در محضر علامه طباطبايى

محمد حسين رخشاد

- پى‏نوشت‏ها -
- ۳ -


401- ر.ك : بحارالانوا، ج 26، ص 1، روايات 1.
402- نهج البلاغه ، خطبه 149.
403- سوره كهف ، آيه ى 110.
404- ر.ك : بحارالانوار، ج 2 ص 284؛ مجمع البيان ، ج 10، ص 23؛ الميزان ، ج 19، ص 284.
405- پرسش : چگونه امام به امام بودن خود پى مى برد؟
پاسخ : در روايتى از امام رضا - عليه السلام - آمده است : آن گاه كه درك كم ترين كم ترينان است و درك نبوت نيز چنين است ، جز اين كه پيامبران راه ديگرى نيز براى تشخيص نبوت دارند كه همان وحى مى باشد.
406- در حديثى از امام - عليه السلام - آمده است : لو كنت بين موسى والخضر، لا خبرتهما انى اعلم منهما و لا نباءتهما ما ليس فى ايديهما، لان موسى و الخضر اعطيا علم ما كان و لم يعطيا علم ما هو كائن الى يوم القيامه و ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اعطى علم ما كان و ما هو كائن الى يوم القيامه فور ثناه من رسول الله صلى الله عليه و آله ؛ (اگر ميان حضرت موسى و خضر - عليه السلام - بودم ، حتما به اطلاع آن دو مى رساندم كه از آگاه ترم و چيزهايى را به آن دو مى گفتم كه در دستشان نيست ، زيرا به حضرت موسى و خضر - عليه السلام - تنها علم وقايع گذشته عطا شده ، و دانش آموزى كه اتفاق مى افتد به آن دو داده نشده است ، در حالى كه دانش وقايع گذشته و رخدادهايى كه تا روز قيامت به وجود مى آيد، همگى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عطا شده است ، و ما نيز آن ها را از رسول خدا صلى الله عليه و آله قطعا به ارث برده ايم) بحارالانوار، ج 26، ص 111، روايت 9، و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 26،، ص 300، روايت 20، ج 17، ص 144، روايت 32؛ ج 26، ص 196، روايت 6 و 7.
407- در روايتى از امام صادق - عليه السلام - آمده است : (( ان الامام اذا شاء اءن يعلم ، علم .)) ؛ (بى گمان امام هرگاه خواست بداند، مى داند) بحارالانوار، ج 26، ص 56، روايت 117؛ و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 26، ص 56، روايت 116.
در روايات ديگر، عمار ساباطى مى گويد از آن حضرت پرسيدم : آيا امام علم غيب مى داند؟ ايشان فرمود: (( لا، ولكن اذا اراد يعلم الشى ء علمه الله ذلك .)) (خير، ليكن هر گاه خواست چيزى را بداند، خداوند آن را به او تعليم مى نمايد).بصائر الدرجات ، ص 315.
408- از جمله در رواياتى از امام صادق - عليه السلام - آمده است : ما من ليله جمعه الا و لاوليا الله فيها سرور.اذا كانت ليله الجمعه وافى رسول الله صلى الله عليه و آله العرش ، و وافيت معه فما اءرجع الا بعلم مستفاد.و لولا ذلك ، لنفذ ما عندنا.؛ (شب جمعه اى نيست مگر اين كه اولياى خدا سرور ويژه اى در آن دارد.هنگامى كه شب جمعه فرا مى رسد، رسول خدا صلى الله عليه و آله با عرش ارتباط برقرار مى كند، و من نيز همواره با او عرش تماس حاصل مى كنم و در نتيجه با علمى كه از آن جا بهره برده ام باز مى گردم .و اگر اين نبود، قطعا آن چه در نزد ما است پايان مى پذيرفت) بحارالانوار، ج 22، ص 552، روايت 9؛ ج 26،ص 90، روايت 9.
409- ر.ك : بحارالانوار، ج 22، ص 333، روايات باب 20.
410- ملاحضه شود رواياتى كه مى فرمايد: رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيمارى پايان عمر گرانبهايش ، اميرالمومنين - عليه السلام - را فرا خواند و در مدت كوتاه هزار حديث ، و يا هزار در از دانش را به آن بزرگوار آموخت كه هر كدام از آن هزار در را مى گشايد: (( يفتح كل حديث (باب) اءلف باب )) بصائر الدرجات ، ص 313، 315، بحارالانوار ج 22، ص 461، روايت 9.
411- سوره نحل ، آيه ى 89.
