صحيفه نور جلد ۴

امام خميني رحمه الله عليه

- ۷ -


جواب : اسرائيل غاصب است و هيچ گونه رابطه اى بين ايران و يك مشت غاصب وجود ندارد. چه كسى حاضر است به يك كشور نژادپرست جنايتكار نفت بفروشد.
سؤ ال : تحت حكومت اسلامى ، شاه به چه مجازاتى محكوم خواهد شد؟
جواب : ملت خوب مى داند كه جرم شاه چيست و مجازاتش كدام است ؟
سـؤ ال : در گـذشـته گفتيد شاه بايد برود، حالا مى فرمائيد بايستى محاكمه شود.كدام يك ؟
جواب : هميشه نظر من اين بوده است كه بايستى محاكمه شود. ترك كردن و نكردنش چيزى را عوض نمى كند.
سـؤ ال : پـس از تـظـاهرات عظيم ، ارتش كماكان به شاه وفادار است . بعضى از عناصر ارتـش هـم ديـده مـى شـود كـه خـيـلى خـشـونـت نـشـان مـى دهـنـد (حـتـى يـك نـوع خـطـر يـا احـتـمـال كـودتـا وجـود دارد) آيـا در ايـن مـورد شـمـا هـيـچ خـطـرى بـراى راه حل مذهبى خود احساس ‍ نمى كنيد؟ آيا خطر كودتا را عليه جنبش اسلامى حس نمى كنيد؟
جـواب : بـر فـرض ايـنـكـه كـودتـا بـشود، ملت مخالف است . همانطور كه حكومت و دولت نظامى شكست خورد، كودتاى نظامى نيز شكست خواهد خورد.
سؤ ال : ماه هاى متمادى است كه مردم در خيابانها هستند، به طورى كه كشور كاملا فلج شده ، آيـا خـطـر خـسـتـه شـدن اكـثـريـت مـردم وجـود نـدارد؟ آيـا ايـن احـتـمـال وجود ندارد كه عليه شما برخيزند و عليه شما يك موج انقلابى تازه اى بوجود آيد؟
جواب : اين خيلى بعيد است .
سـؤ ال : در خـيابان صداى الله اكبر و درود بر خمينى شنيده مى شود ولى اينها هنوز هيچ كـدام بـرنـامـه سـيـاسى نيست . شما مرتب از جمهورى اسلامى صحبت كرده ايد كه مطلبى خـيـلى كـلى اسـت . آيا ممكن است رؤ وس كلى اين نظام و سرنوشت سومين كشور صادر كننده بزرگ نفت را ترسيم كنيد؟
جواب : قانون ما اسلام است و مدون است ، چيزى نيست كه ما بخواهيم برايشان تعيين كنيم .
تاريخ : 15/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سى . بى . اس  
سـؤ ال : حـضـرت آيـت الله ! مـا گـزارشـات مـستمرى دريافت كرده ايم كه شاه به زودى كـشـور را تـرك مـى كـنـد يـا تـرك كـرده اسـت . آيـا شـمـا دولتى را كه به دست بختيار تشكيل مى شود به رسميت خواهيد شناخت و به تظاهرات پايان خواهيد داد؟
جواب : ما با بودن رژيم سلطنتى ، هيچ دولتى را به رسميت نخواهيم شناخت .
سـؤ ال : حـضـرت آيـت الله ! شما فرموده بوديد كه شاه بايد كشور را ترك كند اما حالا مـى فـرمـائيـد كـه او بـايـسـتـى كه بر طبق قوانين اسلامى محاكمه و مجازات شود و اگر مـحـكـوم شـود حـداقـل مـحـكـوم به زندان ابد خواهد بود. آيا اين به اين معناست كه شاه يك فرارى محسوب خواهد شد اگر از كشور خارج شود؟
جـواب : بـله ، ايشان بايد محاكمه بشود و اگر چنانچه فرار هم بكند هر جا باشد بايد محاكمه بشود و اقل چيزى كه بر اوست ، علاوه بر اينكه بايد جرائمى را كه مرتكب شده جـبـران بـكند، حبس ابد است ، ولى همه مى دانند كه او دست به كشتارهاى عمومى زده است و بايد اعدام بشود.
سـؤ ال : حـضـرت آيـت الله ! اگـر چـنـانـچـه بـخـتـيـار مـورد قـبـول حـضـرتـعـالى نـيست ، چه كسى هست ؟ و آيا شما خودتان ليستى از كسانى كه مسؤ وليت ها را در دست بگيرند در اختيار داريد؟
جواب : ما اشخاصى را در نظر داريم ولى تا پايان كار از معرفى كردن آنها معذوريم .
سـؤ ال : حـضـرت آيـت الله ! اگر رژيم مورد نظر جنابعالى روى كار بيايد، آيا سياست نـفـتـى ايـران در چـهـارچـوب روابـط اوپـك خـواهـد بـود؟ و يـا ايـنـكـه امـريـكـا هـمـچـنـان مثل زمان شاه ، به عنوان يك مشترى خوب نفتى براى شما تلقى خواهد شد؟
جـواب : راجـع به اوپك بعد از تشكيل حكومت مطالعه خواهد شد و متخصصين تصميم خود را خـواهـنـد گـرفـت ، امـا امـريـكـا تـاكـنـون مـشـتـرى خـوبـى نـبـوده اسـت ، بـراى ايـنـكـه پول نمى داده است .
سؤ ال : حضرت آيت الله ! چه موقع شما به ايران باز خواهيد گشت ؟
جواب : هر وقت صلاح دانستم .
سؤ ال : آيا اكنون صلاح مى دانيد؟
جواب : امروز، خير.
تاريخ : 15/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار بى بى سى  
سؤ ال : اكنون كه شاه قبول كرده است كه برود (گرچه براى مدتى نامشخص ) آيا دعوت بختيار را در مورد بازگشتن به ايران قبول خواهيد كرد؟
جـواب : مـن هـر وقـت مـقـتـضـى بدانم ، خودم به ايران خواهم رفت و رفتنم متوقف به دعوت كسى نيست ، چه دعوت بشود يا نشود.
سؤ ال : آيا از نظر شما نقش قابل قبولى در آينده براى شاه وجود دارد؟
جواب : هرگز، او نقشى ندارد.
سؤ ال : نقش آتى شما در امور كشور چيست ؟
جواب : من همان كسى كه قبلا بودم ، بعدا هم هستم ، من مردم و حكومت را هدايت مى كنم .
سـؤ ال : شـمـا از بـازسـازى ايـران و تـاسيس جمهورى اسلامى صحبت كرده ايد، براى ما مشكل است مقصود شما را درك كنيم ، عملا چگونه به اين هدف دسترسى پيدا خواهيد كرد؟ و زندگى مردم ايران چگونه عوض خواهد شد؟
جـواب : قـضـيـه تـغـيـيـر زندگى نيست ، قضيه اين است كه تاكنون مردم تحت فشار شاه بـودنـد و مـمـلكـت هـم اسـتـقـلال نـداشـتـه اسـت ، مـا مـى خـواهـيـم كـه مـمـلكـت را مـسـتـقـل كـنـيـم و به مردم هم آزادى بدهيم و حكومت جمهورى اسلامى هم يك جمهورى است مانند ساير جمهورى ها و لكن قانونش قانون اسلامى است .
سـؤ ال : بـعـضـى از مـنـتـقـديـن ادعـا مـى كـنـنـد كـه شـمـا مسائل مدرن و پيچيده و مسائل جامعه صنعتى آينده را
(كـه ايـران بـه سـوى صنعتى شدن مى رود) به خوبى در نمى يابيد و همچنين انتقاد مى كنند كه شما مدت زيادى از ايران دور بوده ايد. به اين انتقادات چگونه پاسخ مى دهيد؟
جـواب : البـته ما براى قضاياى پيچيده كارشناس داريم ، ولى ما آنچه را درك مى كنيم ، ايـن اسـت كـه شاه ظالم است و خائن و به مملكت و ملت خيانت كرده است ، اين ديگر يك مطلب واضـحـى اسـت كـه هـمـه مـى دانـنـد. مـا مـى دانـيـم كـه مـمـلكـت مـا اسـتـقلال ندارد و اجانب در همه امور مملكت ما دخالت مى كنند. اين هم كه مطلب معلومى است ما براى استقلال و آزادى مبارزه مى كنيم .
