خاطرات و حكايتها - جلد چهارم

گرد آورى و تدوين : مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

- پى‏نوشت‏ها -


1- حديث ولايت -جلد چهارم صفحه 109 و 108
2-1- حديث ولايت جلد چهارم صفحه 24 و 25
3-1-نساء140
4-2-حديث ولايت - جلد ششم صفحه 270 و 271
5-1- حديث ولايت - جلد ششم صفحه 232
6-1- حديث ولايت - جلد ششم صفحه 168 و 169
7-2- بحارالانوار، ج 32، ص 406
8-1- حديث ولايت - جلد چهارم ؤ صفحه 31 32
9-1- حديث ولايت - جلد سوم - صفحه 260 و 261
10-1- حديث ولايت - جلد 4 - صفحه 121 و 122
11-1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 153 و 154
12-1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 132 و 133
13-1- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج 9، ص 53 14-1- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج 16، ص 15
15-1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 86 - 76
16- 1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 197
17- 1- اشاره به رشد اسلامخواهى و اصولگرايى در كشورهاى شمال آفريقاست كه منجر به گردهمايى رؤ ساى كشورهاى اتحاديه ى مغرب عربى در پايتخت تونس براى يافتن راه حلى جهت ريشه كن كردن اين اصولگرايى شد
18- يونس : 14 19- حديث ولايت - جلد چهارم صفحه 184 و 180
20- 1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 224 - 222
21- 1- حديث ولايت جلد چهارم - صفحه 225 - 224
22- 1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 230 - 228
23- 1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 291 - 289
24-1- نمل : 15
25- 2- نمل : 16
26-3- ص : 30
27- 1- نمل : 18
28- 2- نمل : 18
29- 3- نمل : 16
30- 4- نمل : 19
31- 1- نمل : 31
32- 2- سباء: 13
33- 3- نمل : 44
34- 1- نمل : 44
35- 2- نمل : 44
36- 3- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 114 - 110
37- 1- روزنامه جمهورى اسلامى 6/7/74
38-1- حديث ولايت - جلد ششم - صفحه 53
39- 1- اين حكايت را مقام معظم رهبرى در يكى ديگر از بياناتشان نقل فرموده اند كه در آن به نكات تازه اى اشاره كرده اند. براى مزيد اطلاع ، آن را نقل مى كنيم : جماعت متخصصين در دانشهاى مختلف ، در ايران كه البته عده شان هم زياد نبود در دوران رژيم پهلوى زير بار زمامدارانى مى رفتند كه از علم و معرفت و فرهنگ بكلى دستشان تهى بود. رضا خان قلدر، هيچ چيز ندان ، كه از علم و فرهنگ و معرفت بهره يى نداشت ، نه سوادى و نه معرفتى داشت و نه تاريخ خوانده بود نه خطى و نه انشايى داشت ، هيچى ، راحت زير بار او مى رفتند و در مقابلش تا كمر خم مى شدند و تعظيم مى كردند. در مقابل محمد رضا كه او هم در نادانى و بى فرهنگى لنگه پدرش بود با اين تفاوت كه اين يك بيسوادى بود كه در محفل اروپايى تربيت پيدا كرده بود و زبان انگليسى و فرانسه را در كاباره ها و فروشگاهها و عشرتكده هاى انگليسى و فرانسه و سويس ياد گرفته ، امتيازش اين بود. خوب همه الواط انگليس هم زبان انگليسى را خوب بلدند. از هر استاد زبان انگليسى ما زبان را خوب تر بلدند اين شد يك امتياز؟ تربيت اروپايى راياد گرفته بود و مثل اروپاييها كروات مى بست ، مثل اروپاييها دست مى داد و جامش ‍ را به سلامتى ديگران خالى مى كرد. امتيازش بر پدرش فقط اين بود والا از علم و معرفت چيزى نمى فهميد. آن وقت استاد تمام وقت ، با سابقه ادبيات فارسى در صف اساتيد دانشگاه تهران ، وقتى همين آدم بى سواد عبور مى كرد افتاد پاى محمد رضا و كفش او را بوسيد. سالهاست كه مرده و رفته است . حالا همين جوجه ادبايى كه گاهى گوشه و كنار كشور پيدا مى شوند و يك قلمبه يى هم به دين و اسلام و نظام جمهورى اسلامى هر وقت دستشان برسد مى گويند خود را آزاديخواه و روشنفكر هم مى خواهند معرفى كنند اينها همه جوجه هاى آن آقا هستند آن آقا افتاد كفش آن بيچاره روسياه را بوسيد. بعدا شاگردانش گفتند: خوب استاد شما با اين مقام علمى ات افتاديد و كفش اين بيسواد نادان را بوسيدى ؟ گفت هيبت سلطانى مرا گرفت . (مهر ماه سال 1374 به نقل از روزنامه ايران 6/11/76) 40-حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 271 - 270.
