اصول و مبانى مداحى

ابوالفضل هادى منش

- ۱۴ -


وظايف يك مداح از نگاه يك پيش كسوت 
بايد توجه داشت كه وقتى يك مداح پشت ميكرفون قرار مى گيرد، درست در معرض ديد عموم مردم قرار گرفته است . و اصولا يك مداح در جامعه ، زير ذره بين قضاوت هاى همگانى قرار دارد.به همين دليل او بايد بداند كه مسؤ ليتى بس سنگين را بر شانه هاى تعهدات خويش پذيرفته است و بايد مراقب باشد تا آسيبى به اين مسؤ ليت وارد نكند. يك مداح بايد بداند كه همه دارند او را مى پايند و اعمالش را مدام سبك سنگين مى كنند مردمى كه به قول معروف مو را از ماست مى كشند. البته حق هم دارند. زيرا آنان در يك عهدنامه ، كه با خون شهيدان تاريخ ممهور گشته است ، با مداح ارتباطى روحى و قلبى برقرار كرده اند. و متقابلا از او انتظاراتى هم دارند و چون انتظارات مردم از مداح معقول و متعادل است ، مداح وظيفه دارد به آنها عمل كند. چرا كه اصلا شغل مداح ، كار مداح ، تعهد و وظيفه يك مداح ، تاءليف قلوب و تلطيف ارواح محبين ائمه عليهم السّلام است . مداح براى سبك كردن بار غم مردم ، پشت ميكرفون قرار مى گيرد، غمى كه اگر سبك نشود محبين را دق مرگ مى كند. دلها را پاره مى كند. عقده ها را سر ريز ميكند. موضوع كوچكى نيست . مردم از مصيبتى در غم و اندوه هستند كه خدا را هم به گريه انداخته است . خدا را هم غمگين و خشمگين كرده است . كمى بيانديشيم و فكر كنيم به اين ماءموريتى كه به ما داده اند.
مداح شغل بى سيمچى در جبهه جنگ را دارد. بايد خبرى عظيم و كاملا فوق سرى را به خاكريز عاشقان حسين عليه السّلام مخابره كند كه اگر كوتاهى كند، گناهى نابخشودنى را مرتكب شده است .
مداح يك خبرنگار جنگى ، يك راوى مقاتل ، يك نقال حماسى ، و يك پرده خوان بزرگ است . مداح كارگردان يك نمايشنامه فوق تراژدى است . مداح فريادگر مظلوميتى است كه از حلقوم بريده پسر فاطمه عليهاالسّلام منتشر مى شود.
مى خواهم بگويم كه خودش اين ماءموريت و مسؤ وليت را پذيرفته مى بينم به خطا رفته ام . پس بايد گفت كه اين ماءموريت را به ما داده اند و اگر ما لياقتش رانداشته باشيم از ما مى گيرند. در اين وادى هيچ كس به پاى خودش نمى آيد. اما هر كس كه مى رود، خودش ‍ مقصر است . تمام آن هفتاد و دو تن را هم كشيدند و به آن وادى بردند. همان طور كه مى دانيد خيلى ها را كشيدند و به كربلا بردند، اما فقط هفتاد و دو نفر لياقت ماندن تا آخر كار را پيدا كردند. همه عالم را به اين وادى مى آورند. كرم آقا شامل تمام عالم مى شود. يهودى ها در اين وادى به مقامات رسيده اند. ((زهير)) يكى از هواداران پر و پا قرص ‍ عثمان بود. مى دانيد كه هواداران عثمان ، على عليه السّلام را در خون عثمان مقصر مى دانند. اما پسر همان على ، در راه كربلا خيمه اش را كنار خيمه زهير زد و رشته را بر گردنش ‍ انداخت و او را به وادى كربلا برد و زهير هم مردانگى كرد و جواب لطف امام حسين عليه السّلام را با شهادت در راه ايشان داد.
پس اى كسى كه حتى يك لحظه هم از هوادارى على عليه السّلام دست نكشيده اى ، اينك ما را هم به اين وادى كشيده اند. اگر مى خواهى بيرون مان نكنند، بايد مقام محبين و گريه كن ارباب را بشناسيم و حق ايشان را ادا كنيم . محبينى كه بعضى هاشان از مرز جنون گذشته و حتى به مقام وصل رسيده اند. اكنون ما در راءس محفل عشاق قرار گرفته ايم . يعنى در بالاى مجلس و در مقابل چشمان كنجكاو سوته دلان .ما براى به دست آوردن چنين مقامى سالها تلاش و دوندگى كرده ايم . اكنون همه در مجلس منتظرند تا ببينند ما از يار جانانه چه پيامى آورده ايم .