سـؤ ال : غـيـر مـسـلمـانـان تـصويرى مملو از بيرحمى از جامعه اسلامى دارند، تنبيه هائى براى جرايم نسبتا كوچك و يا قطع يد، چنانكه نمونه اى از آن را در پاكستان و عربستان مى بينيم . گفته مى شود كه اين قوانين وحشيانه هستند، نظر شما چيست ؟
جـواب : آنـهـائى كـه نـظـر سـوء نـسبت به اسلام دارند از باب اين است كه اسلام را درك نـكـرده اند. حكومت اسلامى تاكنون در كار نبوده ، حكومت اسلامى در صدر اسلام بود و هيچ وحشتى هم در زمان حكومت على بن ابيطالب سلام الله عليه نبود و مردم در امان بودند. اين حكومت هاى فعلى است كه مردم را به وحشت انداخته و هيچ گونه امنيتى در آن نيست و مردم را دسته دسته مى كشند. ذائقه تلخى كه مى گوئيد، از اين حكومت هاست ، نه از حكومت اسلامى كه رفتارى عادلانه و منصفانه دارد.
سـؤ ال : بـسـيـارى از زنـانـى كـه در ايـران بـه سـطـحـى از آزادى و تـحـصـيـل رسـيـده انـد، از ايـن تـرس دارنـد كـه به يك رژيم مذهبى مرتجع بازگشت داده شوند، شما براى اطمينان خاطر آنان چه مى گوئيد؟
جـواب : اسـلام بـه زنـان آزادى داده اسـت و اين دولت و شاه است كه آزادى را از آنان سلب كرده است و آن را از هر جهت به بند كشيده است .
سـؤ ال : سـؤ ال ى كـه مـجـبـورم بـكـنم اين است كه بسيارى از منتقدين غربى به شما مى گـويند كه شما رهبر مذهبى اى هستيد كه دستتان به خون بسيارى از مردم رنگين است . آيا شـمـا هـيـچ از ايـن بـابـت احساس پشيمانى و ندامت نمى كنيد كه هزاران نفر در خيابان هاى ايـران بـه واسـطه فرمان هاى شما مبنى بر اعمال مستقيم عليه رژيم ، جان خود را از دست داده اند؟ و يا فكر مى كنيد كه هيچ راه حلى جز اين وجود نداشت ؟
جواب : اين دست شاه است كه تا مرفق به خون ملت ما رنگين است . ما دفاع از حق خودمان مى كـنـيـم و هـر انـسـانـى حـق دارد كـه از حـق خـود دفـاع كـنـد، بـنـابـرايـن مـا طـالب آزادى و استقلال هستيم و اين شاه است كه مردم را وحشيانه مى كشد.
سـؤ ال : وقـتـى كـه بـه ايـران بـرگـشـتـيـد، نـظـرتـان راجـع بـه تـاءمـيـن نـفـت اسرائيل و آفريقاى جنوبى چه خواهد بود؟
جـواب : اسـرائيـل در حـال جـنگ با مسلمين است و غاصب سرزمين هاى برادران ما مى باشد، ما بـه آن نـفـت نـخـواهـيـم داد، كـشورهاى ديگرى كه روش عادلانه با ما داشته باشند، از نفت برخوردار خواهند شد.
تاريخ : 16/10/57
تذكر چند مطلب مهم جهت سرنگونى شاه ، به ملت شجاع و بيدار ايران  
بسم الله الرحمن الرحيم
بـه عـمـوم مـلت شـجـاع و بـيـدار ايـران (ايدهم الله تعالى ) هشدار مى دهم كه بار ديگر تـوطـئه خـطـرنـاك از طـرف عـمـال شـاه خـائن و طرفداران غارتگران بين المللى در دست اجـراسـت تـا رژيـم مـنـحـط شـاهـنـشاهى را حفظ و شاه را به قدرت شيطانى رسانده ، به غـارتـگـرى نـفـتـخـواران و سـلطـه اجـانـب ادامـه دهـنـد. ايـنـان مـى خـواهـنـد بـا پايمال نمودن خون شهيدان راه خدا و وطن ، كشور ما را با نيرنگ هاى گوناگون زير يوغ اسـتـعـمـار و سـلطـنـت ديـكـتـاتـور پـهـلوى نـگـه دارنـد. ايـنـان مـى خـواهـنـد از شـاه در حـال نـزع و سـقـوط، يـك ديـكـتـاتـور خـون آشـام بـا قـدرت سـابـق بـسـازنـد و بـه مـا تـحـمـيـل كـنـنـد. ايـنـان مـى خـواهـنـد بـا بـعـضـى كـارهـاى جـزئى و فـريـبـنـده مـثـل آزادى مـطـبـوعات و وعده انحلال ساواك و تظاهر به دين مبين اسلام ، قدرت را به شاه جـانـى بـرگـردانـنـد تـا در خـدمـت اجـانـب ، هـسـتـى كـشـور را بـه غـارت داده و بـه نـسـل و حـرث رحم نكنند و اسلام و مذهب را براى هميشه سركوب كنند. به ملت ايران هشدار مـى دهـم كـه ايـنـان از قـدرت اسـلام و مـلت شـجـاع ايران و روحانيت بيدار مطلع شده اند و توطئه اى در دست اجراست تا اين قدرت هاى الهى را سركوب كنند.
مـلت آگـاه ايـران ! شـجـاعانه مبارزات خود را ادامه دهيد كه اگر لحظه اى غفلت كنيد تمام خون هائى كه در راه اسلام و آزادى داده ايد هدر مى رود و چنان ضربه اى به شما وارد مى كـنـنـد كـه نفس هايتان قطع و فريادهاى حقتان در گلو شكسته شود. من به عموم ملت دلير اعـلام مـى كـنـم كـه رژيـم سـلطـنتى غير قانونى و مجلسين غير ملى و غير قانونى و حكومت غاصب غير قانونى و ياغى است . اطاعت از اين دستگاه ، اطاعت از طاغوت و حرام است . اطاعت از شـاه مـخـلوع و دولت يـاغـى ، جـرم است در قانون و حرام است در شرع . آيا ملت و قواى انتظامى مى دانند كه به حسب اطلاع مطبوعات خارجى ، شاه در آستانه خروجش تنها بيش از هـزار مـيـليـون ليـره انـگـليـسـى از ايـران خـارج كـرده اسـت و حـسـاب ديـگـر پول هاى خارج شده او با خداست . اينك چند مطلب را لازم مى دانم تذكر دهم :
1!!! كارمندان وزارتخانه ها، وزراء فاسد غير قانونى را نپذيرند و از آنان اطاعت نكنند و در صـورت قـدرت بـه وزارتـخانه ها راه ندهند كه اين امر تكليف شرعى آنان و خدمت به كشور ملت است
و اطاعت از آنان مخالفت با ملت و اسلام است .
2!!! ملت از دادن ماليات ، مطلقا و از دادن پول آب و برق و تلفن خوددارى كنند و از آنچه اعانت به دولت است ، احتراز كنند كه اعانت به دولت غاصب حرام و موجب غضب خداوند است .
3!!! عـلمـاء اعـلام بـلاد و خـطـبـاء مـحـترم و طلاب غيور، قضات و وكلاء محترم دادگسترى ، اسـاتـيـد مـحـتـرم دانـشـگـاه و دانـشـگـاهـيـان بـازاريان ، اصناف ، كارگران ، كشاورزان ، سـيـاسـيـون مـحـتـرم و ساير اقشار ملت ، مخلوع بودن شاه و غير قانونى بودن مجلسين و دولت را اعـلام مـى فـرمـايـند كه اگر سستى كنند، ممكن است توطئه بر ضد كشور و ملت بـه نـتـيـجـه بـرسـد كـه همگى مسئوول آن خواهيم بود و بايد همه بدانيم كه در اين روز حساس همه مسؤ ول خداى بزرگيم .
