صحيفه نور جلد ۱۵

امام خميني رحمه الله عليه

- ۳ -


مـى خـواهد كه دعا كنيم كه شهيد بشود. از اينها يك قدرى تعليم و تعلم پيدا كنيد. چرا من بـه شـمـا عـرض كردم كه يك مطلبى كه بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نص قرآن است و از يك گروهى صادر شده است با اسم و رسم ، چرا شما، من دعوت كردم كه از ايـنـهـا حـسـابتان را جدا كنيد، نكرديد؟ آن آقا كه من كرارا به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام كن ، اعلام كن به اينكه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد، نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم كه توبه كند تا خداى تبارك و تعالى او را بيامرزد و در آن عالم رو سياه نباشد. شما الان وقت داريد، وقت توبه باقى است ، وقت جدائى از گروه هائى كه به ضد اسلام قيام كرده اند باقى است ، يك قدم روى هواى نفس بـگـذاريـد، يـك قـدم روى خـواسـت هـاى شـيـطانى خود بگذاريد و اعلام كنيد به اينكه اين كسانى كه اعلاميه جبهه ملى را داده اند و بر ضد اسلام اعلاميه دادند و ارتباط براى آنها، هـر كـدام ثـابـت بـشـود كـه به اطلاع آنها بوده است اين مطلب ، مرتد شدند، شما از آنها تـبـرى كـنـيـد، شـمـا از ايـنـهـائى كه ديروز پريروز ريختند در خيابان ها و آنهمه جنايت كردند و اعلام كردند كه ما بر خلاف جمهورى اسلامى مسلحانه جنگ مى كنيم ، شما از اينها تـبـرى كـنيد. من صلاح شما را مى خواهم ، من علاقه دارم به بسيارى از شما و شما توجه نداريد. من بايد بگويم كه شماها با اينكه در سياست بزرگ شديد شم سياسى نداريد، چنانچه آقاى بنى صدر هم شم سياسى نداشت . من الان هم نصيحت ميكنم آقاى بنى صدر را به اينكه نبادا در دام اين گرگ هائى كه در خارج كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبروئى كه از دست داديد بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بيشتر از اين خودت را تباه نـكـنـى ، مـن عـلاقـه دارم كـه هـمه اشخاصى كه در اين مملكت زندگى مى كنند يك زندگى انـسـانـى الهى باشد. نبادا يك وقت در دام اشخاصى بيفتى كه اين ملت آنها را سر تا پا شـنـاخـتـه اسـت و آنـها از تو پشتيبانى كنند و تو هم در دام آنها بيفتى كه هم دنيا به باد رفـتـه اسـت تـا آخـر و هـم آخـرت . اگـر نـصـحـيـت هـاى مـن را گـوش كـرده بـودى ايـن مـسـائل پـيش نمى آمد، لكن نگذاشتند. آنهائى كه به تو اظهار علاقه مى كردند، آنها به اسـلام عـلاقـه نـداشـتند و تو را كشاندند به جائى كه تباه كردند. بيش از اين خودت را تباه نكن ، به دام اين اشخاصى كه مثل اژدها دهان باز كرده اند تا همه حيثيت تو را به باد فـنـا بدهند و ببلعند نيفت . اگر چنانچه توبه كنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گـروه هـاى مـفـسـد، فـاسـد، جـنـايـتـكـار سـلب كـنـى و در يـك كـنـارى بـنـشـيـنـى مشغول تصنيف و تاليف بشوى صلاح تو است . اگر شما آن نصيحتى را كه آن روز من با حـال مـرض در بـيمارستان به شما كردم گوش كرده بوديد امروز اينطور نبود و من نمى خواستم باشد. آن روز من يكى از حرف ها كه اساس همه گرفتارى هاى بشراست تنبه دادم كه (حب الدنيا راس كل خطيئه ) تمام خطاهائى كه از ماها صادر مى شود روى اين حب نفس و جـاه و مـال و منال است . اگر اين كلمه را گوش كرده بوديد و هواهاى نفسانى را زير پا گـذاشـتـه بـوديـد ايـنـطـور نـمـى شـد كـه هـمـه گـروه هـا، هـمـه دوسـتـان شـمـا از شـما مـنفصل بشوند الا اين گروه هائى كه مى خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خـودشـان بـرسند. دوستهاى درجه اول شما پشت به شما كردند، گروه هائى كه با شما بـودنـد و بـراى شـمـا شـعـار مـيـدادنـد پـشـت بـه شـمـا كـردنـد و ايـن دليـل بـر ايـن بـود كـه شـمـا قـدرت سـيـاسـى نـداريـد، بـزرگـتـر دليل
ايـن اسـت كـه انـسـان يازده ميليون راى را تباه كند. اين گذشت و ناگوار گذشت ، من نمى خـواسـتم اينطور بشود، لكن !!! باز !!! براى هر كس هر كار بكند باز جاى توبه هست ، در توبه باز است ، رحمت خدا واسع است ، شما توبه كن و يك قدم طرف خدا برو و پشت بـه هـواى نـفـسانى بكن خداوند مى پذيرد تو را، آبروى تو را اعاده مى دهد، حيثيت تو را اعاده ميدهد. و شمائى كه امروز هستيد در مجلس ‍ و در صحنه ، شما هم اين نصيحت عاجزانه من را قـبول كنيد و يك پاروى نفسانيت بگذاريد و اين گروه هائى كه ايران را مى خواهند به تـباهى بكشند، قيام مسلحانه بر ضد اسلام كردند اينها را از خود برانيد و از آنها تبرى كـنـيـد و آنـهـائى كـه اسـلام را بـراى حـالا ديـگـر صحيح نمى دانند آنها را هم از خودتان بـرانـيـد و از آنها تبرى كنيد. جاى توبه باز است و بزرگتر گناه ، بزرگترين گناه ايـن است كه انسان طرفدارى بكند از كسانى كه به ضد اسلام قيام كرده اند يا به ضد اسـلام اعلاميه مى دهند. من خير شما را مى خواهم ، من حق خودم را بخشيدم به شما، هر چه بد گـفـتـيـد بـخـشـيـدم لكـن خـير شما را مى خواهم كه از اين خطاها كه تا كنون شده است دست بـرداريـد و بـا مـلت حـسـابتان را يكى كنيد و با اين گروه هاى مختلفى كه مى خواهند از حـيـثـيـت شما براى خودشان كسب وجاهت كنند و هر چه آنها كسب وجاهت كنند شما وجاهتتان را از دست مى دهيد، از اينها ببريد و به اسلام ، به همين چيزى كه عقيده به آن داريد لكن هواى نـفـس ‍ نمى گذارد، برگرديد و همه ما، همه ما تعليم پيدا بكنيم از اين سربازهائى كه در جـبـهـه هـا دارند جان خودشان را فدا مى كنند. آنها جان خودشان را براى اسلام و براى مـصـلحـت كـشـور اسـلامى فدا مى كنند و ما سر خون آنها اينجا بنشينيم و با هم جنگ و ستيز كـنـيـم . ايـن در مـنـطـق اسـلام از بـزرگترين گناهان است و در منطق انسانيت از بزرگترين امورى است كه قبيح است . چقدر قبيح است كه يك دسته اى براى مصالح كشورشان ، براى مصالح ما بروند در جبهه ها و آنطور جانفشانى كنند و آنطور خون خودشان را بدهند و شب و روز خـودشـان را صـرف در اين عبادت بزرگ الهى بكنند و من و شما هم اينجا بنشينيم و مـقاله بنويسيم و روزنامه بنويسيم و به جان هم بيفتيم ، چقدر اين مساله قبيح است و چقدر شـرم آور اسـت . خداوند همه ما را از شر خودمان نجات بدهد. خداوند همه ما را به راه راست خودش هدايت كند. خداوند همه كشور ما را از شر اجانب نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 4/4/60
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـنى در ديدار با حجت الاسلام كروبى سرپرست بنياد شهيد، خانوادهشهيد مازندرانى و اعضاى هياءت تحريريه و كاركنان ماهنامه شاهد
ملت ايران يك جهشى كرد و در همه جهات تحول حاصل شد
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد خيلى جوانها و دانشمندها و آنهائى كه نويسنده و گوينده هستند، خيلى كوشش كنند كه آن كـدورت هـائى را كـه در ذهـن جـوانـهـاى ما در طول حكومت آن نظام فاسد پيدا شده است ، جبران كنند.
