين مرد و قلبش حايل مى شوى !اى كسى كه در جايگاه بالا هستى !و اى كسى كه كسى مثل او نيست !معاويه بن عمار از امام صادق روايت كرد كه فرمود:اول از آداب دعا مدح و سپس ثنا سپس اقرار به گناه آنگاه دعاست ؛به خداى قسم !هيچ بنده اى از گناه جز با اقرار بيرون نرفت . عيص بن ابى القاسم : روايت كرد كه امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى كسى نيازى را از خدا در خواست مى كند، بر پروردگارش ثنا گويد، و او را مدح كند، اگر كسى از پادشاهى در خواستى داشته باشد و بخواهد در حضورت آنرا بيان كند ،بهترين سخنان ممكن را براى آن آماده مى كند. وقتى حاجت داريد خداى عزيز جبار را تمجيد كنيد و او را مدح و ثنا كنيد(45) بگوييد: يا اجود من اعطى يا خير من سئل يا ارحم من استرحم يا واحد يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد يا من لم يتخذ صاحبة و لا ولدا و يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و يقضى ما احب يا من يحول بين المرء و قلبه يا من هو بالمنظر الاعلى و يا من ليس ‍ كمثله شى يا سميع يا بصير. اى كسى كه بهترين عطا كننده اى و اى بهترين كسى كه از او سئوال شده اى بهترين رحم كننده !اى واحد! اى احد !اى صمد!اى كسى كه نزاييده زاييده نشده است و همانندى ندارد! اى كسى كه نه همسر گرفت و نه فرزندى اى كسى كه آنچه مى خواهد مى كند و آنچه مى خواهد حكم مى نمايد و آنچه كه بخواهد مقدر مى كند اى كسى كه بين مرد و قلبش حايل مى شود، و اى كسى كه در منظر اعلى هستى ! اى كسى كه مثل او كسى نيست ! اى شنو! اى بينا!
و اسماى بيشترى از خداى سبحان را بياور، زيا اسماى خدا فراوانند خدا فراوانند و درود بر محمد و آل محمد محمد بفرست و بگو: قل اللهم اوسع على من رزقك الحلال ما اكف به وجهى و اودى به عن امانتى واصل به رحمى و يكون لى عونا على الحج والعمرة .
امر نهم صلوات بر پيامبر و آل پيامبر عليهم السلام را بر دعا مقدم بدارد
ابا بصير از امام صادق عليه السلام نقل كرد: حضرت رسول (ص ) فرمود: اگر به پيش كسى نامم برده شود و يادش برود كه بر من صلوات فرستد، خداى تعالى او را از بهشت دور مى گرداند(46) ابن قداح ازآن حضرت نقل كرد پدرم را ديد كه به خانه خدا چسبيده بود و مى گفت : برمحمد درود بفرست حضرت فرمود:صلوات را ابتر و بريده نكن و حق ما را كم نگذار و بگو: اللهم صل على محمد و اهل بيته عبدالله بن نعيم گفت : به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم :من وارد خانه شدم و دعايى را حاضر نداشتم جز آنكه بر محمد و آلش درود فرستادم . فرمود: بدانكه هيچ كس ‍ دعايى به عظمت دعاى تو نياورد.
مردى كه هفتاد پائيز در آتش بود 
جابر از امام صادق عليه السلام روايت كرد بنده اى هفتاد پاييز در آتش باقى ماند و پاييز هفتاد سال و هفتاد سال وهفتاد سال و هفتاد سال است . و در اين مدت خداى را براى خلاصى ازعذاب قسم مى داد ولى خداى تعالى اجابتش نمى كرد پس ‍ فرمود: اين بنده ، خداى را به حق محمد و اهل بيتش قسم داد كه مرا رحمت كن . خداى تعالى به جبرائيل وحى كرد كه به پيش بنده من برو و او را از آتش به سوى من بياور!جبرئيل عرضه داشت خدايا چگونه داخل آتش شوم خداى تعالى فرمود: من به آتش امر كردم كه بر تو خنك و سلامت گردد عرضه داشت : خدايا من جايش را نمى دانم فرمود:ايشان مكانش در چاهى در سجين است حضرت فرمود:جبرئيل وارد جهنم شد او را مى بيند در حاليكه صورتش به پايش ‍ بسته شده است از او سئوال ميكند:چه مدت در آتش ‍ ماندى ؟ مى گويد: مقدارش را به حساب نمى تواند آورد حضرت فرمود:جبرائيل او را به سوى پروردگار مى آورد و خداى تعالى از او مى پرسد :بنده من چه مقدار مرا قسم دادى ؟ جواب مى دهد: به شمار نمى توانم . فرمود :بدانكه به عزت و جلالم قسم :اگر به محمد و آلش مرا قسم نمى دادى ،خواريت را در آتش طولانى مى كردم ولى عهدى است كه با خود كردم كه اگر بنده اى مرا به حق محمد و اهل بيتش قسم دهد آن گناهانى كه بين من واوست بيامرزم و امروز تو را بخشيدم . از سلمان فارسى رضى الله عنه نقل شده كه گفت از پيامبر شنيدم كه مى فرمود خداى عز وجل مى فرمايد: آيا جز آنست كه وقتى كسى حاجت هاى بزرگ به شما دارد و شما به او نمى دهيد،عزيزترين كسانتان رانزد شما شفيع قرار مى دهد و شما حاجتش را بر مى آوريد،چون آن شفيع نزد شما كرامت دارد و عزيز است آنگاه بدانيد كه عزيزترين مردم و افضل ايشان نزد من محمد (ص ) و برادرش على (ع ) و ائمه عليهم السلام هستند كه وسائل عباد نزدمنند پس هر كس نيازش او را بزحمت انداخته كه مى خواهد برآورده شود و يا حادثه اى بر او فرود آمده است و مى خواهد ضرر آن حادثه برطرف شود،مرا به واسطه محمد (ص ) و آله الطيبين الطاهرين بخواند، من به احسن وجهى كه كسى شفاعت را از عزيزترين كسى قبول مى كند حاجتش را برآورم .
سلمان از خدا چه مى خواهد 
عده اى از مشركين و منافقين اهل مدينه كه سلمان را مسخره مى كردند به او گفتند: اى بنده خدا! چرا از خدا به واسطه محمد و آلش نمى خواهى كه تو را ثروتمندترين مرد مدينه قرار دهد؟ سلمان رضى الله عنه فرمود:من از خدا بوسيله ايشان خيلى بزرگتر و نافعتر و افضل از پادشاهى تمام دنيا خواستم ،ا زخداى به وسيله ايشان خواستم كه به من زبانى حمد گو و ثنا خوان و قلبى شاكر نعمت هاى و بدنى صابر بر حوادث بزرگ بدهد و خداى تعالى دعاى مرا اجابت كرد و اين از سلطنت تمام دنيا و همه خوبيهاى آن صد هزار بار بالاتر است .
زليخا و يوسف  
محمد بن على بابويه با وسايط به امام صادق نقل كرد كه آن حضرت فرمود: زليخا اجازه حضور نزد يوسف خواست . به او گفتند: ما دوست نداريم كه تو را به پيش او ببريم به خاطر آن بديهايى كه تو به او روا داشتى . زليخاگفت : من از كسى كه از خدا مى ترسد نمى ترسم . وقتى زليخا وارد شد حضرت يوسف فرمود: اى زليخاچرا رنگ و روى تو را دگرگون مى بينم . عرضه داشت : حمد خدايرا كه پادشاهانرا به معصيت ،بنده ساخت و بندگان را به طاعت ،پادشاه كرد يوسف به او فرمود: علت آن كارهاى تو با من چه بود؟ عرضه داشت به خاطر زيباييت اى يوسف ،فرمود: چه مى كردى اگر در زمان پيامبر آخر الزمان مى بودى و او را مى ديدى كه نامش ‍ محمد (ص ) است كه از من زيباتر و نيكو خلق تر و بخشنده تر مى باشد. عرضه داشت : راست مى گويى ! يوسف فرمود: چگونه فهميدى كه من راست مى گويم گفت : چون وقتى كه نام او را بردى محبت او در قلب من جاى گرفت . خداى تعالى به يوسف وحى فرمود كه زليخا راست گفت ،من هم به خاطر دوستى او با محمد و آلش او را دوست دارم آنگاه خداى تعالى به يوسف امر كرد كه او را تزويج كن !
جابر از اباعبدالله (ع ) روايت كرد كه فرمود فرشته اى از فرشتگان خدا، از خدا خواست كه هر چه را بندگان مى گويند بشنود. خداى تعالى در خواست او را اجابت كرد و اين فرشته تا روز قيامت مى ايستد و هيچ مومنى نيست كه مى گويد: صل على محمد و آل محمد جز آنكه آن فرشته مى گويد و عليك السلام سپس فرشته مى گويد اى رسول خدا !فلانى به تو سلام مى رساند. رسول خدا (ص ) مى فرمايد و عليه السلام امير المومنين (ع ) فرمود: به چهار شخص شنوايى داده شده است : پيامبر و بهشت و آتش ‍ و حور العين . وقتى بنده نمازش را تمام كرد پس بر پيامبر درود فرستد و از خدا بهشت را بخواهد و به خدا از آتش پناه برد و از او بخواهد كه حور العين را به او تزويج كند،زيرا هر كس بر پيامبر درود بفرستد ،دعاى او بالا برده مى شود، و هر كس از خدا بهشت را بخواهد، بهشت مى گويد: خدايا خواست بنده ات رابده در آنچه خواست و هر كس به خدا از آتش جهنم پناه برد، جهنم گويد: خدايا بنده را از آتش جهنم نجات بده ! و هر كس از خدا حور العين بخواهد ايشان مى گويند: خدايا به بنده ات آنچه را كه خواست عطا كن !