4!!! فـروشـنـدگـان مـواد غـذائى از گـرانـفـروشـى خـوددارى كـنـنـد كـه ايـن عـمـل مخالف رضاى حق تعالى است و در اين موقع حساس و گرفتارى مردم ، ضربه ايست بر پيكر نهضت اسلامى .
5!!! از كـمـك بـه كـارگران و كسبه صنفى كه بر اثر اعتصابات ضرر كرده اند، غفلت نشود و از وجوه شرعيه مجازند به آنان كمك نمايند.
ايـنـجـانـب روز دوشـنـبـه نهم صفر 99 را براى شهداء مشهد و قزوين و كرمانشاه و ساير بـلاد، روز عـزاى عـمـومـى اعـلام مـى كـنم و از خداوند تعالى مسئلت مى كنم كه اين روز را آخرين روز عزاى ملت شريف قرار دهد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 16/10/1357
مصاحبه امام خمينى با گروهى از جوانان ارمنى مقيم فرانسه  
نـمـايـنـده گـروه : مـا دو نـفـر لبـنـانـى و بـقـيـه فـرانـسـوى هـسـتـيـم . قـبـل از هـر چـيز مى خواستيم پشتيبانى خودمان را از مردم ايران و خوشحالى از اينكه مورد قبول واقع شد كه خدمتتان برسيم اعلام كنيم .
امـام : انـشـاءالله مـوفـق بـاشـيـد. در ايـران مـا هـم ارامـنـه زيـادنـد. در آنـجـا هـم آنـهـا مشغول به زراعت و كسب اند.
نـماينده گروه : يك سال و نيم است كه يك روزنامه اى را ارمنى هاى مقيم فرانسه چاپ مى كـنـنـد و از بـدو تـاءسـيـس ، ايـن روزنـامـه تـا بـه حـال وقـايـع ايـران را دنـبـال كـرده اسـت و رهـبـرى شـما را در طى نهضت اخير به وضوح مـطـالعـه كـرده انـد و مـى خـواسـتـنـد اگـر اجـازه بـفـرمـائيـد چـنـد سـؤ ال از خدمتتان بكنند.
سـؤ ال : شما طى بياناتتان فرموديد كه حكومت جمهورى اسلامى بنا خواهيد كرد. آيا ممكن است بفرمائيد موقعيت ارامنه در حكومت اسلامى آينده چگونه خواهد بود؟ با در نظر گرفتن اينكه ارامنه مسيحى هستند.
جـواب : بـله ، ارامـنـه كـه در آنـجـا هـسـتـنـد سـابـقـه دارنـد و هـمـيـشـه ايـنـهـا وضـعـشـان مـثـل سـايـر مـردم بوده كه در ايران بودند و مشغول زراعت و كسب و كارند.بعدها هم آنها از همه آزادى ها بهره خواهند برد و با آنها با كمال عدالت رفتار خواهد شد.
سـؤ ال : مـعـذرت مـى خـواهـم از ايـنـكـه مـجـددا ايـن سـؤ ال را مـطـرح مى كنم ، ارمنى هاى دنيا از خودشان مى پرسند كه آيا در حكومت اسلامى آينده ايـران ، ارامـنـه در اجـراى مـذهـب خـودشـان و آئيـن مذهبى خودشان و در داشتن مدارسشان و در صحبت كردن به زبان ارمنى مجاز خواهند بود؟ جواب : مجازند. مجازند.
تاريخ : 16/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آلمان  
سـؤ ال : حـضـرت آيـت الله ! شما اغلب اظهار داشته ايد كه هيچ مصالحه اى با رژيم شاه نـبـايـد بـشود و پس از رفتن شاه يك جمهورى اسلامى بايد تاسيس گردد، منظور شما از ايـن مـطـالب چـيـسـت ؟ آيـا حـكـومـت مـحـافـظـه كـارانـه بـر پـايـه ايـده آل هـاى مـذهـبـى ؟ آيـا يـك رژيـم مـترقى كه در مقابل جهان و نفوذهاى دنيا باز است ؟ يا يك حـكـومـت كـمـونـيـستى و يا سرمايه دارى ؟ و نظرتان راجع به كوشش هاى اجتماعى كه در دوران حكومت شاه شده است چيست ؟
جـواب : امـا اسـلام يك دين مترقى و دموكراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مى خواهيم تاسيس كنيم ، يك همچو رژيمى است و با اين رژيم هائى كه الان هستند تفاوت دارد. احـكـام اسـلام احـكـامـى اسـت كـه بـسـيـار مـتـرقـى اسـت و مـتـضـمـن آزادى هـا و اسـتـقـلال و تـرقيات . و اما كارهائى كه شاه كرده است اكثرا مخالف با مصالح ملت بوده اسـت . شـاه بـراى ملت قدمى برنداشته است بلكه همه كارها و يا اكثر كارهائى كه كرده است ، ملت را رو به انحطاط و ورشكستگى كشانده است .
سـؤ ال : آيـا حـضـرتعالى قادر خواهيد بود كه جمهورى اسلامى را در كوشش هاى شاهپور بـخـتـيـار براى تشكيل دولت جديد ايران ببينيد و شروع كنيد؟ يا سياستمدار ديگرى هست كه شما ترجيح مى دهيد؟ البته همه اينها با فهم اين معناست كه شاه كشور را ترك كرده باشد.
جواب : ما رجال امينى كه سياستمدار باشند، در ايران داريم و حكومت ما به وسيله امناء ملت و كـارشناسان تشكيل مى شود، البته خوب مى دانيم كه با گرفتارى بسيار اقتصادى و سـيـاسـى و نـظـامـى روبـرو هـسـتـيـم ولى بـه اتـحـاد عـظـيـم مـلت خـيـلى امـيد است براى حل تمام اين مشكلات .
سـؤ ال : حـضـرت آيت الله ! حيطه نفوذ شما تا چه حد است ، بخصوص در ميان ملاها و آيت الله هـاى ديـگـر و سـايـر رهـبران مذهبى ؟ آيا شما ترس از اين نداريد كه اتحاد و وحدت كـنـونـى كـه بـين مخالفين شاه است پس از رسيدن به قدرت درهم بشكند؟ آيا شما براى دخالت مستقيم در امور جنبش
خـيـال داريـد بـه ايـران بـرگـرديـد؟ آيـا در نـظـر داريد و يا داشتيد كه مردم را به جنگ مسلحانه داخلى بخوانيد؟
جـواب : مـن بـا مردم ايران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان مى دانم و چون مصالح آنـهـا را مـى خواهم و آن چيزى كه ما طرح مى كنيم همان خواسته هاى ملت ايران است ، از اين جهت از ما نصايح را قبول مى كنند. و اما احتمال اختلاف گروه هاى سياسى بعد از پيروزى غـيـرقـابـل اجـتـناب است ولى در مقابل ملت كه اكثريت تامه قريب به اتفاق دارند، اختلاف گروه ها مورد اعتنا نيست .
سـؤ ال : دربـاره خـارجـيـان كـه در ايـرانـند، حضرت آيت الله چه نظرى دارند؟ مخصوصا آمـريـكـائى ها؟ و از طرف ديگر همين طور در مورد نفوذ روس ها چه نظرى داريد؟ نظرتان راجـع بـه صـدور نـفت بخصوص به كشورهاى اروپا و آلمان غربى چيست ؟ پس از اينكه مردم شما قدرت را به دست گرفتند چه اتفاقى براى شركت آلمان در صنايع ايران رخ خواهد داد؟
جـواب : امـا راجـع بـه خـارجـى هـا، آنـهـائى كـه مـشـغـول كـارهـاى عـادى هـسـتـنـد، بـه شـغـل خـودشـان ادامـه مـى دهـنـد و امـا آنـهـائى كـه دخـالت در مـمـلكـت مـا مـى خـواهـند بكنند، مـثـل مـسـتـشـارهـاى آمـريـكـائى ، آنـهـا را نـمـى تـوانـيـم تحمل كنيم .
