عرض دين

آيت‌ الله العظمی صافي

- ۱۱ -


ب) سؤال قبر

چنان كه گفتيم يكى از مسائلى كه به واسطه روايات و احاديث بسيار ثابت است و بايد به آن عقيده داشت و عقيده برخلاف آن اسلامى نيست و رد اين احاديث متواتر است، عقيده به سؤال قبر و پرسش پس از مرگ است كه حضرت عبدالعظيم عقيده خود را به عرض امام(عليه السلام)رسانيده است.

صدوق (عليه الرحمة) در كتاب اعتقادات مى فرمايد: عقيده در مسئله قبر اين است كه حق است و چاره اى از آن نيست. هر كس به صواب و مطابق واقع جواب بدهد، در قبر فائز به روح و ريحان مى شود و هركس به صواب جواب ندهد، فله نزل من حميم.

ج) بهشت و آتش

عقيده به حقانيت بهشت و آتش (جنت و نار) از عقايد محكم و مسلم اسلامى است كه در آيات محكمه بسيار قرآن كريم و در احاديث بسيار به آن تصريح شده است كه به طور نمونه اين دو آيه را يادآور مى شويم:

در وصف جنت مى فرمايد:

(مَثَلُ الجَنَّةِ الّتِى وُعِدَ المُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ مَاء غَيْرِ آسِن)(1)

و در وصف آتش مى فرمايد:

(إِنّا أَعْتَدْنَا لِلظّالِمين ناراً اَحَاطَ بِهِمْ سُرادِقُها و إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغَاثُوا بِماء كالْمُهْلِ يَشْوِى الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَاب ُو سَاءَتْ مُرْتَفَقا)(2)

د) ميزان

عقيده به ميزان نيز عقيده اى است كه برخاسته از آيات قرآن مجيد و احاديث شريفه است و اجمالاً بايد به آن معتقد بود; هر چند در تفاصيل و كيفيت آن عقيده اى كه بر آن ضرورت قائم باشد نباشد و اجمالاً تفسيرها و تعريفهايى كه از ميزان و هم از آنچه وزن مى شود شده است، همه قابل وقوع است و ممكن است برحسب اشخاص و يا مواقف قيامت و مقامات ميزان اعمال متعدد باشد.

هـ) صراط

سيد شبر (عليه الرحمه) مى فرمايد: صراط از ضروريات دين است و احدى مخالف آن بين مسلمانان نيست و برحسب روايات جسرى است بر جهنم تيزتر از شمشير و باريك تر از مو است.

و چنان كه صدوق مى فرمايد همه بايد از صراط اين پل جهنم عبور نمايند.

و برحسب روايات معناى ديگر از صراط ائمه طاهرين(عليهم السلام)است و مراد از «الصراط المستقيم» همان ولايت اميرالمؤمنين و ساير ائمه طاهرين(عليهم السلام) ميباشد.

و چنانكه از بررسى در آيات و احاديث استفاده مى شود، صراط در لسان كتاب و سنت هم بر هر يك از اين دو معنى جداگانه اطلاق شده و هم مورد واحد به هر دو معنى تفسير شده است.

و) معاد

حضرت عبدالعظيم در مورد معاد چنين گواهى مى دهد: ساعت يعنى قيامت آينده است شكى در آن نيست. خداوند همه كسانى را كه در قبورند برمى انگيزاند. مسئله قيامت و عود ارواح به اجسام و روز رستاخيز و زنده شدن مردگان از عقايد اوّليه و اصليه اسلام است و آيات بسيار در قرآن مجيد بر آن دلالت و صراحت دارد.

