بيدارگران اقاليم قبله

محمدرضا حكيمى

- ۱۲ -


8-موضع داشتن

داشتن موضع اجتماعى،هم مبتنى بر آگاهى و علم است و هم تعهد و ديانت.شخص هنگامى كه از راه بد و خوب آگاه بود و ايمانى و تعهدى هم داشت،راه خوب را بر مى‏گزيند.نداشتن راه و موضع محكوم است.و معلوم است كه منظور از داشتن موضع،موضع خير و فضيلت است.در روايتى از امام هفتم،حضرت موسى بن جعفر«ع‏»چنين نقل شده است:

ابلغ خيرا و قل خيرا و لا تكن امعة،قلت:و ما الامعة؟قال:لا تقل انا مع الناس،و انا كواحد من الناس،انما هما نجدان،نجد خير و نجد شر،فلا يكن نجد الشر احب اليكم من نجد الخير.

-خير و نيكى را نشر ده و از خير دم زن،و«امعه‏»نباش.پرسيدم (راوى):امعه چيست؟فرمود: «نگو من هم مثل همه‏ام و همراه جريانم،من هم مانند يكى از همين مردم...نه،تنها دو راه روشن هست،راه روشن خير و راه روشن شر.پس نبايد راه شر را بر راه خير برگزينيد!».

و اينكه امام تعبير به‏«نجد»فرموده است نكته‏اى دقيق در آن است.نجد در عربى يعنى:راه راست روى بلندى،راه روى بلندى كه روشن است و همه مى‏بينند.مقصود امام اين است كه هم راه خوبى روشن است و هم راه بدى.پس اين مرد مفريبى و عذر تراشى است كه كسى راه بد را انتخاب كند و بگويد:نمى‏دانستم.يا بخواهد به گونه‏اى كه كار خود را موجه جلوه دهد.

به هر حال،داشتن موضع صحيح اجتماعى،نخستين گام تكاليف اجتماعى يك مسلمان است تا چه رسد به عالم و تا چه رسد به مرجع.اين است كه فقيه بزرگى چون ميرزا محمد تقى شيرازى،با كمال صلابت و ايمان،و آگاهى و شعور،به هنگام روى نمودن حوادث ضد اسلامى و دسيسه‏هاى ضد قرآنى بريتانيا،در كشور اسلامى عراق،موضع راستين خويش را اتخاذ مى‏كند.شيخ آقا بزرگ تهرانى،درشرح اقدامات دينى اين عالم ربانى،مى‏نويسد: از آن جمله، موضعگيرى با عظمت وى بود،در برابر دولت انگليس،در واقعه شورش عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم و امر به دفاع و صدور آن فتواى پر اهميت كه عراق را زير و رو كرد.و اين به خاطر عظمت او بود در جامعه و حايى كه در دلها داشت.

او بحق هر چه داشت و هر نيرو و امكانى كه در توانش بود در اين راه گذاشت،حتى فرزندان خويش را.چه در همين جريان بود كه پسرش ميرزا محمد رضا دستگير شد.آرى او استقلال كشور اسلامى عراق را به بهاى جان خويش و فرزندان خويش خريد. (1)

9-جريان انقلاب

شيخ آقا بزرگ تهرانى مى‏نويسد:

ميرزا محمد تقى شيرازى،پيش از فتواى جهاد،فتوايى ديگر داده بود مبنى بر اينكه انتخاب غير مسلمان جايز نيست.داستان اين بود كه دولت انگليس-در آن روزگار-ملت عراق را مجبور كرده بود تا نماينده دولت‏بريتانيا،سرپرستى كاكس،را به عنوان رئيس حكومت عراق بپذيرند.اينجا بود كه آن مرجع آگاه،تدبير حيله گرانه استعمار را درك كرد و راز آن را دانست. اين بود كه فتواى خويش را صادر كرد و راى خود را آشكارا گفت.به محض صدور فتوى،مردم عراق براى امتثال امر او قيام كردند و در كربلا،در خانه خود او،اجتماعاتى چند پديد آوردند و. .. (2)

مورخ شامى،خير الدين زركلى،در اين باره چنين مى‏نويسد:

محمد تقى بن محبعلى بن محمد على گلشن،حائرى شيرازى،مجتهد شيعى.