البـتـه بـه خـواسـت خـدا مـلت ايـران يـك جـهـشـى كـرد كـه در هـمـه جـهـات تـحـول حـاصـل شـد. آنـهـمـه جوانى كه يا معطل مانده بودند و يا نيروى خودشان را نمى تـوانستند صرف كنند و كلمه حقى را بگويند و يك دسته از جوانهاى ما هم مع الاسف كشيده شـده بـودنـد بـه يـك انـحـرافـاتـى ، والحـمـدلله ايـن انـقـلاب كـه حاصل شد و زندانها شكسته شد و تقريبا يك اكثريت قاطعى از ملت ايران راه صحيحى را طـى مـى كـنـنـد.لكـن خـيلى لازم است كه كوشش شود و در اين مورد آنچه كه بيش از همه در فـرهـنـگ مـردم تـاثير مى گذارد، مجله و فرم مجله است ، براى اينكه مجله و نحوه ارائه آن خـيـلى تـاثـير دارد. اين حتى خودش اگر مجله را هم نخواند، ورق زدن مجله ، اين خودش ‍ در روحـيـه اش تاثير مى كند. شما ديديد زمانى كه مجلات دست منحرفين بود، همان نوشتن و صـفـحـه ها در آنها تاثير داشت . يك جوانى كه مجله را ورق مى زند، در روحيه اش تاثير مـى گـذارد. اگـر مـى خواند، همه چيز انحرافى گذاشته بودند و همه چيز را وارونه مى كـردند.فكرها را مقيد كرده بودند در يك محدوده هائى و نمى گذاشتند كه جوانى كه تازه مـيـخـواهـد وارد شـود در جـامـعـه ، فـكـر آزاد داشـتـه بـاشـد و خـودش مـسـائل را بـررسـى كند. اين كودك از دبستان گرفته تا هر كجا برود، تحت تاثير اين معلم ها و... آنهاست . از بچگى بچه تحت تاثير واقع مى شود و حتى وارد دانشگاه مى شد يـك مـصـيـبت بالاتر. وقتى چنين شد از دانشگاه كه مى آيد بيرون نمى تواند براى كشور مـفيد باشد. اينكه اينها همه اصرار داشتند دانشگاه را منحرف كنند، حسابشان صحيح نبود، زيـرا وقـتـى بـنـا شد دانشگاه و جاهاى مثل دانشگاه ، انحراف در كارش ايجاد شود، دانشگاه نـمـى تـوانـد افـراد با استقلال فكرى تربيت كرده و دردها را درمان كند. وقتى تبليغات هـمـه جـانـبـه در دانـشـگـاه ، مـجـلات ، نـوشـتـه هـا، روزنـامـه هـا... هـمـه وسـائل انـحـرافـى بـود، مـجله اى نبود كه در آن چيز صحيحى باشد و بى پرده مطلبى بگويد، ممكن است در پرده گفته باشد، ولى اين اسباب اين نمى شد كه اكثريت روزنامه هـا و مـجـله هـائى كـه در درسـت آنـهـا بـود و همه براى اين بود كه شهوات و خواسته هاى حيوانى را در جوانان
بـيـشتر كند. در شيراز در ملاء عام كار جنسى انجام دادند و عقد بين دو پسر و اينها مسائلى بـود، مـقـدمـه بـود كـه اين مسائل را در جامعه گسترش دهند و اين ملت همه چيزش را از دست بـدهـد. خـداونـد خـواسـت كـه نـجـات بدهد اين ملت را و البته آنها دست بردار نيستند. آنها ايـران را از جـهـات مختلف ، هم شوروى ، هم آمريكا و هم انگليس ، شرق و غرب طمع دارند. خـداونـد خـواسـت كه ملت را نجات بدهد وگرنه مى ديديد كه كار به كجا مى كشيد. طمع به ايران و مخازن آنها، مخازن ايران بيش از آن است كه اطلاع داريد.
براى كسب استقلال ، بايد مهياى مقابله با اجانب باشيم
سـفـرى به همدان رفتم و يكى از آقازاده هاى همدان پيش من آمد و يك ورقه بزرگ آورد كه مـال هـمـدان بـود، تـمـام جـاهـائى كه در همدان هست ، دهات ، روستاها در آن ثبت بود و نقطه هـائى بـه شـكل هاى مختلف در آن ديده مى شد. پرسيدم اين نقطه ها چيست ؟ گفت : هر نقطه علامت اين است كه چيزى ، معدنى هست ، مس هست ، نفت هست ، طلا هست و عكسبردارى كردند. نقطه هـا عـلامـت چـيـزى هـسـتـنـد. و ايـن را شـنـيـده ايـد كـه وقـتـى اتـومـبـيـل نـبـود آنها مى آمدند در ايران و با شتر حركت مى كردند، حتى كويرهاى اينجا را ديده اند و از همه چيزهايى كه داريم آنها مطلع هستند. كسى نمى داند كه چه مجموعه اى در ايـن هـسـت و بـايـد مـجـهـز بـاشـيـم بـراى مـقـابـله . اگـر بـخـواهـيـم مستقل باشيم ، بايد مهيا باشيم كه با همه چيز مقابله بكنيم . و اينها با همه جهازاتى كه دارند، مى خواهند ما را به يك صورتى در بياورند كه بى ثبات باشيم . اينها اينطورى شـمـا را دعـوت مـى كـنـنـد، البـتـه صـورت شـاهـنـشـاهـى نـيـسـت ، مـى دانـنـد مـردم از آن اسـتـقـبـال نـمـى كـنـنـد. يـك فـرم ديـگـر، يـك فـرم اسـلامـى مـثل اسلام بعضى از كشورها درست مى كنند و افراد آن رژيم را از خود قرار ميدهند.خيلى هم صـحيح به نظر مى آيد، خيلى به اسلام ابراز عقيده هم مى كنند و آنها نمى روند كسى را كـه اسـلام را قـبـول نـدارد بـيـاورنـد، كـسـى را مـى آورنـد كـه بـگـويـد اسـلام را قـبـول دارم . ايـنـهـا از مـمـلكـتـى كـه هـمـه چـيـزش اسـلام بـاشـد مـى تـرسـنـد نـسـل هـائى كـه از مـدارس و دانـشـگاه ها بيرون مى آيند، اگر اينطورى (اسلامى ) تربيت شـدنـد، بـايـد آنـهـا بـروند. وقتى دانشگاه ها بسته شد، چه افرادى مهم مخالفت كردند. سـابـق وقـتـى دانـشگاه دست ما نبود، ديديد چه حيواناتى بيرون آمد. در همين دانشگاه اگر كسى خواست نماز بخواند، رويش نمى شد و در پنهان نماز مى خواند. و اينكه اينها اظهار داشـتـنـد دانـشـگاه باز شود، از اول معلوم بود مسائل آنها اين نيست كه دلشان براى اسلام بسوزد. بايد چشم ها را باز كنيم و اشخاص را مطالعه كنيم . اين صورتى كه مرا گاهى رنـج مـى داد، آنـها در صدد بودند رفراندم كنند و يا رفراندم قانون اساسى را تحريم كـنند. سنخ رفراندم هاى دكتر مصدق كه رفراندم اينطور بوده يك صندوق براى مخالف و يك صندوق براى موافق مى گذاشتند و پاى صندوق مخالف ، يك دسته از اشرار بودند و جـزء مـخـالفـيـن يـك الاغ را آورده بـودنـد كـه راى بـيـنـدازد. چـنـيـن رفـرانـدمـى را شكل دادند و قانون اساسى را آمريكائى درست كردند. بعضى از اين روحانيون را (بيش از بـيـسـت سـال تـجـربـه كـردم ) ايـنـهـا مى خواستند اين قشر را كنار بگذارند و يك قشرى بياورند كه
مسلمان باشد ولى در نظرش آمريكا باشد، ولى چون از شوروى مردم وحشت دارند، آنها را كـنـار بـگـذارنـد و بـه طـرف آمـريـكـا جـذب بـكنند. ما خيلى محتاج به زحمت هستيم و من اين نـگـرانـى را داشـتـم و مصمم هستم كه يك وصيتى بنويسم و در آن شرح بدهم كه اينها از كـجـا مـى خـواهـند شروع كنند و آنها فرصت شان نبود و خواستند از حالا شروع كنند، ولى نـشـد. (نـه مـجـلس به درد مى خورد و نه شوراى نگهبان و نه قضات ).گفت همه اينها بـيـديـن هـستند. بنى صدر بارها به من گفت : اين دولت را كنار بگذاريم . مى خواست مرا ديكتاتور كند و من مى خنديدم و مى گفتم اگر قدرت دارى خود شما اين كار را بكنيد. اينها جـاهـلنـد، ايـنـهـا بـيـديـن هـسـتـنـد، ايـنـهـا قـرار داشـتـنـد مـجـلس خـبـرگـان را مـنحل كنند و مى گفتند برگرديم به 22 بهمن . بايد بگويم همه غلط است و برگرديم بـه 22 بـهـمـن و آنوقت شروع كنيم . نه مجلس و نه هيچ چيز ديگر و نه جمهورى اسلامى داشـتـه بـاشـيـم و راى بـگـيـرنـد، جـمـهـورى دمـوكـراتيك باشد، يا اسلامى ، يا اسلامى دموكراتيك . حتى متدينين مى گفتند. لفظ دموكراتيك را بگذاريد. وقتى ما آمديم ديديم كه مـى خـواهـنـد از اول مـنحرف كنند و ما گفتيم همين اسلام را مى خواهيم . .. ناشيگرى كردند و خـواسـتـند رفراندم كنند، ولى نمى دانستند مردم چه هستند. فكر كردند اينها كه سوت مى زنند توده مردم هستند.