ناگفته نماند كه روز قيامت اسماء متعدد دارد كه يكى از آنها ساعت است كه در چند جاى قرآن بدان ناميده شده; مثل (يا أيُّها النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُم إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىءٌ عَظيمٌ)(3) و مثل (و إِنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ)(4) ـ و مثل (يَسْئَلوُنَكَ عَنِ السَّاعَةِ)(5) و يكى از اسماى آن قيامت است، چنان كه مى فرمايد:(لآ اُقْسِمُ بِيَوْمِ القِيَامَةِ)(6) و يكى از اسماى آن حاقه و يكى ديگر قارعه و آزفة و يوم الدين و يوم الحساب و يوم الحسرة و يوم التغابن است كه از آيات قرآنيه استفاده مى شود.

«14. و أقولُ: إِنَّ الفَرائِضَ الواجِبَةَ بعدَ الوِلايةِ: الصّلاةُ و الزكاةُ و الصومُ و الحجُّ و الجهادُ و الامرُ بالمعروفِ و النّهىُ عَنِ المنكَرِ».

«و مى گويم به درستى كه فرائض واجبه بعد از ولايت نماز است و زكات است و روزه است و حج است و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر».

از اين فرمايش چند نكته استفاده مى شود:

اولاً: اهميت ولايت و اينكه بر نماز و ساير واجبات مقدم است; زيرا بدون آن عملى مقبول درگاه خداى عزوجل نمى شود.

ثانياً: اهميت اين فرائض از بين فرائض بسيار ديگر معلوم مى شود كه به خصوص اشاره كرده است; زيرا فرائض و واجبات منحصر به اينها نيست.

ثالثاً: فضايل اين واجبات، برحسب آنچه از قرآن و احاديث استفاده مى شود، بسيار است. در آيات متعدد قرآن به نماز و زكات امر و تأكيد و همچنين روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر همه برحسب قرآن ثابت و مسلّم است و بايد شخص مسلمان به وجوب آنها معتقد و متدين باشد.

رابعا: ظاهراً از فرائض در اينجا به مناسبت توصيف آنها به وجوب كل تقديرات و نظامات و تعليمات الزامى شرعى اراده شده و ممكن است مقصود از فرائض تكاليف مأمور به و الزامى باشد و مقصود از توصيف آنها به وجوب ثبوت آن برحسب قرآن مجيد است.

خامساً: چنان كه اشاره شد فرائض واجب منحصر به اين چند باب نيست هر چند اين امور عمده و اهم فرائض است.

«15. فقال علىُ بنُ محمد(عليه السلام) : يا أَباالقاسم هذا و الله دينُ الله الّذى ارْتَضاهُ لِعبادِهَ فَأَثْبِتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ الله بالقول الثّابِت فى الحياةِ الدُّنيا و (فى) الآخِرة».

اين بخش پايانى حديث متضمن تصديق امام به صحت دين حضرت عبدالعظيم و امر او به ثبات بر دين و دعا براى ثابت ماندن او بر دين است كه پيرامون آن سه توضيح مناسب است:

اول: اينكه امام(عليه السلام) خطاب به حضرت عبدالعظيم فرمودند: يا اباالقاسم! اين امورى كه به عرض رساندى به خدا سوگند دين خدا است كه آن را براى بندگانش برگزيده است.

چنان كه مى دانيم مسائل و عقايد دينى و هم چنين فرائض واجب دين، منحصر در آنچه كه حضرت عبدالعظيم در اينجا برشمرده است نيست و امور اعتقادى ديگر هم در الهيات و هم در نبوت و غير آنها داريم كه در اينجا صريحاً به آنها اشاره نشده است; مثل مسئله ايمان به عدل الهى و ايمان به ملائكه و پيغمبران سلف با وجود اين مى فرمايد:

