صحيفه نور جلد ۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۳ -


اسـلام بـرادرى است ، برابرى است . بنابر اين آنكه شما مى بينيد كه در آنجاها كم كار شده است براى اينكه از بس كار زياد است . در جاهاى ديگر هم كار كم شده است . كار زياد است مشكلات زياد است . طرح الان هست ، هم براى اطراف شماست هم براى اطراف كردستان هـم بـلوچـسـتـان هـم سـايـر جـاهـا. طـرح هـا هـسـت ، تـصـويـب هـم شـده اسـت و انـشـاءالله عـمـل خواهند كرد، خواهند كرد اگر اين مفسدين بگذارند. خوب كار كردن بايد يك محيط آرام بـاشـد تـا بـشـود در كـردسـتـان يـك كارى كرد وقتى محيط را اينطور متشنج مى كنند، مى ريزند مريضخانه خراب مى كنند، مريضخانه را به آتش مى كشند، سر اين اشخاصى كه مـجـروح بـودنـد سـرشـان را مـى بـرنـد، ايـنقدر آدم را كشته اند، اينقدر مردم را در مضيقه گـذاشـتند، خوب با اين وضع كه نمى شود كار كرد. حالا انشاءالله وقتى شر اينها كنده شـد كـارهـا شـروع مـى شـود و انـشـاءالله هـمـه چـيـز مـطـابـق ميل آقايان عمل خواهد شد .
تاريخ : 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميته انقلاب اسلامى شميرانات
من شما را مثل سربازان صدر اسلام مى بينم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـيـل نـدارم دوسـتـان عـزيـز خـود را كـه در آفـتـاب عـرق مـى ريـزنـد مـعـطـل كـنـم لكن چند كلمه اى براى شما عرض مى كنم و اميدوارم آقايان موفق و به سلامت بـه مـحـل خـودشـان بـرگـردنـد. مـن از ايـن تـحـولى كـه در شـمـا جـوانـان حـاصـل شـده اسـت امـيـدوارم و شـمـا را پـيـروز مـى بـيـنـم . مـن شـمـا را مـثل سربازهاى صدر اسلام مى بينم . من به اين چهره هاى نورانى علاقه دارم . من به اين چـهـره هـاى نورانى و اسلامى كه براى خدمت به اسلام مهيا هستند، درود مى فرستيم . شما مـثل لشكر اسلام در صدر اسلام براى اسلام خدمت مى كنيد و مورد نظر امام زمان سلام الله عليه هستيد. دلخوش باشيد كه اسلام شما را مى پذيرد، دلخوش باشيد كه شكست براى شما نيست ، نه در حيات و نه در شهادت . شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. شما چه در دنـيـا پـيـروز بـشـويـد يـا بـه شـهـادت بـرسـيـد، پـيـروزمـنـديـد، مـثـل لشـكر اسلام در صدر اسلام كه خودشان را پيروز مى ديدند، چه كشته بشوند و چه بكشند.
شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده ايد و حق پيروز است
مـن بـه شما مژده پيروزى مى دهم و تبريك عرض مى كنم ، خداى تبارك و تعالى به شما نـظـر دارد. هـمـان نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتـشـى ، بـر قـدرتـهـاى بـزرگ پيروز شديد اين نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد اسـلام بـود و ايـن نظر اسلام است كه شما را متحول كرده است . خداوند با شماست ، قرآن كـريـم پـناه همه ماست . ما براى قرآن قيام مى كنيم و كرديم و پيروز خواهيم بود شما حق هـسـتـيـد و در مـقـابـل بـاطـل ايـسـتـاده ايد و حق پيروز است . شما براى اسلام قيام كرديد و پـشـتـيـبان شما اسلام است و كسى كه پشتيبان او قرآن است و اسلام باشد پيروز است . من سـلامـت هـمـه شما و پيروزى شما را از خداى تبارك و تعالى خواستارم . اين دسته اشرار كه الان مشغول شرارت هستند چيزى نيستند، اينها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غـلبـه دهد. من از شما و آقايان كه تشريف آورده ايد تشكر مى كنم و همه آقايان كه آمدند، چـه از مشهد و چه از شميران و چه از جاهاى ديگر، به همه سلام مى فرستم و من خدمتگزار همه هستم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم قارنا و كردستان
قيام براى رضاى خدا و اجراى عدالت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول راجع به اين مساله اى كه ايشان گفتند عرضى دارم و بعد، خداوندا تو مى دانى كه مـا در ايـن قيام رضاى تو را مى خواهيم و تو مى دانى كه ما از ظلم ولو بر يك نفر بيزار هـسـتـيـم و تـو مـى دانـى كه ما براى اجراى عدالت قيام كرده ايم و تو مى دانى كه از اين تـعـديـات و ظـلم هـا بـيـزار و مـنـزجـر هستيم . من راجع به مسائلى كه شما آقايان نوشتيد مـطالعه مى كنم و بعد هم اقدام مى كنم و شما بدانيد كه اين اشخاصى كه ظلم كردند به شـمـا، قبلا هم به من ديروز، آقاى خلخالى ديشب به من گفتند اينجا، اينها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار مى شوند و محاكمه مى شوند و من در اين باب اقدام مى كنم كـه بـه عـدالت عـمل بشود و اينها جزء اشخاصى كه مربوط به نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باشد بدانيد كه اينها نبودند. اينهائى كه مربوط به اسلام باشند مربوط به جـمـهـورى اسلامى باشند، اينها آدمكش نيستند، اينها تعدى و جور نمى كنند، اينها از اشرار بودند كه بايد انشاءالله تعقيب بشوند كه من اقدام مى كنم انشاءالله و نسبت به آن دهكده كه شما مى گوييد قارناست تحقيق مى كنم و انشاءالله اميدوارم جبران بشود و اينها بايد تـحـقـيق بشود، بله ، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله اميدواريم كه جبران بشود انشاءالله .
حكومت قانون قرآن و اجراى احكام خدا، در اسلام
و مـن بـايـد از آقايان هم تشكر كنم و بايد افتخار كنم كه جوانهاى ما، آقايان ما، علماى ما در هـر جـا كه هستند با يك روح اسلامى ، با يك روح انسانى در اين نهضت قيام كردند و ما مـواجـه بـا يـك چـهـره هـائى هـسـتيم كه اينها متعهد براى اسلام هستند و همانطورى كه شما فـرمـوديـد مـا هـمـه مـان بـايـد در راه اسـلام عمل بكنيم و شهادت در راه اسلام براى همه ما افـتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواهانم و البته ما الان يك مقدارى از راه را رفـتيم و يك مقدار زيادش مانده است ، و بايد در اين مقدار زياد هم ، همه كمك بكنيم و هـمـه بـاهـم بـاشـيـم . مـا الان يـك مـسـافـرى هـسـتـيـم كـه بـيـن راه ، در يـك مـنـزل بـين راهى هستيم و دزدهاى سر گردنه هم باز هست . از اين گردنه ها كه بايد بالا برويم باز دزدها هستند و بايد با آشنائى به قوانين اسلام و با هشيارى و با رشدى كه براى ملتمان حاصل شده است و اميدوارم از دست نرود،
ايـن گـردنـه هـائى كـه هـسـت طى بكنيم و انشاءالله به مقصد اعلاى ما كه آن اسلام است ، اسـلامـى كـه در آن ظلم براى يك نفر نيست ، نه رژيم يا جمعيتى كه اينطور كارها كه اين آقـا مـى گـويـند، انجام داده اند ما عدالت اسلامى را مى خواهيم در اين مملكت برقرار كنيم . اسـلامـى كه راضى نمى شود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدى بشود. اسـلامـى كـه حـضـرت امـيـر سـلام الله عـليه مى فرمايد براى ما اگر چنانچه بميريم ، مـلامـتـى نـيـسـت كـه لشـگـر مـخالف آمده است و با فلان زن يهوديه اى كه ملحد بوده است خلخال را از پايش در آورده است . يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن ، اسلامى كه در آن هـيـچ ظـلم نـبـاشـد، اسـلامـى كـه آن شـخـص اولش بـا آن فـرد آخر همه على السواء در مـقـابـل قـانون باشند. در اسلام آن چيزى كه حكومت مى كند يك چيز است و آن قانون الهى . پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) هـم بـه هـمـان عـمـل مـى كـرده اسـت ، خـلفـاى او هـم بـه همان عمل مى كردند، حالا هم ما موظفيم كه به همان عـمـل كـنـيـم . قـانـون حـكـومـت مـى كـنـد، شـخـص هـيـچ حـكـومـتـى نـدارد. آن شـخـص ولو رسـول خـدا بـاشـد، ولو خـليـفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام . در اسلام قـانـون اسـت ، هـمـه تـابـع قانونند و قانون هم قانون خداست ، قانونى است كه از روى عـدالت الهـى پـيـدا شـده اسـت ، قـانـونـى اسـت كـه قـرآن اسـت ، قـرآن كـريم است و سنت رسـول اكـرم اسـت . هـمـه تـابـع او هـسـتـيـم و هـمـه بـايـد روى آن مـيـزان عمل بكنيم . فرقى مابين اشخاص نيست در قانون اسلام ، فرقى مابين گروه ها نيست . با ايـنكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مى فرموده است مى فرمايد كه : هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد.
