شيوه مناظرات انبيا و امام صادق (عليهم السلام)

سيده فاطمه حسينى ميرصفى

- ۲ -


جدل صناعتى است علمى كه به وسيله آن قادر شوند بر اقامه حجت از مقدمات مسلمه (33) بر هر مطلوبى كه بخواهند و محافظت هر وضعى كه اتفاق افتد بر وجهى كه نقض بدان متوجه نشود بر حسب امكان .(34)
بنابر اين چون جدل عبارت است از بحث و سؤ ال و جواب ميان دو فرد به گونه اى خاص ، لذا كسى كه از عقيده اى دفاع مى كند ((حافظ وضع )) يا ((مجيب )) ناميده مى شود. از آنجايى كه از دليل و عقيده اى كه به آن ملتزم است ، دفاع مى كند، حافظ وضع است و به خاطر اين كه به سؤ ال هاى خصم خود پاسخ مى دهد، مجيب است . اين فرد همواره تلاش مى كند به امرى ملزم نشود. فردى كه مى خواهد عقيده او را نقض كند، ((سائل )) يا ((ناقض ‍ وضع )) ناميده مى شود و تلاش مى كند وضعى را خراب نمايد.
انواع جدل
با توجه به اين كه جدل از عناوينى است كه در فرهنگ قرآنى و روايى گاهى با مذمت و نكوهش همراه بوده و خداوند نيز آن را به عنوان پاسخ گويى به شيوه هاى جدلى معاندين و دشمنان اسلام به پيامبر دستور فرموده تا جدال را به كار گيرد نه به شيوه اى كه آنها از آن استفاده مى كردند، بلكه دستور داده تا ((جدال اَحسن )) نمايد و در اين صورت به جدل ، رنگ هدايتى و حق جويى را بخشيده است ؛ لذا دو نوع جدل داريم كه عبارتند از: 1. جدل به اَحسن ، 2. جدل به غير اَحسن
1. جدال به اَحسن
امام صادق عليه السّلام در پاسخ شخصى كه تصور مى كرد جدال به طور كلى حرام و ممنوع است ، فرمودند: جدال به غير اَحسن در اسلام نهى شده است ، ولى آيا نشنيده ايد كه قرآن مى فرمايد:
و لا تجادلوا اءهل الكتاب إ لّا بالّتى هى اءحسن (35)
و با اهل كتاب جز به شيوه جدال اَحسن بحث و مجادله نكنيد.
و آيا نخوانده اى كه فرمود:
ادع إ لى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى اءحسن (36)
اى رسول مردمان را با حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت نما و با بهترين شيوه با آنها مناظره كن .
و حال چگونه است كه مى گويى خداوند جدال را مطلقا حرام نموده است ؟ در صورتى كه خداوند مى فرمايد:
و قالوا لن يدخل الجنّة إ لّا من كان هودا اءو نصارى تلك اءمانيُّهم قل هاتوا برهانكم إ ن كنتم صادقين (37)
گفتند: هرگز به بهشت راه نيابند جز يهوديان و نصارى . اى پيامبر بگو اين فقط آرزوى شماست . بگو برهان خود را بياوريد اگر راستگو هستيد.
خداوند متعال آوردن برهان و دليل را شاهد و گواه راستى و صحت گفتارشان قرار داد و دست يافتن به علم را بر اقامه برهان متوقف نمود. آيا جز در جدال به اَحسن ، برهان آورده مى شود؟
حضرت پس از توضيح جدال به غير اَحسن فرمودند: اما جدال به اَحسن همان است كه خداوند به پيامبرش امر فرمود تا با كسى كه رستاخيز و پس از مرگش را انكار مى كند، به مجادله برخيزد. خداوند مى فرمايد:
و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم (38)
و (آن فرد مشترك ) براى ما مثلى (جاهلانه ) زد و آفرينش خود را فراموش ‍ كرد و گفت اين استخوان هاى پوسيده را باز چه كسى زنده مى كند؟
خداوند متعال در ردّ حرف او به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
قل يحييها الّذى اءنشاءها اءوّل مرّة و هو بكلّ خلق عليم (39)
بگو آن خدايى آنها را زنده مى كند كه اول بار حيات شان بخشيده ، و او به هر خلقتى داناست .