مداح واسطه ساقى مجلس عيش گشته و مستان ، جام هاى انتظار خويش رابه سويش دراز كرده اند تا از شراب آگاهى لبريز كند. تمام خبرها در نزد مداح است ، اگر نتواند اين جام ها را لبريز كند رفتنى است . شكست مى خورد، مغلوب نگاه هاى پر تمناى مستان اين ميكده مى شود. به مجلس دقت كن ، چشمان لبالب از اشك دارد سرريز مى كند. به يك تلنگر كلام بند است . نقطه ثقل اين درياى لبالب قلب است . بايد دلها را تكان بدهى تا درياى چشم لبريز و سرريز كند. حواست جمع باشد كه با دلها سروكار دارى ، مرد ميدان مى خواهد. پس بايد به كنه مسئووليت فكر كرد. كار بسيار سخت و راه بسيار خطرناك است . خدا بايد دستمان را بگيرد. و از ارباب بخواهيم كه يارى مان كند. ما مداحان نه تنها در اجتماع بايد مراقب رفتار و اعمال مان باشيم ، بلكه در خانه و نزد اهل و عيال مان نيز بايد تمام اعمال مان حساب شده و بر گرفته از سيره ائمه عليهم السّلام باشد.
ما در خانه هم بايد يك مداح باشيم . نه اينكه در بيرون به مظلومى امام حسين عليه السّلام گريه كنيم و در خانه مانند شمر، زن و بچه مان را بگريانيم . چنين مداحى خودش يك مصيبت بزرگ است ، براى امام حسين عليه السّلام
اما خطرناك ترين و سخت ترين لحظه زندگى يك مداح همان دمى است كه وارد يك مجلس حسينى مى شود. اساتيد ما توصيه كرده اند كه يك مداح قبل از رفتن به مجلس بايد يكى دو ساعت با خودش خلوت كند و ببيند كه دارد به كجا مى رود و به چه منظور مى رود. آيا به مجلس لهو و لعب مى رود؟ آيا مى رود تا خودش را مطرح كند؟ يا مى رود كه پيغام دردها و غم هاى همسر على عليه السّلام را به مردم برساند؟ بايد قبل از رفتن به مجلس با خودش و وجدانش خلوت كند.
((شهيد مدنى ))؛ همين توصيه ها را به ائمه جمعه مى كرد. حقير هم دارم پيغام او را به شما مى رسانم . براى رفتن به مجلس انس بايد حتما وضو داشته باشيم . وقتى وارد مجلس شديم بايد احساس مان اين باشد كه از همه پست تر و ذليل تر هستيم . حقيرتر، خفيف تر و بى مقام تر. واقعا بايد چنين احساسى داشته باشيم . نه اينكه سروسينه را راست نگه داريم كه آى اهل مجلس ، اين منم كه همه شما را منتظر گذاشته ام ! خير.
بايد از خواب بيدار شويم . اينجا مجلس عزاى حسين عليه السّلام است . به ((طور سينا)) قدم گذاشته اى . بايد نعلين غرور، خودپسندى ، تعلق ، عجب و ريا و هر چه منيت و منميت است از پا در آورد. ما در اين وادى كاره اى نيستيم . اگر گفتند بخوان ، مثل يك غلام حلقه به گوش بايد بگوييم چشم ، اگر گفتند بنشين باز هم بگوييم چشم ، اما اگر گفتند برو بيرون بايد وفادارى را از سگى بياموزيم كه صاحبش بيرونش كرده است . مويه كنيم ، ناله كنيم و التماس كنيم ، تا از اين درب خانه ما را نرانند مگر نه اينكه ما نوكرى بيش ‍ نيستيم . پس در برابر ميهمانان ارباب بايد در كمال ادب رفتار كنيم . بايد صورت بر خاك بگذاريم و شكر كنيم كه منت گذاشته و راه مان داده اند. جاى شكر دارد، هزاران شكر.
