الحياة ، جلد ۳

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۵ -


(6) - مراعات اصل ياد شده (قوامى بودن مال )، نه تنها خود فقر را از ميان مى برد، بلكه علتها و اسباب آن را نيز كه افراط در اين دو امر است از ميان مى برد؛ يعنى مالكيت و مصرف ، چه قوام بودن مال - چنانكه گذشت - اشكال مختلف اين افراط را از ميان برمى دارد؛ آرى ، حركت قوامى مال با فقر تضادى بنيادين و اساسى دارد. و فقر از جايى آغاز مى شود كه حركت مال در جامعه انحراف پيدا كند، و از مدار قوامى و قرآنى خود خارج گردد. و اين موضوع در ضمن فصول اين دو باب بر خواننده آشكار آشكار خواهد گشت .
(7) - موضع قوامى مال ، موضعى انسانى و متناسب با وجود انسان و واقعيت حياتى او است ، زيرا كه ((هر تفريطى (كوتاهى در هر مورد)، براى آدمى زيانبخش است ، و هر افراطى (زياده روى در هر مورد)، مايه تباهى اوست )). و اين سخن مولاى ما امير المؤ منين على بن ابيطالب (عليه السلام ) است : ... فكل تقصير به مضر، و كل افراط له مفسد.(211)
(8) - موضع قوامى مال ، همچنين ، موضعى اخلاقى و فرهنگى و سياسى و دفاعى و... نيز هست ، چه اينكه شكوفايى اخلاق و فرهنگ ، و پختگى سياست و مديريت اجتماعى ، و توانمندى نيروى دفاعى ، همه در گرو حركت مال است در اجتماع به صورتى صحيح و عادلانه ، بدون حضور فقر كه مايه سقوط است ، و تكاثر كه مايه پرداختن به لهو و بلهوسى است . روشن است كه فساد اقتصادى ساير جنبه هاى زندگى انسانى را نيز - چنانكه در فصلهاى مختلف اين دو باب روشن شده است - به فساد و تباهى مى كشاند. بنابراين همخوانى و همگونى ضرورى براى قشرهاى گوناگون اجتماع ، در قلمرو حيات اخلاقى و فرهنگى و سياسى و ادارى و دفاعى و حتى هنرى ، هنگامى پديد مى آيد كه مال در مدار درست قوامى خود - پيرو مقياسهاى عادلانه - حركت كند.
(9) - با رعايت كردن موضع قوامى مال ، انگيزه هاى نفسانى و زمينه هاى باطنى براى منحرف سازى مال و جستجوى آن از راههاى نادرست نيز از ميان مى رود. و از جمله اين انگيزه ها اين است كه براى مال و جمع كردن آن ارزش ذاتى قائل شوند، چه موضع قوامى هرگز مال را داراى ارزش ذاتى نمى شمارد، بلكه داراى ارزش افزارى و وسيله اى مى شناسد، براى تاءمين معيشت توده ها.
(10) - ((قوام اجتماعى )) - كه ركن جامعه و جامعه سازى است - معلول توازن اقتصادى است . و اين توازن جز با قائل شدن موضعى ((قوامى )) براى مال - بدان صورت كه قرآن كريم بر آن تاءكيد كرده است - ميسر نمى شود. و از همين راه است كه ((برادرى اسلامى ))، به معناى واقعى آن - نه شعارى - تحقق پيدا مى كند.
در فصول آينده از اين دو باب (يازدهم و دوازدهم ) - به خواست خداى متعال - در اين باره ها سخن خواهيم گفت .
فصل دوم : مال در تصرف اسلامى (2)
اء - محدوديت تصرف در اموال
قرآن :
1 كلوا من طيبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه ...(212)
- از روزيهاى پاكيزه (و حلال ) كه به شما داده ايم بخوريد، و در (طلب روزى و مصرف ) آن زياده روى نكنيد...
2 يا ايها الناس ! كلوا مما فى الارض حلاحا طيبا، و لا تتبعوا خطوات الشيطان ...(213)
- اى مردم ! از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد، و پا جاى پاى شيطان نگذاريد...
3 ما افاء الله على رسوله من اءهل القرى ، فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل ، كى لا يكون دولة بين الاءغنياء منكم ...(214)
- غنيمتى كه خدا از مردم آباديها نصيب پيامبر خود كرد، مخصوص خداست و فرستاده خدا و خويشاوندان او، و يتيمان ، و بينوايان ، و در راه ماندگان ، تا چنان نباشد كه در انحصار توانگران درآيد...
حديث :
الامام الصادق (عليه السلام ) - فيما رواه عيسى بن موسى : يا عيسى ! المال مال الله ، جعله ودائع عند خلقه ؛ و اءمرهم اءن ياءكلوا منه قصدا، و يشربوا منه قصدا، و يلبسوا منه قصدا، و ينكحوا منه قصدا، و يركبوا منه قصدا، و يعودوا بما سوى ذلك على فقراء المؤ منين . فمن تعدى ذلك كان اءكله حراما، و ما شرب منه حراما، و ما اءلبسه منه حراما، و ما انكحه منه حراما، و ما ركبوا منه حراما.(215)
امام صادق (عليه السلام ) - به روايت عيسى بن موسى : اى عيسى ! مال خداست كه آن را به صورت امانت به بندگان خود سپرده و به ايشان فرمان داده است تا با ميانه روى از آن بخورند، و با ميانه روى از آن بياشامند، و با ميانه روى از آن بپوشند، و با ميانه روى از آن براى ازدواج هزينه كنند، و با ميانه روى از آن وسيله سوارى بخرند، و آنچه باقى مى ماند به فقراى مؤ منان بدهند؛ پس هر كس از اين روش (ميانه روى ) تجاوز كند، خوردن و نوشيدن و پوشيدن و ازدواج كردن و وسيله سوارى خريدن او همه حرام است .