وحدت اشرار از صدور انقلاب اسلامى
در هـر حـال دسـت از مـا بـر نـمـى دارنـد.بـايـد جـوانـهـاى مـا، نـسـل فـعـلى ، نـسـل آيـنـده را تـربـيـت كـنـنـد. اين نسل را نمى توانند الان ذهنش را ببندند. اصـرارشان اين است كه دانشگاه باز شود، مى گويند متخصص نداريم ، مى گويند اينها مـخـالف عـلمند. كى بيشتر از قرآن ، از علوم صحبت كرده است ؟ ما روزنامه لازم داريم ولى روزنـامـه (انـقـلاب اسـلامـى ) لازم نـداريـم . مـا مـجـله مـى خـواهـيـم ولى مـجله هائى كه مـثـل مـجـله هـاى رژيـم سـابـق بـاشـنـد احـتـيـاج نـداريـم . متخصص مى خواهيم ولى متخصص مثل شريف امامى نمى خواهيم . در هر صورت مساله ، مساله محققى نبود. مساله ، مساله دانشگاه نـبـود. مـسـاله ، مساله مطبوعات نبود و مساله آزادى نبود. مساله اين بود كه وحشتزده بودند كـه جـاى ديـگـر ايـنطور شود. اين وحشت هست كه اگر اين سرايت كند به ساير كشورهاى اسلام و حتى اين انقلاب به آمريكا و سياهان آمريكائى منتهى شد، اينها، اين وحشت را دارند و ايـنـكـه مـى گـفـتـنـد نـمـى شـود بـدون آمـريـكـا نـفـس كـشـيـد، ولى مـا چـنـد سال است كه بدون امريكا نفس كشيم . اينها مى ترسند مبادا اين مطلب ايران در جاى ديگر بـرود، مـثلا در عراق و كويت برود. آنهائى كه به خارج رفته اند گفتند كه آنجا مهياست كه انقلاب آنجا محقق شود.
بايد مجهز شويد به تربيت نسل آينده
در هـر صـورت مـجـله نـويـسـى آسـان اسـت ولى مـجـله صـحـيـح نـوشـت مـشـكـل است . چهار عكس ، چهار مقاله و چهار شعر و چهار تا فكاهى ، اين آسان است تخصص نـمـى خـواهـد. بـايـد مـجـله راه بـيـنـدازيـد كـه وقـتـى جـوانـهـا بـاز مـى كـنـنـد شـكـل و صـورت و عـكـس هـاى مـجـله و تـيـتـرهـاى مـجـله طـورى بـاشـد مقابل
آنـكـه پـنـجـاه سـال مـا را بـه نـابـودى كـشـيـد. شـمـا بـايـد جـبـران آن خـرابـى پـنـجـاه سـال را بـكـنـيـد. پـنـجـاه سـال جامعه ما هر مجله اى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند همه انحرافى بود، همه براى اين بود كه از جوانها مبادا جوان صحيحى سـاخـتـه شـود، كـه خـداونـد بـه داد شـمـا رسـيـد و مـسـائل جـهـش پـيـدا كـرد. ايـنـهـا دنـبـال ايـن هستند كه انقلاب را برگردانند به جاى اولش . هر كس مجله مى خواهد بنويسد بـايـد مـجـهـز بـاشـد كـه ايـن نـسـل آيـنـده را تـربـيـت كـنـد. بـراى نـسـل آيـنـده فـكـرى بـكـنـيد. اسلام همه نسل ها را مكلف مى داند. پيغمبر اسلام مكلف بودند براى همه نسل ها. همچنين مكلفيم كه براى نسل هاى آينده كار كنيم . بايد تربيت ما از اولاد در خـانـه و دبـسـتـان و دبيرستان ها باشد. انشاء الله موفق باشيد كه مجله تان تربيت كننده باشد. زياد نوشتن نباشد، خوب نوشتن باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 6/4/60
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـمـع پـرسنل مركز آموزش (06) كادر و گروه 22 تـوپـخـانـهشـــهـــرضـــا، فــرمـانـدهـان نـظـامـى و وزيـر مـسـكـن و شـهـرسـازى و مـعاونين و مشاورين اين وزارتخانه
اسلام امانتى عظيم در دست پاسداران اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه در روز شنبه بناى بر اينكه صحبتى بكنم نداشتم ، معذلك چون شما جوانان عـزيز كه پاسداران اين اسلام هستيد و سربازان ارجمند اسلام هستيد، چهره هاى شما را كه مـى بـيـنـيـم و عـزم راسـخى كه از ماوراء اين چهره ها مشاهده مى كنم ، من را ملزم كرد كه چند كلمه ولو براى دعا با شما عزيزان صحبت كنم .
من اين عكس هائى كه در دست شماست ، جوانان عزيزى كه در راه اسلام و كشور اسلامى ، ما از دسـت داده ايـم مـوجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزيز اين فداكارى ها را از يـاد نـخـواهـد بـرد. شـمـا امـروز بـحـمـد الله خـودتـان اسـلام را پـشـتـيبانى مى كنيد و مـثـل رژيـم سـابـق نـيست كه شماها زحمت بكشيد و زحمت شما براى قدرت هاى ديگر باشد. بـرادران مـن ! شـمـا امـروز هـر چـه فـداكـارى بـكـنـيد و هر چه خدمت بكنيد، خدمت به كشور خـودتـان اسـت و خـدمـت بـه اسـلام اسـت . اسلام عزيز از آنوقتى كه وجود پيدا كرده است ، فـداكـارى هـاى بـسيار تقديم خداى تبارك و تعالى كرده است . و بحمد الله امروز هم كه با دست شما و با اراده مصمم شما عزيزان دفاع از حق خودتان و دفاع از كشور خودتان و دفاع از اسلام عزيز مى كنيد، شما هم همان اجر را داريد كه لشگرهاى صدر اسلام در احد و خـنـدق و سـايـر جـبهه ها داشتند. آن روز اسلام امانتى بود در دست آنها كه با جانفشانى نـگـهـدارى كـردنـد و امـروز هـم اسـلام امانتى است در دست همه ما كه بايد به اندازه توان خـودمـان خدمتگزار به اسلام باشيم و حفظ كنيم كيان اسلام را. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما عزيزان را مصمم تر و اراده شما را قويتر و مشت هاى شما را فشرده تر و صـف هـاى شـمـا را فـشـرده تـر كـنـد، كـه گـرگ هـايـى كـه در كـمـيـن هـسـتـنـد و هـمـه دنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه ايـن كـشـور را بـرگـردانـنـد بـه حـال سـابـق ، آنـهـا را مـايـوس كـنـيـد. شـمـا امروز مى دانيد كه ملت شريف ما پشتيبان شما عزيزانند.
