صحيفه نور جلد ۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۲ -


لازم به تذكر نيست كه اقامه مجالس سوگوارى بايد مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانى يا
سازمان خرابكار به اصطلاح امنيت نباشد. شما ملت عزيز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمائيد و در صورت جلوگيرى در ميادين و خيابانها و كوچه ها اجتماع كنيد و مصائب اسلام و مسلمين و خيانت هاى رژيم شاه را برملا نمائيد.
امروز تاريخ ايران شاهد حساسترين روزهائى است كه بر اسلام و مسلمين عزيز يا گذشته و مى گذرد. امروز شما ملت ، بر سر دو راهى عزت و عصمت هميشگى و خداى نخواسته ذلت و خوارى ابدى واقع هستيد. امروز احدى از اقشار ملت ، معذور نيست و سكوت و انزوا در حكم انتحار و كمك به دستگاه جبار است . امروز خروج از مسير بى ابهام ملت و اسلام ، خيانت به اسلام و ملت و حمايت از مخالفين اسلام و ملت است . خائنين كه با سكوت خود و يا احيانا با گرايش خود به دستگاه طاغوتى شاه گمان كرده اند اين نهضت اسلامى را مى شكنند و شاه را نجات مى دهند، در اشتباهند. اول آنكه ديگر كار گذشته است و شاه رفتنى و با اين خود فريبى ها شاه را نمى توان نجات داد و ديگر آنكه اگر نجات پيدا كند، به آنان كه او را نجات داده اند وفادار نخواهد ماند، چنانچه ديديم و ديديد.
من به ملت عظيم الشان ايران كه با قدرت اسلامى خويش ، مشت محكم بر دهان شاه و هواخواهان او زدند و مى زنند، دست صميميت و ارادت مى دهم . من شهادت در راه حق و اهداف الهى را افتخار جاودانى مى دانم . من به مادران و پدران جوانانى كه در راه اسلام و آزاد منشى خون داده اند، تبريك عرض مى كنم . من به جوانان عزيز و غيورى كه جان خود را نثار راه دوست كرده اند، حسرت مى برم . آواى انقلاب بزرگ ايران در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها طنين انداز و افتخار ساز است . شما ملت شريف ، به جوانان غيور ملت هاى اسلامى هشدار داده ايد. اميد است با دست تواناى شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامى در تمام اقطار به اهتراز درآيد، اين است مسئلت من از خداوند تعالى .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 2/9/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار مردم در حرم امام رضا (ع )
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات رژيم منحط شاه روز به روز پر اوج تر مى گردد. افزايش حجم جنايات به قدرى است كه قدرت بيان را سلب مى نمايد. ضايعات اين چند هفته اخير سرتاسر ايران را به سوگ نشانده است و قدرت تفكر را از شاه سلب كرده است .
دولت ياغى نظامى به امر شاه تر و خشك را به آتش كشيده و يكى از بزرگترين ضربه هاى اين جنايتكار به اسلام ، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت على بن موسى الرضا صلوه الله عليه است . اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند.
ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغى غاصب تبرى كنند و مخالفت با آن لازم است . تمام اقشار ملت خصوصا اهالى قراء و قصبات بايد بدانند كه شاه غاصب و دولت ياغى او كمر به هدم مقدسات اسلام بسته اند و اگر مهلت پيدا كنند به محو آثار شريعت بر مى خيزند.
بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيله ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه ، اطاعت طاغوت و حرام است . خداوند مسملين را از شر آنان حفظ فرمايد. در اين عزاى بزرگ و جسارت به مقام امام امت ، روز يكشنبه 25 ذيحجه عزاى عمومى اعلام مى شود.
انالله و انااليه راجعون
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 2/9/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهى
توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مى خواهد، ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتى كردند كه بسياريش را من ذكر كردم ، من جمله از تشبثاتى كه كرد شبيه آن تشبثى بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مى شود، آنوقت گفت كه من هم آنطورى كه بنى اسرائيل مى گويند من هم به همان ايمان آوردم . جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردى ؟ تو قبلا معصيت كردى (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين ).
ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال ، بيست و هفت سال خيانت ها را كرد و جنايت ها را كرد، آنوقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشت هاى گره كرده ملت ايران و فريادهاى ملت ايران كه من عرض كردم كه اين يك مساله الهى بود، نه يك مساله بشرى ، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتى كه اينها دارند بلكه در مقابل همه قدرت ها ايستاد و با دست خالى مشت ها را گره كردند و نه به حكومت نظامى و نه به دولت نظامى و نه به پشتيبانى هاى آمريكا و شوروى اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمى خواهيم ، مرگ بر اين شاه ، مرگ بر اين سلسله ، حالا كه غرق را ديده ، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است ، موج استنكار، موج اينكه ما نمى خواهيم ، موج نفى سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديده و غرق ديده است ، حالا - مى گويد كه - در مقابل ملت مى ايستد و اظهار ندامت مى كند و مى گويد كه من تا حالا اشتباه كردم ، خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه (بياييد من ديگر توبه كردم و شما بيائيد نجات بدهيد. حاصل حرفش اين است كه (نجات بدهيد من را، نجات بدهيد وطن را)، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است ، به طبقات مختلف ، به جوان ها، به اينها و آخرش هم مى گويد كه بيائيد يك فكرى بكنيم براى وطن ، ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم .
اين شبيه همان مساله فرعون است با يك اختلاف ، فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مى شود گفت كه : امنت به بنو اسرائيل . جوابش هم اين بود كه نه ، ديگر گذشت - ديگر - مطلب ، تو
تا حالا معصيت كردى تا حالا طغيان كردى ، بنى اسرائيل را به بند كشيدى ظلم كردى ، حالا كه مى بينى عذاب نازل شده و غرق توى كار است ، حالا مى گويى كه من معصيت كردم . حالا كه عذاب نازل شده مى گوئى من معصيت كردم ، من توبه كردم ، اين مثل توبه اى مى ماند كه بعد از اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مى بيند بگويد من توبه كردم اين توبه نيست ، اصلش توبه نيست .
ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسل ها، حالا ديگر مى بيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا مى گويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمى كنم . يك فرق هم با توبه ، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه ، از آن ور دولت نظامى اين دو تا را با هم به ميدان آورده ، ديگر فرعون اين كار را نكرده بود، همان مى گفت توبه كردم ، ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ور توبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است براى اينكه گرگ هم مى گويد توبه كردم مثلا، اما اينطور، اينطور نيست كه در همان حالى كه اظهار توبه مى كند، اظهار ندامت مى كند، توسل به علماى اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پيدا مى كند، توسل به قشرهاى ديگر ملت پيدا مى كند، در همان حال يك كسى هم مامور مى كند كه بكش .
