پاى درس پروردگار ، جلد ۱۱

جلال الدين فارسى

- ۵ -


75: درسهاى پروردگار درباره زندگى برزخى در دوره مدنى (هفده درس )
62: اولين سوره مدنى ، بقره
...و كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند مژده بده كه بهشتهايى دارند كه از زيـرش جـويـهـا راوان است ، هرگاه ميوه اى از آن برچيدند گفتند اين آن است كه پيش از ايـن (در زنـدگـى دنـيـا) روزى مـا و مـقدر گشت ، و آن ميوهها كه به ايشان دادند شبيه به يـكـديـگـر بـود (هـر چند بهشتيان در درجات بسيار قرار دارند)، و در آن بهشتها همسرانى پاكيزه شده دارند و آنان در آن بهشتها ماندگارند(130)...چگونه به خدا ناباور مى شويد حال آن كه مرده بوديد و شما را زنده كرد، بعد شما را مى ميراند، سرانجام شما را زنـده مى كند وانگهى سروكارتان با اوست ؟(131)...گفتيم (گفتار تكوينى ): همگى از آن فروشويد، پس هرگاه درس مايه هدايتى از من به شما رسيد آنان كه پيروى درس مـايـه هـدايـت مـن كـنـند خطرى تهديدشان نكند و نه آنان اندوه خورند. و كسانى كه كافر شـدنـد و دربـاره درسـهـايـمـان گـفـتـنـد دروغ اسـت آن گروه همدم آتش باشند، آنان در آن مـانـدگـارنـد(132)...و از مـقـاومـت كـردن و نماز كمك بگيريد و البته نماز دشوار مى نـمـايـد مگر براى خاشعان(133)، آن كسان كه مى انديشند كه آنان (در لحظه مردن ) بـه ديـدار پـروردگـارشـان نـائل مـى آيند و آنان با او سروكار پيدا كنند. هاى اى بنى اسـرائيـل ! نـعـمتم را كه بر شما ارزانى داشتم (فرو فرستادن آموزه هاى وحيانى ) بياد آريد و اين را كه من شما را بر عالمهاى آفريدگان برترى و افزونى نعمت دادم . و از آن دمى (دم مردن و انتقال به حيات برزخى ) پروا گيريد كه از هيچ كس براى ديگرى كارى سـاخـتـه نـيـسـت و شـفـاعـتـى از او نـپـذيـرنـد و تـاوانـى از او قـبـول نكنند و نه آنان يارى شوند(134)...و (عده اى از يهوديان ) گفتند: آتش (دوزخ بـرزخـى در لحظه مردن ) جز چند روزى ما را نسوزاند! بپرس : از خدا در اين مورد تعهدى داريد و خدا هرگز تعهدش را زير پا نمى گذارد، يا چيزى را بدون اطلاع داشتن به خدا نـسـبـت مى دهيد؟ آنچه حقيقت دارد اين است كه هر كس كار بدى را بصورت رويه انجام دهد و گناهش او را احاطه نمايد چنين گروهى همدم آتش اند، آنان در آتش ماندگارند (نه فقط چند روزى ). و كـسـانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند چنين گروهى همدم بهشت اند، آنـان در آن مـانـدگـارنـد. و ايـن را (بـه آنـان گـوشـزد كـن ) كـه از بـنـى اسـرائيـل تـعـهـد گـرفـتيم كه جز خداى يگانه را پرستش و اطاعت مكنيد و به پدر و مادر احـسـان كـنـيـد و بـه خـويـشـاوندان و يتيمان و بيچارگان ، و به آدميان (غير مسلمان و غير مـوحـدان ) سـخـن خـوب بـگوييد و نماز را اقامه كنيد و زكات بپردازيد، اما جز عده كمى از شما ديگران روى از درسهايمان برتافتند و شما هم اينك رويگرادان هستيد(135)...اين گـروه هستند كه زندگانى بازپسين را به باد داده اند تا زندگى دنيا را بدست آورند، بـنـابراين نه عذابشان را تخفيف مى دهند (و محدود به چند روزى مى كنند) و نه كمكى به آنـان مـى شـود(136)... بگو: اگر راست مى گوييد كه بهشت زندگانى بازپسين را خـدا از مـيـان آدمـيان به جمع شما اختصاص است آرزو و دعا كنيد كه زودتر بميريد. اما هيچ گـاه آرزوى مـردن نـكـنـنـد بـه عـلت آنـچـه تـا بـه حـال انـجـام داده اند و خدا ستمكاران را بسيار خوب مى شناسد. و مشاهده و تجربه به تو نـشـان مـى دهـد كه آنها حريص ترين آدمها به هر نوع زنده ماندن هستند، و از كسانى (غير يـهـود) كـه شـرك ورزيـدنـد هـر يـك حـرص مـى ورزنـد كـه هـزار سـال عـمـر كـنـنـد، حـال آن كـه اگـر هـم چـنـيـن چـيـزى مـمـكـن شـود و هـزار سـال عـمـر كـنـد مـانـع از ايـن نمى شود كه در لحظه مردن به عذاب (برزخى ) گرفتار نـيـايد، چون خدا نسبت به آنچه مى كنند بس بيناست (137)...و گفتند: كسى به بهشت (بـرزخـى ) درنـيـايـد مـگـر ايـن كه يهودى باشد يا نصرانى باشد. آن گفته ، تمناها و آرزوهاى ناشى از علائق پستشان است . اما حقيقت اين است كه هر كس وجودش را تسليم (آموزه هاى وحيانى ) خدا كرد و خود اهل احسان بود پاداشش در حضرت پروردگارش محفوظ است و خـطـرى چنين گروهى را تهديد نمى كند و نه اندوه خورند(138)...و آنگاه كه ابراهيم گـفـت : پـروردگـار من ، اينجا را شهرى ايمن بگردان و ساكنانش را از ميوه ها و محصولات روزى بـده كـسـانـى از آنـان را كـه بـه خـدا و بـه رخـداد بـازپسين (پس از مرگ ) ايمان آوردند. فرمود: و كسى را كه كافر شد نيز اندك زمانى بهره ور مى سازم سپس او را به قهر سوى عذاب آتش مى برم و بدسرنوشتى است (139)...و براى هر يك (از نسلهاى امـت اسـلامـى ) قـبـله اى اسـت كـه خـدا آن را تـعيين كرده است بنابراين در دويدن به سوى كـارهـاى خـيـر با يكديگر مسابقه و رقابت داشته باشيد، هر جا باشيد (در لحظه مردن ) خـدا شـمـا را (در بـهـشـت برزخى ، وعده اى را در دوزخ آن ) گرد مى آورد، چون خدا بر هر چيزى قدرت دارد(140)...هان اى كسانى كه ايمان آوردند، از مقاومت و نماز كمك بگيريد چون خدا با مقاومت ورزان است . و درباره كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند نگوييد مرده اند. واقعيت اين است كه زنده (در بهشت برزخى )اند ولى شما ادراك نمى كنيد. و بايد شما را بـا رويـدادهـاى تـرسـنـاك و گـرسـنـگـى و كـمـبـود اموال و نفرات و محصولات (يا توليدات ) به معرض آزمايش قرار دهيم ، و مقاومت ورزان را مژده باد. آن كسان كه وقتى مصيبتى برايشان پيش آمد گفتند: ما به خدا تعلق داريم و در حـال سـيـر بـه حـضـرت او هستيم . اين گروه هستند كه تمجيدها و اعلام رشديابى و رحمت رحـيـمـى از پـروردگـارشـان دريـافـت مـى دارنـد، و ايـن گروه هستند كه كاميابى يافته اند(141)...بيگمان كسانى كه كافر شدند و در حالى كه مردند كه كافر بودند اين گروه هستند كه بعد از خدا يافتند و بعد از فرشتگان و آدميان جملگى ، و در آتش (دوزخ برزخى ) ماندگارند و عذاب آنان كاهش پيدا نكند و نه (با بازگرداندنشان به زندگى دنيا) به آنان مهلت و فرصت دهند. و خداى شما خدايى يگانه است ، خدايى جز آن بخشنده مهربان نيست (142)...