مونس جان

استاد حسين انصاريان

- ۵ -


الهي، گناه را برمن بپوشان ، از جانم مغفرت بر من نپوشان
الهي، اي بهشت و روضه رضوانمن ، اي توهم جان و جانان من اي نور زندگي من، اي فروغ وجود من ، اي اميد روزگار من.
الهي، اي بهار جاويد من ، اي خالق و روزي بخش من اي درياي لطف و محبت من .
الهي، اي خداي جهان آفرين ، اي شارع آئين و دين اي صفاي قلب حزين، اي خالق انسان از ماء مهين
الهي، بر درت سوده ام جبين، جز با نظر رحمتت مرا مبين
الهي، اي فرستنده سفيران، اي مبعوث كننده پيامبران، اي رهنماي طالبان
الهي، اي اميد صادقان، اي مهربانترين مهربانان، اي پيداي پنهان اي يار مستضعفان اي دلگرمي غريبان ، در رحمت برويم بازگردان.
الهي، دست خاليم را از لطف واحسان پرگردان
گرفتار غم هجران يارم
نوا و ناله و سوزست كارم
اسيري بي نوا و روسياهم
سراپا غرق عصيان و گناهم
بدستم غير ذلت مايه اي نيست
بجز شرمندگي سرمايه اي نيست.
بده راهم به بزم روشن عشق
اقامت ده مرا در گلشن عشق
شراب رحمتت در كام من ريز
بگوشم حلقه طاعت در آويز
الهي، اين تشنه عشق را از چشمه فيضت سيراب كن اين گرسنه محبت را از سفره كرم سيركن، اين بي دست و پا را از آلودگي پاك كن
الهي، اين اسير هوي را آزاد كن ، خاطر اين ناشاد را شاد كن رحمتت را شامل اين رسوا ، مساف راه كويت را كمك كن.
اله، كرمت را مايه و سرمايه اين شرمنده كن، دلم را بنور معرفت زنده كن جانم را بفروغ عشق پاينده كن ، وجودم را براي جذب خوشنوديت خواهنده كن
الهي، در عبادت و طاعت برنده كن، از دل مردگي نحاتم بخش و موجودي سرزنده كن.
الهي، كلامم را سوزنده كن، تيغم را برنده كن ، زبانم را به عشقت سراينده كن، سينه ام مهبط انوار كن، دلم مركز اسراركن .
الهي، راهم راه احرار كن، به محشر همنشين ابرار كن، بنده درگاه و درباركن ، لطفت بمن بسيار كن.
الهي،كار دشمن دشوار كن، از خواب غفلتم بيدار كن به بهشت و رضوانت سزاوار كن، جدايم از اخلاق اشرار كن
الهي، راه رسيدنم به عالم معني هموار كن.
الهي، مرا از قيد خوديت آزاد كن با خشنوديت شادم كن از مي عشقت آبادم كن ، در همه احوال يادم كن.
الهي، مرا از گردونه ناسوت برهان ، به كشور لاهوت برسان از گناهم چشم پوشان، در بارگاه قرب و وصالت بخندان، از بندگان خالصت گردان
الهي، روح حيوانم را بستان، خطاب ارجعي به گوشم برخوان مرا در رحمتت مهمان گردان.
الهي ، اين زشت خوي را از خوبان گردان، اين ظلوم و جهولرا عادل وعالم گردان در خاكساري و تواضع چون موران گردان، به سوي كويت دوان گردان.
الهي، از درياي لطفت به قلبم روان گردان، شراب طهورم بنوشان خلعت معني بجانم بپوشان.
الهي، از زمين قلبم گل محبت برويان، هيزم گناهم را با آتش مغفرت بسوزان.
الهي، غنچه وجودم را در گلشن محبت شكوفا كن، از سفره معني نصيبم وصال و لقا كن هستي ام را به بقاي كرامتت فنا كن، در سرزمين وجودم از عشق خانه اي بنا كن
الهي، خيمه اي از رحمت در بيابان حياتم بپا كن ايمان را در باطن وجودم پابرجا كن.
الهي، وجودم را با رحمت و مغفرتت سوداكن ، اين جاهل بيچاره را دانا كن او را نسبت به خود شيدا كن ، به مدح و ثنايت گويا كن ، دلم را از علم و معرفت دريا كن
الهي، وجودم را صدف مرواريدگردان، بر صفحه دفتر اعمال زشتم قلبم مغفرت گردان مرا از زمره خالصان درگاه گردان.
