صحيفه نور جلد ۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۲ -


در يكى از نطق هايشان (آنوقت كه ما قم بوديم ) ايشان در يك جايى ، يكى از شهرهاى ايران گفت كه از اينها، از اين مرتجعين مثل حيوان نجس احتراز كنيد. آن حيوان نجس كه آنوقت گفت ، حالا آيات عظام شد و علماى اعلام ! اگر مهلتش بدهند اين آيات عظام و علماى اعلام كه نفس بكشد، نفس
دوم باز حيوان نجس است . اين اشتباهات كه همه آن تعمدات بوده است و همه آن كارهاى عمدى بوده است و خيانت ها همه عمدى بوده است و ايشان مى گويد اشتباهات شده است ، اينها اگر چنانچه اين ملت به اين مهلت بدهند تمام اين اشتباهات دوباره از سرگرفته مى شود الان اين يك حيله اى است كه ايشان مرتكب شده اند. از آن طرف با نطقش كه (من متعهدم ديگر از اين كارها نكنم ، بيائيد به حال ايران فكر بكنيد، بياييد همه تان به فكر ايران باشيد!) ما به ايشان مى گوئيم كه ما چون فكر ايرانيم اين حرف ها را داريم مى زنيم . اين ملت كه مى بينند ايران را شما از دست اينها داريد خارج مى كنيد، همه قلدرها را بر ما مسلط كرديد، همه مخازن ما را برديد، از اين جهت است كه اين ملت اين قيام را كرده و اين نهضت را كرده . ما هم براى اين است كه به فكر ايران هستيم و داريم فكر ايران را مى كنيم ، با شما كه مبدا اشتباهات به قول خودتان و تعمدات به قول ما هستيد مبارزه و معارضه مى كنيم . فكر اسلام ، فكر يك كشور مسلمان ، فكر يك مستضعفين ما را وادار كرده كه با شما اينطور معارضه و مخالفت بكنيم . (پس بيائيد فكر ايران بكنيد) ما فكر ايران مى خواهيم بكنيم ، فكر ايران هستيم ، نه اينكه ما چون شما را با شما معارضه كرديم پس از فكر ايران رفته ايم . اين باز اين حرف را رها نميكند اين آدم . چه جور، چه عنصرى است اين آدم ؟ چه جور فكر مى كند يا اينكه كى را بازى مى خواهد بدهد؟ اين الان به نظرش ‍ كى رسيده ؟ كى بازى مى خورد از اين حرف كه اگر ايشان نباشند ايران نيست ديگر. همين كه ايشان سرشان را زمين بگذارند (بالاخره ايشان يك وقتى خواهند مرد، انشاءالله زودتر) آن روز به فرمايش ايشان ديگر ايرانى در كار نيست ! بالاخره پس ايران از دست ما رفته است ، يا حالا كه بعد از ده روز ديگر، يا بعد از مثلا چند ماه ديگر به فرمايش ايشان ايران ديگر رفتنى است براى اينكه آن كه ايران را نگهداشته ايشان است و وقتى ايشان نباشد ديگر تن ما مبادا!
اين يك راه است كه ايشان تشبث كرده و همان راه خدعه است كه ديروز وزير ايشان آمد و وزير ايشان هم كه ايشان گفته است (يا كه از بالا سر، ارباب ها ديكته مى كنند اين حرف ها را) آن روز هم خودشان آمدند و (اشتباه كرديم و چه كرديم ، بيايند همه با هم چه بكنيم ، جوان ها بيايند با هم مصالحه بكنيم ) به اين حرف مردم گوش نداد. همين امروز در جاهاى مختلف ايران در تهران و جاهاى ديگر همان حرف هايى بود كه بود.
چماق و سرنيزه دو پناهگاه شاه
تشبث دومشان هم اين بود، پناه به سرنيزه برده . الان دو پناهگاه ايشان دارند يكى چماق است ، چماق اشرار يا آنهائى كه اجير كردند، پول مى دهند يك اشرارى را اجير مى كنند و با چماق به جان مردم مى اندازند، يكى هم سرنيزه اين اشخاصى كه در خيابان ها دارند چه مى كنند، اين سرنيزه تازگى ندارد حالا مدتى است كه با سرنيزه ما زندگى مى كنيم ، ملت ايران مدتى است كه ، ايشان ديگر پناهگاهى ندارد جز سرنيزه و چماق . آقائى كه تا ديروز، حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند باز مى گويد اين حرف را، حالا عجب است كه امروز نگفته كه ملت شاهدوست ؟! اصفهان داشت فرياد مردم بلند
مى شد و داد و قال مى كردند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى . ايشان در نطقش مى گفت مردم اصفهان شاهدوست !! آن كس كه پهلويش ‍ بوده از عمالش (مردم ايران اصلش به تخت و تاج علاقه دارند! علاقه ذاتى اين مردم به اين تخت و تاج دارند!) اين منطق ايشان است كه مردم رژيم سلطنتى را مى خواهند، چه بكنند بيچاره ها، الان اين همه فريادها براى اين است كه احتمال مى دهند خداى نخواسته مثلا يك رژيم سلطنتى به هم بخورد از اين جهت به خيابان ها مى ريزند و فرياد مى زنند!!
ايستادگى ملت در برابر حكومت هاى نظامى رسمى و غير رسمى شاه
اين هم يك تشبث ايشان كردند كه به سر نيزه پناه بردند و به چماق پناه بردند. اينهم يك چيزى است كه تا حالا مدتى است كه اين مساله هست و فايده نكرده يعنى آن حكومت نظامى كه از قوانينش مثلا اين است كه يا اعلام كردند به اينكه بيش از دو نفر نبايد اجتماع بكنند، اگر اجتماع بكنند چه خواهد شد، در همان پشت سر اعلاميه و پشت سراين حرفها هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، سيصد هزار نفر مردم حركت مى كردند و از اين طرف و آن طرف مى رفتند و حرف هايشان را مى زدند. اين حكومت نظامى نتوانست در مردم تاثير بكند. يك مردمى كه از جان خودشان گذشتند ديگر اين را نمى شود با حكومت نظامى اينها را جلوگيرى كرد. يك مردمى كه جوانشان را مى دهند و بعد هم افتخار مى كنند، يك زنى كه اولادش را، جوانش را فدا مى كند و بعد هم مى گويد كه من مفتخرم به اينكه يك همچنين خدمتى به اسلام كردم ، اين نمى شود ديگر با سرنيزه ، مگر سرنيزه غير از اين است كه مى كشد آدم را آن هم مى گويد من مى خواهم بكشند مرا اين را نمى شود با سرنيزه ، اين راه حل هاى احمقانه است كه يك وقت حكومت نمى دانم آشتى مى آورند و آن بساط را درست مى كنند حالا هم حكومت نظامى آوردند، حكومت نظامى ! مگر- شما- تا حالا حكومت مان نظامى نبوده ؟ بله حاكمش نظامى نبوده است يعنى يك نفر وكيل بوده حالا حاكم شده اما حكومت ، آنكه طرز حكومت بود طرز حكومت نظامى بود يعنى همه ايران حكومت نظامى بود، بعضى هاى آن رسمى بود، بعضى هاى آن غير رسمى بود. مردم حكومت نظامى را ديده اند ديگر چيز عجيبى نيست كه حالا به چشم مردم عجب بيايد و بترسند از آن ، چيز عادى مردم است . كسى خيال كند كه اين راه حل است ، حكومت نظامى راه حل است يا دنبال اين مثلا آمريكا خيال بكند به اينكه كودتاى نظامى مى شود، كودتاى نظامى ميشود اين رژيم را مى برد و نظاميان مى آيند، مگر مى شود؟ يعنى در مردم مگر تاثير دارد اين ؟ مردم عادت كردند به اين حكومت نظامى ها. يك چيز تازه اى يك وقت بود، سابق بله ، سابق ايام كه مردم باز آشنا به اين مسائل نبودند و نشده بودند، اگر يك نظامى مى آمد توى بازار و هر غلطى مى خواست بكند كسى نبود بگويد نه . اگر دو تا ستاره اينجاى يك كسى بود ديگر وامصيبتا بود، هر جا مى رفت و هر كارى مى خواست بكند و هر شرارتى مى خواست بكند، كسى نبود كه بگويد نه ، اما حالا اگر خودش هم بيايد وسط ميدان مى ريزند تكه تكه اش مى كنند. حالا غير آنوقت است ، اين ملت غير آن ملت است . اين تحول كه حاصل شده است براى اين ملت ، مردم را عوض كرده ، يك چيز ديگرند اينها، يك موجودات ديگرى شده اند
اينها. اينها ديگر خوف اينكه حكومت نظامى بشود يا مثلا يك رژيم نظامى روى كار بيايد، اينها خوف اين را ديگر ندارند براى اينكه نظامى هم اين است كه اينها ديده اند و همراهش مبارزه و معارضه كردند و ازش كتك هم خورده اند و آدم هم ازشان كشته اند، همه اينها را مردم ديده اند. وقتى بنا شد كه آدم را بخواهند بكشند، چه رژيم نظامى باشد، چه حكومت نظامى باشد، چه عادى باشد. مردم تن داده اند به كشته شدن . بنابراين اينها راه حل نيست كه كسى بخواهد حل كند يك قضيه اى را يعنى درد مردم را دوا بكند.