و از آدميان كسانى هستند كه از آنچه دون خداست كسانى را همتاى خـدا مـى گـيـرنـد، چـنـان بـه آنـان عـشـق مـى ورزنـد كـه بـه خـدا عـشـق ورزيـده مـى شود، حـال آن كه كسانى كه ايمان آوردند هيجان انگيزترين عشقها را به خدا مى ورزند، و اگر كـسـانـى كه ستم كردند وقتى آن عذاب (دوزخ برزخى ) را ببينند بدانند كه قدرت ، همه اش مال خداست و خدا عذاب شديدى مى كند، آن دم كسانى كه مورد اطاعت و پيروى بودند از كـسـانـى كـه مـطـيع و پيروشان بودند بيزارى جستند و آن عذاب را ديدند و روابطشان و روابـط على ميان آنان و ساير افراد و اشياء گسست . و كسانى كه اطاعت و پيروى كردند گـفـتـنـد: كـاش مـى تـوانـسـتـيـم بـار ديـگـر در زنـدگـى دنـيا قرار بگيريم تا در آنجا مثل آنان كه در اين عالم از ما بيزارى جستند اعلام بيزارى و تنفر مى كرديم . بدينسان خدا اعـمـالشان را (در زندگى برزخى ) به صورت حسرت و افسوس خوردن به آنان نشان مى دهد و كيفرش مى سازد و از آن آتش هم بيرون رفتنى نيستند (چون با رويداد برپايى قـيـامـت بـه دوزخ جـديـد درمـى آيـنـد). هـان اى آدمـيـان ، از آنـچـه در روى زمـيـن حـلال پـاكيزه هست بخوريد و از گامهاى شيطان مرويد كه او شما را دشمن نمايانى است ، شما را فقط به كار بد و كار زشت زننده فرمان مى دهد و به اين كار كه مطالبى را به حقيقتش علم نداريد به خدا نسبت دهيد(143)...و از آدميان كسى هست كه گفتارش پيرامون زنـدگـى دنـيـا مـايـه شـگـفتى تو است و سوگند مى خورد كه از ره خيرخواهى مى گويد حال آن كه او سرسخت ترين دشمن است . و چون از پيش تو برفت تلاش كرد تا در روى زمـيـن فـسـاد كـنـد و تـوليـد و مـحـصـولات و نـسـل بـشـر را بـه تـبـاهـى كـشـد حـال آن كـه خـدا تـبـاهـى را دوسـت نـمـى دارد. و اگر به او بگويند: از خدا بترس و دست بردار، دستخوش قدرت نمايى گنه ورزانه شود. بنابراين ، دوزخ كفايتش كند و البته چـه بـد بـسـتـرى اسـت . و از آدميان كسى هست كه با قصد جلب خشنوديهاى خدا خود را فدا كـنـد(144) و خـدا دلسـوز بـنـدگـان است . هاى اى كسانى كه ايمان آوردند همگى به وضـعـيت صلح درآييد و به دنبال گامهاى شيطان گام مزنيد كه او شما را دشمن نمايانى است (و نه پنهانى ). پس اگر پس از دريافت درسهاى روشنگر مبرهن لغزش داشتيد بايد بـدانـيـد كـه خدا عزيزى (مقتدر شكست ناپذير) حكيمى است . آيا (كفار و مستكبران ) غير از ايـن اسـت كـه مـنـتـظـرنـد عـذاب الهـى بـه صـورت ابـرهـاى مـتـراكـم مـوارد سـيـل بـنـيـانـكـن بيايد و فرشتگان (قبض روح ) و كار از كار بگذرد با مرگشان ؟ و مى دانـيـم كـه رويدادها به خدا باز مى گردد (از لحاظ على و تكوينى )(145)...آيا شما (اظـهـار ايـمـان كـرده هـا) پـنـداشـتـيـد بـه بـهـشـت درمـى آيـيـد حال آن كه حوادث و گرفتاريهايى كه براى نسلهاى مؤ من پيش از شما روى داد هنوز روى نداده است ؟ بينوايى كشيدند و زخم و بيمارى و درد و چنان زير و زبر شدند كه پيامبر و كـسـانـى كـه ايمان آوردند همراهش فرياد برآوردند كه يارى خدا كى خواهد رسيد؟! هان ! بـيـگـمـان يـارى رسـانى خدا نزديك است . از تو مى پرسند چه چيز را انفاق كنند؟ بگو: آنـچـه از دارايـيـتـان انـفاق مى كنيد بايد براى پدر و مادر و خويشاوندان نزديك باشد و بـراى پـدر مـردگان و بيچارگان و راه ماندگان ، و آنچه از كار نيك كنيد بيگمان خدا از آن خـبـردار اسـت . پـيـكـار بـر عـهـده تـان مـقـرر گـشـتـه واجـب آمـد حـال آن كـه از آن خـوشـتـان نـمـى آيـد. امـا بـسـا چـيـز و كـارى كـه خـوش نـمـى داريـد حـال آن كـه بـرايـتـان خـيـر اسـت و بـسـا كـه كـارى را دوسـت مـى داريـد حال آن كه برايتان زيانبار است ، و خدا مى داند (و از آثار و نتايج و عواقب كارها با خبر است ) و شما نمى دانيد(146)...كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو و از ره احسان دهد تا خـدا آن وام را برايش بسى چند برابر گرداند و خداست كه دريافت مى كند (هر صدقه و انـفـاق و ايـثـارى را) و بـا قـدرتـش افـزايـش داده بـسـط مى دهد و با او سروكار پيدا مى كنيد(147)...هان اى كسانى كه ايمان آوردند، از آنچه روزيتان كرديم انفاق كنيد پيش از آن كه زمانى بيايد (لحظه ورود به حيات برزخى ) كه در آن نه داد و ستد امكان دارد و نـه دوسـتى و شفاعت (و وساطتى ) امكان پذيرد و كافران همان ستمكاران اند (ستمكار بر خـويـشتن )(148)...خدا "ولى " كسانى است كه ايمان آوردند، آنان را از تاريكيها بدر آورده بـه روشـنـايـى در مـى آورد، حال آن كه كسانى كه كافر شدند طاغوت ولى ايشان اسـت ، آنـان را از روشـنايى به تاريكيها مى برند، اينها همدم آتش اند (از ديرباز، و در آينده نيز)، اينها در آن ماندگارند(149)...و چون ابراهيم گفت : پروردگار من ، به من بنما كه چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟ فرمود: تو هنوز ايمان نياورده اى ؟ گفت : آرى ايمان دارم ولى براى اين كه دلم قرار گيرد. فرمود: اينك چهار پرنده برگير و آنها را پـاره پـاره كـن ، بعد از آنها بر هر كوهى پاره اى بنه ، آنگاه آنها را فراخوان تا روان سوى تو آيند، و بدان كه خدا عزيزى حكيم است . بيان واقعيت كسانى كه اموالشان را در راه خـدا انـفـاق مـى كـنـند به دانه اى مى ماند كه هفت خوشه از آن سر زند در هر خوشه اى يـكصد دانه ، و خدا براى هر كس بخواهد دو چندان گرداند و خدا فراخى دهنده اى داناست . كـسـانـى كـه امـوالشان را در راه خدا انفاق مى كنند وانگهى از پى هزينه اى كه كرده اند مـنـتـى نمى نهند و زخم زبانى نمى زنند پاداششان در حضرت پروردگارشان است و نه (در لحـظـه مـردن ) تـهـديـد مـتـوجـه آنـان اسـت و نـه غم خورند. سخن پسنديده اى گفتن و عذرخواهى كردن بهتر از آن است كه صدقه اى داده شود و به دنبالش زخم زبانى باشد، چـون خـدا بـى نـيـاز بـردبـار اسـت . هان اى كسانى كه ايمان آوردند، با منت ن/N.غـيـرقـابـل كـشـت وانـهـد، چـنـين كسانى از كارشان هيچ برداشتى نكنند و خدا مردم كافر را بركام نگرداند(150)...
