صحيفه نور جلد ۱۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱ -


تاريخ : 20/5/59
بـــيـــانـــات امـام خـمـيـنـى در جـمـع نمايندگان سفراى كشورهاى اسلامى (به مناسبت عيدفطر)
مبارك آن روزى است كه تمام دولت هاى اسلامى با ملت ها با هم باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن عـيـد سـعـيـد مـبارك فطر را به همه مسلمين جهان و به شما آقايان كه در اينجا حاضر هـستيد، تبريك عرض مى كنم . و مبارك آن روزى است كه تمام دولت هاى اسلامى با ملت ها بـا هـم بـاشند و همه با هم همصدا و همه با هم ، هم مقصد و اسلام را در همه جا زنده كنند و همه ممالك اسلامى متحد شوند تا اينكه دست ابر قدرت ها را از ممالك خودشان قطع كنند.
و مـن حـالا مـى خـواهـم يك قدرى از ويژگى هاى اين انقلاب اسلامى كه در ايران واقع شده اسـت ، بـه شـمـا عرض كنم و ما مى خواهيم كه همه ممالك اسلامى اين ويژگى ها را داشته باشد و اين فضايى كه در ايران تحقق پيدا كرده است در همه ممالك اسلامى باشد و اين انـقـلاب صـادر بـشـود بـه هـمـه مـمـالك اسـلامـى و هـمـه مـسـتـضـعـفـان جـهـان در مـقـابـل مـسـتـكـبـران بـايستند و مسائل خودشان را اخذ كنند و حق خودشان را بگيرند و بايد بدانند كه حق گرفتنى است و الا نخواهند اعطاء كرد.
مـن بـعـضى از ويژگى هاى انقلاب را به شما آقايان و كسانى كه مى شنوند كلام من را، عـرض مى كنم تا ببينند كه آيا اين وضع بهتر است يا اوضاعى كه در جاهاى ديگر هست . شما به من بگوئيد كه در كجاى ممالك اسلامى و غير اسلامى اينطور است كه رئيس جمهور از همين مردم و در دامن همين مردم باشد و هر روز و در ماه مبارك ، هر شب برود توى جمعيت هاى متفرق و مردم را ارشاد كند بدون اينكه خوفى در دلش باشد.
ما مى ديديم كه در زمان حكومت غاصب شاه مخلوع ، اگر اين آدم مى خواست در يكى از خيابان هـاى تـهـران ظـاهـر بـشـود و قبل از اينكه او بخواهد بيرون برود، ماءمورهاى ساواك تمام خيابان ها را و تمام خانه هاى اطراف خيابان ها را خالى مى كردند و ماءمور مى گذاشتند و مـحـافـظـت مـى كـردنـد بـراى ايـنـكـه او از مـلت نـبـود، او در مـقـابـل مـلت بـود، و الان رئيـس جـمهور كه در راءس واقع شده است در هر مجلسى كه او را دعـوت كـنـنـد مـى رود، در هـر شـهرى كه از او تقاضا كنند مى رود و مردم را ارشاد مى كند بـدون اينكه يك ذره خوف در دل او باشد براى اينكه ملت را از خودش مى داند و ملت هم او را از خـودش مـى دانـند، برادر هستند، رئيس جمهور با ادنى شخصى كه در ايران زندگى مـى كـنـد بـرادر اسـت و مردم با هم برادرند و پشتيبانى مى كنند. و همين طور در كدام مملكت شما سراغ داريد كه رئيس مجلس
مـنـبـر برود و مردم را هدايت كنند، و در ماه مبارك شايد بيشتر از سى تا منبر شايد ـ رفته بـاشـد و مـردم را هـدايـت كـرده بـاشـد؟ و در كـجـا شما سراغ داريد كه رئيس ديوان عالى كـشـور، يـك عـالمـى باشد كه برود مردم را هدايت كند و مردم هم از او هدايت بشوند؟ و همين طـور دادسـتـان كـل كـشـور و همين طور وزير كشور و همين طور ساير ارگانى كه هستند با كمال اطمينان بدون اينكه از كسى خوف داشته باشند براى اينكه مبادى خوف در كار نيست ، هـمـه پـشـتـيـبـان هـسـتـنـد، همه برادر هستند. و در كجا سراغ داريد كه مجلس شوراى آنجا مـثـل مـجـلس شوراى اسلامى ما باشد؟ در سابق ، زمان شاه مخلوع سابق و رضاخان مطرود، مجلس پر بود از دوله ها، ممالك ها، سلطنه ها، متملكين ، اشراف ، طرفدارهاى شرق و غرب ، نوكرهاى ممالك اجنبى . و الان در مجلس شوراى ما يك چهره پيدا نمى كنيد كه از اين طبقه اشـراف بـاشـد، از ايـن طـبـقـه بالا باشد، همه از همين مردم هستند كه در بين بازار راه مى روند و از همين جمعيت هستند، عده اى شان از علما و فقها هستند و عده اى شان از چهره هاى متدين هـسـتـنـد و مجلس شوراى اسلامى ما نظير الان در هيچ جا نظير ندارد، چنانچه ساير نهادهاى دولتـى مـا اينطور است . و در كجا شما سراغ داريد كه ارتشش اينطور ملى و در بين مردم بـاشـد كـه وقـتـى در بـين مردم ارتش برود يا ژاندارمرى برود يا سپاه پاسداران برود گـل بـراى او نـثار كنند و تظاهر كنند براى او؟ و آنها هم از باب اين است كه از همين مردم هستند، از همين جمعيت هستند و تمام جاهائى را كه شما ملاحظه كنيد، همه چون از خود ملت هستند از اين جهت با ملت اينطور روبرو مى شوند. و در كجاى دنيا شما سراغ داريد كه از باطن مـلت ، بـدون اينكه هيچ كسى دعوت كند، اينقدر كميته ، اينقدر دادگاه ، اينقدر پاسدار كه خـون خـودشـان را در راه ايـن كـشـور و در راه اسـلام فدا مى كنند بدون اينكه كسى آنها را دعوت كرده باشد، در سرتاسر كشور، اين سپاه پاسداران اين كميته ها، اين دادگاه ها همه بـراى هـمـيـن اسـلام و بـراى همين كشور خدمت مى كنند. و در كجاى دنيا سراغ داريد كه ملت آنچنان در خدمت اسلام باشد، آنچنان در خدمت دولت اسلامى باشد كه هر وقت غائله اى پيش بيايد خود ملت پيشقدم است و پشتيبانى مى كند؟
مـا كـه مـى گـوئيـم انقلابمان را مى خواهيم صادر كنيم و به همه كشورهاى اسلامى بلكه بـه هـمـه كـشـورهـائى كه مستكبرين بر ضد مستضعفين هستند، مى خواهيم يك همچو وضعيتى پـيـش بـيـاوريـم كـه دولت يـك دولت زورگـوى جـبـار آدمـكـش امثال ذلك نباشد. و ملت يك ملتى نباشد كه دشمن با دولت است . ما مى خواهيم بين ملت ها و دولت هـا آشـتـى بـدهـيـم ، دولت هـا اگر توجه بكنند و يا مطالعه كنند وضع ايران را و بـبـيـنـنـد مـلت ايـران بـا دولت چه وضعى دارد، گمان ندارم كه آن ها تحت تاءثير واقع نـشـونـد. البـته قلم هاى مسموم خارج ، قلم ها و نوشته ها و مطبوعات خارجى ، رسانه هاى گروه خارجى همه بر ضد ايران و بر ضد دولت و ملت ايران تبليغات مى كنند لكن شما كـه داخـل ايـن كشور هستيد مى دانيد كه تبليغات آنها براى چه هست . براى اين است كه اين مـلت و دولت بـا هـم شـده انـد. وقـتـى ملت و دولت با هم شد، قشرهاى روحانى و قشرهاى دانـشـگـاه ها و ساير قشرها، ارتشى و اشخاصى ديگر همه با هم هستند و همه يك فكر مى كنند، البته منافع ابرقدرت ها ديگر نمى شود تاءمين بشود، يك حكومتى نمى آيد
روى كـار كـه بـراى يـك ابـرقـدرتـى يـك كـلمـه بـگـويـد، اگـر يـك وكـيـل ، يـك نـخـسـت وزيـرى يـك كـلمـه راجـع به منافع ممالك ديگر، منافع اجنبى ها حرف بـزنـد، هـمـيـن مـلت اسـت كـه در مـقـابـلش مـى ايـسـتـد و نـمـى گـذارد. مـا مـيـل داريـم كـه هـمـه مـمـالك اسـلامـى هـمه كشورهاى اسلامى ، همه كشورهاى مستضعفين دنيا اينطور بشود كه يك جمعيت باشند، در بين خود اين جمعيت و در بين همين جمعيت ، نخست وزير، رئيس جمهور، مجلس ، افراد ديگرى كه در بنگاه هاى دولتى هستند تعيين بشوند تا آسيب بردار نباشد.