آيا كسى كه از هيچ ، او را آفريده از اين كه پس از پوسيدگى آن را بازگرداند، عاجز است ؟ اما آغاز آن نزد شما سهمگين تر و دشوارتر است از بازگرداندنش .
امام صادق عليه السّلام در ادامه فرمودند، خداوند متعال چنين فرمود:
الّذى جعل لكم من الشّجر الاءخضر نارا فإ ذا اءنتم منه توقدون (40)
آن خدايى كه از درخت سبز (تر و تازه ) براى انتفاع شما آتش قرار داده است تا وقتى كه بخواهيد، برافروزيد.
يعنى زمانى كه خداوند آتش سوزاننده را در درخت سبز و تازه پنهان ساخت و سپس آن را بيرون كشيد، به شما فهماند كه بر بازگرداندن استخوان پوسيده توانمندتر است . پس از آن فرمود:
اءوليس الّذى خلق السّماوات و الاءرض بقادر على اءن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّاق العليم (41)
آيا آن خدايى كه آسمان ها و زمين را آفريد، بر آفرينش مانند شما قادر نيست كه چون مُرديد شما را زنده گرداند؟ آرى البته قادر است و او آفريننده داناست .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: در اين هنگام كه خلقت آسمان ها و زمين در پندارها و توان شما نسبت به بازگرداندن شى ء پوسيده عظيم تر و فراتر است ، پس چگونه است كه كار عجيب تر و دشوارتر در نزد خودتان را بر خدا روا مى داريد، ولى كار آسان تر در نزد خودتان كه اعاده شى ء پوسيده است را براى خداوند قادر، روا نمى داريد؟
سپس فرمودند: اين جدال به اَحسن است ؛ چرا كه كوتاه نمودند و قطع بهانه كافران و از بين بردن شبهه آنها در آن روشن است .(42)
با توجه به اين روايت ، اگر مناظره در راستاى از بين بردن بهانه كافران صورت پذيرد، مطلوب و مُستحسَن است . عذر و بهانه كافران به خاطر جهل و ناآگاهى ، نداشتن حجت و برهان ، بى پاسخ ماندن سؤ الات و... است كه همه آنها در يك مناظره برهانى و هدفدار قابل رفع مى باشد.
در جدال حقّ، هدف تحقير طرف و اثبات تفوق و پيروزى بر او نيست ، بلكه هدف نفوذ در افكار و اعماق روح او است . به همين دليل شيوه مجادله به اَحسن با جدال باطل در همه چيز متفاوت است . لذا شخص ‍ مجادله كننده براى نفوذ در طرف مقابل ، بايد از وسايل زير استفاده كند كه در قرآن مجيد اشارات جالبى به آنها شده است :
1. نبايد اصرار داشته باشد كه مطلب حقّ را به عنوان گفته او بپذيرد، بلكه اگر بتواند كارى كند كه طرف مقابل آن مطلب را نتيجه فكر خود بداند، بسيار مؤ ثرتر خواهد بود. به تعبير ديگر طرف مقابل فكر كند اين انديشه از درون وجود خودش جوشيده و فرزند روح او است تا به آن علاقه مند شود.
شايد سرّ اين كه قرآن مجيد بسيارى از حقايق مهم ، اعم از توحيد، نفى شرك و مسائل ديگر را در قالب استفهام مطرح مى كند و مثلا بعد از ذكر دلايل توحيد مى گويد: ((اء إ له مع اللّه (43)؛ آيا با وجود خداى يكتا، خدايى هست ؟)) همين امر باشد.
2. بايد از هر چيزى كه حس لجاجت طرف مقابل را برمى انگيزد خوددارى نمود. قرآن مجيد مى گويد:
و لا تسبّوا الّذين يدعون من دون اللّه فيسبّوا اللّه عدوا بغير علم ...(44)
و شما آنان كه غير خدا را مى خوانند، دشنام ندهيد، تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند.
