صحيفه نور جلد ۱۰

امام خميني رحمه الله عليه

- ۵ -


رژيـم سـابـق يـا كـم عـمـل مـى كـنـنـد و يـا عـمـل نـمـى كـنـنـد و يـا ضـدش را عـمـل كـنـنـد. تـصفيه مى خواهد اين مملكت و البته تصفيه وقت مى خواهد، بايد بشود اما يك دفـعـه نـمى شود. تكليف ما چيست ؟ تكليف هر يك از ما و هر يك از افراد ملت اين است كه آن كـارى را كـه مى كند خوب انجام دهد. شما متوقع اين نباشيد كه استاد چه جور هست آن را هم بـايـد دنـبـالش بـاشـيـد امـا نـايـسـتـيـد بـه ايـنـكـه او عـمـل خـوب بـكـنـد، خـوب ، اول عـمـل خوب را بكن . اول خودمان ، از خودمان شروع بشود تا برسد به جامعه مان . اصلاح از اول بايد از خود آدم شروع بشود تا برساند به اينكه ديـگـرى را اصـلاحـش كند. خوب كار بكنيد، جدى كار بكنيد. كشاورزانمان جدى كار بكنند، كـارگـرانـمان جدى كار بكنند، گول اينهايى كه مى خواهند ما را دوباره برگردانند به حـال سـابـق ، بـه حـال ايـنـكـه وابـسـتـه ، هـمـه چـيـزمـان وابـسـتـه بـه خـارج بـاشـد گـول ايـنـهـا را نـخـورنـد، گـول تبليغات اينها را نخورند. تكليف ما اين است كه اولا هر كـارى كـه مـحـول بـه مـاسـت خـوب انـجـام دهـيـم . مـحـصـليـد خـوب تـحـصـيـل كـنيد، معلميد خوب تعليم كنيد، استاديد خوب استادى كنيد، كارگريد خوب كار كـنـيـد، كـشـاورزيد خوب كشاورزى كنيد، ملائيد خوب ملائى ات را بكن ، هر چى هستى همان كـارى كـه بـه تـو مـحـول اسـت او را خـوب انـجـام بـده . اگر يك ملتى يك چنين هوشيارى بـرايـش پـيدا شد كه هر كه ، هر شخصى كار خودش را خوب انجام بدهد، يك ملت اصلاح مى شود زود هم اصلاح مى شود.
امـا اگـر مـن بـنـشـيـنم براى اينكه يكى ديگر كار بكند، شما بنشينيد كه من كار بكنم ، من بـنـشـيـنـم شـمـا كـار بـكـنـيد، نه من كار انجام مى دهم نه شما انجام مى دهيد. منتظر نباشيد ديـگـران بـراى شـمـا كـار بـكـنـنـد ايـن انـتظارى بود كه ما منتظر باشيم آمريكا براى ما دلسـوزى بكند، منتظر باشيم كه آمريكا به ما اسلحه بدهد. اسلحه هايى به ما دادند كه به دردمان نمى خورد و به ضرر ما بود. قراردادهايى با ما كردند كه همه قراردادهايشان بـه ضرر ما بود يا اكثرش . آنها براى ما كار نمى كنند. ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند، خودتان كار كنيد. ملت خودش ‍ كار بكند، هم خودش عملى را كه مى خواهد انجام بدهد خـوب انـجام دهد وهم به رفيقش بگويد خوب انجام دهد، هم به جامعه . (كلكم راع و كلكم مـسـئول ) هـمـيـن اسـت . هـمـه مـسـووليـم در مـقـابـل مـلت و مـسـووليـم در مـقـابـل خـودمـان . خـودم را اصـلاح كـنـم ديـگـران را هـم اصلاح كنم ، به هر مقدارى كه مى تـوانيد، باز ننشينيد به اينكه من اهل منبر نيستم نمى توانم يك جامعه اى را دعوت كنم ، من اهـل خـطـابـه نـيـسـتـم نـخـيـر، شـمـا هـمـان مـقـدارى كـه مـى تـوانـيـد خـودت عـمـل بـكـن ، بـه رفـيـقـت هـم بـه هـمـان زبـانـى كـه دارى بـگـو كـه خـوب عمل كن ، او هم خودش عمل كند به رفيقش بگويد. اگر يك همچو حسى در يك مملكت پيدا شد، مملكت زود اصلاح شود كه ما ننشينيم كه ديگران براى ما كار بكنند، ما ننشينيم كه از غرب بـراى مـا وارد بـشـود، مـا خـودمان كار بكنيم و خودمان كارهايمان را انجام بدهيم و غرب را فراموش كنيم . خداوند انشاءالله همه شمارا حفظ كند و موفق و مويد و به پيش برويد.
تاريخ : 7/8/58
اســـتـــفـــتـــاء گـروهـى از زنان مبارز ايران از محضر امام خمينى در مورد طلاق گرفتن زنان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مقدس رهبر انقلاب اسلامى ايران امام خمينى دام ظله
مـسـاله اخـتـيـار طـلاق بـه دسـت مـرد، موجب ناراحتى و تشويش خاطر گروهى از زنان مبارز ايـران شـده اسـت و گمان مى كنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادى سوء استفاده كرده و مى كنند. نظر جنابعالى راجع به اين مساله چيست ؟
پاسخ امام خمينى به اين استفتاء: 
بسم الله الرحمن الرحيم
بـراى زنـان مـحـتـرم ، شـارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دسـت گـيـرنـد. بـه ايـن مـعـنـى كـه در ضـمـن عـقـد و نـكـاح اگـر شـرط كـنـنـد كـه وكيل باشند در طلاق ، به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يـا بـه صورت مشروط، يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد يا مثلا زن ديگرى گرفت ، زن وكـيـل بـاشـد كـه خـود را طـلاق دهـد، ديگر هيچ اشكالى براى خانم ها پيش نمى آيد و مى توانند خود را طلاق دهند. از خداوند متعال توفيق بانوان و دختران محترم را خواستارم . اميد است تحت تاثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه مفيد مى باشد.
روح الله الموسوى الخمينى .
تاريخ : 8/8/58
پـــيـــام امـــام خـــمـــيـــنـــى بـــه مـــنـــاســـبـــت بـــيـــســـت و پـــنـــجـــمـــيـــن سـالگـرداستقلال الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغـاز بـيـسـت و پـنـج سـال رهـائى كـشـور عـزيـز الجـزايـر از تـحـت سـلطـه جابرانه اسـتـعمارگران متمدن نما، درود و تحيات خود و ملت شريف ايران را نثار آنان نموده و به مـلت بـرادر خـويـش صـمـيـمـانـه تـبـريـك عـرض مـى نـمايم . ملت ما تلخى سلطه اجانب و مفتخواران نفتخوار مخصوصا آمريكا را چشيده و غم شما برادران را احساس نموده است و به حـسـب اخـوت ايـمـانـى در غـم و شـادى ملت شريف الجزاير و ساير ملت هاى عزيز اسلامى شريكند. من اميدوارم كه مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر گرفتارى هاى خود و منشاء آن را بـه درسـتـى بـررسـى كـنـنـد و بـا اتـحـاد هـمـه جـانـبـه و اتـكـال بـه اسـلام و در زيـر پرچم پر افتخار آن از قيد و بندهاى استعمارگران رهائى يـابـنـد. مـسـلمـيـن كه در آستان اين قرن ، دردهاى جانفرساى خود را يافته و از قدرت هاى شيطانى بزرگ جز گرفتارى هاى گوناگون و چپاولگرى ها و جنايات چيزى نديده اند بايد با به هم پيوستگى صميمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزيز به فكر چـاره بـرآيـنـد. چـاره و يـا مـقدمه اساسى ، آن است كه ملت هاى مسلمان و دولت ها اگر ملى هـستند كوشش كنند تا وابستگى فكرى خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بـيـابـنـد و فـرهـنـگ مـتـرقـى اسـلام را كـه الهـام از روحـى الهـى مـى بـاشـد بـشناسند و بـشـنـاسانند. شرق و آفريقاى عزيز، اين قاره اى كه با نهضت اسلامى ملى و قيام خونين مـردم دلاور الجـزايـر از خـواب گـران بيرون آمد و كشورى بعد از كشور ديگر، خود را از چـنگال آمريكا و كشورهاى استعمارگر ديگر نجات داد بايد روى پاى خودشان بايستند و شـديـدا بـا فـرهـنگ صادارتى مبارزه كنند. كشورهاى آفريقا و آسيا و ساير كشورهاى در بـنـد در قاره هاى ديگر بايد بدانند كه آنچه از غرب و شرق توطئه گر و استعمارى و از آمـريـكـاى مـتـجـاوز بـر كـشـورهـاى سـتـم كـشـيـده صـادر شـود، تـبـاهـى و فـسـاد آن قابل مقايسه با صلاح آن نيست . تمام كشورهاى اسلامى چون ايران بنا به وظيفه اسلامى خـويـش بـايـد از كـشورهاى در حال رشد و مبارزه با استعمار مادى و معنوى پشتيبانى كنند. كـشـورهـاى اسـلامـى بـايـد در مـقابل اسرائيل اشغالگر كه اكثر گرفتاريهاى كشورهاى اسلامى به دست آن است موضع خصمانه داشته باشند و با تمام نيرو از آرمان فلسطينى و لبـنان عزيز دفاع كنند. كشورهاى اسلامى بايد از سازمان هاى آزاديبخش سراسر جهان دفـاع كـنـنـد ما توطئه مصر و آمريكا و اسرائيل را براى درهم كوبيدن نهضت بزرگ مردم مبارز فلسطين شديدا محكوم مى كنيم . سران و نمانيدگان كشورهائى كه در
الجـزايـر عـزيـز جـمع شده ايد! بيائيد متحد شويم و دست جنايتكاران چپ و راست را كه در راس آن آمـريـكـاسـت قـطـع نـموده و اسرائيل را از ريشه بركنيم و حق مردم فلسطين را به خـودشـان بـسـپـاريـم . از خـداوند متعال بيدارى مسلمين و اتحاد كلمه آنان و عظمت كشورهاى اسلامى را خواستارم .