سـؤ ال : آيـا فـلسـطينى ها هيچ تماسى با حضرتعالى داشته اند؟ و اگر داشته اند اين تماس به چه صورت بوده است و چه نوع كمك هائى شده است ؟
جواب : هيچ تماس سياسى در كار نبوده است و هيچ كمكى به ما نشده است .
تاريخ : 17/10/57
پيام امام خمينى به اعتصاب كنندگان مطبوعات  
بسمه تعالى
از اعتصاب كنندگان محترم مطبوعات كه زير بار سانسور ديكتاتورى نرفتند، تشكر مى كـنم و اكنون كه دولت غير قانونى جديد، مدعى بر داشتن سانسور است ، آقايان به كار ادامـه دهـنـد و از اعـتـصـاب بـيـرون آيـنـد تا تكليف ملت با دولت غير قانونى معلوم شود. مقتضى است ساير اعتصاب كنندگان محترم به اعتصاب خود ادامه دهند كه اميد است پيروزى نزديك باشد انشاءالله تعالى .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 17/10/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات شيطنت آميز شاه  
سـقـوط رژيـم شـاهنشاهى و استقرار حكومت عدل اسلامى خواست صريح و بى ابهام ملت .
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه ملت ايران در اين مدت طرح كرده اند يك مسائلى است كه هيچ ابهامى در آن نيست . مـا هـم كـه از اول هـمـان مسائلى كه در نهاد ملت است طرح كرديم هيچ ابهامى در مطالب ما نـيـست ، مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت ، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اينكه مى گوئيم (شاه برود) يعنى سلطنت نداشته باشد، نه برود تفريح . و مطلب دوم ايـن اسـت كـه رژيـم شـاهـنـشـاهـى يـك رژيـمـى اسـت كـه مـقـبـول مـلت نـيـست و از اول هم يك مطلب غلطى بوده است . و مطلب ثالث اين است كه ما مى خـواهـيـم يـك حـكـومت عدل ، بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن ابـهـامـى نـيست كه كسى بخواهد تحليلش كند، كسى بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نـيـسـت ، چـه مى گويد، معلوم نيست اينها كسى مگر خودش را به كرى بزند و الا ملت حالا چـنـديـن وقـت اسـت ، از يـك سال بيشتر است كه در خيابان ها دارد فرياد ميزند كه ما رژيم شـاهـنشاهى را نمى خواهيم ، رژيم پهلوى را نمى خواهيم و ما حكومت اسلامى مى خواهيم . اين هـيـچ ابـهـامـى نـدارد. خـيـال نـشـود كـه حـالا كـه شـاه رفـته يا بنا دارد برود يك مطلبى حـاصـل شـده اسـت ، تـا حـالا هـيـچ مـطـلبـى از آن مـطـالبـى كـه مـا و ملت ايران مى خواهيم حاصل نشده است .
تبليغات كذب رژيم شاه
بـله ، ايـشـان (آنطورى كه از ايشان نقل شده است ) گفته اند كه اگر من بروم (من يك سه مـاهـى مى خواهم بروم براى اينكه يك ناراحتى هايى دارم ، سه ماه مى خواهم بروم ) ديگر بـه غـرب نـفـت نخواهد رسيد. اين براى اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند (و اگـر مـن بـروم بـيـرق سـرخ بـه بـالاى پـشت بام هاى مثلا ايران به بالاى ايران ، به بـالاى بـلنـدى هـاى ايـران بـيـرق سـرخ زده مـى شـود يـعـنـى هـمـه ديـگـر از اول تـا آخـر ايران كمونيست مى شوند و به شوروى گرايش پيدا مى كنند) بعد هم گفتند كـه ايـنـهـا كه مخالف من هستند يك عده معدودى هستند، چيزى نيستند اينها و اينها هم من را درك نكردند،
اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند، حالا ما اين سه تا مطلبى كه ايـشان گفتند، خوب بايد ببينيم چى هست ، صحيح ايشان مى فرمايند يا خير، باز هم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.
چـپـاول و غـارت نـفـت ايـران درازاى ارسال سلاح هاى بلا استفاده و تاسيس پايگاه هاى تسليحاتى
امـا ايـنـكـه مـى گويند اگر چنانچه من بروم ديگر براى غرب نفت نيست ، اگر مقصود اين اسـت كـه آنطورى كه شما نفت مى داديد به خارج ما مى دهيم ، صحيح است اين براى اينكه شـمـا نـفـت مـا را داديـد بـه خـارج و آنـى كـه از امـريـكـا بـه خـيـال خـودتـان گـرفتيد و براى تعميه گرفتيد يك اسلحه هاى بسيار پيشرفته كه در ايران هيچ كارشناسى ندارد و هيچ كس نمى تواند استعمالش بكند گرفتيد براى پايگاه درسـت كـردن بـراى آمـريـكـا در ايران ، يعنى هم نفت را برديد و هم پايگاه درست كرديد. اگـر مـى خـواسـت يـك مـمـلكـتـى در مـملكت ديگرى پايگاه درست كند محتاج به اين بود كه مـيـليـاردهـا!!! مثلا دلار بدهد تا پايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درسـت كـن در ازاى نفتى كه ما به تو مى دهيم . نفت را داده اند اگر در ازايش اسلحه براى ايـران هـم خـريـده بـودنـد خوب ، يك غلطى بود اما غلط كمى بود. اما اسلحه براى ايران نـخـريـدنـد، ايـنـهـا هـمـان چـيـزى كـه امـريـكـائى هـا مـى خـواسـتـند و آمالشان بود كه در مـقـابـل شـوروى يـك پـايـگـاهى داشته باشند در ايران ، با اين صورت درست كردند كه پـايـگـاه را درسـت كـردنـد بـه اسـم ايـنـكـه مـا پول نفت را مى خواهيم بدهيم ، خوب ديگر پـول نـفـت دادن كـه جـرم نـيست ، ما نفت خريديم و پولش را مى خواهيم بدهيم منتها حالا مبلغ خـيـلى زيـاد است از باب اينكه ايران مى خواهد يك مملكت پيش افتاده اى باشد، اينكه هيجده مـيـليـارد دلار يا بيست و دو ميليارد دلار پول اين اسلحه اى است كه شاه خريده است نه اين اسـت كـه مـا مـى خـواهـيـم پـايـگـاه درسـت كـنـيـم ، نـخـيـر ايـن مال خود ايران است . خوب ، اينقدر زياد براى چه ؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براى ايـن اسـت كـه ايـران هـم يـكـى از ابـرقـدرت هـا مـى خـواهـد بـاشـد و مـى خـواهـد در مقابل شوروى بايستد؟ در مقابل آمريكا بايستد و در دروازه تمدن مى خواهد وارد بشود؟ از ايـن جـهـت اسـت كـه ايـنـقدر زياد اسلحه خريده ؟! لكن ما كه مطلب را مى دانيم ، اينطور مى گـوئيـم كـه خـيـر، بـراى ايران نيست ، براى آمريكاست . آمريكا، هم عوض را گرفته هم مـعـوض را، هـم نـفـت را گـرفـتـه و هـم عـوضـش را خـودش گـرفـتـه . پول نفت را به صورت اسلحه به ايران داده و جاهاى زيادى پايگاه آمريكائى است . اگر مـقـصـود ايـن اسـت كـه ، ايـنـكـه مـى گـويـد ديـگـر غرب نفت ندارد. مقصود اين است كه اين تـرتـيـبـى نـفـت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد كه نفت به او بدهيم و عوض آن هم پايگاه درست كند، يا يك چيزى كه به درد ما نمى خورد در ايران درست كند، يا مضر براى ايران
