صحيفه نور جلد ۱۵

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


امـروز دسـت جـنـايـتـكـار آمـريـكـا و ديـگـر قـدرت هـاى چـپـاولگـر از آسـتـيـن بـعـضـى عـمـال سـرسـپـرده و از خـدا بـى خـبـرشـان بـيـرون آمـده و از داخـل و خـارج بـا اسـلحـه و قلم هاى بدتر و جنايت بارتر از سلاح هاى گرم به اين ملت مظلوم حمله ور شده و در صدد شكست انقلاب اسلامى و شكست اسلام عزيز بر آمده اندواز هيچ تـهـمـت و افـتـرا بـه ملتى كه جز به احكام اسلام و قرآن كريم فكر نمى كنند، خوددارى نـمـى كـنـنـد و با بهانه هاى بسيار موهوم ، به سركوبى اين انقلاب اسلامى بپا خاسته اند. آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام ، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم نـدارنـد، بـا قـلم هـاى زهـرآگين كه از سلاح گرم جنايت بارتر است ملت مظلوم ما را زير ضـربـات خـود قـرار داده انـد. طـرح اخـتلاف بين مذاهب اسلامى از جناياتى است كه بدست قـدرتـمـنـدان كـه از اخـتـلاف بـيـن مـسـلمـانـان سـود مـى بـرنـد و عـمـال از خدا بى خبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روى ترند، ريـخـته شده و هر روز بر آن دامن مى زنند و گريبان چاك كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اسـاس وحـدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحى براى ايجاد اختلاف عرضه مى دارنـد و اخـيـرا در بـوق هـاى تـبـليـغـاتـى تـهـمـت مـفـتـضـحـانـه رابـطـه ايـران بـا اسـرائيـل و خـريـدارى اسلحه را پيش كشيده اند به اميد آنكه اعراب را از ايران جدا كنند و بـيـن مـسـلمـانـان دشمنى ايجاد نموده راه را براى ابرقدرت ها باز و سلطه آنان را هر چه بـيـشـتـر افـزايـش دهـنـد ليـكـن چـه شـخـص مـطـلعـى اسـت كـه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست و نداند كه يكى از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع ، روابط دوستانه او بـا اسـرائيـل بـود و چـه كـسـى اسـت كـه نـدانـد مـا بـيـشـتـر از بـيـسـت سال است كه در خطابه ها و اعلاميه ها اسرائيل را همرديف امريكا در ستمگرى و دنباله او در تـجـاوز و غـارتـگـرى مـحـكـوم كـرديـم و كـيـسـت كـه نـدانـد در طـول انـقـلاب اسـلامـى و در شـور تـظـاهـرات مـيـليـونـى ، مـلت مـسـلمـان ايـران ، اسرائيل را در رديف امريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روى آنان بست و خشم و نفرت خود را نـثـار هـر دو كـرد. تـعـجـب كـه ايـن نـغـمـه مـشـئوم از گـلوى امـريـكـا مـادر نـامـشـروع اسـرائيـل و صـدام بـرادر كـوچـك بـگين سر داده شد و بوق هاى تبليغاتى آنان خصوصا امريكا
بـه طـور وسـيـعـى در پـخش آن كوشيدند، چه ! كه آن ضربه كه اين دو از اسلام واقعى خـورده انـد، ديـگـران نـخورده اند و آن نگرانى كه آنان از وحدت برادران مسلمان عرب با ايران دارند، ديگران ندارند. آمريكا نگران منافع خود در منطقه است و صدام نگران سقوط و نـنـگ ابـدى بـراى خـويـش اسـت . بـايد مسلمانان و خصوصا برادران عرب ما بدانند كه مساله اسرائيل و ايران نيست ، مساله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب ، اسلام است كه تـوانـد مـسـلمـانـان جـهـان را تـحـت پـرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كـشـورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بـر جهان عرضه نمايد. جهان عرب بايد بداند امروز ضربه اى كه صدام و سادات به آنـهـا زده انـد چـنـان وحـشـتـناك است كه تنها با اتحادشان مى توانند جبران نمايند. امروز سـادات بـا دسـتـگـيـرى وسـيـع بـرادران مـسـلمـانـمـان در مـصـر خـدمـت خـود را بـه اسـرائيـل بـه اتـمـام رسـانـده اسـت . اتـحـاد او بـا آمـريـكـا و اسـرائيـل آبـروى مـلت عـرب را ريـخته است . اتحاد با اسرائيلى كه اين روزها علاوه بر جناياتش در منطقه ، دست به جنايت بزرگ ديگرى زده است و آن حفارى در مسجد اقصى قبله اول مـسـلمـيـن اسـت كـه بـا سـسـت شـدن پـايـه هـاى ايـن مـسـجـد خـداى نـاكـرده قـبـله اول مسلمين خراب خواهد شد واسرائيل به آرزوى پست خود خواهد رسيد.
هـان اى مـسلمانان جهان ! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران ! بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهـيـد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خـواسـت خـداونـد قـادر، قـرن غـلبـه مـسـتـضـعـفـان بـر مـسـتـكـبـران و حـق بـر باطل است . جهان بايد بداند كه ايران راه خدا را پيدا كرده است و تا قطع منافع امريكاى جـهـانـخـوار، ايـن دشـمـن كـيـنه توز مستضعفين جهان ، با آن مبارزه اى آشتى ناپذير دارد و حـوادث ايـران نـه تـنـها ما را براى لحظه اى عقب نخواهد نشاند، كه ملت ما را در نابودى مـنـافـع آن مصمم تر خواهد كرد. ما مبارزه سخت و بى امان خود را عليه امريكا شروع كرده ايـم و امـيـدواريـم فرزندانمان با آزادى از زير يوغ ستمكاران ، پرچم توحيد را در جهان بـيـافـرازنـد. مـا يـقين داريم اگر دقيقا به وظيفه مان كه مبارزه با امريكاى جنايتكار است ادامه دهيم ، فرزندانمان شهد پيروزى را خواهند چشيد.
آيـا براى مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اينهمه سرمايه هاى انسانى و مادى و معنوى ، با داشتن چنين مكتب مترقى و پشتوانه الهى تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريائى و زمـيـنـى قـرن بـدهـنـد؟ آيـا وقـت آن نرسيده است كه هواهاى نفسانيه را كنار گذاشته و با يكديگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشريت را از صحنه خارج و به حيات ننگين ستم بـارشـان خـاتمه دهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه ملت مبارز و غيور فلسطين ، بازى هاى سـيـاسـى مـدعـيـان مـبـارزه بـا اسـرائيـل را شـديـدا مـحـكوم نموده و با سلاح گرم ، سينه اسـرائيـل دشـمـن سـرسـخـت اسـلام و مـسـلمـيـن را بـشـكـافـنـد؟ آيـا مـسـلمانان چه جوابى در مـقـابـل خـداونـد عـظـيـم كـه آنـان را دعـوت بـه اعـتـصـام بحبل الله نموده و از تفرقه و نزاع نهى فرموده است دارند؟ آيا تكليف خود نمى دانند كه از ملت و دولت ايران كه با جهاد مقدس پرچم كفر را سرنگون و پرچم پرعظمت اسلام را برافراشته است پشتيبانى كنند؟ آيا وعاظ السلاطين سركوبى
انـقـلاب اسـلامـى ايـران را از مـخـالفـت بـا امـريـكـا و اسرائيل لازمتر شمارند؟ ما از برادران اسلامى خود در مشارق و مغارب ارض ‍ خواهيم كه با جـمـهـورى اسـلامـى ايـران هـمـصـدا و هـم جـهـت شـده و بـا يـارى خـداونـد متعال شر جنايتكاران را دفع و بساط چپاولگرى را از كشورهاى اسلامى و بلاد مستضعفين بـرچـيـنـنـد و به نداى خداوند متعال در اين امر حياتى پاسخ مثبت دهند. و از حجاج بيت الله الحرام تقاضا داريم كه براى پيروزى اسلام در مواقف شريفه دعا كنند و پيام ملت ايران و نـداى يـا للمـسـلمـيـن ايـن مـلت مـظـلوم را بـه كـشـورهـاى خـود بـرسـانـنـد. و از خـداونـد مـتـعال عاجزانه مى خواهيم كه توفيق وحدت كلمه و آشنائى به وظايف اسلام را به همگان عنايت فرمايد.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 16/6/60
بـيـانـات امـام خـمينى در جمع اعضاى هياءت دولت و نخست وزير (كابينه 17 شهريور)
اين ترورها، هر چه باشد در كشور ما هيچ تغييرى نخواهد داد
بسم الله الرحمن الرحيم
البـته اين برنامه اى كه جنابعالى ذكر كرديد همين برنامه اى است كه ما مى خواهيم و من امـيـدوارم كـه مـوفـق بـشـويـد كـه از بـرنـامـه بـه خـارج تـحـقـق پـيـدا بـكـنـد و مـثـل دولت هـاى زمان طاغوت نباشد كه يكى مى آمد برنامه مى داد، دومى مى آمد برنامه اى برخلاف مى داد و همين طور، و در عمل هم جز ظلم و تعدى چيزى نبود.