الهي، رويم بر عذاب حرام گردان، وجودم را در عبادت شكوفا چون گل ريحان گردان عنقاي ارادتم را بر قله شناخت مقيم گردان.
الهي، از چشمه محبت و عشقت دركام گردان
الهي، سعادت دنيا و آخرت نصيبم كن، با احسانت بي نيازم كن از اينكه حياتم بي ياد تو بگذر و حفظم كن.
الهي، بنور تقوي آراسته ام كن ،در درياي بي كران رحمتت غرقم كن از زشتيها دورم كن ، از آلودگيها پيراسته ام كن.
الهي، از پيروي نفس دون رهايم كن، به جمع پاكان و نيكان واردم كن از پاي بندي بدنياي فاني آزادم كن، از شراب وصال مستم كن
الهي، از منيت و خود خواهي نيستم كن، بارساندن به مقام فناي در كويت هستم كن.
غريبم بي كسم راهي ندارم
زپاافتاده ام آهي ندارم
تهيدستم اسيرم ناتوانم سيه روي و ضعيف و تيره جانم
مران از دركه از كف رفته چاره مكن طردم جگر شد پاره پاره
چه كم گردد زدرياي كرامت
نخواهد از گداي خود غرامت
اگر گيري تو دست بي نوا را به او بخشي بهشت خوش لقا را
الهي، عارف واصلم كن، سالك كاملم كن، بهشت را حاصلم كن، نورت چراغ دلم كن، همچو گلشن آب و گلم كن.
الهي، در راه عشقت مرغ بسملم كن، به اين همه نعمت شاكرم كنبه غير خود و اوليائت كافرم كن، در رنج و شدت صابرم كن.
الهي، در طاعت و عبادت بارزم كن، به واقعيات عارفم كن از گناه و عصيان نادمم كن، با عفو و بخششت شادم كن
الهي، نسبت به حقايق هستي كاسبم كن.
الهي، گوشم را از صداي محبت خود پركن، قلب سياهم را از صفاي محبت خود سپيد كن.
الهي، دلم را عرش معرفت خود كن ، زنگ ما سوي الله را از صفحه وجودم پاك كن ، اوج بصيرت و بينش كرامت كن.
الهي، اي سروجانم فداي تو، اي وجودم بر اي تو اي هستي ام در سوداي تو.
الهي، اي روح و روانم قربان خاك سراي تو، اي دلم شيداي تو اي همه وجودم محو رخ زيباي تو، اي مهرمادران قطره اي از رحمت چون درياي تو .
الهي، اي دردم را شفا از دواي تو، اي آنچه در ميدان هستي است براي تو.
الهي، اي روينده گياه، اي برافرازنده مهر و ماه .
الهي، اي شكافنده فجر در صبحگاه، اي همه موجودات تراگواه اي اجزا هستي ترا سپاه، اي آمرزنده گناه.
الهي، از آنكه ديده موجودات به رحمتت دوخته، جان هستي از فراقت سوخته، در قلوب اهل حال شعله عشقت افروخته .
الهي، دل بيداران و بينايان جز مجبتت نيندوخته، عارفان جز معرفت و شناختت نياموخته.
الهي، قلب اي خسته را از امدادهاي غيبي نصيب ده، فهم مطالب عرشي و ملكوتي را به او توفيق ده.
الهي، سينه ام را به داتش هاي معنوي صفا ده .
الهي، زبانم را به توانه هاي عاشقانه جلاده ، جانم را از تاريكخانه ناسوت نجات ده.
الهي، مرا از گمراهي و ضلالت بيرون آورده، در كنار سفره لطفت جاي ده، دنيا را مقدمه آخرتم قرارده، وجودم را به نور سرادقات حريم لاهوت تجلي ده.
الهي، از هماهنگي مناجاتم با زمزمه ملكوتيان جانم را صفا ده مرا نعمتفناده، دردم را شفا ده.
الهي، روحم را صفاده ؛ عهدم را وفا ده ، بمقام وصالت صلاده ديده دلم را از جمالت لقاده ، از نور وجودت ضيا ده ، راهم به حريم كبرياده
الهي، از لايم برهان مقام الاده، دردمندي و مستمنديم را دوا ده مقامي بالاده، معرفتي والا ده.
الهي، در ويرانه وجودم گنج عشقت را قرارده ، كرا به پيشگاه رحمتت با رده.
الهي، از عبادت و طاعتم كار ده، نسبت به ديو نفس انكار ده خلوت دل را جاي به دلدار ده، اين افتاده را روح ايثار ده.