412- سوره دخان ، آيه ى 3.
413- سوره قدر، آيه ى 1.
414- در بصائرالدرجات ، ص 131 ضمن حديثى از امام صادق - عليه السلام - آمده است : (( به ارواح انبيا و اوصيايى كه از دنيا رفته اند، و نيز به روح وصى اى كه در ميان شما زندگى مى كند، اجازه داده مى شود كه به آسمان صعود كنند تا اين كه به عرش پروردگار برسند...آن گاه انبيا و اوصيا در حالى كه سرشار از شادمانى هستند، و وصى اى كه در ميان شما زندگى مى كند بسيار بسيار به علمش افزوده مى گردد.))
415- ر.ك : بحارالانوار، ج 17، ص 144، روايت 32؛ ج 26، ص 27، روايت 27؛ ص 48، روايت 90 ص 111، روايت 9، ج 46، ص 296، روايت 25، ج 49، ص 30، روايت 2، از آن جمله حماد راوى مى گويد: امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:نحن و الله نعلم ما فى السموات و ما فى الارض و ما فى الجنه و ما فى النار و ما بين ذلك .(به خدا سوگند، ما به تمام آن چه در آسمان ها و زمين اتفاق مى افتد، و به وقايع بهشت و جهنم و رخدادهايى كه در اين ميان پديد مى آيد آگاهيم .)
حماد مى گويد: من از اين فرمايش حضرت مبهوت شدم و به ايشان نگريستم كه حضرت خطاب به من سه بار فرمود: (( ان ذلك من كتاب سپس اين آيه را تلاوت نمود: (و روزى را كه در هر امتى ، گواهى از خودشان بر ايشان بر مى انگيزيم ، و تو را نيز بر اينان گواه مى آوريم .و اين كتاب را كه روشنگر هر چيز، و رحمت و بشارت براى مسلمانان است ، بر تو نازل نموديم) سوره نحل ، آيه ى 89.
سپس باز فرمود: انه من كتاب الله فى تبيان كل شى فيه تبيان كل شى ء؛ (همه اين ها را از كتاب خدا مى دانم ، زيرا آن روشن گر هر چيز است ، و تمام امور را بيان مى كند).بصائرالدرجات ، ص 128، و نيز ر.ك : بحارالانوار ج 29، ص 111، ج 26، روايت 8، ج 47، ص 35، روايت 33، ج 92، ص 85، روايت 19، ص ‍ 86، روايت 20، 21، ص 89، روايت 32، ص 101، روايت 76 و 77.
416- ر.ك : بحارالانوار، ج 23، ص 333، روايت باب 20.
417- سوره اسراء آيه ى 71.
418- سوره غاشيه ، آيه هاى 25، 26.
419- ر.ك : بحار الانوار، ج 7،ص 202، روايت 88،ص 230، روايت 9،ص 264، روايت 19،ص 274، روايت 47؛ ج 8،ص 50، روايت 54 و 57؛ ج 24،ص 267، روايت 32، 33 و 34،ص 272، روايت 51، 52 و 53؛ ج 35،ص 59، روايت 12.
420- ر.ك : اصول كافى ، ج 1، ص 219؛ بحارالانوار، ص 333؛ بصائرالدرجات ، ص 427 و 429.
421- سوره بقره ، آيه ى 195.
422- يعنى خود را واقع در هلاكت مى ديدند، نه اين كه در هلاكت واقع مى ساختند.
423- ر.ك : بحارالانوار، ج 16، ص 291، روايت 157؛ ج 62، ص 207، روايت 1 و 2؛ ج 64، ص 273، روايت 42؛ ج 66، ص 273، روايت 42؛ ج 66، ص 359، روايت 3، ج 84، ص 302، روايت 23، برخى از اين روايات تنها ذكر نموده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را عقرب گزيد و در برخى دارد كه در حال نماز جماعت عقرب آن حضرت را گزيد.
424- سوره آل عمران ، آيه ى 154.
425- سوره نساء آيه ى 113.
426- سوره شعراء آيه ى 193،
427- ر.ك : اصول كافى ، ج 1 ص 272، روايت 2 و 3 ص 389، روايت 3، ص 398: روايت 3 و 4 و 5 ص 442، روايت 10، و ح 2، ص 282، روايت 16.
428- ر.ك : بحارالانوار، ج 17، ص 79، ج 22، ص 75؛ تفسير قمى ، ج 1 ص 152.
429- سوره جاثيه ، آيه ى 23.
