مرزها

آيت الله العظمى گرامى قمى

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - الاسلام شهادة ان لااله‏الاالله و التصديق برسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و به حقنت الدماء و عليه جرت المناكح والمواريث... اصول كافى ج 2 ص 256 ط،تهران.
(2) - البته ميان كفر و نجاست هم ملازمه‏اى نيست وفى المثل بعضى از فقهاى شيعه منكران رسالت پيامبر را ـ اگر از اهل كتاب باشند ـ كافر مى‏دانند ليكن نجس نمى‏دانند.
(3) - اين كه دركلمات فقهاء اين گروه در حكم كفار حساب شده و رسما جزو كفار محسوب نشده‏اند از اين جهت است كه عقائد اوليه اسلامى را قبول دارند فقط چون بر ضد حكومت مركزى امام معصوم قيام كرده‏اند يا لازمه‏اش خروج از مكتب است و مى‏توانيد بگوئيد حكمى سياسى است.
(4) - غير از دشمنى ودشنام به ائمه يا پيامبر كه در حقيقت جنبه سياسى دارد و به تعبير فقهاء محكوم به كفر هستند .
(5) - عروه الوثقى، بحث نجاسات.
(6) - ايشان در تحرير الوسيله مى‏نويسد: كافر نجس كسى است كه به دينى جز اسلام معتقد باشد و يا اسلام را بپذيرد ليكن آن چه را كه به ضرورت از دين مى‏داند انكار كند به طورى كه به انكار رسالت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يا تكذيب آن حضرت و يا اشكال گرفتن بر شرع آن حضرت برگردد و ياكار و گفتارى از او سر زند كه موجب كفرش شود (حتما منظورشان از اين قسمت اخير كارهائى چون خراب كردن كعبه و سوزاندن قرآن مى‏باشد). عدم تصريح به نام امام در متن به اعتبار فشار ساواك در آن زمان، و جلوگيرى از نشر كتاب بوده است.
(7) - عقايد مزبور از حواشى آقايان بر كتاب عروة الوثفى كه جداگانه به چاپ رسيده استخراج شده است.
(8) - رسائل ص 172و 173 چاپ رحمت الله.
(9) - رسائل ص 172،173.
(10) - به رعايت اختصار از نقل ساير اقوال خوددارى شد، مى‏توانيد به كتاب‏هاى مقاصد العليه شهيد ثانى ص 24 وتلخيص الشافى تأليف شيخ طوسى ص 252 و اوائل المقالات شيخ مفيد ص 38 و شافى سيد مرتضى ص 188 ومتشابه القران ابن شهر آشوب ص 218 ج 1 ط بع تهران و... مراجعه مائيد.
(11) - قال الصادق عليه‏السلام (ج 2 اصول كافى ص 24 تهران)... الايمان معرفة هذا الامر، مع هذا، (الاسلام) فاذا اقربها و لم يعرف هذا الامر كان مسلما و كان ضالّا ايمان علاوه بر معرفت اسلام، شناخت اين امر (امامت ما) است، اگر اسلام را قبول داشت ولى اين امر را به رسميت نشناخت، مسلمان است ولى گمراه.»
(12) - آن چه گفتم نظر خودم بود ولى در خصوص ولايت باطنى و افضليت بر پيمبران، بحث‏هاست، چنان كه بسيارى از اهل تسنن واز جمله فخر رازى در شفاعت نيز سخنى دارند اگردر بحث‏هاى آينده فرصتى پيش آمد متعرض مى‏شوم.
(13) - آيه 4 قصص.
(14) - «قل هوالقادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا»...آيه 65 انعام.
(15) - «ولا تكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانو شيعا» آيه 32 روم.
(16) - و خود اين روشن نبودن در طول قرن‏ها بزرگترين شاهد اعتقادى نبودن آن (باصطلاح من) است كه عدم اعتقاد به آن به اصل اسلام و يا تشيع شخص نمى‏زند.
(17) - در اين مسأله و مانند آن مى‏خواهم بگويم وجدان ساده مردم حقيقت رامى يابد، مى‏داند كه نه چبر است و نه تفويض، لذا نماز مى‏خواند و فحشاء را جرم مى‏شمارد، و در هر كارى هم از خدا مدد مى‏جويد، ولى وقتى پاى استدلال عقل و نقل جلو مى‏آيد عاجز مى‏شود و نزاع در مى‏گيرد، وبه اين جهت ميگوييم چه لزوم دارد اين گونه مسائل در نزد عوام كه هنوز روشن نشده‏اند طرح شود.