مخالفت روحانيون با شاه بر سر اغراض و منافع شخصيه نيست
در روزنامه شوروى هم يك چيزى نوشته بود (يكى از اتباع آمريكا هم ، از دوستان شاه و اتباع آمريكا هم همان را تكرار كرده بود كه اين ، آن به تعبير ديگر آمده ، اين به تعبير ديگر) به تعبير اينكه اين روحانيون كه در اين قضيايا مخالفند با شاه اين اصلاحات ارضى ضرر به آنها زده است ، چون ضرر به آنها زده است ازاين جهت منافعشان در خطر شده است ، اينها مخالفت مى كنند. آن هم گفته است كه فلان آدم ، فلانى ، اين غرض شخصى دارد با شاه . ما ديروز عرض كرديم كه غرض شخصى نيست و قضيه اين حرف ها نيست . اما اين كه او نوشته است ، آن هم اشتباه است براى اينكه روحانيون حالا زندگى شان خيلى بهتر از آنوقتى است كه اصلاحات ارضى نشده بود، هر كه مى خواهد برود ببيند. اگر مساله ، مساله چيز است كه زندگى شان چطور است ، زندگى روحانيون حالا صد درجه بهتر از آنوقت است ، چيزى از آنها بهم نخورده است كه ، اگر نفوذ كلمه ندارند، كه نفوذ كلمه هم دارند لكن داريد مى بينيد ديگر. اگر ندارند چطور ايشان تشبث كرده كه (اى مراجع عظام ، اى علماى اعلام بيائيد اين مردم را هدايت كنيد، بيائيد چه بكنيد) يك دفعه اينها آن مى شوند! يك دفعه وقتى جواب كاغذ مراجع را مى دهد در همان اوايل امر مى گويد كه مى نويسد كه ، شما برويد ارشاد عوام را بكنيد يعنى شما حق دخالت در امور مملكت نداريد، برويد ارشاد عوام بكنيد. به ايشان بايد گفت كه ما ارشاد عوام را كرديم ، عوام الان هدايت شدند و ارشاد شدند و شما خواب بوديد اينها ارشاد كردند، حالا كه ارشاد كردند تشبث پيدا كرديد كه (حالا برويد ديگر، مرا حفظ بكنيد الان و چه بكنيد، به ايران فكر بكنيد!)
مظاهر تمدن بزرگ (ص )
اينها تشبثات است ، فايده ندارد هيچى غير از يك كلمه و آن اين است كه اين رژيم برود و اين آمريكا و شوروى و نمى دانم انگلستان و همه اينهايى كه در اين سفره ايران كه افتاده مجانى دارند استفاده مى كنند، اينها هم دست مجانشان را بردارند. ما كه نمى خواهيم بهشان نفت ندهيم تا دست و پا بزنند كه يك ملتهائى را از سرما خواهيد شكست ، نخير، ما مى خواهيم نفتمان در اختيار خودمان باشد، هر مقدار دلمان مى خواهد بفروشيم و مى فروشيم . هر رژيم پيش بيايد نفتش را مى خواهد بفروشد اما نه اينطور. غارت گرى را ما با آن مخالفيم ، نه فروش را به قيمت صحيح خودش به قيمت
صحيح خودش مى فروشيم و ارز مى گيريم . پول مى خواهيم ما، مى خواهيم مردم براى -مردم - صرف بشود. اينجا نفت ما را زيادتر از آن اندازه اى كه بايد استخراج كنند استخراج مى كنند، پول هم كه نمى گيرند يا آهنپاره مى گيرند يا طياره هاى به آن قيمت هاى گزاف مى گيرند. آن مقدارى هم كه مى گيرند صرف اين ملت نمى شود. الان اين ملت چى دارد بيچاره ؟ شما چهار تا بازارى مثلا چيزدار تهران را يا چهار تا از ارباب هائى كه از همين طعمه ارتزاق مى كنند نگاه نكنيد، شما پايتان را توى زاغه ها بگذاريد، شما پايتان را تو دهات بگذاريد برويد خوزستان و دهات خوزستان را ملاحظه كنيد، تاسف دارد خدا مى داند. آب ، شط آب دارد در خوزستان . من يك وقتى كه شايد سى سال پيش از اين ، چقدر سال پيش از اين بود كه عبور كردم از، به خوزستان رفتم ، مى خواستم عتبات بروم ، خوب اين آب يك شط آب است ، يك رود و دو رود نيست ، يك شطى كه كشتيرانى توى آن مى شود، زمين ، تا چشم مى كنى زمين افتاده و هيچ زراعت ندارد، من توى ذهنم آمد كه شايد، شايد خاك اين لياقت زراعت ندارد. يك جايى پياده شديم من رفتم خاك را برداشتم خاك خوب ، لكن دست خيانت نمى گذارد. آب از آنجا دارد هرز ميرود زمين هم آنجا افتاده است و مردم خوزستان براى اينكه بچه هايشان را كه مريض مى شوند پيش يك طبيب بروند طبيب نيست ، هيچى ندارند، در ده تا ده ، بيست تا ده يك وقت مى بينى يك درمانگاه نيست ، تمدن بزرگ اين است ؟! يك درمانگاه در بيست تا ده ! بعضى جاها درمانگاه اصلش نيست ، طبيب نمى دانند چى است . در روزنامه هاى خودشان نوشتند كه آب اينقدر نيست كه -اين - صبح كه اين بچه را از خواب بلند مى شود و چشمش را به واسطه تراخمى كه براى خاطر حكومت فاسد اين تراخم ها هست ، چشمش را نوشته آب ندارند تاتر كند چشمش باز بشود، با بول اين كار را مى كند. در روزنامه بود اين با بول اين چشم بچه را كه -تراخم - به واسطه تراخم به هم چسبيده تر مى كنند كه نوشته اند براى نداشتن آب (توى روزنامه اينطور بود) يك همچو زندگى ما داريم در اثر اشتباهات آقا!! آقا اشتباه كرده اند تا حالا، حالا بعد از اين اشتباهات بيرون مى روند يعنى ايران مى شود تمدن بزرگ ! اشتباه شما يكى و دو تا و ده تا نيست ، تعمدات شما يكى و دو تا و ده تا نيست . مرتب از مااين روزنامه نگارها مى پرسند به اينكه خوب ، شما چرا با شاه بدى ؟ اين چرا دارد؟! خوب شما بپرسيد، اين ملت ، اين فرياد بچه ها و آن فرياد بزرگ ها ببينيد چه كرده اين آدم كه با او بد هستند. با او بد هستند از باب اينكه يك دشمنى شخصى با هم دارند؟! سى ميليون دشمن شخصى است ؟!