يـك دليـل بـر ايـنـكـه رشـد كـرده اسـت هـمـه ارگـان هاى ما، همين است كه برنامه شما عين برنامه دولت سابق است ، همچو نيست كه شما حالا بخواهيد يك برنامه ديگرى درست كنيد و چـه . هـمـه هـم متحد هستيد در اينكه هم امنيت داخلى و هم جنگ خارجى بايد تامين بشود و همين طـور راجـع به اقتصاد و رسيدگى به امور ضعفا كه بالاترين چيز است . من اميدوارم كه خـداوند موفق كند شما را كه اين برنامه ها را تحقق بدهيد انشاءالله ، هم نزديك مدت و هم بـلنـد مـدت ، هم كوتاه مدت و هم بلند مدت را، انشاء الله موفق باشيد. من خواستم چند تا نكته را عرض بكنم : يكى اينكه لابد همه آقايان دانند كه در تبليغات خارج ، همه گروه ها تقريبا، همه راديوهاى فاسد تبليغ كنند كه ايران به يك مويى بند است ، كانه ديگر اصـلا رفـتـه ، ديگر اين آخر عمرش هست ، تمام مى شود.ما مى خواهيم ببينيم كه عدم ثبات يـك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده اسـت . خـوب ، يـكـى ايـن اسـت كـه عـدم ثـبـات بـراى ايـن اسـت كـه چـنـد نـفـر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند كشته اند، پس بنابراين حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى راكـشـنـد، پـس مـعلوم مى شود كه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس جمهورها را مى دانـسـتـم كـه ، رئيـس جـمـهـورهـاى آمـريـكـا را كـه كـشـتـه انـد، لكـن گـفـتـم سوال كنم ، گفتند كه هشت نفر ترور شده اند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهارنفرشان هم كه يكى اش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكشند آنها را. خوب ، هشت تا رئيس جمهور آمـريـكـا كـه بـزرگـتـريـن كـشورهاى سرمايه دارى است كشته شده است ، پس اگر رئيس جـمـهـور وقـتـى كشته مى شود ثبات از بين مى رود، بايد آمريكا هم ثباتش را از دست داده بـاشـد. خـوب ، هـمـيـن اولى كـه ريـگـان سـركـار آمـد تـرور شـد، هـمـان تـقـريبا روزهاى اول تـرور شـد، خـوب چه شد كه آمريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دليل بر اينكه اين ترورها هر چه باشد، كشور
مـا را هـيـچ در آن تـغـيـيـر نـداده ، ايـن ، اين است كه يك نخست وزيرى ترور مى شود، همان روزش نخست وزير ديگر تعيين مى شود، يك رئيس جمهور ترور مى شود، در موعد قانونى اش يا زودتر شايد، يك رئيس جمهور تعيين مى شود.
بـه مـجرد اينكه يك ملتى كه 15 خرداد را با پانزده هزار نفر شهيد به طورى كه گفته شـده اسـت ، پـشت سر گذاشته است و 17 شهريور را با آنهمه كشتارى كه در ميدان شهدا شـد پشت سر گذاشته است و ابدا كنار ننشسته ، البته بين 15 خرداد تا زمانى كه باز چيز شد، اين طولانى شد، يك مقدارى طولانى شد، لكن از آنوقتى كه نهضت دوباره شروع كرد، خوب 17 شهريور يك قضيه اى بود براى ما و فرداست ظاهرا 17 شهريور، آن يك قـضـيـه اى بود براى ايران و كسانى كه مطلع از اسلام نيستند و روحيه مردم مسلم را نمى دانـنـد، خيال مى كردند شايد آنوقت ديگر خوب ، تمام شد، سركوب شدند و رفتند سراغ كـارشـان ، چـنـديـن هـزار نـفـر را در مـيـدان شـهـدا بـه مـسـلسـل بـسـتـنـد و مـسـاله ديـگـر تـمـام شـد و مـا ديـديـم كـه دنبال او زيادتر شد همه چيزها، يعنى قدرت ملت كه همان قدرت اسلام است و قدرت الهى اسـت هـيـچ ابـدا تزلزلى در آنها پيدا نشد و دنبال كردند مطلب را. در هر مطلبى كه پيش مـى آيـد مـا مـى بينيم كه اين ملت ما مستعدتر مى شوند و بهتر پيش روند. بنابراين اگر تـزلزل از نـاحـيـه ايـن اسـت كـه افراد زياد كشته شدند، در 17 شهريور و 15 خرداد هم چندين هزار كشته شده است واگر اين است كه شخصيت ها از بين رفتند، البته ما متاسفيم و مـى دانـيـم كه شخصيت هاى بزرگى از دست رفته اند و يادشان گرامى ، لكن شخصيت ها اسـبـاب ايـن نـمـى شـود كه يك مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و همه مصمم و همه حـاضـر، يـك افرادى كه وقتى كه همين شخصيت ها به شهادت مى رسند، خانواده هايشان و بـرادرهـايـشـان و بچه هاى كوچكشان مى آيند و صحبت مى كنند و دلدارى به مردم مى دهند، بـچـه كـوچـك مـى آيـد مـى گويد كه مردم بايد به انسجام خودشان ادامه بدهند، يك همچو كـشـورى كـه ايـنـطـورى شـده و ايـن از بـركـت اسـلام اسـت كـه مـردم ايـنـطورى در صحنه حاضرند، وقتى اينطور شد ديگر معنا ندارد كه كسى بگويد كه به يك مويى بسته است و تـزلزل حـاصل شده است . خوب ، يك نفر البته بسيار عزيز از دست ما رفته است ، يك نـفـر ديـگـرى بـه جاى او مى آيد يا آمده است ، اينها يك مطلبى است كه آنها هى به آن مى خـواهـنـد بـاد كـنـند و باد به آن بزنند و بزرگش كنند و اينها. هر قصه اى كه در ايران واقع مى شود، مشابهش در جاهاى ديگر هم واقع شده است ، حالا كه در ايران واقع شد پس ايـران چـه خـواهـد شـد، پـس چه خواهد شد. نه اينكه اينها نمى فهمند، اينها مى فهمند كه مـسـاله اى نـشـده اسـت ، لكن مى خواهند خوب صحبت كنند، بايد يك صحبتى كرد و اين مسئله اسباب هيچ چيز نشده . مى گويند فلانى دلدارى به مردم مى دهد. مردم به ما دلدارى دارند مـى دهـند، نه من دلدارى به مردم ميدهم ، اين مردمند كه دلدارى به همه ما مى دهند، اين جمعيت هـا و ايـن زن و اين مرد و اين بچه و اين بزرگ كه هميشه حاضرند، دلدارى به ما مى دهند نـه ايـنـكـه مـا دلدارى بـه آنـهـا مـى دهـيـم . ايـن مـسـائل اصـلا مـسـائلى نـيـسـت كـه متزلزل كند يك ملت را و يك دولت را. دولت ما الان همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس ‍ است و اگر خداى نخواسته باز هم خيانت كنند واين دولت را، ما ها را از بين ببرند باز هم همين مردمند
و بـاز هـم هـمـيـن مـلتـنـد و بـاز هـم هـمـيـن بـسـاط. هـيـچ مـا تـزلزل روحـى ، هـيـچ نـداريـم مـا، هـيـچ كـدامـمـان ، بـچـه هـاى كـوچـكـمـان ندارند، زن ها تـزلزل نـدارند، جمعيت هاى ميليونى مردم هيچ تزلزلى ندارند. البته آنها هر چه دلشان مـى خـواهـد گـويـند، ورشكسته هستند، رفته اند از بين ، خوب ما متوقع نيستيم كسانى كه ورشـكـسـتـه انـد و فـرار كـردنـد و رفـتند، براى ما تعريف كنند، البته بايد بگويند و بيشتر از اينها هم بايد بگويند كه خير، اسلام چطور شد، اسلام .
