صحيفه نور جلد ۱۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۶ -


بيانات امام خمينى در جمع كاگران و كارمندان چاپخانه هفده شهريور،
بايد براى استقلال ، از خواب غفلتى كه اجانب در ما بوجود آورده بيدار شويم
بسم الله الرحمن الرحيم
تـوجـه بـه يـك نـكته و تذكر او لازم است ملتى كه بخواهد سر پاى خود بايستد و اداره كـشـور خـودش را خـودش بـكـنـد، لازم اسـت كـه اول بـيـدار بـشـود، در سـيـر الى الله هـم اهـل مـعـرفـت گـفـتـه انـد كـه يـقـظـه ، بـيـدارى اول مـنـزل اسـت . در طـول تاريخ ، در اين سده هاى آخر، كوشش شده است كه ملت هاى جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصيت خودشان نباشند و شخصيت خودشان را اصلا وابسته به غير بدانند. اين قضيه از سال هاى بسيار طولانى بوده است و هى دائما رشد كرده است تـا ايـن اواخـر بـه رشـد تـمـام رسـيـده بـود. مـن يـك قـصـه شـنـيـدم كـه مـال شـايـد صـد سـال پـيـش از ايـن بـاشـد، صـد و بـيـشـتـر از صـد سـال از شـيـخ مـا مـرحـوم آيـت الله حـائرى رحـمـه الله نـقـل شـد كـه مـن بـچـه بـودم ، فـرمـوده بـودنـد من بچه بودم در يزد و تازه اين لامپا را، لامـپـاهائى كه آنوقت ها بود آورده بودند و يك جلسه اى درست كرده بودند، مردم جمع شده بـودنـد آنـجـا و ايـن لامپا را گذاشته بودند، يك پله هائى درست كرده بودند و آن لامپا را گذاشته بودند آنجا، آن بالا، مردم تازه مى ديدند او را، چراغشان قبلا چراغ هاى غير از آن ترتيب بوده و يك نفر فرنگى هم آنجا بود، اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اين پـله هـارفـت بـالا و آن مـاشـه لامـپا را حركت مى داد اين يك قدرى نورش مى رفت بالا، مردم صـلوات مـى فـرسـتـادنـد بـعـد مـى آمـد پـائيـن يـك قـدرى مـى مـانـد و مـردم مـشـغـول تـمـاشـا بـودند دوباره مى رفت بالا آن را مى كشيد پائين ، مردم باز تظاهر مى كـردنـد. ايـن از آنـوقـت هـا مـطـرح بـوده است كه ما حتى نمى توانيم پيچ يك چراغ را بالا ببريم ، اين بايد فرنگى اين كار را بكند، بايد از خارج فرنگى ها بيايند و دست شان را ايـنـطـور كـنـند تا اين ماشه چراغ ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اينطور كنند تا پائين بـيـاورد. كـم كـم ايـن در هـمـه طـبـقـات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمه آتاتورك را در تـركـيـه آنـوقـت كه تبعيد بودم به آنجا، ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بـالا كـرده بـود و آنـجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. به اصطلاح ، آتاتورك يك مرد مثلا روشنى ، يك مرد كذائى بوده و در كشور ما هم بعضى از روشنفكرها به اصطلاح گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدم اروپائى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم . ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتى داريم ، مسلمان ها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مى توانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را، نمى توانيم و تا بيدار نشويم ،
نـمـى خـواهـيـم . ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادر بر تحققش نيستيم ، ملت ما فقط لولهنگ مى تواند بسازد، كار ديگر از او نمى آيد. باور كرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرت هاى پيشرفته و بزرگ كرده بودند و تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرت ها كرده بودند به اينكه ما بايد همه چيزمان از خـارج بـاشـد و مـا بـاورمـان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است ، هـمـانطور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مى گفته است كه آلمان يك نژاد برتر است و بعضى از نويسنده هاى ما نوشته بودند كه آن عمله اى كه در آلمان هست و بيلش را دسـتش گرفته ولب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيده بسيارى هـسـت بـه ايـنكه براى اداره ممكلت مثلا" امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر و بـالاتـر مـى تـوانـد عمل بكند اين طرز فكر، ما را آنطور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اين بـود كـه اصـلا"از مـا كارى ساخته نيست . ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود، مستشار لازم دارد، از آمـريـكـا يـا از اروپـا بـايـد مستشارانى بيايند تا ارتش ما رابتوانند سروسامان بدهند. ما راجع به صنايع اصلا" نبايد صحبتش را بكنيم ، ما يك ملت لولهنگ ساز هستيم ، ما نسبت به صنايع اصلا" نبايد صحبت بكنيم ، اين صنايع دربست به عهده اروپائى ها و آمـريكائى هاست . ماتابيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسان هـسـتـيـم ، مـا هـم شـخـصـيـت داريم ، ما هم ملت هاى بزرگ هستيم ، ما هم ، مسلمين هم يك ميليارد تـقـريـبـا" جـمـعـيـت بـا هـمـه وسـائل دارنـد تـا ايـن مـعـنـا را مـا باورمان نيايد، نمى رويم دنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دست شان را دراز كردند پيش يك جمعيت هاى ديگر كه بـده بـه مـا، تـمـام هـمـشـان ايـن بود كه هر چه خواهند از خارج بيايند و بدهند به شما و ذخـائر شـمـا را از ايـنـجـا بـبـرنـد در ازاى آن چـيـزى كه مى دهند، اين ملت اگر يك ميليون سـال هـم زنـدگـى بـكـنـد، همان حال اول است ، تنبل بار مى آيد، بى اراده بار مى آيد.اين تـبـليغات دامنه دارى كه كردند و حالا هم باز مى كنند، به گوش ‍ شما نبايد برود، شما بـايـد بـيـدار بـشـويـد از ايـن خـوابـى كـه بـيـشـتـر از چـنـدصـد سـال بـه مـا تـزريـق كـردنـد و مـا را خـواب كـردنـد، اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم ، بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر و رژيم هاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما، منتها آنها با تبليغاتشان مارا جورى كردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هر چه مى خواهيم از آنجا بـراى مـا بـيـايـد. اگـر مـا بـيـدار بـشـويـم كـه مـا هـم مـوجـودى هـسـتـيـم مـثـل سـايـر مـوجـودات و مـا هـم انـسـانـى هـسـتـيـم مثل ساير انسان ها و نژاد ما هم نژادى هست مثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براى خـودمان وسائل زندگى را فراهم كنيم ، خودمان براى خودمان كار بكنيم ، اگر دستمان را از شـرق و غـرب كـوتـاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم ، ياد بگيريم لكن بعد از ياد گرفتن خودمان كار بكنيم ، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يك گليمى هم كه مى خواهيم ، يك پتوئى هم كه مى خواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مى خواهيم از آنجا بـيـاورنـد. اگـر مـا بـه ايـن مـعـنـا تـوجـه كـنـيـم و بـيـدار بـشـويـم ، دنـبـال بـيـدارى ، اراده پـيـش ‍ مـى آيـد كـه مـا بـخـواهـيـم كـه خـودمـان وسائل زندگى اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان ، بايد كارهاى خودمان را انجام بدهيم ، مدتى مى گذرد و ما خودمان صنعتگر خواهيم شد. آنهائى
كـه اين صنعت هاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسان هائى يك سر و دو گوشى هستند كـه مـثـل سـايـر انـسـان هـا، مـنـتـهـا قـبـل از مـا بـيـدار شـدنـد و مـا را خـواب كـردنـد، قـبـل از ايـنـكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند وهم خودشان را صرف اين كردند كه با ايـادى خـودشـان مـسـتـقـيـمـا" يـا بـه غـيـر مـسـتـقـيـم مـارا غـافل كنند، ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمى توانيد، حتى تزريق كـنـنـد كـه شما نمى توانيد حكومت كنيد، شما نمى توانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد، شـمـا نـمـى تـوانـيـد يـك نـظـام صحيح داشته باشيد شما نمى توانيد يك صنعتى داشته باشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم ، هر چه فرياد هم بزنيم فايده ندارد، شعارها فايده ندارد، آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه البته در يك انقلابى و در يـك نـهـضـتـى اولش شـعـارهـاست كه اين نهضت را به پيش مى برد و اگر اين شعارها نـبـاشـد، انـقـلاب نـمـى تـوانـد پـيـش ‍ بـبرد، لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايد عـمل كرد، بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد، يك دستمان طرف غرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد، تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز اسـت ، مـا وابـسـتـه هـسـتـيـم ، مـا كـه مـى خـواهـيـم وابـسـتـه نـبـاشـيـم بـايـد اول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم ، ما مى توانيم كار انجام بدهيم .
شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصل بـشـود و انـقـلاب ، كـم شـخـصـى بـود، كـم كـسـى بـود كـه احـتمال اين را حتى بدهد كه مى شود بر اين قدرت هاى بزرگ غلبه كرد، آن هم يك ملتى كه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد، اين يك مساءله اى بود كـه بـاور كسى نمى آمد لكن شما مى ديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالش شـد. وقـتـى مـلت بـيـدار شـد كـه نـبـايـد ايـن ابـر قـدرت هـا در اينجا حكومت كنند و نبايد وابـسـتـگـان آنـهـادر ايـنـجـا حـكـومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آنوقت داشتند در عين حـال هـمـيـن سـر و پـا برهنه هاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و با وحـدت كـلمـه و بـا بـيـدارى ، دشـمـن را از صـحـنـه بـيـرون كـردنـد. اگـر مـلت مـا در اين طـول مـدت ايـن بـيـسـت ، سـى سـال ، از بـيـسـت سال به اين طرف باز همان بودند كه از پاسبان مى ترسيدند، اگر يك وقتى مى خواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كه بروند، از اسم شاه كذا مى ترسيدند، اگر اينها همان ها بودند، نمى توانستند قيام كنند و ايـن واقـعـه را، ايـن واقـعـه اعـجـاز آمـيـز را بـوجـود بـيـاورنـد. اول بيدار شدند، با نطق ناطقين نويسندگان ، بيدار شدند يعنى نويسندگان متعهد، بعد كـه بـيـدار شـدنـد اراده كـردنـد، خـواسـتـنـد، دنـبـال اراده و خـواسـت قـيـام حـاصـل شـد و ديـديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مى شود، ملت ما خواست كه نظام جائر سـلطـنـتـى نـبـاشـد و بـه جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد. البته نمى گويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم ، لكن اين را مى گويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آن ابـر قـدرت كـوتـاه شـد از مـمـلكـت و مـا الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم ، همه ما كـوشش كنيم ، همه ملت كوشش كنند، هر كسى در هر جا كه هست كوشش كند و كوشش اش اين بـاشد كه ما بايد وابسته نباشيم . اگر دهقان هاى ما در صحراها و در هر جا كه هستند اين معنا را بفهمند كه كوشش بايد
كـرد تـا وابـسـتـه نـبـود و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتر بـشـود، اگر آنها در بيابان ها اين معنا را احساس كنند، اراده مى كنند كه وابسته نباشند و اراده مـى كـنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند و اگر در كارخانه هاى ما اين معنا را مـتـنـبـه بـشـونـد كـه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجام بـدهيم ، آنها كوشش مى كنند كه كارخانه ها را بهتر راه ببرند و اشخاصى كه مغز تفكر صـنـعـتـى دارنـد اين مغزها را به كار مى اندازند و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براى خودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم ، چه صنعت بزرگ ، چه صنعت كوچك را خودمان بايد درسـت بـكـنـيـم ، ايـن مـبـداء عـمـل مـى شـود كـه بـعـد از آن بـيدارى و اين اراده راه بيفتند و مـشـغـول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند.
اميد را كه جنود الله است در خود زنده و ياس را نابود كنيد
شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طياره درست كنيد، ميگ درست كنيد، البته الان نمى شـود امـا مـايـوس نـبـاشـيـد از ايـنـكه مى توانيم درست كنيم ، بايد بيدار بشويد برويد دنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد وقتى اين فكر در يك ملتى پيدا شـد و ايـن اراده در يـك مـلتـى پـيـدا شـد، كـوشـش مـى كـنـد و دنـبـال كوشش اين مطلب حاصل مى شود، ياس از جنود ابليس است يعنى شيطان ها انسان را بـه يـاس وا مـى دارنـد هـمـيـن ابـليـس هـائى كـه مـى بـيـنـيـد در طـول تـاريـخ مـلت ضـعـيـف را مـايـوس كرده اند، همين هائى كه به ملت هاى ضعيف تزريق كـردنـد كـه مـا هـيـچ نـمـى دانيم و هيچ نمى توانيم ، همين هائى كه به ملت هاى ضعيف به واسـطـه وابستگى شان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم ، ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يك كسى بيايد، كارخانه هايمان هم بايد از غرب بيايد، راهش بيندازد، ما بـايـد ايـن جـنود ابليس را كنار بزنيم و اميد كه از جنود الله است در خودمان زنده بكنيم ، بـه خـودمان اميدوار باشيم ، تكيه به اراده خودمان بكنيم ، تبع اراده ديگران نباشيم لكن هـمـه بـا هـم مـجتمعا اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهائى كه در ارتش هستند، در قواى مسلح هستند، با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند كه ارتش شان قوى باشد و ارتش شـان و قـواى مـسـلحـه شـان را خـودشـان اداره كـنـنـد دنبال و مى توانند و مى بينيد كه توانستند و مى توانند و آنهائى كه كارخانه ها هستند و در كـارگـاه هـا هـسـتـنـد و در امـور صـنـعتى هستند خودشان بگويند ما خودمان مى كنيم و مى توانيم .