430- سوره ى نمل ، آيه ى 14.
431- سوره يوسف ، آيه ى 53.
432- سوره نساء آيه ى 113.
433- سوره يوسف ، آيه ى 24.
434- سوره احزاب ، آيه ى 33.
435- سوره يوسف ، آيه ى 24.
436- سوره نساء، آيه ى 113.
437- سوره نساء، آيه ى 113.
438- مفتاح الفلاح ، ص 150، نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 25، ص 294، روايت 16، ج 63، ص 183، ج 93، ص 282، روايت 23.
439- ر.ك : به سنن النبى ، باب 7، روايت 145، ص 140، نيز ر.ك : مكارم الاخلاق ، ص 38، بحارالانوار، ج 16، ص 217 و...
440- بحارالانوار، ج 22، ص 27، ج 61، ص 212، روايت 75، ج 67، ص 252، روايت 88، و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 22، ص 411، روايت 29؛ ج 67، روايت 88، ج 76، ص 189، روايت 18.
441- اين پرسش و پاسخ درباره ى رواياتى است كه مربوط به قضا شدن نماز صبح آن حضرت است ر.ك : وسائل الشيعه ج 4، ص 283، مستدرك الوسائل ، ج 3، ص ‍ 160 و...
442- سوره فتح ، آيه ى 1 - 2.
443- حضرت استاد در جاى ديگر احتمال ديگرى در آيه فرموده اند و آن ، اين است كه منظور از (ذنبك) در آيه ، ذنب و گناه امت باشد.
444- سوره ى اعلى ، آيه ى 6 و 7
445- سوره ى هود، آيه ى 108.
446- سوره انعام ، آيه ى 2.
447- سوره ى نحل ، آيه ى 96.
448- سوره ى يونس ، آيه ى 49.
449- سوره اعراف ، آيه ى 34، سوره نحل ، آيه ى 61.
450- سوره واقعه ، آيه هاى 60 و 61.
451- سوره بقره ، آيه ى 28.
452- سوره واقعه ، آيه هاى 60 و 62.
453- سوره واقعه ، آيه هاى 60 و 61.
454- سوره سجده ، آيه ى 10.
455- سوره سجده ، آيه ى 11.
456- به نظر مى رسد اين اشعار از لفظ (ثم) استفاده مى شود: زيرا اين لفظ بيان گر آن است كه ارواح تا روزى كه مردم به سوى پروردگارشان باز گردانيده ، يعنى روز قيامت در اختيار ملك الموت است .
457- سوره سجده ، آيه ى 11.
458- سوره آل عمران ، آيه ى 169.
459- سوره واقعه ، آيه ى 60.
460- سوره واقعه ، آيه ى 61.
461- ر.ك : بحارالانوار، ج 6 ص 235، روايت 52، ص 253، روايت 87، ص 260، روايت 97؛ ج 100، ص 262، روايت 61، ص 82، روايت 104، ص 270، و روايت 128، ج 61، ص 82.
462- با اندكى تفاوت در لفظ، بحارالانوار، ج 6، ص 235، روايت 52، ص 253، روايت 87، ص 260، روايت 97 و 100، ص 262، و روايت 104، ص 270، روايت 128؛ ج 61، ص 82.
463- خداوند متعال در سوره ى مومنون ، آيه 100 مى فرمايد: (( و من ورآئهم برزخ الى يوم يبعثون )) ؛ (و از پشت سر (مرگ) آنان ، تا روزى كه بر انگيخته مى شوند (قيامت) حايلى (برزخ) خواهد بود.)
464- ر.ك : بحارالانوتار، ج 6، ص 198، روايت 51، ص 263، روايت 107، ج 8، ص 211، روايت 205؛ ج 101، ص 79، روايت 39.
465- روايات بحارالانوار، ج 6، ص 270 و 214، ملاحضه شود.
466- سوره ى مومنون ، آيه ى 100.
467- ر.ك : مستدرك الويائل ، ج 2، ص 321، بحارالانوار، ج 79، ص 57؛ مصباح المتهجد، ص 21.