ملت پشتوانه ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح
همانطورى كه شما كوشش مى كنيد در راه اسلام و فداكارى مى كنيد در راه كشور اسلامى
خودتان ، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همكار هستند و همفكر هستند و پشتيبان شما هستند. و ارتـش و سـپـاه و ساير قواى مسلح وقتى كه پشتوانه شان يك ملت شد، اين آسيب پذير نـخواهد بود. و انشاء الله شما با عزم راسخ خودتان و با اراده مصمم خودتان در جبهه ها بـه پـيـش بـرويـد و دست جنايتكارانى كه از امريكا دستور مى گيرند، از كشور خودتان كـوتـاه كـنـيـد و افـرادى كه در بين اين ملت هستند و يك اقليت هاى بسيار ناچيزى هستند با اراده شـما و با عزم شما و با فعاليت هاى شما، آنها هم به اشخاصى كه از اين عالم به جـهـنـم رفـتـنـد، مـلحـق بـشـونـد. خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوكت بدهد و دشمنان اسلام را انشاء الله از صفحه روزگار بردارد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 7/4/60
پـيـام امـام خـمـيـنى به حجت الاسلام و المسلمين خامنه اى در مورد سوء قصد نافرجام به جانايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنه اى دامت افاضاته
خـداونـد مـتـعـال را شـكـر كـه دشـمنان اسلام را از گروه ها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شكر كه از ابتداى انقلاب شكوهمند اسلامى هر نقشه كه كشيدند و هر توطئه كه چيدند و هر سخنرانى كه كردند ملت فداكار را منسجم تر و پيوندها را مستحكم تر نمود و مـصـداق ( لا زال يـويـد هـذا الديـن بـالرجل الفاجر) تحقق پيدا كرد. اينان هر جا سخن گـفـتـنـد خـود را رسـواتـر كردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بيدارتر نمودند و هر چه شـخـصيت ها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اكنون دشـمـنـان انـقـلاب بـا سـوء قـصـد بـه شـمـا كـه از سـلاله رسـول اكـرم و خـانـدان حـسـيـن بـن عـلى هـستيد و جرمى جز خدمت به اسلام و كشور اسلامى نـداريـد و سـربـازى فـداكـار در جـبـهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطيبى توانا در جـمعه و جماعات و راهنمائى دلسوز در صحنه انقلاب مى باشيد، ميزان تفكر سياسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اينان با سوء قصد به شـمـا عـواطـف مـيـليـون هـا انسان متعهد را در سراسر كشور بلكه جهان جريحه دار نمودند. ايـنان آنقدر از بينش سياسى بى نصيبند كه بيدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت به اين جنايت دست زدند و به كسى سوء قصد كردند كه آواى دعوت او به صـلاح و سـداد در گـوش مـسـلمـيـن جـهـان طـنـيـن انـداز اسـت . ايـنـان در ايـن عـمـل غـيـر انسانى به جاى برانگيختن و رعب ، عزم ميليون ها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند.آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كـه جـوانـان عـزيـز فـريـب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران ، جوانان عـزيـز خـود را فـداى امـيـال جـنـايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان بر حذر دارند؟ آيا نمى دانند كه دست زدن به اين جنايات ، جوانان آنان را به تباهى كشيده و جان آنـان بـه دنـبـال خـودخـواهـى مـشـتـى تـبـهـكـار از دسـت مـى رود؟ مـا در پـيـشـگـاه خـداونـد مـتعال و ولى بر حق او حضرت بقيه الله ارواحنا فداه افتخار مى كنيم به سربازانى در جـبـهه و در پشت جبهه كه شب ها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى بـسـر مـى بـرنـد. من به شما خامنه اى عزيز، تبريك مى گويم كه در جبهه هاى نبرد با لبـاس سـربـازى و در پـشـت جـبـهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/4/60
تـلگـرام امـام خـمـينى به آيت الله منتظرى به مناسبت شهادت حجت الاسلام محمد منتظرى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت بركاته
گـرچـه تـمـام شـهـيـدان انقلاب و شهيدان عزيز و معظم يكشنبه شب ، از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس براى آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسـلام عـزيـز سـرافراز است لكن از فرزند عزيز شما شناختى دارم كه بايد به شما بـا تـربـيـت چنين فرزندى تبريك بگويم . او از وقتى كه خود را شناخت و در جامعه وارد شـد، ارزش هـاى اسـلامـى را نـيـز شـنـاخت و با تعهد و انگيزه حساب شده وارد ميدان مبارزه عـليـه سـتـمگران گرديد. او با ديد وسيعى كه داشت ، سعى در گسترش مكتب و پرورش ‍ اشـخـاص فـداكـار مى نمود. محمد شما و ما، خود را وقف هدف و براى پيشبرد آن سر از پا نـمـى شـنـاخـت . شـمـا فـرزنـدى فـداكار و متعهد و متفكر و هدف دار تسليم جامعه كرديد و تقديم خداوند متعال . او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود. او عمرى در زجرها و شكنجه ها و از آن بـدتـر، شـكـنـجـه هـاى روحـى از طـرف بـدخـواهان بسر برد. او به جوار خداوند مـتـعـال شـتـافـت و بـا دوسـتـان و بـرادران خـود راه حـق را طـى كرد. خدايش رحمت كند و با مـواليـانـش مـحـشـور فرمايد. از خداوند متعال براى جنابعالى و بازماندگان اين فرزند برومند اسلام صبر و اجر خواهانم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/4/60
بـيـانـات امـام خـمـينى در جمع اقشار مختلف مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى
شهادت بهشتى در مقابل مظلوميت او ناچيز است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقـايـان جـهـاد سـازندگى تشريف دارند و من اميدوارم كه در اين جهاد سازندگى در ساير جـهـادات هـمـه موفق و مويد باشند.البته اين پيشامد منتظره ، البته اين پيشامد براى همه مـلت مـا نـاگـوار بـود و يـك اشـخـاصـى كه براى خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خـدمـتـگـزار ايـن كـشـور بـودند اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مى شناسم ، از ابـرار بـوده انـد، از اشـخـاص مـتـعهد بوده اند كه در راس آنها مرحوم شهيد بهشتى است . ايـشـان را مـن بـيـسـت سـال بـيـشـتـر مـى شـنـاخـتـم ، مـراتـب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع بـه ايـشـان مـتـاثـر هـستم ، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كـشـور بـود. مـخالفين انقلاب ، افرادى كه بيشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بـيـشـتـر مـورد هـدف قـرار داده انـد. ايـشـان مـورد هـدف اجـانـب و وابـسـتـگـان بـه آنـهـا در طـول زنـدگى بود. تهمت ها، تهمت هاى ناگوار به ايشان مى زدند. از آقاى بهشتى اينها مـى خـواسـتـنـد يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من بيش از بيست سال ايشان را مى شناختم و بر خلاف آنچه اين بى انصاف ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين ، علاقه مند به ملت ، علاقه مند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان ميدانستم و شما گمان نكنيد كـه ايـن آقـايـان كـه وارد شـدنـد در ايـن شغل هاى دولتى ، اينها يك اشخاصى بودند يا هـسـتند كه راهى براى استفاده جز اين مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پـيـش مـردم مـقـام داشتند، در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود كه وا خورده بـاشـنـد كـه بخواهند بيايند اينجاانحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انـحـصـارطـلب بـودنـد و مـى خـواسـتـنـد بـهـشـتـى و خـامـنـه اى و رفـسـنـجـانـى و امـثـال ايـنـهـا را از صـحنه خارج كنند. اينها رفتند به آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه ، در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى (شناخت ) آنـهـا را خـوانـده بـاشـد مـى دانـد كـه بـه هـيـچ يـك از اصـول اسـلامـى اعتقاد نداشتند، به دست اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند. (و نحن انشاءالله بهم لا حقون ).