(18) - علم يك نقطه است و نادانان آن را زياد مى‏كنند. سند حديث را نمى‏دانم درست است يا نه؟
(19) - وسائل الشيعه كتاب القضاء.
(20) - اين شعر حافظ يك معناى دقيق فلسفى درستى دارد.
(21) - «لا تستئل عما لا يكون ففى الذى قد كان لك شغل» نهج البلاغه.
(22) - از نظر بحث فلسفى، كلام خدا هم به طور ذاتى تصور مى‏شود، و هم به‏طور كلام مخلوق قديم، و هم كلام حادث مخلوق، و اما نزول قرآن كريم با اين خصوصيت قطعا حادث است.
(23) - ولايستحين احد منكم اذا سئل عمالا يعلم ان يقول لا اعلم «نهج البلاغه.»
(24) - اين جمله در زيارت جامعه كبيره است و يك معناى صحيح فلسفى دارد، و احاديث ديگرى هم در همين زمينه آمده است، اجمالا اين تعبيرات اشاره به مراتب پيش از طبيعت آن‏ها دارد كه در مراتب علت بوده‏اند چون هر پديده حادثى بالاخره به اولين ماده، و آن هم به مجردات بر ميگردد چنان كه در كمالات فعليش هم به مجردات مرتبط است.
(25) - يعنى معتقد به توحيد و يك خداست!! بيچاره حرف خود را نمى‏فهميد.
(26) - لقاءالله چاپ تهران.
(27) - كلمه عشق كه نوعا به خدا اطلاق نمى‏شده است به اين جهت بوده كه در آن محيط و آن زمان‏ها نوعا به عشق‏هاى پست اطلاق مى‏شده است .و در حديث مفضل بن عمر از امام صادق عليه‏السلام هم همان عشق كوبيده شده است، البته اطلاق كلمه «عاشق» بر خدا غلط است زيرا عشق حاكى از يك نقص است، ولى ما عاشق او باشيم غلط نيست. پيدا است كه ما ناقصيم و دنبال كامل. والبته نزاع در لفظ نداريم عشق بگوييد يا محبت كامل. قرآن كريم علامت مؤمن را شدت محبتش به خداوند مى‏داند كه خدا را از همه چيز (و حتى از خودش) بيشتر دوست بدارد و لازمه اين حرف فنا كردن خود در راه دوست است (اگر دوست بخواهد) واين همان عشق است «والذين آمنوا اشد حبا لله» 165 بقره.
(28) - «وجهت وجهى للذى... ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين» ـ نماز و عبادتم و همه زندگى و مرگم براى خداست.
(29) - الهى الهمنى ولها بذكرك الى ذكرك، و همتى فى روح نجاح اسمائك و محل قدسك،... الهى هب لى كمال الانقطاع اليك... حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور (به كتاب مفاتيح الجنان، اعمال ماه شعبان، رجوع شود).
(30) - و اين هم نشان دهنده خاصيت تحرك شيعه است كه انقلاب‏هاى ملى ومذهبى عمومى درطول تاريخ اسلام، بيشتر در ميان شيعه بوده است و اين از آن جهت بود كه اسلام متحرك وزنده در شيعه، اصالت خود را حفظ كرده است و به قول دكتر عبدالرحمت بدوى مصرى حقيقت انقلابى اسلام تنها در شيعه است .
(31) - مرحوم آيت اللّه مرعشى قدس‏سره اين چند مسئله هندى را ازكتاب «خانم انگليسى» برايم نقل فرمودند. خودم آن كتاب را نديده‏ام.
(32) - در آيه قرآن «اطيعوالله واطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» ازخداوند اطاعت كنيدواز پيامبر و آنها كه امور شما به دست آن هاست اطاعت كنيد 59 نساء.
(33) - نهج البلاغه: عقب ماندگان بايد خود را به اهل بيت برسانند و آن‏ها كه غلو كرده پيش افتاده‏اند بايد به سوى آن‏ها برگردند.
(34) - به دست خود خويشتن را به هلاكت نيفكنيد سوره بقره آيه 195.
(35) - تفسير مجمع البيان ج 2 ص 289.
(36) - البته مسلك خاص وهابيت با اين نام بعدا پيدا شده ولى خلاصه حرفشان پيش از اين در ميان مخالفين عليهم‏السلام بوده است.