3. بايد در بحث ها در مقابل هر كس و هر گروه نهايت انصاف را رعايت كرد تا آن طرف حس كند گوينده به راستى درصدد روشن كردن واقعيات است . به عنوان مثال هنگامى كه قرآن از زيان هاى شراب و قمار سخن به ميان مى آورد، منافع جزئى مادى و اقتصادى آن را كه براى گروهى حاصل مى شود، ناديده نمى گيرد و مى فرمايد:
يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما إ ثم كبير و منافع للنّاس و إ ثمُهما اءكبر من نفعهما(45)
اى پيامبر از تو درباره حكم شراب و قمار مى پرسند بگو در اين دو گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است ، امّا زيان گناه آن دو بيشتر از سود آن هاست .
مسلما اين طرز سخن گفتن در شنونده تاءثير عميق ترى مى بخشيد.
4. بايد در برابر بدى ها و كينه توزى ها مقابله به مثل نكند، بلكه طريق محبت ، راءفت و گذشت را پيش بگيرد؛ چرا كه ((مقابله به ضدّ)) در اين گونه موارد تاءثير فوق العاده اى در نرم كردن قلب دشمنان لجوج دارد. چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد:
لا تستوى الحسنة و لا السّيئة ادفع بالّتى هى اءحسن فإ ذا الّذى بينك و بينه عداوة كاءنّه ولىّ حميم (46)
نيكى و بدى يكسان نيست . (اى پيامبر) بدى را با بهترين روش دفع كن ، در اين هنگام آن كس كه بين تو و او دشمنى است ، گويى دوست صميمى است .
2. جدال به غير اَحسن
امام صادق عليه السّلام مى فرمايند:
اما جدال به غير اَحسن اين است كه بر مسئله باطلى گفت و گو كنى و به امر باطل و بيهوده اى به تو اشكال شود و از دليلى كه خداوند برايت قرار داده است بهره نگيرى . در اين صورت يا قول طرف مقابل را انكار مى كنى يا مطلب حقّى را كه او با آن ، مدّعاى باطل خود را به كرسى مى نشاند، منكر مى شوى . در هر حال به خاطر ترس از اين كه نكند آن حرف حقّ عليه تو تمام شود، منكر حرف حقّ مى شوى ؛ چرا كه راه خلاصى از اين مخمصه را نمى دانى . لذا بر شيعيان ما حرام است كه فتنه و بازيچه دست ديگر برادران يا غلط انديشان قرار گيرند. غلط انديشان و باطل گرايان در صددند نقطه ضعف هاى افراد را شناسايى كنند و آن را به عنوان دليلى بر تاءييد مطلب باطل خود تلقى نمايند. افراد ضعيف نيز به خاطر ضعفى كه از فرد محقّ مى بينند، به ضلالت كشيده مى شوند.
حضرت در پايان گفتارشان در توضيح بيشتر جدال به غير اَحسن فرمودند:
اما جدال به غير اَحسن آن است كه تو به دليل عدم توانايى در تميز و تشخيص بين حقّ و باطل ، حقّ را انكار مى كنى و طرف مقابل را با انكار حقّ از باطلش منصرف مى سازى و اين كار حرام است ؛ زيرا تو هم مثل طرف مقابل باطل گرا شده اى . او حقّى را منكر شد و تو هم حق ديگرى را انكار نمودى .(47)
قرآن و جدال اَحسن
قرآن كريم به مثابه معتبرترين و قطعى ترين سند اديان الهى ، شيوه جدال را، اگر به صورت بهترين وجه باشد، تاءييد كرده و دعوت مبلغان را بر آن استوار ساخته است :
ادع إ لى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى اءحسن (48)
اى رسول به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن و با بهترين روش با اهل جدل مناظره نما.
از آنجا كه مناظره گاهى به جدل و ستيزه نامطلوب كشيده مى شود و به جاى دستيابى به حقيقت ، به خصومت منتهى مى گردد، قيد ((اَحسن )) را افزوده تا عالى ترين شيوه را به پيروانش بياموزد. قرآن در مقام مجادله ناروا مى فرمايد:
قل هاتوا برهانكم إ ن كنتم صادقين (49)
بگو بر ادعاى خود برهان و دليلى بياوريد اگر راست مى گوييد.