در ايـن آيه شريفه تا به پايان سوره كه سى آيه است خداوند اين حقيقت را هم تفهيم مى فـرمايد كه بهشت برزخى هر كسى با عطاها و هزينه كردنهاى متكى بر ايمان و تقوى و قـصـد تـقـرب بـه خـدايـش بـتـدريـج و تا پايان عمرش ساخته مى شود در نظام هستى ، پـيـدايـش و زنـدگـى . چـنـان كـه دوزخ بـرزخـى هـر كـس را حـرام خـوارى ، بـخـل و خودداريش از انفاق ، و رباخوارى و ساير ستمكاريهايش بتدريج ساخته و مهيا مى گـردد. بـه ادامـه آيات مباركه گوش بسپاريم : "و كار كسانى كه اموالشان را در حالى انـفـاق و هـزيـنـه مـى كـنند كه جوياى رضاى خدايند و خواستار تحكيم شخصيت خويش به بـهـشـتـى (يـا گـلزار و بـوسـتانى ) مى ماند كه بر تارك تپه اى قرار داشته باشد و بـاران تندى بر آن ببارد تا ميوه هايش دو چندان آيد، و اگر هم باران تندى نبارد باران نـرم نـرمكى آيدش ، و خدا بدانچه مى كنيد بيناست . آيا كسى از شما هست كه دوست داشته بـاشـد بوستانى از خرما بنان و تاكستانى داشته باشد و از زيرش جويبارانى روان و در آن بـوسـتـان از هـر درخـت مـيـوه اى بـاشـد و خود به پيرى رسيده فرزندان ناتوانى داشته باشد آنگاه گردبادى سخت همراه با آتش بر آن بوزد تا بسوزد؟ بدينگونه خدا درسـهـا را بـرايـتـان بـيـان و روشـن مى نمايد شايد شما به انديشه فرو رويد. هان اى كسانى كه ايمان آوردند، از بهترين و پاكيزه ترين محصولتان و درآمدتان و از بهترين آنچه برايتان از زمين رويانديم انفاق كنيد و براى هزينه عمومى كردن سراغ نامرغوب و وازده اش نـرويـد، سـراغ آنـچـه اگر در معامله به شما دهند يا نمى پذيريد و يا با چشم پـوشـى از نـامـرغـوبـيش مى پذيريد، و بدانيد كه خدا توانگر بى نيازى ستوده است . شيطان شما را از بينوا شدن مى ترساند و دستور مى دهد مرتكب كار زشت زننده شويد در حـالى كـه خـدا وعـده آمـرزشى از جانب خويش و وعده رحمتى افزون بر پاداش عادلانه به شـمـا مى دهد و خدا فراخى دهنده اى داناست . حكمت را به كسى كه مشيتش باشد مى دهد و هر كس حكمت دريافت كند بيقين خيرى سرشار دريافت كرده باشد و جز صاحبان خرد چند لايه درس حـكـمـت نگيرند. هر انفاقى (مشاركت در هزينه هاى عمومى و ملى ) كه بكنيد و هر نذرى كـه بكنيد خدا آن را مى داند و ستمكاران (كه بخل و امتناع از انفاق از مشخصه هاى آنهاست ) هـيـچ ياورى ندارند (در نظام تكوينى هستى ، پيدايش و زندگى ). اگر صدقه را آشكار دهـيـد چـه خـوب اسـت و اگـر پـنـهانش كنيد و به فقيران دهيد آن برايتان بهتر (به قرب خـدايـى بيشتر نائلتان مى آورد) است و گناهانتان را كاهش داده مى زدايد و خدا از آنچه مى كـنـيـد آگـاه اسـت . تـو (اى پيامبر) مسؤ ل هدايت شدن آنان نيستى بلكه خدا كسى را مشيتش بـاشـد هـدايت كند، و آنچه از خير (خدمت و مال ) انفاق كنيد به نفع خودتان است (چون موجب رشـد مـعـنـوى و تـقـرب خودتان و نيل به هستى برين و بهشت مى گردد) و انفاق صورت نـمـى گيرد مگر با قصد كسب رضاى خدا باشد و آنچه از خير (خدمت و ثروت و داشتنى ) انـفـاق كـنـيـد بـتـمامى عايدتان خواهد گشت بطورى كه هيچ ستم و كاستى نبينيد. (انفاق ) براى فقيرانى است كه به سبب سير در راه خدا به محاصره و تنگنان افتاده اند بطورى كـه قادر به سفر و راه رفتن نيستند و از چنان عفافى برخوردارند كه بيخبر از حالشان آنان را توانگر پندارد، از چهره شان بشناسيشان ، با اصرار از مردم درخواستى نكنند، و آنـچـه از مـال انـفـاق كنيد بيگمان خدا از آن با خبر است . كسانى كه اموالشان را در شب و روز و در نـهان و آشكار انفاق مى كنند پاداششان در حضرت پروردگارشان محفوظ است و نـه تـهديدى نسبت به آنان روى دهد و نه آنان اندوه خورند كسانى كه ربا مى خورند در لحـظـه انـتـقـال بـه حـيـات بـرزخـى وضـعـيـت كـسـى را دارنـد كـه عـوامـل مـخـل روحـى و روانـى او را به ديوانه بازى درآورده باشند، آن بدين سبب است كه گـفـتـنـد داد و سـتـد هـم مـثـل ربـاخـوارى اسـت . حـال آن كـه خـدا داد و سـتـد را حـلال و ربـاخـوارى را حـرام كـرده است . پس كسى كه موعظه اى از پروردگارش دريافت كـرد و دسـت بـاز كـشـيد آنچه سابقا گرفته مال اوست و داورى درباره اش با خداست ، و كسانى كه رباخوارى را تكرار كنند اين گروه همدم آتش (دوزخ برزخى ) باشند، آنان در آن مـانـدگـارنـد. خـدا ربـا را بـه نـابـودى مى كشاند و صدقه ها را مايه رشد و نمو مى گـردانـد و خـدا هـيـچ نـاسـپـاس گـنهورزى را دوست نمى دارد. براستى كسانى كه ايمان آوردنـد و اعـمال صالح را انجام دادند و نماز را اقامه كرده و زكات را پرداختند پاداششان را در حضرت پروردگارشان دارند و نه خطرى تهديدشان مى كند و نه غم خواهند خورد. هان اى كسانى كه ايمان آوردند، از خدا پروا گيريد و اگر مؤ من هستيد آنچه از ربا را كه بـاقـى مـانده و دريافت نكرده ايد صرفنظر كنيد. پس اگر چنين نكرديد بدانيد كه خدا و پـيـامـبـرش بـا شـمـا در حـال جـنـگ انـد. و اگـر توبه آوريد در آن صورت سرمايه تان مـال خـودتـان خـواهـد بـود، نـه سـتـم مـى كـنيد و نه ستم مى بينيد. و اگر (وام گيرنده ) تـنـگـدسـت بـود. بايد به او مهلت بدهيد تا گشايشى در كارش پيدا شود، و اگر آن را قـربـه الى الله و بـه عـنـوان صـدقـه بـه او بـبـخشيد برايتان بهتر است اگر دانسته باشيد. و از لحظه اى پرواگيريد كه در آن لحظه با خدا سروكار پيدا مى كنيد. بعد هر كـسـى در آن لحـظه هر كارى را كه كرده است بى كم و كاست سزا (اعم از كيفر و پاداش ) مى يابد بى آن كه ذره اى ستم بيند(151)...پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بـه او نـازل گـشـت (بـه درسـهـاى پـروردگـارش ) ايمان آورد و مؤ منان يكايك به خدا و فـرشـتـگـانش و درسهاى مكتوبش و پيامبرانش ايمان آوردند و عقيده يافتند به اين كه هيچ يـك از پـيـامـبران خدا را استثنا نكرده كنار نمى گذاريم و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم ، آمـرزشـت را اى پـروردگـار مـا خـواهـانيم و به حضرتت روانيم و برده مى شويم . خدا هر كسى را جز به قدر توانايى و ظرفيتش تكليف نكند، هر نيكى كه انجام داده او را باشد و هر بدى كه كرده بر عهده اش باشد (يا تكوينا بر وجودش بار شده است ). پروردگار مـا، اگـر فراموش كرديم يا اشتباه و خطا كرديم بر ما مگير. پروردگار ما، بندى بر ما مـنـه (يـا مـگذار الزام سياسى و حقوقى تحميلى براى ما پيش آيد) چنان كه براى كسانى كه پيش از ما بودند پيش آمد. پروردگار ما، و آنچه ما تاب آن را نداريم بر دوش ما منه ، و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما رحمت آر. تو مولاى ما هستى ، بنابراين ما را بر مردم كافر پيروزى بخش (152).