محمد بن مسلم از امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام روايت كرد كه فرمود: در ميزان (47)چيزى سنگينتر از درود بر محمد و آلش نيست ، عمل مرد در كفه اى از ميزان گذاشته مى شود و ميزان سبك مى باشد سپس صلوات بر محمد و آل او در ميزانش مى گذارند ميزان سنگين مى شود. هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام روايت كرد كه فرمود: پيوسته دعا محجوب مى گردد تا آنكه صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود. و از آن حضرت منقول است : هر كس دعا كند و پيامبر (ص ) را ذكر نكند دعا بر سر او پرواز مى كند، وقتى كه پيامبر (ص ) را ياد كند دعا بالا مى رود و از آن حضرت (ع ) روايت شده است كه فرمود: هر كس به خدا حاجتى دارد، با درود بر محمد و آلش شروع كند پس از خدا حاجتش را بخواهد سپس با درود بر محمد و آلش ختم كند ،زيرا خداى عز و جل كريمتر از آن است كه دو طرف دعا را قبول كند ولى وسط آنرا قبول نكند زيرا صلوات بر محمد و آل محمد رد نمى شود. (48)
امر دهم : گريه در حال دعا  
و اين بهترين آداب و اوج دعاست : اولا به خاطر كه گريه دلالت بر رقت قلب دارد كه دليل بر اخلاص است و با اخلاص دعا اجابت مى گردد. امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى لرزان شدى و گريستى و قلبت هراسان شد پس آن حالت را درياب و حال دعاى مقرون به اجابت به تو نزديك شده است . دوم و دليل ديگر آنكه : خشگى چشم از قساوت قلب سات چنانكه در اين مورد روايت شده است و اين خبر از دورى از خداى سبحان مى دهد و از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به موسى وحى كرد اين است كه : اى موسى ! اميدت را در دنيا طولانى نساز!زيرا قلب تو سخت مى گردد و كسى كه سنگدل باشد، از من دور است . و دعاى سنگدل مردود است زيرا آن حضرت فرمود و خدا دعايى كه با سنگدلى توام باشد قبول نمى كند و در ثانى گريه دليل بر اين است كه شخص انقطاع به خداى تعالى پيدا كرده و خشوع وى زياد گرديده است . رسول خدا (ص ) فرمود: وقتى خدا بنده اى را دوست داشته باشد در قلبش نوحه گرى از غم مى گذارد ،زيرا خداى تعالى هر قلب حزين را دوست دارد، و خداى تعالى كسى را كه از ترس خدا گريسته باشد داخل آتش ‍ نمى سازد مگر آنكه شير به پستان باز گردد (يعنى به فرض ‍ محال ) و غبار مجاهد در راه خدا و دود آتش جهنم در دماغ مومن باهم جمع نمى شود. وقتى خدا ازبنده اى بدش بيايد نى لبكى از خنده در قلبش مى گذارد تا آنكه قلب را بميراند و خداى تعالى خوشحالان را دوست ندارد.
سوم آنكه : گريه موافق با سفارش پروردگار به انبيا است در آنجايى كه خداى تعالى به عيسى (ع ) فرموده است : اى عيسى ! براى من گريه كن و قلب خاشع بياور! و بر قبور اموات بايست و ايشان را با صداى بلند بخوان !شايد موعظه خودت را از ايشان بگيرى و بگو: من بزودى به ايشان ملحق مى شوم ، از چشمانت برايم اشك فرو بريز و قلبت را برايم خاشع گردان !
اى عيسى ! در حالت هاى سخت به من استغاثه كن ! زيرا من انسانهاى افتاده را كمك مى كنم و اجابت مضطربين مى نمايم و من ارحم الراحمينم .
و از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به موسى وحى كرد اينكه : اى موسى ! وقتى كه مرا مى خوانى ترسان و دلسوخته و هراسان باش وصورتت را بر خاك بمال ! و با بهترين عضوت مرا سجده نما! و در حالت ايستاده در پيشگاهم دعا بخوان و باقلب خاشع و ترسان با من مناجات كن و تا عمر دارى تورات را زنده نگه دار و محامد من را به نادانان بياموز و نعمت هاى مرا به ايشان ياد آورى نما! و به ايشان بگو: در گمراهى خود باقى نمانند ،زيرا گرفتن و عذاب من دردناك و سخت است . اى موسى ! در دنيا آرزويت را طولانى مگردان ! زيرا قلبت سخت مى شود و كسى كه قلبش سخت باشد ،از من دور است و قلب خود را با ترس بميران ! كهنه جامه و زنده دل باش ! بر زمينها مخفى و برآسمانيها معروف باش ! در خانه بنشين ! و شب زنده دار باش ! در پيشگاه من دعاى صابران را بخوان ! وبسان فرارى از دشمن از كثرت گناهان فرياد بزن ! و براى آن ازمن كمك بخواه !من يارو و ياور خوبى هستم . و از آن حضرت روايت شد كه خدا فرمود: اى موسى ! مرا حرز خودت قرار بده و گنج اعمال صالح باقى خودت را نزد من به وديعت بگذار!
دليل چهارم : در دعا خصوصيات و فضائلى (49) هست كه درطاعت غير دعا نيست و روايت شده كه بين بهشت و جهنم گردنه اى است كه جز گريه كنندگان از ترس خدا، از آن عبور نمى كنند.
از پيامبر صلى الله نقل شده است كه پروردگار تبارك و تعالى به من خبر داد و فرمود: قسم به عزتو جلالم ! كه عابدان به ثواب گريه كنندگان نمى رسند ،براى ايشان در جايگاه بلند قصرى بنا كنم كه كسى با ايشان شريك نباشد.
از جمله وصيت هايى كه به موسى شده اين است كه : مادامى كه در دنيا هستى بر خودت گريه كن ! و از هلاكت بپرهيز! و زينت زندگى دنيا و زيباييهاى آن تو را فريب ندهد. خداى تعالى به عيسى (ع ) وحى فرمود اى عيسى فرزند با كره بتول ! بر خودت گريه كن ! بسان گريه كسى كه با خانواده اش وداع مى كند و بادنيا دشمنى مى كند و آن را براى اهل دنيا وا مى گذارد و علاقه اش به آن چيزى است كه در نزد خدايش ‍ باشد. و از امير المومنين (ع ) روايت شده است كه وقتى خداى تعالى با موسى سخن گفت ، موسى (ع ) عرضه داشت :خدايا پاداش كسى كه از ترس تو گريه كند چيست ؟ فرمود: اى موسى رويش را از آتش جهنم حفظ مى كنم و او را در روز فزع اكبر ايمن مى كنم . امام صادق (ع ) فرمود:همه چشمها در روز قيامت گريه مى كنند جز سه چشم : چشمى كه از محارم خدا دورى جويد، چشمى كه در اطاعت خدا بيدار باشد. (50) چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريه كند. و از امام صادق (ع ):وارد شده كه هيچ چيزى بسان اشك چشم ارزش ‍ وقيمت ندارد،قطره اى از اشك درياهايى از آتش را خاموش ‍ مى كند. وقتى اشك چشم را فرو گيرد، صورتش را سختى و ذلتى فرو نمى گيرد وقتى اشك فرو ريزد خداى تعالى آتش ‍ جهنم را بر او حرام مى كند اگر گريه كننده اى بر امتى گريه كند، خداى تعالى بر آنها رحمت مى كند، مگر آن چشمى كه از ترس خدا گريه مى كند. و هيچ چشمى از ترس خدا پر از اشك خدا پر از اشك نشد و اشك او را فرا نگرفت جز آنكه خداى تعالى آتش را بر تمام جسدش حرام مى كند. و اشك هيچ چشمى بر صورتش فرو نريخت كه آن صورت دچار تنگى و خوارى شود و هيچ چيزى نيست جز آنكه كيل و وزنى دارد جز اشك كه خداى تعالى بامقدار اندك آن ، درياهاى آتش را خاموش مى كند و اگر بنده اى درباره امتى گريه ، خداى تعالى آن امت را به گريه آن بنده ، مى بخشد.
