الغدير جلد ۹

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۳۲ -


اگر مسكن براى عزت اهل بيت گرديد، قدر و برتريش از همين جا است.

امام حسين بهترين مولى است، دين سرش را تاييد كرد و نگاهش داشت.

آيات كتاب او را، و سنت هاشمى صفات نيكويش را بيان نموده است ".

در اين جا، كلمات زيادى همانند آنچه كه درباره مشهد راس الحسين گفته شده وجود دارد كه اگر كسى آنها را جمع كند كتاب جامعى خواهد شد، و از كسانى كه كتاب مستقلى در اين باره نوشته اند شيخ عبد الفتاح بن ابى بكر مشهور به " رسام " شافعى است كه رساله اى بنام " نور العين فى المدفن راس الحسين " دارد.

7- عمر بن عبد العزيز، خليفه اموى، متوفى در سال 101 ه قبرش در دير " سمعان " است و مورد زيارت مردم است.

8- ابو حنيفه نعمان بن ثابت، پيشواى حنفى ها، متوفى در سال 150 ه.

قبرش در اعظميه بغداد مزار معروفى است. خطيب در تاريخش جلد 1 صفحه 123 از على بن ميمون نقل كرده كه گفته است از شافعى شنيدم كه مى گفت من به قبر ابى حنيفه تبرك مى جويم و هر روز به عنوان زيارت كنارش مى روم و هرگاه حاجتى برايم پيش آيد دو ركعت نماز مى خوانم و كنار قبرش از خدا مى خواهم كه حاجتم را روا كند، طولى نمى كشد، مگر آنكه روا مى شود، اين مطلب را خوارزمى در مناقب ابى حنيفه جلد 2 صفحه 82 و " كردرى " در مناقبش جلد 2 صفحه 112 و طاش كبرى در مفتاح السعاده جلد 2 صفحه 82 و " خالدى " در صلح اخوان صفحه 83 به نقل از سغيرى و " ابن جماعه " نقل كرده اند.

و ابن جوزى در " المنتظم " جلد 8 صفحه 245 گفته است: در اين ايام "سنه 459 ه" ابو سعيد متوفى ملقب به شرف الملك مشهد ابى حنيفه را بنا كرد قبه و بارگاه برايش قرار داد و مدرسه اى كنارش ساخت كه فقهاء در آنجا توقف مى كنند و مدرسى نيز براى آنان تهيه كرد.

وقتى كه ابو جعفر ابن البياضى به عنوان زيارت به آن جا آمد بى مقدمه چنين گفت: " آيا نمى دانى كه علم، پراكنده بود، اين پنهان شده در خاك آن را جمع كرد؟

همچنين اين زمين مرده بود كه بخشش عميد ابى السعد آن را زنده كرد. آنگاه ابن جوزى اضافه مى كند كه: مصنف گفته است: به خط ابى الوفاء ابن عقيل خواندم كه نوشته بود: بنيان مسجدى با آهك و نوره و غيره جلو ضريح ابى حنيفه نهاده شد، و در سال 436 ه. كه من پنج ساله و يا چند ماه كمتر بودم، آن مسجد تمام گرديد و مخازن آن را يك حاجى ترك داد.

آنگاه ابو سعد مستوفى كه حنفى متعصبى بود، به آنجا آمد، در آن وقت قبر ابى حنيفه زير سقفى كه بعضى از امراء تركمان آن را ساخته بودند، قرار داشت.

و پيش از آن، كه من طفل بودم، روى آن ضريح خرابى و آن در سال هاى 37 و 38 ه. قبل از او وارد شدن لشكر غزنوى ها به بغداد بوده، كه در سال 447 ه. صورت گرفته است، ولى هنگامى كه شرف الملك در سال 453 ه به بغداد آمده و تصميم گرفت: همين قبه اى كه بالاى قبرش قرار دارد، بسازد، تمام بناهاى مسجد و منضماتش را كه قبر را احاطه كرده بود، خراب كرد. آنگاه مقاطعه كاران و مهندسان را خواست و جريان را با آنها در ميان گذاشت. آنها تخمين زدند كه هزار ها آجر لازم دارد و بايد خانه هاى اطرافش خريده و جزء آن گردد.