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى .
تاريخ :8/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروه امداد تهران  
ما از اول هم اميدمان به نيروى انسانى الهى ملت بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از زحـمـت هـائى كه شمرديد و فعاليت هائى كه در منطقه خودتان انجام داديد من تشكر مى كـنـم و خـداونـد تـعـالى اجـر بـه شـمـا خـواهـد داد. بـايـد مـا بـدانـيـم كـه خـود مـا بـايـد مـشـغـول فـعـاليـت بـاشـيـم . خـود مـلت در هـر جـا كـه هـسـت بايد به خرابى هائى كه در طـول شاهنشاهى و در طول اين پنجاه و چند سال براى مملكت ما پيش آمده است خود ملت بايد قـيام كند، قيام براى خدا و قيام براى بندگان خدا. شما منتظر اين نباشيد كه اين ادارات ، ايـن اسـتاندارى ها و امثال اينها براى شما كار بكنند، اينها بسيارشان همان مغزهاى فاسد رژيم سابقند بسيارى از اينها اگر كار شكنى نكنند، كمك نمى كنند و ما نبايد بنشينيم كه ايـن مـغـزهـاى فـاسـد بـه مـا كـمـك كـنـنـد. مـا جـوان هـاى خـودمـان بـحـمـدالله زيـاد و تحول بزرگى كه در مملكت ما حاصل شده است و جوان هاى ما را كه بسيارى در مراكز غير مـشـروع بـوده انـد كـشـانـده اسـت در خـدمـتگزارى به خلق و خدمتگزارى به خداى تبارك و تـعـالى ، بـايـد مـا از نـيـروى ايـن جـوان هـا اسـتـمـداد كـنـيـم . مـا از اول هم اميدمان به ملت و جوان هاى برومند ملت بود. ما هميشه توجه مان به خود ملت ، به نـيـروى انـسانى الهى ملت بوده است و با استمداد از همين طبقه كارگر، طبقه تحصيلكرده جـوان ، بـازارى هـا، از هـمـيـن طـبـقـات بـه قـول آنـهـا طـبـقـات پـائيـن و بـه قـول مـن طـبـقات بالا استفاده كرديم . اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند و اينها هـسـتـنـد كه مى توانند به پيش ببرند، اينها بودند كه در آنوقت كه نهضت كرده بودند، نـنـشـسـتـنـد كـه فلان استاندار با آنها همراهى كند يا فلان اداره با آنها همراهى كند اينها خودشان قيام كردند و بسيارى از ادارات و كارمندان ادارات هم كمك كردند لكن در بين اينها اقـشـارى هـسـتند، افرادى هستند كه الان هم مشغول كارشكنى هستند و اينكه مى بينيد كه به شما كمك نمى كنند اين روى همان طرز فكرى است كه اينها در آن رژيم طاغوتى داشتند كه آن طرز فكر را به اين زودى نمى توانيم ما عوض ‍ كنيم .
اين مغزهاى پوسيده را بگذار فرار كنند
ايـن مـلت مـا در طـول پنجاه سال يك طرز فكرى در آن پيدا شده است ، يك وضعى در دماغش پيدا شده است كه به اين زودى نمى شود عوضش كرد.
آنـهائى كه در خدمت رژيم بودند و چندين سال خدمت كردند به آنها و الان هم خدمتگزار به اجانب هستند و الان هم آرزوى اين را كنند كه باز آن رژيم و يا فاسدتر از او برگردد كه ايـنـهـا باز كاخ ‌نشين بشوند و ملت ما حتى كوخ هم پيدا نكند، اينها الان هم در صدد هستند، ايـنـهـا چـنـد تـايـشـان ، چند نفرشان كه در همين چند روز اجتماع كرده بودند در يك جائى ، افسرده بودند براى اينكه !!! قهر !!! در ايران اشخاصى را اعدام كردند، همان معنائى را كه آمريكائى ها آنجا مى گفتند اينها در ايران و در يك محضر محترم مى گفتند كه اين اعدام هـا اسـبـاب ايـن مـى شود كه ما ديگر حيثيتمان را در دنيا از دست بدهيم ما يك حيثيتى در زمان محمد رضا داشته ايم حالا داريم از دست مى دهيم !! ما خيلى حيثيت داشتيم ؟ كدام حيثيت را شماها داريـد پـيـش خـارج كـه حـالا مـى خـواهـيـد از دسـت بدهيد؟ ما جنايتكارهايمان را بگذاريم راه بـرونـد در بـيـن مردم و مادرها و پدرهائى كه بچه هايشان را كشته اند، براى اينكه شما دلتـان مـى خـواهـد كـه در خـارج بـه شما تبريك بگويند؟ شما اينقدر مغزهاى خودتان را باخته ايد كه خيال مى كنيد كه اگر چند تا جنايتكار را مثلا اعدام كنند و چند تا جنايتكار را تـاديـب كـنـنـد، حـيثيت ما از بين مى رود. شما چه حيثيتى داريد در دنيا كه از بين برود؟ دنيا شـمـا را به چه حيثيتى قبول كرده است ؟ دنيائى كه آمريكايش اينطورى است كه دوا را مى گـويـد كه در اينجا صرف نكنيد و بفرستيد در دنياى ثالث ، در دنياى سوم . دوائى كه آنـجا به مردمش نمى دهند از باب اينكه ضرر دارد، مى گويند بفرستيد به دنياى سوم ، شما اين حيثيت را در دنيا داريد و ما مى خواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم ، يك حـيـثيت انسانى براى شما پيدا كنيم . شما اينقدر گريه نكنيد براى اين خائن ها كه كشته شـدنـد از قـبـيـل نـصيرى و امثال ذلك مى گوئيد مغزها فرار مى كنند، اين مغزهاى پوسيده بـگذار فرار كنند، اين مغزهائى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهائى كه جزء سازمان امنيت بودند بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد، اين مغزها بايد فرار كنند، البته الان مى بينيد كه اين مغزها، مى بينيد كه نمى توانند در اينجا به آن استفاده هـائى كـه مـى كـردنـد اسـتـفـاده كـنـنـد حـالا از ايـنـجـا فـرار مـى كـنـنـد دنـبـال هـمـان مـعـانـى كـه دلشـان مـى خـواهـد مـى رونـد. مـگـر هـر مـغـزى كـه عـلم بـه قـول شـمـا در آن بـود ايـن مـغـز شـريـف اسـت ؟ احمدى هم در زمان رضاخان دكتر بود، لكن دكـتـرى بـود كـه با آمپول خودش مرگ بر مردم تزريق مى كرد. احمدى را شايد اكثر شما اسـمـش را هـم نـشنيده باشيد، اما ما بوديم در آن زمان كه مامور اين بود كه به مليين ، به اشـخـاصـى كـه اظـهـار مـخـالفـت بـا ديـكـتـاتـورى مـى كـردنـد آمـپـول مـرگ تزريق مى كرد. آن هم يك مغزى بود. حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده ؟ شماها چطور اينطور تشخيص مى دهيد كـه ايـن مـغـزهـائى كـه رفته اند پيش ارباب هايشان ، اين مغزهائى كه مجتمع شده اند در انـگـلسـتـان و بـر ضـد ايـران دارنـد تـبـانى مى كنند و تظاهر مى كنند، اين مغزهائى كه دنـبـال بـخـتيار دارند جمع مى شوند و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در زير پناه سر نيزه انگلستان دارند زندگى مى كنند، ما براى اينها بنشينيم اظهار تاءسف بكنيم ؟ يا ايـن مغزهائى كه به آمريكا فرار كردند براى اينكه بروند آنجا پولهائى كه در اينجا جـمـع كـرده انـد آنجا خرج بكنند، ما براى اينها بايد اظهار تاءسف بكنيم ؟ فكرهايتان را عـوض كـنـيـد، افـكارى كه پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است و اصلا تشخيص نمى توانيد بدهيد به واسطه آن افكار مابين صحيح و غير صحيح را.