آشتى و سازش با شاه خيانت به اسلام و ملت است .
اين شاه اينقدر خيانت كرده است و اينقدر جنايت كرده در اين مملكت كه ديگر راه آشتى نيست . راهى نيست كه كسى بگويد كه شما اشتباهاتتان تا حالا هيچ ، حالا از اين به بعد انشاءالله كه اشتباه نمى كنى . راه نگذاشتى براى اين كار. امكان ندارد يك همچو مطلبى . اگر يك روحانى ، يك سياسى ، يك بازارى ، يك دانشگاهى بخواهد بگويد كه بيائيد، به مردم بخواهد اين را بگويد بيائيد با هم خوب سازش كنيد، شاه امروز آمده توبه كرده و عرض كنم كه استغفار كرده ، خوب ، بيائيد
ببخشيد، اين را مردم خائن مى دانند چه چيز را ببخشيم ؟ مگر يك مطلبى است قابل بخشش ؟ آقا بچه ها و جوان هاى ما را به خون كشيده ، چه چيز را ببخشيم ما؟ مملكت ما را به باد داده اين آدم ، كجايش ببخشيم ؟ از حالا به بعد چى ؟ خاندان هاى مردم را به عزا نشانده ، حالا بسم الله الرحمن الرحيم تمام شد قضيه ؟! (ببخشيد من اشتباه كرده بودم ) اين حرف شد در عالم ؟! براى كى اين حرف ها را اين مى زند. در هر صورت مسير همين است . غير از اين ، هر كس غير از اين فكر كند خائن به ملت است ، خائن به مملكت است . هر كس غير از اين فكر كند خائن به اسلام است . اگر اين رامهلت بدهيد فردا نه اسلام براى شما مى ماند، نه مملكت براى شما مى ماند، نه خاندان براى شما مى ماند. مهلت ندهيد اين را، فشار بدهيد اين گلو را تا خفه بشود.
انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد، خونسرد باشيد و خداوند شر اين ارباب ها را از سرما كم كند....
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه يونان (توزيها)
سؤ ال : ملت بزرگ ايران در مبارزه نهائى براى رهائى از چنگال سلسله پهلوى و ساختمان آينده نوين گام نهاده اند، آيا اعتقاد داريد كه اين مبارزه اكنون به پيروزى نزديك ميشود؟ در اين صورت اعتقاد شما مبتنى بر چه واقعيت است ؟
جواب : بله ما اعتقاد داريم كه مبارزه به پيروزى نزديك است . امروز شاه و نظام سلطنتى بيش از هر زمان ديگرى متزلزل مى باشد شاه براى حفظ خود يا سلطنت خانواده اش حاضر به هر گونه عقب نشينى شده است . ملت ما طى تظاهرات مداوم چند ميليون نفرى و دادن هزارها تلفات مخالفت قاطع خود را با نظام كنونى اعلام كرده است . ملت ما قيام كرده است و همين ملت پيروز است .
سؤ ال : به نظر شما دخالت هاى خارجى كه هدفشان سلب آزادى و استقلال ملت ايران مى باشد كدام است ؟
جواب : سياست هاى خارجى آمريكا و انگليس و روسيه و چين و سايرين از رژيم فاسد شاه و جنايت هاى او پشتيبانى مى كنند، اقتصاد ما را بر هم زده ، ارتش ما را وابسته كرده و فرهنگ ما را آلوده ساخته اند اما ملت با قيام خود به دخالت هاى اين اجانب پايان خواهد داد.
سؤ ال : مقام و موضع مرحله جديد مبارزات خلق ايران را نسبت به مبارزات زمان دكتر مصدق چگونه مى بينيد؟
جواب : مبارزات كنونى ايران يك حركت كاملا" اسلامى است و در جهت تغيير كامل نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى مى باشد.
سؤ ال : اثرات آينده پيروزى خلق ايران در سرنوشت خاورميانه چه خواهد بود؟
جواب : پيروزى ملت مسلمان ايران بدون شك سرمشق خوبى براى ساير ملل ستمديده جهان خصوصا ملت هاى خاورميانه خواهد بود كه چگونه يك ملتى با اتكاء به ايدئولوژى انقلابى اسلام بر قدرت هاى عظيم فائق مى آيد.
تاريخ : 15/8/57
مصاحبه كنونى ايران را چگونه ارزيابى مى فرمائيد؟
سؤ ال : اوضاع كنونى ايران را چگونه ارزيابى مى فرماييد؟ جواب : رژيم فاسد شاه با اجراى سياست هاى غلط و ويرانگر خود باعث ورشكستگى مملكت شده است ، با اعمال زور و شكنجه و اعمال خلاف انسانى هزاران نفر را از بين برده است ، اما مردم ما عليرغم همه اين فشارها، عليه شاه و خاندان او قيام كرده اند و نهضت عظيم اسلامى مردم ما تا سرنگونى رژيم سلطنتى ادامه خواهد يافت .
سؤ ال : شما تصريح فرموده ايد كه راغب ايجاد حكومت اسلامى هستيد همانند حكومتى كه در ايام على - رضى الله عنه - وجود دا شت ، آيا معنى آن اين است كه به هنگام سقوط خاندان پهلوى ، حكومت خلافت اسلامى را بر پا خواهيد داشت ؟
جواب : حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم (ص ) و امام على عليه السلام الهام خواهد گرفت و متكى به آراء عمومى ملت مى باشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملت تعيين خواهد گرديد.
