در محضر عارفان

واصف بادكوبه اى

- ۳ -


سفارش دوم  
سفارش دوم ، مداومت بر فراگيرى علوم دينى و دقت در آن علوم و تلاش ‍ در آموزش آن به اهلش و گذرانيدن عمر در نشر اخبار و آثار اهل بيت عليه السلام و نابود كردن بدعتها و ارشاد مردم است ، كه اگر شرايط آن حاصل شود، مطلبى مهمتر از آن نيست .
از حضرت على عليه السلام روايت شده است :
هر كه از شيعه ما دانا به شريعت ما باشد و ضعيفان از شيعه را، از ظلمت جهل ، خارج و به نورانيت علمى كه ما آن را عطا كرده ايم ، داخل كند، در روز قيامت ، با تاجى از نور - كه بر تمامى توقفگاههاى آن روز،، نور مى افشاند - و با پوششى از جواهر - كه تمامى دنيا با نخى از آن برابرى نمى كند - وارد مى شود. در اين هنگام نداگرى ، ندا در دهد: اين دانايى از بعضى شاگردان دانايان آل محمد صلى الله عليه و آله است ، بدانيد هر كه بر دست او، در دنيا از جهل رها شده است ، الان دست به دامن او گردد، تا از تاريكيهاى اين مواقف گذر كند و به بهشت پاك در آيد!
در اين هنگام هر كه را او، در دنيا مطالب نيكويى ياد داده يا قفل جهلى از قلبش گشوده ، يا شبهه اى را از او دور ساخته - همراه او از آن تاريكيهاخارج مى شود.
اين نمونه اى بود از احاديث بسيارى كه در اين باره وارد شده است . اما اين كار - آموزش و ارشاد - بايد با احتياط تمام در نقل و فتوا، همراه باشد، كه فتوا دهنده ، بر لب جهنم است . و - بايد بدانيد - پرهيز از شبهات ، بهتر از ورود به مهلكه هاست .
آخرين نصيحت  
اما آخرين سفارشم اين است كه من و استادانم را، از دعاى نيك خود بويژه در زمانهاى شريف و گاه احتمال پذيرفته شدن دعا، فراموش نكند.
او را، به خداى بلند مرتبه و بزرگ قسم مى دهم كه در اين باره كوتاهى نكند، بلكه در خلوتهايش - با خدا - و پس از هر نماز و وقت اجابت ، بويژه پس از مرگم ، مرا ياد كند، زيرا، بعد از فوت ، مرده را عمل و كار - صالح - نيست و او را جز دعا و هداياى دوستان نفع رسانى نيست . پس ، آنچه از او - ادام الله تاييده - اميد مى رود، اهتمام و تلاش در اين باره است ، اميد كه خداوند از خطاها و گناهان من بگذرد و بر اثر قبول دعاى او، آن را تبديل به حسنه ها كند. اين همه علاوه بر اجر و طلب رحمت فرشتگان براى او و قبولى حتمى دعاى وى است .
كلينى ، از على بن ابراهيم ، از پدرش - ابراهيم بن هاشم - روايت كرده است كه او گفت : من ، عبدالله بن جندب را در موقف (عرفات ) در حالتى نيكو ديدم كه بهتر از آن متصور نيست ، دستهايش به سوى آسمان بلند بود و پايين نمى آورد، اشكهايش پيوسته برگونه اش مى لغزيد و بر زمين مى چكيد.وقتى مردم آنجا را ترك كردند، به او گفتم : اى ابو محمد! نديدم تو را در حالتى بهتر از اين حالت ! چه مى خواستى ؟ گفت : به خدا قسم كه دعا نمى كردم جز براى برادران دينى ام و سبب آن ، اين است كه امام كاظم عليه السلام مرا فرمود: هر كه براى برادر دينى اش در نبود او، دعا كند، از عرش ندا داده مى شود، براى تو صد هزار برابر آن ! و مرا خوش نيامد كه آن صد هزار برابر را به خاطر يكى اى - كه نمى دانم آيا پذيرفته مى شود يا نه رها كنم .
در اين باره ، اخبار زياد است ، اما آنچه از او - دام توفيقه - توقع مى رود اين است كه اين خبرها را مطمح خود قرار دهد و مرا و اساتيدم را و بويژه پدرم و جدم - قدس الله روحهما - را در خلوتهاى ارزشمندش - با خدا - فراموش نكند و ما را در دعاهاى پذيرفته شده اش داخل كند.
خداوند توفيق دهنده است و بس .
10 : دستورالعملى از آخوند ملا حسينقلى همدانى (40) 
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب العالمين و الصلاه و السلام على محمد و آله الطاهرين و لعنه الله على اعدائهم اجمعين .