عوض كنيد خودتان را. ما بايد اين مملكت را عوض كنيم ، اين افكار را عوض كنيم . دانشگاه مـا بـايـد عـوض بـشـود، از ايـن افكار عوض ‍ بشود. اين مغزهائى كه بچه هاى ما را سى سـال ، چـهـل سـال بـه تباهى كشيدند بگذار فرار كنند، يك مغزهائى صحيح بيايند روى كـار. حـالا كـه مـى خـواهـنـد تصفيه كنند و اشخاصى خيرمند مى خواهند تصفيه بكنند، شما نـشـسـتـه ايـد غـصـه مى خوريد كه چرا تصفيه مى كنند، غصه مى خوريد كه چرا اعدام مى كنند. كى ها را اعدام كردند؟ براى كى غصه مى خوريد؟ اى اساتيد دانشگاه (يعنى بعضى شـان ) بـراى كـى غـصـه مـى خوريد؟ براى نصيرى نشسته ايد نوحه سرائى مى كنيد؟! بـراى هـويـدا نوحه سرائى مى كنيد؟! براى كى ؟ بعد هم مى گويند كه يك بچه دوازده ساله را اعدام كرده اند. خوب اينهمه آنهائى كه با ما مخالفند مى گويند، آن مخالفين مى گـويـنـد مـن هـم امر كرده ام كه پستان زن ها را ببرند؟ آنها مى گويند كه يك بچه دوازده سـاله را، آنها مى گويند يك زن حامله را، والا نه بچه دوازده ساله اعدام مى شود و نه زن حـامـله اعـدام مـى شـود. ايـن چـه حـرف هـائى اسـت كـه شـمـا مى زنيد؟ چرا كمك مى كنيد به استعمار؟ چرا كمك مى كنيد به رژيم شاهنشاهى ؟
اى مـغـزهـاى پـوسـيـده ! اى انسان هاى از بين رفته ! بيدار بشويد يك قدرى چرا اينطور بحث مى كنيد؟ چرا اسلام را تخطئه مى كنيد؟ چه شده شما را كه اسلام را تخطئه مى كنيد؟ جـوان هـاى مـا بـيـدار بـشـويـد. اى جوان هاى برومند! اى خواهران ما! اى برادران ما! بيدار بـشـويـد. اى شـمـائى كـه بـا دسـت شـمـا نـهـضـت بـه ايـنجا رسيد، و اين آقايان كه حالا اشـكـال مى كنند، در كنار نشسته بودند و يا كمك مى كردند و يا بى تفاوت بودند و حالا آمده اند در ميدان ، اى جوان هائى كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اى خواهرهائى كه جوان هـاى خـودتـان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و الله اكبر گفتيد، حـفـظ كـنـيـد خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنيد، ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند اينها براى شما كار نمى كنند همانطور كه اجانب كار نمى كنند اينها هم كار نمى كنند.
بـايـد ادارات تـصفيه بشود، بايد فرهنگ تصفيه بشود، بايد دانشگاه ها تصفيه بشود، بـايـد بـه دسـت اشـخـاصـى بـيـفتد كه پيوندش با رضاخان پهلوى و با محمدرضاخان پـهـلوى در سـال هـاى طـولانى نبود. اينهائى كه با آنها پيوند دارند نمى توانند در اين مملكت ، مملكت ما را اداره كنند، اينها بايد تصفيه بشوند، دولت بايد تصفيه كند اينها را. اتكال به قدرت خودتان بكنيد همانطورى كه مى بينيد خودتان اينهمه كار را انجام داديد و مـى گـوئيد استاندار ما همراهى نمى كند و شايد بعضى وقت ها هم كارشكنى بكند، ابدا اعـتـنـا بـه هـمـراهـى او نـكـنـيـد و خـودتـان كـار بـكـنـيـد، اتـكـال بـه قـدرت الهى ، همانطور كه از اول نظرتان به اين نبود كه اين قشرهاى بالا بـا شـمـا كـمـك بـكـنـنـد و نـكـردنـد و كارشكنى هم شايد كردند، همين طور حالائى كه به سـازنـدگـى رسـيـديـد خـودتـان سـازنـده بـاشـيـد خـودتـان دنبال مطالب خودتان برويد.
مملكت مال زاغه نشينان است
مـلت خـودش بـايـد قـيـام كـنـد مـمـلكـت مـال شـمـا اسـت ، ايـن مـغـزهـا فـرار مـى كنند و مملكت مال شماست ، اينها ارزها را برداشتند و فرار
كـردنـد و حـالا هـم دارنـد يكى يكى فرار مى كنند و مى بينند ديگر اينجا جاى دزدى نيست . مـمـلكـت مـال خـود شـمـاسـت ، مـال جـوان هـاى مـاسـت . مـمـلكـت مـال زاغـه نشينان اطراف تهران است كه من خدا مى داند براى اينها غصه مى خورم و براى ايـنـهـا تـا حـالا فـكـرى نشده . مملكت مال اينهاست نهضت را اينها پيش برده اند. در يكى از روزهائى كه تلويزيون نشان مى داد اطراف تهران را و يكى از او پرسيد كه شما چه مى كرديد، مى گفت كه (يك مرد پيرمردى تقريبا بود، با يك عده از يك سوراخى بيرون آمد، از يـك جـائى كـه جـاى انـسـان نـبـود بـيـرون آمـد) گـفت ما صبح كه مى شود مى رويم به تظاهر، زندگيشان اين بود و صبح مى رفتند تظاهر، مى رفتند كمك مى كردند به ملت . مـا مـرهـون ايـنها هستيم ما زندگى مان را اينها اداره مى كنند، اينها اداره كردند و اين جمعيت و امـثـال اين جمعيت . جوان ها، جوان هاى دانشگاهى ، جوان هاى ادارى آنهائى كه پيوند با ملت داشـتـنـد، بازارى ، كشاورز، كارگر، همه اينها، آن طبقه بالا به ما كارى نداشتند حالا هم كارشكنى مى كنند و همه چيز مى خواهند، مى گويند مغزها فرار كردند. بگذار فرار كنند، جهنم كه فرار كردند اين مغزها، مغزهاى علمى نبودند اين مغزها، مغزهاى خيانتكار بودند والا كسى از مملكت خودش فرار مى كند به آمريكا؟! از مملكت خودش فرار مى كند به انگلستان و زيـر سـايـه انـگـلسـتـان مـى خـواهـد زنـدگـى بـكـنـد؟! پـيـونـد مـى كـنـد با بختيار و امـثـال بـخـتيار كه مملكت ما را به تباهى كشيدند؟! اين مغزها بگذار كه فرار بكنند، بهتر كـه فـرار مـى كـنـنـد، غـصـه نـخـوريـد بـراى ايـنها، براى اينها كه كشته شده اند غصه نخوريد اينقدرها. برادرها خودتان بيدار باشيد كه اين مغزهايى كه دارند فرار مى كنند ايـن مـغـزهـاسـت كـه شـمـا را بـه تـباهى كشيده اند، اين مغزهاست كه نگذاشتند جوان هاى ما تـحصيل كامل بكنند، اينها بايد هم بروند، بايد هم فرار كنند، ديگر جاى زندگى براى آنـهـا نيست براى اينكه يك ملت بيدارند، يك ملت بيدار نمى گذارد كه شما هر كدامتان هر كارى مى خواهيد بكنيد.
