گل آغاز بهار

محمد حسن رستمى ، تقى متقى

- ۳ -


اقسام اسراف و مصاديق آن  
اسراف و تبذير دامنه اى وسيع دارد و موارد و مصاديق آن نيز متعدد است . در اين بخش پاره اى از مصاديق اسراف را تحت دو عنوان اموال عمومى و شخصى مورد بحث قرار خواهيم داد:
اسراف در اموال عمومى (بيت المال )  
از زيان بارترين اقسام اسراف ، اسراف در بيت المال مسلمين است .
حفاظت از اموال عمومى و بيت المال نشانه رشد شخصيت ، ادب و حس مسؤ وليت يك ملت است .
اموال عمومى ، شامل تمام امكانات و سرمايه هايى است كه خداوند آن ها را مايه حيات و قوام جامعه قرار داده و استفاده صحيح از آن ها، جامعه را به سوى رفاه پيش خواهد برد؛ در صورتى كه حيف و ميل و مصرف بيش از حد و اتلاف آن ، بنيه اقتصادى اجتماع را نابود مى كند.
اين اموال را ويژگى هايى است كه برخى از آن ها عبارتند از:
1- اصل و منافع آن ها متعلق به عموم است نه فرد خاص ؛
2- هر فردى تنها به عنوان عضوى از كل جامعه در آن ها حقى دارد؛
3- حاكم قانونى مسلمين ، مسؤ ول نگه دارى اين اموال است و اجازه تصرف در آن ها را به ديگران مى دهد.
مرحوم علامه طباطبايى در ذيل آيه و لاتؤ توا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما (100)، مى نويسد:
مقصود از اموال در اين آيه ، اموال يتيمان است اما اين كه اين اموال را به اولياء آنان نسبت داده و فرموده است اموالكم ، با عنايت به اين است كه مجموع ثروت موجود در جهان ، متعلق به مجموعه اهل دنياست و مصلحت عمومى اجتماع اقتضا مى كند همه مردم از اين اموال حفاظت و پاسدارى كنند و از اين كه انسان هاى غير عاقل و بى كفايت مانند كودك و ديوانه بر آن مسلط شوند و آن را به تباهى بكشند ممانعت به عمل آورند. (101)
يك ملت رشيد و پيشرفته نسبت به اموال عمومى ، بيش از اموال شخصى اهتمام مى ورزد و از هدر دادن و اتلاف آن پرهيز مى كند.
خيانت در بيت المال از بدترين اقسام خيانت است . رسول خدا اميرالمومنين على عليه السلام در اهميت بيت المال مى فرمايد:
ادقوا اقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنى فضولكم و اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الاكثار فان اموال المسلمين لاتحتمل الاضرار (102)
نوك قلم هايتان را تيز و سطور نوشته را به هم نزديك كنيد، زيادى كلمات را (در نوشتن گزارش ) حذف كنيد، به اصل سخن بپردازيد و از زياد نوشتن بپرهيزيد كه اموال مسلمين ضرر را بر نمى تابد.
و نيز آن حضرت مى فرمايد:
ان اعظم الخيانة خيانة الامة .
همانا بالاترين خيانت ، خيانت به مردم است .
همچنان كه در پاسخ كسى كه تقاضاى سهم بيشترى از بيت المال داشت فرمود:
ان هذا المال ليس لى ولالك و انما هو فيى ء المسلمين و جلب اسيافهم فان شركتهم فى حربهم كان لك مثل حظهم و الا فجناة ايديهم لاتكون لغير افواههم (103)
اين مال نه از آن من و نه از آن توست بلكه غنيمت مسلمين و اندوخته شمشيرهاى ايشان است ؛ پس اگر با آن ها در كارزارشان شريك بودى تو هم مانند آن ها نصيب مى برى وگرنه ، تو را از آن بهره اى نيست ؛ زيرا چيده دست آن ها براى دهان ديگران نيست .
خيانت به اموال مردم به چند شكل متصور است :
1- زياده روى در مصرف و بى توجهى و بى دقتى نسبت بدان ؛
2- استفاده از اموال عمومى در راه تفرقه ، شايعه سازى ، كوبيدن شخصيت ديگران و... كه از ناپسندترين اقسام اسراف در اموال عمومى است ؛
3- استفاده شخصى از اموال عمومى كه علاوه بر اسراف ، خيانت نيز محسوب مى شود.
در سيره عملى حضرت على عليه السلام مذكور است كه آن حضرت بعد از جارو كردن كف خزانه ، دو ركعت نماز مى گزارد و خدا را شكر مى كرد كه اموال عمومى را به دست صاحبان آن ها رسانده است و سپس مى فرمود:
اى دنيا! مرا فريب مده و متعرض من مشو، همانا من تو را سه طلاقه كرده ام و راهى براى باز گشت تو نيست . (104)
گفتيم كه دامنه اموال عمومى بسيار وسيع است . در اين جا به عنوان نمونه مواردى را يادآور مى شويم :
الف : منابع آبى  
آب ، سر منشاء پيدايش حيات و از معدود منابعى است كه ادامه زندگى بر كره زمين بدون آن غير ممكن خواهد بود؛ از اين رو همواره آبادى ها و تمدن هاى بزرگ و كوچك در كنار اين منبع حياتى شكل گرفته اند.
اگر چه در اكثر نقاط زمين منابع آبى فراوانى يافت مى شود اما دست رسى به سفره هاى زير زمينى آب و تصفيه و هدايت آن به منازل و مدارس و... مخارج زيادى را در بر دارد. از اين رو اسراف و زياده روى در مصرف و هدر دادن موجب از بين رفتن سرمايه هاى ملى است كه به تحقيق حرام و كفران اين نعمت الهى محسوب مى شود.