اسـت در ايـران درسـت كـند، ما نفت را اگر به بيابان ها ريختيم ، اگر آتش زديم به آنها نمى دهيم . و اگر مقصود اين است كه نفت را نمى دهند، غرب به نفت نمى رسد، يعنى اگر بـخـواهـنـد يـك مـعـامـله صـحـيـحـى ، عـقـلائى ، روى انـصـافـى ، روى تـبـادل نـظـرى بـيـن مـتعاملين ، بگويد نفت را نمى دهم ، نخير دروغ مى گويد. نخير، ما و ايران هر حكومتى باشد احتياج دارد به پول براى اينكه اداره مملكت بايد بكند و عمده اش پـول نـفـت اسـت . نـفـت را هـر مـشـتـرى اى كـه پـيـدا بـشـود كه خوب بخرد به او مى دهند، پـول مـى گـيـرنـد. بـه آمـريـكـا مـى دهد به جاى اينكه ايشان پايگاه درست كرده ، نه ما پـايـگـاه نـمـى خـواهـيـم درسـت كـنـيـم بـراى آمـريـكـا، مـا پـول مـى گـيـريـم براى اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بى چيز را نجات بدهيم از اين وضـعـى كـه دارد. اين زراعتى كه از دست داده ، اين كشاورزى كه از دستش رفته است ، اين صنعت مونتاژى كه براى خاطر مصلحت ديگران درست كرده اند. اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد نفت را مى فروشد و پول مى گيرد خرج مى كند از براى منافع خود ملت ، اين فقرا را نـجـات مـى دهـد، ايـن اشـخـاصـى كـه ضـعـفا هستند، اينهائى كه الان به واسطه شكست كـشـاورزى هـجوم آوردند در اين سرماهاى زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها(نه مـثـل ايـن چـادر كـه حـالا اينجا درست كرديد، خير آن چادرهاى بيچارگى كه آنها درست كرده انـد) در آن سـرماى زمستان زير چادرها زندگى مى كنند، در يك اتاق هاى گلى كه آنهائى كه رفتنددانند چه خبر است ، درآنجا دارند زندگى مى كنند، هيچ ندارند، آب ندارند، برق نـدارنـد، اسـفـالت نـدارنـد، در يـك گـودال هـايـى هـسـتـنـد كـه از ايـن گودال ها زن هاى بيچاره بايد كوزه را بردارند(از قرارى كه نوشته اند)پله هاى زيادى ، حـالا يـادم نـيـسـت كه صد تا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتر، از اينها بايد بيايند بـالا و بـرونـد بـه آن شـيرى كه وصل كرده اند كه آب هست توى خيابان ، از آنجا كوزه شـان را آب بـكـنـنـد بـاز از ايـن پـله هـا بـرگردند بروند به آن محلى كه دارند. در اين سرماى زمستان و اين پله هاى لغزنده شما ببينيد چه مصيبتى براى اين ملت هست . اين مصيبت هـا راخـواهـنـد رفـع بـكـنـنـد، مى خواهند مملكت يك مملكتى باشد كه هر جورى هست فقرا به حـالشـان رسـيدگى بشود. پس اينكه مى گويد كه ديگر نفت در غرب نمى رود، روى يك فرض نادرست است ،روى يك فرض دروغ است .
طـرح خـطـر كـمـونـيـسـت و حـمـله شـوروى بـه ايـران از ادعـاهـاى باطل شاه براى حفظ سلطنتش
مطلب ديگرى كه ايشان گفته اند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مى شود. اين مطلب هم صحيح نيست ، اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفته اند كه يك مطلب صحيحى نيست ايـن مطلب . اگر بنا بود كه يك ملتى بود كه اگر ايشان مى رفت (حالا ايشان جلويشان را گـرفـته است كه بيرق سرخ بالاى سرشان زده نشود!!) بيرق سرخ بالاى سرشان مـى زدنـد، اگـر مـلت مـا يـك همچو ملتى بود چطور در تمام سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل آمريكا و
شـوروى ايـسـتـاده و آمـريـكـا را شـكـسـت داد؟ آمـريـكـا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مى داريم ، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مى گويد اما حالا يك قـدرى يواشتر. پيشتر با طمطراق مى گفت كه (ما خير، اين را نگه مى داريم بايد باشد ايشان ، ثبات منطقه به واسطه اوست ، اگر اين نباشد ثبات ندارد منطقه ). بعد فهميدند كـه اصـلا ايـشـان كـه هست ثبات ندارد براى اينكه الان شما ملاحظه مى كنيد كه در ايران ايـنـهـمه اختلافات و اينهمه هياهو براى اين است كه اين هست . اگر اين برود، يعنى برود بـه طـورى كـه سـقـوط بـكند سلطنتش ، آنوقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد چرا مـمـلكـت ثـبـات نـدارد؟ اگـر مـى گويند كه شوروى مثلا مستقيما دخالت مى كند در ايران و لشـكـر سـرخ مـى ريـزد ايـران را مـى گيرد، اين دورغ است براى اينكه همچو كارى نمى تـوانـد بـكـنـد از بـاب ايـنـكـه آن طـرفـش هـم يـك قـلدرى مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مى شود و الان همه ابرقدرت ها مى دانند كه اگر يك جنگ عمومى بشود تمام بشر از بين مى رود براى اينكه با اين سلاح هـائى كـه الان هـسـت ديـگـر ايـنـطور نيست كه جنگ ، جنگ منطقه اى باشد، در يك قطرى جنگ بـكـنـنـد در يك قطر ديگرى نباشد، همه منطقه هاى دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هـيچ عاقلى اقدام به همچو جنگى نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبى وارد بشود به مملكت مان ، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبى اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتى لكن نمى تواند بماند هميشه ، وقتى كـه آمـد و وارد شـد، هـر فـردى از آن را ايـن ملت از بين مى برد، تمامش مى كند و اجنبى هم نـمـى تـوانـد مـقابل هر فردى دو تا فرد بياورد اينجا براى نگهدارى ، او مى خواهد نفع بـبـرد، بـراى نـگـهـداريش نمى شود اينطورى كند. بنابراين از اين هيچ خوفى نيست كه شـوروى بـى عـقلى كند و حمله كند، اينها حرف مفت است كه مى زنند، اين براى اين است كه آمـريـكـا را تـحريك كند، با آنكه امريكا مى داند اين حرف ها را، او اگر مى توانست كارى بـكـنـد بـدون تـحـريـك مـى كـرد براى اينكه تو به نفع او بودى . بنابراين اين حرف ايـشـان هـم كـه اگر من بروم چه مى شود، معلوم مى شود كه شوروى از ترس ايشان است كه وارد ايران نمى شود!! اگر ايشان نباشد ديگر چه خواهد شد! اين حرف ها را همه ما مى دانيم كه صحيح نيست .