سؤ ال : از سال 1963 شاه شما را متهم مى كند كه در مقابل گام هاى اصلاحى وى ايستاده ايد، نخست از انقلاب سفيد تا برسد به آنچه او اعطاى آزادى (ليبراليسم ) ناميده است ، رد شما بر اين اتهامات چيست ؟ برنامه سياسى و اصلاحى كه شما بدان فرا مى خوانيد و يا به اجرا در خواهيد آورد چيست وقتى به حكومت رسيديد؟
جواب : هدف شاه از انقلاب ادعائيش وابسته كردن هر چه بيشتر كشور به آمريكا بود و در زمينه اصلاحات ارضى ، آمار واردات ساليانه مواد غذائى ، اين مطلب را به خوبى نشان مى دهد و در روستاها نيز فقر دهقانان به حدى رسيد كه دسته دسته به طرف شهرها هجوم بردند تا با زندگى در زاغه هاى اطراف شهر و دستمزد ناچيز كارخانه ها سد جوع كنند. لذا برنامه ما اين
است كه كشاورزى كشور با تامين شرايط زندگى دهقانان هم سطح ساير مردم كشور به حدى رسد كه كليه نيازهاى داخلى را برآورده سازد و صنايع مونتاژ استعمارى را كه نتيجه آن حداقل سطح زندگى كارگر و افزايش درآمدهاى افسانه اى افرادى معدود شد، به صنايع مستقل و مطابق نيازهاى جامعه تبديل نمايد و در زمينه منابع زيرزمينى مطابق مصالح و نيازهاى داخلى با رعايت مصالح بشرى در سطح جهانى استفاده شود.
سؤ ال : در گذشته به افسران و سربازان ارتش ايران نداهائى در مورد عدم اجراى اوامر شاه داشته ايد و تا كنون هنوز موضع ارتش در ميان كليه احزاب سياسى در ايران نامعلوم است ، آيا شما هنوز انتظار موضعى از ارتش داريد؟ چه موضعى و چگونه ؟
جواب : نيروهاى نظامى از همين مردم هستند و ما اميدواريم كه آنها هر چه زودتر به خود آيند و به صفوف مبارزه ملت بپيوندند ولى آنچه مسلم است شاه نمى تواند تنها با اتكاء به ارتش به حكومت خود ادامه دهد. سؤ ال : در حال وقوع يك حركت كودتاى نظامى بر ضد شاه ، موضع شما چه خواهد بود؟ براى حركت ارتش دو فرض متصور است : 1- در كنار جنبش توده هاى مخالف . 2- و امكان دارد شكل ديكتاتورى به خود بگيرد همان گونه كه در شيلى رخ داد، بنابراين چه راهى است كه شما را قادر سازد مانع از شكل ديكتاتورى گردد؟
جواب : بن بست كنونى رژيم ، نتيجه ديكتاتورى شاه و برنامه هاى استعمارى او متكى به ارتش و سازمان هاى پليسى مى باشد و كودتاى نظامى قهرا به دست اجانب انجام ميشود و چيزى جز ادامه وضع كنونى نيست . لذا هيچ مشكلى را حل نمى كند و تا حكومتى به دست خود مردم سركار نيايد مبارزه آنان ادامه خواهد داشت .
سؤ ال : اتصال رئيس جمهور آمريكا، كارتر با شاه و كمك وى به شاه ، روز جمعه سياه عامل مهمى بود كه شاه مجددا به قدرت خود اطمينان يابد. شما معتقديد تا چه وقت ايالات متحده آمريكا شاه و رژيم او را در حمايت خواهد داشت ؟
جواب : حمايت كارتر از شاه اوضاع را مشكلتر مى كند و بر شدت مبارزات ملت ايران مى افزايد و او بايد هر چه زودتر بفهمد كه حمايت از شاه نه به نفع ملت ايران است و در نتيجه به نفع مردم آمريكا نيز نيست . سؤ ال : در وقتى كه درها براى امكان مذاكره باز شد، چه زمينه اى براى مذاكره با ايالات متحده آمريكا داريد؟ و حدود اين مذاكره چيست ؟ جواب : ملت ايران با دولت ايالات متحده يا هر دولت ديگرى كه از شاه و جنايات او حمايت مى كند تا زمانى كه آزادى و استقلال كشور تامين نشده است ، مذاكره اى نخواهد داشت و پس از سرنگونى رژيم شاه با همه ملل جهان بر اساس حفظ آزادى و استقلال كشور گفتگو خواهيم كرد.
سؤ ال : در گذشته تصريح فرموديد وقتى كه تظاهرات كنونى در ايران به اسقاط شاه منجر نگردد، شما مردم را به جنبش مردمى مسلحانه فرا خواهيد خواند، اعتقاد داريد كه چه زمانى براى اعلان جنبش مسلحانه فرا خواهد رسيد؟
جواب : ما هنوز اميدواريم كه مبارزات ملت ايران با شيوه اى كه فعلا تعقيب مى شود به سرنگونى رژيم شاه بيانجامد.
سؤ ال : در اين اواخر عده اى از شخصيت هاى مخالفين در ايران را استقبال كرده ايد و در بين آنان دكتر سنجابى نيز بوده است و گفته شده كسانى را كه شما با آنان گفتگو كرده ايد، با راى شما مبنى بر ضرورت سرنگونى شاه و خانواده اش موافقت كرده اند، آيااين اتحاد نظر مقدمه تشكيل يك جبهه مشترك براى مخالفين به حساب مى آيد؟ و آيا مى پذيريد دسته هاى ماركسيستى از مخالفين در هنگام ايجاد اين جبهه بدان بپيوندند؟
جواب : جنبش اسلامى كنونى ملت ايران همه جامعه را در برگرفته و به همين صورت هم به پيش مى رود و متذكر مى شوم كه ما با هيچ جبهه و دسته اى رابطه نداشته و نداريم و هر كس و يا هر گروهى كه مسائل ما را نپذيرد، او را نمى پذيريم .
سؤ ال : گفته مى شود اينكه اصرار شما مبنى بر سقوط خانواده پهلوى و قهرآميزى اغتشاشات مردمى ايران از حدود درگيرى سياسى تجاوز خواهد كرد و اينكه قهرآميزى مزبور در حقيقت مبارزاتى است از اكثريت مردم بر ضد اقليت هاى مذهبى ، صحت اين گفتارها در چه حدى است ؟
جواب : جنبش كنونى ملت مسلمان ايران با هدف هاى سه گانه اى كه اعلام شده است ، همه افراد
جامعه را دربر گرفته و هر كس يا هر گروهى كه اين هدف هاى سه گانه را تاييد و تعقيب كند، حقوق حقه او محفوظ خواهد بود.
سؤ ال : روابط خود را با همسايه هاى عرب ايران چگونه مى بيند؟
جواب : جهت نهضت اسلامى ما بر ضد اين رژيم شاه است و هر گروه و دسته اى هم كه با اين رژيم همكارى كند و آنها را استعانت نمايد مورد مخالفت و نفرت مردم قرار مى گيرد.
علائق ما با ملتهاى همسايه و مسلمان عرب داراى ويژگى هاى خاص اسلامى است لذا ما خواستار نزديكى هر چه بيشتر اين ملت ها با هم مى باشيم اين استعمار و دست اجانب است كه ميان اين مسلمانان اختلاف انداخته و مى اندازد.
سؤ ال : ناپديد شدن امام موسى صدر فكر هموطنان لبنانى را اشغال كرده است ، آيا در خصوص آن تماس هائى برقرار كرده ايد؟ و نتيجه تماس ها چه بوده است ؟
جواب : در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر كه مورد علاقه بسيارى از مسلمين است اقداماتى كرده ايم و متاسفانه تا كنون به نتيجه نرسيده ايم .