آيا در موارد آب انديشيده ايد كه چه كسى به آفتاب فرمان داده است تا بر سطح اقيانوس ها بتابد و از ميان آب هاى شور و تلخ ، ذرات آب خالص و شيرين را جدا و به صورت بخار به آسمان بفرستد و چه كسى به اين بخار دستور تراكم داد تا قطرات باران تشكيل شوند؟
آرى ، بى ترديد همه اين امور به مشيت الهى تحقق پذيرفته است . قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
افراءيتم الماء الذى تشربون انتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون لو نشاء جعلناه اجاجا فلو لاتشكرون (105)
آيا در آبى كه مى نوشيد دقت كرده ايد؟ آيا شما آن را از ابر فرو فرستاديد يا ما؟ اگر بخواهيم آن را شور قرار مى دهيم ، پس چرا شكر نمى كنيد؟
امام صادق عليه السلام در باره اسراف هاى كوچك مى فرمايد:
ادنى الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون و القاء النوى (106)
كمترين اسراف ، ريختن آب اضافى ، پوشيدن لباس مهمانى در منزل ، و دور انداختن هسته خرماست
و نيز
ان لله ملكا يكتب سرف الوضوء كما يكتب عدوانه (107)
همانا خدا را فرشته اى است كه اسراف در آب وضو را مى نويسد چنان كه اسم دشمنانش را.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در مسيرى با سعد كه وضو مى گرفت برخورد كرد و بدو فرمود:
اى سعد! اسراف نكن .
سعد گفت : يا رسول الله ! آيا در وضو هم اسراف است ؟
حضرت فرمود: آرى ؛ اگر چه در كنار نهر جارى باشى .
(108)
اگر در مصرف آب براى وضو؛ آن هم در كنار نهر جارى و دور ريختن آب اضافى ظرف ، اسراف است به طريق اولى ساعت ها باز گذاشتن شير آب و هدر دادن آن ، اسراف محسوب مى شود.
تذكر اين نكته ضرورى است كه در مصرف آب نبايد هزينه اى را كه بابت حق انشعاب و مصرف به دولت پرداخت مى شود مد نظر داشت ؛ زيرا اين گونه هزينه ها فقط در برابر خدماتى است كه دولت به مردم ارايه مى كند، نه چيز ديگر.
بر اين اساس نبايد تصور كنيم با پرداخت آب بها قيمت آب مصرفى را پرداخته و مجازيم از آن به هر صورت و اندازه استفاده كنيم ؛ زيرا همين كه عنوان اسراف تحقق يافت ، گر چه تمام بهاى آب مصرفى را پرداخته باشيم ، باز موجب حرمت عمل است و با فرض پرداخت يارانه از طرف دولت ، علاوه بر اسراف ، عنوان ضرر به جامعه و بيت المال نيز تحقق مى يابد، از اين روى امام خمينى قدس سره مى فرمود: زياده روى در مصرف آب موجب ضمان مى گردد و حرام است .
ب : اسراف در نيروى برق  
برق از نعمت هاى قابل توجهى است كه موجب تحولات شگرفى در عرصه اجتماع و زندگى بشر گرديده است . برق ، مترادف روشنايى فقط نيست بلكه پايه و اساس همه گام هاى بلندى كه امروزه بشر در كشاورزى ، صنعت ، پزشكى و... برداشته بر اين كشف مهم استوار است .
تاءسيس نيروگاه هاى حرارتى ، تعبيه توربين هاى آبى و دست رسى به نيروى برق ، ميليون ها تومان هزينه در بر دارد و زياده روى در مصرف آن ، ضربه سنگينى به اقتصاد مملكت وارد خواهد ساخت .
گر چه نيروى برق در صدر اسلام شناخته شده نبود، اما به طور قطع عمومات نهى از اسراف ، شامل اسراف در مصرف نيروى برق نيز مى شود؛ مانند:
كل مازاد على الاقتصاد اسراف . (109)
آنچه بيش از ميانه روى باشد اسراف است .
و نيز:
مافوق الكفاف اسراف . (110)
آنچه بيش از حد كفاف باشد اسراف است .
بنابراين روشن گذاشتن بيهوده ده ها لامپ ، استفاده از لامپ هاى قوى در روز، استفاده از چند نوع وسيله برقى پر مصرف در يك منزل ، همه از موارد اسراف خواهد بود.
از آن جا كه زياده روى در مصرف آب و برق ، موجب قطع آن و محروميت ديگران به خصوص بيمارستان ها و مراكز صنعتى از اين دو نعمت مى شود، عنوان اضرار به غير نيز كه در حرمت آن هيچ شبهه اى نيست ، تحقق مى يابد.
مرحوم شيخ انصارى در كتاب مكاسب مى نويسد: ان الشارع لم يحكم بحكم يكون فيه الضرر و لم يسوغ اضرار المسلمين بعضهم بعضا (111)؛ شارع مقدس حكم ضررى نداشته و اجازه نمى دهد مسلمين به يكديگر ضرر برسانند.
ج : اسراف در مواد سوختى (نفت و گاز و...)  
مواد سوختى مانند نفت و گاز از مهم ترين منابع تاءمين انرژى و موجب ضرر به نسل هاى آينده بوده و همه آنچه را كه در آب و برق گفته ايم ، در اين موارد نيز مصداق دارد.
د: اسراف در چيزهاى ديگر  
همان طور كه گفته شد اموال عمومى دامنه وسيعى داشته و شامل همه سرمايه هاى ملى كه اقشار مختلف مردم هر يك به شكلى از آن ها برخوردارند مى شود؛ از تلفن عمومى كنار خيابان گرفته تا اتوبوس شهرى و از گچ و تخته سر كلاس درس تا وسايل دولتى در اختيار مسئوولان ، از جلسات كوچك ادارى تا سمينارها و كنفرانس هاى مهم ، همه و همه در دايره بيت المال قرار دارند و بر همگان لازم است بيش از اموال شخصى ، نسبت به اين اموال حساسيت به خرج داده و از اسراف در آن ها بپرهيزند.
اسراف در اموال شخصى  
اسلام ، همگان را به استفاده صحيح از مواهب و نعمت هاى الهى دعوت كرده است .
آنچه در اين راستا مذموم است افراط و تفريط؛ يعنى تندروى و كند روى است كه در روايات ، از صفات افراد نادان شمرده شده است . حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
لايرى الجاهل الا مفرطا او مفرطا (112)
افراد نادان يا تندروى مى كنند يا كند روى .
رعايت اصل اعتدال و اقتصاد در تمامى مصارف شخصى همان صراط مستقيمى است كه انسان ها را به سر منزل سعادت خواهد رسانيد.