سادات هم جزء اسلام شناس هاست ، اخيرا هم كارتر، فردا بگين !
من فكر مى كردم كه اسلام شناسى ، قبلا يك مقاله اى كسى مى نوشت مى شد اسلام شناس ، چـنـد تـا مـقـاله در روزنـامـه ، در يـك جـا مـى نوشت ميشد اسلام شناس گاهى يك كسى يك تـاريـخـى مـى نـوشـت ، مـيـشـد اسـلام شـنـاس ، بـعـد كـتـاب سـوزى هـم مـى كـرد مـثـل كـسـروى ، بـلكـه دعـوى نبوت هم مى كرد. اسلام شناسى تقريبا رو به تورم است ، خـوب صدام هم اسلام شناس شده است ، آقاى سادات هم جزءاسلام شناس هاست كه تشخيص دهـد كـه فـلان امـر موافق اسلام است ، موافق اسلام نيست ، اخيرا آقاى كارتر هم جزء اسلام شـنـاس هـاسـت ، در يـك جـلسـه اى كـه مسافرت كرده است ، گفته است اين كارهائى كه در ايران ، فلان مى كند موافق اسلام نيست ، خوب معلوم شد كه ما اسلام شناس داريم كه به ابـعـاد اسلام شناسى اضافه مى شود فردا بگين هم اسلام شناس مى شود و يا شده است اين . هى مى گويند موافق اسلام نيست ، اسلام چطور. خوب شما كه اسلام را نمى دانيد با صـاد مـى نـويسند يا با سين مى نويسند، شما به اسلام چكار داريد؟ يك كتاب مى نويسد بعد مى گويد من اسلام شناسم ، اسلام را من مى شناسم . آن يكى يك مقاله مى نويسد، مى گـويـد مـن اسـلام شـنـاسـم و اشـخـاصـى كـه مـثـلا هـشـتـاد سال زندگى كردند، هفتاد سال زندگى كردند همه اش هم در اسلام بودند، نه اينها نمى دانند، لكن آقاى كارتر مى داند و رفقاى ايشان .
اگـر يـك روزى اينهائى كه شكست خورده اند به ما خوب نوشتند، آنوقت ما مصيبت داريم
در هـر صـورت ، ايـن مـسـائل بـراى انـقـلابـات هـسـت كـه هـم آنـهـائى كـه خـارج و داخل ضرر ديدند، بايد البته بد بگويند. ما نبايد متوقع باشيم كه اينهائى كه شكست خـوردنـد و رفـتـنـد، بـراى مـا خـوب بـنويسند، يا ما نبايد متوقع باشيم كه روزنامه هاى آمـريـكـا و كـسـان ديـگـر بـه مـا چـيـزهـاى خـوب بـنـويسند. خوب ، آنها رفته اند از بين ، منافعشان از دستشان رفته است ، خوب كسى كه تمام منافعش را شما از او گرفتيد، ملت ما هـمـه مـنـافـع آمـريكا را گرفته ، الان يكشاهى ندارد كه يك سير نمى تواند نفت از اينجا صـادر كـنـد و هـمـيـن طور ساير كشورهايى كه منافعشان از دستشان رفته نبايد ما متوقع بـاشـيـم كـه ايـنـها براى ما مقاله عرض بكنم كه خوب بنويسند، البته آنها بايد به ما فـحـش بـدهند. اگر يك روزى اينها به ما خوب نوشتند، آنوقت است كه ما مصيبت داريم . من يك وقتى اين كلمه را گفتم كه اينها
نمى فهمند، اگر مى فهميدند مى آمدند تعريف از فلان آدمى كه مثلا پيش مردم يك ارزشى دارد، هـى شـروع مـى كـردنـد تـعريف كردن ، همين اسباب اين مى شد كه ارزشش از بين مى رفـت . اگـر بـگـيـن به ما فحش بدهد ما ارزشمان شايد پيش مردم ، اگر باشد، زيادتر بشود. به دولت ما بد بگويد بگين يا صدام يا ديگران كه در اين طريق هستند، آنها اگر به ما بد بگويند، من مى گويم خوب حق دارند براى اينكه صدام مى خواست كه سه چهار روزه يك كشورى را بگيرد حالا يك سال است كه باز مى بينيم كه او شكستش زياد است و ما بـحـمـد الله جلوتر داريم مى رويم و انشاء الله زودتر هم جلو خواهيم رفت . وقتى صدام مـى بيند تمام آبرويش بسته به اين است كه يك كارى بكند، يك صلحى ، يك صلحى كه بـراى او لااقـل يـك قـدرى سرپوش باشد بكند و ايران حاضر نمى شود مذاكره كند مگر اينكه او كنار برود و از بين برود، خوب البته او بايد دشمن بشود و بگويد كه ما پنج هـزار نفر را كشته ايم . همين چند روز كه شكست فاحش ‍ در دو سه جا خوردند، او گفته است كـه مـا پـنـج هـزار نفر از ايرانى ها را كشتيم و چه كرديم و چه كرديم . خوب اگر اين را نـگويد، چه بكند؟ بايد يك همچو چيزهايى بگويد. يا آنهايى كه از اينجا شكست خوردند و رفتند، اگر اين شيطنت ها را نكنند، چه بكنند؟
اگـر از يـك مـلتى كه آنها را بيرون كرده است و بجاى آنها وفادارى خودش را به اسلام اعلام كرده است و در خيابان ها مى ريزد و اعلام مى كند و مى گويد كه ما خودمان حاضريم بـيـاييم شماها را حفظ كنيم و دولت خودمان را، مجلس خودمان را حفظ كنيم ، اين چيزى را كه از مـلت مـى بينند كه در غياب آنها، آنها فرار كردند و در غياب آنها مردم اينطور سرشوق هستند و اينطور مردم متوجه به حفظ دولت خودشان هستند و مجلس خودشان هستند، خوب آنها بـايـد بـه مـا بـد بـگـويند، نمى شود نگويند، بايد ما را خونخوار حساب كنند كه اينها آدمـكـشـند و اينها. آنها خودشان اين آدم ها را مى كشند، بسيار مردم صالح خيلى خوبى هستند كـه رجـائى را، آقـاى بـاهـنـر را نـمـى دانم آقاى قدوسى را، اينها را كشته اند، خيلى آنها كارهاى بزرگ كرده اند!!
ايـران بـا ثـبـات تـريـن مـمـالك اسـت و ايـن انـفـجـارات دليل بر ثباتش هست
ايـن كـار بـزرگـى نـيـسـت كـه يـك بمب بگذارند يك جائى ، بكشند يك نفر را. اين كارها، انـفـجـارات ، الان در هـمـه دنـيـا هست چهارتايش ‍ هم اينجا باشد. ما وقتى مقايسه كنيم مملكت خـودمـان را بـر هـمـه مـمـالكـى كه در عالم هست ، با ثبات تر از مملكت ما كدام مملكت است ؟ كجاست كه وقتى يك نخست وزير ترور بشود به مجرد اينكه شد، يك نخست وزير ديگرى به جاى او مى آيد و زمام امور را دست مى گيرد؟ كجاست كه يك رئيس جمهورى وقتى كه با يـازده مـيـليـون به قول خودشان راى دارد، وقتى مردم ببينند انحراف پيدا كرد همان يازده مـيـليـون بر ضد او قيام مى كند كه نتواند در اين كشور بماند و فرار كند با آن وضعى كـه داشـتـه اسـت و دنـبـالش رئيـس جـمـهـور تعيين كردند. كجاست كه اينطور ثبات داشته بـاشـد؟ كـجـاسـت كـه هـيـچ يـك از ارگـان هـايـى كـه الان هـسـت ، مـتـزلزل نـشده اند به واسطه كشتن يكى يا دو تا؟ در صورتى بود كه يك شاه مردگى سابق البته اينطور بود تا يك كسى مى مرد، شاهى
مـى مـرد، فـورا در هـمه جا شلوغ مى شد، حالا ما ديديم رئيس جمهور شهيد شد و همه ايران ثـبـاتـش محفوظ است و بالاتر شده است و همه براى او سينه زنند و عزادارى مى كنند و از همه مى خواهند كه حفظ كنيد ديگران را. چه ثباتى نيست ؟ چه تزلزلى در ايران هست ؟ همه جـهـاتش تمام است ، همه جهاتش خوب است . البته ما خرابكارى هم زياد شده است در ايران كـه مـا بـايـد اصـلاحـش بـكـنـيـم و شـمـا آقـايـان بـايـد اصلاح بكنيد، بايد همه ، هر يك وزارتـخـانـه خودش را بسيار در تحت نظر بگيرد و اشخاصى را كه شناسند، اشخاصى را كـه سـابـقـه شـان را دارنـد بـيـاورند و اشخاص ناشناس را، اشخاصى كه احتمالا يك چـيـزى هـسـت ، امـروز احـتـمـالش مـنـجـز اسـت ، بـراى ايـنـكـه احتمال ، احتمال كشتن يك مسلمى است يا چند تا مسلمان .