از صـدر اسـلام تـاكـنـون دو خـط بـوده اسـت ، يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطى كه ترسيمش را انبيا كرده اند
از صـدر اسـلام تاكنون دو طريقه ، دو خط بوده است : يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنـهـائى كـه مسلمان بودند، مى كردند، اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صـدر اسـلام از ايـن اشخاص بودند. وقتى كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه مى خـواسـتـنـد مسافرت كنند به اين سفر عظيم ، بعضى از اينها نصيحت مى كردند كه براى چـه شـمـا اينجا هستيد، مامونيد و حاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيد و از همان ها بعضى قـمـاش ها بودند كه اشكال هم مى كردند كه يك قدرت بزرگى را در مقابلش چرا يك عده كـمـى قـيـام مـى كـنـنـد. ايـن در طـول تـاريـخ تـا حـالا بـوده اسـت ، از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بوده اند، راحت را بر هر چيزى مقدم مـى داشـتـه اند، تكليف را اين مى دانستند كه نمازى بخوانند و روزه اى بگيرند و بنشينند در مـنـزلشـان ذكـرى بـگـويـنـد و فـكـرى بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافى هم بـاشـند غيبت بكنند، بروند عبادتشان را بكنند و بنشينند و در مجالسشان غيبت بكنند، تهمت بـزنـنـد. ايـن يـك راهـى بـود كـه يـك دسـتـه اى از مـردم داشـتـنـد كـه تـمـام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا چند روزى كه هست ، خوب استراحت بكند، بنشيند در خانه اش عـبـادت بـكـنـد. اسـلام را خـلاصـه كـرده بـودنـد در عـبـادات ، مـثـلا نـمـاز و روزه و امـثـال ايـنـهـا، براى اسلام هم غير از اين ، خيلى ، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قـائل بـودنـد، هـمـان بـايـد در مـنـزل هـا بـنـشـيـنـنـد و نـگـاه كـنـنـد و بـه ديـگـران اشـكـال كـنـنـد. در آنـوقتى كه اول نهضت بود، يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بـود كـه ايـرانـى هـا ديـوانـه شـده انـد. قـيـام در مـقـابـل مـحـمـدرضـا را و ايـستادگى در مقابل ظلم را، با تعبير ديوانگى ، يكى از اشخاص سرشناس معرفى كردند. آن كاسب يا تاجرى كه در منزل او بود و از او شنيد اين را، گفته بود كه آقا بعضى از اينها مردم كذا و كـذا هـسـتـنـد و ايـنها بعضى شان هم شهيد شده اند. آن آقاى سرشناس گفته بود اين از خـريـتـشـان بـوده اسـت آدم كـه نـمـى رود در تـوى خـيـابـان مـقـابـل مـسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پرونده اش از ساواك بيرون آمده و آنوقتى كـه جـوانـهـاى مـا در خـيـابـان ها كشته مى شدند، انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بـود. يـك دسـتـه ايـنـطور بود كه حضرت امير سلام الله عليه از اينها تعبير مى كند كه ايـنها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بـر هـمـه چيز مقدم مى دارد، نماز هم مى خواند و روزه هم مى گيرد و عبادات شرعى را هم بجا مى آورد، لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطرى ، در مـعـرض يك چيزى قرار بدهد و اين كارى كه اين ملت شريف اسلام كردند، اين كار يك كـار جـنـون آميز بوده است . يك دسته ديگر هم انبيا بوده اند و اولياء بزرگ ، آنها هم يك مـكـتـبـى بـود و يك خطى بود، تمام عمرشان را صرف مى كردند در اينكه با ظلم ها و با چـيـزهـائى كـه در ممالك دنيا واقع مى شود، همشان را اينها صرف مى كردند در مقابله با ايـنـهـا. كـسـى كـه تـاريـخ انـبـيـا را ديـده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد و تاريخ زندگى حضرت رسول سلام الله عليه را و ائمه اطهار و
اصحاب رسول الله را ديده باشد مى بيند كه اينها از اولى كه وارد شدند در ميدان و به حـد بـلوغ رسـيـدنـد و رسـول اكـرم از اولى كـه آن رسـالت بـه او محول شد تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت ، بين اين بستر و آن بعثت ، تـمـام فعاليت بوده است ، جنگ بوده ، دفاع بوده و كسى كه زندگى امير المومنين سلام الله عـليـه را مـشـاهده كند نيز همين طور بوده ، جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده اسـت و سـايـر ائمـه عـليـهـم السـلام ، البـتـه آن كـه از هـمـه بارزتر و معروف تر است سـيـدالشـهـدا سـلام الله عـليـه اسـت . اگـر وضـع تـفـكـر سـيـدالشـهدا سلام الله عليه مـثـل بـعـض مقدسين زمان خودش بود، آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله عليه و عبادت كند، اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائى پيش نـمـى آمـد، يك راحت طلبى بود و كناره گيرى از جامعه و دعا و ذكر بود، لكن وضع تفكر جـور ديـگـرى بـود. اگـر چـنـانـچـه ائمـه مـا عـليـهـم السـلام سـازش مـى كـردنـد بـا اهـل ظـلم و سـتـم ، احـتـرامـاتـشان بسيار زياد بود، خلفا حاضر بودند كه آنها را هر جور احـتـرام مـى خـواهـند بكنند كه آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسى بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد، و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه ، بردنشان به محل خليفه همچو نبود كه اينها يك مردم عادى باشند كه همين بنشينند و درسـى بـخـوانـنـد و درسى بگويند و مطالعه اى بكنند و عبادت خدا را بكنند و در جوار رسـول خـدا عـبـادت كـنـنـد. اگـر طـرز افـكـار آنـها هم اين بود، اين مذهب ، اين مذهبى كه در مـقـابـل ظـلم در طـول تـاريـخ واقـع شـده اسـت نـبـود. ايـن دو رشـتـه ، از اول خـلقـت تـا حـالا بـوده اسـت . رشـتـه تـعـهـد بـه اسـلام و ايـسـتـادگـى در مـقـابـل ظـلم و سـتـم و ديـكـتـاتـورى و قـدرت هـاى شـيـطـانـى ، و سـازش . مـن در طـول ايـن نـهـضت اشخاصى را، بسيار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها، لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دسته اى را اذيت كرد و زد، راحت طلبى را برداشتند و انـتـخـاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشستند يا بعضى هم ساكت نشدند و كـنـار نـشـسـتـنـد يـعـنـى مـوافـقـت كـردنـد بـا دسـتـگـاه . ايـن دسـتـه اى كـه خودشان را از اول مـهـيـا كـردنـد بـراى مـقـابـله ، مـقـابـله بـا ظـلم ، ايـن دسـتـه از اول تـوجـه بـه ايـن معنا داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اينها در حبس هم بعضى شان رفتند و آن زجرها را مى كشيدند، قدمشان كه از حبس بـيـرون مـى آمـد مـى رفـتـنـد سراغ باز مقابله ، براى اينكه اين يك مكتبى بود و يك خطى بود، خطى كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كرده اند، آن انبيائى كه در آتش سوزاندند آنـهـا را و اره كـردنـد آنـهـا را و آنـها اگر مى خواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند، خـيـلى هـم مـحـتـرم بـودنـد. ايـن آقـايـانـى كـه در ايـن مـسـائل وارد بـودنـد مـتـوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كس هر عملى بكند، هر حرفى بزند، اين در حبس است و در شكنجه است و در كذا، لكن اينها حبس را مى رفتند، شكنجه را ميديدند، بيرون مى آمدند و باز همان پست را اداره مى كردند.