روحانيت بعضى ممالك با تكفير ما دانسته يا ندانسته در خدمت ابرقدرت ها هستند
مـا عـلاوه بـر ايـنـكـه گـرفتار امريكا هستيم و گرفتار شوروى هستيم ، گرفتار بعضى اشـخاصى كه دعوى اسلامى مى كنند، بعضى ها كه در راءس روحانيت بعضى ممالك واقع هـسـتـند، گرفتار آنها هم هستيم ، آنها هم ما را تكفير مى كنند، آنها هم كلمات ما را تعبير مى كـنـنـد و دنـبـالش تكفير مى كنند. اينها را اگر چنانچه واقعا خطا كار هستند، خوب است كه مـطـالعـه كـنـند، بفهمند دارند چه مى گويند و به نقع چه كسى كار مى كنند و اگر متعمد هـسـتـنـد و در مـقابل يك كشور اسلامى ، در مقابل يك كشورى كه كوشش مى كند كه بين همه بـرادرهـا را مـتـصـل كـنـد و هـمـه را بـا هـم آشـتـى بـدهـد و مـا قـبـل از بـيـسـت سـال بـه ايـن طـرف ، دنـبال اين معنى بوديم كه ممالك اسلامى همه با هم بـرادر بـاشـند، اين او را تكفير نكند، او، او را تكفير نكند، اينهائى كه اينطور سمپاشى مـى كـنـنـد و مـع الاسـف در لبـاس مـفتى هستند و يا مفتى اعظم هستند، اينها نمى دانند كه اين كـارهـا بـر ضـد اسـلام و بـرو فـاق مـيـل ابرقدرت هاست ؟ اينها نمى دانند كه دانسته يا نـدانـسـتـه بـراى ابـرقـدرت هـا دارنـد خـدمـت مـى كـنـنـد؟ چـطـور ايـنـهـا در مـقـابـل سـادات و آنـهـمـه جـنـاياتى كه سادات كرده است اينقدرها نمى ايستند و تكفيرى ما نـشـديـم از آنـهـا؟ امـا، مـا كـه از امـام مهدى كه قوه اجرائى اسلام است صحبت مى كنيم و مى گـوئيـم كـه عـدل در زمـان او فـراگير خواهد شد و از طرف خود آنها هم همين معنا هست كه : يـمـلا الارض قـسـطـا و عـدلا بـعـد مـا ملات ظلما و جورا ما كه راجع به آن مى گوئيم و مى گـوئيـم كه انبياء مؤ فق نشده اند اجرا كنند مقاصد خودشان را و خداوند در آخر زمان كسى را مـى آورد كـه اجـرا كـنـد مـسـائل انـبـياء را، اين بيچاره ها براى خدمت به اجانب يا نفهميده تـاءويـل مـى كـنـنـد كـه فـلان گـفـتـه اسـت كـه حـضـرت مـهـدى تـكـمـيـل مـى كـنـد شـريـعت را. اين بسيار ناگوار است براى ما. ما حضرت مهدى را يكى از افـرادى مـى دانـيـم كـه تابع اسلام است ، تابع پيغمبر اسلام است لكن تابعى است كه نـور چـشـم پـيـغـمـبـر اسـلام اسـت و اجـرا مـى كـنـد ايـن مـطـالبـى را كـه حـضـرت رسـول اكـرم (ص ) فـرمـوده اسـت . چـرا بـايـد اينها را حجاز، در كويت ، در بعضى جاهاى ديگر تاءويل كنند حرف ها را و بر ضد يك مملكت اسلامى كه كوشش دارد همه برادرها با هـم مجتمع كند و كوشش دارد دست ابرقدرت ها را از سر اين ممالك اسلامى كوتاه كند، آنها در خـدمـت ابـرقـدرت هـا دانـسته يا ندانسته هستند و مى خواهند تفرقه بين مسلمين بيندازند. اينها نمى دانند كه نبايد تفرقه بين مسلمين انداخت و برخلاف نص قرآن است ؟ اينها مطلع نيستند يا اينكه در خدمت خداى نخواسته ، ابرقدرت ها هستند؟ ما مى خواهيم كه هم همه ممالك اسلامى اولا در محيطى كه خودشان هستند، به حسب حكم اسلام بين
حـكـومـت و بـيـن مـردم مخالف نباشد و همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا اينكه آسيبى بـراى ايـنها واقع نشود. شما ديديد كه ما وقتى كه در ايران ملتمان اتحاد پيدا كرد، چه قـدرت بـزرگـى را شـكـسـت داد. مـا مـى خـواهـيم كه يك ميليارد جمعيت دنيا اينطور از مسلمين ايـنطور با هم متحد بشوند. اگر متحد بشوند، نه قضيه قدس ديگر باقى مى ماند و نه قضيه افغانستان و نه قضاياى ديگر و اگر چنانچه وعاظ السلاطين بگذارند و اتحاد ما را بـه هـم نـزنـنـد، انـشـاء الله پـيـروز خـواهـيـم شـد و دول اسلامى و ممالك اسلامى پيروز خواهند شد. من از خداوند تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه اسلام و مسلمين را خواهان هستم و اين عيد سعيد را باز هم به همه مسلمين و همه كشورهاى اسلامى تبريك عرض مى كنم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 21/5/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
مـقـايـسـه چـهـره نـورانـى مـجـلس شـوراى اسـلامـى بـا مـجـالس دوران قبل از انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاء الله خداوند اين عيد سعيد را بر همه مسلمين و خصوص ملت مسلم ايران مبارك كند. اين چـهـره مـجـلس اسـلامـى مـاسـت و اگـر چـنـانـچـه از صـدر مـشـروطـه (الا شـايـد دوره اول ) تا قبل از اين مجلس ملاحظه كنيد، اينجا جاى آن وكلا نبود، وكلائى كه ازطبقه اشراف و از طبقه ثروتمند و مرفه ، و حاضر نبودند دريك مجلس چند تايشان با هم جمع بشوند و حـاضـر نـبـودنـد در يـك مـجـلس ايـنـطور مسجدى بنشينند و هر كدام در كاخ ‌هاى بلند (الا بـعضى ها كه آنها هم از سنخ شما بودند) زندگى مى كردند، امكان نداشت كه يك مواجهه اى بين من طلبه با آن تيپ هاى اشرافى و اعيانى و داراى كذا و كذا اتفاق بيفتد فرضا از اينكه گوش بدهند به اينكه يك طلبه به آنها چه مى گويد. اين از بركات نهضت است ، بـركات اسلام است كه همه نهادهايشان اسلامى و مردمى است . مجلس مردمى اين است پيشتر اسـمـش را گذاشته بودند مجلس ‍ ملى ، ملت راه داشت بر آن مجلس ؟ در آن مجلس از ملت ها، از خـود ملت كسى بود كه راه پيدا بكند آنجا؟ خصوصا در اين دهه هاى آخر يك نفر از شما در آنـجـا راه نداشت و جاى شما در آنجا نبود اخلاقا، كه عندالله نبود، به واسطه علوشان شما و به واسطه اينكه آنها طاغوتى بودند، شما راه نداشتيد بر آنجا. ما امروز مواجهيم بـا يك چهره هاى اسلامى كه به غير از اسلام و به غير از مناقع مملكت خودشان فكر نمى كنند و من اميدوارم كه اين مجلس كه مركب از اين طبقه انسانى ملت است ، چه آنهائى كه مسلم هـسـتند و چه آنهائى كه باز برادرهاى ما هستند و از اقليت ها هستند، اين چهره ها، چهره هائى اسـت كه مال ملت است و امروز ملت راه پيدا كرده است به مجلس و ديروز، در گذشته ، ملت هـيـچ خـبـرى از مـجـلس نـداشـت و هـيچ عملى نمى توانست انجام بدهد. اين موجب شكر است در درگـاه خدا، همه تشكر كنيم از يك همچو نعمتى كه نصيب ما شده است و اين تنها مجلس نيست كـه تـحول پيدا كرده است ، از طاغوت به اسلاميت و انسانيت ، ساير نهادهاى دولتى هم ، چه قواى مسلحه و چه سايرين از قبيل وزرا و امثال اينها، آنها هم همين طور هستند. الان ملت ما مـى تـواند ادعا كند كه ما در همه امور ناظريم . من خيلى از مجالس را ياد دارم و در بعضى از مـجـالس هـم رفـتـم ، بـه عـنـوان تـمـاشـاچـى يـك دانـه از امـثـال شـمـا در مـجـلس نـبـود، الا مـثـلا مـثـل زمـانـى كـه مـرحـوم مـدرس آنـجـا بـود يـا آن در اول كـه مـا آنـجـا را ديـگـر نـديـديـم ، آن دوره هـاى اول ، دوره كه بودند باز از اشخاصى كه نظير شما بودند. آن چيزى كه
مـى خـواهم عرض كنم اين است كه حيف است كه چهره نورانى مجلس در آن يك چيزهائى واقع بشود كه مخالف زى شما آقايان است .