«هذا و الله دين الله» و اين ظاهراً به اين ملاحظه است كه اولاً: ايمان به خدا و رسالت حضرت خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله)متضمن همه اين مسائل اعتقادى اسلامى است و ثانياً: بعض امور رأساً جزء عقايد نيست; در حدى كه معرفت و عقيده به خصوص آنها شرط اسلام و رستگارى و نجات باشد; بلكه اگر بنده اى از آن غافل شد و اعتقادات اصيله و اصليه او صحيح بود و به تكاليف خود عمل كرد، رستگار و ناجى خواهد ماند; مثلاً اگر كسى ملائكه را به تفصيل نشناخت يا بعض انبيا، مثل داود و سليمان و شعيب را به اسم و عنوان نشناخت يا بعض احكام و واجباتى را كه مبتلا به او نبوده فرا نگرفت، لطمه اى به ايمان او نخواهد خورد، مگر آنكه در اين مسائل اعتقادش مخالف با ماجاء به النبى باشد كه با التفات مستلزم انكار نبى مى شود كه موجب كفر و ارتداد است. لذا براى مصونيت از خطر مخالفت عقيده دينى با ماجاء به النبى و ثبت بالكتاب و السنه بايد شخص در غير امورى كه به تفصيل اعتقاد به آنها لازم است به اعتقاد اجمالى اكتفا نمايد و الا عقيده دينى خود را در هر امرى از امور بر كتاب و سنت عرضه كند كه نادانسته و ناخواسته در خطر گمراهى و بدعت قرار نگيرد.

دوم: نكته اى كه از اين فرمايش امام(عليه السلام) استفاده مى شود مسئله ثبات بر عقيده و ايمان است كه بايد هر كسى در محافظت و ثبات بر آن كمال اهتمام را داشته باشد و از شر شيطان و نفس اماره هميشه بر حذر باشد; خصوصاً در دوران غيبت حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) كه امتحانات بسيار شديد براى اهل ايمان پيش مى آيد به حدى كه در حديث معروف جابر، رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد:

«ذاكَ الَّذى يَغيبُ عَنْ شِيعتِهِ و أَوليائِهِ غيبةً لا يثبّتُ فيها عَلَى القول بامامتِهِ إِلاّ مَنْ إِمْتَحَنَ اللّهُ قلبَه للإيمان».(7)

بايد در اين عصر، كه افكار و آراى گمراه كننده بسيار مى شود و دور تمحيص و تخليص است، هميشه از خدا ثبات عقيده طلب نمود و به اين دعا مداومت كرد: «يا الله يا رحمان يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك» و عقايد را همواره و مكرر در مكرر استحضار نمود و آن را نزد خدا با خواندن اين دعا كه از فخرالمحققين (عليه الرحمه) نقل شده است وديعه قرار داد:

«اللّهُمَّ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ إِنّى قِدْ أَوْدَعْتُكَ يَقينى هذا و ثُباتَ دينى و أَنت خيُر مُسْتَودع و قَدْ أَمرتَنا بِحِفْظِ الوَدايِع فَرُدَّهُ على وقت حُضورِ مَوتى»(8)

و بعضى فرموده اند اين دعا را بعد از اقرار به عقايد حقه بخواند:

«يا اللّهُ يا رحمانُ يا رحيمُ أودَعْتُكَ هذا الاقرارَ بكَ و بالنّبىِّ(صلى الله عليه وآله)وبالأَئمَّة(عليهم السلام) و أنتَ خَير مُستودع فَرُدَّ علىَّ فى القَبر عندَ مسألةِ مُنكر و نكير».(9)

اجمالا هيچ گوهرى و هيچ سرمايه اى از گوهر عقيده به خدا و رسول و ائمه(عليهم السلام) نفيس تر و گرانبهاتر نيست. اگر انسان دنيا و مافيها را از دست بدهد و آن را داشته باشد باكى بر او نيست و اگر آن را نداشته باشد هر چه داشته باشد خسرالدنيا و الآخره است. به همين ملاحظه گرانبهايى اين گوهر ثمين است كه دزدان و عياران و طراران بسيار با شبكات و دامهاى فريبنده براى دستبرد به آن كمين كرده اند.

عَصَمَنَا اللّهُ تعالى مِنْ فساد العقيدة و رَزَقَنا الايمان بتمامِهِ و كمالِه و الثُبات عَلَيه بحقّ محمّد و آله الطاهرين صلوات الله عليهم اجمَعين.