468- ر.ك : بحار الانوار، ج 18،ص 193، روايت 28،ص 237، روايت 38؛ ج 21،ص 57، روايت 8،ص 62، روايت 11،ص 276، روايت 25، ج 22،ص 276، روايت 26،ص 280، روايت 33،ص 282، روايت 41؛ ج 23،ص 112، روايت 19؛ ج 35،ص 213، روايت 17؛ ج 36،ص 369، روايت 233؛ ج 37،ص 48، روايت 25،ص 65، روايت 37؛ ج 42،ص 317، روايت 8؛ ج 51،ص 76، روايت 32؛ ج 82،ص 92، روايت 44، همگى در مورد جعفر طيار - سلام الله عليه -، بحار الانوار، ج 22،ص 274، روايت 21؛ 44،ص 298، روايت 4؛ همگى در مورد حضرت ابوالفضل - سلام الله عليه -.
469- بحارالانوار، ج 6 ص 173، 270، روايت باب 29 و 30 ملاحضه شود.
470- سوره ى دخان ، آيه هاى 10 و 11
471- سوره دخان ، آيه ى 14
472- سوره كهف ، آيه 96
473- ر.ك : بحارالانوار، ج 6، ص 259، روايات باب 6.
474- سوره قيامت ، آيه ى 3 و 4.
475- سوره واقعه ، آيه هاى 51 و 55.
476- سوره صافات ، آيه ى 64.
477- سوره صافات ، آيه ى 65.
478- سوره واقعه آيه هاى 52 و 53.
479- سوره ى صافات آيه ى 69.
480- سوره شورى ، آيه ى 53.
481- سوره ق ، آيه ى 22.
482- سوره نمل ، آيه ى 83.
483- سوره كهف ، آيه ى 47.
484- سوره بقره آيه ى 156.
485- سوره نساء، آيه ى 126.
486- ر.ك : بحارالانوار، ج 3 ص 327، ج 54، ص 284؛ توحيد صدوق ، ص 179.
487- سوره بقره ، آيه ى 156.
488- سوره فصلت ، آيه ى 54.
489- سوره ق ، آيه ى 22.
490- سوره اعراف ، آيه ى 29.
491- سوره قيامت آيه ى 4.
492- سوره اعراف آيه ى 30.
493- سوره قيامت ، آيه هاى 3 و 4.
494- سوره ى يس ، آيه ى 9.
495- سوره غافر، آيه ى 71.
496- سوره يس ، آيه ى 8.
497- سوره ى ق ، آيه ى 22.
498- سوره ى ق ، آيه ى 22.
499- سوره ى تكاثر، آيه هاى 5 و 6.
500- سوره ى انعام ، آيه ى 75.
501- سوره ى بقره ، آيه ى 284.
502- در اصطلاح به هر يك از آن حالات ثابت ، (( ملكه )) مى گويند كه جمع آن ملكات نفسانيه است ، اعم از فضايل يا رذايل .
503- سوره ى آل عمران ، آيه ى 30.
504- سوره قيامت ، آيه هاى 14 و 15.
505- سوره طارق ، آيه ى 9.
506- سوره ى تحريم ، آيه ى 7.
507- سوره بقره ، آيه ى 281.
508- سوره ى آل عمران ، آيه ى 30.
509- سوره ى نساء آيه ى 10.
510- سوره زلزال ، آيه ى 7 و 8.
511- سوره بقره آيه ى 24.
512- سوره بقره ، آيه ى 174.
513- سوره واقعه ، آيه ى 24.
514- سوره انبياء، آيه ى 94.
515- سوره نساء آيه هاى 151 و 150.
516- سوره انبياء، آيه ى 92.
517- اضافه بر اين ، خدمت به خلق هم اگر از مراتب بندگى و خواست خداى متعال به شمار آيد، شرط قبولى آن ايمان است و اعمال به ظاهر نيك كافران به واسطه ى كفرشان حبط مى شود و پاداشى ندارد.براى توضيح بيشتر به سؤال و جواب آينده مراجعه شود.
518- سوره كهف ، آيه ى 105.
519- سوره اعراف آيه ى 8.
520- سوره بقره ، آيه ى 284.
521- سوره آل عمران ، آيه ى 30.
522- سوره قيامت ، آيه هاى 14 و 15.
523- سوره طارق ، آيه ى 9.
524- سوره انعام ، آيه ى 38.
525- سوره نور، آيه ى 41.
526- سوره ى اسراء، آيه ى 44.
527- سوره نور آيه ى 41.
528- سوره نمل آيه ى 18.
529- بلقيس ، ملكه سباء.
530- سوره نمل ، آيه ى 23.
531- سوره نمل آيه ى 24.
532- سوره نمل ، آيه ى 24.
533- سوره نمل ، آيه هاى 25 و 26.
534- سوره نمل ، آيه ى 28.
535- سوره نور، آيه ى 41.