مخفى نماناد بر برادران دينى كه به جز التزام به شرع شريف در تمام حركات و سكنات و تكلمات و لحظات و غيرها، راهى به قرب حضرت ملك الملوك جل جلاله نيست ، و به خرافات ذوقيه - اگر چه ذوق در غير اين مقام خوب است - كما هو داب الجهال و الصوفيه خذلهم الله جل جلاله (:: چنان كه روش نادانان و صوفيان - كه خداوند خوارشان سازداست ) راه يافتن لا يوجب الا بعدا (:: به جز دورى از خدا حاصلى ندارد). حتى شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد - اگر ايمان به عصمت ائمه اطهار صلوات الله عليهم نياورده باشد - بايد بفهمد كه از حضرت احديت دور خواهد شد، و هكذا (::اگر) در كيفيت ذكر بغير ما ورد عن السادات المعصومين عليه السلام(:: به جز آنچه كه از ائمه معصوم روايت شده است ) عمل نمايد. بناء عليهذا بايد مقيد بدارد شرع شريف را و اهتمام نمايد هر چه در شرع شريف اهتمام به آن شده ، و آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده ام ، اين است كه اهم اشياء از براى طالب قرب ، جد و سعى تمام در ترك معصيت است . تا اين خدمت را انجام ندهى ، نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فايده نخواهد بخشيد، چرا كه پيشكش و خدمت كردن كسى كه با سلطان در عصيان و انكار است ، بى فايده خواهد بود. نمى دانم كدام سلطان از اين سلطان عظيم الشانتر است ، و كدام نقار (ستيزه كردن ) اقبح از نقار با اوست ، فافهم مما ذكرت ان طلبك المحبه الالهيه مع كونك مرتكبا للمعصيه امر فاسد جدا و كيف يخفى عليك كون المعصيه سببا للنفره و كون النفره مانعه الجمع معه المحبه و اذا تحقق عندك ان ترك المعصيه اول الدين و آخره و ظاهره و باطنه فبادر الى المجاهده ، و اشتغل بتمام الجد الى المراقبه من اول قيامك من نومك فى جميع آناتك الى نومك و الزم الادب فى مقدس حضرته و اعلم انك بجميع اجزاء وجودك ذره ذره اسير قدرته وراع حرمه شرف حضوره و اعبده ككانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك و التفت دائما الى عظمته و حقارتك و رفعته و دنائتك و عزته و ذلتك و غناه و حاجتك و لا تغفل شناعه غفلتك عنه جل جلاله مع التفاته اليك دائما و قم بين يديه مقام العبد الذليل الضعيف و تبصبص تحت قدميه بصبصه الكلب النحيف اولا يكفيك شرفا و فخرا انه اذن لك فى ذكر اسمه العظيم بلسانك الكثيف الذى نجسته قاذورات المعاصى ! (:: از آنچه گفتم بايد بفهمى كه به دنبال حجت الهى رفتن ، همراه با ارتكاب معصيت و آلودگى به گناه ، جدا كار غلطى است ، و چگونه اين مطلب بر تو پوشيده است كه گناه عامل نفرت است و اين نفرت با محبت جمع شدنى نيست ، پس وقتى يقينا دانستى كه ترك گناه ، آغاز و انجام و ظاهر و باطن دين است ، هر چه زود به جهاد با نفس برخيزد و با تمام كوشش به مراقبت مشغول شو، و اين مراقبت بايد از اولين لحظه اى كه از خواب بر مى خيزى ، در تمام لحظات تا شب ادامه داشته باشد، و در محضر مقدس حق تعالى ملازم ادب باش و بدان كه تو با همه اجزاى وجودت و تمام ذره ذره ات ، اسير قدت اويى ، و احترم محضر شريفش را نگهدار و او را آن چنان عبادت كن گويا كه او را مى بينى ، زيرا اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند و همواره به ياد عظمت او و حقارت خود، و نيز رفعت وى و پستى خويش و عزت او و خوارى خود و بى نيازى وى و نيازمندى خويش باش و از زشتى غفلت خود از او جل جلاله ، و اينكه او هميشه به ياد توست غافل مباش و در پيشگاه او همچون بنده ذليل ناتوان بايست و براى عظمتش پيشانى به خاك بمال ، آيا همين شرافت و افتخار تو را بس نيست كه به تو اجازه داده است نام بزرگ او را بر زبان ناسپاس گويت جارى كنى ؟ زبانى كه آن را با زشتى گناهان آلوده ساخته اى !)
پس اى عزيز! چون اين كريم رحيم زبان تو را مخزن كوه نور يعنى ذكر اسم شريف قرار داده ، بى حيايى است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيت و غيرها من المعاصى نمودن . مخزن سلطان بايد محلش پر عطر و گلاب باشد، نه نجس مملو از قاذورات ، و بى شك چون دقت در مراقبت نكرده اى ، نمى دانى كه از جوارح سبعه يعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصيتها مى كنى و چه آتشها روشن مى نمايى و چه فسادها در دين خودت برپا مى كنى و چه زخمهاى منكره به سيف و سنان زبانت به قلبت مى زنى ، اگر نكشته باشى بسيار خوب است . اگر بخواهم شرح اين مفاسد را بيان نمايم ، در كتاب نمى گنجد، در يك ورق چه مى توانيم بكنيم ؟! تو كه هنوز جوارحت را از معاصى پاك نكرده اى ، چگونه منتظرى كه در شرح احوال قلب ، چيزى به تو بنويسم ، پس البدار البدار الى التوبه الصادقه ، ثم العجل العجل فى الجد و المراقبه (:: پس بشتاب ، بشتاب به سوى توبه راستين و بشتاب بشتاب در كوشش و مراقبت .) خلاصه بعد از سعى و مراقبت ، البته طالب قرب ، بيدارى و قيام سحر را اقلا يك دو ساعت به طلوع فجر مانده الى مطلع الشمس (:: تا طلوع آفتاب ) از دست ندهد، و نماز شب را با آداب و حضور قلب به جا بياورد و اگر وقتش زيادتر باشد، به ذكر يا فكر يا مناجات قلب به جا بياورد و اگر وقتش زيادتر باشد، به ذكر يا فكر يا مناجات مشغول بشود، ليكن قدر معنى از شب بايد مشغول ذكر با حضور بشود. در تمام حالاتش ‍ خالى از حزن نبوده باشد، اگر ندارد تحصيل نمايد به اسبابش ، و بعد از فراغ ، تسبيح سيده نساء (س ) و دوازده مرتبه سوره توحيد و ده مرتبه لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك الى آخر، ( لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى قدير ) و صد مرتبه لا اله الا الله ، و هفتاد مرتبه استغفار بخوان و قدرى از قرآن شريف تلاوت نمايد و دعاى معروف صباح ، اعنى : يا من دلع لسان الصباح الى آخر البته خوانده شود و دائما با وضو باشد، و اگر بعد از هر وضو دو ركعت نماز بكند، بسيار خوب است . ملتفت باشد به هيچ وجه اذيتش به غير نرسد. و در قضاى حوائج مسلمين لا سيما علماء و لا سيما اتقيائهم
(به خصوص علما و به ويژه پرهيزكاران ايشان ) سعى بليغ نمايد، و در هر مجلس كه مظنه وقوع در معصيت است البته البته البته اجتناب نمايد، بلكه مجالست با اهل غفلت به غير شغل ضرورت مضر است - اگر چه از معصيت خالى بوده باشد كثرت اشتغال به مباحات و شوخى بسيار كردن و لغو گفتن و گوش به اراجيف دادن قلب را مى ميراند، اگر بى مراقبت مشغول به ذكر و فكر بشود، بى فايده خواهد بود - اگر چه در حال هم بياورد - چرا كه آن حال دوام پيدا نخواهد كرد.، گول حالى كه ذكر بياورد بى مراقبه ، نبايد خورد.
زياده طاقت ندارم ، بسيار التماس دعا از همه شماها دارم ، اين حقير كثير التقصير و المعاصى را فراموش ننماييد و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانيد.