اگر ملت با شما موافق است ديگر چرا تعهد و توبه ؟
امـا مـطـلب سومش را كه مى گويد كه اينها يك چند نفرى هستند، عده معدودى هستند كه با من مـخـالف هـسـتند. اين دو تا كلام در اينجا گفته است : يكى اينكه مخالفين ايشان عده معدودى اسـت لكـن (مـلت مـن را مـى خـواهـد، مـلت ، هـمه من را مى خواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمى هستند.) اين مطلب ايشان است . مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نـكـرده انـد و الا مـخـالف نـمى شوند. حالا ما هر دو مطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه . اگر ملت عده معدودى بودند چطور آمدى توبه كردى ، خوب ملت كه با شما هستند، همه با شـمـا هـسـتـنـد، يـك عـده معدودى ، چند نفرى مخالفند، خوب اين چند نفر را از بين مى بردى ديگر اين توبه نداشت . چطور گفتى من در مقابل ملت
ايستاده ام و تعهد مى كنم . ملتى كه با شما موافق است معلوم مى شود كه شما كارهايت به قـدرى خـوب بـوده اسـت كـه هـمـه مـلت بـا شـما موافقند، اين ديگر تعهد نمى خواهد، شما تعهدات را عمل كردى ، كار خوب كردى براى مردم . اين كه مى گويد كه من تعهد مى كنم ، مـن اشـتـبـاهـاتـى كـرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمى كنم ، من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمى كنم . اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودى مخالف هستند، خوب بيا بگو كه اى مـلت ! بـيـائيـد ايـن عـده معدودى كه آمده اند با من دارند مخالفت مى كنند خودتان از بين بـبـريـد. اگـر مـلت بـا شـمـا مـوافـق بـودنـد، خـوب همين كافى بود كه شما پشت راديو بـگوئيد كه (اى ملت ايران ! كه با من موافقيد اى ملت ايران ! كه من به شما خدمت كردم و من به شما عرض مى كنم كه نفع رساندم ، شما را مى خواهم برسانم به مرتبه تمدن و بـه دروازه تـمـدن ، ايـن عده معدودى كه آمدند، اينها از اشرار هستند شما بيائيد اينها را از بين ببريد.) اگر شما يك همچو چيزى بوديد، خوب ملت قيام مى كرد و اين عده معدودى كه شـمـا مـى گـوئيـد از بـيـن مـى بـرد. خـوب ، حـالا مـا سـؤ ال مـى كنيم كه اين بازارهائى كه در ايران بسته شده ، براى چى بسته شده ؟ از ايشان سـؤ ال مـى كـنـيـم ، بـراى اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده ؟! براى اين است كه مـخـالفـت كـنـنـد با مخالفين شما؟ از اين جهت بسته شده است ؟ اين تظاهراتى كه مردم مى كـنـنـد و مـى گـويـنـد مـرگ بـر شـاه ، مـرادشـان اين است كه مرگ بر مثلا يك كس ديگرى مرادشان از شاه شما نيستيد؟! اين هياهوئى كه در ايران راه افتاده ، الان اعتصاب سرتاسر ايـران است ، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است ، بسيارش هم از دستگاه هاى خود دولت اسـت و اعتصاب كرده اند، اينها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب كرده اند؟! چون با دولت شـمـا مـوافـقند اعتصاب كرده اند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودى هستند؟! خـوب ، سـابـقـا هـم مى گفت كه يك عده اى هستند كه از آن طرف مرز آمده اند، با شناسنامه هاى جعلى از آن طرف مرز آمده اند در ايران و اينطور شلوغى ها را مى كنند. اين معنايش اين اسـت كـه تـمام اين بازار ايران ، بازارهاى ايران اشخاصى هستند كه از آن طرف مرز آمده اند و عده معدودى هم هستند. تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مى گويى كـه عـده مـعـدودى هـستند؟! حالا هم كه پايت را برداشته اى كه يك قدرى بروى جلوتر مى گـويـى كـه عـده ى مـعـدودى هـسـتـنـد ايـنـهـا؟! هـمـان حـرف هـاى اول را مى زنى ؟! اين حرف ايشان هم كه تمام .
دنيا حجابى براى ملكات انسان است
امـا ايـنـكـه مـى گـويـد كـه اين عده من را درك نكرده اند، اين از يك جهت صحيح است و از يك جهاتى هم نه .
اما از اين جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياست نمى تواند انسان ملكاتش را درك كـنـد بـراى ايـنكه ملكات ظاهر نيست الا بعضى از آن . ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورت ها صورت انسانى و كارها هم يك كارهائى است كه متعارف است لكن وقتى كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسانى ظاهر شد (يوم تبلى السرائر) آن سرائر آدم ، آن ملكاتى كه انسان دارد، در يك
مـحيطى كه جاى ظهور آن ملكات و سرائر است و آن محيط ملكوت است ، محيط عالم غيب است . وقـتـى وارد شـد بـه آنـجـا آن وقـت مـعـلوم مـى شـود چى هست . ما الان نمى توانيم ايشان را بشناسيم ، آن ملكاتى كه در باطن اين هست ، نه او، هيچ كس را نمى توانيم بشناسيم ، چه آنهائى كه در طرف خوبى ملكات فاضله دارند و چه آنهائى كه در طرف بدى ملكات غير فاضله و خبيثه دارند، اينها را در اين عالم نمى شود شناخت همه دارند توى اين محيط را مى رونـد و هـمـه دارنـد (يـاكـلون و يـمـشـون ) هـمـه در ايـن مـحيط دارند زندگى مى كنند، همه مثل هم دو تا گوش دارند و يك سر دارند. در اينجا هيچ كس نمى تواند تمام حقيقت يك آدم را بـشناسد و از اين جهت كه ايشان مى گويد من را درك نكرده اند، صحيح مى گويد، ما نمى تـوانـيـم شـمـا را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم براى اينكه حالا سرائر ظاهر نشده اسـت . آنهائى كه اهل باطن هستند و مطالب زائد بر آن اداركات صوريه ما را مى گويند و از مـحـيـط وحـى هـم مطالبى ادارك كرده اند، آنها اينطور مى گويند كه ملكاتى كه انسان دارد و در ايـنـجـا ظـاهـر نـيـسـت در آن صـفـحـه بـعـدى كـه صـفـحـه ظـهور سرائر است به شكل مناسب در مى آيد، يعنى يك آدمى كه حالا به صورت انسان هست ممكن است كه باطن اين آدم ، مـلكـات ايـن آدم يـك ملكاتى باشد كه مثلا ملكات بسيار بدى داشته باشد كه اين يك حـيـوان درنده است نه يك انسان ، به حسب باطن ذات يك حيوان درنده است ، وقتى كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مى شود. حالا اين صورت هست وقتى كه جا را عوض كرد و ظاهر رفـت عـقـب و بـاطـن پـيـدا شـد اين يك جانور درنده است يعنى صورتش هم جانور درنده مى شـود، حالا تا ببينيم به اين جانورهاى درنده كدام شبيه تر است . آيا پلنگ است اين ، به صورت پلنگ در مى آيد. آيا گرگ است اين ، به صورت گرگ در مى آيد. آيا بدتر از ايـنـهـاست ، به صورت آن بدتر در مى آيد و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات يك حدودى دارد درندگى شان ، تا يك حدودى ، گرگ هم اينطور است گرگ حمله مى كند يك حيوانى را مى گيرد مى خورد بعد استراحت مى كند، ديگر همچو نيست كه (الا بعضى از گرگ ها) يك همچو ملكه اى داشته باشد كه هر جانورى را بدرد، محدود اسـت . سـايـر حـيـوانات هم در جانب درندگى و سبعيت محدود هستند. انسان محدود نيست يعنى انـسـان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است ، مى رسد تا آنجائى كه تمام صـفـاتـش الهـى اسـت يـعـنـى نظر مى كند، نظر الهى دستش را دراز مى كند دست الهى . (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى ) دست ، دست خداست ، تو انداختى (رميت ) لكن (ما رميت ، ان الله رمـى ) آنـهـائى كـه بـا تـو بـيـعـت كـردنـد (انـمـا يـبـايـعـون الله ) انـسـان در طـرف كـمـال بـه آنـجـا مى رسد كه يدالله مى شود، عين الله مى شود، اذن الله ميشود، در طرف كمال اينطورى است غيرمحدود است . در طرف نقص هم ، در طرف شقاوت هم غير محدود است . (الله ولى الذيـن امـنـوا يـخـرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياءهم الطاغوت يـخـرجـونـهـم من النور الى الظلمات ). الى الظلمات ، همه مراتب ظلمت ، نه الى ظلمت ، همه مـراتـب ظـلمـات . در طـرف آنـجـا كـه نـور مـى گـويـد، بـراى ايـنـكـه نـور وحـدت دارد و كـامـل تـريـن نـور، نـور واحد است ، در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت . اينها از طرف نـور بـه طـرف ظـلمـت مى روند، آنها تمام ظلمت ها را پشت سر مى گذارند و طرف نور مى روند. تا اينجايش معلوم
نـيـسـت ، تـا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است . وقتى اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد آنوقت معلوم مى شود. يك نفر آدم مى بينى كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مى شود. يكى است اما هـم جـهـت ، حـيـوانـيـت شـهـوى او ايـنـقـدر غـلبـه دارد كـه يـك صـورت حـيـوان شـهـوى مـثـل خـنـزيـر، هـم صـورت سـبـعـيـت او خـيـلى غـلبـه دارد (آنـطـورى كـه در حـيـوانـات هـست مثل پلنگ مثلا) و هم صورت شيطنتش زياد است خدعه و فريبش زياد است ، اين در آنجا وقتى كـه صـفحه برگشت شيطان است و در عين حال كه صورت شيطانى دارد صورت سبعيت هم دارد، آخـر مـرتـبه سبعيت ، صورت حيوان شهوى هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت . اين به اين صـورت هـاى مـخـتـلف در مى آيد. از اين جهت ماها، نه او را درك نكرديم ، ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم ، ديگران (را) هم درك نكرديم ، به اين معنا كه درك نكرديم شما را. آنـوقـتـى كـه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آنوقت ، هم خودت خودت را درك مى كـنـى و هـم مـردم تـو را. و مـا هـم همين طور هستيم ، ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هـسـتـيـم تا ببينيم ملكاتمان چه باشد و به خدا پناه مى بريم از ملكات فاسده اى كه در مـاهـا هـسـت . و ايـنكه مى گوئى كه درك نكردى ، يعنى به آن معنائى كه خودت مى فهمى (اينكه من گفتم ، تو اهل فهمش نيستى ) ما يك مقدار از كارهاى شما را درك كرديم ، يك مقدار هم از كارهاى پدر شما را درك كرديم .