41- 1-حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 272 و 271
42- 1- حديث ولايت - جلد ششم - صفحه 78 - 74
43- حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 273
44- حديث ولايت جلد پنجم صفحه 305 و 304
45-بقره : 229
46-بحارالانوار، ج 46، ص 116
47-توبه : 111
48-توبه : 112
49-حديث ولايت جلد ششم صفحه 105
50- 1- حديث ولايت - جلد دوم - صفحه 251
51- 1- حديث ولايت - جلد دوم - صفحه 250 و 249
52-1- نور: 12
53- 2- نور: 16
54- 3- نور: 17
55- 1- حديث ولايت - جلد دوم - صفحه 246 - 243
56- 1- حديث ولايت - جلد دوم - صفحه 248 - 246
57- 1- بحارالانوار، ج 85، ص 319
58-2- بحارالانوار، ج 68، ص 366.
59- 1- حديث ولايت - جلد ششم صفحه 108 و 107
60- 1- حديث ولايت - جلد ششم - صفحه 166 و 165
61- 1- حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 115
62- 1- حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 159 و 158
63- 1- اشاره به بازتابها و پيامدهاى مقاله ى آقاى عطاءالله مهاجرانى تحت عنوان ((مذاكره ى مستقيم )) در روزنامه ى اطلاعات (6/2/1369).
64-1- اشاره به حمله ى نظامى امريكا به پاناما در سال 1367 است كه در اين يورش ، تفنگداران امريكايى با اشغال پاناما و يورش به محل ژنرال ((آنتونيو نوريگا)) رئيس ستاد نيروهاى مسلح ، وى را دستگير و به امريكا بردند. 65- 1- جيمى كارتر
66-بروج : 8
67-اشاره به قضيه گروگانگيرى چند تن از اتباع غربى در لبنان طى سالهاى 1985 تا 1991
68- جورج بوش
69- 1- حديث ولايت - جلد چهارم - صفحه 174 - 166
70- 1- حديث ولايت - جلد دوم - صفحه 298 و 297
71- 1- حديث ولايت - جلد اول - صفحه 319
72- 2- حديث ولايت - جلد دوم صفحه 197
73- 1- حديث ولايت - جلد پنجم - صفحه 202 - 200
74- 1- روزنامه جمهورى اسلامى ، چهارم و پنجم مهرماه 1374
75- 1- مهر ماه سال 1374 نقل از روزنامه ايران 6/11/76
76- 1- اين شعر از دكتر كدكنى است و بيت اول آن در اصل بصورت ((تو در نماز عشق چه خواندى )) مى باشد.
77- 1- مهرماه سال 1374 نقل از روزنامه ايران 6/11/76
78- 1- بعد از اشغال لانه جاسوسى توسط دانشجويان پيرو خط امام ، سوابق ارتباط بسيارى از ملى گراها از جمله امير انتظام جزو اسناد لانه كشف و افشا گرديد و امير انتظام بخاطر اين روابط و جاسوسى براى آمريكا بازداشت گرديد.