الهي، زمستان وجودم ا بهار ده، نورم عطا كن و نجاتم از نار ده الهي، اين عبد مسكين ا سوز وگداز ده.
الهي،دلم را گنجينه راز ده، توفيقم بنماز ده، به بهشتم آواز ده به آسمان معرفتم پروازده، در كنار رحمتت اغراز ده، در عبادتم عمري دراز ده.
الهي، به وقت سحر مرا حال راز و نيازده ، اي قبول كننده سوز و آه در شب سياه.
الهي، اي برآورنده يوسف از چاه، اي شوينده معصيت و گناه، اي باز كننده راه.
الهي، عمرم شد تباه ، بدر بارت آمده ام عذر خواه
غير تو ام دلبرو دلدار نيست
جز غم عشق تو مدد كار نيست
ياور و يار من افسرده اي
روح بهار من پژمرده اي
بر درگاه توام عذر خواه
نيست مرا مايه جز اشك و آه
گر نپذيري تو مرا اي حبيب
تا ابد اي يار شوم بي نصيب
درد مرا زا كرمت كن دوا
اي تو مرا چشمه لطف و عطا
الهي، اي جهان هستي از قدرت حكايتي، اي كتب آسماني از علم بي نهايتت آيتي، اي آثار صنع و از اراده ات روايتي
الهي، از نفس اماره دارم به پيشگاهت شكايتي، از اين عاجز وامانده نما حمايتي يا رب به اين فقير خاك نشين نظر عنايتي ، اين گمراه در چاه ضلالت را از باب لطف هدايتي
الهي، سابقه ندارد گدائي را از در رانده باشي، نيازمندي را طرد كرده باشي ناله اي از جواب نداده باشي، بيماري را شفا نداده باشي سراغ ندارم دعائي را اجابت نكرده باشي، اسيري را آزاد ننموده باشي
الهي، ايكه هر موجودي را آنچه لايق او بود عنايت فرمودي راه رشد و كمال را به رويش باز ردي ، و او را در راهي كه لازمه وجودش بود هدايت نمودي.
الهي، كدام موجود را از سر سفره رحمتت راندهي كدام گداي نيازمند را به محضر حضرتت راه ندادي.
الهي، محبوب و حبيبم تويي، ناظر و منظورم تويي، دوا و طبيبم تويي آرزو و اميدم توييع سرمايه و مايه ام تويي.
الهي، شور و نشاطم تويي، غنا و نصيبم تويي، آمرزش و مغفرتم تويي
الهي، شوينده عصيانم تويي، پاك كننده خطايم تويي درياي كرم و رحمتو تويي،فراق و هجرانم تويي، قرب و صالم تويي.
الهي، در بيماري شفايم دادي ، در ذلت و خواري عزتم دادي
الهي، در برهنگي پوشاكم دادي، در گرسنگي طعامم دادي در تشنگي آم دادي.
الهي، در جهل و ناداني معرفتم دادي، در وحدتو تنهايي كثرتم دادي د رآوارگي منزلم دادي، در فقرو نداري غنايم دادي، در ناتواني يارييم دادي
الهي، در دعا و مناجات و جوابم دادي، در عين نيازمندي نعمت و منتم دادي
الهي، اي كه پناه مضطري ، توان ناتواني،
الهي، اي كه قوت ضعيفي ، قدرت مسكيني، اما خائفي.
الهي، چاره بيچاره اي، هادي آواره اي
الهي، اي بپا كننده خميه هستي، اي محيط بر و بالا و پستي
الهي، اي بوجود آورنده موجودات از ديار نيستي، خود را برا باطن ما بنما كه كستي
الهي، اي كه خانه با عظمت هستي را بپا كردي، براي اجر پاكان و عذاب ناپاكان آخرت را بناكردي
الهي، در نشان دادن آثار صنع غوغا كردي، بندگان را ابراي رسيدن به سعادت مشرف به صلا كردي.
الهي، به وعده هايت وفا كردي، ستمكاران را فناكردي در كام عاشقان شربت بلا كرد، عصاي چوبين اژدها كردي
الهي، قلب عارفان را پر از نور و ضيا كردي
دلم آشفته كوي تو باشد
مشامم زنده از بوي تو باشد.
يكي مست از مي جام تو هستم
اگر چه بنده اي بي پا و دستم
انيس شام تار من تويي تو
دل و دلدار و يار من تويي تو
نخواهم رفت از اين در جاي ديگر
بجز رايت ندارم راي ديگر
بشوي از دفترم خط گناهان
خدايا اي پناه بي پناهان