حـدود خـيـانـت هـا و جـنـايـت هـاى انـجـام شـده تـوسـط رژيـم غـيـر قابل درك و فهم است .
امـروز هـفـده دى اسـت . مـن يـادم هـسـت (شـايد اين آقا هم يادشان باشد، هر كس سنش به سن ماهاست يادش هست ) كه هفده دى چه شرارتى كرد اين آدم ، چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اخـتـنـاقى ايجاد كرد، چه محترماتى را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در هفده دى و اين اطراف هفده دى ، چقدر ماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدى كردند و به زن ها تعدى كردند و زن هـا را از تـوى خـانـه هـا بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمى توانم شرحش را بـدهـم ، آن كـارهـائى كه كرده است نمى شود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مى شود، اين عالم نمى توانيم ما بفهميم ، نمى توانيم بفهميم چه جانورى بود. و اما شما كارهائى كرده ايد، بيائيد حساب بكنيد ببينيد كه ما كه شما را درك نكرديم شما چه كارهائى كرده ايـد كـه مـلت نـفـهـمـيـده آن كـارهـا را. البـتـه خـيلى كارها زير پرده دارند اينها، اينقدر از پـول هـائى كـه خـارج شـده اسـت كـه صـورت هـايـش را الان فرستاده بودند (قبلا هم داده بـودنـد) صـورت شـركـت هـائى كـه بـا زور شـركـت درسـت كـردنـد، صـورت پـول هـائى كـه در خارج فرستادند. اينهائى كه شما مى بينيد يك مقدارى است كه واضح اسـت . آن پـول هـائى كـه آنـها در سر بردند و مااطلاع نداريم ، آن خيانت هائى كه به ما كـردنـد و مـا مـطـلع نـيـسـتـيـم ، بـعـدهـا اگـر مـطـلع شـده بـاشـنـد اهـل تـاريخ ، در تاريخ ضبط مى شود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كرده است . آن مقدارى كه كرده است ما نمى دانيم ، شما نمى دانـيـد در بـاطـن ايـن حـبـس هـا چه گذشته است بر مومنين ، به جوان هاى ما در اين حبس ها و كـمـيـتـه هـا چـه گـذشـتـه . نـمـى شـود، ايـنـهـا قـابـل شـرح نـيـسـت ، قابل
بيان نيست . يكى ، دو تايش را مى توانند بگويند. پاى فلان را اره كردند يا توى روغن گـذاشـتـنـد داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى و سرخش كردند، اينها بـعـضـى از آنـهـاسـت كـه به ماها رسيده و به شماها رسيده ، آنهائى كه به ماها نرسيده ايـنـهـا را بـايـد از نـصـيـرى ها استفسار كرد، بايد از خود ايشان استفسار كرد. ايشان مى فرمايند كه (ديگر در حبس ها چيزى نيست (ايشان اينطور مى فرمايند) اصلا آن حرف هائى كـه گفته مى شود كه در حبس ها زجر هست ، اينها نيست ديگر، اين چيزهائى كه پيشتر بود كه دستش ‍ را يك قدرى اينطور مى كردند نيست ديگر (ايشان اينجور مى گويد) حالا بله ، يـك قـدرى چـيـزهاى روانى هست و الا خير، ديگر زجر و اينها نيست ) اينها را از خودش بايد پرسيد، يعنى يك كسى سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چى ثبت است در مـغز اين . آنهائى كه مطلع شده است (اطلاع به او مى دهند) ثبت است الان در مغز او، در روح او ثـبـت اسـت ، مـلائكه الله نوشته اند اينها را. اگر كسى سواد آن عالم را داشته باشد، آنـوقـت مـى خـوانـد كـه چـه كـارهـائى ايـن كـرده ، چـه دسـتـورهـائى داده و آنـهـائى كـه عـمـل كـردنـد، بـه او اطـلاع دادند كه ما چه كرديم . مى داند اينها را، بروز نمى دهد. شما خـيـانـت هـائى كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتى را (كه در لفظ مى گوئى كه من مى خواهم به دروازه تمدن برسانم ، دروازه بزرگ تمدن !) نيروى جوانى اش را هدر داديد، شـمـا بـيـائيد از اين جوان هاى ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براى نمى دانم نيروى اتمى و بساط، بپرسيد از اينها كه چه مى كنند اينجا، خودشان هستند، حالا مى آيند پـيـش مـن . شـمـا جوان هاى ما را نمى گذاريد كه يك درجه بالا بروند، دانشگاه ما را نگه داشـتـه ايـد در سـطـح پـائيـن نـمـى گـذاريـد دانـشـگـاه استقلال پيدا كند، نمى گذاريد اساتيد توى دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند، فرهنگ مـا را شـمـا عقب افتاده قرار داديد، فرهنگ استعمارى ، يعنى فرهنگ دستورى ، اين فرهنگ ما كه الان ما فاقد هستيم . الان اگر چنانچه ايشان هم بروند و اين حكومت هم از بين برود يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد، اقتصادش از دست رفته ، فرهنگش از بين رفته ، نظامش فاسد است ، يك همچو مملكتى را به ارث مى گذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم . سـال هـاى طولانى لازم است تا به بركت جوان هاى ما، تحصيلكرده هاى ما، قشرهاى بيدار مـمـلكـت مـا و مـلت مـا كـه در انـزوا هـسـتـنـد يـا در حـبـس هـا هـسـتـنـد، يـك چـنـديـن سـال مـا لازم داريـم تـا ايـن ايـران را بـرسـانـيـم بـه آن حـدى كـه قـبـل از سـى و چـنـد سـال پـيـش از ايـن كـه ايـشان سلطنت كرده . چقدر وقت لازم است تا اين كـشـاورزى را بـه حـال اول بـرگـردانـنـد، چقدر وقت لازم است كه اين فرهنگ ما يك فرهنگ بـشـود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. (شما را درك نكرديم ) بله ، خوب ما اينطورى از شما درك كرديم ، اگر شما جور ديگر هستيد بفرمائيد. پس چرا مى گوئيد اشتباه كردم ، اگر جـور ديگر عمل كردى چرا مى گوئى اشتباه كردم ، بگوئيد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد، اين چند نفر اشتباه كردند، ملت هم كه با من هست كارهاى من هم كه درست بوده ، هـمـه اش صحيح بوده ، اين چند نفرى كه از آن طرف مرز آمدند اينجا اينها اشتباه كردند. خـوب بـود اينها را بگوئى ، چرا اينها را نمى گوئيد؟ چرا مى گوئيد كه اگر من بروم چـه خـواهـد شـد، چـه خـواهد شد، چه خواهد شد، اينها مرا ادراك نكردند، چند نفرى هستند كه اگر ادارك كرده بودند با من موافق بودند!! اگر اينها شما را
درك كـرده بـودنـد آنـوقـت مـى ديـدى چـطـور مـى شـد، حالا كه ادارك نكرده اند و نكرديم ، ايـنـطـور با شما مخالفيم . اگر ما باطن ذات شما را ادارك بكنيم ، هر انسانى اگر ادارك بكند باطن ذات تو را، با تو مخالفت خواهد كرد.