قرآن كريم روح حقّطلبى و پيروى از بهترين سخن را به پيروانش خاطرنشان كرده و مى فرمايد:
... فبشّر عباد# الّذين يستمعون القول فيتّبعون اءحسنه (50)
بندگان را بشارت ده# آن بندگان كه چون سخنى را بشنوند، از نيكوترين آن پيروى مى كنند.
اسلام اجازه نمى دهد كسى در مباحث علمى و اعتقادى از جهل و گمان و تعبد كوركورانه استفاده كند:
و لا تقف ما ليس لك به علم إ نّ السّمع و البصر و الفؤ اد كلّ اولئك كان عنه مسؤ لا(51)
و هرگز بر آنچه علم ندارى دنبال نكن چرا كه چشم و گوش و دل همه مسئول هستند.
از سوى ديگر با آيه ((لا إ كراه فى الدّين قد تبيّن الرّشد من الغىّ(52)؛ هيچ اكراه و اجبارى در دين نيست . راه هدايت از گمراهى روشن و آشكار گرديد)) آزادى عقيده را اعلام كرده و همزمان از پويندگان معرفت مى خواهد تعصبات ناروا، ترس ، طمع و مصلحت انديشى هاى شخصى را كنار بگذارند و با تجهيزات كامل ، رسالت هدايت مردم جهان را به عهده بگيرند و آنان را به خير و سعادت دعوت نمايند و اگر حكمت و برهان مؤ ثر واقع نشد، از طريق مجادله اَحسن آنها را هدايت و اقناع نمايند.
اين نوع مناظره ، نه تنها با آزادى عقيده تعارض و تضادّى ندارد بلكه مظهر وجود آزادى است . چون انسان ذاتا حقيقت طلب و جستجوگر مى باشد و همواره مايل است حقّ را بشناسد و در مقابل آن تسليم شود. از اين رو، بهترين راه عرضه نظرات از طريق مواجهه و نقادى آن هاست .
در مناظرات اسلامى هدف واقعى ، برطرف ساختن موانع و كشف حقيقت مى باشد و تنها ابزارهاى وصول به حقّ و كشف حقايق ، عقل ، منطق ، دليل و برهان است و معيار صحت و سقم استدلال نيز مطابقت آن با واقع مى باشد.
سرچشمه اصلى مجادله به باطل
با توجه به آيات قرآن كريم منشاء و سرچشمه اصلى مجادله به باطل مى تواند موارد زير باشد كه عبارتند از:
1. پايمال نمودن حقّ و اثبات باطل
و يجادل الّذين كفروا بالباطل ليدحضوا به الحقّ و اتّخذوا آياتى و ما اءنذروا هزوا(53)
و كافران با سخنان بيهوده و باطل مى خواهند با شيوه جدل ، حق را پايمال سازند و آيات مرا و آنچه را كه براى انذارشان آمد، به استهزاء گرفتند.
و جادلوا بالباطل ليدحضوا به الحقّ فاءخذتهم فكيف كان عقاب (54)
و با سخن بيهوده و باطل مجادله كردند تا حق را پايمال سازند سپس ما آنها را به كيفر كفر گرفتيم و چه سخت عقوبت نموديم .
2. نداشتن دليل و برهان
إ نّ الّذين يجادلون فى آيات اللّه بغير سلطان اءتاهم إ ن فى صدورهم إ لّا كبر ما هم ببالغيه فاستعذ باللّه إ نّه هو السّميع البصير(55)
آنان كه در آيات خدا بى هيچ حجت و برهانى راه انكار و جدل را پيمودند، جز تكبر و نخوت چيزى در دل ندارند كه به آرزوى نفسانى هم نخواهند رسيد. پس تو (از شرّ آن ها) به خداوند پناه ببر كه او شنوا و بيناست .
3. جهالت
جهالت يكى از عوامل مجادله به باطل است .
لخلق السّماوات و الاءرض اءكبر من خلق النّاس و لكنّ اءكثر النّاس لا يعلمون (56)
البته خلقت آسمان ها و زمين بزرگ تر از آفرينش بشر است وليكن بيشتر مردم نمى دانند.