نظارت مستقيم شاه در كشتار و سركوبى مردم توسط مامورينش
همه اين كشتارهائى كه واقع مى شود با امر ايشان است . هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كه مى گويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مى گويند نخست وزير چه كرده ، اينهائى كه مى گويند سازمان امنيت چه كرده ، اينها همه براى حفظ شاه است ، اينها همه از عمال شاهند، گاهى وقت ها فهميده و گاهى نفهميده . در كشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هيچ اقدامى - هيچ كس اقدام نمى كند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد، خود ايشان مستقيما امر مى كند. حالا بعضى هم كه مى گويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت ، خود ايشان مستقيما بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمى دانم اما بعضى از اجزاى خودش ، از اعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مى گويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است ، اصفهان اگر قتل عام شده است ، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مى برد قتل عام هم بايد دنبالش باشد) شما در تمام طول تاريخ ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مى كند، در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى ، با آلات مختلفه ، با ارتش يك طرف ، با كولى ها به اصطلاح خودشان يك طرف ، با رها كردن يك دزد آدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است ، او را مى گويند رها كرده است و يك پول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم ، اينها هم از يك طرف ، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده
كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست و ديروز آنطور فرياد مى زد و براى خودش مديحه خوانى مى كرد و روزنامه ها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مى گفت جزشان ايشان نبود، حالا متوسل بشود به كولى ها كه در زير پناه چماق كولى ها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلا كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمى دهند آنها، نه نجات آنها مى دهند، نه ملت ديگر به اين حرف ها اعتنا مى كند.
اداى حق الناس و جبران خيانت هاى گذشته شرط پذيرش توبه شاه
فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مى گفت توبه كردم ، ديگر در آن حالى كه مى گفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم . ايشان مى گويد، خودش وقتى خطابه مى خواند، خطابه مى خواند كه : اى علما! اى مردم ! من اشتباه كردم ، حالا ديگر از اين اشتباه گذشتم و برگشتم . از آن طرف هم اينطور تشبثات را، حكومت نظامى مى گذارد همه اش برخلاف قواعد، برخلاف قوانين همه اش برخلاف . از آن طرف هم مامور مى كند، چيزهارا، ارتش را به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را، عشاير را مثلا، بعضى از عشاير را البته عشاير خيلى گوش نمى دهند به حرف اينها، عده اى شان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براى موافقت كردن با شما. حالا ديگر مست آمدى و توبه مى كنى آنهم اينجور توبه ؟! بعد از بيست و چند سال جنايت ، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتى - به يك - به اسلام ، حالا هم جبران نكرده ، خيانت ها سر جايش باقى ، جنايت ها سر جايش باقى ، حالا آمدى در مقابل علما ايستادى مى گوئى كه من توبه كردم ! از توبه فرعون اين بدتر است . جبران بايد بكنى اين چيزها را. اگر توانستى همه اين جنايات بيست و چند سال را جبران بكنى ، آنقدرى كه به جيب آمريكا ريختى برگردانى اين پايگاه هايى كه براى آمريكا در مملكت ما درست كردى ، اينها را خراب كنى و برگردانى ، آنهمه كه آدم كشتى ، اينها را زنده بكنى ، آنوقت بگوئى كه من توبه كردم . اما با اينكه جنايات را تو كردى و اين جنايات ثبت هست در تاريخ ، همه ماها ديديم كه تو چه كردى و با اين ملت دارى چه مى كنى و چه كردى . آن مرديكه مى گويند در راديو و تلويزيون گفته است كه من خواهم همه را كشت ، مى گويند همچنين كلمه اى هم گفته . اينطور آدم است ولى موفق نخواهند شد انشاءالله .
يك آدمى كه يك روز مى گويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد، به روحانيون اينطور گفت : مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد. يك روز گفت كه اينها مثل يك كرم هائى مى مانند كه در نجاست مى لولند، يك روز هم مى آيد مى ايستد مى گويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماى اعلام ، آن دستش هم چماق ! چطور باور كند كسى از تو اين حرف ها را؟ كه لااقل اگر در پيشگاه ملت ، در پيشگاه علماى ملت ، تو توبه مى خواهى بكنى لااقل يك توبه ظاهر الصلاحى بكن . تو عقلت اينقدر نمى رسد كه اين توبه را هيچ بچه اى قبول نمى تواند بكند! خوب لااقل توبه مى خواهى بكنى خوب بگو كه من توبه كردم ، برو كنار يا فرض كن لااقل بدنت را نجات بده
(فاليوم ننجيك ببدنك ) تو نمى توانى بدنت را هم نجات بدهى . تو ديگر نتوانى ، نمى توانى نجات بدهى خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مى كنى و راست مى گويى كه نادم هستى لااقل ديگر شمشير نكش ، در همان حالى كه دارى ميگويى كه من نادم هستم ، لااقل حكومت نظامى را بردار، دولت نظامى نياور روى كار، بگو - دولت - مردم بياييد، خودتان بياييد يك كسى را تعيين كنيد، دولت ، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردى . آنوقت هم قبول نيست ، نه آنكه - توبه - هر كه هر غلطى كرد و آخرش هم بگويد كه توبه كردم ، خوب اين چه منطقى است ؟ توبه شرايط دارد. مگر خدا توبه هر كس را قبول مى كند. يك كسى كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است حالا بگويد توبه كردم ، عفو كردم اين چيزهاى سياسى را، زندانى هاى سياسى را! زندانى سياسى كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است آن وقت ريشش سياه بود و حالا ريش سفيد بيرون آمده است ، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مريض از اين چال هاى سياه بيرون آمده ، ده سال ، پانزده سال كمتر، بيشتر. من يكى از همين جوان هايى كه الان در اينجا هست و سابقا من سابقه دارم با او، آن وقت وقتى دست من را مى گرفت دست من توى دست او غرق مى شد، يك قوه اى داشت من دستم كه تو دستش مى رفت مى فهميدم كه چه جور قوه ايست و حالا وقتى با من مصافحه مى كند يك آدم ضعيفى است ده سال يك كسى را تو مى برى حبس مى كنى ، پانزده سال مى برى حبس مى كنى ، جوان ها را پير مى كنى ، سالم ها را مريض مى كنى ، اينها ديگر جبران ندارد؟ همين عفو كردم ؟! غلط كردى عفو كردى ، عفو چيه ؟ چه حقى داشتى كه بگيرى كه حالا عفو كردى ؟ عفو مال اين است كه يك كسى گناهى داشته باشد، چه گناهى اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس ‍ كردى ، پانزده سال عمر اينها را تلف كردى ؟ حالا مى گويى كه عفو كردم ، عفو كردم ، اين چه غلطى است كه تو مى كنى ؟ عفو كردم چيه ؟ از اول چرا كردى ؟ نه اينكه عفو كردم ، اول كار غلط كردى ، نه اينكه يك كار صحيحى بود حالا عفو كردند، گناهكار بودند، گناهشان چى بوده ؟ گناهشان اين بوده است كه مى ديدند تو خطرناكى ، يك كلمه اى گفتند. بعضى از اين آقايان كه چندين سال حبس ‍ بودند گناهشان اين بوده است كه به اين ، از قرارى كه مى گويند گناهشان اين بوده است كه به عائله بعضى از اين حبس ها رسيدگى كرده و نگذاشته اين عائله زحمت ببيند، بعضى شان را. گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسير مى كنى ؟ در مقابل خيانت هاى تو ميگويند چرا - به چيز- به آمريكا تو همه چيزها را دادى ؟ كسى كه اين چرا را دارد مى گويد، ميگويد آزادى به ما بدهيد، مى گويد استقلال ما مى خواهيم ، مملكت مى خواهيم مال خودمان باشد، نمى خواهيم مملكت مال ديگران باشد، مى خواهيم آزاد باشيم ، خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مى خواهيم راديو و چيزهاى آلات تبليغى مان آزاد باشد، اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد، حالا جوانى شان را از بين برديد، سلامتى شان را از بين برديد، حالا اسمش را عفو مى گذاريد؟! توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد، مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مى كند؟! حق الناس را خدا
قبول نمى كند تا ادا نشود تا اينكه ادا نكنيد. تو حق الناست را تو قدرت دارى كه ادا بكنى ؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانيش از بين رفته در حبس ، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى ؟! توبه يعنى چه ؟ نمى توانى توبه كنى . قابل اين نيست قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را، توبه حق الناس است ديگر، حق ناس را خدا نمى بخشد به مردم . اگر شما توانستى كه يكى از اينهائى كه آنطور زجر كردى ، آنطور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى ، روى صفحه نمى دانم فلزى خواباندى و برق را متصل كردى ، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى ، يكى از اينها را جبران بكنى ، آنوقت بگويى كه اشتباه كردم بيائيد ديگر ببخشيد. تو بعدها ديگر از اين اشتباه ها نمى كنى ؟ راست مى گوئى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم ، تو درست مى گوئى ؟ صحيح مى گوئى ؟ ديگر از اين اشتباهات نمى كنى ؟ يا حرف است ، صحبت است . (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين ) تو از مفسدين هستى ، تو آدم مفسدى هستى ، تو فاسدى ، تو مفسدى ، يك مملكت را به هم زدى ، يك ملت را از بين بردى .
مگر شوخى است اينطور جنايات ، تو همه قواى اين مملكت ، اين جوان هاى ما كه يكى از ذخائر اين مملكت هست ، اينها را به هدر دادى همه را، حالا آمده مى گويد كه من اشتباه كردم ، بله ، حالا ديگر ما به منطق بعضى از اشخاص ، اينكه عجيب است اين حرف ها، عجيب آدم به نظرش مى آيد، يك مردى كه من نمى دانم كيست روى كاغذ هفت ، هشت ، ده ورقى نوشته است ، اول خودش را معرفى كرده است كه من كى بودم و پسركى بودم و كى ، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم ؟! (خنده حضار) انسان يك همچو حرفى مى نويسد؟ شما بيائيد رها كنيد و بيائيد شما هم با فلان آقا همصدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر ازاين از كجا پيدا بكنيم !! چقدر انسان بايد نفهم باشد. در هر صورت اين توبه ها يكى از تشبثاتشان است و اينهم پذيرفته نيست ، ملت ديگر اين حرف ها را نمى پذيرد. آن كه جوانش ، آن پيرزنى كه جوانش از دستش رفته ، پيرزن هائى هستند كه چهار تا بچه شان يعنى يك پدر بوده ، يك مادر بوده ، چهار تا جوان ، امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفرى ، شش نفرى ، فردا شب سر سفره نشستند دو نفرى ، چهار تا جوانش از بين رفته ، حالا از ما مى پذيرد اينكه عذر بخواهى ؟! فقط به عذرخواهى ، آنهم بايستيد و عذر بخواهيد، آنوقت ما هم بيائيم ، آخوند هم بيايد يا غير آخوند و مثلا روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند، سلطنت كنند، درست شد همين ؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چى ؟ جواب اين پدرى كه چند روز پيش از اين اينجا بود، پدرى كه چند تا جوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چى بدهيم ؟ - بگوئيم شماها- بگويند شماها ساختيد با يك آدمى كه جوان هاى ما را كشت ، از بين برد، حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيد هم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آنى كه چه كردى ، تو آنى كه حفظ كردى همه چيز را، اسلام پناهى تو، نمى دانم ظل اللهى تو!! اين حرفهاى نامربوط چيه ؟ اينها خيانت به يك ملت ، به يك مملكت ، به اسلام است . كسى كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد، مگر اين يك چيز آسانى بود و چيز كمى بود كه تو يك چنين اهانتى به پيامبر
اسلام كردى بعد به مجرد اينكه بگوئى نخير ديگر غلط كردم ، چيزى ، مگر فايده دارد اين حرف ها؟
قيام براى خدا شكست و انحراف ندارد
بحمدالله الان ملت ايستاده است و ما اميدواريم كه اين ايستادگيش باقى باشد و عمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خداى تبارك و تعالى باشد، انحراف پيدا نشود، از قيام الهى باشد. (ان تقومو الله مثنى و فرادى ، قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى ) براى خدا قيام كنيد، اين نهضت الهى باشد انشاءالله ، انحراف از آن نباشد كه خداى نخواسته با انحراف شكست بيايد، الهى باشد و اگر الهى باشد پيروزى است انشاءالله . همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد، مقصد الهى ، براى خاطر خدا و براى خاطر نجات يك ملتى كه بندگان خدا هستند، قيام كنيد و مطمئن باشيد كه انشاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.