اكنون به پاره اى از موارد اسراف در امور شخصى اشاره مى كنيم :
الف : اسراف در مواد غذايى  
از جمله آيات بزرگ خداوندى ، نظام محكم و مستقنى است كه براى تغذيه موجودات زنده زمين ، پايه گذارى و در پرتو آن حيات فردى و نوعى آن ها را محفوظ داشته است . قرآن كريم مى فرمايد:
و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها (113)
هيچ جنبنده اى روى زمين نيست مگر آن كه روزى او بر عهده خداست
البته ارتزاق انسان از منابع طبيعى با ارتزاق نباتات و حيوانات از جهاتى متفاوت است . انسان موجودى عاقل و آزاد است كه خداى تعالى جهان را براى او خلق كرده است :
هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا
اما انسان ممكن است با تجاوز به حقوق ديگران و از راه هاى نامشروع غذايش را تهيه نمايد؛ از اين رو خداوند در كنار هدايت تكوينى ، هدايت تشريعى را مقرر فرموده و براى غذاى انسان دو قيد حلال و پاكيزه را در نظر گرفته است :
يا ايها الناس كلوا مما فى الارض حلالا طيبا (114)
اى مردم از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه اش را بخوريد و در ادامه مى فرمايد: و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد
روايات اسلامى ، بهره مندى ناقص از مواد غذايى را مذمت كرده و مردم را به استفاده از انواع متنوع غذاها فرا خوانده اند.
اسحاق بن عبدالعزيز مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض ‍ كردم بخل چيست ؟ امام فرمود:
اكل الخبز و الملح و انت تقدر على غيره (115)

بخل اين است كه تو فقط نان و نمك بخورى در حالى كه قدرت بر استفاده از غير آن را دارى .
اسحاق پرسيد: پس ميانه روى در مصرف مواد غذايى كدام است ؟ امام فرمود:
ميانه روى خوردن نان و شير و روغن و گوشت است ؛ گاهى از اين رو گاهى از آن .
از آن جايى كه در روايات ، از زياده روى در مصرف نهى شده ، بنابراين انداختن سفره هاى پر رزق و برق و مهيا كردن چندين نوع غذا براى چند نفر و دور ريختن مواد غذايى اضافه بر مصرف ، از مصاديق بارز اسراف شمرده مى شوند.
در ميان مواد غذايى ، نان از اهميت بيشترى برخوردار است ولى در عين حال بيشترين اسراف نيز در مورد نان صورت مى گيرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اكرموا الخبز فانه قد عمل فيه مابين العرش الى الارض و ما بينهما (116)
نان را احترام كنيد زيرا در مورد آن آنچه ميان عرش تا زمين است و مابين آن ها، تلاش صورت گرفته است
كه اين بيت سعدى نيز ناظر بر همين حديث است :

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
و نيز مى فرمايد:
صغروا رغفانكم فان مع كل رغيف بركة (117)
گلوله (چانه خمير) نان را كوچك بگيريد زيرا با هر گرده اى بركتى است .
در حال حاضر كه در كشور ما، براى رساندن ارزان نان به دست مردم ، يارانه سنگينى از طرف دولت و از طرف بيت المال پرداخت مى شود، اسراف در نان موجب ضرر به بيت المال نيز هست و براى پرهيز از اسراف در نان مى بايست :
1- نان به مقدار لازم تهيه شود؛
2- اضافه نان در يخچال نگه دارى شود؛
3- نان ، خوب طبخ شود؛
4- نانوايان خوب ، تشويق و با متخلفان برخورد شود.
در پايان ممكن است اين سؤ ال شود كه در روايات اسلامى وارد شده است كه در غذا اسراف نيست . (118) در پاسخ مى گوييم :
اولا: مقصود اين روايات اين است كه افرادى خيال نكنند استفاده صحيح از مواد غذايى مختلف و متنوع اسراف است و با اين تفكر، خود و خانواده خويش را به زحمت بيندازند؛ زيرا تاءمين احتياجات بدن از راه تغذيه كامل و كافى اسراف نبوده و نبايد انسان به توهم وقوع در اسراف ، خود و خانواده اش را دچار سوء تغذيه كند. بنابراين قطعا مراد اين روايات دور ريختن غذا و ريخت و پاش مالى نيست .
ثانيا: جمله ليس فى الطعام سرف در ادامه روايتى است كه در آن دور انداختن هسته خرما و دور ريختن آب اضافى اسراف شمرده شده ، حال چه گونه مى توان تصور نمود دور ريختن غذاى اضافى اسراف نباشد؟!
ب : اسراف در لباس و پوشاك  
حس زيبايى پسندى يكى از ابعاد روح و روان انسان است و اسلام استفاده از زيبايى هاى طبيعت و لباس هاى زيبا را مجاز و حتى ترغيب كرده است .
اسلام علاوه بر زيبايى درون به زيبايى برون نيز توجه داشته و از پوشيدن لباس هاى پاره ، مندرس ، انگشت نما و سياه منع كرده است .
در درالمنثور نقل است كه :
شخصى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه لباس هاى مندرسى بر تن داشت . حضرت فرمود: آيا تو را ثروتى نيست ؟ گفت : چرا؛ گوسفند، شتر، اسب و غيره دارم . حضرت فرمود:
اذا اتاك الله فلير عليك اثره . (119)
يعنى خدا چيزى به تو مى دهد بايد آثار آن را در تو ببيند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اظهار النعمة احب الى الله من صيانتها. (120)
ان الله جميل يحب الجمال و التجمل و يبغض البؤ س و التبائس .
(121)
خدا زيباست ، زيبايى و اظهار آن را دوست داشته و تهى دستى و اظهار آن را نيز دشمن مى دارد.
سيره ائمه دين عليهم السلام نيز بر اين اساس استوار بوده كه در وضعيت لباس و چهره خود مى نگريستند تا در انتظار مردم خوشايند جلوه گر شوند.
آنچه در اسلام نهى شده تجمل پرستى ، رفاه زدگى ، خودنمايى ، مد پرستى ، تحريك شهوت و اشاعه فرهنگ بيگانه و به تعبيرى پوشيدن لباس هاى زننده و اشاعه فساد است ، نه ارضاى روح زيبا پسند انسانى از راه هاى مشروع .