2. الامام الصادق (عليه السلام ) - فيما رواه اءبان بن تغلب : المال مال الله ، يضعه عند الرجل ودائع ، و جوز لهم ان ياءكلوا قصدا، و يشربوا قصدا، و يلبسوا قصدا، و ينكحوا قصدا، و يركبوا قصدا، و يعودوا بما سوى ذلك على فقراء، المؤ منين و يلموا به شعثهم . فمن فعل ذلك كان ما ياءكل حلالا، و يشرب حلالا، و يركب حلالا، و ينكح حلالا، و من عدا ذلك كان عليه حراما. ثم قال : و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ،(216) اءترى الله ائمتن رجلا على مال خول له ، ان يشترى فرسا بعشرة آلاف درهم ، و يجزيه فرس ‍ بعشرين درهما؟... و قال : و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين .(217)
امام صادق (عليه السلام ) - به روايت ابان بن تغلب : مال مال خداست كه آن را نزد مالداران به امانت مى گذارد، و بر آنان روا مى دارد كه از اين مال با ميانه روى بخورند و بياشامند و بپوشند و ازدواج كنند و از مركوب بهره مند شوند، و آنچه مى ماند به فقراى مؤ منان بدهند، و نابسامانى زندگى آنان را به سامان آورند، پس هر كس چنين كند، آنچه مى خورد و مى آشامد و سوار مى شود و ازدواج مى كند، بر وى حلال است ، و آنچه از اين اندازه بگذرد بر وى حرام است . سپس امام اين آيه را خواند: و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين . اسراف مكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست نمى دارد)). و فرمود: آيا خيال مى كنيد كه خدا مردى را بر مالى - كه به او عطا كرده است - امين بداند، كه براى خود اسبى به ده هزار درهم بخرد، با اينكه اسب بيست درهمى براى او بس ‍ است ؟... و در قرآن بگويد: و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين .
از صراحت اين حديث مى فهميم كه خداى متعال چون مالى را كسى عطا كند، او را در آن مال امين قرار داده است ، بنابراين بر صاحب مال واجب است كه همچون فردى امين و مورد اعتماد خدا عمل كند.(218)
ب - برخى از عوامل بر پايى و نابودى اجتماع
1. بر پايى اجتماع و مال (اگر در دست كسانى افتد كه حق مال را بدانند و ادا كنند)
قرآن :
1. و لا تؤ توا السفهاء اءموالكم التى جعل الله لكم قياما...(219)
اموال خودتان را - كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است - به دست سفيهان مدهيد...
حديث :
1. الامام الصادق (عليه السلام ): ان من بقاء المسلمين و بقاء الاسلام ، ان تصير الاءموال عند من يعرف فيها الحق و يصنع المعروف . و ان من فناء الاسلام و فناء المسلمين ، ان تصير الاءموال فى اءيدى من لا يعرف فيها الحق و لا يصنع فيها المعروف .(220)
امام صادق (عليه السلام ): از جمله عوامل بقاى مسلمانان و اسلام آن است كه اموال نزد كسانى قرار گيرد كه حق مال (و مالدارى ) را بدانند و كار نيك كنند. و از جمله عوامل فناى اسلام و مسلمانان آن است كه اموال به دست كسانى بيفتد كه حق مال و (مالدارى ) را ندانند و اموال را در راه كارهاى نيك به مصرف نرسانند.
بنگريد!
اين تعليم صادقى - با وجود مختصر بودن آن - مهمترين و ژرفترين اصول اجتماعى ، و محكمترين و استوارترين قوانين اقتصادى را طرح ريزى كرده است ، از اين قرار:
(1). گردش مال در اجتماع بر دو گونه است :
يك - گردش قوامى سالم ، در چارچوب نظامى ماليى درست و متعهد، با مديريتى آگاه و مسئول .
دو - گردش مصرفى ناسالم و ضد قوامى ، در نظام ماليى مغشوش و منحط (سرمايه دارى و تكاثرى )، با مديريتى ناآگاه و غيرمسئول يا خيانتكار.
(2). آنچه در مورد اموال و جريان يافتن آنها ميان مردم حايز اهميت است ، كيفيت اين جريان است نه كميت مال موجود در اجتماع ، مقدار مال از لحاظ كمى و فراوانى ، ملاك قطعى براى مفاسد و مصالح اجتماعى و استقرار عدالت و قسط نيست ، بلكه ملاك ، چگونگى گردش مال در ميان مردم و برخوردارى افراد است از آن . بنابراين بقا يا فناى اجتماع از لحاظ اموال به مقدار مال موجود در دست مردم مربوط نيست ، بلكه - اغلب - به مقررات مالى و قوانين اقتصادى و برنامه هاى صحيح و اوضاع و احوال حاكم بر بهره بردارى و رشد و توزيع و مصرف مربوط است .