63: دومين سوره مدنى ، انفال
نـخـسـتـيـن آيـه سـوره مـبـاركـه انـفـال بـعـد از ظـهـر هـفـدهـم رمـضـان سـال دوم هـجـرى در مـيـدان جـنـگ بـدر فـرود مى آيد. بقيه پس از آن و در مدينه : "به نام خداوند بخشنده مهربان "
از تـو دربـاره غـنـيـمـتـهـا مـى پـرسـنـد، بـگـو: غـنـيـمـتـهـا مال خدا و پيامبر است . بنابر اين از خدا پروا گيريد و روابطتان را به صلاح آريد و از خـدا و پـيـامـبـرش - اگر مؤ منيد - فرمان بريد. چه مؤ منان كسانى هستند كه وقتى نام خدا بـه مـيـان آيـد دلشـان بـتپد و هنگامى كه درسهايش را برايشان قرائت كنند بر ايمانشان بـيـفـزايـد و بـر پروردگارشان توكل مى كنند. كسانى كه نماز را برپا مى دارند و از آنـچه روزيشان كرديم انفاق (هزينه عمومى ) مى كنند. اين گروه هستند كه واقعا مؤ منند. و در حـضرت پروردگارشان درجاتى دارند و آمرزشى و روزيى بزرگمنشانه و با عزت (در زنـدگانى بازپسين )(153)...آن دم كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى كند كـه مـن بـا شـمـا هـسـتـم تـا كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد گـام استوار داريد، همين دم در دل كسانى كه كافر شدند وحشت افكنم تا فراز گردنهاشان را بزنيد و از آنان هر سر انگشتى را قطع كنيد.
آن بـديـن سـبـب اسـت كـه بـا خـدا و پـيـامـبرش مخالفت ورزيد و هر كس با خدا و پيامبرش مـخالفت نمايد بايد بفهمد كه خدا بشدت كيفرش مى دهد. آن كيفرتان است تا بچشيدش و كـافـران را عـذاب آتـش (دوزخ بـرزخـى و دوزخ قـيـامت ) هم هست . هان اى كسانى كه ايمان آوردنـد، چـون در حـال پـيشروى با كسانى كه كافر شدند روبرو شديد نبايد عقب گرد كـنـيـد. و هـر كس در چنين وضعيتى عقب گرد كند - مگر حركت تاكتيكى باشد يا تقويت واحد خاصى - يقينا خشم خدا را براى خود خريده باشد و آشيانش دوزخ باشد و بد سرنوشتى اسـت (154)...و اگـر مـى ديـدى آن لحـظه (لحظه مردن ) كه فرشتگان كسانى را كه كـافـر شـدنـد مـى مـيـرانـنـد، بـر صورتشان و بر نشيمنگاهشان مى زنند كه عذاب شعله سوزان را بچشيد، و آن به سبب كارهايى است كه با قدرت خود كرديد و خدا بر بندگان سـتـم روا نـمـى دارد. دقـيقا مانند رويه دار و دسته فرعون است و كسانى كه پيش از اينها (كـافـران مـكه ) بودند، به درسهاى خدا كافر شدند تا خدا آنان را به سبب گناهانشان كيفر داد، زيرا خدا نيرومندى است كه بشدت كيفر مى دهد(155)...
64: سومين سوره مدنى ، آل عمران
به نام خداوند بخشنده مهربان
الف . لام . مـيـم . خداى يگانه ، جز او كه زنده برپا دارنده است معبودى نيست . آن كتاب را كـه حـاوى مـعـارفـه حـقـه اسـت و تـصـديـق كـنـنـده درسـهـاى قـابـل كـتـابـتـى اسـت كـه پـيـش از آن بـود بـر تـو فـرو فـرسـتـاد و تـورات و انجيل را فروفرستاد پيش از آن كه براى آدميان هدايت باشد و اينك فرقان (درسهاى مايه تـمـيـز حـق از بـاطـل ، مـعـروف از مـنـكـر، و زيـبـا از زشـت ) را نازل كرد. بيگمان كسانى كه به درسهاى خدا كافر شدند (به آن ايمان نياورده آن را در زندگى خويش و در خانواده و محيطهاى طبيعى ، اجتماعى ، و بين المللى بكار نبستند) عذاب شـديـدى دارنـد و خـدا عـزيـزى (مـقـتـدر شـكـسـت ناپذير دست نيافتنى ) انتقامستانى است . بـيـگـمـان هـيـچ چـيـزى چه در زمين باشد و چه در آسمان (يا جهان برين فوق جهان طبيعى بـرحسب مرتبه وجودى ) از خدا پوشيده و پنهان نيست . اوست كه شما را در زهدان چنان كه مشيتش باشد مشكل مى دهد، جز او كه عزيز حكيم است معبودى نيست . اوست كه آن كتاب را بر تـو فـروفـرسـتـاده كـه بـخـلى از آن آيـاتى است با اشاراتى به هستيهاى معين كه آنها اصل آن كتاب است و آياتى با اشاراتى در آن واحد به چند واقعيت همانند (يا متشابه ). در نتيجه ، كسانى كه در دلهايشان سياهيى هست دنبال آيات متشابه قرآن مى روند تا ديگران را بـلغـزانـنـد و هـم اشـارتـش را بـه آنـچـه دلخـواهـشـان اسـت بـگـردانـنـد حـال آن كـه واقـعـيـات مورد اشاره اش (يا مصاديقش ) را فقط خدا مى داند و راسخان در علم (هـسـتـى شـناسان و عالمان به پديدارهاى اجتماعى و فرهنگى و تاريخ ) كه مى گويند: به آن كتاب ايمان آورديم ، همه اش (از محكم و متشابه ) از حضرت پروردگارمان است - و جـز صـاحـبـان خـرد چـنـد لايه (لايه هاى تفكر، تعقل ، و تفقه در دين ) درس فرانگيرند - پـروردگـار مـا، دلهـاى مـا را پـس از آن كـه مـا را هـدايـت كـردى سياه مگردان (يا به كژى مـتـمـايـل مـسـاز)، و از حـضـرتـت رحـمـتـى نـصـيـبـمـان گـردان زيرا نعمت بخش تويى تو. پـروردگـار مـا، بـيـگـمـان تـو آدمـيـان را در رخـدادى (رخـداد انـتـقـال بـه حيات برزخى و انتقال به زندگى قيامت ) كه ابهامى ندارد گرد هم آرى (در بـهـشـت بـرزخى يا دوزخ برزخى ) بيشك خدا آنچه را وعده داد به واقعيت پيوندد. كسانى كـه كافر شدند در برابر خدا نه اموالشان بكارشان آيد و نه فرزندان و نفراتشان ، و اين جماعت اند كه هيمه آتش اند. دقيقا به روال دار و دسته فرعون و كسانى كه پيش ‍ از ايـنها بودند. (كفار سراسر تاريخ )، درباره درسهاى ما گفتند دروغ است ، بعد خدا آنان را بـه عـلت گـناهانشان به كيفر گرفت و خدا بشدت كيفر مى دهد. به كسانى كه كافر شـدنـد بگو: بزودى شكست مى خوريد و دسته جمعى به دوزخ (برزخى ) درآمده به كفار تـاريـخ مى پيونديد(156) و بد گسترده گاهى است . بيقين در دو گروه انسانى كه (در مـيـدان جـنگ ) با هم روبرو شدند براى شما درسى است : يك گروه انسانى در راه خدا مى جنگد، و گروه بشرى ديگر كافر است و گروه مقابلش را با چشمش دو برابر خويش مـى بـيـنـد و خـدا هـر كـس را مـشـيتش باشد با ياريش پشتيبانى مى كند. بيشك در آن براى صـاحـبـان بـيـنـش درس عـبـرتـى اسـت . بـراى آدمـيـان (انـسـانـهـاى مـا قبل ايمان ) علاقه به خواسته ها از زنان و فرزندان (و نفرات و طرفداران ) تا گنجينه هـاى زر و سـيـم (يـا سـپـرده هـاى بـانـكـى و مـانـنـد آن ) و اسـبـان نـشـانـدار (وسـائل سـفـر و رفـت و آمـد) و رمـه و كـشـتـزار زيـبـا جـلوه داده شـده اسـت حـال آن كـه اينها ابزار بهره ورى والتذاذ در زندگى دنياست و خداست كه حسن فرجام را در اخـتـيـار دارد. بـگـو: آيا مى خواهيد بهتر از آنها را به شما خبر دهم ؟ براى كسانى كه پرهيزگارى كردند در حضرت پروردگارشان بهشتهاست كه از بسترش جويباران روان اسـت ، در آن مـانـدگـارنـد، و هـمـسـرانـى پـاك اسـت و خـشـنـوديـى از خـدا، و خـدا بـه حال بندگان بيناست . آن كسان كه مى گويند: پروردگار ما، براستى ما ايمان آورديم ، از گـناهانمان درگذر و ما را از عذاب آن آتش (دوزخ برزخى ) محفوظدار. آن مقاومت ورزان و تـصـديـق كـنـنـدگان درسهاى پروردگار و فروتنان مطيع و انفاق كنندگان و به سحر آمـرزش خـواهـان . خـدا كـه قـائم بـه قـسـط اسـت گـواهـى فرمود كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان علم هم گواه اند كه معبودى جز او كه عزيز حكيم است نيست . زندگى مـقـبـول خدا اسلام (سپردن وجود خويش به آموزه هاى وحيانى و اوامر و نواهى الهى ) است و كـسـانـى كـه كتاب وحيانى دريافت كردند تنها پس از اين كه آن علم را پيدا كردند و به علت قصد حقوق ديگران كردن با هم اختلاف و بحث پيدا كردند، و هر كس به درسهاى خدا كـافـر شـود بـايـد آگـاه بـاشـد كـه خـدا زود بـه حساب آدميان مى رسد. ازينرو اگر در برابرت بهانه آوردند بگو: من و همه كسانى كه از من پيروى كردند وجودمان را تسليم خدا (و درسهايش ) كرديم . و از كسانى كه كتاب وحيانى دارند و از مردم بى كتاب وحيانى بـپرس : آيا تسليم (آموزه هاى وحيانى ، و خدا) هستيد؟ در صورتى كه اسلام آوردند يقينا كامياب شده باشند و اگر روى برتافتند بدان كه جز پيام رسانى و ابلاغ (درس ) بر عهده ات نيست و خدا به حال بندگان بيناست . كسانى كه نسبت به درسهاى خدا ناسپاسى و انـكـار مـى ورزند و پيامبران را (و علمايى را كه خبر از زندگانى پس از مرگ مى دهند) بـنـاحق مى كشند و آدميانى را كه دستور مى دهند كه قيام به قسط كنيد مى كشند، آرى آنان را مـژده بـده بـه عـذابـى دردنـاك . ايـن گروه بشرى كسانى هستند كه همه كارهايشان در زنـدگـى دنـيـا و در زنـدگـانـى بـازپـسـيـن بر باد رفته است و ياورى هم ندارند. مگر كـسـانـى را كه پاره اى از درس قابل كتابت خدا را نصيب بردند نديدى كه آنان را دعوت مـى كـنـنـد بـه اين كه كتاب خدا براى داورى ميانشان بكار رود و بعد دسته اى از آنان در حالى كه صورتشان را مى گردانند پشت به اين فراخوانى كرده راه خود مى گيرند؟ آن (حركت و موضعگيرى ) را علت اين است كه گفتند (يا عقيده بستند به اين كه ): آتش (دوزخ بـرزخـى ) جـز روى چـنـد بـر مـا نـتـابـد: و آنـچه به افترا مى بافتند (از جهان - انسان شـناسى ) آنان را در زندگيشان بفريفت . بنابراين ببين چه حالى پيدا مى كنند آن دم (دم مـرگ و انـتقال به حيات برزخى ) كه ابهامى در وقوعش نيست و آنان را گردهم آوريم (در دوزخ بـرزخـى ) و هـر كـس را آن سزا دهيم كه كرده است بى كم و كاست بطورى كه آنان سـتـم نـبينند؟ بگو: بار خدايا، اى مالك فرمانروايى در هستى ، امكان تصرف در هستى را به هر كس كه مشيتت تعلق گيرد بدهى و آن را از هر كس كه مشيتت تعلق گيرد بازستانى و به هر كس مشيتت تعلق گيرد عزت - آزادى دهى و هر كس را كه مشيتت تعلق گيرد اسير - ذليل گردانى ، خير در قبضه قدرت تو است ، بيگمان تو بر هر چيزى بس قادرى . شب را در روز درآورى و روز را در شـب درآورى ، و زنـده را از مـرده بيرون آورى (يا توليد و متولد كنى ) و مرده را از زنده بيرون آورى (يا توليد و متولد كنى ) و هر كس را كه مشيتت تعلق گيرد بى حساب روزى (و زندگى ) دهى . مؤ منان كافران را به جاى مؤ منان ولى خـويـش نـسـازنـد، و هـر كـس ‍ چنين كند در حضرت خدا هيچ نيارزد مگر اين كه از آن كافران پروايى (برجان خويش ) داشته باشيد و خدا شما را از خودش برحذر مى دارد و سروكار با خداست .
بـگـو: از آنـچـه كـه در انـدرون شماست خواه پنهان سازيد و خواه آن را اظهار بداريد خدا آگـاه اسـت و از آنـچه در جهانهاى برين هست و آنچه در جهان طبيعى آگاه است و خدا بر هر چيزى بس قار است . لحظه اى كه هر "خود"ى آنچه از خير انجام داده است حاضر يابد و در مورد هر كار بدى كه كرده است آرزو كند كه كاش ميان او با آن بسى فاصله و جدايى مى بود؛ و خدا شما را از خودش برحذر مى دارد حال آن كه خدا نسبت به بندگان دلسوز است (157)...پس هنگامى كه عيسى احساس كرد كه آنان كافرند گفت : در مسير تقربم به خدا چه كسانى يار و همراه من هستند؟ حواريان پاسخ دادند: ما ياران خداييم ، به خدا ايمان آورديـم و گـواه بـاش كـه مـا مـسـلمـانـيـم . پروردگار ما، به آنچه فروفرستادى ايمان آورديـم و ايـن پـيـامـبـر را پـيـروى كرديم (زندگى خود را بر زندگيش كه "ميزان " است تـطـبيق داديم )، پس ما را در رديف شاهدان (نمادهاى اسلام و حيات طيبه و زندگى ارزشمند ارزش آفـريـن ...) جـاى ده . و تـدبـيـر خـصـمـانـه كردند و خدا تدبير كرد و خدا بهترين تـدبير كننده است . (اين تدبير كه ) خدا به عيسى فرمود: بيگمان من جان تو را بستانم و تـو را به حضرت خويش فرابرم و از آلايش و دستبرد كسانى كه كافر شدند پاكيزه و مصون دارم و كسانى را كه پيروى تو كردند (در حيات برزخى ) بر فراز كسانى كه كافر شدند جايگاه دهم تا رخداد قيامت ، وانگهى سروكارتان با من است ، پس ميان شما در مـورد آنـچـه بـر سـرش بـحث و كشمكش داشتيد حكم فرمايم . بدين ترتيب كه كسانى كه كفر ورزيدند آنان را در زندگى دنيا و زندگانى بازپسين عذاب كنم آن هم عذابى شديد و فـريـادرسـى هـم نـدارنـد. و كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد و اعمال صالح داشتند مزدشان را بى كم و كاست و تا ذره آخر دهم ، و خدا ستمكاران را دوست نمى دارد.