و از معاويه بن عمار نقل شده است كه از امام صادق (ع )شنيدم مى فرمود: در سفارش رسول خدا (ص ) به على (ع ) آمده است كه آن حضرت فرمود: اى على تو را به خصلت هايى سفارش مى كنم آنها را حفظ كن ! بعد فرمود: خدايا على (ع ) را كمك كن و خصلت هايى را شمرد: چهارم از آن خصلت هازياد گريه كردن به خاطر ترس از خدا كه به عوض ‍ هر گريه خداى تعالى هزار خانه ، در بهشت مى سازد. ابوحمزه از ابا جعفر امام باقر عليه السلام نقل كرد: هيچ قطره اى در نزد خدا دوست داشتنى تر از قطره اشكى نيست كه در تاريكى شب از ترس خدا بدون ريا ريخته شود. و كعب الاحبار گفت : قسم به آنكه جانم در دست اوست ، اگر از ترس خدا گريه كنم و اشكها بر صورتم بريزد، پيش من دوست داشتنى تر از اينكه كوهى از طلا را صدقه دهم نيست . ابن ابى عمير از مردى از اصحابش روايت كرد گفت : امام صادق (ع )فرمود: خداى تعالى به موسى وحى فرمود: بندگانم دوست داشتنى تر از سه خصلت به من تقرب نجستند. موسى (ع ) عرضه داشت : پروردگارا! آنها كدامند؟فرمود اى موسى : زهد در دنيا و ورع از معاصى و گريه از ترس من . موسى عرضه داشت : پروردگارا جزاى كسى كه چنين كند چيست ؟ خداى تعالى وحى فرمود: اى موسى ! زاهدان (51) در دنيا در بهشت هستند و گريه كنندگان از ترس من در جايگاه بلندى هستند كه هيچكس با آنها مشاركت ندارد. و اما دورى كنندگان از معاصى پس من از مردم حساب مى كشم و از ايشان حساب نمى كشم .
در حجة الوداع پيامبر فرمود: هر كس از ترس خدا گريه كند به هر قطره اشكش خداى تعالى جزايى به اندازه كوه احد مى دهد كه در ميزانش مى باشد و به هر قطره اشكش ‍ چشمه اى در بهشت عنايت مى كند كه در دو جانبش نهرها و قصرهايى وجود دارد كه نه چشم ديده و نه گوش شنيده و نه به قلب بشرى خطور كرده است . و از امام باقر (ع ) نقل شده كه ابراهيم عليه السلام فرمود: پروردگاراجزاى بنده اى كه از ترس تو صورتش از اشك تر شود چيست ؟ خداى تعالى فرمود: پاداش و مغفرت و رضايت من در روز قيامت پاداش ‍ اوست . اسحاق بن عمار نقل كرد كه به امام صادق (ع ) عرضه داشتم : دعا مى كنم و دوست دارم گريه كنم ولى نمى آيد، و چه بسا از ميت خانواده ام ياد مى كنم و رقت حاصل مى شود و گريه مى كنم ايا جايز است ؟ فرمود: بله ايشان را ياد آور وقتى رقت حاصل شد براى خدا گريه كن !
نزديكى و تخفيف : 
اگر گريه ات نمى آيد خود را به گريه بزن ، زيرا امام صادق (ع )فرمود: اگر گريه ات نمى آيد خودت را به گريه برن ، و از سعيد بن يسار گفت :به امام صادق (ع )عرضه داشتم : آيا در دعا خودم را به گريه بزنم ولى گريه حقيقى نباشد؟ فرمود: بله گر چه به اندازه سر مگسى باشد. و ابى حمزه از امام صادق روايت كه امام صادق (ع ) به ابو بصير فرمود: اگر از امرى مى ترسى و يا حاجتى مى خواهى پس شروع به تمجيد و ثناى الهى كن ! چنانكه او سزاوارش است و بر پيامبر و آلش درود بفرست ، و خود را به گريه بيانداز ،گرچه مثل سر مگسى باشد زيرا پدرم مى فرمود: نزديكترين حالت بنده به خدا گريه در حال سجده است . و از آن حضرت است كه گريه ات نمى آيد خودت را به گريه بيانداز اگر به اندازه سر سوزنى از تو اشك خارج شده پس خوشا به حالت .
نصيحت :  
اگر موفق به دعا شدى ولى چشمان تو براى گريه تو را مساعدت نمى كنند ولى براى آمادگى براى ريزش اشك ياد گناهان بزرگ و رسواييهاى آن در روز قيامت و ترس مردم از ملك علام نما و تصور كن آنچه بر خلايق فرود مى آيد در حاليكه زبان ها نالان شده بانگها خاموش شده و در ميان اعضاى بدن قرار گرفتى كه شاهدند و گفتگو مى كنند و به حدى خلايق ازدحام كرده اند كه عرق (چون دريايى ) ايشان را لگام زده و تا بناگوش رسيده روزى ، كه نهانها اشخاص آشكار مى شود و پنهانيهاى ايشان روشن مى شود و عداوتها كشف مى گردد و كسى حال نظر والتفات ندارد.
رسول خدا(ص ) فرمود: در روز قيامت مردم پابرهنه و عريان ازدحام مى كنند عرق ايشان را لگام زده و به بناگوش رسيده است . سوده همسر رسول خدا(ص ) گفت : واى بر ما عده اى به عده ديگر نگاه كنند. حضرت فرمودمردم مشغولتر از آن هستند كه نگاه كنند لكل امرء منهم يومئذ شان يغنيه (93)هر كس در آنروز در مصيبتى گرفتار است كه ، دل مشغول آنست . چگونه توانايى نگاه دارد در صورتى كه عده اى برصورتشان كشانده مى شوند و عده اى بر شكمشان راه مى روند و عده بسان مورچگان زير قدمها له مى شوند و عده اى بر لبه آتش تا بهنگام تمام شدن حساب مردم به دار آويخته شده اند و عده اى مار در گردن ايشان حلقه زده است و تا بهنگام پايان حسابرسى ايشان را نيش مى زنند و عده اى گرفتار حيوانات سم دارند كه ايشان را لگذ مى زنند و عده اى مبتلا به حيوانات شاخدارند كه ايشان را شاخ مى زنند و با پاهايشان ايشان را لگد مى كنند. و به حال مردم در آنروز و قبل و بعدش فكر كن كه علت آن شقاوت و يا سعادت است . در اين صورت علت ترس و انگيزه گريه و رقت و اخلاص قلب در تو پيدا مى شود آنگاه فرصت دعا پيش مى آيد از آن فرصت استفاده كن و بدان كه اين لحظه بهترين لحظات و گرانمايه ترين حالات عمر است و در اين حالت به خداى جليل متوجه شو و از طلب آرزوها بپرهيز و متعرض سئوال اينگونه امور نشو و اگر از او چيزى درخواست مى كنى در خواست و طلب تو روى آورى هميشگى حق سبحانه بر تو وروى آوردن تو بر او باشد و مراعات ادب را در پيشگاه حق سبحانه درخواست كن و چيزى سئوال كن كه خوبيش بماند و وبال آن گردن تو را نگيرد، ولى مال نه براى تو باقى مى ماند و نه تو براى آن باقى مى مانى !
آگاهى  
بدان كه گريه از گناهان و فرياد و زارى به حق تعالى صفاتى دوست داشتنى هستند ولى بدون كناره گيرى از گناهان و توبه از آنها مفيد نيست . سيد العابدين على بن الحسين (ع ) فرمود: گريه اى كه در آن اشك باشد ولى همراه ورع و پرهيزكارى نباشد كه جلوى معاصى را بگيرد، گريه ترس از خدا نيست ، و اين ترس كاذبى است . از پيامبر (ص ) روايت شه است كه حضرت موسى (ع ) به يكى از اصحابش در حال سجده گذشت ، كارش راانجام داد و برگشت ، باز هم او را در حال سجده ديد. حضرت موسى (ع ) فرمود:اگر حاجت تو در دست من بود آنرا روا مى كردم . خداى تعالى به او وحى فرمود: اى موسى ! اگر آنقدر سجده كند كه گردنش قطع شود مگر از آنچه مورد خشم من است به سوى آنچه كه مورد رضايت من است برگردد.وروايت از راه ديگر وارد شده كه موسى باز مردى گريان گذشت . سپس برگشت باز او داشت گريه مى كرد فرمود خدايا! بنده تو از ترس تو گريه ميكند. فرمود: اى موسى اگر مغز سرش با اشك چشمانش فرود آيد من او را نمى آمرزم زيرا او دنيا را دوست دارد.
و از جمله وحى هايى كه به موسى عليه السلام شده : اى موسى ! با قلب پاك و زبان راستگو مرا بخوان و از اميرالمونين روايش شده كه فرمود: دعا كليد سعادت و گردنبند رستگارى است ، و بهترين دعا آن است كه از سينه پاك و قلب پرهيزگار صادر شود و مناجات علت نجات است و اخلاص علت خلاص است وقتى ناله و آه زياد شد خداى تعالى پناهگاه است .