در هـر صـورت بـحـمـد الله ايـران با همه حرف هائى كه همه بوق هاى خارجى دارند مى زنـنـد و ايـران را كـانـه ديـگـر هـيـچ در ايـران كـسـى نـمى تواند در خانه خودش هم حتى زنـدگـى كـند و آنطورى كه نمايش مى دهند الان رفته از بين ، ديگر خبرى نيست در ايران جـز ايـنـكـه چـند نفر را هى مى كشند، هى هر روز مى كشند ديگر خبرى در كار نيست رغم انف هـمـه ايـنـهـا، ايـران بـاثـبـات تـريـن مـمـالك اسـت الان و ايـن انـفـجـارات و ايـنطور چيزها دليـل بـر ثـبـاتـش هـسـت ، اگـر مـتـزلزل بود، اين كارها نمى شد، همان مى گذاشتند به تـزلزل خودش از بين برود. آنها طرحشان اين بود كه بگذاريد خودشان ، خودشان را از بين ببرند، ديدند نمى شود، حالا ايستاده اند كه انفجار پيدا كند.
هـيـچ مـمـلكـتـى بـا انـفـجـار از بين نمى رود و هيچ مملكتى با ترور از بين نمى رود، تمام تـرورهـا را روى هم وقتى كه بگذارند تا آخر هم وقتى بشود، به اندازه 17 شهريور ما شـهـيد نمى دهيم و مردم 17 شهريور را شهيد دادند و آنطور شهيد دادند و آنطور فداكارى كـردنـد و ابـدا تـزلزلى در ايـران حاصل نشد و پيش رفتند و آنوقت در آن حالى كه آنها داشـتـنـد سركوب مى شدند، به پيش رفتند و شاه را از بين بردند و همه آنها ئى كه در اينجا منفعت داشتند منافعشان را قطع كردند.
حـالا كـه بـحـمـد الله ديـگـر مـا مـقـابـلى نـداريـم ، چـهـار تـا دزد كـه مـقـابـل نـمـى شـود، ايـن دزدهـا هـمـيـشـه بـودنـد. هـمـيـشـه ايـران ايـنـطـور مـسـائل را داشـتـه مـنـتها ما از هر كسى از بعضى جاهايش اطلاع داريم ، مثلا ما ديديم كه در هـمـان طـرف هـاى مـا دزدهـا مـى ريـزند يك ده را غارت مى كنند، در زمان همان سلطنت سابق ، رژيـم قـبـل از ايـن رژيـم ، مـى ريـخـتـنـد يك عده را غارت مى كردند، مى ريختند مردم را مى كـشـتـنـد. در هـمـه جـاى ايـران ايـن شـلوغـى هـا بـود، مـنـتـهـا آنـوقـت وسـائل نـبـود كـه همه جمع بشود توى روزنامه نوشته بشود، يا اخيرا نمى گذاشتند در روزنامه ها چيزى بنويسند يا آنوقت روزنامه اى نبود تا بنويسد، مى آمدند غارت كردند، مردم را مى كشتند، چه مى كردند دزدهاى سرگردنه ، آنوقت از يك گردنه اى اگر مردم مى خواستند رد بشوند، نمى توانستند رد بشوند معذلك ايران سرجاى خودش بود. الان ما نه دزد سـر گـردنه اينقدرها داريم و نه اينقدرها كشتارى در كار هست ، اينقدرها غارتگرى در كـار هـسـت ، اينها نيست . در هر صورت ما نمى ترسيم از اينكه به ما بگويند چه شد و ما بـحمد الله در داخل مان وقتى كه ملاحظه مى كنيم ، خوب بيايند اشخاصى هم كه در خارج هستند و خيال مى كنند يك همچو مسائلى است
بـيـايـنـد بـبـينند و مطالعه كنند ايران را، ببينند دولتش آيا نقصى دارد؟ آيا تزلزلى در دولت هست ؟ آيا مردم متزلزلند؟ بازارهاى ايران بسته شده است ؟ اعتصابات در كار است ؟ از هيچ يك از اينها نيست ، مردم زندگيشان سر جاى خودش و به زندگى خودشان ، روزمره خودشان دارند ادامه مى دهند و همه هم حاضر در وقعه هستند و در صحنه هستند و كشور را از خودشان ميدانند و دولت را از خودشان ميدانند و همه چيزهابه دست خودشان هست و هر وقت هم هـر يـك از شـمـا آقـايـان خـداى نـخواسته تخلفى بكنيد خود مردم به حسابتان رسند، اين مـردمـنـد كـه در صـحـنـه هـسـتـنـد. بنابراين ما چه تزلزلى داريم كه هى ، هر روز در اين مـقـالاتـشـان مـى نـويـسـنـد و بـراى مـن مى آيد، اين خبرگزارى ها ميدهند براى من ، هر روز نـوشـتـه مـى شود به اينكه ايران ديگر رفته از بين و تمام شد و عرض مى كنم كجايش تـمـام شـد؟ هـمـين ايران هست و همين بازارها به جاى خودش هست و وفور نعمت هم بحمد الله هـسـت ، البـتـه گرانى هم هست ، گرانى كجاست كه نيست ؟ جاى ديگر مگر گرانى نيست ؟ همه جاى دنيا گرانى است ، همه جاى دنياانفجار است ، همه جاى دنيا خرابكارى است ، ايران را اگـر مـقـايـسـه كـنـيـم با ممالك ديگر، معلوم نيست كه بيشتر از آنها اين چيزها را داشته بـاشـد، بـنـابـرايـن مـا چـه گـرفـتـارى داريـم ؟ شـمـا بـا دل مـحكم و دژ شما اسلام است ، پشتوانه شما خداى تبارك و تعالى است ، صاحب اين مملكت امـام زمـان سـلام الله عـليـه اسـت ، بـا دل مـحكم مشغول كارتان بشويد و از هيچ يك از اين مسائل نترسيد.
البته بايد اوضاع امنيتى هم با كمال دقت ملاحظه بشود براى اينكه هر يك از شما موظفيد كـه خـودتـان را حـفـظ كـنـيد، وظيفه اسلامى است كه خودتان را حفظ كنيد و علاوه بر اين ، وظيفه حالا بيشتر است از سابق از حفظ خود آدم و به مسائلى كه مردم دارند رسيدگى كنيد و كـارهـا را انـشـاء الله بـر وفق مراد اسلام و خودتان انجام بدهيد و موفق و مويد باشيد انشاء الله و سلامت باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 17/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز يوم الله 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهى ضد انسانى و اسلامى است و از ايـام الله و نـشـانـگـر مـقـاومـت و شـجـاعـت و ايـسـتـادگـى مـلت در مقابل ستمگران و جنايتكاران است ، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است و زنده خواهد بود.
ملت شجاع و رزمنده ايران در آن روز و روزهاى اختناق و جنايت به دست دژخيمان شاه مطرود، نـشـان داد كـه تـا رسـيـدن بـه هـدفـهـاى انسانى اسلامى خود چون سدى آهنين ايستاده و از قـتـل عـام هـا و كـشـتارهاى وحشيانه دستجمعى هراس به خود راه نداده و راه خود را شجاعانه ادامه مى دهد. از هفدهم شهريور تا امروز سالروز افتخار آميز آن ، هرگز سستى و فتورى در اراده آهنين ملت انقلابى ايران حاصل نشده ، بلكه هر واقعه و فاجعه اى او را مصمم تر و منسجم تر مى كند.