آن را كـه از درسـهـاى اعجازآميز و درس حكيمانه است برايت مى خوانيم و تدريس مى كنيم(158)...و هـر كـس بـه جـستجوى زندگيى غير از اسلام پردازد هرگز از او پذيرفته نـشـود و در زنـدگانى بازپسين از زيان ديدگان باشد. چگونه خدا مردمى را كه پس از ايـمـان آوردنـشـان و شـهـادت بـه ايـن كـه پـيـامـبـر حـق اسـت و درسـهـاى روشـنـگـر مـسـتـدل آورده اسـت كـافـر شـدنـد كـامـيـاب گـردانـد حـال آن كـه خـدا مـردم سـتمكار را كامياب نگرداند. اين گروه بشرى سزايشان اين است كه بـعـد از خـدا و فـرشـتـگـان و جـمـله آدمـيـان يـابـند. در آن بعد از هستى برين ماندگارند، عذابشان تخفيف نيابد و نه به آنان مهلت دهند. مگر كسانى كه پس از ايمان كافر شدند آنـگـاه بـر كـفر خويش ‍ افزودند توبه شان پذيرفته نشود و اين گروه اند كه گمراه نـاكـام انـد. بـيشك كسانى كه كافر شدند و در حالى مردند كه كافر بودند اگر هر يك مـالك طـلايـى بـه حـجـم كـره زمـيـن بـاشند و آن را براى خلاصى خود فديه دهند از آنان نپذيرند، اين گروه بشرى عذابى دردناك (در زندگى برزخى ) دارند و بى ياورند. تا از آنـچـه خـيـلى دوسـتـش مـى داريـد انـفـاق نـكـنـيـد بـه مـقـام نـيـكـى بـيـكـران نائل نگرديد، و هر چه را انفاق كنيد بدانيد كه خدا از آن بس آگاه است (159)...بگو: اى اهـل كـتـاب ، چـرا بـه درسـهـاى خـدا كـافـر مـى شـويـد حـال آن كـه خدا شاهد اعمال شماست ؟ بگو: اى اهل كتاب ، چرا كسى را كه ايمان آورد از راه خـدا بـازمى داريد (يا منحرف مى سازيد) و در حالى كه شاهد و آگاهيد كه آن راه (قرب ) خـداسـت در پـى آن هـسـتـيـد كـه آن راه كـجـراهـه بـاشـد و خـدا از آنـچـه مـى كـنـيـد غـافـل نـيـسـت . هـان اى كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد، اگـر بـه اطـاعـت دسـتـه اى از اهـل كـتـاب درآيـيـد شما را پس از آن كه ايمان آورديد به جمعى كافر باز مى گردانند. و چگونه كافر مى شويد در حالى كه درسهاى خدا برايتان تدريس مى شود و پيامبرش در مـيـان شـمـاسـت و هـر كـس بـراى عصمت يابى به خدا پيوندد(160) به صراط مستقيم نـائل آمـده بـاشـد. هـان اى كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد، از خدا پروا گيريد بدانسان كه شـايـسـته پرواگيرى از خدا باشد و جز در حالى كه مسلمان باشيد نميريد. و همگى به ريـسـمـان خـدا (رشته وحى و آموزه هاى الهى ) چنگ زنيد و از هم جدا نشويد، و نعمت اعطايى خـدا را به خودتان بياد آريد كه دشمن يكديگر بوديد و دلهايتان را به هم الفت بخشيد تـا بـه سبب نعمت اعطايى او برادر يكديگر شديد و بر لبه پرتگاه دوزخ (برزخى ) قـرار داشتيد و شما را از افتادن به آن نجات داد، بدينسان خدا پديدارهاى اعجازآميزش را بـرايتان بيان مى دارد شايد شما راه يافته كامياب گرديد. و بايد شما امتى باشيد كه بـه خـيـر فـرا مـى خـوانـنـد و امر به معروف مى كنند و نهى از منكر مى كنند، و اين گروه انـسـانـى انـد كـه كـار ثـمـربـخـش كرده اند(161). و مانند كسانى مباشيد كه پس ‍ از دريـافـت درسـهاى مستدل روشنگر چند فرقه شده با هم به بحث و مخالفت برخاستند، و ايـن جـمـاعـت عذابى هولناك دارند در آن رخداد (انتقال به زندگى برزخى ) كه هستيهايى سـپـيد گردد و هستيهايى سياه گردد، كسانى كه هستيشان سياه گشت بازخواست شوند كه پس از ايمان داشتن كافر شدند؟ حال به سبب آن كفر كه مى ورزيدند عذاب را بچشيد. اما كسانى كه هستيشان سپيد گشت در رحمت خدا باشند، آنان در آن رحمت رحيمى ماندگارند. آن درسهاى خداست كه حاوى معارف حقه است و آن را برايت مى خوانيم و خدا آن نيست كه ستمى را براى عالمهاى آفريدگان اراده كند. و آنچه در جهانهاى برين و در جهان طبيعى هست به خـدا تـعـلق دارد و رخـدادهـا بـا خـدا نسبت دارد. (از جمله اين كه ) شما بهترين امتى هستيد كه بـراى (بـه نـفـع و صلاح ) آدميان پديدآورده شده است ، امر به معروف مى كنيد و نهى از مـنـكـر مـى كـنـيـد و بـه خـدا ايـمـان مـى آوريـد، و اگـر اهـل كـتـاب ايمان آورده بودند البته برايشان خيرى بود (خيرى عايدشان مى شد) از آنان عده اى مؤ من اند و بيشترشان زشتكارند(162)...
و هـنـگـامـى كـه بـامـدادان از نـزد خـانواده ات بيرون شدى تا مؤ منان را در مراكزى براى جنگيدن (جنگ دفاعى احد) جاى دهى و خدا شنوايى داناست . آنگاه كه دو گروه از شما بر آن شـدنـد كـه سـسـتـى نـمـايـنـد حـال آن كـه خـدا ولى آنـان اسـت و بـر خـدا بـايـد مـؤ مـنـان تـوكـل كـنـنـد (نـه فـقط بر تدابير نظامى و سياسى )...هيچ از آن رخداد (سستى كردن و اقـدام جـداى از فـرمـانـدهـى تـو) بـر عـهده تو نيست (حق كيفر در موردشان ندارى ) يا خدا تـوبـه شـان را مـى پـذيـرد (و شايد يا خدا به رحمت رحيميش نسبت به آنان باز آيد) يا آنان را عذاب كند. در هر صورت آنان (برخود) ستم كردند. و آنچه در جهانهاى برين هست و آنچه در جهان طبيعى هست به خدا تعلق دارد، هر كس را كه مشيتش باشد بيامرزد و هر كس را مـشيتش باشد عذاب كند و خدا آمرزنده اى مهربان است . هاى اى كسانى كه ايمان آوردند، ربـاى چـنـد بـرابـر بـر هـم افـزوده را مـخـوريـد و از خـدا پرواگيريد شايد كارهايتان ثـمـربـخـش گـردد. و از آتـشى پرواگيريد كه براى كافران آماده شده است . و از خدا و پيامبر اطاعت كنيد شايد كه بر شما رحمت آيد. و به سوى آمرزشى كه از پروردگارتان است و بهشتى بشتابيد كه پهنايش آسمانها و زمين است و براى پرهيزگاران مهيا شده است . آن كـسـان كـه در وضعيت توانگرى و در حالت تنگدستى انفاق مى كنند و بند بر شعله خـشـم خـويش مى نهند و از آدميان در مى گذرند و خدا احسان كنندگان را دوست مى دارد. و آن كـسـان كـه چـون كار زشت زننده اى كنند پا بر خويشتن روا دارند خدا را ياد آرند و براى گناهانشان از او آمرزش طلبند - و جز خدا كيست كه گناهان را بيامرزد و در حالى كه آگاه بـاشـنـد بـر آنـچـه كرده اند پاى نفشارند. اين گروه انسانى كه پاداششان آمرزشى از پـروردگـارشـان اسـت و بهشتهايى كه از بسترش جويها روان است ، در آن جاودانه اند و خـوشـا پـاداشـى كـه نـصـيب اين عاملان اجتماعى است (163)...