نـويـسـنـدگـان و گـويـنـدگـان بـايـد بـه جـاى اشـكالتراشى به مردم اميد و اطمينان بدهند
امـيـد در خـودتـان ايـجـاد كـنـيـد، نـويـسـنـده هـاى مـا، گـويـنـدگـان مـا هـمـه شـان دنـبـال ايـن باشند كه به اين ملت اميد بدهند، مايوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم ، نـگـويـند ناتوان هستيم ، بگويند خودمان مى توانيم و واقع هم همين طور است ، مى توانيم اراده بايد بكنيم . نويسنده هاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستاده در مـقـابـل شـرق و غـرب و نـمـى خواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنها بدهند كه مى توانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين
نويسنده ها، اين گوينده ها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه به جـان هـم بـريـزنـد، بـا هـم امـيـد در مـلت ايـجـاد كـنـنـد، اطـمـيـنـان در مـلت ايـجـاد كـنـنـد، استقلال روحى در ملت ايجاد كنند، اگر اين خدمت را اين رسانه هاى گروهى ، اين مطبوعات ، ايـن نـويـسندگان ، اين گويندگان ، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند، ما تا آخر پيروز هستيم و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداى اسـلام و اسـتـقـلال كـشورش كرده ، ماها كه گوينده هستيم ، نويسنده هستيم ، آنهائى كه در مـطبوعات چيز مى نويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مى كنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را.
اطـمـيـنـان داشته باشيد كه اگر بخواهيد، مى شود و اگر بيدار بشويد، مى خواهيد. شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربى ها از ما بـالاتـر نـيـسـتند، زودتر كار راه انداختند، مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين مـعـنـا را مـبـتـلا بـود و بـعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الان صنعت او مـقـابـله مـى كـنـد بـا آمـريـكا، هندوستان بيدار شد يا اينكه از همين نژادهائى بود كه غير عربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مى گفتند اينها ابر هستند و اينها نـمـى تـوانـنـد وقـتى ملتشان خواست ، شد، شما هم بخواهيد، مى شود. خواستيد كه سلطنت جـائر پـهـلوى نـبـاشد و از بين رفت ، خواستيد كه قدرت هاى ديگر بر شما و بر ذخائر شما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الان سلطه ندارند.
گروهگ ها مى خواهند شخصيت هائى را كه در راءس كارند، از نظر مردم بيندازند
بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولت ، تضعيف نـكـنـيـد دولت را، تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگزار هستند، تمام اين اشخاصى كه الان مـشـغول كار هستند اينها خدمت به شما و ملت ما شما مى كنند، در صدد نباشيد كه اين گروه را عقب بزند و آن گروه ، اين گروه را، همه در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور را اداره كـنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهائى هستم كه به اين كشور خدمت دارند مى كنند و متاثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مى كنند، دست هائى كه مى خواهد اين كشور را باز به عقب بزند، اينها را روبروى هم قرار داده است و هر كدام بـه ديگرى اشكال مى كنند، به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت را بـه جـلو بـبريد، اين ملت را بيدار كنيد، ارتش را تقويت بكنيد، دادگاه ها را تقويت بكنيد البـتـه اصـلاح هـم بـايد بشود، اشخاصى كه در راءس دادگاه هستند تقويت كنيد تا آنها بـتـوانـنـد كـارهـاى خـودشـان را انجام بدهند، اشخاصى كه در راءس ارتش و قواى مسلحه ديـگـر هـسـتـنـد تـايـيـد كـنـيـد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند تا بتوانند قواى مسلحه كـارهـائى كـه بـر آنها محول است به خوبى انجام بدهند، مجلس را كه در راءس همه امور اسـت تـقـويـت كـنـيـد و دنـبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند.