79- 1- مقام معظم رهبرى براى انقلاب بزرگ اسلامى دو و وجهه قائل شدند؛ يكى وجهه داخلى و ايرانى است كه ره آورد بزرگ آن را كه قطع وابستگى و ايجاد استقلال و عزت است در بالا شرح دادند و ديگرى وجهه جهانى ، بين المللى و اسلامى و انسانى آن است . 2 - اين رابط بين محمدرضا و سفارت انگليس ارتشبد سابق حسين فردوست مى باشد كه خاطرات وى تحت عنوان ((ظهور و سقوط سلطنت پهلوى )) از سوى مؤ سسه اطلاعات چاپ شده است . بخشى از اين خاطرات كه مستند بيان مقام معظم رهبرى است نقل مى شود:((دو هفته آخر سلطنت رضاخان ، من درگير مسائلى بودم كه به تعيين سرنوشت بعدى حكومت پهلوى پيوند قطعى داشت . نزديكى من به وليعهد و دوستى منحصر بفرد او با من عاملى بود كه سبب شد تا در اين مقطع حساس نقش رابط او را با مقامات اطلاعاتى انگلستان عهده دار شوم ...
بعد از ظهر يكى از روزهاى نهم يا دهم شهريور، وليعهد به من گفت : ((همين امروز به سفارت انگليس ‍ مراجعه كن . در آنجا فردى است به نام ترات كه رئيس اطلاعات انگليس در ايران و نفر دوم سفارت است . او در جريان است و درباره وضع من با او صحبت كن ؛ محمدرضا اصرار داشت كه همين امروز اين كار را انجام دهم . نمى دانم نام ترات و تماس با او را چه كسى به محمد رضا توصيه كرده بود شايد فروغى ، شايد قوام شيرازى و شايد كس ديگر؟!
من به سفارت انگليس تلفن كردم و گفتم با مستر ترات كار دارم . تلفنچى به او اطلاع داد خودم را معرفى كردم و گفتم كه از طرف وليعهد پيغامى دارم . از اين موضوع استقبال كرد و گفت : ((همين امشب دقيقا راءس ساعت 8 به قلهك بيا!)) (در آن موقع ، كه تابستان بود، سفارت در قلهك قرار داشت ) ((در آنجا، در مقابل در سفارت ، جنگل كوچكى است ، در آنجا منتظر من باش !)) سپس مشخصات خود را به من داد كه قدش 180 سانت است ، باريك اندام است و حدود 45 - 50 ساله و گفت كه همانجا قدم بزنم و او، كه مرا قبلا نديده بود، مى تواند مرا بشناسد! من چند دقيقه قبل از موعد مقرر رسيدم ، ولى به قسمت موعد نرفتم و كمى بالاتر قدم زدم و راءس ساعت 8 به محل قرار رفتم . ديدم كه از جنگل خبرى نيست و تنها يك زمين بلاتكليف است كه تعدادى درخت در آنجا كاشته شده و حدود 2000 متر مساحت دارد. دقيقا راءس ساعت 8 فردى از در سفارت خارج شد و از آن سمت خيابان به طرف من آمد. ديدم مشخصات او با مستر ترات تطبيق مى كند.
به هم كه رسيديم به فارسى سليس گفت : ((اسمتان چيست ؟!)) گفتم : ((فردوست )). گفت : ((خوب ، من هم ترات !)) ددست داد. بلافاصله پرسيد كه موضوع چيست ؟ گفتم كه وليعهد مرا فرستاده و نام شما را براى من داده تا با شما تماس بگيرم و بپرسم كه وضع او چه خواهد شد و تكليفش چيست ؟ ترات مقدارى صحبت كرد و گفت محمدرضا طرفدار شديد آلمان ها است و ما از درون كاخ اطلاعات دقيق و مدارك مستند داريم كه او دائما به راديوهايى كه در ارتباط با جنگ است به زبان هاى انگليسى و فرانسه و فارسى گوش مى دهد و نقشه اى دارد كه خود تو پيشرفت آلمان در جبهه ها را برايش در آن نقشه با سنجاق مشخص مى كنى ! من گفتم كه من صرفا پيام آور و پيام بر هستم و مطالبى كه فرموديد را به محمدرضا منعكس مى كنم ! ترات گفت : ((به هر حال من آماده هستم كه هر لحظه ، حتى هر شب ، در همين ساعت و در همين محل با شما ملاقات مى كنم . شما هم هيچ نگران وقت نباش ، كه مبادا مزاحم باشى ، چنين چيزى مطرح نيست و هر لحظه كارى داشتى تلفن كن !)).