3. برخوردارى درست اجتماع از مال و جريان قوامى آن به دو اصل اساسى وابسته است :
يك - تاءكيد بر تخصص كامل در مسائل اقتصادى و امور وابسته به اموال ، و اطلاع كافى از نكات و مسائل دقيق آن ، تا اينكه مديريت اموال به دست كسانى بيفتد كه حق را در مورد آنها بشناسند و با علم و كاردانى عمل كنند. و اين اصل بر هر اجتماع اسلامى واجب مى سازد كه هيئت حاكمه و مديران مسئول آن از حقوق اموال و از نقش حياتى مال و نظر اسلام در اين باره آگاه باشند، و اهميت كيفى حركت مال در ميان طبقات مردم و صور برخوردارى اشخاص را از آن بخوبى در نظر بگيرند، و نسبت به رويكردهاى زندگى و احوال معيشتى مردم حساسيت نشان دهند، و در قضاياى مربوط به اموال و ميدانهاى مختلف اقتصادى - بخصوص ((اقتصاد نوين )) - از تخصص و كاردانى بهره مند باشند.
دو - مسئوليت شناسى و متعهد بودن ، بدانگونه كه حاكميت و اعضاى آن به آنچه مى دانند متعهد باشند. و با قاطعيت و وظيفه گرايى و شناخت و حساسيت به دانسته هاى خود عمل كنند.(221)
2. نابودى اجتماع و مال (اگر در دست كسانى افتد كه حق مال را ندانند و ادا نكنند)
قرآن :
1. و اذا اردنا نهلك قرية ، امرنا مترفيها ففسقوا فيها، فحق عليها القول ، فدمرناها تدميرا.(222)
هرگاه بخواهيم مردمى و سرزمينى (قومى ) را نابود كنيم ، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت ) امر مى كنيم ، پس آنان (از سر توانگرى و شادخوارى ) نافرمانى مى كنند، آنگاه سزاوار كيفر مى گردند، پس دمار از روزگار آنان برمى آوريم .
2. ... و اءهلكنا المسرفين .(223)
ما اسراف كنندگان را هلاك مى كنيم .
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - فيما رواه الامام على بن ابى طالب : الدنيا روالدرهم اهلكا من كان قبلكم ، و هما مهلكاكم .(224)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - به روايت امام على بن ابيطالب (عليه السلام ): دينار و درهم (مال و دوستى مال )، كسانى را كه پيش از شما بودند هلاك كردند، شما را نيز چنان خواهند كرد.
2. الامام على (عليه السلام ): هلك خزان الاءموال و هم اءحياء.(225)
امام على (عليه السلام ): مال اندوزان - اگر چه به ظاهر زنده اند - هلاك شده اند.
3. الامام الصادق (عليه السلام ):... ان من فناء الاسلام و فناء المسلمين ان تصير الاءموال فى ايدى من لا يعرف فيها الحق ، و لا يصنع فيها المعروف .(226)
امام صادق (عليه السلام ):... از عوامل فناى اسلام و مسلمانان آن است كه اموال به دست كسانى بيفتد كه حق مال (و مالدارى و توان اقتصادى داشتن ) را ندانند، و اموال را در راه كارهاى نيك به مصرف نرسانند.
3. تباهى اجتماع به دست انحصارطلبان
قرآن :
1. و اءنفقوا فى سبيل الله و لا تلقوا باءيديكم الى التهلكة ...(227)
در راه خداى انفاق كنيد و خود را به دست خود به هلاكت نيندازيد...
2. كلوا من طيبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبى ، و من يحلل عليه غضبى فقد هوى .(228)
از روزيهاى پاكيزه (و حلال ) كه به شما داده ايم بخوريد، و در (طلب روزى و مصرف ) آن زياده روى (طغيان ) نكنيد (و به حرام نگراييد)، كه سزاوار خشم من خواهيد گشت ، و هر كس سزاوار خشم من گردد، به مغاك (دوزخ ) در خواهد افتاد.
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): من يستاءثر من الاءموال يهلك .(229)
امام على (عليه السلام ): هر كس اموالى را به خود اختصاص دهد (و در امور مالى و اقتصادى و معيشتى انحصار طلبى كند، رو به تباهى رود و) هلاك شود.
2. الامام على (عليه السلام ): ان الدنيا كالشبكة تلتف على من رغب فيها، و تتحرز عمن اعرض عنها، فلا تمل اليها بقلبك ، و لا تقبل عليها بوجهك ، فتوقعك فى شبكتها، و تلقيك فى هلكتها.(230)
امام على (عليه السلام ): دنيا همچون دامى است كه هر كس را كه به آن ميل كند در خود گرفتار سازد، و از كسى كه از آن دورى جويد كناره گيرد، از اينرو از دل به آن مايل مشو، و روى خوش به آن نشان مده ، كه تو را گرفتار خود سازد و رو به تباهى برد.
3. الامام على (عليه السلام ):... فخفض فى الطلب ، و اجمل فى المكتسب ... و اياك ان توجف بك مطايا الطمع فتوردك مناهل الهلكه .(231)
امام على (عليه السلام ):... در طلب (مال ) پر مكوش ،(232) و كسب را مختصر گير.(233) و زينهار كه مركبهاى آزمندى را تند بدوانى كه تو را به آبشخورهاى هلاك فرود خواهند آورد.