امر يازدهم :  
اقرار به گناهان قبل از درخواست از خدا لازم است چون مشتمل بر انقطاع و پناه بردن به خدا و پست كردن نفس ‍ است . و هر كس خود را پست نمايد وتواضع كند خداى تعالى او را بلند مى كند و خداى تعالى در نزد دلشكستگان جاى دارد. روايت شده است كه عابدى هفتاد سال روزها روزه مى داشت و شبها به عبادت صبح مى كرد و سپس از خداى تعالى حاجتى را در خواست كرد حاجت او بر آورده نشد. پس به خود روى آورد و گفت : اى نفس به خاطر تو خدا حاجت مرا نداد اگر در تو خيرى مى بود حاجت تو را به تو مى دادند خداى تعالى فرشته اى را به سوى او فرستاد و گفت اى فرزند آدم ! اين لحظه كه نفست را كوچك شمردى در نزد من بهتر از عبادت هاى گذشته ات مى باشد و از امام باقر (ع ) آمده است ، كه فرمود: خداى تعالى به موسى وحى فرمود: آيا مى دانى چرا من تو را براى گفتگو برگيزدم ؟ عرضه داشت پروردگارا!خير !
فرمود: اى موسى !من بندگانم را زير و رو كردم هيچكس را بسان تو خوارتر براى خودم نديدم تو وقتى نماز مى گزارى ، صورتت را بر خاك مى گذارى . و در روايت ديگر: من بندگانم را زيرورو كردم كسى را خوارنفس تر از تو پيش خودم نديدم پس دوست داشتم كه تو را بين خلايق بالا ببرم . وروايت شده است كه خداى سبحان به حضرت موسى (ع ) وحى كرد كه براى مناجات من بالاى كوه برو و چندين كوه در آنجا وجود داشت . هر كدام خود را بلندتر ميشمرد و اميد داشت كه حضرت موسى بالاى او رود. جز كوهى كوچك كه خود را كوچك شمرد و گفت من كوچكتر از آنم كه پيامبر خدا براى مناجات با رب العالمين بر بالاى من رود. پس خداى تعالى به موسى وحى فرمود كه به همين كوه كوچك بالا رود ،زيرا او براى خود اهميتى قائل نيست .
از پيامبر (ص ) روايت شده كه سه چيز است كه خداى تعالى جز خوبى در مورد آنها اراده ى ندارد: تواضع و خود را پست شمردن كه خداى تعالى اراده اى جز بزرگ نمودن او ندارد و خوار داشتن نفس كه خداى تعالى جز عزت براى او اراده اى نكرده است . و پرهيزگارى و خداى جز غنا براى اواراده نكرده است و نيز روايت شده است كه در فرو گذاشتن نفس و شكستن و خشمگين كردن آن رضايت حق سبحانه است . از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به حضرت داوود وحى فرمود: اى داوود! من پنج چيز را در پنج چيز ديگر گذاشتم و مردم در پنج چيز غير آندو مى جويند و آنرا نمى يابند. علم را در گرسنگى و تلاش نهادم و ايشان در سيرى و راحت مى جويند پس عزت را نمى يابند و بى نيازى را در قناعت نهادم و ايشان در زيادى مال مى جويند و نمى يابند ورضاى خويش را در خشم نهادم و ايشان در خشنودى نفس ‍ مى جويند و آنر نمى يابند و راحت را در بهشت گذاشتم و ايشان در دنيا مى جويند و نمى يابند.
فوايد اقرار به گناهان 
و از فوايد ياد آورى گناهان اين است كه ترس و رقت قلب انسان افزوده مى شود. امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى شما رقت قلب پيدا كرديد انگاه دعا كنيد زيرا قلب تنها در حالت اخلاص پاك مى شود. وهمين علت گريه و ريزش اشك است و اين خود از آداب دعاست بنابراين آمادگى براى پيدا كردن يك ادب دعا، باعث پيدا شدن ادب ديگرى براى دعا شده است . و چون امام صادق عليه السلام فرمود: آداب دعا عبارتند از مدح خداى سپس ثناى الهى سپس اقرار به گناهان آنگاه در خواست از خدا. به خدا قسم هيچكس از گناه جز با اقرار به آن بيرون نرفته است بنابراين در اقرار به گناهان پنج فايده موجود است :
اول : انقطاع به خداى تعالى .
دوم : شكستگى قلب و فضيلت آنرا فهميدى .
سوم :چه بسا رقت حاصل مى شود و آن نشانه اخلاص است و به آن هنگام اجابت تحقق مى يابد.
چهارم :اقرار به گناه چه بسا باعث گريه مى شود و اين بهترين آداب دعاست .
پنجم : با امر امام صادق عليه السلام موافقت مى كند.
امر دوازدهم :  
روى آوردن دل به سوى حق تعالى زيرا كسى كه به تو رو نكند شايسته رو كردن نيست . چنانكه كسى با تو گفتگو كند و تو ميدانى كه او از گفتگويش غافل است و بادلش از گفتگوى با تو رويگردان شده است ، او هم مستحق رويگردانى توست به اينكه با او گفتگو نكنى و از جوابش رويگردان شوى .
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس مى خواهد كه جايگاه خود را نزد خدا بفهمد، جايگاه حق تعالى را به پيش خود بنگرد، حق تعالى بنده را به جايگاهى همانند جايگاه خود نزده بنده مى نشاند. و امير المومنين عليه السلام فرمود: حق تعالى دعاى دلى كه متوجه غير خداست نمى پذيرد. بدون توجه قلبى دعا كردن معنايش آنست كه خواسته جدى نيست و يا يقين به اجابت ندارد و يا خداى را نغوذ بالله ناتوان مى داند.(94)
و سيف بن عمير از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه : وقتى دعا كنى دلت را متوجه حق سبحانه نما.
و از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به حضرت عيسى (ع ) وحى كرده اين است كه : اى عيسى !مرا نخوان !جز در صورتى كه گريه و زارى نمايى و همت تو مصروف يك چيز باشد وقتى اينگونه مرا بخوانى تو را اجابت مى كنم .
از ائمه عليه السلام : آمده است كه دو ركعت نماز با تدبر بهتر از زنده داشتن يك شب با دلى مشغول است . از ائمه اطهار عليهم السلام روايت شده كه : نماز بدون حضور قلب نفعى به حال تو ندارد. و از سنت هاى ادريس عليه السلام است كه : وقتى مشغول نماز شديد خاطره ها و افكار خود را متوجه نماز سازيد و خداى را با حالى پاكيزه و با نشاط بخوانيد و از او با خضوع و با خشوع وطاعت و افتادگى ، مصالح و منافع خود را بخواهيد. و از جمله آن كلمات :اينكه وقتى داخل روزه شديد نفوستان را از آلودگى و فحش و نجاست پاك كنيد و براى خدا با قلبهاى صاف و پاكيزه از افكار بد و خيالات زشت روزه بگيريد! زيرا خداى تعالى دلهاى آلوده ونيت هاى شرك آميز را نجس مى شمارد.
امر سيزدهم : دعا بايد قبل از حاجت سابقه داشته باشد 
رسول خدا (ص ) به اباذر فرمود: آيا سخنانى به تو ياد ندهم كه خداى تعالى منفعتى از آن به تو برساند؟ عرضه داشت : بله اى رسول خدا (ص ) فرمود: خداى را حفظ (ياد) كن خداى تو را حفظ (ياد) مى كند خداى را حفظ (ياد) كن او را جلوى خودت مى يابى .در آسايش خودت را به خدا بشناسان ، خداى تو را در سختى مى شناسد وقتى درخواست مى كنى از خدا درخواست كن ! وقتى كمكى مى خواهى از خدا كمك بخواه تقدير حوادث پايان پذيرفت و تا روز قيامت نوشته گرديد. اگرتمام خلق كوشش كنند كه نفعى كه خداى تعالى مقدر نفرمود به تو برسانند نمى توانند.
و هارون بن خارجه از امام صادق عليه السلام نقل كرد كه آن حضرت فرمود: دعا در آسايش باعث استجابت دعا به هنگام بلاست و از آنحضرت روايت شده است : كه هر كس از بلايى بترسد كه مبادا به او اصابت كند از خداى تعالى در خواست نمايد كه خدا او را به آن مبتلا نكند. خداى تعالى هرگز آن بلا را به او نازل نمى كند و امام سيد العابدين عيله السلام فرمود: دعا بعد از آنكه بلا نازل شد فايده اى ندارد. (51)
امر چهاردهم : دعا براى برادران و التماس دعا ازايشان  
ابن ابى عمير از هشام بن سالم از امام جعفر صادق (ع ) روايت كرد ،فرمود: هر كس چهل مومن را پيشاپيش دعا كند، سپس ‍ براى خود دعا كند، خداى تعالى دعايش را مستجاب كند. و بعد از پايان نماز شب مستحب است كه در حال سجده بگويد: اللهم رب الفجر و الليالى العشر و الشفع والوتر و الليل اذا يسر و رب كل شى و مليك كل شى صل على محمد و آله و افعل بى و بفلان ما انت اهله و لا تفعل بنا ما نحن اهله يا اهل التقوى والمغفره
پروردگارا! پروردگار فجر و شبهاى دهگانه (اول ذى الحجه ) و پرودگار جفت و فرد شب ، آن هنگام كه به روز روشن مبدل مى شود و پروردگار همه ، و پادشاه همه ،درود بر محمد و آلش بفرست و به من و به فلان و فلانى آن نما كه تو سزاوارش ‍ هستى و نه آنچه كه ما سزاوار آنيم اى اهل تقوا و مغفرت و روايت شده خداى سبحان به موسى وحى فرمود: اى موسى ! از من با زبان بدون گناه بخواه . عرضه داشت : كجا چنين چيزى ممكن است ؟
خداى تعالى فرمود: مرا با زبان ديگران دعا نما! و رسول خدا (ص ) فرمود: هيچ دعايى به سرعت اجابت دعاى غايب در حق غايب نيست . و فضل بن يسار از امام باقر (ع ) نقل كرد: نزديكترين و سريعترين دعا به اجابت دعاى برادر مومن براى برادرش در غياب اوست .