من به سعد آباد بازگشتم و جريان را به محمدرضا گفتم . او شديدا جا خورد و تعجب كرد كه از كجا مى داند؟ كه من به راديو گوش مى دهم و يا نقشه دارم و غيره ! من گفتم : ((خوب ، اگر اينها را ندانند پس ‍ فايده شان چيست ))؟ محمدرضا گفت : ((حتما كار اين پيشخدمت ها است !)) گفتم : ((حالا كار هر كه است شما به اين كارى نداشته باش ، برداشت شما از اصل مساءله چيست ؟!)) محمدرضا گفت : ((فردا اول وقت با ترات تماس بگير و با او قرار ملاقات بگذار و بگو كه همان شب با محمدرضا صحبت كردم و گفت كه نقشه را از بين مى برم و راديو هم ديگر گوش نمى كنم ، مگر راديوهايى كه خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم !))...
بقيه ماجرا را از كتاب ذكر شده مطالعه نمائيد. حاصل قضيه اين است كه پس از تن دادن محمدرضا به شرايط انگليسى ها بالاخره در 24 شهريور ترات به فردوست مى گويد كه : همين امشب ترتيب كار را بدهيد و هرچه زودتر محمدرضا را به مجلس برود و سوگند بخورد و تاءخيرى در كار نباشد. باين صورت فروغى استعفانامه رضاخان را كه منتظر تكليف وليعهد بود مى نويسد و روز 25 شهريور استعفاى رضاخان و انتصاب محمدرضا به سلطنت به مجلس اعلام شد و روز 26 شهريور محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسما شاه شد!! لعنت خدا بر او باد كه اسباب ذلت و سرشكستگى و عقب ماندگى همه جانبه اين مملكت و ملت بزرگ را فراهم آورد.
80- 1- روزنامه جمهورى اسلامى 16/3/74
81- 2- روزنامه جمهورى اسلامى 5/2/74
82- 1- روزنامه جمهورى اسلامى 5/2/74
83- 2- كودتا قرار بود در شب 18 تيرماه 59 انجام بگيرد و نحوه عمليات چنين بود كه كودتا با استفاده از فرماندهان پيشين نيروى هوائى ، ژاندارمرى و رشته هاى ديگر ارتش رژيم شاه سابق انجام شود و كشتى هاى جنگى بيگانه نيز در آستانه كودتا به سواحل ايران نزديك شده و با حملات موضعى كودتا را يارى نمايند و پس از وقوع كودتا دول بزرگ از جمله دولت آمريكا بلافاصله دولت جديد را به رسميت بشناسند.
حجت الاسلام محمدى رى شهرى رئيس دادگاههاى انقلاب ارتش در 24 تيرماه 59 در مورد كودتا چنين عنوان داشت : سيصد نفر در رابطه با كودتا دستگير شدند. در طرح كودتا يك شاخه نظامى كه اعضاى عمده آن را تيپ كلاه سبزهاى نوژه تشكيل داده بود شركت داشته شاخه سياسى طرح منتسب به جبهه ملى و ملى گراها بود. اينان 17 هواپيما در اختيار داشته كار آنان از بمباران فرودگاه مهرآباد شروع مى شد، در تهران ديوار صوتى را مى شكستند و اگر پايگاه نظامى با آنان همكارى نمى كرد به وسيله اين هواپيماها آنجا را بمباران مى كردند. اينها مى خواستند پس از موفقيت ، حكومت نظامى تشكيل دهند، دو سال حكومت نظاميان دوام داشت ، سران كودتا از سه نفر مرد و يك زن تشكيل شده بود. پولهاى كلانى رد و بدل مى گرديد و كلاه سبزهاى نوژه موظف بودند تمام فعاليت هاى نظامى را سريع به انجام رسانند و مسؤ ليت آنها تصرف راديو تلوزيون و نقاط عمده سياسى تهران بود. به جز كلاه سبزهاى نوژه عده اى از بازنشستگان نظامى و سازمان نقاب نيز در اساس تشكيلات نظامى شركت داشتند.
جالب اينكه حدود يك ماه بعد از شكست اين كودتا، عراق حمله نظامى همه جانبه خود را آغاز نمود.
كتاب غائله چهاردهم اسفندماه 1359 - ظهور و سقوط ضد انقلاب
84-روزنامه جمهورى اسلامى 5/2/74