كمك و اداى تكليف به نهضت ، با تبليغ و انعكاس خواسته هاى ملت
و شما هم كه در خارج ايران به سر مى بريد مكلفيد، همه مان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مى توانيم . اينجا هر كه مى تواند تبليغات بكند به مردم اينجاها بفهماند كه اين ملت ايران چى مى خواهند، چى مى گفتند. گوش نكنند به تبليغاتى كه بعضى روزنامه نويس ها پول گرفتند و يك حرف هايى مى زنند، بعضى عرض ميكنم كه - تبليغ ‌چى ها تبليغ مى كنند برخلاف . ملت ايران داد دارد مى زند كه آزادى من مى خواهم ، داد دارد مى زند كه من استقلال مى خواهم ، او داد مى زند آزادى مى خواهم آن مرديكه مى گويد كه آزادى داده ، چون آزادى داده مردم صدايشان در آمده ! يك ملتى كه قيام كرده و همه قيام كردند، نه اينكه يك كسى باشد قيام كرده باشد، يكى نه ، در باطن ارتش هم اين مطلب هست . شما مطمئن باشيد آن روزى كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است ، نمى شود نباشد، به ما پيغام مى دهند هر شب .
ما از خداى تبارك و تعالى پيروزى اين ملت را و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه ، ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل ملت مسلمان و بتوانيم اين مقدار از قدرتى كه داريم صرف كنيم در راه خداى تبارك و تعالى براى نجات بندگان خداى تبارك و تعالى ، نجات مستضعفين . از خداى تبارك و تعالى توفيق همه تان را مى خواهم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 2/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى السفير
سؤ ال : بصیر ، انقلاب ايران را حركتى بر ضد مدرنيزه كردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد، موضع شما در مورد فعاليت هاى آمريكا بر ضد انقلاب چيست ؟
جواب : آمريكا با كودتاى نظامى ، مجددا شاه را بر ايران تحميل كرد و به نام مدرنيزه كردن مملكت ، انقلاب آمريكايى شاه را به راه انداخت و ديديم كه نتيجه تمام اين انقلاب به سود آمريكا و خرابى ايران بود. كشاورزى مملكت نابود شد و ايران بازار مصرف مواد غذائى آمريكا شد، مخازن زيرزمينى از نفت گرفته تا مس و ساير مخازن ، همه به نفع آمريكا تاراج شده و مى شود و در عوض ‍ سلاح هايى به ايران داده شد كه به درد مملكت نمى خورد و زيان ديگرش هم تحميل بيش از چهار هزار مستشار نظامى با هزينه هاى سرسام آور آن است كه گذشته از اينكه ارتش ما را از حيثيت انداخته است ، تمامى مقدرات كشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همين شاه ، ايران را پايگاه نظامى آمريكا كرده و نيز با پول همين ملت ، شاه را مامور و ژاندارم منطقه در خليج كرده و اينها همه بخشى از ظلم هائى است كه آمريكا به ملت ما كرده است ، بنابراين چرا بصیر بر ضد انقلاب ملت ايران فعاليت نكند.
سؤ ال : آيا دخالت مستقيم آمريكا را بعيد مى دانيد؟
جواب : هم اكنون هم چيزى كمتر از دخالت مستقيم نيست .
سؤ ال : جوهاى بين المللى امپرياليستى دشمن با انقلاب وجود دارد انقلاب چگونه براى روياروئى با اين جوها عمل خواهد كرد؟ آيا شما براى دستيابى به كمك نيروهاى مترقى و اسلامى در جهان ، كوشش كنيد؟
جواب : دشمنان انقلاب اسلامى در امپرياليست ها خلاصه نمى شود، ولى اوضاع در سطح جهانى به نفع اين نهضت است و به تدريج اين انقلاب ، هواداران خود را جذب و راه را براى
پيشرفت باز مى كند
سؤ ال : اكنون موضع اتحاد شوروى به عنوان دولت چيست ؟
جواب : تا كنون دولت اتحاد شوروى بسيار بد عمل كرده است ، آخر شوروى هم گاز ايران را مى بلعد و آيا كسى بهتر از شاه را دارد؟ ما روى پاى خود مى ايستيم و مطمئنا پيروزيم .
سؤ ال : موضع فعاليت هاى ارتجاعى و در پيشاپيش آن سعودى ، برضد انقلاب چيست ؟
جواب : بديهى است كه نهضت مقدس اسلامى همچنان كه رژيم شاه را در ايران به خطر انداخته و به نابودى مى كشاند، همچنين رژيم هاى ارتجاعى در ساير كشورهاى اسلامى را نيز تهديد مى كند، از اين رو طبيعى است كه آنها از شاه حمايت كنند.
سؤ ال : آيا توقع آن را داريد كه در جهان عرب و جهان اسلام ، مشكلاتى براى انقلاب اسلامى ايران پديد آورند؟
جواب : دشمنان اسلام از هيچ كوششى براى نابودى اين نهضت فروگذار نمى كنند و ليكن به يارى خداى تعالى ، نهضت مقدس ‍ اسلامى راه خود را به سرعت باز مى كند و پيش مى رود.
سؤ ال : پيمان هاى خارجى كه انقلاب كوشش دارد برقرار نمايد چيست ؟
جواب : ما هرگز داخل درهاى بسته زندگى نمى كنيم ولى اين درها را نيز براى استعمارگران باز نمى نمائيم كه اكنون شاه چنين كرده است . روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى ، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و بر اين اساس ، هر كشورى كه مايل باشد، با احترام متقابل عمل مى كنيم .
سؤ ال : شما نداهاى متعددى براى ارتش داشته ايد ولى ظاهرا ارتش هنوز وحدت خود را حفظ كرده است ، آيا اين درست است ؟
جواب : طبق اخبارى كه به ما مى رسد حوادثى در ارتش اتفاق افتاده و مى افتد كه نشانه بيدارى آنهاست و ما مطمئنيم كه دير يا زود به نداى ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.
سؤ ال : آيا اعتقاد داريد كه شاه ، كارت اقليت ها و طايفه گرى را در ايران به كار خواهد گرفت تا توده هاى ايرانى را متشتت سازد؟
جواب : اولا" بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان هستند و اقليت ها در برابر يكپارچگى آنان نمى توانند اخلال كنند و ثانيا چه كسى از ظلم شاه در امان بوده است كه امروز به نداى او پاسخ بگويد، خواه مسلمان و يا غير مسلمان .