4. تباهى اجتماع به دست شاد خواران
قرآن :
1. و اذا اءردنا ان نهلك قرية ، امرنا مترفيها ففسقوا فيها...(234)
هرگاه بخواهيم مردم سرزمينى (قومى ) را نابود كنيم ، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت ) امر مى كنيم ، پس آنان (از سر توانگرى و شادخوارى ) نافرمانى مى كنند...
2. و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة ، و انشانا بعدها قوما آخرين فلما اءحسوا باءسنا اذا هم منها يركضون لا تركضوا و ارجعوا الى ما اءترفتم فيه و مساكنكم لعلكم تسالون .(235)
چه بسيار شهرهايى را درهم كوبيديم كه (مردمان ) آنها ستمكار بودند، و پس از ايشان قومى ديگر پديد آورديم و آن ستمكاران چون آمدن عذاب را حس مى كردند، از شهرهاى خود بيرون مى دويدند (از روى تمسخر و توبيخ به آنان گفته مى شد:) بيرون ندويد (كه ديگر هنگام گريختن نيست )، و بر سر سفره هاى ناز و نعمت خود، در خانه ها، باز گرديد، شايد كسانى بخواهند از شما (از آنهمه ناز و نعمت ) چيزى درخواست كنند؟!
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - فى وصاياه لابن مسعود: با ابن مسعود! سياءتى من بعدى اقوام ياءكلون طيبات الطعام و اءلوانها، و يركبون الدواب ، و يتزينون بزينة المراءة لزوجها، و يتبرجون تبرج النساء، و زيهم مثل زى الملوك الجبابرة ، هم منافقوا هذه الامة فى آخر الزمان ، شاربوا القهوات ، لا عبون بالكعاب ، راكبون الشهوات ... يبنون الدور، و يشيدون القصور، و يزخرفون المساجد... يا ابن مسعود! محاريبهم نساؤ هم ، و شرفهم الدراهم و الدنانير، و همتهم بطونهم . اءولئك (هم ) شر الاشرار، الفتنة منهم و اليهم تعود.(236)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - در سفارش به ابن مسعود: اى ابن مسعود! پس از من مردمانى خواهند آمد كه خوراكهاى لذيذ و رنگارنگ مى خورند، و بر مركبها سوار مى شوند، و خود را با آرايشى همچون آرايش زن براى شوهر زينت مى دهند، و مانند زنان به خودنمايى مى پردازند، و هيئت و پوشش ايشان بر سان پادشاهان ستمگر است ، اينان منافقان اين امتند در آخرالزمان ، كه مى مى نوشند و قاب بازى مى كنند و خود را به شهوات مشغول مى دارند... خانه ها مى سازند و كاخها مى افرازند، و مساجد را زرق و برق و آرايش مى دهند... اى ابن مسعود! زنان ايشان محرابشان است ، و درهم و دينار (مال و ثروت ) شرف و آبروى ايشان ، و شكم (و شكمبارگى ) هدف اصليشان . آنان بدترين بدانند، فتنه (و فسادهاى اجتماعى و ضلالت و تباهى ) از ايشان است و كار ايشان ...
2. الامام على (عليه السلام ): المال للفتن سبب ...(237)
امام على (عليه السلام ): مال مايه فتنه ها (آشوبها و بلاها)ست .
3. الامام على (عليه السلام ): كثرة السرف يدمر.(238)
امام على (عليه السلام ): اسراف زياد، ويرانگر است .
بنگريد!
آشكارا و مسلم است كه اشرافيت و آسايش طلبى و غرق شدن در ناز و نعمت ، از مهمترين عوامل اساسى تباهى انسان و نابودى فرد و اجتماع است ، چه اين پديده ها و حالات به تباهى مى انجامد، و فساد را از راههاى گوناگون - آشكار و ناآشكار - در جامعه رواج ميدهد، و زمينه آماده اى براى شيوع بى بندوبارى در ميان مردم ، در لايه هاى مختلف اجتماع ، فراهم مى آورد. نمونه اى از اين راههاى گوناگون نشر فساد را در ((نگاهى به سراسر فصل )) خواهيم آورد.
ج - خوردن مال مردم به باطل (مال مردم خورى ) و طرد آن
1. مال مردم خورى به طور عام
قرآن :
1. يا ايها الذين آمنوا لا تاءكلوا اءموالكم بينكم بالباطل ...(239)
اى مؤ منان ! (اموال خود را - ضمن روابطى كه داريد - به باطل و ناروا مخوريد...