اين حكومت تا سلطنت هست باطل است
حـالا هـم كـه راه افتاده است بيرون ، از قرارى كه گفته مى شود چند تا (به اصطلاح آن آقـائى كـه مـى گـفـت ) قـصـاب را گـذاشته كه مردم را بكشد، خودش مى خواهد فرار كند بـرود كـنـار و يـك عـده اى را گـمـارده بـه ايـنـكـه بـاز قـتـل عـام كنند مردم را، باز اين گرفتارى را ما داريم . ما كرارا گفتيم اين حكومت تا سلطنت هست حكومت باطل است براى اينكه مردم راى دادند به اينكه سلطنت ، سلطنت غير قانونى است . مـردم گـفـتـنـد نمى خواهيم سلطنت را، همه مردم گفتند.اگر مى گويند همه نگفتند، يكى را پـيـدا كـنـنـد، غـيـر آنـهـائى كـه در دسـتـگـاه خـودش هـسـتـنـد و پـول مـى گيرند، بروند بازار، دور بازار بگردند بگويند آقا شما كدام يكى تان اين رژيـم را مـى خـواهـد. اگـر يـكى را پيدا كردى ، همه بازارهاى ايران به اختيار شما، همه دهقان ها به اختيار شما. هر چه رفتيد به دهقان ها گفتيد اين آخوندها اگر بيايند روى كار شـمـا ديگر كارتان زار است ، از شما گوش نكردند براى اينكه آخوندها كار اينها را زار نـمـى خـواهـنـد بـكـنـنـد، آخـونـدهـا مى خواهند اينها را از اين نكبت بيرون بياورند، از اينكه گول خوردند بيچاره ها، از اين نكبت بيرون بياورند ومن كرارا گفته ام اين معنا را كه اگر چنانچه اختيار دست ما بيايد اينطور نيست كه ما اينهائى كه ده تا ده ، صد تا ده داشته اند ده هـايـشـان را بـرگـردانـيـم . ايـنـهـا حـسـاب دارنـد، ايـنـهـا سـال هـاى طـولانـى حـسـاب بـايـد پـس بـدهـنـد. ايـنها مى آيند به كشاورزها، دهقان ها به اصطلاح خودشان مى روند تبليغات مى كنند كه (اگر چنانچه چه بشود، چه بشود.) اينها شما را شناخته اند، تا حالا چه كرديد، براى آنها؟ تا حالا اينها را به بدبختى انداختيد. چـرا آمـدند اطراف تهران توى اين زاغه ها زندگى مى كنند؟ ما مى خواهيم اينها را دستشان را از ايـن زاغـه هـا بـگـيـريـم بـيرون بياوريم ، ما مى خواهيم اين انگلى كه ايران دارد كه انـگل غير است ، بسته به غير است ، از اين بستگى بيرونش بياوريم . ما حرفمان ابهامى ندارد.
حكومت اسلامى با مفسدين و غارتگران ارتش مخالف است ، نه با صاحب منصبان محترم آن
تـبـليـغات حالا هم مى كنند كه اگر يك حكومت اسلامى پيش بيايد چه خواهد شد، اگر پيش بيايد چه خواهد شد. يا پيش نظامى ها مى روند تبليغ مى كنند كه (همه نظام را به هم مى زنـنـد) مـا نظام لازم داريم ، چطور همه نظام را به هم مى زنند؟! چطور ارتش را به هم مى زنـنـد؟! مـا چـنـد دزدش را كـنـار مـى گـذاريـم بـاقـى اش را قـبـول داريـم ، صـاحـب مـنـصـب هـا ايـن را بـدانـنـد، مـا صـاحـب مـنـصـب پـاك را قـبـول داريـم ، نجس ها بروند، آنهائى كه مال ملت را خورده اند، آنهائى كه در بانك هاى خارجى مال ملت را انباشته اند، اينها بروند سراغ كارشان ، بروند يعنى گم شوند، نه اينكه بروند يعنى بردارند و بروند، بايد
ازشـان گـرفـت ايـنـهـا را، مـن اگر دستم مى رسيد نمى گذاشتم اين مرديكه برود، بايد باشد حساب پس بدهد. دارى كجا مى روى ؟ پول ها را برداشتى رفتى ؟
مـا ارتـش لازم داريم ، احترام به ارتش مى گذاريم ، ما طبقه جوان ارتش را، صاحب منصبان جـوان ارتـش را بـرايـشـان احـترام قائل هستيم ، در طبقه بالاتر هم اگر چنانچه يك صاحب مـنـصـب يـا چـند صاحب منصب صحيح پيدا شد آنها هم محترمند. ما با آنهائى كه دزدى كردند مـخـالفـيـم . در قـشـرهـاى دولتـى مـا بـه هـمـه قـشـرهـاى دولتـى احـتـرام قـائل هستيم ، اگر در بين آنها يكى ، دو تا پيدا شد كه فاسدند، فاسدها بايد بروند، تصفيه بايد بشوند و الا مملكت نظام لازم دارد، مملكت اداره لازم دارد، وزارتخانه لازم دارد، همه اينها را لازم دارد اما نه اينطورى كه حالا دارند درست مى كنند.
دولت معرفى شده از طرف شاه خائن و مجلس آمريكائى غير قانونى است
الان مـا بـا ايـن دولت مـخـالفيم براى اينكه اين دولت غير قانونى است چون شاه معرفى كـرده و غـيـر قـانـونـى اسـت و مـجـلسـيـن معرفى كرده اند يا مى كنند و هر دو تايشان غير قانونى هستند. مجلس ، مجلس ملت نيست . مجلس ، مجلس شاه است يا مجلس آمريكاست . ما اين دولت را دولت خائن مى دانيم براى اينكه بالاتر خيانت اين است كه مجلس را فاسد بداند و معذلك از آن راى اعتماد بگيرد، اين خيانت به ملت است راى اعتماد ايشان مى گيرد از كسى كه ملت هيچ اطلاع ندارد از وكالت اينها (اين را ديگر هيچ كس نمى تواند انكار كند) و امر بـه تـشـكـيـل كـابـيـنـه را از كـسـى مـى گـيـرد كـه مـلت يـك سـال اسـت كـه داد مـى زنـد (مرگ بر اين آدم ) و دارد با قلدرى با مردم رفتار مى كند. يك همچو دولتى ، دولت باطل است و هر كس و هر مقام موافقت با اين دولت بكند خائن است بر مـلت مـا و بـه حـسـب حـكـم الهى هم فاسق و كار حرام كرده ، هر كس مى خواهد باشد. و شما آقايان كه در خارج هستيد اين مطلب را بايد برسانيد به همه جا كه (ملت ايران همه دارند ايـن را مـى گـويـنـد، مـن نمى گويم اين را، شما هم جزء ملت هستيد، شما هم همه اين معنا را قـبـول داريـد) يـك هـمـچو حكومت تحميلى كه شاه آورده و اين هم مى خواهد شاه را نگه دارد و تـصـريـح مـى كـنـد كه شاه بايد برگردد به ايران ، همچو حكومت خائن به ملت ماست و بايد برود. انشاءالله همه موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 18/10/57
مـــصـــاحـــبـــه امـــام خـــمـــيـــنـــى بـــا خـــبـــرنـــگـــار انـــگـــليـــســـى روزنـامـه فاينشنال تايم
سـؤ ال : دنياى غرب شناخت صحيحى از حكومت اسلامى ندارد خيلى خلاصه رئوس خط مشى يك حكومت اسلامى را توضيح دهيد.
جـواب : حـكـومـت اسـلامـى حـكـومـتـى اسـت بـر پـايـه قـوانـيـن اسـلامـى . در حكومت اسلامى اسـتـقـلال كـامـل حـفـظ مـى شـود. ما خواستار جمهورى اسلامى مى باشيم . جمهورى ، فرم و شكل حكومت را تشكيل مى دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است .
سـؤ ال : فـرمـوده بـوديـد هر وقت مناسب بدانيد به ايران برمى گرديد، آيا در صورت رفتن شاه و روى كار آمدن شوراى نيابت سلطنت به ايران باز مى گرديد؟

next page

fehrest page

back page