در حالى كه در آيات ديگر مسئله ((كبر)) مطرح شده بود. اين دو رابطه نزديكى با هم دارند؛ چرا كه سرچشمه كبر، جهل و نادانى و نيز عدم شناخت قدر خود با مقدار علم و دانايى خويشتن است .(57)
و من النّاس من يجادل فى اللّه بغير علم و يتّبع كلّ شيطان مريد(58)
و برخى از مردم از روى جهل و نادانى در كار خداوند جدل مى كنند و از هر شيطان گمراه كننده اى پيروى مى كنند.
و من النّاس من يجادل فى اللّه بغير علم و لا هدى و لا كتاب منير(59)
و برخى از مردم از روى جهل و گمراهى و بدون هيچ كتاب و حجت روشن ، در امر الهى به جدال مى پردازند.
4. پيروى از وسوسه هاى شيطانى
...إ نّ الشّياطين ليوحون إ لى اءوليائهم ليجادلوكم و إ ن اءطعتموهم إ نّكم لمشركون (60)
و همانا شياطين ، دوستان خود را سخت وسوسه مى كنند تا با شما به مجادله برخيزند و اگر از آنها پيروى كنيد همانا شما مشرك خواهيد شد.
5. عناد با حق و اصرار بر باطل
و يعلم الّذين يجادلون فى آياتنا ما لهم من محيص (61)
و آنان كه در آيات ما راه جدل را مى پيماند بدانند كه براى آنها از قهر و عذاب ما هيچ مفرّ و نجاتى نيست .
يجادلونك فى الحقّ بعد ما تبيّن كاءنّما يساقون إ لى الموت و هم ينظرون (62)
آنان در حكم حق با تو مجادله كردند بعد از اين كه حق روشن و آشكار گرديد. گويى آنها را به سوى مرگ مى كشند و آنها به چشم مى بينند.
6. كبر و غرور
إ نّ الّذين يجادلون فى آيات اللّه بغير سلطان اءتاهم إ ن فى صدورهم إ لّا كبر ما هم ببالغيه فاستعذ باللّه إ نّه هو السّميع البصير(63)
آنان كه در آيات خدا بى هيچ حجت و برهانى راه انكار و جدل را پيمودند، جز تكبر و نخوت چيزى در دل ندارند كه به آرزوى نفسانى هم نخواهند رسيد. پس تو (از شرّ آن ها) به خداوند پناه ببر كه او شنوا و بيناست .
سرنوشت ستيزه جويان مغرور
خداوند متعال در قرآن كريم سرنوشت كسانى را كه در آيات الهى به مجادله برمى خيزند و در برابر دلايل نبوّت و محتواى دعوت انبيا سر تسليم فرود نمى آورند، ترسيم كرده است . آنجا كه مى فرمايد:
آيا نديدى كسانى كه در آيات الهى مجادله مى كنند چگونه از راه حقّ منحرف مى گردند.
گفتگوهاى تواءم با لجاجت و عناد، تقليدهاى كوركورانه و تعصب هاى بى پايه و اساس ، سبب مى شود كه از صراط مستقيم به بيراهه كشيده شوند؛ چرا كه حقايق تنها در پرتو روح حق جويى آشكار مى گردد.
نكته قابل توجه اين كه خداوند متعال بارها از ((مجادله كنندگان در آيات الهى )) سخن به ميان آورده است كه در مواردى به صورت ((إ نّ الّذين يجادلون فى آيات اللّه )) مطرح شده و قرائن نشان مى دهد كه مقصود از ((آيات اللّه )) همان آيات نبوّت و محتواى كتب آسمانى است . البته از آنجا كه آيات توحيد و مسائل مربوط به معاد نيز در كتب آسمانى مطرح بوده ، آنها نيز در قلمرو مجادله آنها قرار داشته است .
اين گونه افراد كه آيات الهى را تكذيب كرده اند براى توجيه عقايد و اعمال زشت خود مرتبا به مجادله و گفتگوهاى بى اساس مى پردازند.(64) توجه به اين نكته نيز لازم است كه ((يجادلون )) به صورت فعل مضارع است كه دلالت بر استمرار دارد.