536- سوره اسرا، آيه ى 44.
537- سوره فصلت ، آيه هاى 20 و 21.
538- سوره زلزال ، آيه هاى 4 و 5.
539- سوره مريم ، آيه ى 17.
540- ر.ك : بحارالانوار، ج 8، ص 127، روايت 28، ص 164، روايت 107، ص 286، روايت 13 ج 10، ص 3، روايت 1، ج 60، ص 275، توضيح اين كه در تمام روايات غير از روايات اخير تنها آمده است كه بهشت در آسمان و جهنم در زمين است .و در روايت اخير آمده است كه بهشت در آسمان هفتم و جهنم در انتها و پايين ترين نقطه زمين قرار دارد.
541- سوره آل عمران ، آيه ى 133.
542- بدين مضمون : بحارالانوار، ج 8، ص 83 و 84 به نقل از رسول اكرم صلى الله عليه و آله ؛ ج 10، ص 58، روايت 3 به نقل از اميرالمومنان عليه السلام .
543- سوره آل عمران ، آيه ى 132.
544- سوره انسان (هل اتى )، آيه ى 13
545- سوره واقعه ، آيه ى 30، سوره نساء آيه ى 57، سوره رعد، آيه ى 35، سوره مرسلات ، آيه ى 41، سوره ى يس ، آيه 56، سوره انسان آيه 14.
546- سوره يس ، آيه ى 56.
547- سوره ق ، آيه ى 35.
548- سوره ق ، آيه ى 35.
549- سوره سجده ، آيه ى 17.
550- سوره واقعه ، آيه هاى 39 و 40.
551- سوره واقعه ، آيه هاى 13 و 14.
552- تفسير الميزان ، ج 19، ص 143.
553- سوره محمد، آيه ى 15.
554- سوره واقعه ، آيه ى 19.
555- سوره طور آيه ى 23.
556- سوره فاطر، آيه ى 24.
557- سوره نساء، آيه ى 98.
558- سوره نساء، آيه ى 98.
559- چرا كه مسيحيت باطل را حق و اسلام و قرآن به حق را باطل مى داند.
560- زيرا اين گونه اشخاص كه نعمت هاى مادى آخرت را انكار مى كنند، پس از تحقيق به حق دست نيافته اند و لذا مستضعف به شمار مى آيند؛ نه كافر پس از دست يابى به حق و شناخت آن ، آن را انكار مى كند.
561- بدين مضمون : الميزان ، ج 5، ص 58، و نيز در رابطه با تعيين مفهوم (( استضعاف )) و (( مستضعف )) از ديگاه روايات ر.ك : الميزان ، ج 5، ص 60 و 57.
562- سوره توبه ، آيه ى 106.
563- ر.ك : بحارالانوار، ج 5 ص 288، روايات باب 13.
564- سوره احزاب ، آيه ى 23.
565- سوره بقره آيه ى 23.
566- سوره نور، آيه ى 1.
567- ر.ك : الدرالمنثور سيوطى ، ج 1، ص 7.
568- ر.ك : الدرالمنثور سيوطى ، ج 1، ص 7.
569- ر.ك : الميزان ، ج 13، ص 233.
570- بحارالانوار، ج 2، ص 284، روايت 1؛ ج 10، ص 122 روايت 2.
571- بحارالانوار، ج 2، ص 284، روايت 23، نهج البلاغه ، خطبه 133.
572- سوره ضحى ، آيه 3.ر.ك : تفسير قمى ، ج 2، ص 428.
573- سوره حجر، آيه ى 9.
574- سوره فصلت ، آيه هاى 41 و 42.
575- سوره فصلت ، آيه ى 42.
576- سوره زخرف ، آيه هاى 3 و 4.
577- سوره فصلت ، آيه ى 42.
578- سوره طارق ، آيه هاى 13 و 14.
579- سوره اسراء، آيه ى 35.
580- سوره يوسف ، آيه ى 100.
581- سوره ى كهف ، آيه ى 78.
582- سوره ى كهف ، آيه ى 82.
583- سوره آل عمران ، آيه ى 7.
584- سوره انعام ، آيه ى 43.
585- سوره زخرف ، آيه ى 1 و 4.
586- سوره يوسف ، آيه ى 4.
587- سوره يوسف آيه ى 100.
588- سوره اعراف ، آيه ى 53.
589- سوره يوسف ، آيه ى 100.
590- سوره قصص ، آيه ى 44.
591- سوره كهف آيه ى 82.
592- سوره نساء، آيه ى 36.