سؤ ال : در خلال اقامت خود در فرانسه آيا تماس هائى بين شما و حكومت فرانسه حاصل شده است ؟
جواب : خير.
سؤ ال : گفته شده شما بر اثر ارزيابى اوضاع در لبنان ، بر پيشنهاد اقامتتان در لبنان موافقت نكرده ايد، آيا جائى براى خود، خارج از فرانسه برگزيده ايد؟ و كجا؟
جواب : اقامت من در فرانسه موقتى است .
تاريخ : 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمانكانال 2
سؤ ال : شاه ايران حكومت نظامى تشكيل داده ، نظر يا عكس العمل شما چيست ؟
جواب : با اين حكومت نظامى ، مردم همان رفتار را مى كنند كه با حكومت هاى نظامى ديگر كردند و اين دست و پا كردن ها در ايران ديگر هيچ رنگى ندارد و فايده اى براى شاه ندارد. شاه بايد برود و چاره اى جز اين نيست .
سؤ ال : حضرتعالى سلطنت مشروطه را قانونى قبول خواهيد كرد؟ و اگر شاه استعفا بدهد و فرزندش به جاى او بنشيند، مورد قبول شما خواهد بود؟
جواب : هرگز سلطنت مشروطه مورد قبول ما و ملت نخواهد بود، بلكه رژيم سلطنتى بايد از بين برود و اين سلسله هم بخصوص مورد تنفر اين ملت است ، بايد از بين برود و مردم خودشان رژيم را انتخاب كنند سؤ ال :
موضع و روابط حضرتعالى پس از اينكه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد در رابطه با كشورهاى بزرگ دنيا، ابرقدرت ها و كشورهاى شرق و غرب و ساير كشورها چگونه خواهد بود؟
جواب : تمام كشورها اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر گشورها و دولت ها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مى كنيم و نه زير بار ظلم ديگران مى رويم .
سؤ ال : راجع به مسلمانانى كه در روسيه هستند، آيا مورد نظر شما هستند و كمكى بديشان براى رهائى شان مى توان كرد؟
جواب : آنها برادران ما هستند. ما با تمام مسلمانان برادر هستيم و اين يك اصل اسلامى است كه هر مسلمانى بايد به مسلمان ديگر كمك كند.
تاريخ : 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آمريكائى سى بى اس
سؤ ال : واكنش حضرتعالى درباره آخرين مساله اى كه اتفاق افتاده تغيير دولت و سخنرانى شاه چيست ؟
جواب : تغيير دولت ها تاثيرى در نهضت عمومى مردم ايران ندارد. دولت ها چه دولت نظامى باشند و چه دولت هاى ديگر، نمى توانند مسائل را حل كنند يعنى قيامى كه از مردم صادر شده ، اين قيام را بشكنند. حرف هاى شاه هم حرف هائى است كه ديگر ملت از او نمى پذيرد. اين مطالبى كه حالا گفته و تعهدى كه داده است ، آغاز سلطنتش هم اين تعهد را داد و قسم خورد، تعهد را داد و خلاف كرد. اكنون ديگر اين تعهدات اثرى ندارد. ايشان بدون اينكه خودشان را خيلى زحمت دهند بايد بروند تا ملت خودش تكليف كشور را تعيين كند.
سؤ ال : چگونه مى خواهيد شاه را بركنار كنيد؟ با قيام مسلحانه ؟ يا با قرار دادن ارتش در كنار مردم ؟ چگونه ؟
جواب : ما اميدواريم احتياجى به قيام مسلحانه نيفتد و با همين اعتصابات و تظاهرات و اظهار انزجار ملت ، مسائل حل شود و اميد اين را داريم ارتش هم كه از خود اين ملت است و ملت برادر اوست پشت به ملت نكند و در كنار ملت قرار گيرد لكن اگر اين شكل مبارزات ملت مفيد واقع نشد و لازم آمد يك طور ديگر عمل شود، ممكن است ما تجديد نظر كنيم .
سؤ ال : شما با شاه چه خواهيد كرد؟ آيا قبول داريد كه نفى بلد شود؟ يا بايد محاكمه گردد؟
جواب : اگر شاه فرار كند كه دست ما به او نمى رسد ولى اگر او را دستگير كنيم بر حسب قوانين و احكام حكومت اسلامى رفتار خواهيم كرد، اگر چنانچه مرتكب قتل شده بايد او را قصاص كنند و اگر امر به قتل كرده حبس ابد خواهد شد و على ايحال حكومت وى بايد از بين برود و خودش هم به واسطه خيانت ها و جنايت هايى كه كرده است بايد محاكمه شود.
سؤ ال : دولت پيشنهادى شما چگونه خواهد بود و چه كسى آن را اداره خواهد كرد؟
جواب : راجع به چگونگى دولت و رژيم ، پيشنهاد ما جمهورى اسلامى است و چون ملت ، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگزار خود مى داند، از اين جهت حدس مى زنم به پيشنهاد ما راى دهد. ما از طريق رفراندم با ملت يك جمهورى اسلامى تشكيل مى دهيم . و اما شخص ، اين تابع آراء مردم است و الان شخص معينى در نظر نيست .
سؤ ال : رابطه يك دولت اسلامى و دولت آمريكا در آينده چگونه خواهد بود؟
جواب : بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقش دارد. اگر آمريكا بخواهد همانطور كه حالا با ملت ايران معامله مى كند با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مى كنيم و با او به طور عادلانه كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتار خواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.
تاريخ : 16/8/57
سخنرانى امام خمينى در غفلت ها و اشتباهات علما ورجال سياسى در طول سلطنت سلسله پهلوى
اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت پهلوى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در طول سلطنت اين سلسله يك اشتباهاتى شده است كه خيلى موجب تاءسف است . بعضى اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضى هم در زمان حكومت اين . از اول كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد و با امر انگليس ها اين امر واقع شد. اشتباه اين بود كه ، آنهايى كه اطلاعات داشتند و مسائل را مى توانستند بفهمند، مردم را مطلع نكردند. رضا شاه هم بعضى از اين كارهائى كه ، اين آدم مى كند، در اوايل امرش شروع كرد، روضه خوانى شروع كرد، دستجات ارتش را در روز عاشورا، (اينها را من خودم شاهدم ، يادم هست ) دسته هاى ارتش را روز عاشورا براى سينه زنى بيرون آورد، خودش اين تكيه هائى كه در تهران بود راه مى افتاد دوره و به اين تكيه ها يكى يكى مى رفت ، در آن جائى كه بود روضه خوانى مفصل داشت ، اين سنخ حقه بازى هائى كه حالا اين دارد يك جور ديگر، او هم از اول با اين سلاح وارد شد و همان وقت هم اشخاصى بودند كه اطلاع بر اين مسائل داشتند و مى دانستند كه اين چه جور است . يكى از غفلت هائى كه شده است اين است كه اينها شروع نكردند كه به مردم ، به ملت ، چهره او را نمايش بدهند.