فصل سوم : آداب و آفات مناظره
الف . شرايط و آداب بحث و مناظره
با توجه به اين كه مناظره در احكام دين ، جزئى از دين است و شرايط، محل و زمان خاصى دارد هر كس كه به مناظره مشغول مى گردد، بايد شرايط و آداب آن را رعايت نمايد. همچنين اگر در اين امر از گذشتگان خصوصا اهل بيت عليهم السّلام پيروى نمايد، موفقيت هايى را به دست مى آورد؛ چرا كه اخذ كليه علوم دينى از ايشان چه به صورت شفاهى ، روايات وارده و يا به واسطه استنباط از اخبار و آثار و رواياتشان لازم و ضرورى است ؛ زيرا اهل بيت جز براى رضاى خدا و طلب حقّ مناظره نمى كردند.
مناظره و تبادل فكر و نظر، به عنوان يكى از شيوه هاى تبليغى ، در صورتى كه اصول ، شرايط و ضوابط خاص آن رعايت شود، مى تواند در راستاى دعوت و تبليغ به عنوان كارى مقدس و هدفدار، موفقيت هايى را حاصل نمايد. هر كس براى خدا و در راه او مناظره نمايد و هدفش جز به دست آوردن حق و اعتلاى آن نباشد، داراى علايم و مشخصاتى است كه از رهگذر آن ، شروط و آداب مناظره روشن خواهد شد.
علماى اسلامى در جهت تحقق هدف تعالى آيه ((ادع إ لى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى اءحسن (65))) موارد و حدودى را تحت عنوان آداب و اصول مناظره ذكر كرده اند و حفظ و رعايت آنها را در مقدمه ورود به بحث مناظره لازم دانسته اند كه در زير به برخى از آنها اشاره مى كنيم .
1. قداست هدف ؛ اثبات حقّ و حقّ جويى
هدف از مناظره بايد مقدس باشد. يعنى مقصود مناظره كننده بايد اظهار و اثبات يك حقيقت باشد نه تظاهر، خود را مطرح كردن و ابزار حس غلبه و پيروزى . هدف و مقصود مناظره كننده بايد رسيدن به حقّ و يافتن و نماياندن آن باشد. منظور اهل بحث و مناظره نبايد به كرسى نشاندن گفتار و نظريه خود و اظهار حق بودن خويشتن باشد. اين گونه هدف گيرى در بحث و مناظره ، جدال و ستيزه تلقى مى شود.
از نشانه هاى الهى بودن هدف مناظره اين است كه مناظره كننده جز در مواردى كه اميد تاءثير در طرف مقابل وجود دارد، وارد مناظره نگردد و اگر بداند طرف بحث او، سخن وى را نمى پذيرد، زير بار حق نمى رود و بر راءى و نظر خود پافشارى مى كند، اگر چه خطا و اشتباه او كاملا روشن باشد، مناظره با او جايز نيست ، زيرا بر اين گونه مناظرات ، آفات و نتايج سوئى مترتب مى گردد.(66)
از ديگر اهداف مناظره روشن شدن نظرات باطل است . دو عقيده متضاد بايد در مقام مجادله اَحسن و مناظره بررسى و نقد گردد تا بطلان يك عقيده و حق بودن نظريه ديگر معلوم گردد. در مقام مجادله ، نبايد انگيزه تحميل عقيده و ارائه معلومات و اطلاعات منظور باشد؛ زيرا اين گونه اهداف ، مناظره را به جدال و مراء مى كشاند و خصومت و لجاجت را ايجاد مى كند. در اين صورت نه تنها ابهامات زايل نمى گردد، بلكه بر تاريكى ها و غموض ‍ آنها نيز افزوده مى شود.
مناظره كننده بايد در به دست آوردن حقّ، همچون كسى باشد كه دنبال گمشده خويش است ؛ چرا كه :
الحكمة ضالّة المؤمن فحيثما و جد اءحدكم ضالّته فلياءخذها(67)
حكمت گم شده مؤمن است پس هر جا يكى از شما گم شده خود را يافت آن را برگيرد.