593- سوره يوسف ، آيه ى 106.
594- حضرت استاد علامه طباطبايى - رحمة الله - پس از مطرح نمودن آيه نخست ، در كتاب (( قرآن در اسلام )) ص 33 (با اندكى تصرف) چنين مى نگارد:
ظاهر اين كلام نهى از پرسش معمولى بت ها است ، چنان كه مى فرمايد: (و اجتنبوا الرجس من الاءوثان) (دورى گزينيد از پليدى ها كه بت ها باشند) سوره حج ، آيه ى 30، ولى با تاءمل و تحليل معلوم مى شود كه پرستش بت ها براى اين ممنوع بوده است كه خضوع و فروتنى در برابر غير خدا است و بت بودن معبود نيز خصوصياتى ندارد، چنان كه خداى متعال طاعت شيطان را عبادت او شمرده و مى فرمايد: الم اعهد اليكم يا بنى آدم اءن لا تعبدوا الشيطان ؟ (آيا فرمان ندادم به شما اى بنى آدم كه شيطان را مپرستيد) سوره يس ، آيه ى 60.
و با تحليلى ديگر معلوم مى شود كه در طاعت و گردن نهادن انسان ، ميان خود و غير فرقى نيست ، چنان كه از غير نبايد اطاعت كرد، از خواسته هاى نفس در برابر خداى متعال نبايد اطاعت و پيروى نمود، چنان كه خداى متعال اشاره مى كند: (( افراءيت من اتخذ الهه هواه ؟ )) ؛ (آيا ديدى كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود قرار داده ؟).سوره ى جاثيه ، آيه ى 3.و با تحليل دقيق ترى معلوم مى شود كه اصلا به غير خداى متعال نبايد التفات داشت و از وى غفلت نمود، زيرا توجه به غير خدا همان استقلال دادن به او و خضوع و كوچكى نشان دادن در برابر اوست ، و اين ايمان ، روح عبادت و پرستش مى باشد.خداى متعال مى فرمايد: (( و لقد ذراءنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس )) .تا آن جا كه مى فرمايد: (( اولئك هم الغافلون )) ؛ (سوگند مى خورم ما بسيارى از جن و انس ‍ را براى جهنم آفريديم ...آنان همان غفلت كنندگان (از خدا) هستند). سوره ى اعراف ، آيه ى 179.
چنان كه ملاحظه مى شود از آيه ى كريمه (( لا تشركوا به شيئا )) ابتدا فهميده مى شود كه نبايد بت ها را پرستش نمود، و با نظرى وسيعتر روشن مى شود كه نبايد انسان از ديگران - به غير خدا - پرستش كند، و با نظرى وسيعتر از آن انسان حتى از دلخواه خود نبايد پيروى كند، و با نظر وسيع تر از آن نبايد از خدا غفلت كرد و به غير او التفات داشت .همين ترتيب ، يعنى ظهور يك معناى ساده ى ابتدايى از آيه و ظهور معناى وسيع ترى به دنبال آن و هم چنين ظهور و پيدايش معنايى در زير معنايى در سرتاسر قرآن مجيد جارى است ، و با تدبر در اين معانى ، معانى حديث معروف كه از پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - ماءثور و در كتب حديث و تفسير نقل شده است كه : ان للقرآن ظهرا و بطنا، و لبطنه بطنا الى سبعه ابطن روشن مى شود.
بنابر آن چه گذشت ، قرآن مجيد ظاهر دارد و باطن ، (( يا ظهر و بطن )) كه هر دو از كلام اراده شده اند جز اين كه اين دو معنى در طول هم مرادند، نه در عرض ‍ همديگر.نه اراده ى ظاهر لفظ باطن را نفى مى كند، و نه اراده ى باطن مزاحم اراده ى ظاهر مى باشد.
595- سوره نحل ، آيه ى 89.
596- مخفى نماند كه حضرت استاد - رحمة الله - در جاى ديگر فرمودند كه قرآن براى اهل تقواى هدايت ويژه دارد.چنان كه خداوند متعال در سوره بقره آيه 2 مى فرمايد: اين كتاب كه ترديدى در آن نيست رهنمودى براى تقوا پيشگان است .و نيز اهل بيت عصمت به دليل آيه ى (لا يسمه الا المطهرون) (جز پاكان بدان دسترسى ندارند) سوره واقعه ، آيه ى 79.به ضميمه آيه ى تطهير (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل بيت و يطهر كم تطهيرا) (خداوند اراده فرموده كه پليدى و آلودگى را از شما خاندان پيامبر بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند) سوره احزاب ، آيه 33.