حديث :
1. الامام الصادق (عليه السلام ):... اما وجوه الحرام من البيع و الشراء، و كل امر يكون فيه الفساد مما هو منهى عنه ، من جهة اءكله و شربه ، اءو كسبه ، اءو نكاحه ، اءو ملكه ، اءو امساكه ، اءو هبته ، اءو عاريته ، اءو شى ء يكون فيه وجه من وجوه الفساد نظير البيع بالربا - لما فى ذلك من الفساد - اءو البيع للميتة ، اءو الدم ، اءو لحم الخنزير، اءو لحوم السباع من صنوف سباع الوحش ، اءو الطير، اءو جلودها، اءو الخمر، اءو شى ء من وجوه النجس ، فهذا كله حرام و محرم ، لان ذلك كله منهى عن اكله و شربه و لبسه و ملكه و امساكه و التقلب فيه ، بوجه من الوجوه - لما فيه من الفساد - فجميع تقلبه فى ذلك حرام . و كذلك كل بيع ملهوبه ، و كل منهى عنه ، مما يتقرب به لغير الله ، اءو يقوى به الكفر و الشرك ، من جميع وجوه المعاصى ، اءو باب من الابواب يقوى به باب من ابواب الضلالة ، اءو باب من ابواب الباطل ، اءو باب يوهن به الحق ، فهو حرام محرم ، حرام بيعه و شراؤ ه و امساكه و ملكه و هبته و عاريته و جميع التقلب فيه ، الا فى حال تدعو الضرورة فيه الى ذلك .(240)
امام صادق (عليه السلام ):... اما وجوه حرام از خريد و فروش ، و هر امرى كه در آن فساد است و نهى شده ، از جهت خوردن و آشاميدن آن ، يا كسب كردن آن ، يا ازدواج كردن ، يا مالك شدن آن ، يا نگاه داشتن آن ، يا بخشيدن آن ، يا به عاريت دادن آن ، يا چيزى كه در آن وجهى از وجوه فساد وجود دارد، همچون داد و ستد ربايى - به سبب فسادى كه در آن است - يا فروختن مردار، يا خون ، يا گوشت خوك - يا گوشتهاى درندگان يا مرغان وحشى ، يا پوست آنها، يا شراب ، يا چيزهاى نجس ، همه اينها حرام است و تحريم شده است ، زيرا خوردن و نوشيدن و پوشيدن و مالك شدن و نگاه داشتن يا بهره مندى از آنها به هر وجه كه باشد - به سبب فسادى كه در آن است - همه حرام است . و چنين است خريدن چيزى كه اسباب لهو است ، و هر آنچه از آن نهى شده است و مايه نزديكى به غير خداست ، يا سبب تقويت كفر و شرك مى شود، از همه گونه هاى گناهان ، يا وسيله اى كه سبب تقويت گمراهى ، يا تاءييد باطل ، يا توهين به حق مى شود، همه اينها حرام است و تحريم شده است ، يعنى فروختن و خريدن و نگاه داشتن و مالك شدن و بخشيدن و عاريه دادن و هرگونه تصرفى در آنها حرام است ، مگر در هنگامى كه ضرورتى پيش آيد.
تفصيل ((كسبهاى حرام )) و خوردن اموال مردمان به باطل - از راههاى گوناگون - در كتابهاى فقيهان ما - رضوان الله عليهم - آمده است ، بايد به آنجا رجوع شود.
2. مال مردم خورى به طور خاص
قرآن :
1. ان كثيرا من الاحبار و الرهبان لياءكلون اموال الناس بالباطل ...(241)
بسيارى از عالمان دين يهود و راهبان ترسا اموال مردمان را به باطل (راههاى نامشروع ) مى خورند...
حديث :
1. الامام على عليه السلام : طلبة هذا العلم على ثلاثه اءصناف ... و صنف منهم يتعلمون للاستطالة و الختل ... فانه يستطيل على الشباهه من اشكاله ، و يتواضع للاغنياء من دونهم ، فهو لحوائهم هاضم ، ولدينه حاطم ...(242)
امام على (عليه السلام ): طالبان اين علم (علم دين ) سه دسته اند:... دسته اى آن را مى آموزند براى مقام يافتن و صيد كردن مريد... اين دسته در برابر همرديفان خود بزرگى مى فروشند، و در برابر ثروتمندانى كه از آنان پايين ترند تواضع مى كنند، چنين كسى حلواى توانگران را مى خورد و دين خود را پايمال مى كند.
2. الامام الصادق (عليه السلام ): طلبة العلم ثلاثه ، فاعر فهم باءعيانهم و صفاتهم ... و صنف يطلبه للاستطالة و الختل ... و صاحب الاستطالة و الختل ، ذوخب و ملق ، يستطيل على مثله من اءشباهه ، و يتواضع للاغنياء من دونه ، فهو لحوائهم هاضم ، ولدينه حاطم ...(243)
امام صادق (عليه السلام ): طالبان علم سه دسته اند، پس همه را با صفات شخصيشان بشناس (تا از بدانشان بپرهيزى )... و يك دسته است كه علم را مى آموزد براى مقام يافتن و صيد كردن مريد... چنين كسى سالوس است و چاپلوس ، در برابر همرديفان خود بزرگى مى فروشد، و در برابر مالدارانى كه پستتر از اويند تواضع مى كند، آرى ، او حلوى آنان را مى خورد، و دين خود را پايمال مى كند.
د - اموال يتيمان و تاءكيد بر نگاهدارى آنها
قرآن :
1. ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما، انما ياءكلون فى بطونهم نارا، و سيصلون سعيرا.(244)
كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، همچون آتشى است كه در شكمهاى خود مى افكنند، و سرانجام در آتش افروخته دوزخ خواهند سوخت .
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - فيما رواه الامام الصادق : لما اسرى بى الى السماء، رايت قوما يقذف فى اجوافهم النار و تخرج من ادبارهم ، فقلت : من هولاء يا جبرئيل ؟ فقال : هولاء الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما.(245)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - به روايت امام صادق (عليه السلام ): هنگامى كه مرا به آسمان (شبانه ) سير مى دادند، گروهى را ديدم كه شكم ايشان را پر از آتش مى كردند، و از پشتشان آتش بيرون مى زد، گفتم :اى جبرئيل ، اينان كيانند، گفت : اينان كسانيند كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند.