و از جمله ابواب عظيمه ايمان ، حب فى الله جل جلاله و بغض فى الله جل جلاله مى باشد:
و قد عقدله فى الوسايل و غيرها من كتب الاخبار بابا مستقلا فارجع اليها لعلك تعرف عظمته و تاخذ لنفسك نصيبا منه (:: بى شك براى - (دوستى در راه خدا) و (دشمنى در راه خدا) در كتاب (وسايل ) و ديگر كتابهاى اخبار باب جداگانه اى ترتيب يافته است ، به آن كتاب مراجعه كن تا عظمت آن را بشناسى و بهره خود را از آن برگيرى )
شكى نيست كه محبوب اول ، ذات كبريايى جل جلاله مى باشد بل و كل محبه لا ترجع الى محبته فليس بشى (:: هر محبتى كه بازگشت به خدا نكند ارزش ندارد)، ثم بعده . بايد هر كس اين سلطان عظيم الشان را بيشتر دوست داشته باشد، پس اول (:: اولين ) محبوب بعد از واجب الوجود، وجود مقدس ختمى ماب صلوات الله عليه و آله مى باشد، ثم بعده اميرالمؤ منين عليه السلام ثم الائمه المعصومين عليه السلام ثم الانبياء و الملائكه ثم الاوصياء ثم العلماء و الاولياء . و در زمان خودش اتقياى زمانش را لا سيما اگر عالم باشد، ترجيح بدهد در محبت بر كسانى كه بعد از اويند در درجه و هكذا يتنزل (:: همين طور درجات پايينتر)
و ليكن سعى نمايد صادق باشد در اين محبت ، مرتبه آسانى نيست ، اگر متفكر باشيد خواهيد فهميد كه اگر آثار محبت در حركات و سكنات ظاهر شد، شخص مدعى اين محبت صادق است ، و الا فلا (وگرنه چنين نيست ). ليكن گمان ندارم كه به كنه و لوازمش برسى ، و حقير هم بيش از اين در وسعم نيست . (:: خلاصه اينكه هيچ راه قربى به خداوند نيست ، مگر با عمل به شرع شريف در هر امر كلى و جزيى آن ) والسلام .
11 : دستورالعملى از آيه الله عبدالله المامقانى (41) 
بدان فرزند عزيزم - خداى عزوجل به تو توفيق اطاعت و دورى از مخالفتش را عنايت فرمايد - كه خداوند سبحان خيلى زياد همه مخلوقاتش را دوست دارد، همان گونه كه هر سازنده و صانعى نسبت به مصنوع خود چنين است و براستى كه خداوند عزوجل واجبات را واجب و مستحبات را مستحب و محرمات را حرام و مكروهات را مكروه قرار داد و اين همه به خاطر به دست آوردن مصالح بندگان و دفع ضررها از آنان است ، در غير اين صورت نه گناه گنهكار به زيان اوست و نه طاعت اطاعت كننده سودى برايش دارد و چه خوب گفته است شاعر به زبان فارسى !
گر جمله كائنات كافر گردند
بر دامن كبرياش ننشيند گرد
فرند عزيزم ! بر تو باد دورى از سركشى برخدا! چرا كه آن سبب خوارى دنيا و عذاب آخرت مى شود، آيا به حال جد ما آدم عليه السلام توجه نمى كنى كه چگونه به خاطر يك گناه از بهشت رانده شد؟ فرزند عزيزم ! بر تو باد كه دورى كنى از كسالت (:: تنبلى ) و بطالت (:: بيهوده گذراندن عمر) و از چيزهايى كه سبب ايجاد آن دو مى شود، زيرا گفته شده است شيطان و نفس ‍ اماره هنگامى كه از زينت بخشيدن زشتى و زشت جلوه دادن خوبى اعمال عاجز مى مانند، متوجه كارهايى مى شوند كه سبب پيدايش كسالت و بطالت مى شوند كه آنها همان خوردن آشاميدن و خوابيدن و استراحت كردن و جمع كردن مال و گذراندن وقت در خوشگذرانى ها و تفريح نمودنها و همنشينى و رفت و آمدهاى زياد با مردم و غير اينهاست - البته در صورتى كه خارج از حد ضرورى باشند - كه شيطان و نفس اماره هر يك از كارهاى ذكر شده را آن چنان زينت مى بخشند كه انسان مرتكب آنها شده و بدين وسيله برايش كسالت و بطالت حاصل مى شود.
و بر تو باد فرزند عزيزم ! كه دورى كنى از صرف عمر در چيزى كه سزاوار نبوده و نفعى براى دنياى ديگر تو ندارد. چرا كه هر لحظه از لحظه هاى عمر تو يك گوهر گرانقيمت است - بلكه از گوهر هم ارجمندتر است - چرا كه گوهر با كوشش و زحمت و عرق ريختن قابل تحصيل است ، ولى عمر اين گونه نيست كه با آمدن اجل يك لحظه به تاخير نمى افتد، پس فرزند عزيزم ! بر تو باد كه پرهيز كنى از بر هدر دادن و ضايع كردن اين گوهر!
و غنيمت بشمار فرزند عزيزم ! جوانى را قبل از پيرى و سلامت را قبل از مريضى و توانايى بدن را قبل از ناتوانى و توانگرى را قبل از فقر و تهيدستى و فراغت را قبل از مشغول شدن و زندگى ات را قبل از آمدن مرگ .
پس اى فرزندم و اى نور چشمم و اى پاره جگرم ! قدر عمرت را بدان آن را در جايى كه سبب نجات تو نمى شود، فنا مكن و از دست مده و همانند و از دست مده و همانند كرم ابريشم مباش كه در هلاكت خود كوشش ‍ مى نمايد.