مى گويند به هر زيارتگاهى مى خواهيم وارد شويم بايد غسل كنيم ، لباس تميز بپوشيم ، وضو بگيريم ، عطر بزنيم ، سرمان را شانه كنيم و خيلى نظيف و مرتب وارد بشويم . اما در مورد حرم حضرت سيدالشهداعليه السّلام بر عكس است ، هر چه ذليل تر، ژوليده تر، خاكى تر، لباس كهنه و مندرس ، پريشان تر و آشفته تر وارد شويم ، مقرب تريم . راستى فلسفه اين همه خفت و خوارى در بارگاه يار و اين كعبه شش گوش چيست ؟ آيا مى دانيد كه تكايا و حسينيه ها و تمام مجالس حسينى نيز همان حال را دارد؟ حسينيه ها و تكايا شعبه هاى همان حرم شش گوش هستند. مداحان در اين محل نه زائر هستند و نه ميهمان . فقط سمت نوكرى دارند. حالا شما در كجاى عالم ديده ايد كه ميهمانان ارباب به نوكرانش كرنش كنند و چپ و راست احترام بگذارند؟ به نوكر دستور مى دهند. فرمان مى دهند. حتى ممكن است بعضى از ميهمانان ارباب به نوكران توهين هم بكنند. نوكر كه حق اعتراض ندارد. چون نوكر است ، عبد است ، بنده است و غلام است . حساب نوكر در نزد ارباب ، با حساب همه مردم ، چه ميهمان ، چه زائر و چه مسافر، جداست . نوكر در نزد ارباب حساب ديگرى دارد و ميهمان ، همان طور كه حبيب خداست ، حبيب ارباب هم هست . پس چه كنم كه من هم حبيب ارباب بشوم ؟ بروم و لباس مداحى و نوكرى را در بياورم و مثل ميهمان وارد مجلس بشوم تا من هم حبيب ارباب بشوم ؟ نه ، اين فكر اشتباه است ، غلط است . نوكر در نزد ارباب مقام و مكانى دارد كه عزيزترين ميهمانان هم ندارند و آن تقرب دائمى و حضور ابدى در بارگاه ارباب است . عزيزترين ميهمان از اين درب خانه رفتنى است و بالاخره بايد مرخص بشود.
اما نوكران افتخار شرف حضور دائمى دارند. از سرى ترين مسائل خانوادگى و اندرونى ارباب مطلع هستند. محرم اسرار اندرونى آقا است . همه خانواده ارباب با نوكر خودمانى هستند. عزيزترين ميهمان هم اجازه ورود به اندرونى را ندارد اما يك نوكر آزادانه در هر گوشه بيت آقا رفت و آمد مى كند. نوكر به راحتى با تمام اقوام ارباب ارتباط برقرار مى كند. با جد ارباب ، با پدر و مادرش ، با خواهر و برادرانش . و گاهى دستور مى دهد تا كودكان بيت را نگهدارى كند. دختر سه ساله را سرگرم كند، براى كودك شش ‍ ماهه لالايى بگويد و اگر يك نوكر لياقت داشته باشد ماءموريت رساندن پيام عاشورا را به او مى دهند و يك نوكر بالاخره صاحب سرّ ارباب مى شود.
اين مقام نوكرى و اين هم نفس اماره ما. اين مقام را ارزان نفروشيم ، بلندگو، ميكروفن ، اكو، جمعيت زياد، تشويق ها و به به و چه چه ها، همه و همه فريب است . سراب است ، فانى است ، زودگذر و تمام شدنى است . هيچ يك از اين رؤ ياها در شب اول قبر به كار ما نمى آيد. بايد به فكر چيز ديگرى بود و آن احسان جاويدان حضرت سيدالشهداعليه السّلام ست كه او قديم الاحسان است .
پس از رسيدن به چنين مقامى مداح بايد اندازه ، قدر و شاءن خود را بداند و به قول معروف پا را از گليمش فراتر ننهد مثلاً در مجلسى كه علما و بزرگان حضور دارند به نصيحت كردن و موعظه حضار نپردازد. فراموش نكنيد كه همين امام حسين عليه السّلام را علماى دين به ما شناسانده اند. اظهار فضل در برابر آنان كمال بى احترامى و بى حرمتى به پرچم داران واقعى اسلام به حساب مى آيد. همچنين است در مجلسى كه پيش كسوت هاى شعر و شاعرى و مداحى حضور دارند. در اينجا هم مداح بايد به خواندن چند بيت شعر و بيان يك روايت و يا مقتل بسنده كند و مجلس را كش ندهد. در صورتى كه خواستيم يك شعر عربى يا حديث و يا آيات را به زبان عربى بخوانيم حتماً بايد قبلاً آن را تمرين كرده و با اعراب صحيح جمله ها را تلفظ كنيم .