نبايد در اين كه حق به دست او يا به دست شخص ديگرى ظاهر مى شود، فرق و امتياز ببيند. بنابراين اگر طرف مقابل او در مناظره ، وى را به اشتباهش ‍ آگاه ساخت و حق را برايش آشكار نمود، بايد از او بپذيرد.(68)
2. اولويت امر به معروف و نهى از منكر نسبت به مناظره
اشتغال به مناظره در صورتى درست است كه وظايف و تكاليف ديگرى كه مهم تر از آن است ، در ميان نباشد. اگر مناظره درباره امر واجب به صورت مشروع برگزار گردد. به عنوان انجام يكى از واجبات كفايى محسوب مى شود. امّا اگر وظيفه و تكليف ديگرى كه داراى وجوب عينى و يا كفايى و مهم تر از خود مناظره است در ميان باشد، اقدام به مناظره جايز نخواهد بود.
از جمله اين واجبات امر به معروف و نهى از منكر است كه ممكن است مناظره كننده در مجلس مناظره با يك سلسله از منكرات مواجه گردد. همچنين گاهى مناظره كننده راجع به مسئله اى بحث و مناظره مى كند كه هيچ وقت براى كسى پيش نمى آيد و يا به ندرت اتفاق مى افتد. بنابراين مناظره بايد در مورد مسائل مهمى صورت پذيرد و يا به مسائلى بپردازد كه قريب الوقوع مى باشد؛ چرا كه مناظره در مسائل نادر، رياضت فكرى و استدلال و تحقيق بسيار مى طلبد.
بر اساس مراتب امر به معروف و نهى از منكر، مناظره مطلوب و مستحسن مناظره اى است كه مورد نياز بوده و نسبت به ساير مسايل در اولويت قرار گيرد. مناظره بايد به وقايع مهم دينى يا مسئله قريب الوقوع ، اختصاص ‍ يابد.
به عبارت ديگر بايد موضوع مهم و حياتى را محور قرار دهد نه يك امر جزئى و پيش پا افتاده ؛ چرا كه اگر هر مسئله كم ارزش و يا مسائلى كه در آينده بسيار دور اتفاق مى افتد، مورد بحث و مناظره قرار گيرد، موجب اتلاف وقت مى گردد. همچنين اگر مسائل دينى مورد بحث قرار مى گيرد، بايد از جمله موضوعاتى باشد كه طرفين صلاحيت بحث درباره آن را داشته باشند. در هر صورت مناظره بايد سرنوشت ساز باشد.(69)
3. مناظره با افراد برجسته علمى
مناظره بايد با افرادى صورت پذيرد كه داراى استقلال علمى ، صاحب نظر، برجسته و معروف باشند تا در صورتى كه مناظره كننده طالب حقّ باشد، بتواند از بياناتشان سودمند گردد. اكثر مناظره كنندگان از مناظره با دانشمندان چيره دست و بزرگان علم احتراز مى جويند؛ چون مى ترسند مبادا حقّ از رهگذر بيان آنها پديدار و آشكار گردد. لذا علاقه دارند با اشخاصى كه از لحاظ علمى در درجه پايين ترى قرار دارند مناظره كنند تا بتوانند افكار خود را بر چنين افرادى تحميل نمايند.(70)
نيرنگى كه صاحبان مسلك ها و مذاهب دارند، همواره شاگردان خود را براى مناظره به مصاف مى فرستند تا در صورت محكوميت ، بحث و گفت و گو به سرانجام مطلوب نرسد. بنابراين براى تثبيت حقّ بايد با افراد بلند پايه و معروف به مناظره پرداخت تا مباحث به نتيجه مطلوب برسد.
4. داشتن اخلاص و انصاف در مناظره
مناظره كننده بايد خود را داعى الى اللّه بداند و پيوسته رسالت هدايتگرى و روشنگرى را در جهت اعتلاى كلمه حقّ، بر دوش خود احساس كند و علم و دانش را با اين هدف كه با نابخردان درافتد، با دانشمندان به جدال و ستيزه برخيزد و يا نظر مردم را به خود معطوف سازد، فرانگيرد؛ بلكه در گفتارش پويايى همان اهدافى باشد كه در پيشگاه خداوند متعال قرار دارد؛ چرا كه آنچه نزد خداست ، پايدار و فناناپذير است .