با ترور شخصيت ها، ملت از صحنه خارج نمى شود
مـا نـبـايـد تـصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرت ها از ما دست برداشته اند. ملتى كه مى خواهد زنده
باشد و مى خواهد مستقل باشد و نوكر نباشد، وابسته نباشد و مى خواهد آزاد باشد و تحت سـلطـه نـباشد، اين ملت بايد مهياباشد براى همه چيز.اگرراحت طلبى را مى خواهد ملت ، اززمان محمد رضابهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نمازبخوانند با امام جماعتشان ، امام جماعت برود سراغ كارش و شما برويد سراغ كسبتان ، راحت طلبى اين را اقتضا مى كرد، حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نان تان را مى خورديد و آب تان را مـى خـورديـد و شميران تان را هم مى رفتيد و كارهاى عادى تان را انجام مى داديد، لكن تـكليف هم اين است ؟ در مقابل خدا هم مى شود انسان عذر بيخودى بتراشد؟ فرضا كه حالا كـسـى عـذر تراشيد به اينكه ، خوب ، ما ديديم كه وقتى وارد بوديم در اين امور، از همه اطـراف كـشـورهـاى وابـسـتـه بـه امـريـكـا و شـوروى و افـراد وابـسـتـه بـه ايـنـهـا از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مى كنند، مى كشند افراد را، بمب مى گذارند و چه مى كنند، هجوم مـيـكـنـند و وارد كشور مى شوند، خوب ، تكليف چيست ؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبى را انتخاب كنيم و چند روز ادامه زندگى حـيوانى بدهيم ؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم ؟! حيوانات هم (ان من شيئى الا يسبح بـحـمـد ربـك ) آنـهـا هـم ذكـر و تـسـبيح دارند، لكن همشان علفشان است ، انسان هم بايد ايـنـطـورى بـاشـد كـه هـمـش اين علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد بـراى اينكه چند روز زندگى مرفه بكند؟! اين زندگى اى است كه بعضى انتخاب كرده انـد بـراى خـودشـان و آنـوقـت ايـن جـوانـهـاى مـا كـه در جـبـهـه و پـشـت جـبـهـه مـشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگى كه شما آقايان از اعضاى آن هستيد، روز و شب خودتان را براى اين ملت ضرف مى كنيد، آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شده اند! كنار بنشينند و اعلاميه بدهند، روشنفكرشان اعلاميه دهد، روشنفكرشان صحبت كند و مـحـكـوم كـنـد. خـوب ، در مـقـابل رفقاى خودشان البته مى نشينند و حرف هائى مى زنند، بـراى خـودشـان هـم تـكـليـف شـرعـى مـعـيـن مـى كـنـنـد، امـا در مـقـابـل خـدا هـم مـى شـود انـسـان تـكـليـف شـرعـى درسـت كـنـد؟! خـدا را هـم مـى شـود اغـفـال كـرد نعوذ بالله ؟! فرضا ما و شما را اغفال كنند، اين جناياتى كه الان ، امروز در كـشـور مـا واقـع مـى شـود، اين جنايات را صحه بر آن مى گذارند يا مخالف هستند؟ اگر صـحـه مـى گـذارنـد و امـثـال ايـنـهـائى كـه شـهـيـد شـدنـد، آنـها مستحق مى دانند از براى قـتـل و از بـراى شهادت ، پيش ما فرضا گفتند كه فلان آدم ، آدم فاسدى بود و بايد از بـيـن بـرود امـا پـيـش خـدا هـم مـى شـود ايـنـطـور صـحـبـت كـرد؟ ايـنـهـائى كـه خـدا را قـبـول دارنـد و اينها را محكوم نمى كنند، جواب خدا را چه مى دهند؟ و آنهائى كه نشسته اند در كـمـيـن و ايـن جـوانـهـا و كـودك هـاى مـا را بازى مى دهند و مى فرستند در خيابان ها به خـرابـكـارى يا بازى ميدهند و يك بمب دستشان ميدهند، يك دختر، يك پسر بمب را دستش ‍ مى دهـنـد بـرو بـگذار كجا، اينهائى كه در آن كنارها نشسته اند، انسانند اينها؟ يا سبع هائى هـسـتـنـد كـه خـودشـان جـرات بـيـرون آمـدن نـمـى كـنـنـد و اطفال مردم را مى فرستند و خرابكارى مى كنند. اينها گمان مى كنند كه ملت ما براى خاطر فـلان شـخـص و فـلان شـخـص قـيـام كـرده است . شما كارى بكنيد كه پيغمبر اسلام را از صـحـنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه اولياء عظام خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه مذهب تشيع را از
صـحـنـه خـارج كـنـيـد و الا مـذهـب تـشـيـع و مـذاهـب اسـلامـى ايـن مـسـائل را ديـده انـد، مـذهـب خـون و شـمـشـير است مذهب تشيع و اين تا آخر هست ، منتها يك وقت وسـائل فـراهـم نـبـوده بـراى بـعـضـى هـا، لكـن درصـدد بـودنـد كـه بـشود و يك وقت هم وسايل فراهم شد و شد. حالائى كه همچو قيام مردانه بزرگى رخ داده است و اينطور ملت ما براى همه چيز ايستاده است ، حالا شما مى توانيد با يك بمب و با كشتن يك شخصيت ولو هـر چـه شخصيت بزرگى باشد، مى توانيد ملت را هم از صحنه خارج كنيد؟ يا اينكه ملت فـريـادش بيشتر مى شود و مشتش گره بيشتر پيدا مى كند و عزمش جزم تر مى شود. شما بايد اين الله اكبرها را از مردم بگيريد، چند نفر عزيز كه بسيار خاطرشان عزيز است ، گـرفـتـن از ملت ، ملت را عقب نمى نشاند، صف ها فشرده تر مى شود، فريادها بيشتر مى شـود و مشت ها گرهش ‍ محكمتر مى شود. شما نمى توانيد با ترور بعضى شخصيت ها، با بـمـب گذاشتن در بعضى جاها، هر جا باشد، نمى توانيد اين ملت را از صحنه خارج كنيد، ايـن ملت سرتاسر كشور الان در صحنه است ، الان در تمام كشور در صحنه مردم موجودند وبـا مـشـت هاى گره كرده ايستاده اند در مقابل شما. ملتى كه جوانش هر دو پايش را از دست داده و او را خـوابـانـدند و آوردند پيش من معذلك مى گويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم ، مـلتـى كـه مـادر شـهيد مى آيد و مى گويد من اولاد ديگرى هم دارم و براى شهادت حاضرم بـدهـم ، مـلتـى كـه جـوانـهـاى او در جـبـهـه هـا نـمـاز شـب مـى خـوانـد و جـهـاد فـى سبيل الله مى كند و اين جهاد را براى خودش فخر مى داند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هواى گرم و با آن بـى آبـى و بـا آن شـدت مـى گـذرانـد و پـيـشـروى مـى كـنـد، بـا كـشـتـن مـن و امثال من كنار ميرود اين ملت ؟ اشتباه داريد شماها، شمائى كه دعوت مى كنيد به ايستادن در مـقـابل مردم ، در مقابل اين ملت مى خواهد كسى بايستد؟ اينهائى كه دم از خلق مى زنند و دم از شجاعت مى زنند ودم از جنگجوئى مى زنند، چطور در كنار خانه ها خزيده اند و بچه ها را وادار مـى كـنند كه بروند بمب بگذارند؟ اين كار ابلهانه براى چيست ؟ براى اين است كه شما خيال مى كنيد كه حالا كه اين كار را كرديد ديگر ملت ما همه كنار مى روند و صحنه را مى گذارند براى شما؟ اين اشتباه است . دو روز پيش از اين كه سران ارتش اينجا بودند، با كمال جديت از من مى خواستند كه به اين اشخاصى كه براى صلح رفت و آمد مى كنند، بـگـوئيـد نـيـايـنـد ايـنـجـا، مـا رهـا نـخـواهـيـم كـرد، مـا مـثـل حـسـيـن در جـنـگ وارد شـديـم و مـثـل حـسـيـن بـايـد به شهادت برسيم . من كرارا به اين مادرها و پدرها و به اين جوانهاى گـول خـورده نـصـيـحـت كردم كه اولادهاى خودتان را نصيحت كنيد، اولادهاى خودتان را باز داريـد از ايـنـكـه آلت دسـت جـنـايـت جـنـايـتـكـاران بـشـونـد و بـه ايـن جـوانـهـاى گول خورده مكرر گفتم كه شما طرز فكر اين بزرگترها را به اصطلاح و اين سران را مشاهده كنيد، اين سران فاسد هيچ كدام در صحنه نيستند، همه در زير، در كنج خانه ها و در زير زمين ها هستند و شما را آلت قرار دادند كه شما برويد و خون مردم را بريزيد و خون خـودتـان ريـخـته بشود، صحنه براى آنها درست بشود كه آنها بيايند بيرون صحنه را بـراى امريكا درست كنند. بيدار بشويد يك قدرى ، اين تلاش هاى احمقانه اى كه اينها مى كـنند خيال مى كنند كه به مجرد اينكه اين افراد لايق را بردند از بين ، ملت ما ديگر ميرود كنار. در ملت ما افراد لايق هست و مى آيد