هاى اى كسانى كه ايمان آوردنـد، مـثـل كسانى مباشيد كه كافر شدند و به برادرانشان كه به سفر رفتند يا به جـنـگ رفـتـنـد گـفـتـنـد: اگـر پـيـش مـا بودند نمى مردند و كشته نمى شدند. تا خدا آن را حـسـرتى بر دلشان سازد، و خداست كه زنده مى كند و مى ميراند و خدا به آنچه مى كنيد بـيـنـاسـت . و اگـر در راه خـدا كـشـتـه شـديد يا مرديد البته آمرزشى و رحمتى كه از خدا عـايـدتـان مى گردد بهتر از چيزهايى است كه آنها جمع و انباشته مى كنند. و اگر مرديد يـا كـشـتـه شـديـد در حـضـرت خـدا فـراهـم گـرد آييد(164)...و مصائبى كه در رخداد رويـاروى دو سـپـاه (جـنگ احد) برايتان پيش آمد به اذن خدا بود و تا مؤ منان را بشناسد و تـا كسانى را كه نفاق ورزيد بشناسيد منافقانى كه وقتى به آنان گفته شد بياييد در راه خـدا بـجـنـگـيـد يـا دفـاع كـنيد گفتند: اگر تشخيص بدهيم كه جنگى (براساس قواعد تـجـربـى و عـلمـى ) هست با شما مشاركت و از شما تبعيت كرده بوديم . در لحظه گفتن اين سـخـن ، آنـان بـه كـفـر نزديك ترند تا به ايمان . با زبان چيزى مى گويند كه خلاف قصدشان است حال آن كه خدا به آنچه پنهان مى دارند داناتر است . همانان كه پا از جهاد و دفـاع بـه دامـن پـيـچـيـده اشـاره بـه بـرادرانـشـان گـفـتـنـد: اگـر بـه نـظـر مـا عمل كرده بودند كشته نشده بودند. بگو: راست مى گوييد كارى كنيد كه نميريد. و مپندار كه كسانى كه در راه خدا كشته شدند اينك مرده اند. واقعيت اين است كه زنده اند در حضرت پروردگارشان روزى مى خورند (روزى ويژه حيات برزخى و بهشت آن را)، شاد و خرم از آنـچـه خـدا از فـضل خويش (و برتر از پاداش عادلانه ) به ايشان ارزانى فرموده است و بـا هم اظهار خوشحالى مى نمايند از اين كه كسانى را كه به ايشان نپيوسته اند (و به شـهـادت نـرسـيـده انـد) هـيـچ خـطـرى تـهـديـد نـمى كند و نه غمى برايشان پيش مى آيد. خوشحال از اين كه (برادران مؤ منشان ) نعمتى از خدا و افزون بر پاداشى نصيب برند و از ايـن كـه خـدا مؤ منان را بى پاداش نگذارد، مؤ منانى كه پس از زخم كارى برداشتن (در جـنـگ احـد) به محض شنيدن فرمان آماده باش نظامى براى تعقيب مشركان مكه فرمان خدا و پـيـامـبـر را بـه گـوش گـرفـته اجرا كردند. براى كسانى از ايشان كه احسان كردند و پـروا گـرفـتـنـد پـاداشـى هـنـگـفـت هـسـت . آن كـسـان كـه آدمـيـان (مـا قـبـل ايـمـان ) بـه ايـشـان گـفـتـنـد: آدمـيـان بـراى حـمـله بـه شـمـا تـشـكـيـل نـيـرو داده انـد، بترسيد از آنها. اما اين خبر بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا را داريـم و بـهـترين تكيه گاه است . در نتيجه ، در حالى كه از جبهه به خانه بازآمدند كه در سـايـه انـعـام الهـى و فـضـلش كـمـتـريـن صـدمـه اى نـديـده بـودنـد و هـمچنان در پى نـيـل بـه خـشـنودى خدا بودند و خدا هم صاحب و بخشنده نعمتهاى فوق پاداشى بى نهايت اسـت . بـدانـيد كه آن شيطان است كه تابعانش را مى ترساند. بنابراين از آنها (كفار و آدمهاى شيطانى كه مؤ منان را مرعوب مى سازند) نترسيد و اگر مؤ من هستيد از من بترسيد. و كـسـانـى كـه در كفر ورزى شتاب به خرج مى دهند نبايد تو را به غم فرو برند، چه آنـان ذره اى زيـان بـه خـدا نـرسـانـنـد، خـدا مـى خـواهـد كـه (بـا اعـمـال آگـاهـانـه و اراديـشـان ) آنـهـا در زنـدگانى بازپسين بى نصيب بمانند و عذابى هـولنـاك داشـتـه بـاشـنـد. بـيگمان كسانى كه ايمان از كف نهادند تا كفر را بستانند هيچ صـدمـه اى بـه خـدا نمى زنند و عذابى دردناك دارند(165)...و فرمانروايى جهانهاى برين و جهان طبيعى از آن خداست و خدا بر هر چيزى احاطه قدرت دارد. بيگمان در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز درسهايى براى صاحبان خرد چند لايه است ، آنان كه خـدا را در حـال ايـستاده و حال نشسته و حال دراز كشيده ياد آرند و درباره آفرينش جهانهاى بـريـن و جـهـان طـبـيـعـى انـديـشـنـد كـه پـروردگـارا، ايـن را باطل نيافريدى ، منزهى تو از اين امر، پس ما را از عذاب آتش در امان دار؛ پروردگار ما، شـك نـيـسـت كـه هر كس را به آتش (دوزخ برزخى ) درآورى خوار و ذليلش كرده باشى و سـتـمـكـاران را يـاورى نـباشد. پروردگار ما، نداى مردمى را شنيديم كه به ايمان آوردن فرا مى خواند و مى گويد به پروردگارتان ايمان آريد. ما هم ايمان آورديم . پس بر ما بـبـخـش و گـنـاهـانـمـان را بـزداى و كـارهـاى بـدمـان را از وجـودمان ببر و ما را در لحظه جـانسپارى همراه "ابرار" گردان . پروردگار ما، همچنين آنچه از وعده بر زبان پيامبرانت جـارى كـردى در حـقـمـان ايفا فرما و در رخداد قيامت خوار و رسوايمان مساز كه تو بيگمان خـلف وعـده نـكـنـى . در پـى ايـن دعـاهـا پـروردگـارشـان ايـن جـواب داد كـه مـن عمل هيچيك از شما را خواه مرد باشد و خواه زن بى پاداش نگذارم ، شما اجزاء يك پيكريد، بـه ايـن شرح كه كسانى كه هجرت كردند و از ديارشان رانده شدند و در راه من (صراط مـسـتـقـيـم اسـلام و قـرب خـدا) آزار ديـدند و جنگيدند و كشته شدند چشم از كارهاى بدشان بـپـوشـم و آنـان را بـه بـهشتهايى درآوردم كه در بسترش نهرها روان باشد پاداشى از درگـاه خـدا، و حـسن پاداش دهى تنها خدا راست . گشت و گذار و كشورگشايى كسانى كه كـافـر شـدنـد تـو را نـفـريـبد، برخوردارى كوتاه مدت و زودگذرى است بعد هم آشيانه كـردن در دوزخ (بـرزخـى ). امـا كـسانى كه از پروردگارشان پروا گرفتند بهشتهايى دارند كه از بسترش جويها روان است ، در آن ماندگارند، ميهمانسرايى است از حضرت خدا، و آنـچـه در حـضـرت خـدا (جـهـان بـريـن ) هـسـت بـراى "ابـرار"بـهـتـريـن اسـت . و از اهل كتاب البته كسانى هستند كه به خدا ايمان مى آورند و به درسهايى كه به سوى تو فـرو فـرسـتـاديـم و درسـهـايـى كه به سوى آنان فرو فرستاديم ايمان مى آورند، در حالى كه روزنه هاى ادراكى وجودشان را فروتنانه براى وحى گشوده اند، درسهاى خدا را بـراى دسـتـيـابـى بـه چـيـز ناقابلى نمى فروشند، اين گروه انسانى پاداششان در حـضـرت پـروردگـارشـان مـحـفوظ است ، بيگمان خدا حساب را سريعا مى پردازد. هاى اى كـسانى كه ايمان آوردند، مقاومت ورزيد و مشاركت در مقاومت نماييد و مرزبانى كنيد و از خدا پروا گيريد مگر كارتان ثمربخش ‍ گردد.(166)