سوم: در اين بخش امام(عليه السلام) براى حضرت عبدالعظيم دعا مى فرمايد كه خدا او را به قول ثابت در حيات دنيا و آخرت ثابت بدارد.

اين دعا اقتباس و مأخوذ از آيه كريمه ذيل مى باشد:

(يُثَبِّتُ اللّهُ الّذينَ آمنُوا بالقَوْلِ الثَّابِتِ فى الحَياة الدّنيا و فِى الأخِرَة)(10)

كه از آن استفاده مى شود خدا مؤمنين را به قول ثابت ـ كه برحسب بعض تفاسير كلمه توحيد است و در اين كلام امام، ظاهراً مراد كل اين اقوال ثابته است ـ در زندگى دنيا و در آخرت ثابت نگه مى دارد.

و چنان كه از كلمات بعضى استفاده مى شود اين ثابت داشتن مؤمنين بر قول ثابت يكى از مصاديق يا مصداق مهمش موقع احتضار و ظهور سكرات موت است. كه بسيار حال خطرناكى است.

بايد از خدا حسن عاقبت و مرگ با ايمان خالص خواست. البته مواظبت بر طاعات و عبادات و ترك محرمات و مجالست با اخيار و مواظبت بر قرائت قرآن و تأمّل در آيات آن و سائر اعمال نافعه همه براى مصون شدن ايمان در حال احتضار مؤثر است و خواتيم امور به سوابق حسنه كم و بيش ارتباط دارد. بايد شخص سالك در طريق شرع مواظب همه جهات خود بوده و هميشه از سوء خاتمه بپرهيزد و دعاهائى را كه براى حسن عاقبت و نجات از عدول از عقايد است همواره بخواند.

چنانكه مستحب است كسان ميت شهادتين و عقايد حقه را در اين حال به او تلقين نمايند مخصوصاً كلمه توحيد را به او تلقين كنند كه فرمودند:

«لقنوا موتاكم لا اله الا الله».(11)

و سيد در دره مى فرمايد:

و لقن الشهادتين المحتضر *** و اذكر له الائمة الاثنى عشر

حتى يقر بهم جميعاً *** و ليتحصن حصنه المنيع

و لقننه كلمات الفرج *** فانها تقضى بحسن المخرج

و اتل عليه سور القرآن *** لا سيما يس ذات الشأن

و آية الكرسى ثم السخره *** ثم الثلاث من ختام البقرة

و سورة الاحزاب بعدها و لا *** ينسى الذى يس تتلو من تل

و اما ثبات بر عقيده حق در آخرت و از جمله تفاسيرى كه از آن شده است بعضى ثبات بر آن در هنگام سؤال نكيرين است كه وقتى از او سؤال مى كنند من ربك مادينك و من نبيك و من امامك مى گويد: پروردگارم خدا است و دينم اسلام و پيغمبرم محمد(صلى الله عليه وآله) و امامانم على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و الحجة ابن الحسن (عليهما السلام)ميباشد

«اللهم ثبتنا على دينك ما احييتنا و لقنا حجتنا عند موتنا و لا تكلنا الى انفسنا طرفة عين أبداً فى الدنيا و الآخرة و احينا حياة محمد و اهل بيته و امتنا مماتهم، و ارزقنا شفاعتهم، و احشرنا فى زمرتهم، و صلّ عليهم صلاة لايحصى عددها ؟ و اغفرلنا و لوالدينا و لمن كان له حق علينا و لجميع المؤمنين و المؤمنات يا خير الناظرين و يا ارحم الراحمين».


1ـ محمد/15.

2ـ الكهف/29.

3ـ الحج/1.

4ـ طه/15.

5ـ الأعراف/187.

6ـ القيامة/1.

7ـ كمال الدين الباب الثالث و العشرون ـ ح 3 ـ 1/253 و كفاية الاثر: 54.

8ـ مستدرك سفينة البحار ـ 7/122.

9ـ منازل الآخرة ـ ص 116.

10ـ ابراهيم/27.

11ـ من لا يحضره الفقيه، 1/78.