جـاى آنـهـا، آنـها براى همين شهادت وارد شده بودند در جبهه ، در اين صحنه ها و ملت ما هم بـراى شـهادت وارد شده است در صحنه . اگر بنا بود كه به مجرد اينكه يك امرى واقع مـى شـد نـاگـوار، مـا كـنـار مـى رفـتـيـم و مـلت كـنـار مـى رفـت ، ايـن از اول نـمـى آمـد در صحنه . ملتى كه بچه چندساله اش با موتور سيلكت مى زند به تانك وزير تانك مى رود، اين به كشته شدن يك نفر يا دو نفر يا صد نفر يا هزار نفر كنار مى نشيند؟!اينها بايد به عدد افراد اين ملت ، به عدد افراد جوان و رزمنده اين ملت بمب تهيه كـنـنـد، والا يـك بـمـبى دزدكى زير يك منزل گذاشتن و يك نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشـخـاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن كه ملت را از بين نمى برد. ملت يك دريـاى بزرگى است و اين درياى بزرگ هست و به جاى اشخاصى كه از صحنه آنها با شـهادت بيرون مى روند و جنايتكاران آنها را از صحنه بيرون مى كنند، به جاى آنها باز افـراد مـى آيـنـد و ايـن سـيـر خـروشان هست تا اينكه امريكا را و ساير كشورهائى كه مى خـواهـنـد مـا را طـعـمـه كـنـند، قطع طمع همه آنها را بكنند. ما به اينطور كارهاى بچگانه ، كارهائى كه معلوم است از روى ضعف پيش آمده ، كارهائى كه معلوم است كه نفس هاى آخر را دارند مى كشند، از صحنه خارج نمى شويم ما. ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مـرفـهى بكنيم ، بله ، وقتى مى ديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند، خـوب ، راحـت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما را، چندين هزار افراد شـمـا را مـحـمدرضا در خيابان ها كشت و شما از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنه هاى جـنگ هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين امور عبرت بـگيريم ، اين برادران كشته مى شوند و جاى آنها را يك صف ديگر مى گيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مى كنيد. يك روز مى گوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش ‍ مى آيد نـمـى آئيـد، فـرار مـى كـنـيـد، يـك روز مـى گـوئيـد كـه اجازه بدهيد ما بيائيم در راديو و تلويزيون چه بكنيم ، اجازه هم بهتان بدهند نمى آئيد، يك روز هم مى گوئيد كه ما براى خـلق مـيـخـواهيم زحمت بكشيم ، خرمن هاى مردم را آتش مى زنيد براى خلق ، كارخانه ها را از بين مى بريد براى خلق ، اين خلق را مى ريزيد در خيابان ها و سر مى بريد براى خلق ، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مى كنيد كيست ؟ !!! اين خلقى كه زندگى اين مردم را شـمـا مـيـخـواهـيـد بـه هـم بـزنـيـد، اگـر بـتـوانـيـد. ايـن خـلقـى كـه بـراى او عـمـل مـى كـنـيـد، خـوب ، جز اين جمعيت ايران است ؟شما اين جمعيت ايران را داريد در مقابلش ايـسـتـاديـد، شـمـا دعـوت مـى كـنـيـد در مـقـابـل ايـن جـمـعـيـت ، مـردم بـايـسـتـنـد، مـردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما گنهكارها را دعوت مى كنيد و شما مفسدين را دعوت مى كنيد بـراى مـقـابـله ، وقـتـى مـقابله نمى توانند بكنند مى روند كنار و هى بمب مى گذارند يك جائى ، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ نيستيد و ادعا مى كنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعـايـش را مـى كـنـيـد، در كـتـاب خـودتـان از اسـلام هـيـچ خـبـرى نـيـسـت و هـمـه اصول اسلام را تاويل مى كنيد به همين دنيا، همه چيز را بر مى گردانيد و ادعاى اسلام مى كـنـيـد. اين اسلامى كه شما مى گوئيد چيست ؟ مگر ملت ما از شماها ديگر مى توانند بازى بـخـورنـد؟ ايـنهائى كه هم حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يـك وقـت فـرصـت پـيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مى فهميد شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.
ملت ما، همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند
مـا بـاز از خـوف ايـنكه يك دسته جوان بازيخورده در بين اينها باشد و هست ، از خوف اين نـمـى تـوانـيـم يك شدت عملى به خرج بدهيم ، ولى ملت ما بايد چشم هايش را باز كند و رفـت و آمـدهـاى مشكوك را تحت نظر بگيرد.شما ننشينيد حالا كه براى شما فقط پاسدارها عـمـل كـنـنـد. شـمـا هـمـه پـاسدار اسلاميد، ملت ما همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند همسايه هاى خودشان را هر خانه اى تحت نظر بگيرد، رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نـظـر بـگـيـرد، اگـر ديـد يـك مـسـاله اى در آنـجـا مـحـتـمـل اسـت بـاشـد، ولو احـتـمـال بدهد، بايد اطلاع بدهد به مراكزى كه در نزديك آنجاست . كم توجه نباشد به اين مسائل ، سست نباشد در اين مسائل . پيغمبر اسلام تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بـود جـيـشـش را فـرسـتـاده بـود و بـيـرون مدينه تجهيز كرده بود براى مقابله با كفار. آنـهـائى كـه اسـلام را خـلاصـه نـد در اينكه بخورند و يك نمازى بخوانند و يك روزه اى بـگـيـرند و در گرفتارى اين ملت ، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند، به حسب روايت رسـول اكـرم ايـنـها مسلم نيستند، كسى كه اهتمام به امور مسلمين ندارند. در صحنه خودشان نـيستند، آنهائى كه در صحنه هستند آنها را انتقاد مى كنند. مراجعه كنند اشخاص ، گروه ها بـه قـلب خـودشـان بـبـيـنـنـد كـه ايـن كـارى كه در تازگى واقع شد و اينهمه جوان ما و اشـخـاص بـرومـند ما به شهادت رسيد، آيا اينها در قلبشان احساس خشنودى مى كنند؟ و من مـى دانـم يـك عده اى اينطورند و من يك كلمه به برادران دادگاه و كسانى كه رئيس زندان هـسـتـند و اشخاصى كه زندانبان هستند مى گويم و آن اينكه اينطور نباشد كه يك جنايتى وقـتـى واقـع شد اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانيانى كه الان هـسـتـنـد، ولو ايـن زنـدانـيـان از هـمين گروه هاى فاسد باشند، با خشونت غير اسلامى عـمـل كـنـنـد. بـا آرامـش و با احترام عمل كنند، لكن دادگاه ها احكام را با دقت بررسى كنند و پـرونـده هـا را بـررسـى كنند و آنها را بر محكمه ها بنشانند و از آنها استفسار كنند و با قاطعيت هر چه بايد بكنند، عمل كنند، لكن اينطور نباشد كه حالا از باب اينكه يك دسته اى از مـا بـوسـيـله همين گروه ها از بين رفته ، حالا ما در حبس با اشخاصى كه محبوس هستند، خـداى نـخـواسـته به خلاف موازين اسلام عمل كنند و من مى دانم نمى كنند، گر چه آنهائى كه بايد به شما تهمت بزنند تهمت رامى زنند. آنها كارهاى اينها كه در خيابان ها كردند و مردم را آنطور، بيگناه ها را آنطور كشتند، آنها را توجيه مى كنند و محكوم نمى كنند، لكن اين مصيبت هائى كه بر جامعه ما وارد مى شود !!! براى او !!! هيچ ابدا تفاوتى برايشان نمى كند، اگر نگويند كه (آنها در خلوت مى گويند) خوب شد كه اينها را كشتند.