دنبال اين كارهائى كه رياكارانه انجام داد، آن چهره ديگرش را نمايش داد كه تمام پايگاه هاى مذهبى را تعطيل كرد، يعنى تمام تكيه ها و مجالس وعظ و خطابه و اينها را، تمام را بكلى تعطيل كرد كه در تمام ايران ديگر يك مثلا مجلس روضه خوانى ، يك مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند و آن كارهائى كه همه مى دانيد و كرد و باز در همان زمان يكى از اشتباهات اين بود كه مردم يا آنهائى كه بايد مردم را آگاه كنند پشتيبانى از مدرس نكردند. مدرس تنها مرد بزرگى بود كه با او مقابله كرد و ايستاد و مخالفت كرد و در مجلس هم بعضى ها موافق با مدرس بودند و بعضى ها هم سر سخت مخالفت مى كردند با مدرس و در آن وقت باز يك جناح هائى مى توانستند كه پشت سر مدرس را بگيرند و پشتيبانى كنند و اگر پشتيبانى كرده بودند مدرس مردى بود كه با منطق قوى و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اينها موصوف بود و ممكن بود كه در همان وقت شر اين خانواده كنده بشود و نشد. از آن بدتر كه من هر وقت فكرش ‍ را مى كنم واقعا متاءسف مى شوم اين است كه خوب ، متفقين حمله كردند به ايران و آن
حرف هايى كه رضا شاه مى زد و آن ثناخوانى هايى كه براى او مى كردند و خودش مى كرد كه ديگر اين مملكت مملكتى است كه هيچ كس ديگر قدرت ندارد به آن تعرض كند - هيچ كس ديگر چطور - مثل ثناخوانى هاى خود ايشان . پسر، پسر اوست ، واقعا پسر اوست ، پسر حق است ! بعد از اينكه ديدند يك طبل تو خالى بود، اعلاميه اول به دوم نرسيد. اينها وقتى كه مى گويند مؤ اخذه كرد از يكى از اين سر كرده ها كه آخر چرا، دو ساعت ؟ گفتند پنج دقيقه بايد باشد، دو ساعت چيست چيزى نداشتيم ، آنها همه چيز داشتند. يك مملكتى كه آنهمه بساط درست كردند براى اينكه سركوبى كرد همه را چه ، همه را چه ، اين سركوبى ها، سركوبى هاى قدرت خود ملت بود در زمان رضا شاه ، قدرت هائى ملت داشت ، البته آنها هم متعدى بودند لكن پشتوانه مملكت بودند. آنها را با همين امر خارجى ها خلع سلاح كرد و هر زور و قدرتى را با بست و بندى كه مى كرد با خارج و اينها، قدرتشان را گرفت و آنها هم ، خارجى ها هم اين مطلب را روى نقشه عمل مى كردند كه اين قدرت هائى كه در ايران هست اين قدرت ها را بگيرند از دستشان و خلع سلاحشان كنند كه اگر يك وقتى اينها بخواهند يك مثلا قدرت نمائى بكنند ديگر چيزى دستشان نباشد. در هر صورت او اين كار را كرد و قدرت ها را هم از دست اينها گرفت و خودش هم به همانطور كه ميدانيد رفت و بردند او را و جواهرات مملكت را هم (به طورى كه من نقل مى كنم از كسى كه او نقل مى كرد از يك صاحب منصبى كه همراه رضا شاه در اين سفر موريسش بود كه چمدان هاى جواهر همراه رضا شاه جمع كرده بود اينها را كه ببرد) به او گفتند بيا برو جاى ديگر، او خيال مى كرد حالا مى خواهند او را ببرند آنجا و خوب آنجا برود در يك قصرى مثلا زندگى كند، جواهرها را حمل كردند و او گفته بود كه وقتى ، يعنى قصه ها نقل كرده بود او، يكى اينكه سر پلى كه بايد از آنجا ديگر عبور كنند ايستاد و گريه كرد، گريه بى اثر و او را با همه جواهرات و چمدان هاى پر در يك كشتى بردند و بعد از آن در ميان دريا كه رسيدند يك كشتى ديگرى كه مخصوص حمل دواب بود آوردند و متصل كردند به اين و گفتند برو (بايد برود) رفت و چمدان ها كو؟ گفتند مى آورند آنها را، ايشان از آن راه رفت و چمدان ها از آن راه رفت حالا پيش ‍ انگليس ها. حالا ايشان هم دارد مى فرستد. بله ، او رفت و اينكه موجب تاءسف است و واقعا موجب تاءسف است ، اين است كه مردم ديده بودند تعديات رضا شاه را، چيزى نبود كه ديگر مخفى باشد. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه سه مملكت ، يعنى لشگر سه مملكت ، ارتش سه مملكت دشمن به ايران حمله كرد و همه چيز در معرض خطر بود، وقتى كه رضا شاه را اطلاع دادند كه بردند، مردم شادى مى كردند، كانه به مقدم اينها شادى مى كردند كه اينها ولو دشمن هستند وليكن از اين بدتر نمى كنند. وقتى كه يك شخصى ، يك سلطانى ، يك قدرتمندى ، پشتوانه ملت را ندارد اين است كه وقتى كه مى برند او را وقتى كه از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اينكه يك ملتى مثلا يك انقلابى بكند كه چرا، اين ملت شادى مى كنند كه خوب شد رفت و واقعا هم خوب شد رفت . اما آنكه تاءسف دارد اين است كه اگر در آن وقت كه متفقين آمدند و رضا شاه رفت ، يكصدا بلند شده بود كه ما پسرش را نمى خواهيم ، نمى گذاشتند. اين را آنها نصب كردند، خود شاه گفت ، خود شاه نوشت اين را، منتها بعدش شنيدم كه آن را حكش كردند، اين جمله را كه (متفقين
صلاح ديدند من باشم ) اين را حكش كردند. اگر آن وقت يك نفر مثلا از رجال ، يك نفر از علما، يك جمعى از مردم صدا كرده بودند كه ما نمى خواهيم اين سلسله را، اينها چه كردند با ما، پدرش چه كرد كه اين چه بكند. اين يكى از غفلت هايى بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاء به اين صحبت ها اينجا نداشتيم و نه من اينجا بودم و نه آقايان ، همه سر كار خودشان در مملكت خودشان بودند. اين غفلت بزرگ از رجال سياسى و علما و - عرض مى كنم كه - ساير اقشار مملكت ما واقع شد و اين آدم را تحميل كردند بر ما و دنباله اش هم گرفتند كه قدرتمندش كنند. از آن وقت تا حالا هم غفلت ها شده است ، قوام السلطنه مى توانست اين كارها را بكند لكن با غفلت ها، با ضعف نفس ها، نكرد. از او بالاتر دكتر مصدق بود، قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت . او براى مملكت مى خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت . يكى از اشتباهات اين بود كه آنوقتى كه قدرت دستش آمد اين را خفه اش نكرد كه تمام كند قضيه را، اين كارى براى او نداشت آنوقت ، هيچ كارى براى او نداشت بلكه ارتش دست او بود، همه قدرت ها دست او بود و اين هم اين ارزش نداشت آن وقت ، آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدم قدرتمندى باشد و مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلت شد. غفلت ديگر اينكه مجلس ‍ را ايشان منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد وقتى استعفا دادند يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست تعيين نخست وزير با شاه است ، شاه تعيين كرد نخست وزير را. اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران ، به قول بعضى كه محمدرضا شاه رفت و رضا شاه آمد. بعضى گفته بودند اين را به دكتر كه كار شما اين شد كه محمدرضا شاه رفت (محمدرضا آن وقت يك آدم بيعرضه اى بود و تحت چنگال او بود) او رفت و رضا شاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آنوقت گفتند نمى دانستند كه بعدها رضا شاه چند آتشه است . اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است و حالا هم يك موقع حساسى است كه من از اشتباهات مى ترسم الان ماها مكلفيم ديگر، ما اشتباهات را تا حالا ديديم و من خوف اين دارم كه باز اقشار اين ملت ما، اين رجال علمى ما، رجال سياسى ما - عرض مى كنم كه - اشخاص روشنفكر ما يك اشتباهى بكنند كه اگر اين اشتباه بشود ديگر ما تا آخر گرفتار هستيم ، ديگر چنين نيست كه ما باز يك اميدى داشته باشيم كه يك انقلابى بشود.