هرگز با تحكم و امر و نهى با مستمعين و حضار حرف نزنيم . مثلاً بارها اين حقير در مجالسى شاهد بوده ام كه يك مداح جوان كه سابقه چندانى هم در اين كار ندارد، با داد و فرياد از مردم خواسته است كه ؛ درست سينه بزنيد! چرا دست تان بالا نمى آيد و يا مثلاً فرياد زده كه ؛ چرا بعضى ها لخت نمى شوند؟ ما تماشاچى نمى خواهيم و خلاصه از اين قبيل امر و نهى ها كه اصلاً شايسته يك مداح نيست . و اگر گاهى چنين عملى از يك مداح كهنه كار و قديمى سر مى زند، اولاً حساب رفاقتى طولانى است كه بين او و مستمعين برقرار است . ثانياً حساب يك مداح قديمى با حساب ما فرق مى كند. توجه داشته باشيد كه ادب و تقوا دو شاخصه مهم در مداحى است كه تخصص و خوش صدايى و به طور كلى همه مسائل ديگر را در اين رشته تحت الشعاع قرار داده است . در هر صورت چنين برخوردهايى با ميهمانان و گريه كن هاى ارباب ، چه از طرف ما مبتديان و چه از سوى حرفه اى ها عمل پسنديده اى نيست و دل ارباب مان را به درد آورده و در رسيدن به منصب نوكرى خلل و تاءخير ايجاد مى كند. دوباره توصيه مى كنم كه نصيحت كردن مردم در مجلسى كه علما و بزرگان حضور دارند از امتيازات منفى براى يك مداح مبتدى به حساب مى آيد.
معروف است كه در عهد زعامت حضرت آيت الله بروجردى ؛، رسم بوده كه همه ساله در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج )ايشان مجلسى منعقد مى كردند و تقريباً تمام علماى بزرگ و مدرسين حوزه ها هم در آن مجلس حضور پيدا مى كردند و يك امر بسيار پسنديده و حساب شده اى هم آن روز مرسوم بوده و آن اينكه همه ساله در چنين مجلس باعظمتى ، از يك طلبه جوان دعوت مى شده كه بالاى منبر برود و به ايراد سخن بپردازد مى گويند در يكى از سالها از طلبه جوانى مى خواهند كه بر منبر رفته و براى اين جمع كه همه از نخبگان علوم اسلامى بوده اند سخنرانى كند. طلبه جوان بالاى منبر رفته و از آغاز سخنرانى بر مذمت و مضرات شرابخوارى داد سخن مى دهد و حضار را نصيحت مى كند كه شرابخوارى چه عواقب وحشتناكى دارد!! اتفاقاًجناب آقاى فلسفى هم در آن مجلس حضور داشتند كه از وسط مجلس خطاب به آن طلبه مى گويند:((آشيخ ، اين جمع را بيهوده نصيحت مكن ، اينها تا دم مرگ هم دست از شرابخوارى برنمى دارند)) و شليك خنده حضار كه چون بمبى در مجلس منفجر مى شود.