از اركان انقلاب عراق عليه انگليس،به سال 1920،و نخستين كس از عالمان دين كه نداى انقلاب را در داد.در شيراز زاده شد.در كربلا تربيت‏يافت.و در سامراء ساكن گشت.آزاد فكران نجف مرجعيت دينى را در دست او قرار دادند.از اين رو به كربلا منتقل شد و اين فتوى را داد: «ان المسلم لا يجوز له ان يختار غير المسلم حاكما عليه‏» (جايز نيست مسلمان،غير مسلمان را حاكم و امير خود بشناسد) .همين فتوى نخستين فرياد انقلاب بود. (3)

10-سازمان دهى

ميرزا محمد تقى شيرازى،پس از اينكه زمينه آگاهى را در مردم پديد آورد و بدين شعله دامن زد و فتواهاى مقدماتى را صادر كرد،نظر به اهميت موضوع،به اقدام لازم و اصولى كار اجتماعى دست‏يازيد،يعنى گرد آورى انديشه‏ها و يكى ساختن نيروها و صفها.

آنگاه محفى سرى براى شور بر پا كرد.اعضاى اين محفل اينان بودند:شيخ مهدى خالصى، سيد ابوالقاسم كاشانى،سيد هبة الدين شهرستانى و...اين اجتماعات سرى ميان روحانيان نجف و رؤساى عشاير فرات نيز پى گرفته شد.

اينان سيد هادى زوين (4) را به نمايندگى به بغداد فرستادند.او با بزرگان بغداد،از جمله سيد محمد الصدر و يوسف السويدى و محمد جعفر ابو التمن (5) ديدار كرد،و همراه ابو التمن به كربلا باز گشت.در اين هنگام ميرزا محمد تقى شيرازى،اجتماعى تشكيل داد و در اين اجتماع مقرر شد كه به حكومت‏بريتانيا بنويسند كه استقلال عراق را رسميت دهد.اگر پاسخ مناسب نداد دست‏به اقدام زنند.شيرازى به رؤساى قبائل شيعه،در«سماوه‏»و«رميثه‏»،نامه نوشت و دستور داد تا براى شورش عليه انگليس-در صورتى كه استقلال عراق را نپذيرد و حقوق ملت عراق را باز پس ندهد-آماده باشند.

سپس نامه‏اى نوشت‏خطاب به عموم مردم،و در آغاز آن چنين نوشت:«الى اخواننا العراقيين‏» (برادران عراقى!) .و از جمله در اين نامه چنين مرقوم داشت:«برادران شما در بغداد و كاظمين و نجف و كربلا و ديگر جاها هم پيمان شده‏اند كه دست‏به تظاهرات مسالمت آميز زنند و برخى اين تظاهرات را آغاز كرده‏اند.خواسته همه،حقوق مشروع ملت عراق است كه نتيجه آن استقلال اين كشور است،انشاء الله،و تشكيل يك حكومت اسلامى.بنابراين وظيفه همه شماست كه نمايندگان خود را براى مطالبه اين حقوق،به بغداد گسيل داريد.سعى كنيد به امنيت مردم زيانى نرسانيد و در ميان خود اختلافى پيدا نكنيد.توصيه مى‏كنم-در اين جهاد بزرگ-به همه عقايد و افكارى كه در ميان مردم وجود دارد احترام بگزاريد.... (6) الاحقر: محمد تقى حائرى شيرازى‏».

پس از اين نامه،نمايندگان مردم،دسته دسته،به بغداد سرازير شدند.قدرتهاى انگليسى نخست كار را به مسامحه و امروز و فردا كردن مى‏گذرانيدند و سپس شدت عمل نشان دادند. اينجا بود كه فتواى مشهور خويش را صادر كرد... (7)

11-متن فتوى

چنانكه گذشت و ياد شد،در يكى از مراحل بحرانى تاريخ اسلام،در سرزمين عراق،نجف متوجه خطر شد و درك كرد كه اگر در برابر دسيسه بيگانگان نايستد،و نماينده بيگانه را طرد نكند،يك دولت ضد اسلامى و ضد انسانى و استعمارگر،بر يكى از ممالك اسلامى تسلط مى‏يابد،و يكى از ايادى استعمار ضد بشرى پيروز مى‏شود. بدين گونه،احساس تكليف پديد آمد و با آگاهيهاى اجتماعى و سياسى كه آن رادمردان داشتند،به صدور فتوى منتهى گشت:

مطالبة الحقوق واجبة على العراقيين.و يجب عليهم فى ضمن مطالباتهم رعاية السلم و الامن. و يجوز لهم التوسل بالقوة الدفاعية اذا امتنع الانكليز عن قبول مطالبهم...

-بر مردم عراق،مطالبه حقوق خويش،واجب است.همينطور واجب است در خلال اقدامات حق طلبانه خود،صلح و امنيت را در نظر داشته باشند.اما اگر دولت انگليس از پذيرفتن پيشنهادهاى آنان سر باز زد مردم مى‏توانند از اسلحه استفاده كنند و با دشمن بجنگند... (8)

اين فتوى،كه از چنان مرجعى بزرگ صادر شده بود،اهميتى بسيار يافت.زيرا مردم،تا پيش از اذن او،دست‏به اسلحه نمى‏بردند.اما همينكه او اجازه به كار بردن اسلحه داد و تكليف را تعيين كرد،ملت عراق در صف دفاع جاى گرفت و به عمل به تكليف پرداخت.