(37) - مجلسى (ره) كه در مسائل ديگرى همچون انكار معراج جسمانى به حدى حساس است كه آن را تا سر حد الحاد وكفر مى‏رساند، در مسئله علم امام بدون كوچكترين جمله‏اى رد مى‏شود.
(38) - ص 214 چاپ رحمت اله.
(39) - ص 182 ج 1 چاپ جديد جواهر.
(40) - همان صفحه.
(41) - چيزى كه در اين بحث موجب آرامش دل باشد از ميان روايات مختلف به دستم نيامد.
(42) - اگر بخواهند بدانند مى‏دانند.
(43) - 255 بقره، فعلا درمعناى شفاعت سخنى ندارم .به هر معنى كه گفتيم اين مسلم است كه منوط باذن خداوند است.
(44) - كسى نوحه مرگ تو را نسرايد كه آن بر اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روز سختى است اگر تو در خاك نهان شدى علم و توحيد هم در تو اقامت گرفته اين بطريق حلى مى‏گويد: راه دوم بيان قداست مفيد قدس‏سره مطلبى است كه همه شيعه روايت كرده و پذيرفته‏اند كه امام زمان عليه‏السلام سه نامه (هر سال يك نامه) براى او فرستاده است. قسمتى از نامه حضرت اين است كه در «للاخ السديد والولى الرشيد الشيخ المفيد ابوعبداله محمد بن محمد بن النعمان ادام الله اعزازه، سلام الله عليك، ايهاالوالى المخلص فينا باليقين... قداذن لنا فى تشريفك بالكتابه.» قاموس الرجال ج 8 ص 365.
(45) - كه متن آن گواه بر صحت آن است. اشكال مجهول بودن برخى وسائط حديث (به نقل شيخ طوسى در تهذيب) مشكلى نيست. متن زيارت به حدّى پخته و قوى است كه راوى مجهول را هم معلوم الحال مى‏كند!
(46) - قاموس الرجال ج 4 ص 418 نقل از امام صادق عليه‏السلام
(47) - همان مدرك 420.
(48) - همان مدرك، برخى تصور مى‏كنند جمله: «السلمان منا اهل البيت» فقط يك جا گفته شده آن هم به وسيله پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حفر خندق، يعنى سلمان در گروه ما حفر كند، ولى اشتباه مى‏كنند اين جمله در مواردى متعددى، از زبان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه رسيده است.
(49) - تحقيق زمان وفات سلمان را در بحث كنز در كتاب «مالكيت خصوصى در اسلام» به قلم اين جانب ببيند.
(50) - قاموس الرجال تسترى.
(51) - صدوق در كتاب «عيون اخبار الرضا» به نقل قاموس الرجال.
(52) - همان مدرك از محاسن برقى.
(53) - البته صوفيان كنونى نوعا از حقيقت خودشان نيز منحرف شده‏اند و حتى بسيارى از رهبران آن‏ها از بهترين مواهب زندگى و وسائل ذوق برخوردارند واستراحت در باغ‏هاى مصفا وكنار نهر آب و مجلس انس را بر ورود در غوغاى زندگى ترجيح مى‏دهند. البته هستند كسانى از آن‏ها كه بدون تشريفات و زخارف دنيوى زندگى مى‏كنند ليكن همان طور كه قبلاً نفس انشعاب و گروه بندى در برابر فقها و علماء دين كه وارثان ائمه عليهم‏السلام هستند به ضرر اسلام است.
(54) - چه بسا حقايق علمى كه اگر بگويم خواهند گفت تو از بت پرستان هستى.
(55) - گوهر مراد ص 453.
(56) - ص 175 ج 9 اسفار طج و ص 185به بعد.
(57) - تفسير الميزان ج 13 چاپ تهران ص 31.
(58) - آيا برخى آيات كتاب الهى را باور داريد و برخى راكافر مى‏شويد... بقره آيه 85.
(59) - بحارج 18 چاپ جديد ص 289.
(60) - همچون قسمهاى احساسى وغير جدى كه در قرآن كريم سوگند لغو ناميده شده و حكمى ندارد.
(61) - نحن معاشر الانبياء لا نورث در هماولادينارا، ما تركناه فهو صدقة.
(62) - يوم تبلى السرائر آيه 9 طارق.