مـوعـظـه بـه نـمـايـنـدگـان مـحـتـرم مـجـلس در رعـايـت اصل تفاهم و حل و فصل مسالمت آميز مشكلات
مـن مـعـذرت مى خواهم كه چند كلمه اى موعظه كنم شما را، شما محتاج به موعظه نيستيد لكن تـذكـر، بـرادرهـا، خـودش يـك امـرى اسـت يـكـى از عـذاب هـائى كـه در جـهـنـم اهـل جـهـنـم بـه آن مـبـتـلا هـسـتـنـد، خـصـام اهـل النـار اسـت و يـكـى از نـعـمـت هـائى كـه اهـل بـهـشـت مـتـنـعمند آن اخوانى كه ، اخوانا على سرر متقابلين . آن برادرى و محبت كه بين اهـل بهشت است يكى از نعمت هاى بزرگ خداست و آن خصامى كه در جهنم است ، يكى از عذاب هـائى اسـت كـه بـر اهـل جـهـنـم اسـت كـه دائم تـوى سـر هـم مـى زنـنـد. و اهل معرفت مى گويند كه هر چيزى كه در بهشت و در جهنم ظهور پيدا مى كند سابقه ندارد، از خـود آدم اسـت . در روايـت هم است اينكه زمين بهشت و جهنم قاع است ، هيچ چيز ندارد صاف اسـت و در يـك روايـتـى كه سابقا من ديدم (حالا نمى دانم تمام معنايش درست چه جور است ) ايـن اسـت كـه گـاهـى در بـهـشـت يـك اشـخـاصـى ، مـلائكـه الله مـشـغـول يك بنا مى شدند و گاهى مى ايستادند. ظاهرا پيغمبر اكرم شايد در شب معراج اين را مـلاحـظـه فـرمـودند، سؤ ال كردند از جبرئيل اين چرا گاهى مى ايستند و گاهى كار مى كـنـنـد. عـرض كـرد كـه ايـنـهـا اعـمـالى كـه مـردم مـى كـنـنـد، مـادامـى كـه اشـتـغـال دارنـد بـه عـمـل خـيـر ايـنـهـا مـصـالحـشـان مـحـقـق مـى شـود و مـشـغـول بـنـا مـى شوند، آنوقتى كه آنها مشغول اين كار نيستند آنها هم . در هرصورت يك مـساءله اى است اين در پيش اهل معرفت كه تمام چيزهائى كه در جهنم و بهشت هست اين از خود مـاسـت . ايـنـطـور نـيـسـت كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى يـك آتـشى تهيه كرده است كه ما را بـسـوزانـد، مـا خـودمـان تـهـيـه مـى كـنـيـم در قـرآن هـم هـسـت كـه ايـنـهـا اعـمـال شـمـاست كه رد به خودتان مى شود. ما مى توانيم خودمان را در اين عالم راجع به ايـن مـحـكـى كـه از دو تـا آيـه شـريـفـه اسـتـفـاده مـى شـود بـشـنـاسـيـم كـه آيـا اهل نار هستيم يا اهل بهشت . اگر كارهايمان روى خصام باشد، دشمنى ، يك وقت اين است كه انـسـان در يـك مـسـاءله اى صـحـبـت مـى كـنـد، مـبـاحـثـه مـى كـنـد خـوب بـيـن اهـل عـلم و طـلبـه هـا مـتـعـارف اسـت ، گـاهـى وقـتى ها به فرياد مى كشد مطلب ، به داد و قال مى كشد مطلب لكن وقتى كه مباحثه تمام شد، برادرند. بعد از مباحثه اينطور نيست كه اين مباحثه اسباب دشمنى باشد، دو تا دوستند و دو تا رفيقند، سر يك مطلبى ، مطالبى آن ، آن طـرف مـطـلب را مـى گـيـرد و آن ، آن طـرف مطلب و اتفاقا اين يك ورزشى است كه دربـيـن طلبه ها هست و يك ورزش علمى است كه قوى مى كند آنها را. در ساير طبقات شايد نـيـسـت ايـنـطـور ورزش . ايـنـهـا تـاحـد جـنـگ و دعـوا بـا هـم مقابل مى شوند مرحوم آقاى آسيد
احـمـد زنـجـانـى رحـمه الله نقل مى كردند كه در روزنامه ملانصر الدين كه قفقاز طبع مى شـده ، او عـكـسـى انـداخـتـه بـوده از دو تـا طـلبـه ، دو تـا اهـل علم ، يكى اين طرف ، يك آن طرف نشسته و دعوا كرده اند و دندان يكى بيرون افتاده و كفش يكى هم بالاى سر آن يكى است و او براى انتقاد از اين طايفه اين را نوشته بود، اين را عـكـسـبـردارى كـرده بـود و او نـمـى دانـسـت كـه در عـيـن حـالى كه گاهى وقت ها به اين مسائل هم مى رسد لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام مى شود، با هم مى شوند رفيق و با هم دوسـت و بـرادرنـد. مـا اگـر چنانچه در مسائلى كه پيش مى آيد، در هر وضعى كه باشد، البـتـه مـسـائل زيـاد الان در مـجـلس طـرح مـى شـود و شـمـا بـعـدهـا هـم مـواجـه هـسـتـيـد با مسائل زيادى كه براى ملت است و هر كسى نظر دارد و هر كسى اجتهاد دارد، هر كسى بايد مـسـائل را طـرح بـكـنـد و بـگـويـد، امـا هـمـانـطـورى كـه طـلبـه هـا مـسائل را مى گويند، كه منتهى به اين نشود كه حالا كه من مخالف با شما هستم در نظر و شما مخالف من هستيد در نظر، اين منتهى به اين بشود كه نه ، ما دو تا خصم و دو تا دشمن بـا هـم هـسـتـيـم . اگـر ايـنـطور باشد كه واقعا خداى نخواسته روى خصام باشد بايد ما خودمان را بشناسيم به اينكه ما اهل ناريم ، براى اينكه خصام اينجا آن خصام را مى آورد. و اگر چنانچه ايمان در كار باشد، برادرى در كار باشد و با برادرى و حسن نيت ، رفاقت ، مـسـائل طـرح بـشـود همه بايد نظر خودشان را بدهند و هيچ كدام هم برايشان حتى جايز نـيـسـت كـه يك چيزى را بفهمند و نگويند، بايد وقتى مى فهمند اظهار كنند، اين مؤ افق هر كـه بـاشـد، بـاشـد. مـخـالف هـر كـس هـم بـاشـد، بـاشـد بـراى ايـنـكـه شـمـا وكـيـل مردم هستيد امين مردم هستيد امين و وكيل بايد مسائلى كه طرح مى شود آن مقدارى كه مى تـوانـد و مى فهمند اظهار كنند لكن به طور خصومت ، به طور تنازع و خصومت نباشد، هر چـه بـتـوانـنـد آرامـتـر لكـن حالا صدا هم بلند شد، باشد، اما آن صدائى كه از طلبه هاى تـوى مـدرسه بلند مى شود دنبالش هيچ ابدا اثرى از خصومت نيست ، دو تا رفيق ، دو تا دوسـت هـسـتـنـد كه سر يك مساءله علمى مى رسد كار به آنجائى كه اين فرياد سر او مى زنـد، او فـريـاد سر او مى زند، لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام شد همان دو تا برادرند