از امام باقر (ع ) روايت شده : سريعترين دعا به اجابت ، دعاى برادر مومن درغياب برادر مومن است ، وقتى شروع به دعا كرد فرشته موكل مى گويد: آمين وبراى تو دو برابر آن باد!
عبدالله بن سنان از امام باقر (ع ) روايت كرد كه آن حضرت فرمود: دعاى برادر مومن ، در حق برادر مومن در غيابش ، رزق را پايين مى كشد و بديها را دفع مى كند. و از آنحضرت روايت كرد كه همانند ثواب آن دعا، كه براى ايشان كرده است ، به اندازه تمام مردان و زنان مومن ، از ابتداى دنيا تا انتهايش تا روز قيامت به او مى دهد و بنده اى ،امر به آتش مى شود، او را به سوى آتش جهنم مى كشند مومنين و مومنات عرضه مى دارند: پروردگارا اين همان بنده اى است كه براى ما دعا كرد، او را شفاعت مى كنند. و خداى تعالى شفاعت ايشان را مى پذيرد و پس از آتش نجات پيدا ميكند. و على از پدرش ‍ روايت كرد گفت :عبدالله بن جندب (95)را در موقف عرفات ديدم موقفى را بهتر از موقف او نديدم ، زيرا پيوسته دستانش ‍ را به سوى آسمان بلند كرده بود و سيلات اشك بر صورتش ‍ مى ريخت به طورى كه بر زمين مى افتاد، وقتى مردم بازگشتند گفتم : اى ابا محمد!من موقفى را بهتر از موقف تو نديدم ، گفت به خدا قسم جز براى برادرانم دعا نكردم ،زيرا امام ابوالحسن عليه السلام به من خبر داد كه هر كس در غياب برادر مومنش ‍ براى وى دعا كند از عرش ندادر دهند كه : صد هزار برابر براى تو باشد. پس خوشم نيامد كه صد هزار دعاى ضمانت شده را برگردانم و دعايى را بگيرم كه نمى دانم مستجاب است و يا نه .
ابن ابى عمير از زيد نرسى روايت كرد فرمود: من با معاويه بن وهب در موقف بودم و او دعا مى كرد كنجكاو شدم نديدم دعايى براى خود نمايد و ديدم كه براى تك تك مردم از جاهاى مختلف با نام بردن ايشان و پدرانشان دعا مى كند تا اينكه مردم به طرف مشعر راه افتادند آنگاه پرسيدم : عمو جان از تو چيز عجيبى ديدم . گفت : علت تعجب تو چيست ؟ گفتم : برادرانت را در چنين موضعى بر خود مقدم داشتى و ايشان را نفقد كردى ! در پاسخ من گفت : برادر زاده از اين تعجب مكن ! من از مولايم و مولاى تو ومولاى هر مومن و مونه و به خدا قسم آقاى همه گذشتگان و آقاى باقى ماندگان بعد از پدرانش ‍ عليهم السلام شنيدم اين گوش معاويه كر شود و چشمانش ‍ كور شود و شفاعت محمد (ص ) به او نرسد ،اگر نشنيده گفته باشم مى فرمود: هر كس د رغياب برادر مومنش براى وى دعا كند فرشته اى از آسمان دنيا ندا در مى دهد اى بنده خدا! براى تو دويست هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد و فرشته اى از آسمان سوم فرياد بر ميدارد اى بنده خدا! براى تو سيصد هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد و فرشته اى از آسمان چهارم فرياد بر مى آورد: اى بنده خدا! براى تو چهار صد هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد و فرشته اى از آسمان پنجم فرياد بر مى آورد كه اى بنده خدا! براى تو پانصد هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد و فرشته اى از آسمان ششم فرياد بر مى آورد كه اى بنده خدا! براى تو ششصد هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد و فرشته اى از آسمان هفتم فرياد بر مى آورد كه اى بنده خدا! براى تو هفتصد هزار برابر آنچه كه تو دعا كردى باشد. سپس خداى تعالى به او ندا مى دهد: من ، بى نيازى هستم كه فقير نمى گردم ، اى بنده خدا! براى تو هزار هزار برابر آنچه كه دعا كردى باشد. برادر زاده ! اهميت كدام دعا بيشتر است ؟ ايا آنكه من براى خود برگزيدم بهتر است يا آنكه تو مرا به آن امر مى كنى ؟
آگاهى : 
شايسته است كه علاوه بر دعا براى برادر مومن ،به دل ،دوستش داشته باشى و خالصانه دعا كنى و براى آرزوى اجابت آن دعا كنى . وقتى چنين باشى تو سزاوار استجابت دعايى كه در مورد خودت هم خداى تعالى چندين برابرش ‍ عوض دهد. زيرا دوست داشتن مومن به تنهايى خود حسنه است و خير خواهى براى او حسنه ديگرى است پس دعاى تو مشتمل بر سه حسنه است محبت ،و اراده براى او حسنه ديگرى است پس دعاى تو مشتمل بر سه حسنه است محبت ، و اراده خير براى او، و دعا. و نيز وقتى چيزى را برايش از خدا در خواست مى كنى او را به قلب خودت دوست خواهى داشت و در دعايت به پيش خداى اكرم الاكرمين و اجود الاجودين شفاعتش مى كنى و او كريمتر و قادرتر واولى است از توكه به بنده اش منفعت برساند، ناچار تو را اجابت مى كند. و در روايت جابر از امام ابى جعفر باقر(ع ) در تفسير آيه : يستجيب الذين امنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله (96) خداى تعالى دعاى كسانى را كه ايمان آورند و عمل صالح انجام دادند اجابت مى كند و از فضل خود برايشان مى افزايد فرمود: مراد مومنى است كه در غياب برادر مومنش برايش دعا كند پس فرشته مى گويد: و براى تو مثل آنچه كه در خواست كردى باشد و اين به خاطر دوستى تو به تو بخشيده شد. اين روايت اشاره به مطلب مذكور دارد.
حكايت شده است : يكى از نيكان بعد از پايان نماز در مسجد براى برادران خود دعا مى كرد، وقتى از مسجد بيرون آمد پدرش را مرده يافت و وقتى از كفن و دفن او فارغ شد شروع به تقسيم تركه بين برادران مومن كه برايشان دعامى كرد نمود علت آنرا سئوال كردند: گفت : من در مسجد براى ايشان بهشت را درخواست مى كردم . اكنون آيا در مورد دنياى فانى بخل بورزم . و در گفتار امام صادق عليه السلام فكر كن : وقتى دو مومن با همديگر دست دادند صد رحمت بين ايشان تقسيم مى شود نودونه رحمت سهم آنست كه بيشتر از ديگرى ، او را دوست داشته باشد. پس عنايت خداى سبحان را در مومن و محبت به او بدان و دعاى تو براى برادر مومنت براى تجارت نباشد يعنى تنها براى اين دعا كنى كه ثواب دعا كننده براى مومن را ببرى بدون آنكه محبت او را در دل داشته باشى و كار به استجابت اين دعا نداشته باشى . بر تو مى ترسم كه با اين حالت اجر دعا از دست تو برود توجه به روايت جابر كن در آنجا كه فرشته مى گويد: چون تو دوستش داشتى (اين اجر براى تو باشد) .
فصل  
چگونه برادر مومنت را دوست نداشته باشى ، در صورتيكه ياورت عليه دشمنانت مى باشد و كمك كار در دين توست و با تو در دوستى دوستان موافق است و در دشمنى دشمنانت همداستان . و از ائمه اطهار عليهم السلام وارد شده است كه فرمود: بنده به حقيقت ايمان نمى رسد تا آنكه برادرش را دوست بدارد. و از آن حضرت آمده است : شيعه ما همديگر را دوست دارند و در محبت ما به همديگر بذل و بخشش ‍ مى كنند.