ما مغزهاى سازنده را مى خواهيم ، نه مغزهاى فاسد را
بـايـد خـودتـان ، خـودتـان را اداره كـنـيد، بايد همه مان به ميدان بيائيم و خودمان ، فكر ايـنـكـه يـك اسـتـانـدارى يـك كـارى بـكـنـد، يـك كـارى كـسـى بـكـنـد، ايـن را اتـكـال بـه آنـهـا نـكـنـيـد، خـودتان همانطورى كه مى گوئيد، الحمدالله الان يك تحولى حـاصـل شـده اسـت كه همه طبقات ، مهندسش مى آيد كار مى كند، دكترش مى آيد كار مى كند. ايـنـهـائى كـه حـالا مـغـزهـاى انـسـانى دارند، اينها كه مغزهائى ندارند كه فرار كنند. آقا مـغـزهـائى كـه فـرار مـى كنند، ما هم يك مغزهائى داريم كه !!! دارد توى !!! با اينكه مغز عـلمـى هـسـتـنـد دارنـد به مردم كمك مى كنند، دارند مى روند درو مى كنند، اين مغزها را ما مى خـواهـيـم ، نـه آن مـغـزهـائى كـه حـالا كـه بـرايـشـان تـعـيـش حاصل نيست فرار كنند. چرا به خود نمى آيند اينها؟ چرا اينها نمى فهمند مقدار خودشان را و مـقـدار مـمـلكـت مـا را؟ مـا ايـن مغزهائى را مى خواهيم كه در عين حالى كه دكتر است ؟ در عين حالى كه مهندس است مى رود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مى اندازد. ما اين مـغـزها را مى خواهيم كه از آمريكا پا مى شود مى آيد اينجا مى گويد من آمده ام براى كمك ، نـه از ايـنـجـا پـا بشود فرار كند از اينجا، اين مغزهاى فرار به درد ما نمى خورد بگذار فرار كنند. اگر شما هم
مـى دانـيـد كه در اينجا جايتان نيست شما هم فرار كنيد، راه باز است . مملكت ما آدم مى خواهد حالا، نه مغزهائى كه مى روند زير پناه انگلستان و زير پناه آمريكا. خداوند به همه شما تـوفـيـق عـنـايت كند و من وقتى شماها را، اين چهره هاى انسانى ، نورانى ، خدمتگزار را مى بينم مباهات مى كنم به اينكه مملكت ما اينطور است .
دنيا الان نظرش به مملكت ماست ، نه به آن طبقه ، به شما، نه به آن طبقاتى كه سابق هـم سـر هـمـه كـارهـا بـودنـد و الان هـم شـمـا مـى گـوئيـد كـه اتـومـبـيـل هـايـشـان ، بـچـه هـايـشـان را مـى بـرنـد بـه آنـجـا، بـه مـدرسـه و از هـمـيـن اتومبيل ها هست و به ما نمى دهند براى جهاد سازندگى . دنيا به شما نظر دارند، نه به ايـن اتـومبيل سوارها، نه به اينهائى كه در كاخ مى نشينند. كوخ ‌نشين ها هستند كه مؤ ونه اين مملكت و سرمايه اين مملكت است ، نه آن كاخ ‌نشين ها. خداوند اين كوخ ‌نشين ها را براى ما حفظ كند و خداوند اين مسلمين كه تعهد دارند براى اسلام ، اين جوان هائى كه خدمت دارند مى كنند به كشور خودشان ، خدمت دارند مى كنند به اسلام ، خداوند براى ما حفظ كند. خداوند هـمـه شـمـا را، خواهرها را، برادرها را حفظ كند و قدرت عنايت كند. مطمئن باشيد كه با اين روحـيـه اى كـه داريـد پـيروز هستيد و نمى تواند كسى بر شما غلبه كند و شما بر همه غلبه خواهيد كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 9/8/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع اعـــضـــاى خــانـواده هـاى شـهـداى پـانـزده خـردادسال 42 و شهداى حوادث بندر انزلى
قيام پانزده خرداد نقطه عطفى در تاريخ و مبداء نهضت ما
بسم الله الرحمن الرحيم
پـانـزده خـرداد كـه مـا مـردان بـا اراده اى را از دسـت داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت ، نـقـطـه عـطـفى در تاريخ و مبدا اين نهضت است . آنها كه در پانزده خرداد قيام كردند، قيام مردانه كردند و در مقابل دژخيمان نه گفتند و به شهادت رسيدند، آنها مبدا اين نهضت عظيم شـدنـد. مـن از خـداى تبارك و تعالى براى آنها رحمت استدعا مى كنم و براى بازماندگان آنـهـا سلامت و صبر و سعادت . همين قيام ها بود كه امروز مى بينيد در يك مجلس گروه هاى مـختلف مجتمع مى شوند با مقصد واحد. همين قيام ها بود كه مابين دانشگاه و مدارس ‍ قديمى مـا را جـوش داد و مـابـيـن قـشـرهـاى مـخـتـلف را جـوش داد بـه طـورى كـه هـمـه بـا حـال وحـدت و بـا وحـدت اراده ، با وحدت مقصد اين راه را طى كردند و تا آنجا رساندند و بـه ايـن نـحـو كـه مـلت ما الان زنده است و راه خودش را يافته است اين راه را هم طى خواهد كرد و نهضت را به ثمرهاى انسانى !!! اسلامى خواهد رساند. اين خواهرهائى كه از بعض نعمت ها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند و الان آمدند اينجا، اين خود اسباب اميدوارى است كـه هـمـه قـشـرهـا مـجـتـمـع هـستند در اين مقصد الهى ، خداوند آنها را حفظ كند و به سعادت برساند.
اينها (روشنفكرنماها) اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مى آورد، مى دانند
من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست ، همه توجه داشته باشند كه اين توطئه هائى كـه الان در بـيـن هـسـت بـا تـوجـه خـودشـان خـنـثـى كـنـنـد. شـمـا ديـديـد و خـانـم هاى به قـول خـودشـان روشـنفكر ديدند كه يك دروغى در تهران منتشر كردند و اين خانم ها بدون اينكه رسيدگى كنند به خيابان ها مى خواستند بريزند در صورتى كه اصلا يك همچو قانونى كه آنها خيال مى كردند مطرح نبود، معذلك ، مع الاسف اين روشنفكرها معلوم شد كه ايـنـقـدر بى توجه به مسائل روز هستند و به مسائلى كه مربوط به سرنوشت شان هست كه مطالبى كه در راديو، در راديو و تلويزيون ، در مطبوعات منتشر شده است اينها نگاه نـكـردنـد و فـقـط بـه نـوشـتـه بـعـض اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند تـرتـيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست ؟ اينها كشف از يك توطئه فاسد نيست كه يك مساله اى كه اصلا مطرح
نـشـده اسـت نـسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد؟ در صورتى كـه اصـلا مـطـرح نشده است و از امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نـمـى شـونـد ايـن جـوان هـاى مـا؟ ايـن جوان هاى زن و مرد ما بيدار نمى شوند كه يك همچو تـوطـئه هـائى در كـار هـسـت ؟ توجه نمى كنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مى شود معذلك آنها منتشر مى كنند و از جهالت اشخاص بهره بردارى مى كنند؟ به كجا بايد گـفـت كـه شـمائى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد، به يك قانونى كـه سـرنـوشـت شـمـا بـسـتگى به آن دارد اينقدر بى عنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كـرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو تلويزيون را. و همين طور بى جهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اينطور مردم هستند، اينطور جمعيت هستند كه تـحـت تـاثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مى شود واقع مى شوند و خودشان ايـنقدر بى اطلاعند كه از گزارش ها و از چيزهائى كه مى گذرد در مملكت شان هيچ توجه ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان . اينهايى كه اين دروغ ها را پخش مى كنند اينها براى شما نمى خواهند يك سعادتى ايجاد كـنـند، اينها همان ها هستند كه با اسم آزادمردان و آزادزنان شما را و همه جوان هاى ما را به تـبـاهـى كـشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مى آورد مى دانـنـد، و امـا آن چيزهائى كه تباهى ندارد، آن چيزهائى كه براى سرنوشت ملت است در آن چـيـزهـا آزادى نـمـى دهـنـد. ايـنـهـا هـمـان طـائفـه هـسـتـنـد و ايـنـهـا مـى خـواهـنـد هـمـان مـسـائل را پـيـش بياورند و از چيزهائى كه اينها منتشر مى كنند، شما توجه داشته باشيد. اسلام براى همه شماست .
ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است
ايـن مـعـنـا كه از من قبلا سوال شده است و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه در ضمن عقد بـا مـرد (وقـتـى كه مى خواهند عقد كنند) شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه !!! طـلاق !!! وكـيـل در طـلاق خـودش يـا مطلق . يا در شرائطى يك سوالى پيش آورده است به ايـنـكـه ايـن زن هـائى كه حالا تحت زوجيت هستند چه ؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مى كنند در صـورتـى كـه نـمـى دانـنـد از شـؤ ون فـقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش رفـتـارش بد باشد او را اولا نصيحت كند و ثانيا تاءديب كند و اگر ديد نمى شود اجراء طـلاق كـنـد. شما موافقت كنيد با اين ولايت فقيه . ولايت فقيه براى مسلمين يك هديه اى است كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى داده اسـت . مـنـجـمـله هـمـيـن مـعـنـائى كـه شـمـا سـؤ ال كـرديـد و طرح كرديد كه زن هائى كه الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارى هائى داشته باشند چه بايد بكنند؟ آنها رجوع مى كنند به آنجائى كه فقيه است ، به مجلسى كـه در آن فـقـيـه اسـت بـه دادگاهى كه در آن فقيه است و فقيه رسيدگى مى كند و اگر چـنـانـچـه صـحـيح باشد، شوهر را تاديب مى كند، شوهر را وادار مى كند به اينكه درست عـمـل كـنـد و اگـر چنانچه نكرد طلاق مى دهد. ولايت دارد براى اين امر كه اگر چنانچه به فـساد مى كشد، يك زندگى به فساد كشيده مى شود طلاق مى دهد و طلاق اگر چه در دست مرد است لكن فقيه در جائى كه مصلحت اسلام را ديد، مصلحت مسلمين
را ديـد و در جـائى كـه ديد نمى شود به غير اين ، طلاق بدهد اين ولايت فقيه هست . ولايت فـقـيـه بـراى شـما يك هديه الهى است . در هر صورت ما الان گرفتار يك مشت اشخاصى مـخـتـلف السـليـقـه و مختلف العقيده اى كه !!! همه در اين معنائى كه !!! همه در اين معنا كه نخواهند اين مملكت به سر و سامان برسد شريكند، در عقائد مختلفند، بعض گروه هاشان بـا بـعـض گـروه هـاى ديـگر دشمن هم هستند لكن در يك چيز موافقند و آن اينكه مخالف با اسـلام ، مـخالفت با آن چيزى كه همه ملت ما به آن راى دادند، در اين ، اينها موافقند يعنى در بـاطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشيد اين باطلها نمى توانند كارى بكنند شماها توجه داشته باشيد كه اسلام براى شما، براى ما، براى همه ، براى هـمه بشر مفيد است . اسلام يك طرحى است كه براى مستضعفين بيشتر از ديگران مفيد است و بـراى هـمـه مـفـيد است . از اسلام نترسيد و نترسانيد مردم را. شماهائى كه قلم دستتان مى گـيـريـد و هر چه دلتان مى خواهد مى نويسيد، يا هر چه دلتان مى خواهد صحبت مى كنيد، شـماها اسلام را بى اطلاع از آن هستيد، شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسنده اش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است ، بدون اطلاع از اسلام ، بـدون اطـلاع از فـلسـفـه احـكام اسلام ، شماها سمپاشى مى كنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مـقـصـدتـان ايـن باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد، منتها اشتباه بكنيد. نخير، من خيلى احـتـمـال مـى دهم كه بسيارى از اينها، نه همه ، بسيارى از اينها اشخاصى باشند كه حالا كه ديدند آن رژيم به هم خورده است و آن !!! چيزهائى كه !!! منافعى كه آنها در آن رژيم مـى بـردنـد و آنـقـدر فـاصـله اى كـه مـابين آنها و مابين مردم بوده است ، در طرح اسلامى آنـطـور نـمى تواند مطرح باشد، اينها حالا به دست و پا افتادند كه بلكه نگذارند اين نـهـضـت پيش برود. شما ملاحظه كرديد كه قدم به قدم مخالفت كردند، آن روز كه نهضت بـود هـمـيـن در تـهران و در ساير جاها، هى مخالفت ها بود و دست و پا مى زدند به اينكه (هـمـين داخلى ها، خارجى ها كه سر جاى خودشان دست و پا مى زدند) به اينكه شاه را نگه دارنـد، وقـتـى كـه شـاه رفـت دسـت و پـا مـى زدنـد بـه اينكه بختيار را نگه دارند، توى خـيـابـان هـا راه مـى افـتـادنـد و قـانـون اسـاسـى مـى گـفـتند. قانون اساسى معنايش حفظ شـاهـنـشـاهـى اسـت و آنـهـا قـانـون اسـاسـى را براى شاهنشاهى اش مى خواستند نه ساير مـسـائلش . وقـتـى كـه بـخـتيار هم رفت ، دنبالش باز هى صحبت قانون اساسى بود، مى خواستند حفظش كنند. من كه در پاريس بودم مى آمدند آنجا پيغام مى دادند، خودشان مى آمدند كـه بـگـذاريـد كـه ايـن شـوراى سلطنتى باقى باشد و با شوراى سلطنتى يك كارهائى بـكـنيد بعد ما كارهائى بكنيم بعد چه . خوب من مى دانستم اينها يا نمى فهمند مطلب را يا مـقـصـدشـان ايـن اسـت كـه هـمـان مـسـائل حـفـظ بـشـود. شـوراى سـلطـنـتى را ما فرض كنيد قـبـول كـنـيم معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم والا شوراى سلطنتى با !!! چيز !!! شـاه اسـت ، هـر وقـتـى بـخـواهـد كـنـارش مـى گذارد. اين معنايش اين است كه ما خود شاه را قـبـول داريـم . مـى آمـدنـد بـعـضـى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انـقـلابـى شـدنـد، هـمـيـن هـا مـى آمـدنـد مـى خـواسـتـنـد مـا را اغـفـال كـنـنـد يـا خـودشـان هم نمى فهميدند، كه شما كارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى بـاقـى بـاشـد در صورتى كه آن كه رئيس شوراى سلطنتى بود آمد پاريس من گفتم تا استعفاء نكردى من با تو ملاقات هم نمى كنم ، استعفا هم