شـرافـت بـه تـقـواسـت . شـرافت به اين است كه تبعيت از اسلام ، هر كس بيشتر تبعيت از اسـلام كـرد، بـيـشـتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است ، ولو اينكه بسته به رسـول اكـرم بـاشـد. حـضـرت صـادق سـلام الله عـليـه (از قـرارى كـه نـقـل شـده اسـت ) آن آخـرى كـه در مـعـرض مـوتـشـان بـوده است ، جمع كردند عده اى را دور خـودشـان از عشيره خودشان گفتند كه (شما فرداى قيامت نيائيد بگوئيد كه من مثلا پسر حـضـرت صـادق بـودم ، مـن بـرادر او بـودم ، مـن زن او بـودم . نـخـيـر ايـنها نيست در كار، عـمـل در كـار اسـت ، بايد همه با عملتان پيش خدا برويد) ما همه بايد با اعمالمان پيش خدا برويم نه اينكه حسبى در كار باشد، نه اينكه نسبى در كار باشد. اين حرفها مطرح نـيـسـت در اسـلام ، در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى حكمفرماست . يك چيز است و آن حـكـم خـدا، هـمه اجراى اين حكم را مى كنند. پيغمبر اكرم مجرى احكام خداست . امام مجرى احكام خـداسـت . دولت اسلامى مجرى احكام خداست . خودشان چيزى ندارند از خودشان ، همه اجراى دسـتـورات خـداى تبارك و تعالى را طى كنند و من اميدوارم كه آن آرزوئى كه ما داريم و آن تـقـاضـائى كـه مـا از خـداى تـبـارك و تعالى داريم ما را موفق كند به اينكه بتوانيم آن كـارى را كـه خـدا از مـا خـواسته است انجام بدهيم و آن خدمتى را كه بايد، به همه اعضاى مـلت ، هـمـه افـراد مـلت بتوانيم بكنيم . خداوند توفيق بدهد كه ما اين كار را انجام بدهيم انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مشهد
مسووليت سنگين روحانى و دانشجو و قشر متفكر جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
من تكليف را در آنجائى كه بودم تعيين كردم . اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم و اگر تشريف نداشتيد حالا دو كلمه عرض مى كنم كه تكليف همه ما چـيـسـت . تـكـليـف مـهـم آنـى اسـت كـه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعنى روحانيون و دانـشـگـاهى ها و دانشجوها. آن كه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفه اند، اينها مغز متفكرند، دانـشـگـاهـى هـا، چـه آنـهـائى كـه از دانـشـگـاه بـيـرون آمـده انـد و حـالا وكـيـل دادگـسـتـرى شـده انـد و يـا حـقـوقـدان شـدنـد يـا هـر چيز، چه اين قشر روحانى كه مـشـغـول تـحـصـيـلنـد يـا از تـحـصـيـل فـارغ شـده انـد و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه شما دو طايفه هستيد، و آن قشرى كه مـى تـوانـد خـنـثى كند آن توطئه هائى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شرف تـكـويـن اسـت ، آن هـم شماها هستيد، تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است و مـسـووليـتـتـان بـسيار زياد، همه مسوولند لكن شما دو طايفه مسووليتتان زيادتر است . و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفه اى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد بحمدالله و فهميديد با هـم بـودن پـيـش مـى بريد، شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قـشـرهـاى ديـگـر پـيـونـد كـردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهى ها اين است كه دست از هم برنداريد.