عبد المومن انصارى مى گويد: بر ابى الحسن موسى بن جعفر (ع ) وارد شدم و در نزد او محمد بن عبدالله جعفرى بود، به او لبخند زدم امام (ع ) وارد شدم و در نزد او محمد بن عبدالله جعفرى بود، به او لبخند زدم امام (ع ) فرمود: آيا دوستش ‍ دارى ؟ (52) عرضه داشتم : بله و جز به خاطر شما دوستش ‍ نمى دارم . فرمود او برادر توست و مومن برادر تنى مومن است . ملعون است ملعون ،كسى كه برادرش را متهم كند ،ملعون است كسى كه با برادرش غش كند. ملعون است ملعون كسى كه به برادرش نصيحت نكند ،ملعون است ملعون است كسى كه بر ضرر برادرش اقدام كند، ملعون است ملعون كسى كه خود را از برادر مومنش مخفى كند، ملعون است كسى كه غيبت برادر مومن خود كند. و از آن حضرت آمده است : محكمترين ريسمانهاى ايمان ، دوستى با خدا و دشمنى بادشمنان خداست . و امام صادق عليه السلام فرمود: هر چيزى به چيزى آسايش و راحتى مى يابد و راحتى مومن ديدار برادر مومن اوست چنانكه راحتى پرنده در ديدار همجنس (پرنده ديگر) است . آيا نديدى كه پرندگان با هم مى نشينند. حضرت فرمود: مومن برادر مومن است (53) و مومن چشم و آيينه مومن است و راهمايى است كه به او خيانت نمى كند و با او نيرنگ بكار نمى بندد. و به او ظلم نمى نمايد و او را تكذيب نمى كند و غيبتش نمى نمايد. امام صادق عليه السلام فرمود: هر دومومن يا سه مومن كه پيش ‍ برادرى جمع شوند و از كيد او در امان باشند و از حيله هايش ‍ نترسند و اميدوار به آنچه دارد باشند، اگر ايشان خداى را بخوانند خداى اجابتشان مى كند و اگر از او بخواهند عطايشان مى كند و اگر زيادت خواهند خداى به ايشان زياد دهد و اگر ساكت باشند ابتداء خدا به ايشان مى دهد. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس براى خدا برادر مومنش را زيارت كند ،نه براى چيز ديگرى بلكه براى درخواست وعده هاى الهى و متحقق شدن آن ، خداى تعالى ،هفتاد هزار فرشته را موكل مى كند كه او را ندا دهند و بگويند: خوشا بحالت !و بهشت گوارايت باشد.
و از آنحضرت (ع 9 بدون واسطه از پيامبر نقل شده كه : هر كس ‍ با مردم معامله كند و به آنها ظلم نكند و گفتگو كند و به ايشان دروغ نگويد و وعده به ايشان دهد وخلف وعده نكند ،غيبت چنين انسانى حرام است و مروت او تمام وعدالتش ظاهر و دوستيش واجب است . و از امام ابى جعفر باقر عليه السلام آمده است كه فرمود: خداى تعالى بهشتى دارد كه جز سه تن داخلش نشوند: مردى كه عليه خودش بدرستى حكم كند و مردى كه براى خدا برادر مومن خود را زيارت كند و مردى كه برادر مومن فى الله را ترجيح دهد. و از آنحضرت آمده است كه فرمود: مومنين وقتى با هم ملاقات كنند و مصافحه نمايند، خداى تعالى دستش را بين دو دست ايشان قرار مى دهد و با آنكس كه برادر مومنش را بيشتر دوست داشته باشد مصافحه مى كند. و از آنحضرت روايت شد كه پيامبر (ص ) فرمود وقتى با هم ملاقات مى كنيد سلام نماييد و مصافحه كنيد! و وقتى از هم جدا مى شويد، با استغفار، ا زهم جدا شويد. و اميرالمومنين (ع ) از پيابر (ص ) نقل فرمودكه : فرشته اى مردى را بر در خانه برادر مومنش ديد ولى صاحب خانه نبود. فرشته به او گفت : چرا به در خانه او آمدى : مرد گفت من برادرى دارم كه مى خواهم زيارتش كنم گفت : آيا با همديگر فاميل هستيد يا آنكه حاجتى تو را به اينجا آورده است ؟ مى گويد: بين ما و ايشان خويشى بهتر از اسلام نيست و حاجتى مرا به اينجا نياورده است ولى به خاطر خدا مى خواهم با او ملاقات كنم . فرشته گفت : من فرستاده خداى تعالى به سوى تو هستم . بشارت باد به تو كه خداى تعالى به تو سلام ميرساند و مى فرمايد: مرا قصد كردى و باكارت ثواب مرا طلب كردى من بهشت را بر تو واجب مى كنم و از خشم من در امانى و از آتش ‍ پناهت دادم . از آن حضرت عليه السلام آمده است : نظر به عالم عبادت است و نظر به رهبر عادل عبادت است و نظر مهربانى و عطوفت به پدر و مادر عبادت است و نظر به برادر كه به خاطر خدا دوستش دارد عبادت است .
و از آنحضرت آمده است خداى تعالى فرمود: بين دو مومن برادرى نيست جز آنكه به هر كدام از آندو در جه اى داده است . و از آنحضرت آمده است : هر كس در راه خدا به برادرى منفعت رسانيد خداى تعالى خانه اى در بهشت براى او مى سازد واز آن حضرت آمده است : هر كس برادرش را اكرام كند خداى تعالى به او اكرام مى كند. آيا فكر مى كنيد جواب خدا در مقابل اكرام خدا چيست ؟ عمرو بن حريث (شمر) از جابر از پدرش از امام باقر (ع ) نقل كرد: برادران مومن كه در راه خدا باهم برادر شدند، در روز قيامت يكى در بهشت به درجه اى بالاتر مى رسد و شخص بالا رتبه به خدا عرضه مى دارد. پروردگارا! او برادر و رفيقم مى باشد مرا به طاعت تو امر مى كرد و از معصيت تو باز مى داشت و مرا به اجر و پاداش تو ترغيب مى كرد پس بين من و او در اين درجه جمع نما! خداى تعالى بين ايندو جمع مى كند. يكى از منافقين از ديگرى در درك پايين تر در جهنم قرار مى گيرد. منافق پايينتر مى گويد :پروردگارا فلانى مرا به معصيت تو امر مى كرد و از طاعت تو باز مى داشت و مرا بى رغبت به ثواب تو مى كرد و از ملاقات تو بر حذر نمى داشت ،بين من و او در اين درك جمع كن ! خداى تعالى بين ايشان جمع ميكند و اين آيه را قرائت فرمود: الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدوالا المتقين (97)برادران در اين روز باهمديگر دشمنند جز متقين .
ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل كرد: هر مومنى كه از برادر مومنش حاجتى بخواهد واو قدرت بر قضاء آن را داشته باشد ولى آنرا رد كند، خداى تعالى مارى را بر اوبگمارد كه انگشتانش را بگزد. و از اسماعيل بن عمار روايت شده است گفت : من به امام صادق (ع ) عرضه داشتم :آيا مومن رحمت الهى است فرمود بله : هر مومنى كه براى حاجتى پيش برادر مومنش بيايد آن رحمت است كه خداى تعالى او را بسوى او سوق داد و باعثش شده ، اگر آن حاجت را برآورد رحمت را با قبول خود پذيرفت و اگر مى توانست حاجتش را برآورد ولى رد كرد، رحمتى را كه خداى براى او سوق داده و باعثش شده ،رد كرده است و رحمت براى شخص حاجتمند ،براى روز قيامت ذخيره مى شود، و هر كس ‍ در نياز برادر مومنش حركت كند ولى با تمام تلاش خود دلسوزى اش نكند به خدا و رسول و مومنين خيانت كرده است و هر كدام از شيعيان كه برادرش از او كمك بخواهد و او قدرت بر كمك داشته است ولى كمك نكند خداى تعالى او را مبتلا به قضاى حاجت هاى دشمنان ما مى كند تا آنكه او را به آن عذاب كند. و هر كس مومن فقيرى را تحقير كند يا آنكه او را سبك شمارد يا به خاطر بى پولى و نادارى او را كوچك شمارد خداى تعالى در پيشگاه خلايق او را مشهور كند و حقيرش نمايد و پيوسته براو خشمگين مى باشد و در نزد هر كس برادر مومنش غيبت شود واو كمك و ياريش كند خداى تعالى در دنيا و آخرت ياريش مى كند و هر كس او را يارى نكند و با آنكه قدرت داد از او دفاع نكند، خداى تعالى او را وا مى گذارد و در دنيا و آخرت تحقيرش مى كند.
مردى كه براى برادران مومن خود گوسفند مى كشت  
حسين بن علاء روايت كرد گفت : با بيست و چند نفر به سوى مكه راه افتاديم من در هر منزلى گوسفندى مى كشتم وقتى خواستم بر امام صادق (ع 9 داخل شوم فرمود: واى بر تو اى حسين ! آيا مومنين را خوار مى كنى ؟ عرضه داشتم به خدا پناه مى برم ، فرمود: خبر شدم كه در هر منزل براى آنها گوسفندى مى كشتى ؟ گفتم : مولاى من به خدا قسم ! من جز براى رضايت خداى تعالى گوسفند نكشتم . فرمود :آيا نديدى كه در بين ايشان عده اى بودند كه مى خواستند همانند تو رفتار كنند ولى قدرت بر آن كار را نداشتند و خويش را حقير شمردند، عرضه داشتم : اى پسر رسول خدا استغفار مى جويم و ديگر تكرار نمى كنم .