كه بودند، همان دو تا دوستند كه بودند، هيچ ابدا ديگر دنباله ندارد كه آن مطالب را او گـفـتـه ، ايـن مـطـلب را مـا، بـا هـم بـرادريـم ، مـطـالب بـا هـم دعـوا دارنـد، مـسـائل كـه طـرح مـى شـود آن مـسـائل بـا هـم اخـتـلاف دارنـد، امـا آنـهـائى كـه مـسـائل را طرح مى كنند مسائلشان بايد با هم اختلاف داشته باشد نه خودشان ، خودشان دوسـت ، رفـيـق و بـرادر ولى مـسـائل را بـايـد طـرح بـكـنـنـد و اشـكـال دارند بكنند و طرح بكنند مسائلى كه روى مصالح اسلام است ، روى مصالح كشور اسـت و آن مـقـدارى كـه مـى توانند بررسى بكنند و آن مقدارى كه قدرت دارند نظر بدهند لكـن بـعـد از ايـنكه مجلس تمام شد همانطورى كه بعد اينكه مباحثه طلبه ها تمام شد مى نـشـينند با هم چاى مى خورند و رفيق و دوست هستند، آنها هم همين طور باشند. لازم نيست كه انسان وقتى كه در يك مطلبى مخالف يك كس ديگرى است ، دشمن او هم باشد. همه مسلمان ، همه مؤ من ، همه اهل اين كشور و همه مصلحت اين كشور را مى خواهيد و ما و شما هم مصلحت اسلام را مـى خـواهـيـم و هـم مصلحت اين اشخاصى كه در دار الاسلام زندگى مى كنند و تحت لواى اسلام هستند، از نمايندگانى كه ساير اقليت ها هستند و مصالح آنها. اسلام اقتضاى اين را مـى كـند كه مصالح همه در نظر گرفته بشود و على السواء هم در نظر گرفته بشود. هـمـه اهـل ايـن مـمـلكـت هـستند حق دارند در اين مملكت و شما هم وكلاى اين مملكت هستيد و خدمت مى خـواهـيـد بـكـنـيد، هر يكى تان وكيل همه هستيد و هر يكى تان بايد مصالح همه مملكت را در نـظـر بـگـيـريـد. بـنابراين بهترين مباحثه ها همين مباحثه برادرهاست با هم كه كارشان ، اگر اختلافى هم دارند، برادرى حل مى كنند، نه به طور خصمانه و البته من مى دانم كه بـسيارى از اشخاص هستند كه اينها بسيار منزه و مبرا هستند و اكثريت شما هم همين طور است و مـن امـيـدوارم كه همه تان اينطور باشيد. من كه همه را نمى شناسم لكن من چهره ها را مى بـيـنـم كـه هـمـه شـان از هـمين ملت و از همين جمعيتى كه در اين مملكت هستند، هستند. هيچ از آن بـالاهـا نـيـامـده انـد ايـنجا تا بخواهند يك مقاصدى داشته باشند (كه ) غير مقاصدى ملى و اسـلامى . از اين جهت من اميدوارم كه اين مجلس ، خدمت بزرگ بكند و انشاء الله كارها را به آسانى به پيش ببرد و هماهنگى كنند با دولت ، با رئيس جمهور، با ساير ارگان هائى كه هستند. همه تان مى خواهيد يك مطلبى پيش برود، نه آقاى رئيس ‍ جمهور نمى خواهند كه اين مملكت خداى نخواسته آشفته باشد، رئيس يك مملكت كه نمى خواهد آن مملكت آشفته باشد و نه وكلاى مجلس مى خواهند كه اين مجلس آشفته باشد، براى اينكه شما همه مملكت هستيد، مملكت از خود شماست ، نمى شود كه يك كس براى خودش طرح خلاف بزند، و نه وزرائى كـه هـستند و بودند و بعدها هم انشاء الله خواهند بود، اينها هم همه شان نظرشان به اين است كه اسلام را تقويت كنند، احكام اسلام را پياده كنند، براى اين مملكت خدمت بكنند. وقتى بنا شد همه با هم ، به حسب عقايد يكى هستند، همه مى خواهند خدمت بكنند، همه مى خواهند كه اين مملكت را به پيش ‍ ببرند، همه مى خواهند كه اين جرثومه هاى فاسدى كه در مملكت هست قطع بكنند، همه يك راه مى خواهند بروند، اين ديگر تخاصمى در كار نيست و نخواهد بود. اگـر بله فرض كنيد كه يك طايفه اى بودند و آمده بودند در مجلس و مى خواستند مقاصد شـوم خـودشـان را يا مقاصدى كه به تبع آن ابر قدرت ها به خدمتگزارى به آنها بود، مـى خـواستند انجام بدهند، آنوقت دعوا مى شد، آنوقت بايد هم حقيقتا بشود، آنوقت مخاصمه هـم صـحـيـح بود براى اينكه مخاصمه با آن اشخاصى كه توطئه گر هستند، اشخاصى كـه مى خواهند مجلس را به هم زنند، مى خواهند مملكت را به هم بزنند اين لازم است و بايد باشد، بعد از اينكه نمى شود اينها را با هدايت ، و ماءيوس هستيد كه اينها را با هدايت مى تـوانـيـد كه به راه صحيح وادار كنيد. و اما شماها كه همچو مقصدى در كار نداريد، من يقين دارم كه هيچ يك از شماها بنايتان نيست كه اين مملكت را به هم بزنيد، همه مى خواهيد مملكت آرامـى بـاشـد كـه برادرهاى شما در اين مملكت زندگى آرام داشته باشند، زندگى مرفه داشته باشند و همه مى خواهيد كه دست اجانب از اين مملكت كوتاه باشد و كوتاه خواهد بود انـشـاء الله و هـمـه مـى خـواهيد كه يه اين مملكت خدمت بكنيد، خودتان هم از سنخ همان جمعيت هـسـتـيـد، نـه از آن طبقه هاى بالائى كه هيچ خبر از پائين ندارند و هيچ اطلاعى ندارند كه به اين پائين دست ها چه مى گذرد. شما خودتان از بين همين جمعيت ها آمده ايد و مى دانيد كه چـه مـى گـذرد بـه ايـن مـردمى كه در اين كشور هستند، به اين زاغه نشينان چه مى گذرد، خودتان هم زندگيتان هم همانطورهاست ، با يك قدر اختلاف مختصر. بنابراين آن چيزى كه لازم است براى
هـمـه مـاهـا و هـمـه شماها و همه ملت و همه كسانى كه اداره اين مملكت را مى خواهند بكنند، اين اسـت كـه بـا هـم تـفـاهـم داشته باشند، اگر مساءله اى را برخلاف مى بينند و بخواهند و بـنـشـيـنـنـد و حـل كنند و صحبت كنند. در مجلس اگر چنانچه يك مطلبى را مى بينند كه دارد خـلاف واقـع مـى شـود، صـحـبـت كـنـند، بنشينند مشورت كنند با رفقايشان و من اميدوارم كه انـشـاء الله بـا خوشى و خوبى طليعه اين باشد كه پيروزى نهائى را انشاء الله پيدا كنيد.