2. الامام الصادق (عليه السلام ): ان آكل مال اليتيم يخلفه و بال ذلك فى الدنيا والاخرة ، اما فى الدنيا فان الله تعالى يقول : وليخش ‍ الذين لو تركو من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم ، فليتقوا الله ، و اما فى الاخرة فان الله عزوجل يقول : ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا، و سيصلون سعيرا.(246)
امام صادق (عليه السلام ): خورنده مال يتيم ، وبال اين كار را در دنيا و آخرت مى بيند، اما در دنيا، خداى متعال مى فرمايد: وليخش ‍ الذين لو تركوا من خلفهم ذريه ضعافا خافوا عليهم ، فليتقوا الله بترسد (وصيانى ) كه اگر از خود فرزندانى ضعيف باقى مى گذاشتند (از ستم كردن ديگران ) بر ايشان بيمناك مى بودند، پس از (حكومت با حكم ) خدا بپرهيزند))، و اما در آخرت ، خداى بزرگ مى فرمايد: ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما، انما ياءكلون فى بطونهم نارا، و سيصلون سعيرا.
3. الامام الرضا (عليه السلام ):... و حرم الله اكل مال اليتيم ظلما، لعلل كثيرة من وجوه الفساد. اول ذلك اكل الانسان مال اليتيم ظلما، فقد اعان قتله ، اذ اليتيم غير مستغن و لا محتمل لنفسه و لا قائم (عليم - خ ل ) بشانه ، و لا له من يقوم عليه و يكفيه كقيام والديه ، فاذا اكل ما له فكانه قتله و صيره الى الفقر و الفاقة ، مع ما حرم الله عليه و جعل له من العقوبة فى قوله عزوجل : وليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم ، فليتقوا الله . و كقول ابى جعفر (عليه السلام ): ان الله اوعد فى آكل مال اليتيم عقوبتين : عقوبة فى الدنيا و عقوبة فى الاخرة .
ففى تحريم مال اليتيم استبقاء (استغناء - خ ل ) اليتيم و استقلاله بنفسه ، و السلامة للعقب ان يصيبهم ما اوعد الله فى العقوبة ...(247)
امام رضا (عليه السلام ):... خدا خوردن مال يتيم را به ستم (و ناحق ) حرام كرده است ، به علتهاى فراوانى كه همه موجب فساد است ، نخستين آنها اين است كه چون آدمى مال يتيم را به ستم بخورد، به كشتن او كمك كرده است ، چه يتيم بى نياز نيست و نمى تواند از خود نگاهدارى كند و كارهاى خود را سامان دهد، و كسى ندارد كه همچون پدر و مادر به او برسند، پس چون مال او خورده شود بدان مى ماند كه او را كشته و به فقر و فاقه مبتلا كرده باشند، و خداى بزرگ ، اين كار را حرام كرده و براى آن در اين آيه كيفر قرار داده است وليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم ، فليتقوا الله ، و امام باقر (عليه السلام ) فرموده است : ان الله اوعد فى آكل مال اليتيم عقوبتين ، عقوبة فى الدنيا و عقوبة فى الاخرة خداوند براى خوردن مال يتيم دو كيفر قرار داده است ، كيفرى در دنيا و كيفرى در آخرت )).
پس علت حرمت خوردن مال يتيم اين است كه يتيمان بتوانند به زندگى خود (با بى نيازى ) ادامه دهند، و روى پاى خود بايستند، و فرزندان كسانى كه مال يتيمان در دست آنان است از چنين سرنوشتى (كه اموالشان را كسانى بخورند) در امان مانند، زيرا خداوند چنين كيفرى را يادآور شده است ...
ه‍- به مال يتيم ، جز به بهترين وجه مصلحت يتيم ، نزديك شويد
قرآن :
1 و لا تقربوا ما اليتيم الا بالتى هى اءحسن ، حتى يبلغ اءشده ...(248)
به مال يتيم - جز به بهترين وجه (مصلحت يتيم ) - نزديك نشويد، (و كفالت او را بخوبى انجام دهيد) تا به سن رشد برسد...
2 و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى اءحسن ، حتى يبلغ اءشده ، و اءفوا بالعهد، ان العهد كان مسؤ ولا.(249)
به مال يتيم جز به بهترين وجه (مصلحت يتيم )، نزديك نشويد، تا به سن رشد برسد، و به عهد خود وفا كنيد، كه بيقين درباره عهد و پيمان مسئول خواهيد بود.
حديث :
1 الامام الباقر (عليه السلام ): من اءلفاظ رسول الله ((صلى الله عليه و آله و سلم )): من شر الماء اءكل مال اليتيم .(250)
امام باقر (عليه السلام ): اين جمله را رسول خدا ((صلى الله عليه و آله و سلم )) بسيار مى فرمود: شر الماء كل اءكل مال اليتيم بدترين خوردنيها خوردن مال يتيم است .
2 الامام الصادق (عليه السلام ):... من عال يتيما حتى ينقطع يتمه ، اءو يستغنى بنفسه ، اءوجت الله عزوجل له الجنة ، كما اءوجب النار لمن اءكل مال اليتيم .(251)
امام صادق (عليه السلام ): هر كس يتيمى را تا زمانى سرپرستى كند كه يتيمى او به پايان برسد، يا خود بتواند به كار خويش سامان دهد، خداى بزرگ بهشت را بر او واجب كند، چنانكه آتش را براى خورنده مال يتيم واجب كرده است .