توطئه هاى دقيق خبائث در از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو
الان نـقـشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمه اى كه در ايران پيدا شده است و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند، قشر روحانى ، منبريش و محرابيش ، واعظش ، گوينده اش ، اينها، شماها با فعاليت هاى خودتان و با نطق هـاى خـودتـان ، بـا زحـمـت هـاى خـودتـان ، مـردم مـجـتـمـع شـدنـد هـمـه و ايـن پـيـروزى حاصل شد، آنهائى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع ، يك وقت اين است كه آدم مـى گـويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مى خوريم ، اما احساس نكردند، يك وقـت ايـن اسـت كـه در خـارج لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع شماهاست .
الان توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مى آيد نه شـمـا. شـمـا خـيـال كـنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مى تواند كارى بكند، نه . اينها هم خـيـال كـنـنـد كه همه اش ما هستيم و دانشگاهى نيست ، نخير اشتباه است . دو قشر بايد با هم جـوش بـخـورنـد و آن تـبليغات خبيث چندين ساله را كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بـدهـنـد و ايـنـهـا هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفاده هاى خودشان را بـكـنـنـد و هـيـچ كس هم نباشد بگويد چرا، الان بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قـدرتـى وقـتـى پـيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مى شود كه آنها شـكـسـت خـورده انـد، پـيدا شد و آنها را شكست داد، امروز توطئه ها بيشتر و شايد دقيق تر باشد و الان توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند، در مشهد توطئه اش دارد پياده مى شود، در اصفهان هم شده است ، در تهران هم هست ، شايد قشرهاى ديگر را هم فرا بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است يا خيلى آدم بدى است ؟ يك دسته اى بگويند بالاى منبر و پائين منبر كه اين آدم كافر است و يك دسته اى هـم بـگويند كه اين آدم مسلم است و خير، از اولياء است ؟ نتيجه چى ؟ نتيجه اين است كه شـمـاهـا از ايـنـهـا جـدا، اينها از شما جدا، هر دو مقابل هم ايستاده ايد و آن وحدت كلمه اى كه داشتيد از دست داديد سر هيچى ، سر هيچ وحدت كلمه را از دست بدهيد و جدا شدن شما از هم اسباب اين مى شود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، اين اختلافات اسـبـاب ايـن بـشـود كـه ايـن نـهـضـت نـتـوانـد كـار خـودش را عـمـل كـند. آن كه همه خارجى ها مى خواهند، آنى كه شرقى ها و غربى ها همه مى خواهند اين را كـه شـمـاهـا از هـم جـدا و مـتفرق باشيد، توطئه ها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروه هاى مختلف درست كنند همه باهم دشمن و آنـهـا نـتـيـجـه اش را بـبـرنـد. نـبـايـد مـا بـيـدار بـشـويـم ؟! تـا كـى مـا بـايـد غافل باشيم ؟ ما را سال هاى طولانى غافل كردند و كلاه ما را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم ؟! شما دانشگاهى ها نبايد بيدار بشويد؟! شما علما نبايد بيدار بشويد؟! با همين تـفـرقـه افـكـنـى ها ما را چاپيدند و بردند و بر ما حكومت كردند و جوان هاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانيون ما را آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم ؟! باز ما بايد سر يك امور جزئى كه هيچ نيست ، با هم اختلاف كنيم ، بـه جان هم بيفتيم ؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اينها همه بريزند به جان هم ؟! نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مى دهد؟! نبايد اين ملت بـيـدار بـشـود كـه در ظـرف دو مـاه صـد گـروه اظهار وجود كردند؟! اين هم ، همچو من باب اتفاق نيست ، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود و آن رمز پيروزى بود ازتان بگيرد.