سپس سفارش مى كنم تو را فرزند عزيزم - خداى تعالى به هر كار خيرى موفقت گرداند و از هر شرى دورت گرداند - به مكارم اخلاق و صفات پسنديده كه آنها چند امرند:
يكى از آنها حفظ زبان است ،
حفظ زبان از چيزى كه سبب رسيدن نفعى به تو نمى شود، پس براستى كه بيشتر گناهان فرزند آدم از زبان اوست و هيچ عضوى از اعضاى او نيست كه مثل زبان او سبب گناهان متعدد گردد. و براستى كه سكوت درى از درهاى حكمت است ، پس زبانت را حفظ نماى مگر از خيرى كه تو را به بهشت بكشاند. و در اخبار آمده است كه : بنده مؤ من مادامى كه ساكت است جز نيكوكاران نوشته مى شود و هر كس كه سلامت دو دنيا را خواهد بايد زبانش ‍ را حفظ نمايد و ايا چيزى باعث افتادن با صورت مردم در آتش جهنم خواهد شد جز محصول زبانهاى آنها؟ و هرگاه خداوند اراده خيرى به بنده اى داشته باشد او را در حفظ زبانش يارى مى دهد و با مشغول نمودن او به عيبهاى خودش از پرداختن به عيوب ديگران باز مى دارد و كى كه كمتر سخن بگويد عقلش كامل است و قلبش با صفاست و كسى كه بيشتر سخن بگويد عقلش كم بوده و قلبش قساوت خواهد داشت . و البته كه ايمان بنده اى به حد اعتدال نمى رسد مگر اينكه قلبش به حد اعتدال برسد و قلبش چنين نمى شود مگر اينكه قلبش به حد اعتدال برسد و قلبش چنين نمى شود مگر اينكه زبانش به حد اعتدال برسد، چرا كه زبان مؤ من پشت سر عقل اوست ، پس هرگاه سخن بگويد در آن انديشه مى نمايد، چنان كه خير بود آن را اظهار مى كند و اگر شر بود، پوشيده مى دارد. در صورتى كه منافق قلبش پشت سر زبانش قرار دارد و تكلم مى كند به آنچه بر زبانش ‍ جارى مى شود و مبالاتى به آنچه به ضرر و يا نفع اوست ندارد.
و براستى كه سكوت به دنبال خود پشيمانى ندارد، در حالى كه چه بسا سخنى كه در دنيا و آخرت باعث پشيمانى گردد و البته كه شخصيت انسان زيرا زبان او پنهان است .
پس بسنج فرزند عزيزم ! كلامت را قبل از اينكه سخن بگويى و آن را عرضه بر عقل و معرفت كن ، كه اگر براى رضاى خدا و در راه خدا بود سخن بگوى و در غير اين صورت سكوت را اختيار نما...
و يكى ديگر از آن امور محاسبه نفس است ،
به حساب نفس رسيدن در هر شب . پس بر تو باد فرزند عزيزم - خداى خير دو دنيا را نصيبت كند - به اينكه به حساب خويش برسى قبل از آنكه به حسابت رسيدگى گردد، پس همان گونه كه تاجر با كارگرش براى رسيدگى به كارهاى روزانه اش به حساب مى نشيند، تو نيز هر شب قبل از خواب به حساب خود رسيدگى كن ، تا اينكه از كارهاى روز گذشته ات باخبر شوى ، تا در صورت مشاهده تقصير و كوتاهى در اثر ارتكاب معصيتى يا ترك طاعتى ، استغفار نموده و توبه كنى و براى اينكه مورد بخشش قرارگيرى ، به سوى خدا تضرع نما و اعمال فوت شده را با قضا نمودن و طلب مغفرت از خداى بزرگ جبران نما. اگر در نفس ، سستى و بطالت و غفلت و ضايع شدن سرمايه را مشاهده كردى پس آن را با شلاق نصيحت و موعظه ادب كرده و ملزم و مجبور به طاعت نماى و آن گاه همانند تاجر مراقب او باش تا اينكه اوقاتش با غفلت ضايع نگردد و عمرش به قيمت ناچيز يا با ضرر فروخته نشود. اگر از نفس معامله خوبى را مشاهده كردى و اينكه در صرف وقتها دقت كافى دارد، خداى را بر اين نعمت سپاس گوى و از او بخواه كه بر توفيق و هدايت تو بيفزايد و در اخبار ائمه عليه السلام آمده كه فرموده اند: نيست از شيعه ما كسى كه هر روز به حساب خويش نرسد و اگر گناهى مرتكب شده است از خدا طلب بخشش كرده و توبه نمايد.
و يكى ديگر از آن امور مراقب بودن خويش است .
پس بر تو باد فرزند عزيزم ! به مراقبه نفس با توجه به اينكه خداوند حاضر است و بر تمام حالتها و حركتها و كرها و سخنان و نفسها و هر چه در قلبت خطور نمايد و بر تصميمهايت و لحظه هاى تو مطلع است ، پس مقدم كن آنچه را كه خدا مقدم كرده است ، و اختيار نماى آنچه را كه اختيار نموده است . و حكايت شده است كه لقمان به فرزند ش گفت :
فرزندم ! هرگاه خداى تعالى را مراقب خود ديدى هرگز اقدام به معصيتى نمى كنى ، زيرا به مجرد تو جه پيدا كردن به اينكه او تو را مى بيند و آگاه بر تو است ، حيا باعث جلوگيرى مخالفت تو از خدا مى گردد.
و يكى ديگر از آن امور فكر كردن است ،
پس فرزندم ! تو را به آن سفارش مى نمايم . براستى كه تفكر از بزرگترين و سايل و اسباب بيدارى نفس و صفاى قلب است و تفكر نقش بزرگى در برطرف نمودن كدورتها و شكستن شهوتها و دور شدن از خانه غرور (:: دنيا) و متوجه شدن به سراى جاودانى و خوشحالى (::آخرت ) دارد. و تفكر راس ‍ و رئيس همه عبادتها بوده و خلاصه طاعتها و بلكه روح آنهاست به طورى كه در اخبار آمده است كه برترين عبادت ، فكر كردن درباره خداى تعالى و در قدرت اوست .
و در برترى تفكر بر عبادت اين گونه تعليل شده است كه : تفكر بنده را به خداى سبحان مى رساند، ولى عبادت او را به ثواب و جزاى خداوند مى رساند. پس بر تو باد فكر كردن ! گاهى در حال گذشتگان و در اينكه آنان از كجا آمدند و به كجا رفتند و همدم چه چيزى بودند و اموال خويش را براى چه كسانى ترك كردن و به چه چيزهايى مشغول بودند و چگونه از دنياى خود بريدند و از نعمتهاى آن محروم شدند و كسى كه با پا روى خاك راه نمى رفت و بر پارچه گرانقيمت زيبا و ابريشم مى خوابيد و با تكبر روى زمين حركت مى كرد، چگونه از مال جدا شد و چگونه خانواده و فرزندان و كاخها و شهر خدمتكاران و جلالت خويش را ترك كرد و كفن پوشيده و صورت نازك و لطيف و تميزش را روى خاك قرار داده و همدم كرها و مارها گرديده و در قبر تاريك تنها و بى كس مسكن گزيد.