علامه سيد محسن امين جبل عاملى نيز،در كتاب‏«اعيان الشيعة‏»،به اهميت اين فتوى اشاره مى‏كند:

بفتواه الشهيرة اعلنت الثورة العراقية على الاحتلال الانكليزى.و كان له فيها مواقف مشهورة، على ما هو معروف فى تاريخ تلك الثورة.و ما زال على ذلك حتى توفى،و الثورة قائمة على قدم و ساق.

-شورش عراق در برابر استيلاى انگليس با فتواى مشهور وى آغاز گشت.او در اين شورش و انقلاب اقدامهاى مشهورى كرد،چنانكه در تاريخ انقلاب عراق معروف است.او رهبرى انقلاب را تا هنگام درگذشت‏خويش ادامه داد،و درگذشت در حالى كه انقلاب همانگونه بر پا بود. (9)

12-مرزبانى و اشراف

ميرزا محمد تقى شيرازى،در گيراگير مبارزه و جهاد مقدس،يعنى نزديك به چهار ماه پس از صدور فتوى،در مى‏گذرد،در روز و روزگارى كه-به گفته شيخ آقا بزرگ-اسلام و امت اسلام،به چنان مرجعى آگاه و متعهد و شجاع و فداكار بس نيازمند بود.

پس از رحلت او جامعه اسلام به گراميداشت او بر مى‏خيزد،و از اين ميان شاعران با اشعار و قصيده‏هاى خويش خاطره مجاهد بزرگ را زنده مى‏دارند.از جمله محمد مهدى الجواهرى، شاعر بزرگ عرب،اين ابيات را در بزرگدارى اين عالم ربانى و مرجع قرآنى،مى‏سرايد:

و محى لليل التم يحمى بطرفه ثغورا اضاعتها العيون الهواجع تكاد اذا ما طالع الشهب هيبة تخر لمرآه النجوم الطوالع مدبر راى كلف الدهر همه فناء بما اعيا به و هو ظالع مهيب اذا رام البلاد بلفظة تدانت له اطرافهن الشواسع ينام باحدى مقلتيه و يتقى باخرى المنايا فهو يقظان هاجع (10)

-او به شب هنگامان بيدار بود و نگران و نگهبان مرزها (ى اسلام) ،همان مرزها كه چشمان خواب آلوده ديگران بر باد داده بود.

-هنگامى كه سيماى پر هيبت او آشكار مى‏گشت،چيزى نمى‏ماند كه ستارگان درخشان،در برابر شكوه ديدار او،چهره بر زمين نهند.

-او صاحب آن راى و تدبيرى بود كه روزگار را به تكاپو انداخت و واداشت تا بار آن امر عظيم را به دوش كشد،اگر چه با پشت‏خميده.

-او پيشوايى با عظمت‏بود،كه چون كلمه‏اى بر زبان مى‏راند،همه شهرها و آباديهاى دور و نزديك،براى امتثال امر او،به پا مى‏خاستند.

-او به هنگام خواب،تنها با يكى از دو چشمان خويش مى‏خوابيد و با چشم ديگر مراقب حوادث و رخدادها بود،آرى او بود پيشوايى كه در حال خواب نيز بيدار بود.

همچنانكه شيخ آقا بزرگ تهرانى اشاره كرده است،شرح زندگانى ميرزا محمد تقى شيرازى و اهميت اقدام اجتماعى و جهاد اسلامى او،در كتابها و مآخذ بسيارى آمده است،حتى در كتابهاى درسى دبيرستانهاى عراق.اكنون و در اين نوشته-كه بناى آن بر اختصار است-مجال شرح بيشتر در اين باره و نقل و بهره‏مندى از همه آن كتابها نيست.

از جمله كتابهايى كه مستقل درباره اين واقعه نوشته شده است و تحليل فتواى ميرزاى شيرازى دوم،و شخصيت معنوى نجف،و قدرت رهبرى در روحانيت،و اهميت نهادى حوزه‏هاى علميه،و نهاد اجتماعى روحانى (عالم) در جامعه اسلامى،كتاب ياد شده‏«ثورة النجف‏»است،به زبان عربى،كه از آن ياد و نقل كرديم. (11)