كرد او. ولى معذلك از اينجا هى مى آمدند هى مى گفتند هى چه . !!! اين !!! آن قدم هم كه از بـيـن رفـت و مـلت مـا بـحـمـدالله پـيـروز شـد، بـعـد در هـر قـدم مخالفت واقع مى شد، در رفـرانـدمـش باز مخالفت مى كردند، در مجلس خبرگانش ، در انتخاباتش باز مخالفت مى كـردند، حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت مى كنند، بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند كـرد، بـعد هم با رئيس جمهورى مخالفت خواهند كرد. اين مخالفت ها همين طور سلسله مراتب محفوظ است براى اينكه با اساس مخالفند چون با اساس مخالفند. اينها فروع آن اساس ‍ اسـت ، و بـا آن مـخـالفـت مى كنند. لكن بايد بدانند كه اين دست و پا زدن ها ديگر فايده ندارد. ما هيچ وقت از اين دست و پا زدن هاى شما نمى ترسيم . ما مى دانيم كه شماها ديگر كارى از شما نمى آيد، اين نويسندگى از شما مى آيد و يك گفتن از شما مى آيد، خوب هر چـه مـى خواهيد بنويسيد و هر چه مى خواهيد بگوئيد، لكن شما بيدار بشويد، شما بفهميد كـه بايد در مسير اين راه برويد. دنياتان هم در مسير اين ملت است ، اگر شما دنياتان هم بـخـواهـيـد اداره بـشـود، يـك سـيـلى راه افـتـاده ، بـرخـلاف مـسـيـر ايـن سـيـل هـلاكـت مـى آورد. شما بخواهيد برخلاف مسير اين ملت كه مسير اسلام است ، برخلاف مـسـيـر ايـنـجـا، ايـن سيل خروشانى كه اين سلسله خبيثه را و آن رژيم شاهنشاهى را به هم كـوبـيـد شـمـا چـهـار نـفـر بـخـواهـيـد مـقـاومـت بـكـنـيـد و مـقـابـلش بـايـسـتـيـد، شما را اين سـيـل مـى بـرد. بـراى دنـيـاى خـودتـان هم (اگر اهل دنيا هستيد) براى دنياى خودتان فكر بكنيد. اينقدر مخالفت نكنيد با ملتى كه جوان هايش و همه چيزش در راه اين نهضت داده و در راه اسـلام داده و شـمـاهـا هيچ كاره بوديد. اگر مخالفت هم نمى كرديد كارى به اين كارها نـداشـتـيـد، نـشـسـتـه بـوديـد تـو مـنـازل خـودتـان و كـاخ ‌هـاى خـودتـان و مـشـغـول تـعـيـش خـودتان بوديد، حالا آمديد و باز مخالفت با اين ملت مى كنيد. اين صلاح خـودتـان نـيـسـت ، صـلاح دنـيـاتـان نـيـسـت ، صـلاح ديـن تـان نـيـسـت . بـيـائيـد بـا ايـن سـيـل هـمـراه بشويد تا اينكه بتوانيم ما اين نهضت را تام و تمام به آخر برسانيم و به زودى انـشـاءالله ، گـر چـه مـخـالفـت هـاى شـمـا اسـبـاب ايـن نـمـى شـود كـه ايـن سـيـل خـروشـان تـوقـف كند، لكن براى ما يك عيبى است كه بگويند اين اشخاصى كه مثلا داراى كذا و علم كذا و كذا هستند اينها با ملت خودشان مخالفت دارند مى كنند، اين اشخاصى كه مدعى اين هستند كه بايد دموكراسى باشد و آن حرف هائى كه مى زنند، همين اشخاص با حكومت ملت دارند مخالفت مى كنند، با همين ملتى كه نود و هشت و بيشتر درصد مردم راى داشتند، با اينها دارند مخالفت مى كنند، با همين مجلس خبرگانى كه با آراء عمومى آنطور تـعـيـين شدند، حالا اينها دارند باز مخالفت مى كنند، اينها اصلا اطلاعى ندارند كه قضيه ولايـت فـقيه چى هست ، اصلا از سر و ته ولايت فقيه سر در نمى آورند كه اصلا چى چى هـست ، در عين حالى كه سر در نمى آوردند مى نشينند مى گويند اگر بنا باشد كه ولايت فـقـيـه بـشود ديكتاتورى مى شود، كذا مى شود. مگر اميرالمؤ منين كه ولى امور مردم بود ديـكـتـاتورى بود، مگر خود پيغمبر كه ولايت داشت ديكتاتور بود. مگر بگويند كه ولايت بـراى پـيـغـمبر هم نيست ، پيغمبر هم مثل ساير مردم ، و از اينها بعيد نيست اين را بگويند، لكـن جـرات نـمـى كـنند بگويند. ديكتاتورى كدام است ، در اسلام همچو چيزى مطرح نيست ، اسـلام ديـكـتـاتور را محكوم مى كند، اسلام يك نفر فقيه بخواهد اگر ديكتاتورى بكند از ولايت ساقطش مى كند.
چـطـور ديكتاتورى مى گوئيد مى كند اسلام و اين حرف ها را مى زنيد. اگر مى دانيد و مى گـوئيـد، چـرا بـايـد در مـخـالف مـسـيـر مـلت سـيـر بـكـنـيـد و ايـن مـسـائل را بـگوئيد. و اگر نمى دانيد، چرا انسان ندانسته يك حرفى را بزند همين بيخود بدون اينكه بفهمد چى هست مساله بيايد يك همچو مسائلى را بگويد.
انشاءالله من اميدوارم كه ما همه با هم ، آنهائى كه از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند و آنهائى كه الان مشغول به فعاليت هستند، همه باهم مقصد را طى بكنيم و به آن نقطه آخر پيروزى برسيم . خداوند همه تان را حفظ بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 10/8/58
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى  
عيد مسلمين وقتى است كه مسلمين استقلالشان را به دست بياورند
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد بزرگ اسلامى را به همه ملت بزرگ اسلام تبريك عرض مى كنم و اميدوارم كه عـيـدها برملت هاى اسلامى مبارك و سعيد باشد و از شما آقايان تشكر مى كنم كه تشريف آورديـد تـا از نـزديـك مـا با شما مطالبمان را در ميان بگذاريم . عيد مسلمين وقتى سعيد و مـبـارك هـسـت كـه مـسـلمين خودشان استقلالشان را و مجدشان را، آن مجدى كه در صدر اسلام بـراى مـسـلمـيـن بـود بـه دسـت بـيـاورنـد. مـادامـى كـه مـسـلمـيـن در ايـن حال هستند، در حال تفرق و تشتت ، و در حالى كه همه چيزشان پيوسته به غير است ، هيچ روزى بـراى آنـهـا مـبـارك نـيـسـت . مبارك آن روزى است كه دست اجانب از ممالك ما، از ممالك اسـلامـى كـوتاه شود و مسلمين روى پاى خودشان بايستند و امور مملكتشان را خودشان به دست بياورند.