و گاهى فكر كن در اين جهت كه مرگ به صورت ناگهانى مى آيد و براى آن ، وقت معينى است كه هرگاه برسد، مرگ مردم يك لحظه هم به تاخير نمى افتد و با آمدنش يك دقيقه هم به مردم مهلت داده نمى شود، پس ‍ هميشه از مرگ در حذر باش و خودت را برايش آماده كن
- قبل از اينكه اختيار از دستت خارج گردد - و هيچ گاه از مرگ غافل مباش .
و سوم : فكر كن در اين جهت كه اين دنيا (چيزى ) نيست مگر خانه زحمت و درد و مشقت و محنت و رنج ، و صفاى دنيا ممزوج به كدورت و تيرگى است و راحتى آن مقرون و همدم زحمت است و خداوند در دنيا راحتى و آسايش خلق نكرده است ، همان طور كه خداى تعالى در حديث قدسى فرموده است : بندگان من چيزى از من ميخواهند كه آن را نيافريده ام و آن آسايش و راحتى در دنياست .
و چهارم . فكر نماى در عوالمى كه بزودى با آنها روبرو خواهى شد، همان عوالم بعد از مرگ ، از قبر و برزخ و حشر و نشر و پرواز كتب و مجسم شدن اعمال و عقايد و حساب و صراط و ميزان ، آنچه كه خدا به پرهيزكاران و مجرمين وعده فرموده ، از بهشت و انواع نعمتهايش و جهنم و اقسام عذابهايش .
و پنجم : فكر كن در اين جهت كه مالت هيچ فايده اى برايت ندارد مگر آن مقدارى از آن كه در راه خدا به مصرف رسانده اى ، و براستى كه چيزى از آن مال و دارايى تو مصاحب و همدم تو نمى شود مگر به مقدار كفنت .
و هر كس از ياد مرگ غافل گردد، عمرش را در جاى كه فايده اى برايش ‍ ندارد صرف كرده است و كسى كه هميشه به ياد مرگ باشد، عمرش را در جايى كه به نفع اوست صرف نموده است .
و يكى ديگر از آن امور صبر است ،
يكى از آن امور صبر در مقابل بلا و شكر در برابر نعمتها و راضى به مقدرات الهى است .
فرزند عزيزم ! تو را به اينها سفارش مى كنم ، چرا كه صبر از بزرگترين اسباب فرج و گشايش است ، و براستى به سبب همين صبر بندگانى به درجات عالى در دو دنيا رسيده اند و اين مطلب بر كسى كه به حال گذشتگان رجوع كند، مخفى نمى ماند.
فرزند عزيزم ! همان گونه كه در برابر نعمتهاى خدا طيب نفس و رضايت دارى ، در برابر بلايا و صدمات نيز چنين باش و هر چيزى كه خدا اختيار كرده براى تو - از سلامتى و مريضى و عافيت و بلا و جوانى و پيرى و قوت و ضعف و بى نيازى و فقر و مانند اينها را - محبوب خويش قرار ده ، زيرا اينها چيزهايى هستند كه خداوند حكيم و عالم به پايان امور براى تو اختيار كرده است - در حالى كه تو را دوست مى دارد و نسبت به تو از پدر و مادر و حتى خودت مهربان تر است - پس اينها عين صلاح و خير توست .
پس فرزندم ! خوددارى كن از بى تابى كردن و اظهار ناراحتى به هنگام مصيبت و نزول امر ناخوشايندى ، و راضى باش به آنچه كه خداوند حكيم و مهربان و بلند مرتبه انجام مى دهد و شكايت نمودن و خبر دادن از بدى آنچه به تو رسيده را ترك نما.
و يكى ديگر از آن امور توكل است ،
پس بر تو باد فرزند عزيزم - خداى تعالى به خير دو دنيا موفقت گرداند - كه در تمام امورت به خدا متوكل بوده و اطمينان به او داشته باشى ، چرا كه مجارى امور همه به دست خدا و تحت حكم و تقدير و اندازه گيرى خداست ، پس فرزند عزيزم ! در كارهايت بر خداوند لطيف و خبير و صاحب قضا و قدر توكل كن .
و بر تو باد كه عنايت به دعاى سيزدهم از دعاهاى صحيفه سجاديه براى طلب حوائج از خداى عزوجل داشته باشى و همچنين آن را قرائت كرده و در آن تفكر نمايى تا صحت آنچه گفتم برايت روشن گردد.
يكى ديگر از آن امور (خوش خلقى ) است ،
پس فرزند عزيزم ! خداى تعالى به تو احسان كند! (تو را توصيه مى كنم ) به خوش خلقى ، زيرا آن داراى فايده هاى زيادى در دو دنياست و در فضل و شرافت آن همين بس كه خداوند اشرف پيامبران را به خوش خلقى مدح كرده است .
فرزندم ! من از حسن خلق عجيب و دور از انتظارى ديده ام ، درود بر رسول گرامى صلى الله عليه و آله كه با كلام زيباى خود فرمود: مال شما به همه مردم نمى رسد، پس با اخلاق خود همه را خرسند كنيد
و بر تو باد فرزندم ! كه از بدخلقى دورى كنى - مخصوصا با اهل منزل و فرزندان و در روايات وارد شده (كه ) بدخلقى ايمان را فاسد مى نمايد همان گونه كه سركه باعث فساد عسل مى گردد.
يكى ديگر از آن امور (بردبارى و بخشش ) است .
فرزند عزيزم ! بر تو باد به آن دو! براستى كه اهل حلم و عفو بدون حساب وارد بهشت مى گردند، و در شرافت آن دو همان بس كه خداوند خود را به آن دو توصيه كرده است و در روايات وارد شده كه انسان ، عابد به شمار نمى آيد مگر اينكه بردبار باشد و البته كه داوند بردبار را دوست دارد و حلم و بردبارى از صفات مؤ من است .
و بر تو باد فرزند عزيزم ! به عفو و بخشش از كسى كه در حق تو ظلم كرده است تا اينكه مشمول عفو خداوند بلند مرتبه بشوى كه با مخالفت با او در حقش ظلم كرده اى .