اين حقير خود بارها شاهد بوده ام كه مخصوصاً در مجالس ختم يك مداح بدون توجه به جو مجلس ، يك ساعت مردم را نصيحت كرده است در حالى كه گروه بيشمارى از علما، شعرا، نويسندگان و دانشگاهيان حضور داشته اند در مجالس ختم بيان احاديث از ائمه و خواندن اشعار از شعراى بزرگ در مذمت دنيا و توجه دادن به آخرت امرى ضرورى مى باشد اما نصايح مستقيم مداح ، آن هم از زبان و جانب خودش صورت چندان زيبايى ندارد مگر اينكه آن مداح از مداحان پيش كسوت ، باسواد و معروف به داشتن تقوا باشد كه او هم بايد حد خويش را رعايت نمايد. دانستن مسائل فوق براى ما مداحان ، از دانستن مسائل فنى هم واجب تر و با فضيلت تر است زيرا همان طور كه قبلاً عرض ‍ شد، مردم به معرفت و ادب مداح بيشتر اهميت مى دهند تا تخصص او. ما بايد به سنت هاى حسنه گذشتگان احترام گذاشته و شديداً به آنها پايبند باشيم مثلاً يك مداح مبتدى قبل از اينكه به اجراى برنامه بپردازد حتماً بايد از پيش كسوت هايى كه در مجلس حضور دارند كسب اجازه نموده و بعد از دريافت اذن ، به اجراى برنامه بپردازد. اين يك سنت نيكو و حسنه است كه نشانه ادب و معرفت اجتماعى ما شيعيان است و دل نوكر قديمى آستان قدس حسينى را هم از ما مبتديان راضى و خشنود مى سازد و قهراً خشنودى نوكران قديمى ، خشنودى ارباب را در پى دارد. كارى نكنيم و نگذاريم كه پيرغلامان محاسن سپيد آستان حضرت عشق ، خداى ناكرده از ما برنجند و آه بكشند و بگويند: ((عجب دوره و زمانه خرابى شده !)). به نظر اين حقير چنين اتفاق ناخوشايندى يعنى عاق والدين كه بعضى از بزرگان آه استاد و پيش كسوت دانسته اند.
مبادا فريب گل كردن يكى دوتا از برنامه هاى مان را بخوريم و خيال كنيم كه كسى هستيم مراقب باشيم كه به اين به به و چه چه ها ما را به جهنم نكشاند. تازه جهنم هم با تمام وحشتناكى اش در برابر يك دم اندوه حسين عليه السّلام يچ وحشتى ندارد. در گذشته شروع و پايان هر مجلسى منوط به اذن پيش كسوتى بود كه در مجلس حضور داشت . اميدواريم كه هنوز هم اين سنت پسنديده رعايت شود، ان شاء الله .
يكى از بزرگترين آفات تقرب ما مداحان وسوسه هاى حسادت آميز شيطانى است و شيطان لعين و رجيم ، آن قدر به اين وسوسه دامن مى زند كه ما به كلى فراموش مى كنيم كه در بارگاه مقدس حضرت سيدالشهداعليه السّلام قرار داريم و اين يكى از خطرناك ترين و شنيع ترين حالات و لحظات يك مداح است كه بايد از شر آن به خداى كريم پناه ببرد. مثلاً يك مداح بعد از ما شروع مى كند به روضه خواندن كه ما در بدترين شرايط اخلاقى قرار داريم در دلمان آرزو مى كنيم كه برنامه اش خراب شود تا مبادا برنامه ما را تحت الشعاع قرار دهد و يا بدتر از آن ما حتى از گريه كردن مستمعين هم خشمگين مى شويم و سعى مى كنيم تا توجه مردم را از روضه آن مداح منحرف كنيم تا مردم تحت تاءثير قرار نگيرند. دقت كنيد! ما ميل نداريم كسى براى اباعبدالله عليه السّلام گريه كند. يعنى دقيقاً همان آرزويى را در دل داريم كه دشمنان آن حضرت و دشمنان دين ، در دل دارند. همه ما بايد به خدا پناه ببريم . واى بر ما و واى بر اين نفس سر كش و شهرت طلب و سيرى ناپذير! همان نفس بى پيرى كه از يك مداح ، يك دشمن امام حسين عليه السّلام مى سازد. آن هم درست در مجلس عزاى آن شهيد مظلوم .
مى گويند، شهيد بزرگوار و متقى ((شهيد غلامعلى ))كه مداحى خودساخته و مؤ دب بوده ، خصلت هايى را داشته كه براى ما درس هاى خوبى به حساب مى آيد. الله اكبر! عجب رندى بوده آن شهيد واصل !! شايد همه كس ندانند كه اين عمل ((شهيد غلامعلى )) چقدر ارزش دارد اما آنها كه سال ها در عالم مداحى سير كرده اند، قدر و بهاى اين عمل را مى فهمند كه شعر خوب را به ديگرى دادن يعنى چه . آن شهيد بزرگوار در حقيقت داشته خود را تنبيه مى كرده است . نفس اماره را سركوب مى كرده كه اى نفس بدكردار! اين مصيبت خود تو است كه مى خواهى در اين مجلس بخوانى ، نه مصيبت حسين عليه السّلام مجلس حضرت سيدالشهداعليه السّلام راى آن شهيد واصل ، ريسمان وصل دلدار بوده نه نردبان ترقى دنيا.