بنابراين اگر پوشش ، جنبه مد گرايى داشته و بيش از حد و شان و موقعيت اجتماعى شخص باشد از مصاديق اسراف شمرده مى شود؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
للمسرف ثلاث علامات ؛ ياءكل ما ليس له و يلبس ما ليس له و يشترى ما ليس له (122)
اسراف كار را سه نشانه است : مى خورد و مى پوشد و خريدارى مى كند آنچه را كه براى او نيست .
مرحوم شيخ عباس قمى در تفسير حديث مذكور مى نويسد: يعنى در شاءن او نيست كه آن را بخرد، بپوشد يا مصرف كند.
از ديگر مصاديق اسراف ، در لباس استفاده نا به جا از آن است ؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
انما السرف ان تجعل ثوب صونك ثوب بذلتك (123)
اسراف ، پوشيدن لباس آبرو در محل كار و خدمت است
گاه نيز اسراف در لباس ، بدين معناست كه شخص لباس و تعداد آن را وسيله تفاخر و تكبر بر غير قرار مى دهد؛ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در حديثى كه ناظر به اين معناست مى فرمايد:
لباس را بدون تكبر و اسراف بپوشيد (124)
و نيز آن حضرت گروهى از مسيحيان نجران را مادام كه لباس هاى ابريشمى گران قيمت و انگشترى هاى گران بها مى پوشيدند به حضور نپذيرفتند. (125)
ج : اسراف در مسكن  
نياز به مسكن از ضرورى ترين نيازهاى هر انسانى است و در روايات ، داشتن مسكن وسيع از نشانه هاى سعادت مرد شمرده شده (126) و فراهم آوردن مسكن بيش از حد نياز، تقبيح گرديده است .
معروف است كه وقتى ابوذر غفارى كاخ سبز معاويه را ديد خشمگين شده و به او گفت :
ان كانت هذه من مال الله فهى الخيانة و ان كانت من مالك فهى الاسراف . (127)
اگر اين ساختمان را از اموال مردم ساخته اى خيانت ورزيده اى و اگر از مال خود ساخته اى اسراف كرده اى .
از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود:
كل بناء ليس بكفاف و بال على صاحبه يوم القيامة . (128)
هر منزلى فرداى قيامت براى صاحبش وزر و وبال است مگر منزلى كه به ميزان نياز ساخته شده باشد.
حضرت على عليه السلام هنگامى كه به عيادت علاء بن زياد رفت و منزل بزرگ او را مشاهده كرد، فرمود:
تو در آخرت به اين منزل محتاج ترى ولى اگر اين را وسيله ضيافت مهمان و پناه دادن به فاميل بدون سر پناه قرار دهى و حقوق اين خانه را ادا نمايى از طريق همين منزل ، منزل آخرت را نيز كسب خواهى كرد. (129)
بر اين اساس منزل وسيع در صورتى پسنديده است كه از راه حلال تهيه شده و خلاف شئوون عرفى شخص نبوده و وسيله اى براى كسب آخرت او باشد.
آرى در زمانى كه افراد زيادى فاقد مسكن بوده و در حلبى آبادها زندگى مى كنند، داشتن ويلاهاى بزرگ و صرف ميليون ها تومان براى تزيين منازل ، قطعا خروج از حد اعتدال و اسراف محسوب است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
من بنى فوق ما يسكنه كلف حمله يوم القيامة . (130)
كسى كه ساختمانى بيشتر از حد سكونت خود مى سازد، فرداى قيامت حامل وزر و وبال آن خواهد بود.
د: اسراف در وسيله نقليه  
داشتن مركب خوب و رهوار در روايات از سعادت هاى انسان شمرده شده ،(131) ليكن داشتن اصل وسيله نقليه و نوع آن نسبت به شاءن افراد متفاوت است ؛ از اين رو ممكن است دارا بودن وسيله اى براى شخصى لازم و براى ديگرى اسراف تلقى شود.
به طور كلى تجاوز از حد اعتدال در همه امور از جمله تهيه وسيله نقليه مذموم است ؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اءترى الله ائتمن رجلا على مال خول له اءن يشترى فرسا بعشرة آلاف درهم و يجزيه بعشرين درهما...؟ (132)
آيا فكر مى كنى خداوند شخصى را بر مالى كه به او داده امين كرده تا اين كه اسب 10 هزار درهمى بخرد در حالى كه اسب 20 درهمى براى او كافى است ؟... .
ر: اسراف در وسايلمنزل
در روايتى از اميرالمومنين حضرت على عليه السلام گذشت كه يكى از نشانه هاى مسرف اين است كه چيزى كه مى خرد كه در شاءن او نيست ؛ يشترى ما ليس له ، (133) و انفاق همه دارايى نيز مذموم است .
حد اعتدال بايد در همه امور رعايت شود و اين ، اصل كلى در تهيه وسايل منزل ، مخارج سفر، ازدواج ها و... است و ميزان در تعيين حد اعتدال ، عرف هر جامعه مى باشد.
اسراف در امور خير  
آيا اسراف در كارهاى خير مانند ساختن مسجد، مدرسه ، احداث پل و بيمارستان و انفاق و مانند آن نيز تحقق دارد يا نه ؟
در پاره اى از روايات ، اسراف به طور عام مذموم شمرده شده كه شامل امور خيريه نيز مى شود. در صورتى كه در برخى ديگر صريحا آمده در امور خير اسرافى نيست . بر همين اساس برخى علما اسراف را صرف مال در غير راه هاى خير دانسته اند.
از امام سجاد عليه السلام نقل است كه :
ان الرجل لينفق ماله فى حق و انه لمسرف (134)
همانا شخصى مالش را در راه خير انفاق مى كند در حالى كه اسراف كار است .
در مقابل از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه :
لاخير فى السرف كما لا سرف فى الخير (135)
هيچ خيرى در اسراف نيست چنان كه در امور خير اسراف نيست .
و از حضرت على عليه السلام :
فى كل شى ء يذم السرف الا فى صنايع المعروف و المبالغة فى الطاعة (136)
در هر چيزى اسراف نكوهيده است مگر در به كار بستن نيكى ها و پافشارى در اطاعت خدا.