اگر اين نهضت الهى خاموش شود ديگر قابل عود نيست
شما همه مى دانيد و هر كس تاريخ را مى داند اين را مى داند كه اين نهضتى كه الان در ايران هست شبيهش در تاريخ ايران نبوده است ، اگر نگويم در تاريخ دنيا نبوده ، در تاريخ ايران نبوده يعنى يك چيزى كه بچه 7 ساله با پيرمرد 70 ساله با لهجه واحد بگويند كه ما نمى خواهيم اين را، يك نهضتى كه سرنيزه ها، توپ و تانك ها، سربازها - عرض مى كنم كه - ارتش در خيابانها بگردند و مردم را زير بگيرند و مردم را بكشند و باز بايستند با مشت گره زده بگويند نمى خواهيم ، ما در تاريخ
ايران بى اشكال است كه نداريم ، در تاريخ هم من نمى دانم هست يا نه كه يك همچو قصه اى مثل قصه ايران و يك همچو تحولى كه در ايران واقع شده است هيچ سابقه ندارد و من مى دانم اين معنا را و هر عاقلى بايد بداند كه اگر چنانچه اين نهضت خاموش بشود، ديگر قابل عود نيست چنين نيست كه اين كليدش مثل كليد برقى باشد كه آدم حركتش بدهد روشن بشود، حركتش بدهد خاموش ‍ بشود اين حرف ها نيست در كار. اين با يك زحمت هائى و با دست خداى تبارك و تعالى يك همچو مطلب بيسابقه در ايران پيدا شده است و الان هست . الان در عين حالى كه دولت نظامى است و شهرهاى ايران اشغال شده بايد گفت كه اشغال شده است شهرهاى ايران ، دست نظامى است و دست ارتش است معذلك از هر گوشه صدا بلند مى شود و تظاهرات مى شود و باز مرگ بر شاه مى گويند، يك همچو مطلبى تا حالا نبوده است و بعدها هم اميد اينكه يك همچو چيزى بشود نيست . من خوف اين را دارم كه با اشتباه ماها و شماها و اقشار ملت ، اين نهضت به ثمر نرسد و بخوابد و مملكت ما ديگر تا آخر اسير باشد و زير چكمه خارجى .
اينكه شاه سلطنت كند نه حكومت ، خيانتى است بر ملت اسلام
الان دارند دست و پا مى زنند كه با هر وسيله اى كه هست چه آنهائى كه توى مجلس رفتند و با اسم وكالت رفتند در مجلس ، چه آنهائى كه بيرون مجلس هستند و از طرفدارهاى شاه هستند، دارند دست و پا مى كنند كه اين را نگهش دارند، با هر وسيله اى كه هست ، با اين مانورهائى كه در مجلس اين چند وقت ديديد كه طى شده است و اين مخالف شد و آن موافق شد آنجا، اين همه مخالف ها و موافق ها در يك چيز با هم موافقند و آن اين است كه شاه باشد. (انتخابات آزاد!) اين فرياد مى زنند انتخابات آزاد، معنى انتخابات آزاد چيست ؟ معنى اين است كه اعليحضرت همايون امر كنند كه مردم انتخاب بكنند و اين رژيم به جاى خودش رسمى و امر انتخابات هم به دست شاه ، يعنى به امر او لكن آزاد! اين معنى انتخابات آزاد! بايد رژيم دموكراسى باشد، شاه سلطنت كند، نه حكومت . اين حرف ها، همه اين حرف ها توى مجلس گفته بشود، بيرون مجلس گفته بشود، هر جا گفته بشود، اين مطلبى است كه آنها الان از خدا مى خواهند كه يك همچو چيزى را ملت قبول كند كه شاه سلطنت كند و حكومت نكند، دو سه ماه هم همين كار را مى كند، يك سال هم ممكن است همين كار را بكند، ولى فردا چه ؟ ما فرض هم مى كنيم كه خوب ايشان سلطنت بكند و ديگر از اين به بعد حكومت نكند، ديگر از اين به بعد هم يك آدمى بشود كه انقلاب ماهيت بدهد و بشود يك نفر آدم سالم صحيح خيلى تمام عيار، ما فرض اين را مى كنيم ، فرض باطل ، اينهمه جنايات كه كرد چه ، هيچ ؟ اشخاص عادى اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد، بعد بيايد بگويد آقا معذرت مى خواهم ببخشيد، رهايش مى كنند؟ قانون رهايش مى كند اين را؟ يا نه ؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى ، ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آنطور از بين برد، گاز را از آنطرف از
بين برد، دارد مى برد، اينهمه آدم كشت ، اينهمه قتل عام ها كرد، قتل عام 15 خرداد 15 هزار نفر كشتار بود، قتل عام هاى حالا در اين سال هاى اخير بيشتر از اين معانى بود، حالا مى فرمايند كه خير ما - اشتباهاتى كرديم ، حالا ديگر ما تعهد مى كنيم !! ايشان فرمودند تعهد مى كنيم كه از اين به بعد اشتباه نشود!! ما فرض مى كنيم كه شما تعهد بكنيد كه از اين به بعد اشتباه نشود و اشتباه هم ما فرض ‍ مى كنيم كه خير ديگر بعدها نشود، تا حالايش چه ؟ رجال سياسى يا عرض مى كنم كه - رجال علمى را كه ده سال ، 15 سال ، 5 سال تا كم و زياد، اينها را به حبس انداختيد و اينها را آنقدر زجر داديد، آنها را آنقدر چيز كرديد، آمدند بيرون با مزاج هاى ضعيف ، حالا همين قدرى كه از زندان رها شدند، تمام شد؟ ده سال عمر يك نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبس ها از بين بردى حالا هيچ ؟! ما بگذريم كه مى خواهد آقا سلطنت حالا بكند؟!