او در اين كوره داشته خود را مى پخته ، مى سوزانده ، خاكستر مى كرده و شعار چنين ذاكران رندى اين است كه :
حاصل عمرم سه سخن بيش نيست
خام بُدم پخته شدم سوختم
و شهادت هم شايسته ترين پاداشى بوده كه از جانب حضرت عشق عليه السّلام به او به او عطا كرده اند؛ مزد يك نوكر با ادب و با معرفت .
يكى ديگر از آفات تقرب كه همه بزرگان ، ما مداحان را به پرهيز از آن سفارش كرده اند شوخى و مخصوصاً شوخى ركيك مى باشد شوخى هايى كه على الخصوص در پايان مجالس به آن پرداخته مى شود. شنيدم كه اين امر را به استحضار پير مرادمان ((حضرت آيت الله خامنه اى )) رسانده بودند و معظمٌله شديداً دلگير شده و ناراحت شده و در پيامى مردم را از چنين شوخى هايى آن هم پس از ختم مجلس سوگوارى بر حذر داشته اند.
و باز يكى ديگر از مشخصه هاى بارز يك مداح متدين و عاشق ، همان سنگينى و متانت او مى باشد. ناگفته پيداست كه نبايد سنگينى و متانت را با تكبر و غرور عوضى گرفت و بسيار حيف است با دهانى كه ما مداحان مدام نام ارباب را مى بريم ، خداى ناكرده لغوگويى كنيم .
توجه كردن و مطيع اوامر يك مرجع بودن مخصوصاً كه آن مرجع ولى امر و رهبر و مرشد و پير مرادمان هم باشد، از واجبات است و اگر آنان در زمينه نوع عزادارى هر فتوايى بدهند، بر درك و استنباط و برداشت هاى شخصى ما ارجحيت داشته و سرپيچى از آن فتاوا نه تنها گناه كبيره است ، بلكه به جاى مزد، خشم ائمه را هم بر مى انگيزد. زيرا هر آدم عاقل و بالغ و انديشمندى ، يك موضوع به اين سادگى را مى فهمد كه يك فقيه ، دين را بهتر از يك غيرفقيه مى فهمد و حتى اشارات او هم براى ما حجت است . ما نبايد در امر مسلمانى و پيروى طورى برخورد كنيم كه مراجع را به خودسانسورى واداريم و خداى ناكرده آنان فكر كنند كه اگر مثلاً فلان فتوا را صادر كنند ممكن است مقلدين نپذيرند. اين خطرناك ترين و وحشتناك ترين حالت در جامعه شيعى مى باشد و از علائم ظهور و خشم حضرت مهدى (عج ) يكى هم آن است كه مردم فتواى علما را نمى پذيرند.
همين موضوع منع قمه زنى سالها مسكوت مانده بود و صاحب نظران اين حادثه تاريخى را يكى از بزرگترين شهامت هاى حضرت آيت الله خامنه اى (دام ظله ) مى دانند. مگر در زمان زعامت حضرت حضرت آيت الله بروجردى ؛ ايشان از سران هيئت هاى عزادارى نخواستند كه مثلاً فلان در دسته هاى عزادارى جايز نيست اما با كمال تاءسف مى دانيد كه آنان به يك مرجع دينى جواب جاهلانه و معصيت بارى دادند آنان وقيحانه به يك راهنماى بزرگ عصر و فرزند حضرت زهراعليهاالسّلام عرض كردند كه : ((ما تمام سال را از شما تقليد مى كنيم ، اين ده روز محرم را هم اجازه بدهيد از خودمان تقليد كنيم )) حالا دقيقاً نمى دانيم لكن چيزى به اين مضمون . گمراهى را ببينيد كه به چه حدى رسيده است اكنون تمام آنها مرده اند و دارند جواب پس مى دهند. جواب آن معصيتى را كه خيال كرده اند عزادارى است . اصلاً چكيده مفهوم حب و عشق و ولايت يعنى اطاعت . همين . و هيچ تبصره و ماده اى هم به دنبالش ندارد.