خـداونـد انشاء الله همه ما را اصلاح كند، هواهاى نفسانيه ما را سركوب كند، ما را و ملت ما را مصمم تر كند، همه در صحنه حاضر باشند لكن آرامش را حفظ كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 9/4/60
پـيـام امـام خـمـيـنـى بـه مـنـاسـبـت شـهـادت 72 شـهـيد بزرگ انقلاب اسلامى (فاجعه 7 تير)
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ملتى كه براى اقامه عدل اسلامى و اجراى احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادى قيام نموده است ، خود را براى شهادت و شهيد دادن آمـاده نـمـوده اسـت و بـه خـود بـاكى راه نمى دهد كه دست جنايت ابرقدرتها از آستين مشتى جنايتكار حرفه اى بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند.
مـگـر شهادت ارثى نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مى دانستند و در راه مكتب پـر افـتـخـار اسـلام بـا خـون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسدارى مى كردند به ملت شـهـيـد پـرور مـا رسـيـده اسـت ؟ مـگـر عـزت و شـرف و ارزش هـاى انـسـانـى ، گـوهـرهاى گـرانـبـهـائى نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب ، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهبانى از آن وقف نمودند؟
مـگـر مـا پـيـروان پـاكـان سـر بـاخـتـه در راه هـدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدى راه دهيم ؟ مگر دشمن قدرت آن دارد كه با جنايت خود مكارم و ارزش هاى انسانى شـهـيـدان عـزيـز مـا را از آنـان سلب كند؟ مگر دشمن هاى فضيلت مى توانند جز اين خرقه خاكى را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند؟
بـگـذار ايـن ددمـنـشان كه جز به (من ) و (ما) هاى خود نمى انديشند و (ياكلون كما تـاكـل الانـعـام ). عـاشـقـان راه حـق را از بـنـد طبيعت رهانده و به فضاى آزاد جوار معشوق برسانند.
نـنـگـتـان بـاد اى تـفـاله هاى شيطان و عارتان باد اى خود فروختگان به جنايتكاران بين المـللى كـه در سـوراخ ‌هـا خـزيده و در مقابل ملتى كه در برابر ابرقدرت ها برخاسته است ، به خرابكارى هاى جاهلانه پرداخته ايد.
عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوى آن و نه از ملت مسلمان و انـگـيـزه فداكارى او اطلاعى داريد. شما ملتى را كه براى سقوط رژيم پليد پهلوى و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ ده ها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت بى مانند ايـسـتـاد و خـم بـه ابـرو نـيـاورد، نشناخته ايد. شما ملتى را كه معلولا نشان در تخت هاى بـيـمـارستان ها آرزوى شهادت مى كنند و ياران را به شهادت دعوت مى كنند،نشناخته ايد. شما كوردلان با آنكه ديده ايد با شهادت رساندن
شخصيت هاى بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر شود، مـى خـواهـيـد بـا به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد. شـما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتى و شهداى عزيز مجلس و كابينه با حربه ناسزا و تهمت هاى ناجوانمردانه حمله كرديد كه آنها را از ملت جدا كنيد و اكنون كـه آن حـربه از كار افتاد و كوس رسوائى همه تان بر سربازارها زده شد، در سوراخ ‌هـا خـزيـده و دسـت بـه جـنـايـاتـى ابـلهـانـه زده ايـد كـه بـه خـيـال خـام خـود مـلت شـهـيـد پـرور فـداكـار را بـا ايـن اعمال وحشيانه بترسانيد و نمى دانيد كه در قاموس شهادت واژه وحشت نيست . اكنون اسلام بـه ايـن شـهـيدان و شهيد پروران افتخار مى كند و با سرافرازى همه مردم را دعوت به پـايـدارى مـى نـمايد و ما مصمم هستيم كه روزى رخش ببينيم و اين جان كه از اوست تسليم وى كنيم .
مـلت ايـران در ايـن فـاجـعـه بـزرگ 72 تن بيگناه به عدد شهداى كربلا از دست داد. ملت ايران سرافراز است كه مردانى را به جامعه تقديم مى كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مـسـلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهى را شهيد نمودند كه براى مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند. ملت عزيز! اين كوردلان مدعى مجاهدت براى خلق گروهى را از خـلق گـرفـتـنـد كـه از خـدمـتـگـزاران فعال و صديق خلق بودند. گيرم كه شما با شهيد بـهـشـتـى كـه مـظـلوم زيـسـت و مـظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشـمـنـى سـرسـخـتـانـه داشـتـيـد، بـا بـيـش از 70 نفر بيگناه كه بسياريشان از بهترين خـدمـتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمنى داشتيد؟ جز آنـكـه شـمـا بـا اسـم خـلق از دشـمـنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب مى بـاشـيـد. مـا گـرچـه دوسـتـان و عـزيـزان وفـادارى را از دسـت داديم كه هر يك براى ملت ستمديده استوانه بسيار قوى پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعهدى را از دسـت داديـم كـه (اشـداء عـلى الكـفـار رحـمـاء بينهم ) بودند و براى ملت مظلوم و نـهـادهـاى انـقـلابـى سـدى اسـتـوار و شـجـره اى ثـمـر بـخـش بـه شـمـار مى رفتند، لكن سـيـل خـروشـان خـلق و امـواج شـكـنـنـده مـلت بـا اتـحـاد و اتـكـال بـه خـداى بـزرگ هـر كمبودى را جبران خواهد كرد. ملت ايران با اعتماد به قدرت لايـزال قـادر مـتـعـال هـمـچـون دريـايـى مـواج بـه پـيـش مـى رود و در مـقـابـل ابـرقدرت ها و تفاله هاى آنان با صفى مرصوص ايستاده است و شما در ماندگان عـاجـز را كـه در سـوراخ ‌هـا خـزيـده ايـد و نفس هاى آخر را مى كشيد به جهنم مى فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه اين كشور و ملت است .
ايـنـجانب بار ديگر اين ضايعه عظيم را به حضور بقيه الله ارواحنا له الفدا و ملت هاى مـظلوم جهان و ملت رزمنده ايران تبريك و تسليت عرض مى كنم . من با بازماندگان شريف و عـزيز اين شهدا در غم و سوگ شريك و رحمت واسعه خداوند رحمان را براى اين مظلومان و صـبـر و شـكـيـبـائى را بـراى بـازمـانـدگـان مـحـتـرم آنـان از درگـاه خـداونـد متعال خواستارم . رحمت خدا و درود بى پايان ملت بر شهداى انقلاب از 15 خرداد 42 تا 7 تـيـر مـاه 60 و سـلام و تـحـيـت بـر مـظـلومـان جـهـان و مـظـلومـان ايـران در طول تاريخ .
روح الله الموسوى الخمينى

next page

fehrest page

back page