17 شـهـريـور بـايـد درسـى بـاشـد براى كوردلانى كه گمان كرده اند با به شهادت رسـانـدن چـند نفر از سران متعهد كشور، مى توانند سد عظيم مسلمانان نيرومند و شجاع را بشكنند. ملتى را كه پانزدهم خرداد و هفدهم شهريور و ايام ديگر را پشت سر نهاده است و چون سيلى خروشان موانع را هر چه بزرگ باشد از سر راه خود برداشته و در هم پيچيده است ، نمى شود با كارهاى بزدلانه كه جز از شكست خورده ها و مايوس ها و مطرودها صادر نمى شود، ارعاب كرد و اين درياى متلاطم را از خروشيدن و به پيش رفتن بازداشت .
بگذار كوردلان جنايت پيشه و ورشكستگان ، پشت به اسلام و ملت نموده ، بالاف و گزاف از خشم و اندوه خود بكاهند و حكومت ايران را متزلزل بخوانند. بگذار بوق هاى تبليغاتى كـه دسـت شـان از مـخـازن مـا قـطـع و امـيـدشـان بـه يـاس مـبـدل گـرديده ، خود را با تهمت ها و دغل كارى ها راضى نگه دارند و به ما تهمت نارواى رابطه با اسرائيل (دشمن بشريت ) را بزنند. بگذار هر چه مى خواهند ايران را بى ثبات و متزلزل و ورشكسته توصيف كنند. ايران اكنون با انسجام بيشتر و وحدت نظر بالاتر و قـدرت زيـادتر قواى مسلح به سوى هدف هاى اسلامى انسانى خود مى رود و ملت هوشمند ايران با بيدارى و هوشيارى برتر، بر پشتيبانى خود از دولت و مجلس و ساير ارگان ها افزوده است و اين تفاله هاى امريكائى را از سوراخ ‌هاى خود بيرون كشيده و به مقامات مـربـوطـه مـعـرفى نمايند.ارتش و سپاه پاسدار و ساير قواى مسلح اكنون در جبهه ها با پيروزى به نبرد خود شجاعانه ادامه مى دهند و به
زودى بـه خـواسـت خـداونـد مـتـعـال ، مـتجاوزان باطل را بيرون مى رانند و دولت و مجلس و شـوراى قـضـائى و سـايـر دولتـمـردان بـا وحـدت نـظـر و بـا كمال قدرت به كارهاى خويش ادامه ميدهند و ملت عزيز و عظيم و سازش ناپذير در صحنه حـاضـر و به هيچ دولت و قدرتى اجازه دخالت در امر كشور را نمى دهد و ما بحمد الله و تـوفـيـق الهـى از 15 خرداد تا 17 شهريور و تا امروز كه سالروز آن است ، با رسيدن بـه هـدف هـاى عـالى اسـلامـى بـه راه خود ادامه مى دهيم و از خداوند بزرگ عظمت اسلام و مسلمين و عزت مومنين و علو درجات شهداى 17 شهريور را خواستاريم .
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 17/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى
اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند به نفع اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن گـاهـى فـكـر مـى كـنـم كه از اولى كه اين نهضت شروع شد، كه بايد گفت مبداش 15 خـرداد بـود، تـا حالا هر قصه اى كه واقع شده است و هر چيزى كه ما از دست داديم ، آيا ما در ازائش دريـافـتـى كـرده ايـم يـا نـه . مـثـلا آنـوقـتـى كـه قـبـل از 15 خـرداد كـه خـوب ، يـك اجـتماع كوچكى براى مخالفت با آن چيزهائى كه آنوقت واقع شده بود چيز شد، آنوقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما يك روى خوشى نشان مى داد، ايـن انـقـلاب حـاصـل نـمـى شـد. اگـر قـبـول مـى كـرد، مـا مـسـائل خـيـلى بـزرگـى آنـوقـت نـداشـتـيـم . اگـر آنـوقـت قـبـول مى كرد آنها را، خوب ، قهر است مى شدند آنهائى كه چيز بودند و نمى رسيد به ايـن مـسـاله . آن سـخـتـى هائى كه آنها كردند كه حالا من بخواهم يكى يكى آنها را بگويم يادم هم نيست ، طولانى هم هست ، در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشى هائى كه مى آمدند بخصوص پيش آقايان مى كردند، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم مى كنم آنـوقـتـى بـود كـه مـرحـوم آقـاى حـكـيـم يـك تـلگرافى كرده بود و آنها مى خواستند جلو بـگـيـرنـد از جـواب گـمـانـم ايـن بود كه شايد قبل هم بود آمدند كه مى خواهند چند نفرى هـسـتـنـد، بـيايند از طرف دستگاه شما را ببينند. من گفتم كه من با آنها ملاقات نمى كنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگر بيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مى روند مـى گـويند و من ملاقات نمى كنم . لكن با بعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقـايـى كـه بـا او مـلاقـات كـرده بـودنـد، عـصـر هـمـان روز آمـد بـا حـال وحـشـتـنـاك پـيـش مـن گـفـت كـه ايـنـهـا آمـدنـد و مـى گـويـنـد كـه مـا مـى ريـزيـم در مـنـزل هـايـتـان ، اگـر جـواب آقـاى حـكـيـم رابـدهـيـد مـى ريـزيـم در مـنـزل هـايـتان خودتان را چه كنيم ، زن هايتان را چه مى كنيم و از اين حرف هاى اراذلى ، و حـالا بـايـد چه بكنيم ؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم ؟ من همان وقـت پـاشـدم جواب آقاى حكيم را دادم . اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشان مى دادنـد و چـه مـى كـردند باز ما يك بهره حسابى نمى توانستيم برداريم ، منتهى نمى شد بـه اينها و اگر 15 خرداد پيش ‍ نيامده بود و آن كشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نـشـده بود، باز ممكن بود كه منتهى به اين مسائل نشود. در هر قصه اى كه واقع شد، يك بـهـره اى قـهـرا بـرداشـتـه مـى شـد. اگـر چـنـانـچـه 17 شـهـريـور آن مسائل واقع نمى شد و آنها گذاشته بودند مردم صحبتشان را مى كردند، چه كردند، منتهى به اين نمى شد كه بايد برود، يا آنها يك چيزهائى را كه
آنها مى خواستند آنوقت ، شايد آنوقت خيلى چيزهاى مهمى هم نبود، يا شاه معدوم مى گفت كه مـن حـاضـرم كـه عـمـل كنم به قانون اساسى و چه بكنم ، خوب اين صحبت ها پيش نمى آمد لكـن آن شـرارتى كه آنها كردند، در مقابلش بهره اش اين بود كه منتهى شد به سقوط، سقوط شاهنشاهى 2500 ساله . در هر قصه اى كه پيش آمد و به ما صدمه اى وارد شد، در ازاى او يك بهره خوبى ما برداشتيم . شما مى بينيد كه در زمانى كه مرحوم آقاى بهشتى زنـده بـودنـد، چـه وضـعـى پـيـش آوردنـد ايـن اراذل و ايشان را يك چهره ديگرى نشان داده بـودنـد كـه آن روز در خيابان ها هم بر ضد ايشان تظاهر مى كردند، صحبت مى كردند و نـمى دانستند قصه را. شهادت ايشان اسباب اين شد كه يك بهره بزرگى ما برداشتيم و آن ايـنكه ثابت شد كه آن انحراف بوده است ، آن كار آنها انحرافى بوده است و همين طور هـر قصه اى كه اينها خواستند از آن بهره بردارى كنند، ما بهره بردارى كرديم و البته مـا خـيـلى خـسـارت بـه مـا وارد شـد لكـن خـسـارت در مقابل اسلام ، يعنى ما مقصد داشتيم ، هدف داشتيم و هدف ما يك هدف الهى بود و روحى بود. افـرادى را كـه از دسـت مـى داديـم البته مهم بودند لكن در راه هدف ، اگر بهره بردارى بـراى هـدف بـود ارزش داشـت و مـا بـهـره بـردارى كـرديـم بـراى هـدف . اگـر ايـن مـسـائل واقع نشده بود، شما، حزب شما هم مى دانيد چه جورى بود وضعش بين مردم ؟ بين مـردم شـمـاهـا را يـك صورت كريهى ، حزب حاكم ، الان هم دارند در خارج هى حزب حاكم ، حـزب حـاكم مى گويند و شماها را كه در راس حزب هستيد، يك صورت مشوهى آنوقت نشان مى دادند كه شايد مردم غير آگاه همه شايد قبول مى كردند كه مساله اين است و اينها هستند كـه دارنـد انحصار طلبى ، اينها هستند كه دارند همه چيز را براى خودشان چه كنند، اينها هـسـتـند كه دارند اسلام را چه مى كنند. از اين مسائل هى پيش مى آوردند لكن هر ضررى كه بـه مـا وارد شـد يـك نـفـعـى هم پهلويش بود بزرگتر، يعنى ما عمده نظرمان اين بود كه بـراى اسـلام نـتيجه بگيريم ، ما مى خواستيم بهره بردارى براى اسلام بكنيم . پانزده هزار جمعيت در 15 خرداد از دست مسلمانان آنطورى كه مى گفتند رفت و اين نيروى بزرگى بود براى اسلام لكن در ازاى آن يك ظلم 2500 ساله و ستم 2500 ساله مبداء اين خرابى و بـعـد تـلف شدن او داشت . يا 17 شهريور كه امروز است ، خوب آن صدمه وارد شد به ايران و اشخاص شايد خيال مى كردند ديگر مساله تمام شد لكن بهره اى كه اسلام از اين بـرداشـت ، هـمـان بهره هائى بود كه در صدر اسلام از كشتن سيدالشهدا سلام الله عليه برداشته مى شد.