پس بر تو باد فرزند عزيزم ! به اينكه دورى كنى از غضب ، براستى كه غضب كاشف از ضعف عقيده غضب كننده است ، و در اخبار وارد شده است كه غضب ايمان را فاسد مى كند همان طورى كه سركه باعث فساد عسل مى گردد و اينكه غضب يكى از اركان كفر است چرا كه كفر چهار ركن دارد: ميل پيدا كردن ، ترسيدن ، ناراحتى و سخط و غضب ، و براستى كه غضب كليد هر شرى است .
يكى ديگر از آن امور انصاف و مروت (مردانگى ) است .
پس بر تو باد فرزند عزيزم ! به رعايت كردن آن دو و اينكه آنها را ترك نكنى ، چرا كه آنها از منجيات (:: نجات دهندگان ) هستند و ترك آنها از مهلكات ، و در اخبار آمده اس كه : كسى كه مروت ندارد در حقيقت دين ندارد، و واجب ترين چيزى را كه خدا بر مردم واجب كرده است رعايت نمودن انصاف نسبت به مردم است ، و انصاف اينست كه بپسندى و دوست داشته باشى براى مردم آن را كه براى خودت مى پسندى و دوست دارى و مكروه و بد بدانى براى آنان چيزى را براى خود مكروه مى دانى .
يكى ديگر از آن امور وفا نمودن به وعده و پيمان است .
پس بر تو باد فرزند عزيزم - خداى تعالى به عهد خويش درباره تو وفا كند - زمانى كه به چيزى وعده دادى ، به آن وفا نمايى ، براى اينكه در مورد وفاى به عهد در قران و سنت پيامبر دستورات محكمى داده شده است ، در قرآن آمده است : به پيمان وفا كنيد، براستى كه از پيمان سوال مى شود.و از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه كسى كه به خدا و روز قيامت اعتقاد دارد بايد به وعده اى كه داده است و فا نمايد
پسرم ! بر تو باد كه دورى نمايى از اينكه به چيزى كه نمى دانى ايا قدرت وفا به آن را دارى يا نه ، وعده ندهى چرا كه خلف وعده باعث زشتى انسان مى گردد.
و يكى ديگر از آن امور سخا و بخشش است .
پس بر تو باد فرزند عزيزم به بخشش نمودن ، زيرا نتيجه آن در دنيا و آخرت پسنديده است ، و براستى كه سخى عزيز است - در دو دنيا - و بخيل در هر دو دنيا خوار و ذليل است و براى تو در شرافت سخا و بخشش همين بس ‍ كه حاتم طايى با اينكه در جهنم هست ولى به خاطر سخا آتش در او تاثيرى ندارد.
سفارش مى كنم تو را فرزند عزيزم - خداى تو را موفق به هر خيرى بگرداند و از هر شر و بدى (دور) گرداند - به اينكه علاقه به دنيا را از قلبت خارج گردانى ، چرا كه حب دنيا سمى است كشنده و دردى است هلاك كننده و كشاننده تو به آتش و دور كننده تو از رسيدن به الطاف پروردگار خواهد بود.
و راه خارج كردن علاقه و دوستى دنيا از قلبت به اين است كه فكر كنى كه اگر دنيا خوب و نيكو بود كاملترين عقلا كه همانا انبيا- كه درود خدا بر آنها باد - و ائمه - كه سلام بر آنان باد - هستند، آن را اختيار مى كردند و از آن فرار نمى كردند و از آن فرار نمى كردند - چنان كه ما از شير فرار مى كنيم - و همچنين سفارش موكد در فرار و گريز از دنيا نمى نمودند.
فرزند عزيزم ! پس بر تو باد به بى ميلى نسبت به دنيا به وسيله ترك نمودن حرام آن از ترس مجازات شدن ، و ترك نمودن مشتبهات آن به خاطر پرهيز كردن از سرزنش ، بلكه به قدر ممكن ترك نمودن حلال دنيا به خاطر فرار كردن از حساب و ترك نمودن خواسته هاى نفس - مگر آن مقدارى از خواسته ها همانند ازدواج كه برترى آن ثابت است ، و خود را قانع قرار ده به مقدارى از غذا كه براحتى به دست مى آيد و مقدارى از لباس كه به آسانى تهيه مى گردد، و تمام كوشش خود را براى آخرت خويش قرار ده ، زيرا اگر نسبت به دنيا بى ميلى نشان دادى و خود را از قيد و بند آن رهانيدى به راحتى دنيا ولذت آخرت نائل شده اى .
و زهد نسبت به دنيا به اين نيست كه ملتزم به نخوردن و نياشاميدن و نپوشيدن باشى ، بلكه زهد به اين است كه راضى به تقسيم خدا باشى و ميانه روى را رعايت كرده و به هنگام دار بودن اسراف نكنى .
فرزند عزيزم ! بر تو باد به متوسل شدن به پيامبر و آل او صلى الله عليهم اجمعين !
و بر تو باد فرزند عزيزم به برپاداشتن مجالس عزاى حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام در هر روز و شب به قدر امكان ولو مخارج آن را هم نداشته باشى باز آن را اقامه نما.
و بر تو باد فرزند عزيزم به زيارت آن حضرت عليه السلام از راه دور در هر روز يك بار، و رفتن به كنار قبر آن حضرت يك بار در هر ماه و لااقل زيارت نمايى آن حضرت را موقفهاى هفتگانه .
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه نهايت اكرام را در حق پدر و مادر انجام دهى و به آنها نيكى نمايى ، چرا كه نيكى به والدين بزرگترين دستوراتى است كه قرآن و سنت آن را تاكيد كرده اند.
و بر تو باد فرزند عزيزم اكرام نمودن آن دسته از فقهايى كه عامل به گفتارشان هستند، چرا كه آنان نشانه هاى دين بوده و امينان شرع مبين هستند و انان نائبان حضرت ولى عصر - خدا فرجش را تعجيل نمايد و در هر مكروهى ما را فداى او كند - بوده و هدايت كنندگان مردمند. و اما از آن دسته از فقهايى كه به علم خويش عمل نمى كنند، فرار كن همان گونه كه از شير مى گريزى .
و بر تو باد فرزند عزيزم ، اكرام نمودن و بزرگداشت نسل پاك حضرت على و فاطمه صلوات الله عليهما! همانا دوستى آنها از واجبات قطعى است ، چرا كه دوستى آنها به تصريح قرآن مزد رسالت رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داده شده است ، پس در حد امكانت به آنها اكرام نما و بدين وسيله رضايت خداوند و رسولش صلى الله عليه و آله را به دست آور و خير دنيا و آخرت را كسب كن .