(63) - هر كسى كه پيش از قيام امام زمان عليه‏السلام براى گرفتن حق يا از ميان بردن باطلى قيام كند بلايا ا را گرفته و باعث ناراحتى بيشتر ما و شيعيان مى‏شود.
(64) - كافى تأليف شيخ كلينى قده، ج 7 ص 246.
(65) - همان مدرك.
(66) - تفسير الميزان ج 5 ص 354.
(67) - گويا منظور اين بوده كه فرد مشكوكى بوده باشد كه احتمال دارد با اساس حكومت اسلامى مخالف بوده و يا وابسته به دولت اجنبى باشد كه آن دولت ضد حكومت اسلام است.
(68) - النهاية تأليف شيخ طوسى قده،ص 720.
(69) - تحرير الوسيله ج 2 ص 49.
(70) - «انما جعلت التقيه ليحقن بهاالدما فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه.»
(71) - و از اينجا به سستى سخن ژان پل سارتر واقف مى‏شويم كه مى‏گفت «گوشه گيران اجتماع به مراتب از رزمندگان وشهدا در جنگ‏هاى ولو به حق، برترند زيرا كه آن‏ها اگر كشته نمى‏شدند مخالف خود رامى كشتند» مگر با سكوت و گوشه‏گيرى دامن انسان پاك مى‏ماند؟ با اين كه بشر طبعا يا جبرا اجتماعى است.
(72) - از رحمت خدا مأيوس نشويد سوره يوسف.
(73) - پناه مى‏برم به خداوند... از شر آن‏ها كه در روابط اجتماعى اخلال مى‏كنند و با دميدن در گره‏ها، مشكل تازه‏اى به وجود مى‏آورند.
(74) - مربوط به ساليان قبل از پيروزى انقلاب در يكى از شهرهاى مركزى بود كه عيب يك عالمى اين بود كه نماز جمعه مى‏خواند يعنى مثل سنى هاست!
(75) - اى پيامبر آن چه بر تو نازل شد به مردم بگو و گرنه رسالت خود راانجام ندادهاى آيه 67 مائده.
(76) - مائده آيه 55 هماناولى شما خداوند است و پيامبرش و آنهائى كه ايمان آورده‏اند، آنهاكه نماز مى‏خونند و درحال ركوع زكات مى‏دهند.
(77) - سوره شورى آيه 9.
(78) - بقره آيه 257.
(79) - جاثيه آيه 19.
(80) - انعام آيه 51.
(81) - الاسرى آيه 111.
(82) - سوره بقره آيه 282.
(83) - آل عمران آيه 122.
(84) - نهج البلاغه عبده ج 2 ص 184.
(85) - انعام آيه 127.
(86) - مفردات
(87) - مگر چيزهايى كه به هيچ وجه جانشينى ديگرى ممكن نيست، مانند ازدواج كه شخص ديگر نمى‏تواند به جاى شوهر در كليه امور قرار گيرد.
(88) - الميزان، ج 6 ص 10.
(89) - همانا سرپرستى شما خداوند و پيامبرش و آن مؤمنينى هستند كه نماز مى‏خوانند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.
(90) - «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فمابلغت رسالته و الله يعصمك من الناس» سوره مائده آيه 67.
(91) - «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى» مائده آيه 3.
(92) - كافى با سند صحيح از زراره و فضيل و بكير و محمد بن مسلم و بريد كه همگى از امام باقر عليه‏السلام شنيده‏اند.
(93) - تحير شيخ سليم رئيس دانشگاه از هر و مفتى اهل تسنن را در كتاب المراجعات كه شرح مباحثه او با مرحوم سيد شرف الدين است ببينيد.
(94) - وسائل ابواب مقدمة العبادات.
(95) - كتاب «الحج» عروة الوثقى.
(96) - ... «قلت يكون امامان؟ قال لا، الّا واحد هما صامت» پرسيدم دو امام مى‏شود فرمود نه! مگر اين كه يكى ساكت باشد. (يعنى حكومت بالفعل نداشته باشد چون حضرت حسين عليه‏السلام در زمان امام حسن) اصول كافى «باب» ان الارض لا تخلو من حجة حديث اول
(97) - تحرير الوسيله ج 1 ص 4.
(98) - عروة الوثقى مسئله 33 مباحث تقليد.
(99) - من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.
(100) - 591 ابواب جهاد العد و وسائل.
(101) - 601 همان مدرك.
(102) - مى‏فرمايد كه اگر نماز هم به ضرر دنيايشان بشود ترك مى‏كنند.