آنـهـائى كـه تـوجـه بـه ايـن مـسائل معنوى ندارند، در آنوقت اگر مثلا كسانى بودند، مى گفتند كه سيدالشهدا آمد اينجا و همين چرا آمد. خوب ، (چرا) آنوقت مى گفتند، مقدس هائى كه آنوقت آنوقت آنجا!!! بودند، اينها چرا را مى گفتند كه خوب چرا رفت ؟ چرا بچه هايش را بـرد؟ اول هـم از ايـشـان سـوال مـى كـردنـد كـه چـرا ايـنـهـا را مـى بـريد. لكن شهادت سـيدالشهدا كه در اسلام بسيار ناگوار بود، چون در راه عقيده و مقصد بود و عقيده راپيش برد، يعنى همان شهادت ، بساط بنى اميه را پيچيد به هم و از بين برد، تمامش كرد. و در هر موقعى كه هر چه واقع شد، خداى تبارك و تعالى حالا در اين مواقعى كه براى ما پيش آمـد خـداى تـبـارك و تـعالى يك چيز زيادترى نصيب ما كرد قهرا بدون اينكه ديگر محتاج اينكه تبليغات اطرافش بشود و اينها.
شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور بـه وضـع فـجـيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبت ها برگشت . همان هـائى كـه بـهـشـان تـزريـق كـرده بـودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نـفـع اسلام شد. حزب شما هم معرفى اش آنطورى كه در آنوقت مى كردند همين طورها بود كـه ايـن حـزبـى اسـت كـه حـزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان . خوب ، من افراد البـته تمام حزب را كه من نمى شناختم و نمى شناسم لكن افرادى كه اين حزب را ايجاد كـردنـد، خوب ، من شناختم ، من آقاى خامنه اى را بزرگش كردم ، من آقاى هاشمى را بزرگ كـردم ، مـن آقـاى بـهـشـتـى را بـزرگـش كـردم . ديـدم ايـنـهـا از اول تـا آخـر، بـسـيـارى از ايـنـهـا، خوب ، من مى شناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نه انـحـصـار طـلب بـه آن مـعـنـائى كه آنها مى گويند، البته انحصار به اين معناكه بايد اسـلام بـاشـد و غـيـر اسـلام نـبـاشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است . پيغمبر اسلام هم (لا اله الا الله ) اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين ، ديگر غير از ايـن نـه ، مـا هـم حـرفـمـان ايـن اسـت كـه فـقط اسلام غير از اين نه . اين انحصارى كه مى گويند، اگر اين است ، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خـداى تـبـارك و تـعالى هم انحصار طلب ، انحصار، اين صحيح است . انحصار طلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصار طلبى فاسد است . انحصار كه بخواهد همه چيز را بـه نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصار طلبى فاسد است . البته اگـر چـنـانـچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصار طلبى به آن معناى فاسدش هستيم ، اما من كـه شـمـاها را مى شناختم و مى ديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است ، خوب من گـاهـى هـم بـه اشخاص مى گفتم كه صحيح نيست . در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و ايـن هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شدند. الان بعضى از آن اشـخـاص كـه در آنـوقـت چيزهائى مثلا مى گفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مى كنند و توبه مى كنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصه اى كه واقع مى شـود ايـنـطـور است . آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مى شناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مى كند، مى كشد، چه مى كند، فلان مى كند، و من مى دانستم چه آدمى است . محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مى كردند كه اين آقا احتياط مى كند نمى گذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يك دفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شـهـيـد مى كنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خـوفـى نـداريـم و بـه ضـرر آنـهـاسـت . اگـر ايـنـهـا از روى عـقـل عـمـل كـرده بـودنـد و آنـطـورى كـه بـعـضـى جـبـهـه هـاى سـيـاسـى عـمـل مـى كـنـنـد كـه آنـهـا هـم مـثـل هـمـيـن هـايـنـد، اگـر ايـنـهـا از روى عقل عمل كرده بودند، حالا هم رئيس جمهور همان بود و هم آن وكلائى كه فاسد بودند همان جا بودند و مى توانستند كه به تدريج كم كم بكشانند اين
جـمـهـورى اسلامى را به مسائل غربى ، همه هم رو به غرب نماز خواندند لكن خدا خواست ايـنـكـه ايـنـهـا نتوانند خوددارى كنند و سياست را نمى فهميدند، نمى فهميدند كه چه جور بـايـد رفـتـار كـرد، مـلت را نشناخته بودند، اسلام را توجه به آن نداشتند، ملت مسلم را نـمى دانستند يعنى چه و اين بود كه دستپاچه شدند و زود خودشان را لو دادند، آنطور هر صـحـبـتـى كـه كـردنـد لو دادنـد و يـك قدرى پايه شان سست شد تا وقتى كه واقعا قيام كـردند و عرض مى كنم كه معلوم شد كه اينها با كى ها مربوطند و از كجا آمدند و با كى روابـط داشـتند و با چه بوده و خودشان خودشان را از بين بردند. خداى تبارك و تعالى گـاهـى ايـنـطـور مـى كـنـد كـه يـك كـسـى خـودش خـودش را زمـيـن بـزنـد مـثـل ، مـثـل آن كه روى شاخه نشسته بود و پائينش را اره مى كرد، اينطور شد كه خودشان خودشان را از بين بردند و براى ما همه اينها صلاح بود، يعنى انسان مى فهمد كه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين ملت با شهادت ، همانطورى كه عنايت به اسلام داشت و بـا شـهـادت بـزرگـان مـا اسـلام را بـزرگ كرد، حالا هم همين طور است كه خداى تبارك و تـعـالى عـنايت به اين كشور دارد و با دست دشمن ها اين اسلام و اين كشور را دارد حفظ مى كـند به دست خود آنها، به دست خود آنها خودشان را رسوا مى كند و آن راهى كه آنها پيش گـرفـتـه بودند كه ما را منحرف كنند و ببرند آن طرف ، با دست خودشان راه خراب شد. ايـن از چيزهائى است كه ما تدبير نمى توانيم بكنيم ، خداست كه اينطور تدبيرها را مى كند و ما دلمان بسته است به يك مبدائى كه آن همه چيزها در دست اوست .