و بر تو فرزند عزيزم به صله رحم چرا كه آن باعث طولانى شدن عمر شده و سبب گشايش در روزى مى گردد و موجب رضايت پروردگار است و در دنيا و آخرت نافع خواهد بود و بر تو است كه دورى كنى و دورى كنى از قطع رحم . و بر تو باد فرزند عزيزم - خدا توفيقت دهد - به ميانه روى در همه كارهايت ، چرا كه ميانه روى پايانش ستايش شده و نتيجه اش پسنديده شده است . و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه ترك كنى رفت و آمد و ارتباط زياد با مردم را - البته به مقدار ممكن - زيرا اين كار تو را از حق باز مى دارد و نسبت به مرگ تو را به فراموشى مى اندازد و مانع فراغت براى عبادت و تفرقه در دين و ذكر خدا و تفكر مى گردد و موجب مى شود نظرت جلب شود به آنچه كه در دست مردم است و به آن طمع نمايى و تو را وادار و مبتلا به شنيدن غيبت و بهتان و تهمت مى نمايد و باعث كشيده شدن تو به مجلس مذموم و همنشينى با بيكاران و منجر به فتنه و دشمنى مى گردد كه در اين صورت پشيمان خواهى شد - در روزى كه پشيمانى فايده اى ندارد.
و بر تو باد فرزند عزيزم به مخالفت كردن هوى (:: خواسته نفس ) و مخالفت كردن نفسى كه به بدى امر كننده است ، چرا كه پيروى آن دو، سمى كشنده و مرضى هلاك كننده است .
و بر تو باد فرزند عزيزم به زياد ياد كردن خداى تعالى ، زيرا ياد خدا قلب را زنده مى كند و انسان را به خدا نزديك كرده و بركت را زياد مى كند و از هلاكت و نابودى نجات مى بخشد و از شيطان دور گردانيده و ملائكه خدا را نزديك كرده و رحمت و آرامش را نائل مى گرداند. و بر تو باد كه هيچ مجلسى را خالى از ياد خدا قرار ندهى . و منظور از ذكر و ياد خدا تنها لقلقه زبان نيست ، به طورى كه توجه قلب به همراه نداشته باشد، بلكه مراد ذكر زبانى است كه مقدمه اى براى ذكر قلبى است ، پس ذكر زبانى مانند جسم است و ذكر قلبى همانند روح ، پس در نتيجه ، تنها ذكر قلبى است كه مفيد است نه ذكر زبانى .
و بر تو باد فرزند عزيزم به طلب بخشش كردن زياد به هنگام سحرگاهان ، و به مداومت كردن در هر صبح به گفتن صد مرتبه ذكر ماشاء الله لا حول و لا قوه الا بالله استغفرالله و ده مرتبه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله والله اكبر
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه مستحبات را در ملح خلوتى به جا آورى ، چرا كه خلوت دورتر از رياست .
فرزند عزيزم ! در نزد مردم از بين ذكرها ذكر لا اله الا الله را انتخاب كن ، زيرا اين ذكر گذشته از اينكه در اخبار وارد شده از بهترين ذكرهاست ، امكان مخفى كارى در او وجود دارد، چرا كه از حروف شنوى خالى است و به همين جهت است كه از اين ذكر تعبير به ذكر خفى (:: پوشيده ) كرده اند، پس برترى ذكر خفى هفتاد برابر ذكر ظاهر است . و بر تو باد فرزند عزيزم به زياد گفتن ذكر لا اله الا الله لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آل الطاهرين چرا كه اين ذكر تاثير و نقش بزرگى در راندن و نابود كردن شيطانها دارد. و بر تو باد فرزند عزيزم به خواندن هر دعايى ولو اينكه يك بار در طول عمر باشد. و به جا آوردن هر عملى كه وارد شده ولو براى يك بار، چرا كه هر عملى اجر و مزد مخصوصى دارد. و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه هر روز مقدارى از قران را تلاوت كنى - مخصوصا به هنگام سحرگاهان - البته با تفكر كردن در معانى آن و پذيرفتن آدابى كه در آن است ، و در موردى كه در فهم قران با مشكل روبرو شدى ، به روايات ائمه كه در تفسير قرآن وارد شده است مراجعه كنى .
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه با طهارت باشى - در حد امكان - چرا كه طهارت ، اسلحه مؤ من براى راندن شيطان است و مانع عذاب قبر بوده و سبب بر آمدن حاجت شده و موجب زيادى عمر و روزى ميگردد
و بر تو باد فرزند عزيزم به هنگام وسوسه شيطان به اينكه از كيد او به خدا پناه ببرى و بسم الله را گفته و سپس با اعتقاد قلبى ذكر آمنت بالله و رسوله مخلصا له الدين را بگويى .
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه ملتزم بر همه نافله هاى شب و روز باشى ولو اينكه به صورت مختصر باشد. چرا كه نوافل كامل كننده نمازهاى واجبند، گذشته از اينكه تجربه ثابت كرده كه نوافل شب در سعه روزى نقش دارند و نوافل ظهر در توفيق .
و بر تو باد كه ملتزم باشى كه بعد از نمازهاى واجب تسبيحات حضرت زهرا صلى الله عليه و آله را ذكر كنى .
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه در هر شبانه روز - سه مرتبه - سوره توحيد را بخوانى ، زيرا كه آن مساوى ختم قرآن است .
و بر تو باد فرزندد عزيزم به اينكه در هسر روزو شبى يك ساعت به اخبار و موعظه مراجعه كنى ، پس براستى كه براى آن تاثير فوق العاده اى است در زنده كردن قلب و حفظ نفس اماره از سركشى .
و بر تو باد فرزند عزيزم - حفاظت خداى تعالى تو را از شرور - از اينكه دروى نمايى از زياده روى در خوردن ، چرا كه آن باعث كسالت شده و قساوت قلب (مى آورد)، و در روايت آمده است كه : نزديكترين زمانى كه انسان به شيطان نزديك است هنگامى است كه شكمش را پر مى كند. بر تو باد به اينكه دورى كنى از زياد خوابيدن ، چرا كه آن فنا كردن عمر عزيز است بدون اينكه نتيجه اى به دست آمده باشد.