597- سوره ى طه ، آيه ى 5.
598- سوره فجر، آيه 32.
599- سوره آل عمران ، آيه ى 7.
600- آيه نجوى عبارت است از آيه 12، سوره مجادله كه مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجواكم صدقه (اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر گاه با پيامبر گفت و گوى محرمانه مى كنيد، پيش از گفت گوى محرمانه خود صدقه اى تقديم بداريد) و آيه ناسخ آن عبارت است از آيه 13، سوره مجادله كه مى فرمايد: (آيا ترسيديد كه پيش از گفت گوى محرمانه خود صدقه هايى تقديم داريد؟و چون نكرديد و خدا هم بر شما بخشود...) براى توضيح بيشتر به الميزان ، ج 19، ص 219، رجوع شود كه استاد بزرگوار - رحمة الله - روايتى را از كتاب (( الدر المنثور )) سيوطى نقل كرده كه على - عليه السلام - فرمود: (( در كتاب خدا، آيه اى است ؟ هيچ كسى جز من ، نه قبل و نه بعد از من بدان عمل نكرده است و آن آيه ى نجوى است كه من بعد از نزول آن يك دينارى را كه نزدم بود، به ده درهم فروختم و هر گاه كه مى خواستم با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله گفت گوى محرمانه نمايم ، پيش از آن يك درهم صدقه مى دادم تا اين كه اين آيه با آيه ى ديگر نسخ شد و هيچ كس جز من بدان عمل نكرد.))
601- سوره نساء آيه 15
602- آيه جلد عبارت است از آيه ى 2 سوره نور كه مى فرمايد: الزانيه و الزانى فاجلدوا كل وحد منهما مائه جلده ؛ (به هر زن زناكار و مرد زنا كار صد تازيانه بزنيد) اين آيه عبارت (او يجعل الله لهن سبيلا) را كه در سوره نسا ذكر شده است بيان مى فرمايد براى توضيح بيشتر ر.ك : الميزان : ج 15، ص 89.
603- سوره آل عمران آيه ى 7: فاءما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشبه منه ابتغاء تاءويله .
604- سوره بقره آيه ى 106.
605- سوره بقره ، آيه ى 106.
606- سوره مائده ، آيه ى 64.
607- سوره واقعه ، آيه هاى 77 و 79.
608- تهذيب ج 1 ص 127، روايت 35، ص 133، روايت 3، بحارالانوار، ج 80، ص 309، روايت 20؛ ج 94، ص 402، روايت 4، و وسائل الشيعه ، ج 1، ص 384، روايت 1014،، ص 385، روايت 1106.
609- ر.ك : بحارالانوار، ج 33، ص 269، روايت 534، ج 48، ص 22، روايت 24.
610- سوره ى واقعه ، آيه ى 79.
611- سوره زخرف ، آيه هاى 1 و 4.
612- سور نجم آيه ى 10.
613- سوره نجم ، آيه هاى 42 و 51.
614- سوره روم ، آيه هاى 2 و 5.
615- سوره بقره آيه ى 2.
616- سوره حمد آيه 5.
617- سوره بقره آيه ى 10.
618- سوره بقره آيه ى 26.
619- سوره صف آيه ى 5.
620- سوره بقره آيه ى 185.
621- سوره بقره ، آيه ى 2.
622- سوره عنكبوت ، آيه ى 69.
623- سوره بقره ، آيه ى 2.
624- سوره فاتحه ، آيه ى 6.
625- سوره مائده ، آيه هاى 15 و 16.
626- سوره بقره آيه ى 148.
627- سوره بقره آيه ى 148.
628- سوره اعلى ، آيه ى 3.
629- سوره اعلى آيه هاى 1 و 3.
630- سوره اعلى آيه ى 3.
631- سوره ى طه ، آيه ى 50.
632- سوره انعام ، آيه ى 123.
633- سوره تين ، آيه ى 4.
634- سوره سجده ، آيه ى 7.
635- سوره بقره ، آيه ى 254.
636- سوره نساء آيه ى 139.
637- سوره منافقون ، آيه ى 8.