سؤ ال : شايعاتى غربى وجود دارد مبنى بر اينكه انقلاب ايران بر نيروى روحى امام يعنى فرد تكيه دارد، آيا اين درست است ؟
جواب : اگر در گذشته نهضت ايران متكى به فرد يا گروه هائى بوده است ، امروز اين انقلاب از درون مى جوشد و از فطرت آنان برمى خيزد، لذا ما معتقديم با نبودن فرد خاصى نهضت خاموش نمى شود.
سؤ ال : در اذهان مردم ، درباره برنامه انقلاب به عنوان يك انقلاب اسلامى ، اشتباهى وجود دارد، مضامين فكرى ، اقتصادى و بين المللى انقلاب اسلامى ايران چيست ؟
جواب : انقلاب اسلامى بر مناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شوون جامعه سايه مى افكند. در اسلام ، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان ، خداست كه همه انسان ها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند، هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه اى كه شخص پرستى ها و شخصيت پرستى ها، نفع پرستى ها، لذت پرستى ها و هر نوع پرستش محكوم مى شود و فقط انسان ها دعوت شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسان ها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى كند و ضوابط عوض مى شود، همه امتيازات لغو مى شود، فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است ، زمامدار با پائين ترين فرد جامعه برابر است و ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى مبناى پيمان ها و يا قطع روابط است .
سؤ ال : آيا شعار روياروئى مسلحانه با شاه ، يك شعار واقعى و قابل تحقق است ؟
جواب :براى ما در راه رسيدن به خواست هاى اسلامى ، هيچ چيز غير ممكن نيست .
سؤ ال : آيا خبر جديدى در مورد امام صدر هست ؟
جواب : اقداماتى شده است ، اميدواريم سودمند باشد و ايشان كه مورد علاقه من و نيز شيعيان بلكه مسلمين لبنان است ، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به كار خود مشغول شوند.
سؤ ال : آثار قراردادهاى (كمپ ديويد) و خيانت سادات ، بر انقلاب ايران چيست ؟
جواب : قرارداد (كمپ ديويد) و يا هر اقدامى كه موقعيت اسرائيل را محكمتر مى كند، اصولا" نه تنها به ضرر فلسطينى ها و اعراب بلكه به ضرر همه كشورهاى منطقه و در نتيجه تقويت همه نيروهاى ارتجاعى منطقه است .
سؤ ال : آيا از طرف خود پيامى براى ملت عرب داريد؟
جواب : پيام من براى برادران عرب و مسلمان اين است كه بيائيد اختلافات را كنار بگذاريد و دست برادرى به يكديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان و غير عرب ، تنها اسلام را تكيه گاه خود قرار دهيد. تنها با داشتن ذخائر مادى كه از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخيره الهى و معنوى كه اسلام است ، مى توانيد قدرتى باشيد كه هرگز ابرقدرت ها هوس تسلط بر شما را نكنند و اينگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چيزتان را غارت نكنند.
سؤ ال : نظر شما در مورد سرنوشت قدس چيست ؟
جواب : قدس متعلق به مسلمين است و بايد به آنان برگردد.
تاريخ : 3/9/57
بيانات امام خمينى در نقد احساسات كذائى بشر دوستانه كارتر و افشاى ماهيت واقعىابرقدرت
دلسوزى و بشر دوستى كارتر مبنى بر هراس از عدم ثبات در منطقه (ص )
بسم الله الرحمن الرحيم
راجع به رفتن شاه كه يكى از خواست هاى ملت است ، از چيزهايى كه گفته شده است كه شاه نبايد برود اين است كه ثبات ايران ، ثبات منطقه از بين مى رود و متزلزل مى شود. كارتر در اين نطق آخرش اينطور كه نقل كرده اند گفته است كه يك ايران مقتدر و مستقل ، اين ثبات بخش است ، ثبات آخرين است ، بعد هم فرموده اند كه ما نمى توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل پست ، شاه را كذا و كذا است مى خواهند ساقط كنند.حالا ما يك بررسى مى كنيم از اين دو تا مطلبى كه ايشان فرموده اند كه ببينيم اولا"با رفتن شاه ثبات ايران ، ثبات منطقه به هم مى خورد؟! و آنوقت يك مشت اراذل و پست هستند كه شاه را نمى خواهند؟! و ايشان نمى توانند ببينند كه يك مشت اراذل پست اين شاه را ساقط كنند؟! مساله اينطور نيست كه ايشان فكر مى كنند، خودشان هم دانند كه اينطور نيست . اما قضيه ثبات ايران ، مقصود ايشان از اينكه ايران بايد ثابت باشد و اينكه ايشان دلسوزى براى ايران مى كنند كه ايران بايد ثابت باشد يا منطقه كه خليج و اينها هم داخلش است بايد ثابت باشد و ايشان عدم ثبات ايران را، عدم ثبات منطقه را نمى توانند تحمل كنند و ببينند، نكته اش چيست ؟ چطور ايشان چنين براى بشر دلسوز شدند؟ اين ، از اين است كه يك حس آدمخواهى ، يك حس حقوق بشر آقاى كارتر را وادار كرده است كه اينجا اگر شاه برود ثبات منطقه يا ثبات ايران به هم مى خورد؟! اين از حس اين است كه حقوق بشر را ايشان مى خواهند حفظ كنند و دلشان براى اين ايرانيان مى سوزد كه مبادا يكوقتى آنجا يك تزلزلى پيدا بشود مردم ناراحت بشوند و با تزلزل ، خوب ممكن است كه اموال مردم از بين برود، نفوس مردم از بين برود، از اين جهت ايشان چون خيلى بشر دوستند و خيلى به حقوق بشر اعتنا دارند نمى توانند ببينند؟! اين الان شب ها شايد خوابش نبرد براى اينكه اين ايرانى ها در زحمت واقع شده اند. اين طور است ؟! يا از اعمال اينها ما مطلب ديگرى مى فهميم . خوب اگر چنانچه حس بشر دوستى ، حس حقوق بشر ايشان را وادار كرده است كه يك همچو فرمايشاتى مى فرمايند، چطور پس از اين كشتارى كه الان در ايران يك سال است دارد مى شود و از آن كشتارهايى كه 15 خرداد به اين طرف شده است و اينها همه ، خود ايشان هم مى دانند، هر عاقلى مى داند كه اين كشتارها به امر شاه بوده است كه مركز امر است و هيچ صاحب منصبى قدرت اينكه امر به قتل عام مردم بكند، همچو
چيزى امكان ندارد تا اينكه خود ايشان امر بكنند. چطور جمع مى شود ما بين اين دو تا؟! بشر دوستيش اسباب اين مى شود كه راضى نشود كه اين ثبات منطقه به هم بخورد و در عين حال اين بشر كه 30 ميليون جمعيت است ، 35 ميليون جمعيت است و الان در خاك و خون دارد جوان هايشان كشيده مى شود، مدارسشان ، دانشگاه هايشان ، معابدشان - ايشان - چطور جمع مى شود ما بين اين دو تا مطلب ؟! ايشان كه دلشان براى آدم ها سوخته - اين ايرانى ها - براى ايرانى ها دلشان سوخته كه مبادا ثبات ايران به هم بخورد كه ثبات به هم بخورد اسباب اين مى شود كه يك هرج و مرجى بشود، اسباب اين مى شود كه اموال مردم از بين برود، اسباب اين مى شود كه نفوس مردم مثلا تلف بشود، معذالك از يك شخصى كه نفوس مردم را اين قدر تلف كرده و اموال يك ملتى را اينقدر به غارت داده و غارت كرده ، ايشان پشتيبانى مى كنند و نمى توانند ببينند كه ايشان برود. ما چطور جمع كنيم ما بين دو تا كلامى كه ايشان مى گويد؟! جز اين است كه مطلب اين نيست و خودش هم مى داند كه مطلب اين نيست .