اينها هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان از ايران اينها همه شان ديگر مايوسند
و آن چـيـزى كـه مـى خـواهـم بـه شـمـا آقـايـان بـگـويـم ايـنـهـا از اول معلوم شد كه بناى شيطنت داشتند، همانطورى كه دولت هاى بزرگ اينطور هستند. آنها يكدفعه يك كسى را نمى آورند خلق الساعه در اينجا بگذارند كه كار انجام بدهد. آنها از اولى كه نقشه استعمار همه جا را كشيدند در هر جائى مامورينى دارند بسيار مقدس ، بسيار خـوب ، در لبـاس مـليـت ، در لباس روحانيت ، در همه چيزها دارند آنها. يك وقت آدم مى بيند كـه ايـن آدمـى كـه سـى سال مى گفت كه اى ملت ، ملت ، كذا، يك وقت بختيار از كار در مى آيـد. بـايد خيلى توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينها، از آنها چيزى نباشد كه در آن آنـهـا بـاشـد، مـمـكـن است يك وقت يك جمعيتى را منحرف كنند با تبليغات و با چيزها يواش يـواش مـنـحـرف كـنـنـد و مـمكن است وقتى كه از انحراف عاجز شدند، انفجار درست كنند. يا انحراف است يا انفجار. الان اينها همه مايوسند از اينكه ملت ايران را اينها بتوانند منحرف كـنـنـد، ايـنـهـا هـر كـارى كـردنـد مـلت ايـران فهميد اينها منحرف هستند، هر صحبتى كردند انـحـرافـشـان مـعـلوم شـد، هـر عـمـلى كردند انحرافشان معلوم شد و الان مايوسند از اينكه بـتـوانـنـد به طور سياسى عمل بكنند، به طور سياسى كه از آن بهره بردارى سياسى بـكـنـنـد. از ايـران ، ايـنـها همه شان ديگر مايوسند، آمريكا هم مايوس است ، البته آمريكا بـراى دراز مـدت تـا دويـست سال بعد هم ممكن است نقشه هائى دارد، اما اينهائى كه بطور بچگانه دارند عمل مى كنند اينها ديگر كارشان ، همه چيز تمام شد، اما وقتى كارشان تمام شده و مايوس از همه جا
شـدنـد، مـثـل هـمان گربه اى كه به شير مى پرد، وقتى مايوس شد همان كار راكند. الان ايـنـهـا دارنـد كـارهاى مايوسانه مى كنند و مى بينند كه خودشان چيزى نيستند، مى گويند خوب حالا كه مانيستيم اينها هم نباشند. چنانچه من به آقاى رفسنجانى اين را مكرر گفته ام كـه شـمـا بـايـد، ايـن يـكـى از مـسـائل مـهـم اسـت ، مـجـلس الان يـكـى از مـسـائل مـهـم اسـت و حـتـمـا بـدانـيـد هـدف اسـت مـجـلس ، از اول هم بوده ، مجلس ‍ هدف است و شما بايد آنجا را يك اشخاصى كه مى خواهند حفاظت آنجا را بـكنند يك اشخاصى باشند كه صد در صد بشناسيد اينها را، بدانيد كه اينها كه مى خـواهند حفاظت كنند، چه اشخاصى هستند، يا همان كه آدم را مى خواهد حفاظت كند همان است كه فـاجـعـه بـه بـار مى آورد. در هر صورت در عين حالى كه ما هر قضيه اى انجام گرفت و انجام بگيرد به نفع اسلام و به نفع ملت مسلمان ماست لكن ما هر يك از شما را لازم داريم ، هـر يـك از شما لازم است براى اين مملكت ، رفتن هر يك از شما فاجعه است . آنها كه رفتند فـاجـعـه بود، بهره بردارى هم شد ماها هم برويم همين است لكن بايد ما نگذاريم اينطور بشود.
مـن از خـداى تـبـارك و تـعـالى سـلامـت و سـعـادت هـمه آقايان را مى خواهم و من اميدوارم كه روزنـامه شما كه حالا ديگرآن مسائلى كه قبل بود ديگر ندارد، يك روزنامه اى باشد كه هـدايـت كـنـد مـردم را، هادى باشد براى همه روزنامه ها، بايد همين طور باشد و شما موفق بـاشـيـد كه روزنامه تان يك روزنامه اسلامى آبرومند، مفيد براى جامعه اسلامى و براى كشور اسلامى ما انشاء الله تعالى باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 18/6/60
بـــيـــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع ائمه جماعات استان خراسان و گروهى از روحانيون كاروانهاى حج عازم بيت الله الحرام
دولت هـاى قـدرتـمند، خصوص آمريكا در كشورهاى مورد نظر خود، مطالعات بسيار دقيق كرده اند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن ابتدا از همه علماى اعلام ، علماى خراسان ، مشهد مقدس و علماى شهر رى و علمائى كه با كـاروان هـا بـنـا دارنـد انـشـاء الله مـشـرف بـشـونـد، تـشـكـر مـى كـنـم كـه در ايـن مـحـل تـنگ حاضر شدند و با هم ملاقات بكنيم و مسائلى كه لازم است ، تا اندازه اى عرض كـنـيـم . دولت هـاى قـدرتـمـنـد خصوص آمريكا نقشه هايشان را از سالهاى بسيار طولانى كـشـيـدنـد و قـبـل از ايـنـهـا هـم ، قبل از آمريكا انگلستان كسى بود كه نقشه كش بود. اينها مطالعاتشان را در همه كشورهائى كه در دنيا هستند خصوصا كشورهائى كه مورد نظر است از حـيـث مـخـازن و از حـيث محلى كه ، جغرافيائى كه دارد، نقشه هاى بسيار دقيق كشيده اند و حـتـى كـشـور مـا و ساير كشورهائى كه نظير ما هستند، آنها از مخازن و از جاهائى كه مورد نـظـرشـان هـسـت از مـا بـهـتـر مـطـلعـند، آنها كارشناس هاى خودشان را آنوقتى كه ماشين و اتـومـبـيـل و ايـنـهـا نـبـود، مـى فـرستادند و با شتر همراه كاروان ها مى رفتند و همه جا را گـردش مى كردند و با آن ابزراى كه داشتند، آنجاهائى كه ما مخازن زيرزمينى از هر حيث ، چه نفت و چه طلا و چه ساير چيزها داشتيم ، شناسائى كردند و اين را من باز هم گفته ام كـه يـكـى از اهـل عـلم حـوزه عـلمـيـه قـم كـه بـعـد خـارج شـده از ايـن وضـع ، اهـل هـمـدان و از آقـازاده هـاى هـمـدان بـود، مـن سـفـرى كـه رفته بودم به همدان ، يك ورقه بـزرگـى آورد پـيش من راجع به خود همدان بود، گفت اين ورقه از وضع كشورهائى است (كه حالا من يادم نيست ، مثلا انگلستان را گفت يا جاى ديگر) گفت كه اين ورقه تمام دهات و تـمـام روسـتاها را و همه را دارد. و جالب اين بود كه در آن ، نقاط زيادى بود. من پرسيدم ايـن نـقطه ها چيست . گفت اين نقطه ها جاهائى است كه در آن يك چيزهائى پيدا مى شود، يك معدنى ، يك چيزى زيرزمينى هست .آنوقت كه با شتر مى شد رفت ، رفتند و همه جاى ايران را حتى كوير را رفتند و ديدند، بعد كه رفت و آمدها زياد شد، البته بيشتر كارشناس ها هم ترقى كرده بودند و بيشتر اطلاعات داشتند و همين طور كارشناس هائى كه مردم را مى شـنـاخـتـنـد، وضع مردم را، چه گرايش هائى مردم دارند و چه دستجاتى در بين مردم هست ، احـزاب چـه وضـعى دارند، جبهه ها چه وضعى دارند، بازار وضعش ‍ چطور است ، روحانيين چـه وضـعـى دارنـد، رابـطـه بـيـن روحـانـيـون و مـردم چطور است ، خود روحانيون چه جور اشخاصى يا گروه هائى