نـاتـوانـى قـدرت مـجـهـز بـه سـلاح هـاى مـدرن و آتـشـيـن در مقابل ايمان و انسجام يك ملت
و هـيـچ خـوفـى مـا از ابـر قدرت ها نداريم و در عين حالى كه دستمان از همه آن سلاح هاى آدمكش كذا كوتاه هست لكن ايمانمان ما را وادار مى كند كه نترسيم و خوف نداشته باشيم و يـك مـلتـى وقـتـى يـك مـطـلبـى را هـمـه بـا هـم خـواسـتـنـد، نـمـى شـود تـحـمـيـلشان كرد تـحـمـيل در وقتى است كه همه نخواهند، متفرق بشوند، اگر متفرق شدند آنوقت جاى اين مى شـود كـه يـك دسـتـه اى بـه دسـتـه ديـگـر يـك مـطـلبـى را تـحـمـيل كنند، اما اگر چنانچه اينها با هم مجتمع باشند نه ديگر در بين خودشان تحميلى هـسـت بـراى ايـنـكـه جـاى تـحـمـيـل ديـگـر نـمـى مـانـد و نـه ديـگـران مـى تـوانـنـد تـحـمـيـل بـكـنـنـد. قـدرت هـا هر چه هم بزرگ باشند، وقتى مقابله با ملت مى شوند نمى تـوانـنـد كـارى بـكـنند. من شايد يك دفعه ديگر اين را گفته باشم كه سفير شوروى آمد پيش من گفت كه دولت افغانستان از ما خواسته است كه برويم آنجا و چه بكنيم . من متوجه نـبـودم كـه ايـنـهـا كـار را كـرده اند حالا آمده اند دارند مى گويند، دولتى هم در كار نبوده دولت هـم بـعـد خـودشان درست كرده اند، لكن به او گفتم كه اين اشتباه است از شما، ممكن اسـت بـراى شـمـا كـه قـدرتـمند هستيد، يك كشورى را بگيريد، اين آسان است براى شما، قـواى زيـاد داريـد، خـوب مـى ريـزيد اما يك ملت را نمى توانيد مهار كنيد. شما وقتى وارد شـديـد در آن جـا نـمـى تـوانـيـد پـيش ببريد و مزاحمت براى شما همچو ايجاد مى شود كه فشل مى شويد. لكن كارى كرده بودند و بنا هم داشتند بكنند. نه اين بود كه مى خواستند حالا استمزاج كنند، از من اجازه بگيرد شوروى كه مملكت اسلامى را برويم بگيريم . مطلب ايـنطورى است كه يك ملتى وقتى كه همه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، برادر با هم بـاشـنـد، اين قدرت هاى بزرگ بر فرض اينكه بيايند و با توپ و تانكشان هر كارى مى خواهند بكنند لكن وقتى وارد شدند، در ملت هم هضم مى شوند، ملت آنها را هضم مى كند. و مـا ابـدا از ايـن توطئه ها نمى ترسيم و مضافا به اينكه به نظر من اينكه حالا هى مى آيـنـد و صـحـبت مى كنند، بعضى ها آمده اند هى گفته اند كه يك توطئه خيلى بزرگتر در كار است از كجا تا كجا چه شده است و از كجا تا كجا چه شده است به نظر من درست نيست ، تـوطـئه بـه ايـن مـعـنـا نـيـسـت الان ، لكـن بـايـد بـا كـمـال دقـت مـراقـبـت بـشـود. بـايـد ارتـش مـا، ژانـدارمـرى مـا، سـپاه پاسداران ما بايد با كـمال دقت و همه ملت ، همه ملت الان سپاه اسلام هستند بايد مراقبت كنند، بايد رفت و آمدهاى مـشـكـوك را تـحت نظر بگيرند و به مجرد اينكه ملت ديد يك رفت و آمد مشكوكى است اطلاع بدهند. در محله ها ديدند كه رفت و آمدى در يك خانه اى هست و
غـيـر عـادى اسـت ، اطـلاع بـدهـنـد فـورا، آنـهـا هـم فـورا كـنـتـرل كـنـنـد ايـن چـيـزها را. در عين حالى كه همه اينها بايد بشود لكن مطمئن باشيد كه نـتـوانـند كارى بكنند و نمى توانند اين مملكت را به آن آسيب برسانند. و ما بعد از اينكه هـمـه مـسـائل را مـا مـفـروض بـگـيـريـم ، فـرض بـگـيـريـم كـه ايـنـهـا آمـدنـد و هـمـه به قـول خودشان همه ملاها را كشتند و همه مومنين را از بين بردند، ما از چه ميترسيم ؟ ما از يك جـائى كـه ايـن وضـع را دارد مـنـتـقل مى شويم به يك جائى كه بهتر از اينجاست ، چرا ما بترسيم ؟ من نمى گويم ما غلبه به آنها مى كنيم لكن ما غلبه ايمانى داريم بر آنها، ما هـمـان مـنـطقى را داريم كه در صدر اسلام بود كه اگر آنها را بكشيم به بهشت مى رويم اگـر آنـهـا مـا را بـكـشـنـد بـاز هـم مـا بـه بـهـشـت مـى رويـم . ايـن مـنـطـق اهـل ايـمـان اسـت . آن كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، آن كه قرآن را به آن ايمان دارد، مـنـطـقـش ايـن اسـت كـه ما ضرر نمى كنيم ، هيچ طرف قضيه ضرر نيست اگر چنانچه كشته بشويم ، لباسمان را عوض كرديم لباس بهترى پوشيديم و اگر چنانچه بكشيم يـك غـيـر انـسـانـى را از دنـيـا بيرون كرديم . بنابراين ما ترسى از چيزى نداريم ولى مـعذلك شما مطمئن باشيد كه نخواهد شد. ملت اسلامى است و براى خدا داريد كار مى كنيد. مـلت مـا بـراى خـداسـت كـه دارنـد كـار مـى كنند. آنهمه جوان ها را دادند براى خدا بود هيچ بـراى چـيـز ديـگرى نبود، و تعقل ندارد كه يك كسى جوانش را بدهد براى اينكه يك خانه پـيـدا كـنـد بـا فـرض كـنـيـد كـه شـب يـك غـذاى خـوبـى ، ايـن مـعـقـول نـيـست ، اينها براى خدا آمدند به ميدان و همين مطلب در ذهنشان بود كه ما براى خدا داريـم كار مى كنيم و اجرمان را هم از خدا مى خواهيم هيچ طلبى هم هيچ كداممان از هم نداريم هـمـه بـراى خـدا انشاء الله كار كرده باشيم و بكنيم و از خداى تبارك و تعالى اجرش را بخواهيم و خداى تبارك و تعالى خواهد داد يا اينجا و آنجا، يا آنجا. خداوند انشاء الله همه شما را مؤ فق كند و من بحق خدمتگزار شما هستم و اين چند لحظه اى كه از عمر من باقى است مـن در خـدمـت شـمـا هـسـتـم و خـداونـد انـشـاء الله شـمـا را بـه كـمـال مـعـرفت برساند و دشمن هاى اين كشور و اين اسلام را انشاء الله يا هدايت كند و يا اينكه به جز ايشان برساند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 22/5/59
پيام امام خمينى در تجليل از شهداى پاسدار كردستان (پاوه )
بسم الله الرحمن الرحيم
سـلام بـر شـهـداى پاسداران انقلاب اسلامى و تمامى نيروهاى مسلح متعهد اسلامى ، سلام بـر خانواده هاى عزيز و قهرمان پرورآنان . درود خداوند بر خانواده هاى شهدائى كه با صـبـر و شـكـيـبائى و مقاومت و با تقديم عزيزان خود به خدا و اسلام بزرگترين حماسه هاى تاريخ معاصر را ترسيم كرده و مى كنند. درود بر پاسداران اسلام كه با خون خود و مـشـت هاى گره كرده خويش انقلاب اسلامى را به ثمر رساندند. درود بر تمام نيروهاى مـسـلح و مـتـعـهد اسلامى كه با گرايش به انقلاب مقدس ايران و پشتوانه ملت عزيز كاخ سـتـمگرى را واژگون كردند. ملت شريف ايران از شما خانواده هاى عزيز شهداى پاسدار قـدر دانـى مـى كـنـد و بـالاتـر از ايـن تـقـديـرى اسـت كـه از بـارگـاه مـقـدس خـداونـد مـتـعـال نـصـيب شما و همه شهداى اسلام و وابستگان آنان خواهد شد. شهداى انقلاب بزرگ چـون شـهـدائى صـدر اسـلام در پيشگاه مقدس ربوبى ارزشمند و مورد عنايت حق تعالى و اولياى اسلام ارزشمند خواهد بود. اينجانب به عنوان يك خدمتگزار و دعاگوى حقير، خود و مـلت را مـرهـون ايـن عـزيزان مى دانم و از خداوند بزرگ طلب مغفرت مى نمايم . تاريخ ، فـداكـارى ايـن جـوانـان غـيـور و مـتعهد را فراموش نمى كند و نام نامى ملت عظيم ايران در صفحات تاريخ ضبط و در چهره دهر ضبط است والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/5/59