(103) - 4710 جهاد النفس وسائل.
(104) - جواهر چاپ جديد ج 13 ص 278 سطر 13.
(105) - نساء آيه 95: «فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما درجات منه و مغفرة و رحمة»
(106) - ابن حجر عسقلانى به نقل «الرد على الصراع بين الوثنيه والاسلام» تأليف الامام الخنيزى اين حديث را نقل كرده كه پيامبر فرمود: «لا يجوز احد الصراط الاباذن على»: احدى از پل صراط در قيامت عبور نمى‏كند مگر با اجازه على! مرحوم خنيزى مى‏گويد در روايات شيعه چنين حديثى نداريم. ليكن مرحوم مجلسى در بحار در بحث صراط از پيامبر اكرم نقل مى‏كند كه من و علامه نزد صراط ايستاده‏ايم و اجازه عبور مى‏دهيم.
(107) - مرحوم آيت الله آخوند همدانى (ره).
(108) - سوره فتح.
(109) - استاد علامه آقاى طباطبائى.
(110) - البته مى‏فرمودند: خودم كتاب مجلى را نديده‏ام و تنها شنيده‏ام.
(111) - كلماتى كه در اين دو سه صفحه ذكر شد مربوط به حوادث سال‏هاى اواخر دهه پنجم از قرن حاضر (قرن چهاردهم ـ مى‏باشد كه بر سر يك كتاب كه كسى درباره كربلا نوشته بود و اظهار كرده بود كه هدف امام حسين عليه‏السلام از قيام، گرفتن حكومت بوده است، به وجود آمده بود، لازمه حرف او اين بوده كه امام حسين نمى‏دانست كه موفق نمى‏شود. كتاب‏ها عليه آن نويسنده نوشته شد. خطابه‏ها ايراد شد، رؤساء ساواك شاه در شهرهاى مختلف نزد برخى علماء مى‏رفتند و فشار مى‏آوردند كه چرا ساكت هستيد، امام حسين به مورد اهانت واقع شده است چنان كه در سال 44 هنگام تبعيد من، و در سال 52 در زندان كميته، مقامات ساواك به من فشار مى‏آوردند كه چرا فلان عالم در برابر بهائيها مبارزه نمى‏كنى و با شاه و حكومت در افتاده‏اى!!
(112) - 54 ابواب ضلوه الجماعه، وسائل، بسند صحيح.
(113) - 58 ابواب ضلوه الجماعه، وسائل به سند صحيح.
(114) - و اخيرا كتاب‏هاى زيادى كه در سعودى و امارات و برخى كشورهاى ديگر عليه شيعه نوشته شد و انواع اتهامات را بر سر شيعه وارد آورده‏اند.
(115) - 521 جهاد وسائل.
(116) - اخباريون عده‏اى از علما بوده‏اند كه معتقد بوده‏اند علم اصول زائد است و مستقيما بايد با مفاهيم روايات آشنا شد و به اصطلاح همه بايد با تحقيق خود عمل كنند، تقليد را باطل مى‏دانند در موارد شبهات تحريمى احتياط را واجب مى‏دانند و البته موارد اختلاف زيادى با بر علما اصولى داشته‏اند كه برخى 30 مورد را ذكر كرده‏اند.
(117) - رسائل شيخ ص 92 چاپ رحمت‏الله .
(118) - «اطلبوا العلم و لو بالصين فان طلب العلم فريضة على كل مسلم» ص 180 ج 1 بحار.
(119) - قرب الاسناد حميرى از اين ظريف از اين علوان از امام صادق عليه‏السلام از... پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله .
(120) - «كل مالم يخرج من هذا البيت فهو باطل»: بصائر الدرجات.
(121) - بحار ج 2 ص 88.
(122) - به خاتمه مستدرك و مقدمه من لا يحضر مراجعه شود.
(123) - به خاتمه مستدرك مرحوم نورى و مقدمه «نهايه» چاپ نجف مراجعه شود.
(124) - منظور امالى سيد مرتضى است نه صدوق.
(125) - مجمع البيان سوره حديد
(126) - در اسلام رهبانيت نيست.
(127) - نهج البلاغه ط 254.
(128) - شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحرانى.
(129) - كسى كه بميرد و امام زمانش را نشناسد همچون مردگان دوران جاهليت است.
(130) - سفينه البحار نهج البلاغه ص 268 ترجمه فيض