حضرت فرمود: امت من پيوسته برخير هستند ماداميكه همديگر را دوست داشته باشند و امانت را به هم رد نمايند و زكات دهند و وقتى اين كارها را نكنند، به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند و بزودى زمانى بر امتم بيابد و زكات دهند و وقتى اين كارها را نكنند، به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند و بزودى زمانى بر امتم بيايد كه دلهايشان با همديگر بد مى شود ولى در ظاهر به خاطر دنيا با هم خوب هستند عملشان رياكارى است . ترس از خدا ندارند اگر خداى تعالى بلاى عمومى بر ايشان نازل كند، آنگاه دعاى غريق بخوانند خدا اجابت نكند. و از ابراهيم تيمى روايت شده است ، كه گفت : من در خانه خدا بودم ، امام صادق عليه السلام بر من تكيه داد و فرمود: اى ابراهيم ! آيا مى خواهى اجر طواف خود را بدانى ؟ عرضه داشتم : فدايت شوم بله .فرمود: هر كس با معرفت به خانه خدا بيايد و هفت بار طواف كند و دو ركعت نماز در مقام ابراهيم بگذارد خداى تعالى ده هزار حسنه به او مى دهد و ده هزار درجه بالايش مى برد. سپس فرمود: آيا بهتر از آنرا به تو خبر ندهم ؟ عرضه داشتم فدايت شوم بله ، فرمود: هر كس حاجت برادر مومنش را ادا كند همانند كسى است كه طواف خانه را نمايد سپس فرمود همانند كسى كه طواف خانه خدا كند تا ده بار شمرد و فرمود هر مومنى كه از برادر مومنش درخواست كند و او بتواند حاجتش را روا كند و نكند خداى تعالى مارى را در قبر بر او مسلط كند كه انگشتانش را بگزد.(54)
امام حسين و مرد بدهكار 
ابن عباس گفت : من و حسين بن على عليه السلام در مسجد الحرام بوديم و او در حال اعتكاف بود و خانه خدا را طواف مى كرد. يكى از شيعيان به خدمتش رسيد. عرضه داشت : يابن رسول الله : من به فلانى قرضى دارم اگر مى خواهى آنرا ادا كن . حضرت فرمود: به خداى اين خانه هيچ چيزى ندارم . عرضه داشت : اگر مى خواهى از او مهلت بخواه ! زيرا مرا به حبس تهديد كرد. ابن عباس گفت : ديدم حضرت طواف را قطع كرد و با او روانه شد. عرضه داشتم :يابن رسول الله : آيا فراموش كردى كه معتكف هستى ؟ فرمود خير! ولى از پدرم شنيدم مى فرمود: از رسول خدا (ص ) شنيدم كه مى فرمود: هر كس حاجت مومنى را برآورد همانند كسى است كه نه هزار سال همه روز روزه دار باشد و هر شب براى عبادت قيام كند.
فصل  
وقتى توجه پروردگار به دوستى بين برادران را ديدى و اينكه بذل محبت در برادرى لازم است ،بدانكه در نزد خدا، بهترين اعمال مسرور ساختن برادران ايمانى است ، حسين بن يقطين از پدرش و پدرش از جدش روايت كرد كه از دبيران يحيى بن خالد، مردى بر اهواز حكومت يافت و من مقدار مالياتى باقى مانده از گذشته بدهكار بودم كه در صورت پرداخت ،ثروتم را از دست مى دادم و املاكم از كفم به در مى رفت ، به من گفتند كه : او از شيعيان و مواليان ائمه عليهم السلام است . ترسيدم كه با او در ميان بگذارم زيرا هراس داشتم كه مبادا آن خبر درست نباشد و املاك و ثروتم از كفم بيرون رود. از او به خداى تعالى فرار كردم و به پيشگاه حضرت امام صادق (ع ) پناه بردم . حضرت نامه كوتاهى براى او نوشت مضمون نامه اين است : بسم الله الرحمن الرحيم : خداى تعالى سايبانى در سايه عرشش دارد كه در آن سايبان كسى قرار نمى گيرد جز آنكه مشكل برادر مومنش را حل كند، يا با مايه گذاشتن از آبروى خويش او را كمك كند و يا كار نيكى براى او نمايد گرچه به اندازه نصف خرمايى باشد و اين حامل نامه برادرت مى باشد و السلام .نامه رامهر نهاد و به من داد و فرمود كه به او برسانم و وقتى به شهرم بازگشتم ،شبانگاه به خانه او آمدم و از او اذن دخول خواستم .گفتم :فرستاده امام صادق عليه السلام بر درت مى باشد .ناگاه پابرهنه به درگاه پيش من آمد همينكه نگاهش به من افتاد به من سلام كرد و بين دوچشمم را بوسيد سپس گفت آقايم : آيا تو فرستاده مولايم هستى ؟ گفتم آرى ، گفت مرا از آتش نجات دادى ، اگر راست بگويى دست مرا گرفت و داخل منزلش كرد و در جايگاهش ‍ نشانيد و خود پيش من نشست ، سپس گفت آقاى من چگونه از مولاى من جدا شدى ؟ گفتم : حالش خوب بود گفت به خدا گفتم : به خدا، تا آن كه سه بار تكرار كرد.آنگاه نامه را گرفت و آنرا بوسيد و برچشمش گذاشت و سپس گفت : برادرم هر چه مى خواهى به من دستور بده انجام دهم . گفتم : در فلان دفتر محاسبات شما هزار هزار درهم (يك ميليون ) ماليات بدهكارم كه در صورت پرداخت حال و روزم سخت مى شود و از بين مى روم . دفتر را خواست و هر چه د رآن بود از بين برد و سندى به عنوان برائت ذمه از بدهكاران به من داد سپس ‍ صندوقهاى پولش را خواست و آنها را با من نصف كرد و سپس چهار پايانش را آورد و يك چهار پا را خود بر مى داشت و يكى را به من مى داد بعد نوبت غلامان رسيد آنرا نيز يكى خود بر مى داشت و يكى را به من مى داد تا غلامان نيز تمام شدند آنگاه لباسهايش را آورد يكى را خود بر مى داشت و يكى را به من مى داد، تا آنكه همه ثروت خويش را با من نصف كرد و مى گفت : آيا تو را خوشحال ساختم ؟ مى گفتم : بله به خدا قسم خوشحالى مرا فراوان كردى . بار ديگر موسم حج رسيد با خود گفتم : اين رهايى در نزد خدا و رسولش با چيزى جز حج برابر نيست كه حج كنم و براى او دعا كنم و به نزد مولى و آقايم امام صادق عليه السلام بروم و از او در نزد امام صادق عليه السلام تشكر كنم و از امام صادق عليه السلام برايش درخواست دعا كنم ، به مكه رفتم و راهم را از مدينه قرار دادم . وقتى وارد بر امام صادق شدم خوشحالى را از صورتش خواندم فرمود: داستان تو با والى چه شد؟ شروع كردم قصه را تعريف كردن و هر لحظه صورتش بازتر مى شد و خوشحالى اش بيشتر مى گرديد عرضه داشتم : اى آقاى من ! ايا رفتارش شما را خوشحال ساخت كه خداى در همه امورش او را خوشحال كند فرمود :بله به خدا قسم خوشحالم كرد و پدرانم را خوشحال نمود به خدا قسم امير المومنين را مسرور ساخت و به خدا قسم رسول خدا (ص ) را مسرور ساخت و به خدا قسم خدا را در عرش مسرور ساخت . خدا تو را رحمت كند، بنگر چگونه اين والى با فرستاده امامش ‍ ملاقات مى كند و چگونه د راكرامش به هنگام مواجهه مبالغه مى كند و سلامش مى نمايد و اكرام را تا آنجا ادامه مى دهد كه تمام اموالش را با او نصف مى كند و علت همه اين رفتارهايش ‍ به خاطر يك جمله امام صادق عليه السلام بود كه در نامه فرمود: اين برادرت مى باشد و حكم دو برادر برابرى در مال و منال است .
اين حديث چند مطلب را مى رساند. خوشحال كردن مومن ، خوشحال كردن خداى تعالى و پيامبرش و ائمه عليهم السلام مى باشد. ديگر آنكه وقتى برادر مومن كمكى نياز دارد كه از عهده او بر مى آيد كمكش كند حتى اگر كمك بوسيله اعتبار و آبرو و در خواست از ديگران باشد چنانكه امام صادق عليه السلام انجام داد و فرمود: يا اينكه خودش او را كمك كند (يعنى براى انجام آن درخواست مومن از آبرويش مايه بگذارد) ديگر آنكه : انسان بايد در مشكلاتش به خداى تعالى و ابواب پروردگار كه آل محمد صلى الله عليه و آله هستند پناه ببرد زيرا اين شخص گفت من به خدا و امام صادق فرار كردم . اين كار موجب پيروزى و سعادت است چنانكه براى اين شخص حاصل شد.
خداى تعالى به داوود وحى كرد كه بنده اى ا زبندگانم با حسنه اى به پيش مى آيد و من بهشتم را به او مى بخشم ، او عرضه داشت پروردگارا آن حسنه كدام است ؟ فرمود: بنده مومنم را خوشحال مى سازد، گرچه يك دانه خرما باشد داوود عرضه داشت هر كس كه تو را شناخت سزوارا است كه اميد خود را از تو قطع نكند.