حفظ ثبات منطقه در گرو قدرتمندى و استقلال ايران است
ايشان كه همچو دست و پايش را گم كرده كه مبادا ثبات ايران يا ثبات منطقه به هم بخورد، براى اين است كه مبادا يك وقتى ثبات اينجا به هم بخورد و نفت را ديگر به ما ندهند، مبادا ثبات منطقه به هم بخورد و كشتيرانى براى بردن نفت ها و براى ساير منافع به هم بخورد. مساله آن است ، چرا درست نمى گويى ؟ خوب درست مثل يك آدم صحيحى ، خوب بگو به اين كه ما مى ترسيم كه اين منافعى كه در ايران داريم ، همانطورى كه وزير خارجه انگلستان گفت ، او تشريح كرد كه ايشان بسته به ماست ، ما منافع داريم در آنجا، ايشان حافظ منافع ماست و ما پشتيبانى از ايشان مى كنيم ، خوب شما هم صاف مساله را بگو كه ما منافعى از ايران داريم مى بريم ، يك نفت را مى خواهيم ببريم ، مى خواهيم پايگاه در ايران داشته باشيم كه اگر يك جنگ عمومى پيش بيايد ما سنگر داشته باشيم ، مى خواهيم ساير ذخاير ايران را ببريم و شاه هست كه مى تواند براى ما تامين كند اين امور را، از اين جهت ما پشتيبانى از شاه مى كنيم ، خوب اين يك مطلبى است كه آن مطلب را بايد، خوب يك مطلبى است كه صحيح است ، راست است ، يعنى يك مطلبى است كه اگر گفته بود اين را و راست مطلب را مى گفت اين بود لكن ايشان اينطور نمى فرمايند، ايشان مى فرمايند كه ثبات منطقه بايد محفوظ باشد و از آن طرف هم مى گويند كه ما دخالتى در امر داخلى مملكت ايران نداريم و همه مى دانند كه ايشان (آمريكا) هيچ دخالتى در ايران به هيچ وجه ندارد!! مثل يك آدم اجنبى مى ماند كه آن طرف كوهستان ها زندگى مى كند و هيچ كارى به ايران ندارد!! اين ادعا را ايشان مى كند. شوروى هم همين ادعا را مى كند لكن كى از او بايد قبول كند اين حرف را؟ پس اين مطلب كه ايشان گفتند كه يك ايران مستقل و يك ايران قدرتمند حافظ ثبات ايران است صحيح است اينكه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل ثبات مى آورد يعنى اگر چنانچه ايران مستقل بود و تحت نظر ديگران اداره نمى شد، ديگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامى پيوسته به نظام ديگران نداشت ، ثبات از براى ايران حاصل مى شد. ايران هم دنبال
همين مى گردد، ايران هم مى خواهد كه ، ايرانى ها هم مى خواهند كه ايران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز يك كسى در آن دخالت نكند، هر كارى مى خواهند به دست نوكرانشان اجرا نكنند، دخالت در مقدرات مملكت نكنند - ايران مى خواهد كه - ايرانيان ، ملت شريف ايران مى خواهد كه ايران را مستقل كند و يك ايران قدرتمند ايجاد كند. الان قدرت ندارد ايران ، مستقل هم نيست . قدرت ندارد براى اين كه تحت قدرت هاى ديگر دارد اداره مى شود، 45 هزار و يا 60 هزار يا در يك نوشته اى هم بود كه 80 هزار آمريكايى كه مستشارهاى زياد در آنها هست ، اينها دارند نظام ما را اداره مى كنند. پس - قدرتمندى - الان آنها قدرت دارند، در ايران آنها قدرت دارند، نه شاه قدرت داشته باشد. ما مى خواهيم يك ايران مستقل باشد، يك ايران قدرتمند باشد و الان ايران قدرتمند نيست از باب اينكه نظامش كه نقطه اتكاى قدرت است مثلا در دولت ها، نظامش وابسته به ديگران است ، هر كارى آنها خواهند انجام مى دهند و لهذا اينطور تصرفاتى كه در ايران مى كنند، ايران الان مثل يك مملكتى است كه در قبضه اين قدرت هاست . پايگاه دارند كوهستان هاى اطراف كردستان و آن سرحدات ، اينها پايگاه ها دارند، پايگاه هاى زيرزمينى عظيم دارند و يك چنين مملكتى يك مملكتى است كه از آن طرف ذخايرش را دارند مى برند از آن طرف پايگاه درست مى كنند براى خودشان . اين ايران اگر يك ايران قدرتمند بود نمى گذاشت كه اين كار بشود، پس ايران الان قدرتمند نيست - نه اينكه - نمى توانيد شما بگوئيد كه ايران بايد قدرتمند باشد و حالا قدرتمند است و اگر شاه برود قدرت از بين مى رود. ما مى خواهيم كه اين كسى كه اين ضعف را از براى ايران آورده ، قدرت را به هدر داده است ، آن برود و ملت خودش قدرتمند است به جاى او باشد. ايرانى ها اين را خواهند، ايرانى ها استقلال مى خواهند، مى خواهند كه قدرت ها ى ديگر را دستشان را قطع بكنند. صحيح است اين مطلب كه ايران قدرتمند و مستقل ، ايران مى تواند كه ثبات منطقه را حفظ كند، اين يك مطلبى صحيح است لكن الان منطقه ، يا ايران ثبات ندارد الان ، اگر ايران ثبات داشت كه نمى گذاشت شما دخالت در آن بكنيد. ايران متزلزل و هرج و مرجى است . حالا 35 سال است ، بلكه 50 سال است كه اين هرج و مرج در ايران هست ، پس اين مطلبى كه شما مى گوئيد اين نيست كه شما ثبات ايران را مى خواهيد، شما مى