638- آيات قرآنى در رابطه با اين سه موضوع : علم غيب ، توفى و شفاعت به ترتيب زير است :
الف : علم غيب ، خداوند سبحان در سوره نمل ، آيه ى 65، مى فرمايد: (قل يعلم من فى السموت و الارض الغيب الا الله) (بگو: كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، غيب نمى دانند، به جز خدا) و در سوره يونس ، آيه ى 20، مى فرمايد: (فقل : انما الغيب لله) (پس بگو: غيب منحصرا از آن خداست) و در سوره هود، آيه ى 123، مى فرمايد: (و لله غيب السموت و الارض ، و اليه يرجع الامر كله )؛ (و غيب آسمان ها و زمين منحصرا از آن خداست ، و تمام كارها به او باز گردانده مى شود) از اين آيات و نظاير آن بر مى آيد كه علم غيب منحصر به خداى سبحان است ، ولى در سوره ى جن آيه ى 26 مى فرمايد: (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه اءحدا الا من ارتضى من رسول) (خداوند داناى غيب است ، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند، مگر رسولى را كه مورد پسند او باشد) از اين آيه بر مى آيد، كه خداوند علم غيب را به (من ارتضى من الرسول) اظهار مى كند.و از مجموع آيات استفاده مى شود كه خداوند متعال بالذات و رسول او العرض عالم غيب است .
ب - توفى : خداوند در سوره زمر، آيه 42، توفى را منحصرا به خود نسبت داده و مى فرمايد: الله يتوفى الانفس حين (خداوند خود جان ها را به هنگام مرگ آن ها، باز مى ستاند) و در سوره سجده ، آيه 11 به ملك الموت نسبت داده و مى فرمايد: (قل : يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم )؛ (بگو: ملك الموت كه بر شما گمارده شده جانتان را باز مى ستاند) و در سوره انعام ، آيه 61، به فرشتگان و اعوان ملك الموت نسبت داده و مى فرمايد: (( توفته رسلنا )) ؛ (فرستادگان ما جان او را باز مى ستانند.) از مجموع اين آيات نيز بر مى آيد كه توفى بالذات به خدا، و بالعرض به ملك الموت و فرستادگان اسناد دارد.
ج : شفاعت : خداوند سبحان در سوره ى زمر، آيه ى 44، شفاعت را منحصرا به خود نسبت داده مى فرمايد: (قل لله الشفاعه جميعا) (بگو: شفاعت همگى منحصرا از آن خداست) ولى در سوره ى نجم ، آيه ى 26 سوره بقره ، آيه ى 255، و سوره ى يونس ، آيه ى 3 به ديگران نسبت مى دهد، از آن جمله در سوره ى نجم ، آيه ى 26 مى فرمايد: (و لا تغنى شفاعتهم الا من بعد ان ياءذن الله لمن يشاء) (و شفاعت آنان كار ساز نيست مگر بعد از اين كه خداوند به هر كس خواست اذن دهد.)
639- سوره ى ذاريات ، آيه ى 49.
640- سوره ى ص ، آيه ى 29.
641- سوره يس ، آيه ى 36.
642- سوره نحل ، آيه ى 9
643- سوره انعام ، آيه ى 42.
644- سور يونس ، آيه ى 62،
645- سوره بقره ، آيه هاى 155 و 156.
646- سوره بقره ، آيه ى 215.
647- سوره ى مائده آيه ى 16.
648- سوره حشر، آيه ى 23.
649- سوره عنكبوت ، آيه ى 69.
650- سوره فاتحه ، آيه ى 6.
651- سوره قدر آيه ى 5.
652- سوره بقره ، آيه 264.
653- سوره بقره ، آيه ى 257.
654- سوره جاثيه ، آيه ى 23.
655- سوره ى جاثيه ، آيه ى 23.
656- سوره انعام ، آيه ى 153.
657- سوره نساء، آيه هاى 68 و 69.
658- سوره يس ، آيه ى 61.
659- سوره احزاب ، آيه ى 33.
660- سوره احزاب ، آيه ى 33
661- سوره انسان ، آيه هاى 512.
662- سوره بقره ، آيه ى 177.
663- سوره بقره ، آيه ى 177.
664- سوره بقره : آيه ى 177.
665- سوره انفال ، آيه ى 44.
666- سوره بقره آيه ى 47 و 122.
667- سوره يونس ، آيه ى 62.
668- سوره يوسف ، آيه ى 101.
669- سوره بقره ، آيه 257.
670- سوره يونس ، آيه 62.
671- سوره ضحى ، آيه ى 7.
672- سوره بقره ، آيه ى 286.
673- سوره مجادله ، آيه ى 11.
674- مشابه آن در: بحارالانوار: ج 1، ص 225، روايت 17.