رسول خدا(ص ) فرمود: هر مومنى كه مريضى را عيادت كند در رحمت الهى فرو رود وقتى نزد او بنشيند رحمت الهى در او قرار مى گيرد و او راتر مى كند و اگر به هنگام صبح او را عيادت كند هفتاد هزار فرشته او را درود فرستند تا شب كند واگر به هنگام شب او را عيادت كند هفتاد هزار فرشته را درود فرستند تا صبح شود. واز امام صادق عليه السلام فرمود: كه رسول خدا(ص ) فرمود: كه خداى تعالى فرمود: هركس بنده مومنم را آزار رساند با من اعلان جنگ مى كند و هر كس بنده مومنم را اكرام كند از خشم من در امان مى شود اگر در زمين بين مشرق و مغرب جز يك مومن نبود كه با حاكم عادلى مرا عبادت مى كردند، عبادت ايشان از همه خلايق زمين كفايت مى كرد و هفت زمين و آسمان به اين دوقايم مى شد و به خاطر ايمانشان انسى بين آنها برقرار مى كردم كه نيازى به انسانى ديگر نداشتند.
امر پانزدهم : دست بلند كردن در دعا 
رسول خدا (ص ) به هنگام ابتهال و دعا دستش را بلند مى كرد ،چنانكه مسكين در خواست غذا كند. و از جمله چيزهائى كه خداى تعالى به موسى وحى فرمود: با خوارى دستهاى خود را در پيشگاه من بينداز همانند بنده اى كه فرياد كمك ازمولايش دارد، وقتى چنين كنى رحمتت مى كنم و من اكرم الاكرمينم و قادرتر از همه هستم . اى موسى ! از فضل و رحمت من بخواه ! اين دو در دستان من است جز من كسى واجد آن نيست و به هنگام درخواست نگان كن ببين رغبت تو به چيزهايى كه پيش من است چه مقدار است ؟ هر كارگرى پاداشى دارد و گاهى بر كوشش ناسپاس هم پاداش داده مى شود. ابابصير از امام صادق عليه السلام در مورد دعا و دست بلند كردن پرسيد: فرمود:آن پنج قسم است : در پناه بردن به خدا با كف دست روبه قبله كن و در درخواست رزق دو دست را باز كن و كف دو دست را به طرف آسمان بگير و انقطاع به خدابا اگشت شهادت (سبابه ) اشاره كن و اما در زارى دستانت را از سرت بالاتر بگير و اما در ناله و تضرع انگشت شهادتت را به طرف صورتت حركت بده و اين همان دعاى انسانهاى خايف است . از محمد بن مسلم نقل شده كه گفت از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: مردى بر من گذشت در حالى كه من در نمازم با دست چپ دعا مى كرد گفت : اى بنده خدا!خداى تبارك و تعالى حقى بر اين دست دارد چنانكه برآن دست حق دارد. و فرمود :رغبت آنست كه دستان خود رابگشايى و كف دو دست را آشكار كنى و ترس ‍ آنست كه دو دست را باز كنى و پشت دو دست را ظاهر كنى و تضرع آنست كه انگشت سبابه را به طرف راست و چپ حركت دهى و تبتل و انقطاع آن است كه انگشت شهادت را آرام آرام به آسمان بالا ببرى و آرام آرام پايين آورى و ابتهال آن است كه دو دست و بازوان را به سوى آسمان بگشايى . و ابتهال به هنگامى است كه انگيزه گريه فراهم است .
و از سعيد بن يسار روايت شده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: رغبت اينگونه است آنگاه كف دو دست را به آسمان گشود و ترس اينطور است و پشت دو دست را به سوى آسمان گرفت و تضرع اينگونه است : انگشتانش را به راست و چپ حركت مى داد و تبتل اينگونه است انگشتانش ‍ را بالا مى برد و سپس بار ديگر پايين مى آورد و ابتهال اينگونه است : دست خود را جلوى صورتش گشود. فرمود ابتهال نكن مگر آنكه اشك سرازير شود. و در حديث ديگر آمده است فروتنى در دعا آن است كه دو دست را بر دو كتف بگذارى .
آگاهى  
شايد علت حالات ياد شده را نمى دانيم يا در گشودن كف دستان در رغبت ،مقصود ،ايجاد نزديكترين حالت ، به حال راغب در گشودن آرزوها و حس ظن به بخشش و اميدوارى به دهش خدا باشد، زيرا راغب به خاطر آنكه احسان در كف دستان قرار مى گيرد دو دست را مى گشايد و پشت دست به سوى آسمان كردن در حالت ترس نزديكترين حالت بنده اى است كه در حالت مومن به زبان خوارى و كوچكى به داناى پنهان و آشكار مى گويد: خدايا من كف دستم را به سوى تو پيش نياوردم بلكه آنرا به طرف زمين گرفتم چون خوار و خجالت زده پيشگاهت هستم و مراد از انگشت تكان داد چپ و راست در حالت تضرع تاسى از شخص داغديده كه مصيبت هولناك به او رسيده مى باشد زيرا چنين انسانى انگشتان خود را به جلو و عقب و راست و چپ حركت ميدهد و مراد از بالابردن انگشتان و پايين آوردن آن در حالت تبتل آن است كه چون تبتل به معناى انقطاع است ، مثل اين است كه چنين انسانى به زبان حال به خدايى كه اميد و آروز او را بر مى آورد مى گويد: من به تو پناه آوردم و منقطع شدم چون تو شايسته خداوند گارى هستى . به يك انگشت تنها بدون آنكه انگشتان ديگر همراه باشد اشاره مى كند و مراد از دست گشودن به سوى قبله در مقابل صورت و يادست و بازو گشودن به آسمان يا دست بالا گرفتن بطورى كه از عبور كرده ، در ابتهال به لحاظ روايات مختلف ، اين است كه اين هم نوعى از انواع بندگى و حقارت و خوارى و كوچكى است يا به سان غريقى كه دستانش را تا بازوان بالا زده و به طرف بالا گرفته است (يعنى مى خواهد تا) دامن رحمت او را چنگ زند و به ريسمان رافت آويزان شود كه هلاك شدگان را نجات مى دهد و بلا ديدگان را يارى مى كند و به عالميان گشايش مى دهد و اين مقامى بلند است ، لذا هيچ بنده اى ادعاى آنرا نمى كند مگر آنكه اشك در چشمانش حلقه زند و ناله او را در بر گيرد و آه سرد او را امان ندهد و بسان بنده اى خوار بايستد و از درخواست آرزوها و سئوال روى گرداند، و به آفريننده بزرگش روى آورد و مراد از دست بر كتف و شانه گذاشتن در حالت استكانت و زارى اين است كه او را به سان بنده اى گناهكار به پيش مولايش ببرند در حاليكه زنجير هواهاى نفسانى او را محكم بسته وبا بندهاى گران به بند كشيده و به زبان حال به مولايش مى گويد اين دستانم مى باشد كه به ستم و جراتم بر تو بسته شده است .
بدانكه :بعضى از دانشمندان مى گويند شايسته است كه نيايشگر وقتى خداى سبحان را تمجيد مى كند و بر او ثنا مى گويد اينكه : اسماى حسناى الهى را كه مناسب در خواست اوست بيان كنند مثلا اگر درخواست روزى از خداى تعالى دارد اسمايى همانند الرزاق و الوهاب و الجواد و المغنى و المنعم و المفضل و المعطى و الكريم و الواسع و مسبب و الاسباب و المنان و رازق من يشاء بغير حساب را ذكر كند و اگر مطلوبش آمرزش و توبه است اسامى همانند التواب و الرحمن و الرحيم و الرووف و المعطوف و الصبور و الشكور و العفو و المغفور و الستار و الغفار و المرتاح و ذى المجد و السماح و المجمل و المنعم و المفضل (بسيار توبه پذير و بخشنده و مهربان رووف و با عطوفت و صبور و شكور و بسيار عفو كننده و بخشنده و پوشاننده و آمرزنده و رحمت كننده و داراى بزرگى و مجد و بخشندگى و نيكوكارى و نعمت بخش و بخشنده ) را ذكر كند و اگر در خواست او انتقام از دشمن است ياد اسمايى كند مثل : العزيز و الجبار و القهار و المنتقم و البطاش و ذى البطش ‍ الشديد و الفعال لما يريد و مدوح الجبابره و قاصم المرده و الطالب و الغالب المهلك المدرك الذى لا يعجزه شى و الذى لا يطاق انتقامه (جبران كننده و غلبه دارنده و انتقام گيرنده و بسيار گيرنده و گيرنده سخت و هر چه بخواهد ميكند و خوار كننده ستمگران و از بين برنده گردنكشان و خواهنده و پيروز ،هلاك كننده ، در يابنده كه هيچ چيز او را ناتوان نمى سازد و آنكسى كه كسى طاقت انتقام او را ندارد.) و نظير اين اسما را ذكر كند. و اگر مقصودش در خواست دانش و علم است اسمايى مثل العالم و الفتاح و الهادى و المرشد و المعز و الرافع و امثال آن را ذكر كند.