داستان مرد عربى كه به امر حضرت امام صادق عليه السّلام بى چون و چرا وارد تنور آتش شد(111) ، نيز مى خواهد بگويد كه ولايت يعنى : اطاعت ! اطاعت ! اطاعت ! و ديگر هيچ . تا قبل از صدور اين فتوا احتمال داشت كه قمه زنى را به حساب عزادارى ما بگذارند اما به طور قطع بعد از صدور فتوايى كه اين فرزند حضرت زهراعليهاالسّلام به تمام شيعيان عالم ابلاغ كردند، حقير يقين دارم كه هر شيعه اى در هر جاى عالم اگر قمه بزند، اين قمه را فرق خودش نزده ، بر فرق اسلام و مخصوصاً تشيع زده است . يكى ديگر از آفات تقرب ، برپايى مجالسى است كه به بهانه ((عيد الزهراء)) برپا مى شود و گاهى مشاهده مى شود كه در اين گونه مجالس چنان مفسده ها و معصيت هايى انجام مى شود و كه يقيناً دل شكسته حضرت زهراعليهاالسّلام را مى سوزاند. مثلاً در مجلسى كه دهها جوان و نوجوان مجرد و حتى كودكان كنجكاو حضور دارند يك مداح و بدتر از آن گاهى يك روحانى پشت ميكروفون رفته و به تعريف زننده ترين و ركيك ترين جوك ها مى پردازند كه انسان شرمش مى شود به يك دقيقه از نوار آن گوش كند و متاءسفانه بعد هم به صورت نوار كاست در جامعه اسلامى پخش مى شود. جامعه اى كه تحت شديدترين شبيخون هاى فرهنگى قرار دارد و بر مداحان و وعاظ است كه به اين تهاجم ناجوانمردانه به مقابله برخيزند. كدام عيد الزهراء؟ اين روز بزرگترين عزا براى آن بانوى فاضله است . بانويى كه ادب و تربيت حضرت ابوالفضل عليه السّلام قطره اى است در برابر ادب او. به نظر اين حقير مراجع بايد يك بار براى هميشه هم كه شده ، قيام كنند و تكليف مراسم عزادارى و جشن هاى مربوط به ائمه را كه اساس تفكر شيعى است روشن كنند، قبل از آن كه ما گمراه شده و اين مراسم را به تحريف بكشيم . متاءسفانه ما هنوز هم يك دستورالعمل تدوين شده كلاسيك از طرف مراجع نداريم كه چه چيزهايى موجب وهن واقعه كربلا مى شود و چه چيزهايى به وهن تشيع مى انجامد. يك مداح الگوى امانت دارى است مخصوصاً در رابطه با اشعارى كه مى خواند. مبادا اشعارى را طورى بخوانيم كه حضار تصور كنند كه خود ما آن شعر را سروده ايم . هر شعرى بايد با ذكر نام شاعر و يا تخلصش خوانده شود تا حق آن شاعر هم توسط مداح ادا شده باشد.
...يكى ديگر از خصوصيات يك مداح سوزاندن است . ليكن اول بايد خودش رسم سمندرى بياموزد تا بتواند دلها را بسوزاند.
خلوص در عشق ورزى ، اقتدا كردن به پروانه است .
يك مداح با ازدواج دينش را كامل مى كند. مداح جوان بايد زودتر ازدواج كند و سعى كند تا دوران تجرد كوتاهى داشته باشد همان طور كه هيچ انسانى از سقوط به مهلكه عصيان در امان نيست ما مداحان نيز از اين قاعده مستثنى نيستيم .
استغفار ذكر مدام يك مداح است .
روخوانى قرآن به طور صحيح از واجبات مداحى است .
دانستن ادبيات فارسى ، متون اسلامى ، احاديث ، روايات و مقتل شناسى نيز از اهم مسائل و وسائل مداحى است .
يك مداح بايد زود به مجلس بيايد و دير هم برود و اداى مداحان حرفه اى را در نياورد البته اين در صورتى است كه خيلى مشغله نداشته باشد(112) .
قلم ، بى صبرانه پايان تكاپو را به انتظار نشسته و مدام مهمانى انگشتان را ترك مى گويد و بر بستر سپيد كاغذ مى آرمد، اما چشمان انتظار هنوز به در دوخته شده و ماه غرق در تماشاست و همه آمدن تو را انتظار مى كشند. خدا كند كه بيائى ...
پايان

fehrest page

back page