تعارضى كه بين اين دو دسته از اخبار به نظر مى رسد، ابتدايى است نه واقعى ؛ زيرا اسراف و زياده روى در مصرف ، در همه امور زندگى مذموم و ناپسند است ، اما در رابطه با خيرات و مبرات ؛ مثل ساختن مسجد، پل ، مدرسه و... تا زمانى كه خير صادق باشد اسراف نيست . اما آن جا كه ديگر خير صدق نكند، مثل آن كه شخصى با صرف همه اموالش در امور عام المنفعه ، زندگى مشقت بارى را براى خود و خانواده اش رقم بزند، چنين اسرافى قطعا مذموم و ممنوع خواهد بود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
مردى انصارى زراعتى داشت . وقت برداشت محصول ، همه را صدقه داد و خود و خانواده اش را از آن بى نصيب گذاشت ، خداوند اين كار را اسراف قرار داد و آيه (و آتو حقه يوم حصاده و لاتسرفوا) (137) را نازل فرمود. (138)
باز از آن حضرت نقل است كه فرمود:
اگر شخصى تمام اموال خود را صدقه دهد و در راه خير مصرف نمايد و در نتيجه خود تهى دست باقى بماند از زمره آن كسى خواهد بود كه دعايشان مستجاب نمى شود. (139)
البته ما بنا نداريم در مورد انفاق و آثار و ثواب آن بحث كنيم فقط اشاره مى كنيم كه در اسلام ، تاءكيد بسيارى بر انفاق شده است ؛ امام رضا عليه السلام به خدمتكار خود فرمود:
آيا امروز چيزى انفاق كرده اى ؟ گفت : خير. امام فرمود: پس از كجا خدا به ما عوض ، كرامت كند؟ انفاق كن گر چه يك درهم باشد. (140)
در اسلام ايثار و ترجيح ديگران بر خود ارجمند بوده و از بالاترين مراتب ايمان شمرده شده است . (141)
هر چند انفاق و ايثار و ترجيح ديگران بر خود، در اسلام ممدوح است اما بايد توجه داشت كه پرداختن بدين امور، باعث سخت گرفتن زندگى بر خانواده و اهل و عيال نشود؛ زيرا نفقه عيال و خانواده بر مرد واجب است در حالى كه انفاق و ايثار مستحب است ، و نيز ايثار مستحب مربوط به ايثار از مايه خويشتن است نه خود را به ديگران ببخشند، چنان كه حضرت على عليه السلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام و حسنين عليهما السلام سه روز، روزه داشتند و قرص نان خود را به يتيم و اسير و مسكين بخشيدند و خود با آب ، افطار كردند و آيه شريفه و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اءسيرا (142) در شاءن آنان نازل شد.
عوامل اسراف  
براى مبارزه و مقابله با بيمارى اسراف ، شناخت زمينه ها، ريشه ها و عواملى كه موجب پيدايش اسراف مى شوند بسيار مهم است . زيرا شناخت هر دردى مقدمه درمان آن است .
شناسايى عوامل اسراف از مباحث مهمى است كه نياز به بررسى و پژوهش دقيق و گسترده دارد و ما در اين بحث بخشى از اين عوامل را بر مى شماريم :
1- عامل فرهنگى
جهل ، يكى از ريشه هاى اسراف است ؛ جهل به آثار سوء اسراف و جهل به هدف آفرينش . مراد از جهل ، ساده انديشى و بى مبالاتى است .
بسيارى از مردم عادى توجهى به زيان ها و آثار منفى اسراف نداشته و دستورات اسلام را به دقت مورد توجه قرار نمى دهند. در روايات ، جهل ، ريشه همه بدى ها شمرده شده است ؛ حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
الجهل معدن الشر (143)
جهل ، سر منشاء همه زشتى هاست .
و انسان جاهل است كه در امورش يا افراط مى ورزد يا تفريط:
لا يرى الجاهل الا مفرطا اءو مفرطا. (144)
2- عامل اقتصادى
از زمينه هايى كه موجب پيدايش اسراف مى گردد غوطه ور بودن در نعمت و ثروت است . ثروت در صورت فقدان ايمان و اعتقاد محكم ، موجب تجاوز و طغيان مى شود:
كلا ان الانسان ليطغى اءن رآه استغنى (145)
از سرمايه در اسلام به عنوان قوام و تكيه گاه جامعه نام برده شده و حتى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آن را به بهترين ياور پرهيزكارى و تقوى دانسته است :
نعم العون على تقوى الله الغنى . (146)
بنابراين ثروتى نكوهيده است كه موجب سركشى ، اعراض از ياد خدا، فراموشى معاد و فخر فروشى گردد؛ زيرا چنين ثروتى خود زمينه ساز گناه است .
3- عامل روانى
احساس حقارت و خود كم بينى در افرادى كه در طول دوران زندگى دچار كمبود شخصيت بوده اند در صورت غناى مالى در برهه اى از زمان از زمينه هاى ايجاد اسراف در آنان است .
افرادى كه در گذشته در نيل به خواسته هاى خود ناكام مانده و اكنون تمكنى يافته اند، براى ارضاى عقده هاى حقارت خود دست به اسراف كارى مى زنند تا بدين وسيله خود را مهم جلوه داده و به اصطلاح سرى ميان سرها باشند! امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ما من رجل تكبر اءو تجبر الا لذلة يجدها فى نفسه . (147)
كسى زورگويى مى كند يا تكبر مى ورزد كه در نفس خود حقارتى را احساس كند.
وسواس نيز عامل روانى ديگرى است كه منجر به اسراف مى گردد.
به عنوان مثال شخص وسواسى براى انجام وضو، غسل و... به خيال دقت در كار آب فراوانى را هدر مى دهد.
اين گونه اشخاص بايد بدانند كه وسواس نوعى كج فهمى در دين و از القائات شيطانى است ؛ عبدالله بن سنان مى گويد:
خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و عرض كردم شخصى دچار وسواس در وضو و نماز است ، گر چه مرد عاقلى است اما مبتلا بدين بيمارى شده است . حضرت فرمود: چه عقلى براى اوست ؟ او از شيطان پيروى مى كند. عبدالله مى گويد: پرسيدم چه گونه ؟ امام فرمود: از او بپرس اين فكر از كدام ناحيه مى آيد. او پاسخ خواهد داد از ناحيه شيطان . (148)
4- عامل اجتماعى
تقليد كوركورانه ، چشم هم چشمى و رقابت نيز از زمينه هاى تحقق اسراف است .