مـن بـا همه اين گروه ها، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم ولى با همه اين گروه ها مـوافقم مادامى كه در پست هاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملت مـا الان اشـخـاصـى هـسـتـنـد، گـروهـك هـائى هـسـتـنـد كـه مى خواهند يكى يكى اينهائى كه مـشـغـول خـدمـت بـه ايـن مـملكت هستند، از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند. بايد تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كـه ايـنـها كه آمدند و مطلبى را گفتند مچشان را بگيريد كه اين آقائى كه تو مى گوئى فلان است ، دليلت چه است ؟ ببينيد چه خواهد گفت . آن كسى كه مـثلا در ارتش است ، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مچش را بگيريد كه دليـل شـمـا بـر ايـن مـطـلب چـه اسـت ؟ آن كـه در راءس دادگـاه هـسـت اگـر بـه او اشـكـال كـردنـد مـچـشـان را بـگيريد بگوئيد دليلت بر اين مطلب چه است ؟ آنوقت خواهيد فـهـميد كه دليلى در كار نيست فقط اين است كه تبليغات است كه مى خواهند شخصيت ها را بـشـكـنـنـد و مـى خـواهـنـد نـتـيـجـه از آن بـگـيـرند و مع الاسف ملت ما توجه به اين مساءله بـسياريشان كم دارند، به اين تبليغات سوئى كه نسبت به بعضى از اين روحانيون كه مـشـغـول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مى كنند باور مى كنند، اشخاصى را كه من بيش از بيست سال است مى شناسم و مى دانم چه اشخاصى هستند لكه دار مى كنند. اينها از عـيـوبـى اسـت كـه در كـشـور مـا هـسـت ، اشخاصى كه در ارتش الان دارند خدمت مى كنند، در ژانـدامـرى خـدمـت مـى كـنـند، در سپاه پاسداران دارند خدمت مى كنند، در بسيج دارند خدمت مى كنند، كميته هائى كه دارند خدمت مى كنند، همه اينها الان خدمتگزار هستند البته در هر قشرى و جـمـعـيـتى پيدا مى شوند بعض اشخاص غير صالح ، نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدم غـيـر صـالح پـيـدا شـد، تـمـام آن گـروه هـا را بـكـوبـيـم و نـبـايـد مـا بـدون دليـل و بـدون شـاهـد يك مطلبى را قبول بكنيم . بعضى از فلاسفه مى گويند كه كسى كه بى دليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است و صحيح است اين . انـسـان نـمـى تـواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مى شنود همين طورى خود بخود قـبـول كـنـد. اشـخـاصـى كـه مـى خـواهـنـد الان شـخـصـيـت هـائى كـه در ايـن مـمـلك مشغول خدمت و در راءس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اين كشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤ ثر و آن كنند كه سابق بود ملت ما بايد هـوشيار باشد و هيچ مطلبى را بى دليل قبول نكند، همين كه يك كسى گفت فلان چه جور اسـت بـايـد بـگـويـنـد بـه چـه دليـل مـى گـوئى دليـلش را از او بـپـرسـنـد، اگـر بى دليـل يـك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارجند. انسان بايد هر مطلبى كه مى شـنـود دليـل بـراى آن اقـامـه بـشـود، مـا خـدا را بـا دليـل قـبـول كـرديـم بـى دليـل قـبـول نـكـرديـم و مـا انـبـيـا را بـا دليـل قـبـول كرديم بى دليل قبول نمى كنيم ، ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها را خـائن مـى دانيم ، كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور كردند شاهدش همان بـود كـه مـى ديديد، ولى يك نفر آدم ، هر كس ‍ مى خواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسب بـاشـد يـك بـازارى بـاشـد، يـك ادارى بـاشـد، اگـر بـه مـا گـفـتند اين فلان است بايد دليـل اقـامه كند، بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكت ما را بگويند: نه عرضه حكومت كردن دارند و نه عرضه اينكه دادگسترى را اصلاح كنند دارنـد و نـه عـرضـه ايـنـكـه مـجـلس را اداره كـنـنـد دارنـد، ايـن مسائل مصيبت بار است و اشخاص توجه ندارند و غالبا هم آن اشخاصى كه اين حرف ها را مى زنند غرضمندند يا گول خورده اند.
اسلام پيش ما امانت است ، با قلم ها و قدم ها به آن خيانت نكنيم
برادرهاى من ! خواهرهاى من ! توجه بكنيد كه مسؤ وليت داريم امروز، مسؤ وليت هاى بزرگ داريم ما، اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يك جمهورى اسلامى در مملكت ما تحقق پيدا كرده است اگر اين از دست ما برود همه ما مسؤ وليم ، اگـر قـلم هـائى كـه در روزنـامـه ها به ضد هم چيز مى نويسند كمك كنند بر اين از بين رفتن جمهورى ، همه مسؤ ولند، ما مسؤ وليم و ما اسلام امانت است پيشمان ، احكام اسلام امانت اسـت پيشمان و نبايد با سر قلم ها خيانت كنيم بر اين امانت و نبايد با زبان ها خيانت كنيم بـه اين امانت و نبايد با قلم ها و قدم ها به اين امانت خيانت كنيم . اگر بخواهيد كشورتان مـسـتـقـل بـاشـد، اگـر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد، بـايـد از اينطور مناقشات دست برداريد و همه نظر حسن بكنيد و برادروار همه با هم كمك بكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

fehrest page

back page