خواهيد كه ايران ثبات نداشته باشد تا استفاده كنيد. اگر ايران قدرتمند باشد و ثبات داشته باشد، اگر چنانچه - قدرت - مثلا دولت ايران قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ايران باشد، اگر دولت ها، دولت هاى ناشى از اراده ملت باشند، اينها نمى گذارند كه شما اينطور در ايران تصرف كنيد و اينطور هرج و مرج به بار بياوريد. ايران ثبات ندارد كه اين بساط شده است . ايران الان ثبات ندارد از باب اينكه قدرت ندارد، از باب اينكه استقلال ندارد. ايرانى مى گويد كه بايد ثبات داشته باشد - تااينكه و ثبات تابع قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مى خواهيم و استقلال . قدرتمندى به اين است كه نظاممان را از گرفتارى كه آمريكا برايش پيش آورده نجات بدهيم و يك نظام متكى بر ملت ما ايجاد بكنيم ، نه يك نظامى متكى بر مستشارهاى آمريكا و استقلالمان را هم حفظ بكنيم و يك مملكت مستقل باشيم ، نه يك مملكتى كه همه چيز آن در دست ديگران است ، تا به واسطه اين ثبات پيدا بكند
مملكت ما. وقتى ثبات پيدا كرد نه شما حق داريد كه نفت اينجا را مجان و بلكه بدتر از مجان ببريد، بدتر از مجان براى اينكه نفت را مى برند پايگاه براى خودشان درست مى كنند، اين مصيبت است خدا مى داند براى يك مملكتى كه نفت را ببرند آنوقت با اسم اينكه ما مى خواهيم يك مملكت قدرتمند باشيم . در ازايش اسلحه 18 بيليون دلارى را بخرند و بياورند در ايران پايگاه براى آقاى كارتر يا آمريكا درست بكنند، خوب ملت ايران مى خواهد اين نباشد، مى خواهد پيوسته به ديگران نباشد، مستقل باشد، يك مملكت مستقل نمى گذارد يك همچو چيزى بشود.
پايمال شدن استقلال مملكت با دخالت و تصرف اجانب در همه شوون
اگر يك ملت پنجاه هزار نفرى باشند و مستقل باشند، يك ملت پنجاه هزارى نفرى باشند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، هيچ قدرتى نمى تواند بر آنها تحميل كند اين را، اما اشكال سر اين است كه اينها از باطن خود مملكت ، فساد را ايجاد كنند. او خارج نشسته مى گويند كه ما دخالت نمى كنيم در مملكت . دخالت نكردن به اين معنا كه مستقيما شما بفرستيد نظاميان را بدون اينكه چيز باشد و با توپ و تفنگ بفرستيد ايران را بگيرند، خوب اين حالا نيست اما مستشارها را به عنوان اين كه اينها خدمتگزار به ملت هستند، اينها مى خواهند تربيت كنند مثلا ارتش را، مى خواهند چه بكنند، فرستاديد، از آن طرف هم در تمام شوون اين مملكت شما دخالت داريد و تصرف داريد. يك ايران آزاد ما مى خواهيم و يك ايران مستقل ما مى خواهيم ، يك ايران قدرتمند مى خواهيم ، يك ايرانى ميخواهيم كه خود ملت بايستد و خود ملت اداره كند مملكت را. ما پنجاه سال است كه اصلا "نه مجلس داشتيم ، نه دولت داشتيم ، نه شاه داشتيم ، هيچ يك ، هيچ نداشتيم ، همه اش تحت اداره ديگران بوده و ديگران اداره اش مى كردند، الان مملكت ما قيام كرده است كه نگذارد اين هرج و مرجى كه دولت هاى خارجى مى خواهند، اينها باشد، مى خواهد نگذارد اين بشود.
ثبات ايران از ديدگاه كارتر(ص )
خوب حالا جمله ثانى ايشان را، خوب اين هم از ايشان مى پرسيم كه الان ثبات است در ايران ؟ الان شاه هست ، الان كه شاه نرفته ، الان كه شاه نرفته است سرتاسر ايران اين اختلافات هست ، مردم ايستاده اند و مى گويند ما نمى خواهيم اين مرديكه را، اينهمه با توپ و تفنگ و چماق اراذل و اوباش به جان مردم ريخته و مردم را دارد قتل و غارت مى كند، الان ثبات است ؟! در دو سه روز پيش از اين در مشهد، مشهد مقدس ، در معبد مسلمين در حرم حضرت رضا سلام الله عليه با تانك رفتند تا توى (اينطور كه چيز شده گفته اند) با تانك رفتند تا توى صحن و به ديوارهاى صحن و به ديوارهاى ايوان مى گويند كه آثار گلوله هست . اين چندمين بار است كه اين سلسله پهلوى به معابد ما اين طور مى كند به همان معبد حضرت رضا، اين ثبات ، الان مملكت ما ثبات دارد؟! خوب شاه هست الان ، الان يك مملكت ثابتى است !؟ الان مملكتى است كه هيچ تزلزلى در آن نيست يا مى خواهى يك چيزى
براى خودت بگوئى همين طورى ؟ يكى نيست آنجا كه جلويش بايستد بگويد آقا اينها چيست كه تو دارى مى گويى ، خوب اين مردم دارند كشته مى شوند، اين مردم دارند چه مى شوند، سر تا ته ايران الان مثل زلزله آمده به هم ريخته ، يك دسته مى گويند ما نمى خواهيم شاه را، يك دسته اراذل و اوباش هم به جان مردم ريختند كه نخير حتما بايد ملت بخواهد شاه را، با زور بايد مردم دوست داشته باشند شاه را. اين ثباتى است كه دارد كه ايشان مى فرمايند ثبات دارد ايران و اين ثبات را ما نمى توانيم ببينيم كه متزلزل بشود!