و - رسيدن به كار يتيمان بر پايه عدالت
قرآن :
1 ... و اءن تقوموا لليتامى بالقسط...(252)
... (دستور خدا اين است كه ) درباره يتيمان به عدالت و انصاف رفتار كنيد...
2 و آتوا اليتامى اءموالهم ، و لا تتبدلوا الخبيث بالطيب ، و لا تاءكلوا اءموالهم الى اءموالكم ، انه كان حوبا كبيرا.(253)
اموال يتيمان را (كه كفالت كرده ايد) به ايشان بازگردانيد، و متاع نامرغوب خود را به جاى متاع مرغوب آنان نگذاريد، و اموال ايشان را با اموال خود (مخلوط نكنيد) و نخوريد، كه اين گناهى است بزرگ .
حديث :
1. الامام الصادق (عليه السلام ) - فى تعيين حدود الافتراب من مال اليتيم : ان كان فى دخولكم عليهم منفعة لهم فلا باءس . و ان كان فيه ضرر فلا... بل الانسان على نفسه بصيرة ، فانتم لا يخفى عليكم . و قد قال الله عزوجل : و الله يعلم المصلح من المفسد.(254)
امام صادق (عليه السلام ) - در تعيين حدود نزديك شدن به مال يتيم : اگر در دخالت كردن شما سودى براى ايشان باشد باكى نيست ،(255) و اگر زيانى در آن باشد نزديك مشويد... بل الانسان على نفسه بصيره و آدمى از باطن (و نيت ) خود آگاه است ))، پس چيزى بر خود شما پوشيده نيست . و خداى بزرگ فرموده است : و الله يعلم المصلح من المفسد خدا مى داند چه كسى سامان بخش است و چه كسى تباهيگر)).
2. الامام الصادق (عليه السلام ) - فى تفسير قوله تعالى : ((و من كان فقيرا فلياءكل بالمعروف )):(256) من كان يلى شيئا لليتامى و هو محتاج ليس له ما يقيمه ، فهو يتقاضى اموالهم و يقوم فى ضيعتهم ، فلياءكل بقدر و لا يسرف . و ان كانت ضيعتهم لا تشغله عما يعالج بنفسه ، فلا يرز ان من اموالهم شيئا.(257)
امام صادق (عليه السلام ) - در تفسير اين آيه : و من كان فقيرا فلياءكل بالمعروف هر كس (از قيمها) فقير باشد به اندازه متعارف بخورد))، هر كس سرپرستى چيزى از يتيمان را بر عهده گرفته است ، و خود نيازمند است و چيزى براى زندگى ندارد، و اموال ايشان را گرد مى آورد و كشت و زراعت ايشان را اداره مى كند، مى تواند به اندازه - نه به اسراف - از مال ايشان بخورد، و اگر رسيدگى به ملك ايشان او را از كار كردن براى خود باز نمى دارد، نبايد از اموال يتيم چيزى بردارد.
ز- طرد سلطه هاى مالى (ديكتاتورى مال ) و برده سازى اقتصادى ، فردى و اجتماعى
قرآن :
1. ... و احسن كما احسن الله اليك ، و لا تبغ الفساد فى الارض ، ان الله لا يحب المفسدين (258)
... نيكويى كن به همانگونه كه خدا به تو نيكويى كرده است ، و خواستار تباهى در زمين مباش كه خدا تبهكاران را دوست نمى دارد.
2. و لقد اءرسلنا موسى بآياتنا و سلطان مبين الى فرعون و هامان و قارون ...(259 )
موسى را با آيات خود و برهانى آشكار فرستاديم بر سر فرعون و هامون و قارون ...
3. و منهم من خسفنا به الارض و منهم من اغرقنا، و ما كان الله ليظلمهم ، و لكن كانوا انفسهم يظلمون .(260)
بعضى از آنان (مستكبران ) را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم ، خدا به ايشان ستم نكرد، بلكه خود به خويشتن ستم كردند.
حديث :
الامام على (عليه السلام ):... و ما اءخذ الله على العلماء ان لا يقاروا على كظة ظالم و لا شغب مظلوم ...(261)
امام على (عليه السلام ):... خداوند از علما پيمان گرفته است ، كه در برابر سير خوارى ستمگر و گرسنگى ستمكش سكوت نكنند...