65: سوره مدنى نساء
...بيگمان كسانى كه اموال يتيمان را ظالمانه مى خورند در واقع در شكمشان آتشى را مى خـورنـد و بزودى (در دم مردن ) به آتش ‍ افروخته اى درافكنده شوند(167)...كسانى كـه بـه درسـهاى ما كافر شدند بزودى آنان را به آتشى درافكنيم ، هر قدر پوستشان بسوزد، پوست تازه اى جايگزين كنيم تا عذاب را ادراك كنند، چون خدا عزيزى حكيم است . و كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد و اعـمـال صـالح را انـجـام دادنـد بزودى به بهشتهايى درآوريـمـشـان كـه از بسترش جويبارانى روان است ، در آن ماندگار باشند تا ابد، در آن هـمـسرانى پاك پيراسته دارند و به زير سايه اى پايدار در آوريمشان(168)...آيا ننگريستى به كسانى كه ادعا دارند به درسهايى كه به تو فرو فرستاده شده و به درسـهـاى نـازل شـده پـيـش از تـو ايمان آورده اند و مى خواهند داورى به طاغوت (قاضى نامشروع ) برند حال آن كه به آنان امر (الهى ) شده است كه به آن كافر شوند (و آن را نـاصـالح و نـامـشـروع بـدانـنـد) و شيطان مى خواهد آنان را از هدايت و كاميابى بسى دور گـردانـد. و چـون بـه آنـان گـفـتـه شـود بـه فراآمده تسليم آموزه هاى وحيانى و تسليم پيامبر شويد منافقان را بينى كه روى از تو برمى تابند و آن هم چه روگردانيى ...نه ، بـه پـروردگـارت سـوگـنـد كـه تـا وقـتـى تـرا در مـورد دعـاوى و مـسـائل مـورد اخـتلافشان قاضى نكنند بعلاوه نسبت به حكمى كه صادر كرده اى ناخرسند نـبـاشـنـد و تـسـليـم نشوند تسليمى تام ايمان نياورده باشند...هان اى كسانى كه ايمان آوردنـد، تـدابـيـر امـنـيـتـى اتـخـاذ كـنـيـد به اين ترتيب كه بسيج شده در واحدهاى كوچك جداگانه يا يك نيروى ملى قرار گيريد و گسيل شويد. و بدانيد كه در ميان شما كسى هم هـسـت كـه پا از بسيج به دامن مى كشد چنان كه اگر صدمه اى (در ميدان جنگ و دفاع ) بر شـمـا وارد آيد گويد خدا را شكر كه با آنان در جبهه حاضر نبودم . و اگر پيروزيى از جانب خدا نصيبتان شود - غافل از اين واقعيت كه شما با او مودتى داشته ايد - گويد: كاش مـن هم با آنان در جبهه حاضر بودم و چيز زيادى عايدم مى شد. بنابراين بايد در راه خدا (نـه هـر كـسـى بـلكـه ) كـسـانـى بـجـنـگـنـد كـه زنـدگـى دنـيـا (يـا مال و جانشان ) را مى دهند تا زندگانى بازپسين را بدست آرند، و كسى كه در راه خدا مى جنگد و كشته مى شود يا پيروز مى گردد بزودى (در لحظه انتقالش به حيات برزخى ) پـاداش عـظـيـمـى بـه وى مـى دهـيـم(169)...و هـرگـاه خـبـرى دال بـر امـنـيـت و رفـع تـهـديـد يـا حـاكـى از مـخـاطـره بـه آنـان بـرسد آن را منتشر كنند حـال آن كه اگر آن را به پيامبر و به كارشناسانى كه از خودشان هستند گزارش برده بودند قطعا كسانى از آن كارشناسان كه كشف آن توانند كرد حقيقت آن را مى دانند. و اگر فـضـل خـدا بـه شـمـا و رحـمـتش نبود بى گمان شيطان را پيروى مى كرديد جز اقليتى . بـنـابراين در راه خدا بجنگ ، فقط تكليف خودت را بر عهده دارى ، و مؤ منان را تشويق كن (به جهاد و اكنون به رفتن به بدر "زرد") مگر شود كه خدا گزند كسانى را كه كافر شـدنـد بـاز دارد و خـدا گـزنـدى سـخـت تـر و كـيفرى شديدتر دارد. هر كس پيوستگى و انـضـمـام سـيـاسـى - دفاعى نيكويى داشته باشد نصيبى از آن مى برد و هر كس انضمام سـيـاسـى - دفـاعى بدى داشته باشد و بالى از آن به گردن گيرد و خدا بر هر چيزى نگهبانى توان رسان است . و چون درودى به شما گفتند (يا به شما سلام كردند) بايد آن را بـا درودى بـهـتـر از آن پـاسخ دهيد يا همان را بازگوييد، چون خدا حساب هر كار و نكته اى را داريد. خدايى كه معبودى جز او نيست تا رخداد قيامت كه در آن ابهامى نيست شما را (يكايك و در لحظه مردن ) گردهم (در بهشت برزخى يا در دوزخش ) مى آورد، و به سخن راسـتـگوتر از خدا كيست ؟(170)...مؤ منان نشسته - به آسيب ديدگان - همرديف مجاهدان بـا مـال و جـان در راه خـدا نـيـسـتـنـد، خـدا مـجـاهـدان بـا مـال و جـان را بـر خـانـه نـشـسـتگان يك درجه برترى داده است و به همه خدا آن بهترين(171) (نـيـل بـه هـسـتـى بـريـن ، قـرب خدا، و بهشت ) را وعده داده است و خدا با اعطاى پـاداش هـنگفتى مجاهدان را بر خانه نشينان برترى نهاده است ، با مرتبه هايى (از هستى بـرين و قرب خدا) از خودش و از ره آمرزش و رحمت ، و خدا آمرزنده اى مهربان است كسانى كه فرشتگان در حالى جانشان را گرفتند كه بر خويشتن ستم كرده اند مورد اين پرسش قرار گرفتند كه در چه وضعيت محيطى بوديد؟ پاسخ دادند: در آن كشور بصورت جمعى مـسـتـضـعـف بـوديم . پرسيدند مگر سرزمين خدا چندان پهناور نبود كه از آن كشور بدانجا هـجـرت كـنـيـد؟ بـديـن سـبـب آن گـروه انـسـانـى در دوزخ (بـرزخـى ) آشـيـانـه دارنـد و بدسرنوشتى است . مگر مردان و زنان و كودكان مستضعفى كه تدبيرى نتوانند و راه به جايى نبرند (قادر به سفر و هجرت نباشند). در مورد اين عده ممكن است خدا از آنان درگذرد و خدا در گذرنده اى آمرزنده است . و هر كس در راه خدا (براى حفظ حيات طيبه و رشد معنوى خويش ) هجرت كند در روى زمين اقامتگاه بسيار و فراخى معيشت يابد، و هر كس از خانه اش هـجرت كنان آهنگ خدا (قرب خدا) و پيامبرش ‍ كند و بميرد پاداشى بر عهده خدا مى يابد و خـدا آمـرزنده اى مهربان است . و چون سفر زمينى كنيد گناهى ندارد كه نمازتان را كوتاه كـنـيـد بـه شرطى كه بيم آزار و شكنجه منتهى به ترك دينتان از سوى كافران باشد، زيـرا كـافـران دشمن نمايانى براى شما هستند(172)...و در تعقيب كردن دشمن سستى مـكـنـيـد، اگـر رنـج و دردى مـى كـشيد آنها هم مثل شما رنج مى برند و درد مى كشند اما شما اميدهايى به خدا داريد كه آنها ندارند و خدا عليمى حكيم است (173)...