البته با عقل و بصيرت باشد، انسان را در جهت رشد و كمال پيش ‍ مى برد. اما تقليد كوركورانه و چشم هم چشمى در ديد عقل و شرع ، هر دو، نكوهيده است .
در دوران جاهليت امام على عليه السلام در كوفه قحطى پديد آمد، از اين رو رئيس قبيله بنى رياح به ياد مسابقه معاقره افتاد و او هم شترى قربانى كرد. رييس بنى تميم سه شتر ديگر قربانى كرد و رييس بنى رياح نيز چهار شتر تا تعداد شترها به صد شتر رسيد و بالاخره رييس قبيله بنى رياح نتوانست مقابله كند اما بعدها كه وضعش خوب شد به عنوان رقابت سيصد شتر قربانى كرد.
خبر به حضرت على عليه السلام رسيد، امام فرمود: خوردن اين گوشت ها مران است ؛ زيرا قصد فخر فروشى و رقابت در آن ها بوده است ، سپس دستور فرمود گوشت ها را خوراك حيوانات قرار دادند. (149)
5- عامل خانوادگى
تربيت ، از عوامل مهم ساختار شخصيت هر فردى است . موقعيت خانواده ، وقع اقتصادى ، افكار و آداب و رسوم مورد تبعيت والدين در شكل دهى به شخصيت فرزندان اثر مهمى دارد؛ و به تعبير ديگر، فرزندان ، آيينه تمام نماى والدين خود هستند. دل آن ها پاك و ضميرشان تلقين پذير است .
خانواده هايى كه الگوى صحيحى براى مصرف نداشته و هر چه فرزندان بخواهند براى آنان فراهم كنند و بدين ترتيب فرزندان خود را در ناز و نعمت و خوشگذرانى غوطه ور مى سازند در واقع بالاترين خيانت را به فرزندان خود روا داشته و آنان را اسراف كار و ولخرج بار مى آورند، در صورتى كه بايد به فرزندان احترام گذاشت و آنان را با آداب خوب و پسنديده پرورش داد. (150)
6- عامل سياسى
يكى از نقشه هاى استعمار براى تحت سلطه در آوردن ملت ها، گسترش فرهنگ اسراف در بين اين ملل است .
روحيه اسراف و تبذير، متفاوت و صبر ملت ها را در برابر مشكلات كاهش داده لذا چنين ملت هايى به راحتى تسليم خواسته هاى استعمارگران مى شوند.
امروزه مشكل بسيارى از كشورهاى اسلامى همين است كه در گرداب مصرف زدگى و بى بند و بارى غرق شده اند.
آرى مستكبران و زور گويان براى حفظ و گسترش قدرت خود، سرمايه ها را نابود مى كنند و دست به اسراف كارى مى زنند؛ قرآن مجيد از زبان بلقيس ملكه سبا نقل مى كند:
ان الملوك اذا دخلوا قرية افسدوها (151)
پادشاهان وقتى وارد منطقه آبادى مى شوند آن را به تباهى مى كشند.
قرآن كريم فرعون مستكبر زمان موسى عليه السلام را نيز از اسراف كنندگان مى داند:
انه لمن المسرفين (152)
7- عامل اخلاقى
سقوط اخلاق و پيروى از هوا و هوس از عوامل اسراف است .
كسى كه به تجاوز و قانون شكنى عادت كرده در امور مالى نيز نمى تواند معتدل باشد. از اين جهت در قرآن عنوان اسراف ، در كنار گناهان ذكر شده است . (153)
مبارزه با اسراف و تبذير  
درمان بيمارى اسراف در جامعه بدون درمان يكايك افراد آن غير ممكن است . به هر مقدار كه افراد يك جامعه در فكر و عمل متحول شوند مى توان به تحول اجتماع آنان نيز اميد بست ؛ لذا مبارزه با اسراف را بايد از افراد آغاز كرد.
براى علاج بيمارى اسراف دو گونه مى توان عمل كرد:
1- از اهرم هاى بازدارنده استفاده نمود؛
2- شيوه مبارزه دائمى با آن را به كار بست .
هميشه پيشگيرى از ابتلا به يك بيمارى آسان تر از درمان آن است .
درمان ، غالبا نياز به صرف وقت ، امكانات و نيروى بيشترى دارد و همواره با موفقيت همراه نيست . اما پيشگيرى معمولا زمان كمترى مى برد، مؤ ثرتر است و قابليت اجرايى بيشترى دارد.
اصولا آنان كه يك بيمارى را مى شناسند خود را در معرض ابتلا بدان قرار نمى دهند. در همين رابطه حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
ترك الخطيئة اءيسر من طلب التوبة . (154)
ترك گناه راحت تر از جبران آن با توبه است .
عوامل بازدارنده از اسراف فراوانند كه به امورى چند در اين جا اشاره مى كنيم :
الف : ايمان به خدا و معاد  
ايمان به خداوند، براى ايجاد اعتدال در خواهش هاى نفسانى عامل بسيار مؤ ثرى است .
افرادى كه معتقدند در همه حال ، خداوند ناظر اعمال آن هاست و از طرف ديگر مى توانند كه اسراف ، مبغوض خداست ، اين اعتقاد، عامل مؤ ثرى در از بين بردن روحيه اسراف در آنان خواهد بود. از اين رو ائمه دين عليهم السلام به افراد توصيه مى كردند خدا را ناظر بدانيد تا بتوانيد گناه را ترك كنيد؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خف الله كاءنك تراه و ان كنت لاتراه فانه يراك
از خدا آن گونه بترس كه گويا او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.