2. الامام الحسين (عليه السلام ): اعتبروا ايها الناس بما وعظ الله به اولياءه ، من سوء ثنائه على الاحبار اذ يقول : لو لا ينهاهم الربانيون و الاحبار عن قولهم الاثم (262)... و انما عاب الله ذلك عليهم لانهم كانوا يرون من الظلمة الذين بين اظهرهم المنكر و الفساد فلا ينهونهم عن ذلك ، رغبة فيما كانوا ينالون منهم و رهبة مما يحذرون ، و الله يقول : ((فلا تخشوا الناس و اخشون ))،(263) و قال : ((و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر))،(264) فبداء الله بالامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة منه ، لعلمه بانها اذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كلها، هينها و صعبها. و ذلك ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر دعاء الى الاسلام ، مع رد المظالم ، و مخالفة الظالم ، و قسمة الفى ء والغنائم ، و اءخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فى حقها... و استسلمتم امور الله فى ايديهم ، يعملون بالشبهات و يسيرون فى الشهوات ، سلطهم على ذلك فرار كم من الموت و اعجابكم بالحياة التى هى مفارقتكم ، فاسلمتم الضعفاء فى اءيديهم ، فمن بين مستعبد مقهور، و بين مستضعف على معيشته مغلوب ...(265)
امام حسين (عليه السلام ): اى مردم ! از پندى كه خدا - با نكوهش عالمان يهود - به دوستان خود داده است عبرت بگيريد، در آنجا كه فرموده است : لو لا ينهاهم الربانيون و الاحبار عن قولهم الاثم ... چرا عالمان يهود آنان را از گفتار گناه آميز نهى نمى كردند؟))... و از آن جهت بر ايشان عيب گرفت كه از ستمگران پيرامون خود كارهاى زشت و تبهكاريها مى ديدند، و براى قطع نشدن سهمى كه به ايشان مى رسيد، و ترس از برخورد و درگيرى ، نهى از منكر نمى كردند، در صورتى كه خداوند مى فرمايد: فلا ((تخشوا الناس و اخشون از مردمان مترسيد و از من (و كوتاهى در وظايف خود در برابر من ) بترسيد)). و خداوند فرموده است : و دالمؤ منون و المؤ منانت بعضهم اولياء بعض ، ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر مردان مؤ من و زنان مؤ من ، برخى دوستان برخى ديگرند، به كار نيك فرمان مى دهند و از كار بد نهى مى كنند))، در اين آيه خداوند از امر به معروف و نهى از منكر - بعنوان فريضه اى الاهى - آغاز كرده است ، زيرا مى دانسته است كه چون اين كار صورت پذيرد و اين فريضه عملى گردد، همه كارهاى واجب - از آسان و دشوار - صورت خواهد پذيرفت ، چرا؟ چون امر به معروف و نهى از منكر دعوت به اسلام است ، با جلوگيرى از ستمها و مخالفت با ستمگران ، و تقسيم كردن سودها و غنيمتها، و گرفتن صدقات (زكات و... ) از آنجا كه بايد گرفته شود و رساندن آنها به جاهايى كه بايد به آنجاها برسد... و شما كارهاى خدا (و دين خدا و احكام خدا) را به دست اين ستمگران واگذاشتيد، تا به كارهاى شبهه ناك دست يازند، و خود را در اميال و شهوات غرق سازند. گريز شما از مرگ و شيفتگى به زندگى (ناپايدار) دنيا - كه ناگزير روزى شما را ترك خواهد گفت - ستمگران را بر شما مسلط ساخت ، و چنان شد كه ناتوانان را تسليم چنگال آنان كرديد، تا برخى به بندگى ناگزير شدند، و برخى مستضعف گشتند و بيچاره و نادار...
مى نگريم كه قرآن كريم ، طاغوت اقتصادى (يعنى قارون و قارون روشان ) را از ترويج فساد در زمين و از برده ساختن مردمان و بهره كشى از ايشان نهى كرده است . همينگونه مى نگريم كه شارحان قرآن ، امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) و امام حسين بن على (عليه السلام )، اين هدف قرآنى مطلوب - يعنى مبارزه بر ضد بهره كشى و برده سازى مردمان - را تعليم مى دهند و درباره آن تاءكيد مى ورزند، و جامعه هاى اسلامى را بيدار مى كنند، تا گرفتار چنين دامها نشوند، و يوغ اين خوارى را بر گردن ننهند، و تا هيچ سلطه (حاكميت ، ديكتاتورى ) مالى ، يا برده سازى اقتصادى در اين جامعه ها پا نگيرد.
ح - نه زيان ديدن ، نه زيان رساندن (لا ضرر و لاضرار)
قرآن :
1. و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين (266)
تعدى مكنيد كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمى دارد.
2. لا تضار والدة بولدها، و لا مولود له بولده ...
هيچ مادرى به خاطر فرزندش نبايد زيان ببيند، و هيچ پدرى به خاطر فرزندش ...
3. اسكنوهن من حيث سكنتم من وجدكم ، و لا تضار و هن لتضيقوا عليهن ...(267)
بايد همسران را (در ماههاى عده طلاق )، در يكى از خانه هاى خود كه درخور باشد نگاهدارى كنيد، و به اين منظور كه عرصه را برايشان تنگ كنيد، (در خوراك و پوشاك ) بر آنان سخت مگيريد...
4. و اشهدوا اذا تبايعتم ، و لا يضار كاتب و لا شهيد...(268)
چون خريد و فروش كنيد، گواه بگيريد، و نويسنده (سند) و گواه نبايد زيان رساند (و در سند نويسى و گواهى دادن به زيان كسى كار كنند)...
5. و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين ...(269)
كسانى از منافقان كه (در كنار مسجد ((قبا))) مسجد ((ضرار)) را ساختند، تا پايگاهى باشد براى زيانرسانى (به مسلمانان ) و رواج دادن كفر و تفرقه در ميان مؤ منان ...
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )):... خصلتان ليس فوقهما من الشر شى ء: الشرك بالله ، و الضر لعباد الله .(270)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): دو خصلت است كه بالاتر از آنها شرى نيست : شرك ورزيدن به خدا، و زيان رساندن به بندگان خدا.
2. الامام الصادق (عليه السلام ): من اخرج ميزابا، اءو كنيفا، اءو اءوتد وتدا، اءو اءوثق دابة ، اءو حفر شيئا فى طريق المسلمين ، فاءضاب شيئا فعطب ، فهو له ضامن .(271)

 

next page

fehrest page

back page