و بر تو باد فرزند عزيزم به اينكه دورى كنى از خنده زياد، چرا كه روايات به حد استفاضه رسيده به اينكه خنده زياد قلب را مى ميراند، و در روايات وارد شده كه آبرو را مى برد و سبب دگرگونى ايمان مى گردد. و البته دواى خنده زياد، نگاه كردن به ناخن است ، بله خنده ككم كه از شوون خوش ‍ خلقى است ، خوب و پسنديده است و حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله تبسم مى فرمودند.
و بر تو باد از اينكه دورى كنى از غيبت و بهتان زدن ، چرا كه اين دو، نامهعملت را از خير خالى نموده و با شر انباشته مى سازند.
و بر تو باد به دورى جستن از حسد، زيرا كه عمل كسى كه حد مى ورزد به آسمان ششم نمى رسد، بلكه او را به صورت صاحبش مى زنند.
بر تو باد به اينكه اعتراض نكنى خداوند در مورد افعال و كارهايش - حتى در چگونگى هوا، در گرمى و سردى .
و بر تو باد دورى جستن از دروغ ، چرا كه خداون مجازات مى كند دروغگو را و او را بين مردم خوار مى گرداند و اعتبار دروغگو نزد مردم ساقط است و اطمينانى به گفتار و كردار او نيست .
و بر تو باد به دورى جستن از شماتت و سرزنش ، چرا كه عمل سرزنش كننده به صورت صاحبش زده مى شود.
و بر تو باد كه دورى كنى از انجام دادن چيزى كه باعث سنگدلى و قساوت قلب گردد، چرا كه سنگدلى حقيقتا مذمت شده است .
و بر تو باد فرزند عزيزم به تواضع و فروتنى ! تا اينكه بدين وسيله به خير دنيا و آخرت برسى و در اخبار آمده است كه تواضع به مقام و مرتبه صاحبش ‍ مى افزايد.
و بر تو باد فرزند عزيزم كه دورى كنى از اينكه چيزى از مخلوقات را پست به حساب آورى ، چرا كه اين كار توهينى به پروردگار است ، پس فرزند عزيزم ! خود را از ديگران حتى از سگ گر - بهتر مشمار و حكايت شده از بعضى از عرفا كه گفته است : مادامى كه انسان گمان كند كه در بين مخلوقات كسى بدتر از او وجود دارد: هنوز متكبر است .
و بر تو باد فرزندم كه دورى كنى از تكبر، چرا كه تكبر آفت دين و نابوده كننده عمل است و تو را به هلاكت مى افكند.
و بر تو باد فرزندم كه دورى نمايى از ريا، چرا كه ريا شرك به خداوند بزرگ است ، هم چنان كه در روايات مستفيض چنين آمده و عقل هم مويد آنست و در اخبار آمده است كه : كسى كه براى غير خدا عملى را انجام بدهد، خدا او را در قيامت به عملش واگذار مى كند و براستى كه ريا كننده در روز قيامت با چهار اسم خوانده خواهد شد كه عبارتند از: فاجر، كافر، غادر، - (::حليه گر )و خاسر (:: زيانكار) و به او گفته مى شود كه : عمل تو حبط و نابود شد و اجرت از بين رفت و امروز رهايى نخواهى داشت ، پس اجر خود را از كسى كه عمل را برايش انجام داده اى طلب كن .
پس بر تو باد فرزند! به توبه و پافشارى كردن بر آن و انجام سريع آن قبل از اينكه اختيار از دستت خارج گردد و آن گاه به بدى عملت مواخذه شوى .
نو بدان پسرم كه توبه سبب طولانى شدن عمر و وسعت روزى گشته و سبب خوبى حال توبه كننده مى شود، پس بر تو باد كه توبه كنى و مبادا كه نسبت به آن تنبلى نمايى .
سفارش مس كنم تو را فرزند عزيزم - خداى تعالى به آنچه كه رضايش ‍ هست به تو توفيق دهد و آينده تو را بهتر از گذشته قرار دهد - به طلب نمودن دانش .
و بر تو باد فرزند - خداى تعالى خير دو دنيا را نصيب تو گرداند - كه نيت را در طلب دانش و علم درست كنى و خلوص در نيت داشته باشى و قلب را از غرضهاى دنيوى پاك گردانى و نيروى نفس را در عمل كردن ، به كمال برسانى و آن را با دورى از پليديها و انجام فضائل اخلاقى و شكستن دو نيروى شهوت و غضب تزكيه نمايى .
فرزند عزيزم ! مبادا بعد از دانش ، سركشى و گناه انجام دهى ، چرا كه حجت بر عالم تمامتر و كارش مشكلتر است .
و بر تو باد فرزند عزيزم - خداى تو را از علماى عمل كننده قرار دهد - به عمل كردن آنچه را كه مى دانى و چرا كه خوبى علم و دانش فقط از اين جهت است كه مقدمه اى براى عمل است و از همين جهت است كه عالم بى عمل تشبيه به درخت بى ثمره شده است .
و بر تو باد فرزند عزيزم كه قبل از احاطه و تسلط به همه ابواب فقه فتوا ندهى ،چرا كه ابواب فقه بعضى مربوط به بعضى ديگر است .
و بر تو باد فرزند عزيزم - خداوند بهترين دوست و همنشين را روزى تو گرداند - هرگاه كه تصميم گرفتى همنشين كسى گردى دقت كنى كه با چه كسى همنشينى مى نمايى ، چرا كه انسان با همنشين خود شناخته مى شود.
و بر تو باد فرزند م تا به اينكه فرزندان دختر و پسرت را از همان ايام كودكى به آداب شرعى و عقلى تربيت نمايى ، و نگو آنها بچه هستند و تكليف ندارند، چرا كه طفل در كودكى و طفوليت تربيت نشود، وقتى بزرگ شد تربيت او ممكن نخواهد شد.
و خلاصه گفتار و اساس آن در سفارشهاى من اين است كه فكرت را هميشه متوجه كرهاى دنياى ديگر (:: آخرت ) و زندگى دنيا نمايى و هر كدام كه در نظر عقل و شرع برترى دارد را اختيار كنى ، البته بايد به نتيجه آنه نيز توجه داشته باشى . خداوند تعالى به آنچه كه مورد خوشنودى و رضاى اوست تو را موفق گرداند و آينده ات را بهتر از گذشته ات قرار دهد.

next page

fehrest page

back page