و براى پى ساختمان اين قبه، زمين سختى را جستجو كردند، ولى چاره جز اين نداشتند كه هفده ذرع در شانزده ذرع همان زمين را حفر كنند و در اين كار استخوان هاى زيادى از مردگانى كه خواستار مجاورت قبر نعمان بودند "كه در حدود 400 زنبيل مى شده" بيرون آورده شد و همه آنها را در بقعه مجاور كه ملك شخصى ديگران بوده، دفن كردند.

تا اينكه مى گويد: " محمد بن ناصر حافظ به ما خبر داد كه ابو الحسين مبارك ابن عبد الجبار صيرفى گفته است كه: شنيدم: ابو الحسين بن المهتدى مى گفت: درست نيست كه قبر ابى حنيفه در اين جا كه رويش بنا كرده اند، باشد و پيش از اين حاجيان وارد مى شدند و اطراف مقبره طواف مى كردند، پس ابو حنيفه را زيارت مى نمودند، ولى موضعى را تعيين نمى كردند ".

وابن خلكان در تاريخش جلد 2 صفحه 297 گفته است: قبر او مشهور و مورد زيارت مردم است و در سال 459 ه روى آن قبه و بارگاهى بنا گرديد.

و ابن جبير در " رحله " اش صفحه 180 مى گويد: و در " رصافه " مشهد مجللى است كه داراى قبه سفيد عالى است، در آن قبر امام ابى حنيفه رضى الله عنه قرار دارد.

ابن بطوطه در " رحله " اش جلد 1 صفحه 142 گفته است: روى قبر امام ابى حنيفه رضى الله عنه قبه بزرگى است و در زاويه آن، مكانى براى غذا خوردن واردين وجود دارد و امروز در بغداد مكانى كه در آن واردين بتوانند چنين پذيرائى شوند وجود ندارد.

آنگاه قبور عده اى از مشايخ بغداد را شمرده پس گفته است: مردم بغداد در هر جمعه اى به زيارت يكى از اين مشايخ مى روند.

و ذهبى در الدول جلد 1 صفحه 79 گفته است: و روى قبرش در بغداد قبه و بارگاه عظيمى است.

و ابن حجر در " الخيرات الحسان " در مناقب امام ابى حنيفه در فصل 25 چنين مى گويد: " هنگامى كه امام شافعى در بغداد بوده و به امام ابى حنيفه متوسل مى شده و كنار قبرش مى آمده، زيارتش مى كرد، و درود بر او مى فرستاد، سپس وسيله او به خدا در بر آورده شدن حاجاتش، توسل مى جسته است.

و اضافه مى كند كه: اين مطلب ثابت است كه امام احمد، چنان به امام شافعى متوسل مى شده كه پسرش عبد الله تعجب كرده و به پدرش اعتراض نمود، احمد به او گفت: شافعى همانند خورشيد براى مردم و عافيت براى بدن است.

و هنگام كه با امام شافعى خبر دادند كه اهل مغرب متوسل به امام مالك مى شوند، اين عمل را مورد انتقاد قرار نداد.

9- مصعب بن زبير، متوفى در سال 157 ه.

ابن جوزى گفته است: عامه قبرش را در " مسكن " زيارت مى كنند چنانكه قبر حسين عليه السلام را زيارت مى نمايد.

10- ليث بن سعد حنفى، امام مصر كه در سال 175 ه وفات كرد و در قرافه كوچك دفن گرديد، قبرش مورد زيارت مردم است كه من بارها آن را ديده ام

11- مالك بن انس امام مالكى ها، متوفى در سال 179 ه قبرش در بقيع مدينه منوره است.

ابن جبير در سفرنامه اش صفحه 153 گفته است: روى آن قبه كوچك است.

و در سابق گذشت كه فقها، زيارتش را از آداب كسى كه قبر نبى اكرم را زيارت كند شمرده اند.

12- امام طاهر موسى بن جعفر عليهما السلام، مدفون در كاظمين كه در سال 183 ه شهيد شده است.

خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 120 با اسنادش از احمد بن جعفر حمدان قطيفى آورده است كه از حسن بن ابراهيم ابى على خلال "شيخ حسينى ها در عصرش" شنيدم كه مى گفت: هيچ مشكلى برايم پيش نيامد، مگر آنكه كنار قبر موسى بن جعفر عليه السلام رفته به حضرتش متوسل شدم و مشكلم حل شده حاجتم بر آورده شد.