حالا بگوئيم كه بسيار خوب اعليحضرت بفرمايند آن بالا و سلطنت كنند و روز سلام هم همه بيايند به سلام ايشان و خودشان هم در قصر اعلاى كجا مشغول عياشى بشوند، ديگر لازم نيست حكومت بكنند حالا مساله اينطور است ؟ اين را هيچ انصاف دارى ، هيچ مسلمانى اين را مى تواند بگويد؟ هيچ مسلمانى هيچ آدم با وجدانى ، هيچ انسانى مى تواند يك همچو حكمى بكند كه يك نفر آدم جانى كه بيست و چند سال بر اين ملت حكومت باطل كرده ، حكومت غير قانونى كرده ، بيست و چند سال مال اين مردم را هدر داده ، بيست و چند سال قتل عام ها كرده ، اجانب را بر اين مملكت مسلط كرده ، حالا تا گفت كه خوب من اشتباه كردم ، ببخشيد من اشتباه كردم اشتباهاتى واقع شد، اين اقرار به جرم است كه در محاكم با اين اقرار به جرم اين را محكومش مى كنند، حالا ما فرض مى كنيم بسيار خوب شما ديگر حالا عابد و مسلمان شديد، اما تا اينجا چه ؟ تا اين حدى كه شما اين عمل ها را كرديد، در محاكم دنيا، در محكمه عدل الهى ، در احكام اسلام ، در احكام قوانين عرفيه ، هيچ ، تمام شد؟ تا معذرت خواستيد چون شما شاه هستيد، چون معذرت خواستيد تمام شد؟ ما رها كنيم و برويم ؟ حالا ديگر هر كسى برود سر كسب خودش ؟ ساختن يا ذكر سازش ، ذكر سازش با اين آدم ، طرح اين مطلب كه ما با اين يك سازشى بكنيم ، اين سلطنتش باشد حكومت نكند يا خير ايشان بروند و فرح خانم تشريف بياورند و سلطنت بر ما بكنند و بعدش هم خير، انتخابات آزاد و همه چيز درست ، طرح اين خيانت بر ملت اسلام ، بر اين ملت مظلوم است . اين مادرى كه ديروز با 5 نفر عائله اينجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتى كه مى رود سر سفره دو نفر پيرزن و پيرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده ، اينها هيچ ديگر؟ ايشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مسلم مى تواند اين حرف را بزند؟ اين جوانمرده كه مى بيند جوان ها دارند مى روند به مدرسه و بچه او ديروز مى رفته و حالا نيست در اين جمعيت ، در مقابل اينها جواب چيست ؟ آخر ما چه بگوئيم به اين ملت ؟ ما بگوئيم با اعليحضرت ساختيم و خون هاى بچه هاى شما هيچ ؟ زير پا؟ تمام ؟ اين خيانت نيست ؟ چطور در ذهن يك آدم بايد يك چنين چيزى واقع بشود، اين چه غفلتى است ؟ اين چه غفلت شيطانى است ؟ چه وسوسه شيطانى است كه در ذهن آدم بيايد كه حالا ما ديگر بگذريم ، ديگر چه بكنيم ؟ حالا بگذريم ديگر، (بر همه رنج وارد شده ، گذشتيم ما،
شما هم بگذريد ديگر.) چه چيز را بگذريم ، مگر حق من است كه بگذرم ؟ اين حق يك ملت است . مگر مى تواند كسى بگذرد از اين حق ؟ يك ملت است ، اسلام است ، خداست ، مگر قابل عفو است ؟ من خوف يك همچو اشتباه و لغزشى دارم و بايد همه دست به دست هم بدهند و اين لغزش را نگذارند واقع بشود. اين تشبثاتى كه الان از همه اطراف تشبث شده است و تشبث دارند مى كنند، بر شما جوان هاست كه در اينجا صدا بلند كنيد، بر آنهائى كه در ايران هستند در ايران صدا بلند كنند، نگذارند در اين موقع حساسى كه به آخر سنگر رسيده است يكوقتى برد كند اين آدم ، اين خطرى است الان براى ايران ، الان يك خطر بزرگى براى ايران هست كه اگر يك سستى بكنند و يك لغزش در اينجا واقع بشود، يا بترسند از اين هياهوئى كه كارتر در آنجا گفته است كه خير ما منافعمان پيش ‍ ايشان است ، ايشان حاصل با عبارت ديگر خدمتگزار ماست . ما نمى گذاريم ، اين نوكر بايد بماند اينجا. تعبير او با اين تعبير نيست اما واقعش همين است . تعبيرش ، لفظش اين نيست ، واقعش اين است كه ما ديگر از كجا پيدا كنيم يك همچو نوكرى ، اين را نبايد از آن بترسيد.
در مقابل ملت نه تانگ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر
با يك ملت نمى شود كه يك كار تحميلى تا آخر بشود، چنانچه ديديم كه با نظامى نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان خيلى هم ميل داشت ، خيلى هم مايل بود كه نظامى ها قتل عام بكنند، اصلا يك دو سه ميليون جمعيت را بكشند، لكن نمى شود، قضيه اينطور نيست . آن اربابها هم نمى توانند اين كار را بكنند. حالا خيال كنيد كه اگر اين كار نشود از آن طرف لشكر روس وارد مى شود!! از آن طرف لشكر آمريكا وارد مى شود!! و از آن طرف لشكر انگليس وارد مى شود!! اينها شعر است حالا، يك ملت وقتى يك چيزى را نخواهد، نمى شود و حالا ملت نمى خواهد. يك ملت است ، قضيه يك حزب و يك نمى دانم يك جبهه و يك عرض بكنم جمعيت نيست ، يك ملت است كه الان مى گويد نه ، در مقابل (نه ) ملت ، نه سرنيزه كارگر است ، نه تانك كارگر است ، نه توپ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر و نمى دانم كرملين . اين حرف ها نيست تو كار، هر چه مى خواهند تو روزنامه هايشان بنويسند يا مى خواهند خود ايشان را بلند كنند.
اهداف انقلاب را براى مردم جهان روشن سازيم
ما اميدواريم كه خداوند اين اجتماع ايرانى ها بر حق خودشان را پيروز كند. ما اميدواريم كه خداوند تائيد كند اين شجاع هائى كه در ايران قيام كرده اند و مى خواهند حق خودشان را بگيرند و ما همه موظفيم كه هر كدام در هر جا هستيم به هر قدر مى توانيم كمك كنيم به ايرانى ها انشاءالله ، همه مان ، يعنى همين مقدار هم كه مى توانيم كمك كنيم كه هر كداممان در هر جا هستيم بگوئيم به آنها. شايد نمى دانم چند هزار ايرانى در خارج كشور است ، اين چندين هزار ايرانى كه در خارج كشور هست مى توانند به چند صد هزار خارجى مطلب خودشان را بگويند، اين تبلغاتى كه در خارج شده است خنثى
كنند كه (يك جمعيتى هستند اينها هرج و مرج طلبند و قابل اين نيستند كه به اينها آزادى بدهيم ) اين حرف هاى مفتى كه شاه و بلندگوهاى شاه دارند، اينها را بايد خنثى بكنيد شماها. مردمى هستند كه ايستاده اند مى گويند ما حقمان را مى خواهيم . ما مى خواهيم آزاد باشيم ، ما مى خواهيم زير دست مستشارهاى آمريكائى نباشيم اين رشد ملت ماست . ملت ما يك رشدى كرده است كه ديگر نمى خواهد اين مسائل را و نخواهد ديگر ان شاءالله شد اين مسائل . خداوند همه تان را انشاءالله تائيد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى (فاينشنال تايمز)
سؤ ال : با سفارش كردن مردم ايران در مورد مبارزه با رژيم شاهنشاهى ، آيا نتايج مهم اين برخورد را كه خون زيادى خواهد ريخت مى پذيريد؟ اگر اين برخوردها شدت يابد، در نظر داريد كه مبارزه تان را ادامه دهيد؟ اگر شورش خونين در ايران راه بيفتد، بدون قيد و شرط از آن پشتيبانى خواهيد كرد؟

next page

fehrest page

back page