اراذل و اوباش كيستند؟ فريادگران استقلال و آزادى يا ضايع كنندگان حقوق بشر
خوب جمله بعدش آنكه ديگر خيلى مرحمت فرموده اند كه ما نمى توانيم ببينم كه يك مشت اراذل و اراذل پست ، شاه را كه كذا و كذاست ساقط كنند! ملت ايران كه مى گويند ما آزادى مى خواهيم استقلال مى خواهيم ، اراذل و پستند؟! يا آنهايى كه مى خواهند مال مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ايران دارد فرياد ميكند كه ما آزادى مى خواهيم . آن كسى كه آزادى را سلب از مردم مى كند اراذل و پست است در نظر دنيا؟ يا آن كه مى گويد آزادى من خواهم ؟ آن كسى كه مى گويد من استقلال مى خواهم پست است و اراذل ؟ يا آن كسى كه استقلال يك ملتى را به هم مى زند؟ يك ملت 35 ميليونى كه ايستاده است و - ميگويد - جانش را دارد مى دهد جوانش را دارد مى دهد و مى خواهد مملكتش را نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و با شرف ؟! يك كسى كه از يك طرف گويد حقوق بشر، از يك طرف حقوق ميليون ها بشر را به زمين مى زند كه ايرانش را ما شاهد هستيم و جاهاى ديگرش را هم ديگران شاهد هستند، از آن طرف قضيه حقوق بشر را ذكر مى كند وآن طرف بشر را اينطور مى كند، اين خيلى شريف است ، اما ملت ايران كه مى خواهد از زير يوغ اينها بيرون برود اراذل و پست است در نظر شما؟! نظرت صحيح نيست ، برگردان اين نظر را تو بعدها مى خواهى با اين ملت زندگى كنى ، نمى گذارند زندگى كنى . ملتى كه ببيند اينطور تو دارى با آنها صحبت مى كنى نمى گذارد ديگر شما حيات پيدا كنى ، نمى گذارد كه آمريكايى در ايران باقى بماند.
قيام براى خدا كنيد كه آن قيام پيروز است
يك قدرى فكر بكند اين آدم (ما نمى توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل و اراذل پست ، شاه ايران را كه كذا و كذاست ساقط كنند) خوب شما نتوانيد ببينيد چشم هايتان را هم بگذاريد ملت ايران اين كار را كند، انشاءالله ميكند، البته با شرط اينكه لله باشد (قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى ) براى خدا يكى هم باشيد، براى خدا وقتى كه باشيد پيروزى هست ، جمعيت هم باشيد، وقتى براى خداست پيروزى هست شما براى خدا قيام كنيد، ملت ايران براى خدا انشاءالله قيام كرده است كه دست ظلم را كوتاه كند و مملكت اسلامى را نجات بدهد و ما همه وظيفه داريم كه كمك كنيم به اين نهضت . آقايان اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه نرسد و خاموش بشود تا آخر الابد گرفتار
هستيم ، يعنى نسل هاى آتيه شما هم گرفتار هست زير يوغ استعمار و يك قلدرى كه بيايد و نوكرى كند به آنها. نگذاريد اين نهضت خاموش بشود بدون رسيدن به نتيجه ، بيائيد دنبال اين باشيد به حق با تمام قدرت همراهى كنيد تا اين كه اين نهضت نتيجه بدهد و دست ديگران كوتاه بشود و اين سلسله ساقط بشود و برود در پرتگاه انشاءالله خداوند همه تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله سلامت باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 3/9/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات سوء ابر قدرت ها جهت لوث نمودن مبارزات مشروعملت ايران
بسيج و گسترش نيروهاى تبليغاتى در داخل و خارج بر عليه مبارزات ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
دامنه اين مبارزات هر چه گسترده تر مى شود دامنه تبليغات هم بر ضد آن گسترده تر مى شود، اول كه مبارزات كمتر بود و آرامتر بود، تبليغات هم به همان حجم كمتر بود در داخل و خارج و حالا كه مبارزات بالا گرفته است دست و پا مى كنند آنهائى كه مى خواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهائى كه در داخل دارد از عمال و چه قشرهائى كه در خارج هستند، چه آنهائى كه طمع به كيسه شاه دارند و چه آنهائى كه طمع به مخازن ايران دارند، اينها همه دسته جمعى به دست و پا افتادند و دامنه تبليغات را هر چه بيشتر گسترده تر كردند و مى كنند.
سلطه شاه عامل موثر بر هم زننده ثبات منطقه
از جمله چيزهائى كه اخيرا گفتند و تذكرش هم دادم و كلمه اى كه صادر شده است از كارتر و من را بسيار متاسف كرده است و متاثر، اينكه ايشان ابتدائا مى گويد كه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل براى ثبات منطقه لازم است (با اين تعبير تقريبا) و دنبالش ‍ مى گويد كه ما نمى توانيم ببينيم كه اراذل پست شاه را كنار بزنند و اين رژيم را از بين ببرند. اين يك تبليغات است و يك تهديد، اين كه تبليغ است آن است كه خود شاه هم هميشه در حرف هايش هست و بوده است و عمالى هم كه در خارج دارد و ارتزاق از او مى كنند همين حرف را مى زدند و مى زنند و آنهائى هم كه منافعشان را خواهند تامين بكنند به دست شاه ، آنها هم اين حرف را مى زنند كه ايران اگر شاه برود ثباتش از بين مى رود. الان كه شاه هست ، الان ثبات دارد ايران ؟! اينهااصلا فكر اين كه اين حرفى كه مى زنند، نمى كنند خوب منعكس مى شود اين يك آدمى است كه قدرتمند است ، از ابرقدرت هاست ، حرفش را منعكس مى كنند، در ايران منعكس مى شود، در ساير ممالك منعكس مى شود كه الان كه شاه هست الان ايران در ثبات و آرامش دارد زندگى مى كند، همه آرام ، مردم همه راحت منزل هايشان مى خوابند اينجا هم به راحتى مشغول كسب و كارشان هستند و مدارس هم همه آرام ، دانشگاه ها هم همه مشغول به تحصيلشان هستند با آرامش ، با خوشى براى اين كه شاه هستند در ايران !! خوب اين منعكس مى شود در دنيا كه يك همچو انقلابى كه الان در ايران هست ، در غياب شاه هست يا در حضور شاه هست ؟ شاه نيستند و اين
ناآرامى هاى سرتاسرى هست ؟ يا شاه هم تشريف دارند، در حضور مبارك اعليحضرت !! همه مردم ايستاده اند و مى گويند مرگ بر اين شخص ، مرگ بر اين سلسله ؟

next page

fehrest page

back page