همچنين اعتقاد به معاد و قيامت باعث مى شود انسان با ايمان ، در مسير زندگى خود با احتياط بيشترى گام بردارد. اعتقاد به اين كه مسرفان از ياران آتش هستند (155) و ايمان به اين كه زياده روى ها، در روز قيامت مورد حساب دقيق قرار مى گيرند و كسى كه ذره اى نيكى يا بدى كرده باشد آن را خواهد ديد (156) و ايمان به اين كه همواره دو ماءمور الهى ناظر اعمال انسان هستند(157) شخص را در مسير اعتدال باقى نگه داشته و موجب خواهد شد از اسراف و تبذير بپرهيزد.
ب : جلوگيرى از تجمع ثروت  
چنان كه كنز مال و تجمع ثروت عاملى قوى براى گسترش ‍ روحيه اسراف است جلوگيرى از رشد آن باعث پيش گيرى از اين انحراف خواهد بود. قرآن مجيد مى فرمايد:
كسانى كه مال و ثروت جمع نموده و از انفاق آن در راه خدا ابا مى ورزند به عذاب دردناكى بشارت ده . (158)
بر اين اساس به منظور عدم تمركز ثروت در دست گروهى از افراد جامعه مى توان از اهرم هايى نظير: منع احتكار و ريا، الزام مردم به پرداخت حقوق واجب مانند خمس و زكات ، دعوت به انفاق هاى مستحبى و تشويق و ترغيب مردم به رفع نيازهاى محرومان جامعه و... استفاده كرد.
ج : ترويج و تقويت فرهنگ قناعت و كفاف  
يكى از ابزارهاى قوى براى پرهيز از اسراف ، قناعت است .
اسلام ، همواره انسان ها را دعوت به قناعت كرده و از زياده روى در امور زندگى باز داشته است .
مرحوم نراقى در مورد اهميت قناعت مى نويسد:
قناعت از صفات فاضله و اخلاق حسنه اى است كه راحت دنيا و آخرت بدان مربوط است . (159)
در روايات ، از فزون طلبى و قانع نبودن به قدر كفاف ، نكوهش ‍ شده و قناعت از صفات پسنديده انسانى شمرده شده است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
من رضى من الله باليسير من المعاش رضى الله منه باليسير من العمل . (160)
هر كه به معاش اندك خدا راضى گردد، خدا هم به عمل اندك او راضى شود.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
من قنع بما رزقه الله فهو من اءغنى الناس (161)
هر كه به آنچه خدا روزى اش كرده قانع باشد، بى نيازترين مردم است .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
آدمى زاد! اگر از دنيا به قدر كفايت خواهى ، اندك چيز دنيا كفايتت كند، و اگر به قدر كفايت راضى نگردى ، تمام آنچه در دنياست كفايتت نمى كند. (162)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اللهم ارزق محمدا و آل محمد و من اءحب محمدا و آل محمد العفاف و الكفاف و ارزق من اءبغض محمدا و آل محمد كثرة المال و الاءولاد. (163)
خدايا، بر محمد و آل او و كسانى كه محمد و آل او را دوست دارند صفت عفت و كفاف در زندگى را عنايت كن و به دشمنان محمد و آل محمد فراوانى مال و اولاد بده .
آرى چه بسيار انسان هاى مسرفى كه تمام دار و ندارشان را فداى اميال نفسانى خود كردند و سيرى نپذيرفتند و در نهايت با فقر و فلاكت و ناكامى از دنيا رفتند.
د: ايجاد روحيه زهد  
از عوامل مؤ ثر در عدم ابتلا به اسراف ، ايجاد روحيه زهد در مردم است .
زهد به معنى اعراض از دنيا نيست ، بلكه به معنى برخوردارى از نعمت هاى الهى است به گونه اى كه موجب اسارت انسان و توقف حركت او به سوى كمال نشود.
به تعبير ديگر؛ زهد عدم دلبستگى به دنيا و مظاهر دنيوى است كه در اين آيه قرآن بدان اشاره شده است :
لكيلا تاءسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم (164)
تا آن كه براى آنچه از دست داده ايد تاءسف نخوريد و به آنچه به دست شما رسيده شاد و سرمست نشويد.
امام صادق عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:
ليس الزهد فى الدنيا باضاعة المال و لاتحريم الحلال بل الزهد فى الدنيا اءن لاتكون بما فى يدك اءوثق منك بما عندالله عزوجل . (165)
زهد در دنيا ضايع كردن مال و حرام شمردن حلال نيست بلكه اين است كه اعتماد و اطمينان تو نسبت به آنچه در دست توست از اعتمادت نسبت به آنچه در نزد خداست بيشتر نباشد.
ر: تعميق روحيه مواسات و همدردى در مردم  
اگر همه امت اسلامى به منزله پيكرى واحد و هر فرد عضوى از اين پيكره محسوب شود، در اين صورت رنج هر فرد، رنج ديگران و راحت هر عضو، راحتى همه اعضا را در پى خواهد داشت ؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
المؤ من اءخو المؤ من كالجسد الواحد ان اشتكى شيئا منه وجد اءلم ذلك فى سائر جسده . (166)
مؤ من برادر مؤ من است . هر دو عضو يك بدنند، اگر عضوى ناراحت شود رنج آن به ديگر اعضا سرايت مى كند.
در پرتو اصل اصيل ، اگر كسى خود را عضوى از پيكره امت اسلامى بداند و عده اى را در فقر وفاقه ببيند، هرگز به خود اجازه ريخت و پاش و ولخرجى نداده بلكه تلاش مى كند رفع نياز ديگران نموده و گرهى از كار ديگر همنوعان خود بگشايد؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
قضاء حاجة المؤ من اءفضل من اءلف حجة متقبلة بمناسكها و عتق الف رقبة لوجه الله (167)
برآوردن نياز مؤ من برتر از هزار حج قبول شده و آزاد كرده هزار بنده در راه خداست .
شيوه هاى مبارزه دايمى با اسراف  
در اين جا به چند شيوه عملى مبارزه با اسراف اشاره مى كنيم :
1- نظارت همگانى يا امر به معروف و نهى از منكر  
نظارت همگانى از اصول عملى اسلام براى پياده شدن احكام و پرهيز از سركشى و فساد است .
ثمره امر به معروف و نهى از منكر، تعميم فضايل و تقليل رذايل اخلاقى است . اين واجب الهى داراى شرايط و مراحلى است كه اگر با تمام ويژگى هايش پياده شود عامل بسيار مهمى در اصلاح فرد و جامعه خواهد بود.