من نمى دانم كه اين مشكلاتى كه هم دولت هاى اسلامى و هم ملت هاى اسلامى به آن توجه دارنـد، چـه وقـت بـايـد حـل بـشـود. يـك مشكل ، مشكل بين ملت ها و دولت هاى آنها. از مشكلات بـزرگـى كـه مـسـلمـين به آن گرفتار هستند مشكلى است كه بين ملت ها و دولت هاست ، هر دولتـى با ملت خودش . و مشكل ديگر اشكالى است كه بين دولت هاى اسلام است ، بعضى ها با بعضى . مشكل دولت ها و ملت ها اين است كه دولت ها باز خودشان را نشناختند و ملت خـودشـان را نـشـنـاختند، اينها باز گمان مى كنند كه بايد فرمانفرمائى كنند و ملت بايد كـوركـورانـه اطـاعـت . مـادامـى كه اين مشكل هست كه دولت ها مى خواهند فرمانفرمائى كنند و بـراى خـاطـر ايـن فـرمـانـفـرمـائى سـركـوبـى كـنـنـد مـلتـهـاى خـودشـان را، ايـن مـشـكـل نـخـواهـد رفـع شـد و اگـر ايـن مـشـكـل رفـع نـشـود، مـشـكـل هـاى اسـاسـى مـا كـه گـرفـتـارى مـاسـت بـه دسـت ابـرقـدرت هـا، حـل نـخـواهـد شـد و مـادامـى كـه دولت هـا بـاز تـكـاليـف خـودشـان را نـدانـنـد، مـشـكـل را مـى دانـند، مى دانند كه اين اختلافاتى كه بين خودشان هست موجب گرفتارى ها و نـابـسـامـانـى هـاى مـمـالكـشـان هـسـت ، لكـن بـه واسـطـه بـعـضـى از مـسـائل يـا اغـراض يـا خـيـانـت بـعـضـى از جـنـاح هـا ايـن مـشـكـل را حـل نمى كنند، تا كى ما بايد گرفتار اين مشكلات باشيم و وابسته به غرب و شـرق ؟ كـى مى خواهيم ، كى دولت هاى اسلامى مى خواهند بيدار بشوند؟ و كى دولت هاى اسـلامـى بـا ملت هاى خودشان آنطور كه در صدر اسلام بين دولت هاى اسلامى و اسلام و ممالك خودشان و كشور خودشان و ملت خودشان بوده است ، تا كى ما مى خواهيم جدا باشيم از ملت ؟
اسلام مى خواهد كه دولت ها خدمتگزار ملت ها باشند
شـمـا مـلاحـظـه بـكـنـيـد ايـن دو حـالى را كـه مـلت مـا داشـتـنـد، يـك حـال ، حـال زمـان رژيـم شـاهنشاهى از اول شاهنشاهى تا آخر و خصوصا در اين پنجاه و چند سال كه من تمامش را يادم هست و شايد شماها يادتان نباشد لكن خوب بعضى اش را ادراك كـرديـد، مـقـايـسه با آن زمان ، با زمانى كه ملت ما غلبه كرد بر همه قدرت ها و اين سد بـزرگ را شـكست ، مقايسه ما بين اين دو حال را بكنيد و حكومت ها هم مقايسه كنند در بين اين دو حال و ببينند بايد چه بكنند. در حالى كه رژيم سابق بود، ملت از دولت جدا بود، نه جـداى بـى تفاوت ، جدائى كه در مقابل هم ايستاده بودند. دولت و شاه مخلوع تمام همش را بـر سـركوبى ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را مى كوبيد، حبس مى كرد، زجر مى كرد، اعدام مى كرد و اجازه نفس كشيدن نمى داد، ملت هم با او مخالفت داشت و اگر مشكلى بـراى دولت پـيـدا مـى شـد اگـر مـلت بـر آن مـشـكـل اضـافـه نـمـى كـرد از آن مـشـكـل هـم چـيـزى را كـسـر نـمى كرد، معاونت نمى كرد، بلكه اگر چنانچه شكست مى خورد دولت ، ملت خوشحال بود و اگر دولت يا شاه غلبه مى كرد، ملت متاءثر بود، ما ديديم و شـمـا هـم شـنـيديد و من هم بعضى اش را شنيدم و بعضى اش را ديدم ، رضاخان در اينجا حـكـومت كرد، حكومت جائرانه و غيرقانونى و با ملت آن كرد كه تاريخ ثبت خواهد كرد. آن روزى كـه كـشورهاى اجانب هجوم آوردند و كشور ما را گرفتند و همه چيز ما در معرض خطر بـود لكـن مـن شـاهـد بودم كه وقتى كه رضاخان از ايران بيرون رفت و بيرونش كردند، مـلت مـا، در عـيـن حـالى كـه آنـقـدر نـاراحـت بـود از آمـدن اجـانـب ، خوشحال شد، اين را يك هديه آسمانى مى دانست . من به پسر بى رشد او سفارش دادم كه نكن كارى كه مثل پدرت وقتى اگر از بين بروى مردم شادى بكنند. نشنيد و بعد وقتى كه رفـت مـلت مـا شادى ها كردند، در خيابان ها شادى هاى زياد كردند. اين دولتى كه با ملت خـودش مـخـالف هـسـت ، و حـالا را مـلاحـظـه كـنـيـد دولتـى كـه در مقابل ملت نايستاده است . ملت هر روز نمى ترسند كه مامورين دولت بريزند و بگيرند و بـبـرنـد و حـبس كنند و آزار بدهند آنها را. الان ملت طورى است كه اگر براى دولت مشكلى پـيـدا بـشـود خـود مـلت پـيـشـقـدم مـى شـونـد بـراى رفـع اشـكـال . الان كـه دولت نـمـى تـوانـد ايـن گرفتارى هايى كه ملت ما پيدا كرده است به واسـطـه رژيـم سـابـق ، نـمـى تـوانـد هـمـه اطـراف او را حـل بـكـنـد، مـلت مـا ريـخـتـنـد و در هـمـه قـشـرهـا دارنـد كـمـك مـى كـنـنـد. هـمـيـن امـروز قبل از آمدن آقايان !!! كه جهاد سازندگى !!! اشخاصى كه در جهاد سازندگى در خود قم مشغول فعاليت هستند، آمدند پيش من و فعاليت هائى كه خودشان كرده بودند، بدون اينكه از دولت هم كمكى باشد، براى من شمردند كه بسيار زياد بود، چقدر ساختمان و چقدر درو كـردن گـنـدم هـا و زراعـت هـا بـراى كـشـاورزهـا و چـقـدر حـمـام و چـقـدر بـهـدارى و امـثـال ايـنها. اين ملتى كه كشور خودش را از خودش مى داند و دولت خودش را هم از خودش مـى داند، وقتى كه كشور از خودش شد و دولت از خودش ، نه دولت احساس اين را مى كند كه بايد با سرنيزه با ملت رفتار كند و نه ملت مى ترسد كه دولت همچو كارى بكند و احساس
ايـن را مـى كـنـد كـه اجـنـبـى اسـت و اگـر خدمت به او كند، خدمت به اجنبى است . شما اين دو حال را ملاحظه كنيد، آن حال ، حالى بود كه ملت از دولت جدا بود و اين حالى است كه ملت از دولت جـدا نـيـسـت ايـن حـال هـمـانى است كه اسلام مى خواهد كه دولت ها خدمتگزار ملت ها باشند مشكله بزرگ ما مسلمين اين است كه مع الاسف بايد بگويم ما رشدمان كم است ، رشد سـياسى مان كم است . ما باز گمان مى كنيم كه با سرنيزه و با فشار و با سازمان امنيت و بـا ارتـش مـى شـود كـه يـك ملتى را اصلاح كرد و يك مملكتى را استقلالش را به دست آورد، ما باز اينطور فكر كنيم ، دولت هاى ما باز فكر اين هستند كه ملت خودشان را با هر طورى كه هست سركوبى كنند. اين مشكل كى بايد رفع بشود؟ و اين دولت ها كى به خود بـيـايـند كه با ملت هاى خودشان ، با ملت هايى كه شما كه زندگى مى كنيد براى زحمت هايى است كه آنها دارند مى كشند، با ملت هاى خودتان دوست باشيد و آنها پشتيبان شما و شـما خدمتگزار آنها اگر ملت ها احساس بكنند كه دولت ها براى پشتيبانى و خدمت به آنها آمدند هيچ اشكال نيست كه آنها هم در خدمت حاضرند و بيشتر حاضرند، اين مشكله را به دست خـود دولت هـاسـت كـه حـل بـكنند و مع الاسف نمى كنند. اين يكى از مشكلات ماست كه تا اين مشكل حل نشود اميد اينكه ما بتوانيم با ابرقدرت ها مخالفت كنيم و بتوانيم آنها را از ممالك خودمان بيرون كنيم ، نيست .