هـسـتـنـد، هـمه اينها بررسى شده است و ماها غافل بوديم از شيطنت اينها و آن كارهائى كه آنـهـا بـه دسـت عـنـاصـر داخلى و گاهى هم به دست خودشان انجام مى دادند، ما از آن غفلت داشـتـيـم و آنها هوشيارانه عمل مى كردند، از جمله چيزهائى كه آنها بررسى دقيق كردند و دنـبـالش هـم بـا تـبـليـغـات و بـا طـورهـاى ديـگـرى عمل كردند، قضيه بررسى رابطه بين روحانيون با هم و رابطه بين روحانيون و مردم و كـيـفـيت اينكه اينها در چه اوقاتى مى توانند چه اعمالى را انجام بدهند و در چه زمانهائى مـى تـوانـنـد ايـنـهـا مـردم را بـسـيج كنند. تمام اين كارشناس هاى آنها در دفاترشان حتما نوشته اند و دنبالش هم فعاليت كرده اند، نه فعاليت يك بعدى ، فعاليت چندين بعدى ، آنقدرى كه ميتوانستند روحانيون را در بين مردم خفيف مى كردند و آنقدرى كه توانستند مردم رااز روحـانـيـت جـدا مـيكردند و بين خود روحانيين اختلاف ايجاد مى كردند و اگر چنانچه اين مـطـلب را كـافـى نـمـى دانـسـتـنـد و نـمـى دانـسـتـنـد، آنـهـا بـا گـمـاشـتـن بـعـضـى عـوامـل خـودشـان بـا فـشـار كارها را انجا مى دادند. شما، شايد كم از شما باشد كه زمان رضاخان را درك كرده باشد. قضيه آمدن رضا خان به تهران و كودتاى رضا خان يك امر عادى نبود كه من باب اتفاق يك نفر آدم مثلا عامى لشكرى بيايد و كودتا كند و دنبالش هم آنـطـور اعـمـال بـاشد دنبال دنبالش هم آنطور اعمال . ابتدا اين را آوردند و كلمه به كلمه آنطور كه انسان حدس مى زند به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسى و عـلاقـه بـه اسـلام ، عـلاقـه به روضه حضرت سيدالشهدا، اينطور علاقه ها را به او نـشـان دادنـد و او هـم خـوب عـمـل مـى كـرد. مـن در روضـه اى كـه گـمـان مـى كـنـم كـه مـال ارتـش بـود، در جـوانـى ، در اوايـل جوانى در روضه آنها رفته ام و دستجاتى كه از ارتشى ها نوحه خوانى مى كردند و سينه زنى مى كردند ديدم . اين ابتدائا با اين سلاح وارد شـد در كـشـور مـا، يـعـنى آوردندش در كشور ما. با قلدرى ، آنهائى كه مراكز قدرت بـودند، كنار گذاشت و عشاير و كسانى كه قدرتى در ايران داشتند، آنها را با قلدرى و نـقشه شكست داد و كنار گذاشت و بعد از اينكه يك قدرى استقرار پيدا كرد پايش ، شروع كـرد بـه آن نـقشه دوم . نقشه دوم اين بود كه اسلام را هر چه مى تواند، از آن قيچى كند. بـه روحـانـيون كه مبدا امور مردم بودند و مرجع مردم بودند، هر كدامشان در يك ده و يا در يك شهر يا در يك استان نفوذ داشتند و مى توانستند يك وقت مردم را بسيج كنند، روحانيون را آنـقـدر تضعيف كرد، آنقدر با تبليغات اينها را تضعيف كرد كه شوفرها اينها را سوار نـمـى كـردنـد يكى از دوستان من خدا رحمتش كند، گفت من اراك بودم مى خواستم بيايم قم ، رفـتم كه اتومبيلى را اجاره كنم براى آمدن ، آن شخص گفت كه ما قرار داده ايم با خودمان (آن شوفر گفت ) كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم : يكى فواحش را و يكى آخوندها را، اينطور تحقير كردند. اين تحقير نه اينكه يك مطلبى بود كه من باب اتفاق رضاخان مى خـواسـت ايـن كار را بكند، اين نقشه اى بود كه روحانى از باب اينكه مى توانست يك وقت يك كشورى را به هم بزند يا يك ناحيه اى را بسيج كند، اين قدرت بايد گرفته بشود، اين قدرت را كوشش كردند و گرفتند، يعنى روحانيون را منزوى كردند و از هر جا هم كه يـك صـدائى از آنـهـا بـلنـدشد و يك قيامى مى كردند، آن را خفه مى كردند، از مشهد بود، عـلمـاى مـشـهـد يـك وقـت قـيـام كـردنـد، گـرفـتـنـد هـمـه را مثل مرحوم آقازاده اى كه آنوقت آنقدر قدرت داشت ، او را هم گرفتند و
مـرحـوم آقـا مـيـر يـونـس آنوقت در مشهد بودند و عده زيادى از علما را گرفتند و آوردند در تـهـران و مـرحـوم آقـازاده را بـا يـك شـبـكلاه از توى خيابان مى بردند به دادگاه براى مـحـاكمه . يك نفرى كه در خراسان آنقدر قدرت داشت اينقدر او را تحت سلطه آوردند و اين يك مساله اى نبود كه رضاخان با آقازاده مخالف باشد، نه ، مساله اساسى بود كه بايد آخوند نباشد، زور دنبالش ، تبليغات دامنه دار، اشعار اشخاصى كه منحرف بودند و هكذا. و يـك نـقـشـه ديگرى كه قبلا هم كشيده بودند و در عرض همين هم بود و توسعه اش دادند كـه مـا هـمـه اهـل علم ، الا، البته يك نادرى باورشان آمده بود كه بايد اينجور باشد و او ايـنـكـه مـعـمـمـيـن را از سـيـاسـت جـدا كـنـنـد، مـجـالسـى كـه تـشـكـيـل مـى شـود و اهـل علم در آنجا خواهد صحبت بكند، نبايد راجع به سياست صحبت كند. آنقدر راجع به اين معنا كه (آخوند را به سياست چه ؟) ترويج كرده بودند كه علما هم بسيارى از آنها باور كرده بودند و اگر يك كلمه اى گفته شد، مى گفت اين سياست است ، بـه مـا ربـطـى نـدارد. اگـر يك ملائى دخالت مى كرد به يك امرى كه مربوط به جامعه بود، مربوط به گرفتارى مردم بود، خواست يك وقت با دولتى مثلا طرف بشود، ساير آقـايـان كـه بـاورشـان آمـده بـود كـه نبايد در سياست دخالت كرد، او را به عنوان آخوند سـيـاسـى از خـودشـان جـدا مـى دانـسـتـنـد. وظـيـفـه آخـونـد ايـن بـود كـه از منزل بيايد به مسجد و مسجد هم اگر مى رود منبر، مساله بگويد و اخلاق بگويد، يك كلمه راجـع به گرفتارى هاى جامعه نبايد بگويد، يعنى خودشان اينطور تربيت شده بودند و تـبليغات اينطور در مغزهاى آنها اثر كرده بود. گاهى هم در مجلس فاتحه اى ، رفت و آمد و ديد و بازديد و اين جمعيتى كه بايد اقتدا به پيغمبرها بكند و اقتدا به ائمه بكنند، بـكـلى از ايـن بـعـدى كـه در راس امـور بـود پـيـش انبيا و پيش ائمه ما، اينها بكلى از اين خـودشـان را مـنـعـزل كـرده بـودنـد و هـر كـدامـشـان بـيـشـتـر دخـالت نـمـى كردند، بيشتر مـنـعـزل بـودنـد از مـسـائل ، بـلكـه گـاهـى وقـت ايـنـكـه بـيـشـتـر مـلتـفـت مسائل نبودند، نمى فهميدند، اين در بين مردم بيشتر ارزش پيدا مى كرد، مردم هم اينطورى تـربـيت كرده بودند كه قربانش بروم اين آقا نمى فهمند پنير يعنى چه . اينطور نفوذ كـرده بـودنـد در هـمـه جـا كـه آقـا يـك كـلمـه نـبـايـد در سـيـاسـت دخالت بكند و آقا نبايد مـسـائل را اصـلش بـفـهـمـد. چـه كـار دارد آقـا بـه ايـن مـسـائل ؟ نـمـازت را بـخـوان و بـرو مـسـاله ات را بـگـو و بـرو، آن هـم مـساله ، نه اينكه مـسـائل اسـلامـى و اصـولى اسـلام را، اگـر مـى گـذاشـتـنـد كـه آقـايـان مـسـائل اسـلام را مـى گـفـتـنـد، اگـر مـى گـذاشـتـنـد، مـسائل اسلام همه چيز در آن بود لكن مسائل اسلام فقط در كتب استدلاليه مدفون شده بود و رساله ها نداشت از مسائل اصلى اسلام .

next page

fehrest page

back page