و در شذرات الذهب جلد 2 صفحه 48 آمده است كه: شريف ابو جعفر محمد الجواد بن على موسى الرضا الحسنى يكى از دوازده امامى كه شيعيان درباره آنها عصمت قائلند، در بغداد وفات كرد و كنارش موسى گرديد و قبر آن دو امام را عامه، زيارت مى كنند.

13- امام طاهر ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام.

ابو بكر محمد بن المومل گفته است " با امام اهل حديث ابى بكر بن خزيمه و همپايه اش ابى على ثقفى با عده زيادى از مشايخ ما به عزم زيارت قبر على بن موسى الرضا واقع در طوس حركت كرديم. از تعظيم و تواضع كه ابن خزيمه نسبت به اين بقعه مباركه انجام داد و گريه و زارى كه در برابرش نموده، همه ما متحير شديم "

14- عبد الله بن غالب حدانى بصرى، كه در سال 183 روز ترويه كشته شده است، مردم خاك قبرش را همانند مشك بر لباسشان مى پاشيدند

15- عبد الله بن عون ابو عون الخزار البصرى.

محمد بن فضاله، گفته است: پيامبر اكرم را در خواب ديدم كه مى فرمود: ابن عون را زيارت كنيد كه خدا او را دوست دارد.

16- على بن نصر بن على ازدى ابو الحسن بصرى، متوفى در سال 189 ه مشهدش در بصره معروف و مورد زيارت است.

17- معروف كرخى، متوفى در سال 204 - 201 - 200 ه. ابراهيم حربى گفته است: قبر " معروف "، ترياق مجرب است.

و از زهرى نقل شده كه گفته است: قبر معروف كرخى براى قضاى حوائج مجرب است. و گفته شده هر كس نزد آن صد بار " قل هو الله " بخواند و از خدا حاجتش را بخواهد خداوند آن را بر مى آورد.

و از ابى عبد الله محاملى روايت شده كه گفته است: از هفتاد سال پيش تاكنون قبر معروف كرخى را چنين شناخته ام كه: هيچ گرفتارى، متوسل به آن نشده، مگر گرفتاريش رفع شده است.

و ابن جوزى در صفحه الصفوه جلد 2 صفحه 183 از احمد بن الفتح نقل كرده كه گفته است: از " بشر " تابعى جليل درباره معروف كرخى سوال كردم: در جواب گفت: هيهات ميان ما و او حجاب ها حائل شده است تا اينكه مى گويد: هر كس حاجتى به خدا دارد، پيش قبر معروف برود و خدا را بخواند خدا به خاطر او دعايش را اگر بخواهد مستجاب خواهد كرد قبرش در بغداد آشكار است و مردم بدان تبرك مى جويند.

و ابراهيم حربى مى گويد: قبر معروف ترياق مجرب است.

و در " المنتظم " جلد 8 صفحه 248 گفته: در ربيع الاول سال 460 ه ساختمان قبر معروف با گج و آجر ساخته شد.

ابن خلكان در تاريخش جلد 2 صفحه 224 گفته است: اهل بغداد وسيله قبر او طلب باران مى كنند و مى گويند: قبر معروف و ترياق مجرب است، و مشهور زيارتگاه است.

و در صفحه 396 از " مرآت الزمان " تاليف ابى المظفر سبط ابن جوزى نقل كرده كه او مشايخش در بغداد شنيده است كه حكايت مى كردند كه: عون الدين گفته است: سبب علاقه عميقم اين است كه هر چه در دستم بود از بين رفت، تا جائى كه براى قوت شب معطل ماندم، بعضى از اعضاى خانواده ام به من توصيه كردند كه كنار قبر معروف كرخى رضى الله عنه بروم و در آنجا از خدا رفع گرفتاريم را بخواهم، زيرا دعا در آنجا مستجاب خواهد شد، منهم كنار قبر معروف رفتم و در آنجا نماز خواندم و دعا كردم پ پس به بغداد مراجعت كردم، تا آخر آنچه كه از دستانش نقل كرده است:

و در طبقات شعرانى جلد 1 صفحه 61 آمده است كه: وسيله قبرش طلب باران مى شده و قبرش آشكار و روز و شب مورد زيارت است.

18- عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب.

خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 123 گفته است " در باب " بردان " نيز جماعتى از اهل فضل مدفونند و در نماز گاه عيد قبرى است كه معروف به قبر نذرها است و گفته شده كسى كه در آنجا مدفون است مردى از فرزندان على بن ابى طالب رضى الله عنه است كه مردم با زيارتش تبرك مى جويند و قضاء حوائجشان را وسيله او مى خواهند.

قاضى ابو القاسم على بن محسن تنوخى از پدرش برايم نقل كرد كه: پيش عضد الدوله نشسته بودم و خيمه ما نزديك نماز گاه عيد در ناحيه شرقى مدينه السلام بود، تصميم داشتم كه با او در نخستين روز رسيدن لشكر، به سوى همدان حركت كنيم كه چشم او به ساختمان قبر نذرها افتاد، به من گفت: اين بناء چيست؟ گفتم: اين مشهد نذر است و نگفتم: قبر نذرها است چون فكر مى كردم كه در اين موقعيت، تطير به شمارد آمد و از تعبيرم خوشش آمد و گفت: مى دانم كه آن قبر نذرها است، منظورم تفصيل بيشتر بوده است، گفتم: مى گويند كه آن قبر عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است و بعضى ديگر مى گويند كه: آن قبر عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب، است، كه يكى از خلفاء تصميم گرفت او را مخفيانه بكشد، از اين رو چاهى سر راهش كنده او را در حاليكه نمى دانست از روى آن عبور داد و در داخل آن سقوط كرد، و زنده رويش خاك ريخته شد و اكنون مشهور به قبر نذر ها است، زيرا هيچ نذرى براى آن صورت نمى گيرد مگر آنكه بر آورده مى شود و من يكى از آنها كه بارها درباره امور بسيار مهم، برايش نذر كردم و به مقصد رسيده آنگاه وفا به نذر نمودم.

او حرفم را قبول نكرد و گفت گاهى روى اتفاق نذرى بر آورده مى شود آنگاه مردم عوام يك كلاغ چهل كلاغ مى كنند و در آن باره، سخن ها مى سازد.

و من سكوت كردم و پس از چندى كه در لشكر گاهمان بوديم، صبح روزى عضد الدوله مرا احضار كرد و گفت: با من سوار شو به زيارت مشهد نذرها برويم، من و او و جمعى از اطرافيانش سوار شده به آنجا رفتيم او وارد حرم شد و زيارت كرد و دو ركعت نماز خواند و بعد از آن، سر به سجده گذاشت و مناجات طولانى كه كسى از مضنون آن آگاه نمى شد نمود، سپس به خيمه اش آمديم و مدتى در آنجا مانديم آنگاه به سوى همدان حركت نموده و ماه ها در آنجا مانديم.

بعد از آن روزى مرا فراخواند و به من گفت: آيا يادت مى آيد آنچه كه درباره مشهد نذرها در بغداد برايم گفته بودى؟ گفتم: آرى گفت: آن روز با شما درباره آن طورى صحبت كردم كه اعتماد به گفته ات نداشته فكر مى كردم: آنچه كه درباره اش مى گويند، دروغ است.

اما پس از آن جريانى برايم پيش آمد ترسيدم كه تحقق پيدا كند و با تمام مقدوراتم مى كوشيدم كه ان را از بين ببرم و راهى براى رفع آن نمى يافتم، يكمرتبه آنچه كه درباره نذر مشهد نذرها به من گفته بودى يادم آمد، با خود گفتم: چرا اين مطلب را تجربه نكنم؟ پس چنين نذر كردم اگر خدا به احترام اين قبر مشكلم را حل كند، ده هزار درهم صحيح به صندوق آن هديه نمايم، در همان روز به من خبر رسيد كه مشكلم حل شده است، به ابى القاسم عبد العزيز ابن يوسف كاتبم گفتم: به ابى الريان جانشينم در بغداد بنويس را به صندوق مشهد نذرها تحويل دهد.

آنگاه به عبد العزيز كاتب كه در مجلس حاضر بوده توجه كرد، او گفت نامه را نوشته و فرمانت اطاعت گرديده است ".

19- ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى امام شافعى ها، در سال 204 ه وفات يافت و در قرافه كوچك دفن گرديد و قبرش كه نزد " المقطم " است مورد زيارت مردم است. جزرى در " طبقات القراء " جلد 2 صفحه 97 گفته است: دعاء كنار قبرش مستجاب است و هنگامى كه زيارتش كردم، چنين گفتم: " امام شافعى را زيارت كردم، زيرا كه آن به من منفعت مى رساند، و از او شفاعت مى طلبم كه شافع خوبى است "

و ذهبى در " دول الاسلام " جلد 2 صفحه 105 گفته است " سلطان كامل قبه اى كه روى ضريح شافعى قرار داشته تعمير كرد "

20- ابو سليمان دارانى، متوفى در سال 205 "كه يكى از پيشوايان است" در قريه " داريا " ناحيه قبله آن دفن گرديد و قبرش مشهور است، و روى آن ساختمان است كه در زمان ما تجديد بنا شده است.

21- سيده نفيسه، دختر ابى محمد حسن بن زيد بن على بن ابى طالب در سال 208 ه فوت كرد و در كوچه " سباع " دفن گرديد و قبرش معروف است كه دعا ها كنار قبرش مستجاب مى شود و اين حقيقت به تجربه ثابت شده است.

22- احمد بن حنيل، امام حنبلى ها، متوفى در سال 241 ه قبرش آشكار و مشهور است، مردم آن را زيارت مى كنند و به آن تبرك مى جويند. اين مطلب در مختصر طبقات الحنابله صفحه 11 آمده است.

و ذهبى در " دول الاسلام " جلد 1 صفحه 114 گفته است: ضريحش در بغداد مورد زيارت مردم است.

و ابن جوزى در " مناقب احمد " صفحه 297 از عبد الله بن موسى آورده كه گفته است: من و پدرم در شب تاريكى به خاطر زيارت احمد از ناحيه خارج شديم، اما شدت تاريكى به قدرى بود كه پيش پايمان را نمى ديدم پدرم گفت: بيا به احترام اين بنده صالح از خدا بخواهيم كه راه را برايمان روشن فرمايد كه من در طول سى سال هيچ گاه به او متوسل نشدم، مگر آنكه حاجتم، بر آورده شد، آنگاه پدرم دعا كرد و من آمين گفتم. آسمان چنان روشن شد، گويا كه شبى است ماه در آسمان مى درخشد تا آنكه توانستيم به مقصد برسيم.

و در صفحه 418 از ابى الحسن تميمى، از پدرش از جدش نقل كرده كه او جنازه احمد بن حنبل حاضر شد و گفت: مدت يك هفته توقف كردم به اميد اينكه بتوانم در آن انبوه جمعيت به آن برسم، پس از يك هفته خود را به قبرش رساندم.

در " المنتظم " جلد 10 صفحه 273 گفته است: در اوائل جمادى الاخر سال 574 ه خليفه اقدام كرد، لوحى براى نصب روى قبر امام احمد بن حنبل تهيه نمايد، لوح آماده شد روى قبر را خراب كرد، و با آجر بناى تازه اى بوجود آورد و براى آن دو طرف قرار داد و لوح جديد را نصب كرد و بالاى آن چنين نوشته شده بود: " اين چيزى است كه به دستور سيد و مولايمان المستضى ء بامر الله امير المومنين ساخته شده است " و در وسط آن چنين نوشته شده بود: " اين قبر تاج سنت، و جدامت، داراى همت عالى عالم عابد فقيه زاهد امام ابى عبد الله احمد بن مجد بن حنبل شيبانى رحمه الله است و تاريخ وفاتش چنين نوشته شده بوده " و آيه الكرسى حول ذلك "

و من دعوت شدم كه در مسجد منصور جلوس كرده سخنرانى نمايم، روز دوشنبه 16 جمادى الاخر سخنرانى كردم شب را جمع زيادى در مسجد بيتوته كردند و قرآن ها خواندند و صبح همان شب در حدود صد هزار نفر، براى شركت در آن مجلس جمع شدند و مردم زيادى توبه كردند و از حال رفتند، پس از منبر پائين آمدم و به زيارت قبر احمد رفتم، در حالى كه حدود پنجاه هزار نفر با من بودند ".

ابن بطوطه در " الرحله " جلد 1 صفحه 142 مى نويسد: قبرش قبه اى ندارد و گفته شده كه روى قبرش بارها قبه ساخته شده، ولى، با قدرت خدا خراب گرديده است و قبرش پيش مردم بغداد محترم است.