آنـهـا فـهـمـيـدنـد كـه بـا وحـدت شـكـسـت خـوردنـد، وحـدت را از شما دارند مى گيرند، با عـمـل آنـهـا و با تبليغات آنها و با طرح هاى آنها، اين كى است حزب كذا، آن كى است حزب كـذا، صـد تا، يك همچو عددى من به چشمم خورد كه در ظرف اين چند هفته صد گروه اظهار وجـود كـردنـد و مـع الاسف وضع اين است كه گروه ها وقتى اظهار وجود مى كنند همه با هم بد مى شوند،
ايـنـطـور نـيـسـت كـه هـمـه بـه نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند، اينها با هم مختلف مى شـونـد، گـروه هـاى مـخـتـلف و بـه واسـطـه ايـن اخـتـلافـات كـه حـاصـل مـى شـود، آن وحـدت كـلمـه گرفته مى شود، آن قدرت گرفته مى شود. آحاد كار ازشان نمى آيد، گروه گروه كار ازشان نمى آيد، ملت كار ازش مى آيد، ملت وقتى گروه گروه شد ازش كار نمى آيد.
ايـن اخـتـلافـات بـر خـلاف رضـاى خـدا و سـم قاتل براى ملت است
تـكـليـف مـا و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئه هائى كه براى تفرقه اسـت الان و آنـهـا را خـنثى كنيم . شما كه در مشهد مى رويد، رفقاى خودتان را هم بگوئيد، بـگـوئيـد آقا امروز، روز اين نيست كه سر يك قصه اى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كـه در هـر جـا تـشـريـف مـى بـرنـد، بـه اهـل مـنـبـر و بـه اهل محراب بگويند كه تحت تاثير يك دست هاى خبيثى كه الان مى خواهند اين ملت را به هم بـريـزنـد و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تاثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شـخـصـى و جـزئى دست برداريد الان وقت اين است كه شما قانون اساسى تان را توجه كـنيد به آن ، خبرگانتان را توجه كنيد، بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد، مجلستان را تـوجه كنيد، اين مراحل بايد بگذرد تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الان ايران يك شيئى مـتـزلزل اسـت ، بـاز اسـاسـش درسـت نـشـده و در ايـن مـوقع ، الان اين اختلافات بر خلاف رضـاى خـداسـت ، ايـن سـم قاتل براى ملت ماست اين تكليف ، از من عرض كردن و از شماها نمى دانم شنيدن يا نشنيدن . انشاء الله خداوند همه تان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم گرگان
كاش من هم مى توانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم .
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن هـر چه را فراموش كنم ، اين عواطف را فراموش نمى كنم ، اين عواطف اين جوان هائى كه از راه هاى دور با پاى پياده آمده اند و با من ملاقات مى كنند. كاش من هم مى توانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم لكن من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ايران ، و از خـداى تـبـارك و تـعـالى سعادت همه شما را مى خواهم . و آن چيزى كه براى من اعجاب آور اسـت آن قـضـيـه شـكـسـت طـاغـوت نـيـسـت ، آن قـضـيـه شـكـسـت شـيـطـان اسـت و تحول شما جوانها به يك انسانهاى متحول . در اين نهضت آن چيزى كه خيلى براى من مطرح اسـت ، ايـن تـحـولى اسـت كـه پـيـدا شـد در مـلت مـا. در عـرض يـكـى دو سـال ، يـك تحولات روحى ، يك تحولات فكرى پيدا شد كه اين تحولات روحى و فكرى مـايـه امـيـدوارى اسـت و انـشـاء الله بـا هـمـيـن تـحـول بـه پـيـش بـرويـد و بـا هـمـيـن تـحـول ايـران را بـسـازيـد و جـمهورى اسلامى را با محتواى آن كه پياده شدن تمام احكام اسلام است ، انشاءالله .