شريعت اصفهانى

ياد كرديم كه عالم مجاهد و مرجع بيدار،ميرزا محمد تقى شيرازى،در كشاكش معركه جهاد در مى‏گذرد.پس از رحلت او،مسلمانان آگاه،به عالم مجاهد و آگاه ديگرى رجوع مى‏كنند و رهبرى نهضت را به او مى‏سپارند،يعنى مرجع مشهور،ملا فتح الله اصفهانى،معروف به‏«شيخ الشريعة‏»و«شريعت اصفهانى‏».وى در آن واقعه زمام امور را به دست مى‏گيرد و به پيگيرى اين تكليف دينى و الاهى و انسانى به پا مى‏خيزد.در اينجا مناسب است كه ذكرى نيز از اين عالم با رسالت و ادامه دهنده جهاد قرآنى مقدس به ميان آيد.شرح حال وى،به طور اختصار، در«ريحانة الادب‏»،چنين آمده است: ملا فتح الله بن محمد جواد،شيرازى الاصل،اصفهانى المولد و المنشا،نجفى المسكن و المدفن،شيخ الشريعة و شريعت اصفهانى...و نمازى الشهره (كه قوم و خويش و عشيره‏اش،به جدش حاج محمد على نامى كه از كثرت نماز و عبادت به‏«نمازى‏»شهرت داشته،منتسب مى‏باشند) ،از طراز اول علماى عصر حاضر ما،جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول و فقيه اصولى رجالى حكيم متكلم اديب مفسر...و بالجمله در جامعيت و اشتراك در اكثر علوم عقليه و نقليه از اغلب معاصرين خود امتياز داشته،و بالخصوص در رجال و علوم حديثيه و قرآنيه،گوى سبقت از ديگران ربوده،و علاوه بر مراتب علميه،بسيار لطيف المحاوره بوده،و قوه حافظه او را از خوارق عادات و عجايب اتفاقات مى‏شمارند...يك چند حاضر حوزه حاج ميرزا حبيب الله رشتى و شيخ محمد حسين فقيه كاظمى بوده،و مورد تجليل هر دو استاد خود گرديده،بلكه مقامات علميه‏اش نزد علماى مشاهد مقدسه مسلم و مورد تحسين شايان و تقدير بى‏پايان بوده،و به تدريس اشتغال داشته، تا در سال هزار و سيصد و سيزدهم هجرت[1313 ه.ق]،به زيارت بيت الله الحرام مشرف،و بعد از مراجعت‏به درس و تاليف و فتوى و قضاى حوائج عامه پرداخته،و مرجع تقليد اغلب شيعه اماميه گرديده... (12)

مؤلف‏«ريحانة الادب‏»،سپس اشاره مى‏كند به اجازه روايتى وى در نقل حديث و هم آثار و تاليفات او.شريعت اصفهانى،از اين عالمان كه ياد مى‏شوند اجازه نقل حديث داشته است:

شيخ محمد طه نجف درگذشته 323.ه.ق. سيد مهدى قزوينى (13) "1300" سيد محمد باقر خوانسارى (14) "1313" ميرزا محمد هاشم چهار سوقى خوانسارى (15) "1318" شيخ محمد حسين كاظمى"1308"


پى‏نوشتها:

1.«نقباء البشر»،ج 1،ص 262 به بعد

2.همان كتاب.

3.«الاعلام‏»،ج 6،ص 288-289.

4.هادى زوين،مجاهد عراقى،از مردم‏«ابى صخير»و از رؤساى‏«الجعارة‏»و از رجال درگير و درخشان انقلاب ياد شده عراق بود.انگليسها سپس او را به زندان افكندند و اموال او را مصادره كردند.اين مجاهد گرانقدر تا آخر عمر،سال 1346 (يعنى در حدود 10 سال) ،همواره زير عذاب و شكنجه اجانب به سر برد تا درگذشت-«الاعلام‏»،ج 9،ص 37.

5.محمد جعفر ابو التمن،از رجال مبارز و آزاديخواه عراقى و از مخالفان سرسخت انگليس. براى مبارزه با استعمار،«الحرب الوطنى‏»را تشكيل داد،و چند روزنامه براى نشر افكار حزب منتشر كرد.انگليسها او را نيز آزار دادند و تبعيد كردند.«الاعلام‏»،ج 6،ص 300.

6.«...و اوصيكم بالمحافظة على جميع الملل و النحل التى فى بلادكم.».

7.«الاعلام‏»،ج 6،ص 288-289.

8.«نقباء البشر»،ج 1،ص 263 به بعد.

9.«اعيان الشيعه‏»،ج 44،ص 121-122.

10.«نقباء البشر»،ج 1،ص 261-262.

11اين كتاب شامل مسائل و تحقيقهاى ارزنده‏اى است،در 435 صفحه،به قطع وزيرى،چاپ بغداد (1975) .

12.«ريحانة الادب‏»،ج 2،ص 317.

13.از علماى بزرگ و صاحب كرامات-«ريحانة الادب‏»،ج 3،ص 297-298.

14.صاحب كتاب‏«روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات‏».

15.برادر صاحب‏«روضات‏».