پيام امام خمينى به بنى صدر در مورد وقوع سانحه هوائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى بنى صدر رئيس جمهور حفظه الله تعالى
نجات جنابعالى و همراهان محترم از سانحه اى كه به حسب عادت ، مصيبت وار بايد باشد، كـه نـشـانـه اى از الطـاف الهـى اسـت براى پيشرفت انقلاب اسلامى ، ما از اين امورى كه اثـبـات قـدرت حـق آشـكـارا در آن پيداست كه همه در جهات حفظ اين كشور و ملت است كرارا ديده ايم . انشاء الله تعالى از اين پس نيز عنايات پروردگار باماست و با همه وجود در پيشگاه مقدس شكر گزاريم . ما همه از خدائيم و بايد در راه خدمت به او باشيم . اين عنايت مـعـجـزه آسـا دليـل آن اسـت كـه شما و همراهانتان در خدمت به كشور اسلامى صديق بوده و صـديـق خـواهـيد بود. شما به شكرانه اين نعمت بزرگ زندگانى ثانوى خود را بيش از پـيـش ‍ وقف خدمت به اسلام و كشور اسلامى نمائيد و ملت بزرگ با رؤ يت اين عنايات پى در پـى اطـمـيـنـان كامل داشته باشند كه مادام كه در خدمت اسلام هستند، آسيب پذير نيستند و دشـمنان كوردل اين كشور بدانند كه با توطئه و شيطنتها نخواهند توانست كشور اسلامى را آسـيـب رسـانند. ملت ما تا پاى جان در خدمت به اسلام حاضر و در پشتيبانى از نهادهاى اسـلامـى مـصـمـم هـسـتـنـد و از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و كشور اسلامى ايران را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/5/59
بيانات امام خمينى در جمع قضات شرع و دادستان هاى انقلاب اسلامى كشور
قواى ثلاثه اساس يك كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن بـايـد بـه ملت ايران تبريك عرض كنم كه بحمدالله اين قواى ثلاثه كه اساس يك كشور است از خودشان است و از متن جامعه است و از اشخاص طاغوتى و منحرفين نيستند و از خداى تبارك و تعالى تؤ فيق همه را مى خواهم در اينكه همه خدمتگزار به اسلام باشيم و بـا جـديـت و كـوشـش هـمـه ، ايـن نـهـضـت اسـلامـى بـه پـيـش بـرود و حـكـومـت عدل الهى مستقر بشود به جاى حكومت طاغوتى . شما همه مى دانيد و ملت هم مى داند كه اين سه قوه اى كه در زمان طاغوت بود، نمى شود گفت كدام خبيث تر از كدام بودند. قوه مقننه ما به دست اشخاصى افتاده بود كه به اعتراف شاه مخلوع از طرف سفارتخانه ها تعيين مى شدند و ملزم بودند اينها همان ها را به كار وا دارند و از اين راه ماهيت قوه مقننه بر ملت ما روشن مى شود كه ليستى كه امريكا بدهد و نوكر او اجراء كند، بهتر از اين مجلسى كه مـا داشـتـيـم و بـهـتـر از سـنـائى كـه مـا داشـتـيـم ، يعنى آنها داشتند، نخواهد بود. آنها در طـول مدتى كه متصدى بودند هيچ گاه قدمى براى خدا بر نمى داشتند، اگر اينها براى خدا مى خواستند قدم بردارند، حتما نه آمريكا آنها را پيشنهاد مى كرد و نه شاه مخلوع آنها را تعيين مى كرد. ما از همان حرف شاه ، شاه مخلوع سند اتخاذ مى كنيم كه اين قوه مقننه چه جـور اشـخـاصى بودند و قوه مجريه هم كه همه مى دانند كه چه جنايت هائى در اين كشور مـرتـكـب شـدنـد و خـود آن مـرد كـه يـك مـقـام غـيـر مـسـؤ ول بـه حسب اصطلاح آنها داشت در راءس همه جناينتكارها بود، جنايتكارها همه الهام از او و او الهام از اجانب مى گرفت . قوه قضائيه كه در اسلام آنقدر در آن اهتمام شده است و حكم را يـا نبى يا وصى نبى بايد متصدى بشود و اگر غير نبى و وصى نبى ، سفارش شده از طـرف نـبـى اكـرم بـاشـد، آن ثـالث مـى شـود كـه شقى . قوه قضائيه ما هم به دست يك اشـخـاصـى افـتـاد كـه مـن گـمـان نـمى كنم در تمام افرادى كه متصدى فضا بودند، يك نفرشان صالح باشد. اگر گفته مى شود كه در بين اينها يك اشخاصى بودند كه مثلا يـك قـدرى مـتـديـن بـودنـد، لكن صالحيت براى قضا غير از تدين است ، امر مهمى است كه شـايـد در اسـلام كـمـتـر چـيـزى مـورد تـوجـه بـوده اسـت مـثـل قـوه قـضـائيه و نكته اش هم معلوم است براى اينكه در دست قوه قضائيه همه چيز ملت اسـت ، جـان مـردم اسـت ، مـال مردم است ، نواميس مردم است ، همه در تحت سيطره قوه قضائيه اسـت و قاضى اگر چنانچه خداى نخواسته نالايق باشد، ناصحيح باشد، اين در اعراض و نفوس مردم سلطه پيدا
بـكـنـد، مـعلوم است كه چه خواهد شد. از اين جهت من به ملت ايران تبريك مى گويم كه در ايـن زمـان نـه قوه مقننه يك قوه اى است كه ليستش را داده باشند و تعيين كرده باشد كسى آنـهـا را، خـود آنـهـا مـنـتـخـب از طـرف مـلت هـسـتـنـد و مـلت بـدون ايـنـكـه كـسـى تحميل به آنها بكند، اينها را تعيين كرده است و هر كدام هم كه ناصالح بودند، خود مجلس كـنـار گـذاشته است . بنابراين قوه مقننه ما قوه اى است كه صالح است و اكثر افرادش ، افـراد مـتـعـهـد هـسـتـنـد و همه شان از همين جمعيت ملت هستند و از آن كاخ ‌نشين ها نيستند و قوه قـضـائيـه هـم مـعـلوم اسـت كه يك نفر از آن اشخاصى كه طاغوتى باشند در اينها نيست و اهـل عـلم هـسـتـنـد كـه بـا زنـدگـى طـلبـگى امرار معاش كردند و در متن جامعه بوده اند و از گـرفـتـارى هاى جامعه اطلاع دارند و گرفتار بوده اند خودشان هم ، اينها مى توانند كه به درد مستضعفين برسند و قوه مجريه هم كه عبارت از رئيس ‍ جمهور و نخست وزير و بعد هـم انـشـاء الله وزرائى كـه تـعيين خواهند شد، اشخاصى هستند كه خود ملت تعيين كردند، كسى تحميل به آنها نكرده است و مجلس هم كه از خود ملت است ، بعد كابينه را راى به آن مى دهد و بلااشكال به كسى كه بر خلاف موازين اسلامى رفتار كند و غير متعهد باشد و از حال مستضعفين بى اطلاع باشد، راى تمايل نخواهند داد.