امام باقر عليه السلام در مورد اهميت اين اصل اساسى مى فرمايد:
ان الاءمر بالمعروف و النهى عن المنكر سبيل الاءنبياء و منهاج الصلحاء فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تاءمن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الاءرض ... (168)
امر به معروف و نهى از منكر روش پيامبران و طريقه دانشمندان است ، واجب بزرگى است كه به وسيله آن واجبات ديگر برپا داشته مى شود، راه ها امن گشته و كسب ها حلال گرديده و مظالم به صاحبان اصلى آن ها باز گردانده شده و زمين آباد مى شود...
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
ما اءعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله عند الاءمر بالمعروف و النهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجى . (169)
تمام كارهاى نيك و ارزش هاى انسانى نسبت به امر به معروف و نهى از منكر مانند قطره اى در برابر درياى بزرگ و پر موج است .
حوزه اجرايى اصل نظارت همگانى ، از كوچكترين واحد اجتماعى يعنى خانواده شروع و به تمام واحدهاى بزرگ تر نظير واحدهاى آموزشى و جامعه ختم مى شود.
بى تفاوت نسبت به منكرات در جامعه گاه به حدى است كه به تدريج قبح آن ها از بين رفته تا بدان جا به شكل معروف و اعمال پسنديده جلوه گر مى شوند.
هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ترك شود نه تنها اسراف و تجمل پرستى و زندگى اشرافى چهره عادى به خود مى گيرد كه حتى از نشانه هاى تمدن و پيشرفت نيز محسوب مى شود و در مقابل ، زندگى ساده همراه با قناعت و ميانه روى به عنوان ارتجاع معرفى مى گردد.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در ضمن حديثى مى فرمايد:
چه گونه خواهيد بود روزگارى كه زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شوند و امر به معروف و نهى از منكر نكنيد؟ اصحاب گفتند: يا رسول الله ! آيا چنين روزگارى فرا خواهد رسيد؟ فرمود: بلى ، و بدتر از آن مى شود. چگونه خواهيد بود در روزگارى كه به گناه و منكر امر كنيد و از خوبى و معروف نهى نماييد؟ اصحاب گفتند: يا رسول الله ! آيا چنين مى شود؟ فرمود: بلى و بدتر از آن . چگونه خواهيد بود روزگارى كه در نظرتان خوبى ، بد جلوه كند و بدى ، خوب و معروف شمرده شود؟ (170)
امر به معروف را مراحلى است كه از انزجار قلبى و روى در هم كشيدن آغاز و تا قطع رابطه با مسرفان و سپس برخورد عملى با آنان ادامه مى يابد.
شخص آمر به معروف ، خود بايد الگوى ايمان و تقوى و ساده زيستى باشد تا تذكرات او مؤ ثر واقع شود و با فرض عدم تاءثير، رابطه خود را با فاعلان منكر قطع نمايد.
البته مرحله برخورد عملى مردم با متخلفان و گناه كاران از آن جا كه ممكن است موجب هرج و مرج و اختلال در نظام اجتماعى شود، بر عهده نظام اسلامى و قوه قضاييه است كه حدود و تعزيرات شرعى را در مورد اين افراد اجرا نمايند.
2- تبليغات  
يكى از روش هاى قوى و مؤ ثر براى ارايه الگوى صحيح مصرف و پرهيز از روحيه اسراف ، استفاده از وسايل تبليغى است .
از آن جايى كه استكبار جهانى سالانه با صرف ميليون ها دلار در جهان ، روحيه مصرف گرايى و تجمل پرستى را تبليغ مى كند، دولت اسلامى نيز مى بايست براى گسترش روحيه ميانه روى ، صرفه جويى و قناعت ، از سلاح قوى تبليغات استفاده نمايد. تاءثير يك فيلم و سريال و آگهى و كتاب و... در جامعه را نبايد دست كم گرفت .
بايد به طور مداوم به مردم آگاهى داد و مضرات زياده روى و اسراف را براى آنان بيان داشت .
البته تاءثير اين تبليغات در مردم بايد مسئوولان و دست اندركاران اداره جامعه خود الگوى عملى ساده زيستى و قناعت باشند و مردم را نه فقط با زبان كه با عمل به طرف خير و صلاح دعوت كنند؛ حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
كونوا دعاة الناس بغير السنتكم (171)
مردم را با رفتار خود به حق راهنمايى كنيد نه با زبانتان .
3- برخورد عملى با مسرفان  
براى مبارزه با اسراف ، حكومت اسلامى بايد وارد ميدان وسيعى از رويارويى با مسرفان شده و با اسراف كاران عملا برخورد نمايد. به عنوان مثال مى تواند مورد ذيل را به مرحله اجرا گذارد:
الف : جلوگيرى از اسراف در واردات و صادرات ؛
ب : جلوگيرى از اسراف در مرحله توليد كالا؛
ج : برخورد با مديران و كارگزاران مسرف كه اموال عمومى را بى رويه خرج مى كنند؛
د: محدود كردن بودجه سمينارها، كنفرانس ها و...؛
ر: پرداخت يارانه براى حد معينى از مصرف و... .
فصل الخطاب  
دامن سخن اين دفتر را با هشدارى از رهبر معظم انقلاب درهم مى پيچيم كه كلام گهربارش ، خود فصل الخطاب همه سخن هاست :
ما تعارف نمى كنيم عزيزان من ! با تعارف كه يك ملت نمى تواند آقايى خودش را حفظ كند؛ با تعارف كه نمى شود با دشمنان غدار و خون خوار رو به رو شد. عمل و تلاش و برنامه ريزى لازم است .
ما گفتيم وجدان كارى ، ما گفتيم انضباط اجتماعى يا انضباط اقتصادى ، مسؤ ولان كشور، مسؤ ولان دولت ، مسؤ ولان قوه قضاييه ، نمايندگان مجلس بايد بنشينند برنامه ريزى كنند تا اين كارها انجام گيرد و الا صرفا تعريف كنند كه فلانى چه حرف خوبى زده ، با اين موضوع كار تمام نمى شود!
و لله الحمد اءولا و آخرا.
پايان