مشكل دوم هم كه مثل همين مشكل است ، مشكل دولت هاست با هم ، چرا بايد دولت هاى اسلامى با هـم ايـنطور باشند كه هر كدام به طرف ديگر بكشند؟ چرا بايد يك كشورهائى كه داراى هـمـه چـيـز هـسـتـنـد و داراى هـمـه جـور قـدرت هـسـتـنـد، اسـرائيل با آن عده كم بيايد و به آنها اينطور حكمفرمائى كند؟ چرا بايد اينطور باشد؟ جز اين است كه ملت ها از هم جدا و دولت ها جدا و دولت ها از هم جدا و يك ميليارد جمعيت ، يك مـيـليـارد جـمـعـيـت مـسـلمـيـن بـا هـمـه تـجـهـيـزاتـى كـه دارنـد نـشـسـتـه انـد و اسرائيل آن جنايات را به لبنان مى كند و به فلسطين مى كند و آنها نشسته اند و تماشا مى كنند؟ تماشاگر هستند؟ آنقدر صداى برادرهاى ما از آنجا بلند است و ما گوش مى كنيم و نشستيم تماشاگر هستيم . كى ما بايد قدرت خودمان را بيابيم ؟
ما بايد با سلاح ايمان با قدرت ها مقابله كنيم
شـمـا مى دانيد، در تاريخ ديديد كه مسلمين صدر اسلام با يك عده كم اما مجتمع و با ايمان غـلبـه كـردنـد، در ظـرف كـمـتر از نيم قرن بر تقريبا معموره آنوقت غلبه كردند براى اينكه با هم بودند و اسلحه ايمان دست آنها بود. كى ما مى خواهيم اين اسلحه ايمان را كه كنار گذاشته شده است به دست بگيريم و با اين قدرت ها با اسلحه ايمان مقابله كنيم ؟ شما ديديد كه يك ملتى كه عددش كم و هيچ اسلحه نداشت و هيچ ابزار جنگى نداشت و هيچ نـظـاميگرى نداشت ابزار ايمان داشت و با ابزار ايمان غلبه كرد بر يك قدرت شيطانى كـه هـمـه قـدرت هـا دنـبـال او بـودنـد، نـه هـمـان ابـرقـدرت هـا، هـمـه قـدرت هـا دنـبـال او بـودنـد. ايـن قدرت ايمان بود كه يك مشت مردم را كه هيچ نداشتند غلبه داد، اين هـمـان قدرتى بود كه در صدر اسلام با يك ابزار كم و يك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط. بر امپراطورى ايران با آنهمه ابزار
و بـا آن چـيـز، آنها تهى بودند از ايمان و اينها دست پر بودند در ايمان ، غلبه كردند. كـى مـا مـى خـواهـيـم ، مسلمين كى مى خواهند از اين خواب بيدار بشوند؟ و كى مى خواهند كه مـشـكـلات بـيـن خـودشـان را رفـع بـكـنـنـد؟ تـا مـشـكـلات بين خودتان رفع نشود، تا !!! مـشكل بين !!! مشكلات بين دولت ها و ملت هاى خودشان رفع نشود و مشكلات بين خود دولت هـا رفـع نشود، اميد اينكه شما بتوانيد مجد خودتان را به دست بياوريد، نداشته باشيد. ما از سال هاى طولانى در اين مطلب هى گفتيم و هى نوشتيم و هى گفتيم و آنها هم شنيدند و تماشاگر بودند. خداوند انشاءالله ما مسلمين را بيدار كند و ما مسلمين را به وظايف اسلامى خـودمـان ، بـه وظـايـف الهـى خـودمان آشنا كند و خداوند انشاءالله يك توفيقى بدهد كه ما عيدهايمان عيد باشد، نه عيدهايمان عيدى باشد كه ما گرفتار ابرقدرت ها هستيم ، عيدهاى مـان عـيـد بـاشـد. خداوند همه شما را تاييد كند و همه ممالك اسلامى را تقويت كند و ايمان به همه ما بدهد و توجه به مشكلات و رفع كردن مشكلات .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 10/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت سيزده آبان (روز دانش آموز)  
بسم الله الرحمن الرحيم
روز سـيـزده آبـان ، روز هـجـوم وحـشـيـانـه رژيـم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست .
رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس عـلوم اسـلامـى در سـراسـر ايـران حمله ور مى شد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانـشـگـاه هـاى سـراسـر ايـران ، اين مراكز دانش و دانشمندان . اكنون كه سالروز حمله به دانـشـگـاه اسـت ، بـراى پـيـوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شـهرستان هاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است ، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس ‍ بزرگداشتى برقرار كرده اند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاه هاى سراسر ايران و پيوستن به دانش آموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئه هاى جدائى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.
دشمنان ما در هر فرصت خصوصا در اين روز از هيچ توطئه اى دست بردار نيستند و با هر وسيله ممكن مى خواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.
بـر دانـش آمـوزان ، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عـليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان ، دانشگاهيان و مـحـصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طـرفـدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دست خدا به همراه همگى باد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانش آموزان مدارس تهران  
همه مسائل پيش من مى آيد، من بى اطلاع از مسائل نيستم
بسم الله الرحمن الرحيم
اينطور نيست كه من مطلع نباشم ، افراد و گروه ها مرتب مى آيند و وضع مناطق خودشان را مى گويند و نامه مى دهند، اين اجتماعات بيرونى و اين اجتماعات داخلى و از اين مسائلى كه شـمـا گـفـتـيد، من اكثرش مطلعم . اينكه مى گوئيد روزنامه ها را نمى دهند، من ، روزنامه ها پيش خودم مى آيد خلاصه اش هم پيش من مى آيد هم از ناحيه ارتش ، هم از ناحيه ژاندارمرى ، هم از ناحيه وزارت ارشاد مسائلى مى آيد پيش من ، من بى اطلاع نيستم . اينكه مى گوئيد كه نمى گذارند به شما برسد، روى همين حرفى است كه اشخاص ‍ غرضمند گفته اند و مع الاسف شما هم با آن ذهن صافتان باور مى كنيد، باور كرديد اما مى بينيد كه شما اينجا هـسـتـيـد و از صـبـح تـا حـالا دسـتـجـات مـخـتـلف در هـمـيـن اطـاق بـودنـد و در ايـن مـحـل جـمـعـيـت هـاى زيـاد كـاغـذهـاشان را مى دهند و منتها اكثر كاغذها چيزهائى است كه به من ارتباط ندارد.
مقابله ملت ايران با تمام قدرتها
شـمـا مـثـل ايـنـكـه از انـقـلابـاتى كه در دنيا واقع شده است ، كم توجهش كرديد و انقلاب مـثـل يك تبديل مثلا نخست وزيرى يا يك رئيس ‍ جمهور مى دانيد شما مى دانيد كه اين انقلاب ايران يك انقلاب نمونه است ، از حيث اينكه انقلاب هائى كه در دنيا بوده است و در اين صد سال اخير زياد هم بوده است ، آنها با يك كودتاى نظامى بسيارى از اوقات واقع مى شده اسـت يـك قدرت شيطانى مى رفته است ، يك قدرت شيطانى ديگر جايش مى آمده است . به مـجـرد ايـنـكه انقلاب مى شده است و اين كودتا تحقق پيدا مى كرده است ، دست و دهان و قلم همه را مى شكستند. در همين چند روز كه ملاحظه مى كنيد يك انقلابى در يكى از ممالك واقع شـده اسـت و دنـبـالش بـه طـورى كـه رسـانـه هـا مـى گـفـتـنـد تـمـام مـطـبـوعـات تـعـطـيـل ، تـمـام فـعـاليـت هـاى سـيـاسـى تـعـطـيـل ، تـمـام احـزاب تـعـطـيـل و خـفـقـان بـراى هـمـه . و بـاز انـقـلابـاتـى كـه در دنـيـا شـده اسـت مـثـل انـقـلاب اكـتـبـر، انـقـلاب فـرانـسـه ، ايـنـهـا در سـال هـاى طـولانـى ، تـا سال هاى طولانى اين دنبالش ‍ زحمت ها، قحطى ها و كشتارهاى چند ميليونى . همين شوروى ها كه حالا اينقدر هو بلند كرده كه شصت و چند سال است انقلاب كردند و انقلاب هم در عين
حـالى نـظـامـى بـوده اسـت مـعـذلك باز استقرار ندارد، قتلى كه در آنجا واقع شده ، آنقدر كـشـتـارى كـه در آنـجا واقع شده است قابل احصاء نيست . انقلابى كه در ايران واقع شده اسـت اكـثـر مـردم نـمـى دانـند چه شده است ، نمى دانند مقابله كى با كى بوده است ، اطلاع نـدارنـد كـه ايـن انـقـلاب بـى نـظير است . يك جمعيت سى و چند ميليونى دست خالى بدون ابـزار جـنـگ و بـدون ايـنـكـه نـظاميگرى داشته باشند، اينها براى خاطر توجه شان به اسلام ، توجه شان به ديانت ، آنها حركت كردند و نهضت كردند و چه كردند.

next page

fehrest page

back page