لكـن بـايـد عـرض كـنم كه اين قضاوت در اسلام بسيار اهميت دارد و بسيار خطرناك است . اهـمـيـت دارد كـه تـمـشـيـت امـور مـردم و رفـع ظـلم ها و مخالفت ها و اينها با دست اينها بايد بـررسـى بـشـود و مـظـلوم از ظالم ممتاز بشود و حق اجرا پيدابكند، و خطرناك است براى ايـنـكـه اگـر چـنـانـچـه خـداى نـخـواسـتـه حـكـم بـر خـلاف مـا انـزل الله بـاشد ولو در دو و در هم (على حد الكفر) و قاضى (على شفير الجهنم ) بـسـيـار خـطـرنـاك اسـت لكـن امـرى اسـت كـه واجـب كـفـائى اسـت و بـايـد تـكـفـل كـرد. هـر يـك از اشـخـاصـى كـه مـتـصـدى هـسـتـنـد اگـر چـنـانـچـه مـجـتـهـد عـادل بـاشـنـد، مستقلا مى توانند و اگر چنانچه مجتهد نباشند، آنها به تعيين مجتهد در يك زمانى كه ما فاقد هستيم ، افرادى كه تمام جهات را مجتمع باشند، با تعيين مجتهد تصدى مى كنند. نبايد از كارى كه اهميت دارد، شانه خالى كرد كار آن كس اهميت دارد در نظر شارع مـقـدس ، ايـن را نـمـى تـوانـيـم ما از آن شانه خالى كنيم ، واجب كفائى است ، اگر چنانچه شـانـه از زيـرش خـالى كـردنـد، مـورد مواخذه خواهند بود. بايد تصدى كرد حتى در زمان بـعـضـى از امـراى سـابـق مثل خلفاى بنى عباس و بنى اميه و اينها بعضى از اشخاص در خـدمـت آنـها به حسب ظاهر مى رفتند و اشخاص بسيار صحيحى بودند براى جلوگيرى از بـعضى مظالم ، اينطور نيست كه اگر يك حكومتى هم ظالم شد، كسى بداند كه مى تواند رقـع ظـلمـى از مـردم بـكند، مى تواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، بتواند از آن شانه خالى كند. حالا كه بحمدالله يك كشور اسلامى داريم و همه اركانش اسلامى است نمى شود امـروز گـفـت كـه دولت هـست و ما زير بار دولت نمى رويم و دولت هست و ما مستخدم دولت نـمـى شـويـم . ايـن حـرف هـا مـال زمـان طـاغـوت بـود. زمـان رسول الله هم دولت بود، زمان اميرالمومنين هم دولت بود، مى شد بگوئى كه دولت است و مـا استخدام در اين دولت نمى شويم ؟! دولت از امورى است كه بايد در مملكت باشد، از واجـبـات حـسـبـيـه اى اسـت كـه واجـب اسـت بـراى حـفـظ نـظـم دولت بـاشـد. اگـر دولت باطل باشد، استخدام در او جايز نيست مگر اينكه براى يك احقاق حقى باشد، چنانچه
در صـدر اسـلام هـم ايـن مـسـائل بـوده اسـت و اگر دولت صحيح حقى بود، نبايد اشخاص بـگـويند كه ما دراين دولتى كه صحيح و حق است ، رويم براى اينكه اسمش دولت است . حـكـومـت هاى اسلامى ، همه دولت هاى اسلامى بودند، همه متولى امور مردم بودند. عمده اين اسـت كـه دولت چـه دولتـى بـاشـد، اگـر دولتـى مـثـل دولت فـعـلى بـاشـد كـه اركانش همه اسلامى هستند و همه در راه اسلام مى خواهند خدمت بـكـنـند، نبايد كسى تحاشى كند از اينكه من نمى خواهم وارد بشوم دراين دولت و استخدام بـشوم . استخدام دولت حق است ، زمان حضرت امير هم اشخاصى بودند كه شرطه بودند، اشـخـاصـى بـودنـد حـكومت بودند، استاندار بودند، اشخاص مومنى بودند كه كار فرما بـودنـد در جـاهـائى و ايـنـطـور كلى اش را آدم بگويند كه ، آنوقتى كه زمان طاغوت بود بگويند كه ما در خدمت طاغوت واقع نمى شويم ، حالا هم كه زمان الله است بگويند كه ما در خـدمـت واقـع نـمـى شويم اين كج فهمى است . اگر چنانچه قضا مثلا"، در قوه قضائيه كـمـبـود بـود و بـه هـر كس اظهار كردند، وقتى به مقدار كفايت نباشد واجب است بر اينكه تـصـدى بـكـنـد و قـضـاوت بكند نبايد بگويند كه حالا كه قضاوت است ما در خدمت دولت واقع نمى شويم . خدمت دولت ، نيست خدمت خداست . الان دولت ، دولت الهى است و خدمت به الله اسـت ، نـه خـدمـت بـه طاغوت است بنابراين نبايد بعضى از آقايان تحاشى كنند از اينكه ما در استخدام دولت واقع نمى شويم . اين استخدام اسلام است ، دولت خودش اسلامى اسـت ، نـه ايـن اسـت كـه خودش مستقل است ، آن هم خدمتگزار اسلام است ، همه خدمتگزار اسلام هستيم .
حقظ نظام از واجبات الهى است
و البـته بايد همه امور بر نظام و نظم باشد. وقتى كه پايه امور بر نظم شد، باشد و حـفـظ نـظـم از واجـبـات الهـى اسـت بـايـددر قوه قضائى هم اين نظم محفوظ باشد يعنى اينطور نباشد كه قاضى يك روز بخواهد بيايد و يك روز هم دلش بخواهد نيايد. اين يك يـا بـايـد در استخدام ، استخدام الله بر آيد و وظيفه شرعى الهى خودش بداند كه بايد روى مـوازيـنى كه هست ، ساعاتى كه تعيين شده است براى كار، كار بكند و اگر چنانچه نـخـواهـد هم اين كلمه استخدام را قبول بكند يا اصلش تصدى نكند يا ملزم بداند خودش را به الزام شرعى كه اگر آمد نظام را حفظ كند، اگر بخواهد وارد بشود و بى نظم باشد، من يك هفته دلم نمى خواهد بيايم ، الزامى كه من ندارم ، نمى خواهم يك چنين آدمى ، اصلا از اول وارد نـشـود، اگـر چـنـانـچـه مـى تواند كه روى موازينى كه تعيين مى شود و شوراى قـضـائى تـعـيـيـن مـى كـنـد عـمـل بـكـنـد، مـلتـزم بـه ايـن بـاشـد كـه ايـن عـمـل تـا آخـر روى مـوازيـن بـاشد و هر روز هم خودش را عاجز ازاين داشت خوب برود پيش شـورا و استعقا بدهد، اما متصدى باشد و بى نظم متصدى باشد، اين صحيح نيست . بايد يـك مـمـلكـتـى هـمـه چـيـزش نظام داشته باشد، همانطورى كه اگر در شهربانى بخواهند ايـنهائى كه پاسبان هستند بگويند كه ما امروز مى خواهيم نيائيم ، امروز ميلمان كشيده است كه منزل باشيم ، اين نمى شود اين پاسبان نمى شود و اين شهربانى هم نمى شود و در سـايـر ادارات هـم يك اداره اى بگويد كه من امروز نمى خواهم بيايم ، اين خواستنى نيست . كسى كه يك امر را تصدى كرد بايد نظامش را حفظ
بـكـنـد. آقـايـان هم كه از همه قشرها از حيث كا راهميتشان بيشتر است بايد اين نظام را حفظ بكنند و همانطورى كه در ساير جاها يك نظامى هست و بدون نظم يك امرى تحقق پيدا نمى كـنـد يـعـنـى فـاسـد مـى شـود، بـايـد نـظـام را حـفـظ بـكـنـنـد و هـر چـيـزى را كـه تـقـبـل كـردنـد بـا نـظـم و بـا تـرتـيـب ، ايـن را اجـراء بـكـنـنـد و عمل بكنند.
قضاوت يكى از عبادات الهى است
و از مهمانى كه بايد عرض كنم دقت در امر قضاست . وقتى كه نواميس مردم ، جان هاى مردم ، مـال هـاى مـردم تحت نظر شماست ، نبايد كه مسامحه بشود خداى نخواسته يك غير مجرمى مـجـرم شـنـاخـتـه بشود يا يك مجرمى كه بايد حد الهى برايش جارى بشود، اين غير مجرم شناخته بشود. بايد در امر قضا كمال دقت را كرد و با دقت اجراء كرد، مبادا خداى نخواسته به دست يكى ، يك ظلمى واقع بشود. هر دو طرفش ‍ ظلم است ، اگر چنانچه يك غير مجرمى ، مـجرم شناخته بشود، ظلم به آن شخص است و اگر يك مجرمى ، غير مجرم شناخته بشود، ظـلم بـه آنـهـائى اسـت كـه ايـن جـرم مـرتـكـب شـده اسـت بـراى آنـهـا. بـايد تمامش ‍ را با كـمـال دقـت ، با كمال مواظبت و احتياط عمل كنيد كه مبادا يك وقت خداى نخواسته يك كسى به قـتـل بـرسـد در صـورتـى كـه جـرمش به مقدار قتل نيست ، كسى يك حبس طولانى بشود در صـورتـى كـه جـرمـش ‍ به مقدار اين حبس نيست ، يا قاتلى فرار كند از زير بار قصاص بـه تـوهـم ايـنكه خوب ، يك ترحمى بايد به آن كرد. نه ، قاضى بايد با تمام شدت تـوجـه بـكـند به مواضع قضا، قاضى بايد جسارتا عرض مى كنم قسى القلب باشد، تـحـت تـاثـيـر واقـع نـشود، قاضى كه نفسش جورى است كه اگر مثلا اين مجرم يك قدرى گـريـه كـرد، يـك قدرى ناله كرد، يك قدرى التماس كرد، تحت تاثير واقع بشود، اين نمى تواند قاضى واقع بشود. يا اگر حس مثلا انتقام جوئى در قاضى باشد، آن هم نمى تـوانـد قـاضى باشد. قاضى يك نفر آدمى است كه بدون اينكه هيچ نظرى داشته باشد راجـع يـه قـضـيـه ، اگـر بـرادرش را آوردند پيشش كه قضاوت كند، همانطور باشد كه اگـر دشـمـنـان را آوردنـد، يـعـنـى در قـضـا آنـطـور بـاشد، حكمى كه مى خواهد بكند بين بـرادرش و بـين دشمنش ، در حكم فرق نگذارد. نمى گويم در عوارض نفسانى ، نخير در حـكم يعنى همانطورى كه براى برادرش حكم بحق بايد بكند، براى دشمنش هم همانطور، عـلى السـواء بـاشـد پـيشش همه ، شما شنيده ايد كه حضرت امير با آن ظاهرا يهودى بود كـه در مـحـضـر قـاضـى واقـع شـدنـد در صورتى كه حضرت امير رئيس بود، وقتى كه احـضـارش كـرد رفـت پـيـش قـاضـى ، قـاضى وقتى كه (اباالحسن ) به ايشان گفت ، اشـكـال كـرد بـه او كـه نـه ، بـه آن هـم هـر چـه مى گويى به من هم همين طور بگو. اين دسـتورى است براى همه ماها كه بايد در مسند قضا يكى كه نشست ، همه ملت پيشش با يك نظر باشد، تمام نظرش به اجراى عدالت باشد. عدالت ، در دشمنش هم به طور عدالت ، در دوستش هم به طور عدالت . نه اينجا مسامحه بكند و نه آنجا سختگيرى كند. و بالاخره ايـن امـور مـهـم در دسـت شـمـا آقـايان است و از قرارى كه الان آقايان كه پيش من آمده اند از شـوراى قـضـائى ، خـيـلى امـيـدوار بـودنـد به اين چهره هاى نورانى ، بايد در هر جا كه باشيد و هر مطلبى كه پيش شما بيايد، هر قضاوتى كه پيش شما بيايد، به
طـور حـق ، بـه طـور عـدالت ، بدون نظر به اينكه اين آدم چه است و آن آدم چيست ، حتى يك مـجـرم در جـه اول وقـتـى كـه آمد، روى حق نظر بكنيد، اين سابقه اش چه جورى است اين را نـظـر نـگـيـريـد، روى حـق و عـدالت بـه آن نظر بكنيد و حكمى كه صادر مى كنيد يك حكم عـادلانـه بـاشـد كـه مـحـضـر حـق تـعـالى كـه وارد مـى شـونـد مـورد اشـكـال نـبـاشـيـد و روسـفيد باشيد. و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى شما را موفق بكند، هم جهات شرعى كه عرض كردم ، آن جهات ديگر هم شرعى است ، اين منتها در متن است كـه راجـع بـه حـكـم عـدالت انشاء الله موفق بشويد و هم راجع به نظم و اينكه روى يك مـوازين باشد و شوراى قضا اگر يك چيزى را گفت ، شما نگوئيد كه من خودم مستقلم و مى خـواهـم چـه بكنم ، اين غير نظم است ، اين نظم نيست . هر كس در خودش اينطور مى بيند كه اگر بيايد گوش نمى دهد به اينكه يك نظمى باشد، برايش جايز نيست تصدى اين امر، برود كنار، الزامى نيست و هر كسى كه به خودش اين را مى بيند كه وقتى آمد روى موازين عمل بكند و روى نظام عمل بكند و شوراى قضائى اگر يك چيزى را گفتند بپذيرد و انشاء الله ماجور باشد پيش خداى تبارك و تعالى و اين را شما يكى از عبادات حساب بكنيد كه قوه قضائيه هستيد و قضاوت مى كنيد و احقاق حق مى خواهيد بكنيد، اين يكى از عبادات الهى است .
و انـشـاء الله مـوفـق و مـويـد باشيد و همه ما موفق باشيم به اينكه خدمت بكنيم ، مملكت ما احتياج مبرم به خدمت دارد، احتياج مبرم به نظام دارد، بعد از انقلاب است ، انقلاب البته يك مـصـائبـى در آن هـسـت لكـن بـعـد از ايـنـكه همه اركان تمام شد با كمك هم ، همه با كمك هم انشاءالله اين بار را به منزل برسانيم و اينطور نباشد كه در خارج به ما بگويند كه ايـنها هرج و مرج هست در ايران و نه ، در ايران ديگر نمى شود و چه ، اين حرف هائى كه مـى زنـنـد. لااقـل بهانه اى ما دست آنها ندهيم و هر كس هر كارى را متصدى است ، او را خوب انـجـام بـدهـد. شـمـا كـار نـداشـتـه بـاشـيـد كـه يـك قـاضـى در بـلخ مـثـلا فـلان عـمـل را كـرده است و يك قاضى در كجا، شما كارتان اين باشد كه اين كارى كه خود شما مـى كـنـيـد، ايـن خـوب بـاشـد. اگـر هـمـه افـراد يـك مملكتى آن كارى كه دستشان است بنا بـگـذارند خوب انجام بدهند، اين مملكت يك مملكت الهى عالى مى شود و اگر بنا باشد كه ايـن كـه كـار خـودش را مى خواهد بكند، به كار ديگرى هم دخالت بكند، به يك كارى كه مـربوط به او هم نيست دخالت بكند، اين قاضى است بخواهد قوه مجريه هم خودش باشد، قـوه مـجريه است ، بخواهد قاضى هم خودش باشد، اين هرج و مرج همين هاست . اين قوا كه هـسـت و اسـاس هستند، اينها عليحده و مستقل و متجزى از هم هستند و هر كدام بايد كار خودشان را انجام بدهند. اگر بنا شد كه يك قاضى بخواهد اجرا هم بكند، اين از حد خودش تجاوز كرده است و كارش فاسد خواهد شد و مملكت هم فاسد خواهد شد و اگر چنانچه هر كسى كار خـودش را هـمـانـطـورى كـه هـست ، خوب انجام بدهد، انشاء الله تعالى موفق خواهد شد اين مـمـلكـت بـه ايـنـكـه نـظـامش درست برقرار و شما هم انشاء الله ماجور پيش خداى تبارك و تعالى و در نامه اعمال شما ثبت بشود كه قاضى است كه براى خدا قضاوت كرده است .
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : /5/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم اروميه
ما هر چه داريم از خداست و براى خدا بايد خرج كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن بـا اينكه حالم الان مقتضى نيست خيلى ولى دو، سه كلمه با آقايان عرض مى كنم كه من از زحمات شما، اولا از زحمت اينكه از راه دور آمديد اينجا تشكر مى كنم و ثانيا از زحماتى كـه شـمـا مـرزنـشـيـن هـا بـراى اسـلام و بـراى كـشـور خـودتـان تـحـمـل مـى كـنـيـد مـتـشـكـرم لكـن بـايـد بـدانـيـد كـه امـروز كـشـور شـمـا مـال خـود شـماست . در زمان شاه مخلوع شما زحمتكش ها بايد زحمت بكشيد و همه چيز شما در جيب اجانب بريزد. بحمدالله با همت والاى ملت و خصوصا شما مرزنشين ها، دست اجانب را از ايـن كـشـور كـوتـاه كـرديـد و مـملكت مال خود شماست ، دولت از خود شماست . مجلس از خود شـمـاسـت ، رئيـس جـمـهـور از خود شماست و همه خدمتگزار به اين ملت هستند و من هم كه چند روزى بـيـشتر تا آخر عمرم نمانده است ، در خدمت شما هستم . خداوند شماها را عزت و عافيت عنايت كند. آن چيزى كه همه سختى ها را آسان مى كند اين است كه كارها براى خداست . ما و شما و همه هر چه داريم از خداست و هر چه توان داريم ، براى خدا بايد خرج كنيم . توان همه اعطائى است كه خدا كرده است بر شما و بر همه ، و آن چيزى كه خدا به همه داده است ، بايد تسليم او بشود.
هـر چـه زحـمـت بـكشيد، در محضر حق تعالى ثبت مى شود و اميدوارم كه اجر كشورهاى صدر اسلام بر شما ملت ايران و بر شما مرزنشين اعطاء بشود و خداوند تبارك و تعالى كشور شـمـا را از شر اجانب حفظ بفرمايد و مادامى كه شما بانوان و مردها، جوان ها با هم هستيد و اختلاف نداريد و مقاصد خودتان را صرف نظر مى كنيد و به مقاصد اسلام فكر مى كنيد، آسيبى بر شما وارد نخواهد آمد. خداوند انشاء الله شماها را حفظ كند تا سعادت اين دنيا و آن دنيا را نصيب شما بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 26/5/59

next page

fehrest page