تحقق اسلام و محو آثار شرك و كفر با حفظ وحدت كلمه و نهضت
خـداونـد شـمـاهـا را انـشاءالله حفظ كند و شماها براى ايران باقى باشيد و حفظ كنيد اين نـهـضـت را. خـداونـد هـمـه تان را حفظ كند شما نهضت را حفظ كنيد و خداوند شما را. و اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد ايـن وحـدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. و مهم اين است كه اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى به قدرت تامه خودش در شما ايجاد كرده ، قدرش را بدانيد و حفظش كنيد. اين يك معنائى است كه خدا ايجاد كرده است در شما و اين تحولى است كه خدا ايجاد كرده ، اين همه زحـمـت و رنـج مـى بـريـد و بـا آغـوش بـاز اسـتـقـبـال مـى كـنـيـد. ايـن يـك تـحـول روحـانى است يك معناى غيبى الهى است ، قدرش را بدانيد و حفظ كنيد و خداوند به شما پيروزى خواهد داد. تا اين تحول هست شما پيروزيد انشاءالله همه موفق باشيد. همه مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخ ‌نيا
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا هـر روز مـواجـه مـى شـويـم با اين جناياتى كه از طرف بازمانده هاى رژيم سابق مى شود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبت هائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مى شود لكن آنكه ما و شما را تسليت
مـى دهـد ايـنـست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مى ماند. اسـلام از ايـن شـهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بـوده اسـت و حـضـرت امـيـر سلام الله عليه ، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بـعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه ، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائى ها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم . من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شـهـيـد طـلب مـى كـنـم و صـبـر و اجـر بـراى مـا در و عـيـال و سـايـر بـاز مـانـدگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعـمـال شـمـا جـزء شـهيدانى كه فداكار در راه اسلام بوده اند ثبت كند. من به شما تسليت عـرض مـى كـنم و شريك شما هستم در اين غم ها و در اين گرفتارى ها و اين بارى است كه روى دوش مـا سـنـگـيـنـى مـى كند. مهم اينست كه براى اسلام است . اميدوارم كه براى اسلام بـراى هـمـه مـحـفـوظ بـمـانـد و فـدائى ان مـا، فـدائى ان اسـلام ، در رديـف شـهـداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همه تان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباس آباد
حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست
بسم الله الرحمن الرحيم
انـشـاءالله خـداونـد هـمـه تـان را حـفـظ كـنـد و مـوفـق بـاشـيـد. مـمـلكـت مـال خـودتـان اسـت ، خـانـه خـودتـان هـسـت و عـلاوه بـر ايـن خـانـه اسـلامـى اسـت ، مـنـزل امـيـد هـمـه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست . اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم ؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگنده هاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پـيـغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه بـراى خـدا كـار بـكند در هر حال پيروز است . همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است
خـداونـد هـمـه تـان را حـفـظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قـواى انـتـظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامى ها، آنها با اين ژاندارمرى ها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست ، بر خلاف مسير اسـلام اسـت . هـمـه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخـر كـه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سـرايـت بـكند به ساير مملكت ها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مى شوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.
تاريخ : 16/6/58
بـــيــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب وگروهى از اعضاى جهادسازندگى
شكست روحانيت ، شكست اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مى توانيم با روحانيون چيزهائى كه در ايـن مـمـلكـت اتـفـاق افـتـاده و بـايـد اتـفـاق بـيـفـتـد بـا صـراحـت عرض كنيم روحانيون در طـول تـاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلم هاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سـرپـوش كـرده اسـت كه هيچ ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه داده اند.از بعد از هجرت رسـول اكـرم (ص ) و در طـول زمـان غـيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسـلام را و حـفـظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بوده اند. شماها بوديد كه مـردم را حـفـظ كـرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شـمـاهـا مـى كـنـنـد، آنـها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مى دانند با شما مـخـالفـنـد. ايـن چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم ،من را از خودتان حساب بكنيد، مساءله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در ايـن صـف ،ايـن صـف واحـد خدمت كنيم . الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه مـحتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است ، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است . چشم ها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دست شان آمده است چه مى كنند، با ملت چه مـى كـنـنـد، آيـا آنطور است كه قلم هاى مسموم مى گويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شـديـم و بـه ديـكـتـاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم ؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصـد مـى كـنـنـد و در خـارج و داخـل مـنـتـشـر مـى كـنـنـد. اگـر در داخـل هـم يـك قـدرى مـلاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مـطـلب را صـد مـقـابـل مى كنند و ما را معرفى مى كنند به اينكه اينها تا قدرت دست شان نبود هى مى گفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دست شان آمده خودشان مـشـغـول شـده اند به اينكه با مردم بدرفتارى مى كنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفـقـكـم الله تـعـالى ) يـك وظـيـفـه سـنـگـيـنـى اسـت يـعـنـى ايـنـطـور نـيـسـت كـه مـثـل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جـهـات اسـلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در راءس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه
شـمـا دو چـنـدان اسـت بـلكـه صـد چـنـدان اسـت ، يـعـنـى هـمـان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است ، مسؤ وليت تان هم يك مسؤ وليت بزرگى است كه از هـمـه مسؤ وليت ها بالاتر است . اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بـشـود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مى كنند، نمى گويند زيد پـايـش را كـج گذاشت ، مى گويند روحانيت اين طورى است ، مى گويند اسلام هم همين است .ايـن وظـيـفـه بزرگى است كه الان به عهده ماست ، حفاظت از حيثيت اسلام . الان كه جمهورى اسـلامـى شده است ، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب ، دشمنان مـا يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بـايـد بـا كـمـال دقـت ، بـا كـمـال دقـت مـواظـب بـاشـيـم كـه بـر طـبـق مـوازيـن شـرعـيـه عـمـل بـكـنـيـم . قـدرت دسـت تان باشد، بر طبق موازين ، نباشد، بر طبق موازين . ما امروز گـرفتار اشخاصى هستيم كه مى خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول مـلاحـظـه كـرديـد كـه مـخـالفـت هـا كـردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جـمـهـورى اسـلامـى راى بـدهـنـد، مـخـالفـت هاشد، صندوق ها را آتش زدند، تحريم كردند بعضى ها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در ايـن مـجـلس خـبـرگـان بـا مـخـالفـت هـاى زيـاد مواجه شديم ، در اين جهت هم كه باز شكست خـوردند شروع كردند به سمپاشى ها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسم هاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مى آيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفت ها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست ايـنـها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسـلام تـمـام مـى شـود و لهـذا يـك مسؤ وليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم ، يعنى همان قـدرى كـه شـمـا شـغـل تـان شـريـف اسـت بـه انـدازه شـرافـت شـغـل ، مـسـؤ وليـت تـان زيـاد اسـت . هـمـان طـورى كـه انـبـيـا شغل شان بزرگ بود مسؤ وليت شان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤ وليت در مى آمدند و مى توانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مى توانيم توانايى خودمان را صـرف كـنـيـم در حـفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است . اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى ، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست ، مردم شما را مى خواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت ، شكست اسلام است .
روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد
اسـلام بـا ايـن سـد بـزرگ روحـانـيـت تـا حـالا محفوظمان ده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مى شود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است ، وظيفه بسيار بـزرگـى بـه عـهـده مـاسـت اخـتـلافـاتـى كـه در بلاد مختلفه من مى شنوم كه گاهى بين بعضى از مثلا اشخاص هست ، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است . اختلاف ما سر چه بكنيم ؟ ما، ما به الاختلاف مان چه بايد
بـاشـد؟ اسـلام را هـمـه قـبـول داريـم ، قـرآن را هـمـه قبول داريم ، ائمه هدى را همه قبول داريم ، طريق را همه مى دانيم اين است ، راه همين است ، هـمـه مـخـالفـت كـرديـد بـا رژيـم طـاغوتى ، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى . اين اخـتـلاف كـه گـاهى شنيده مى شود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مى شنوم لكن اگـر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مى شود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم ، به ضرر شما تنهاست ، به ضرر هر دويمان است ، به ضرر روحانى مثلا يك شهرى ، به ضرر روحانيت آن شهر اسـت ، به ضرر مطلق روحانيت است ، به ضرر اسلام است . بايد بسيار توجه داشت به ايـن مـعـنـا. اگـر شـما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشـخـاص مـخـالف بـا بعضى هستند، خوب ، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشـتـبـاهـاتـى بـاشـد، خـود آقـايـان شـهـر و خـود ائمـه جـمـاعـت شـهـر و خـود اهـل مـنـبـر و خـطـبـاى شهر بروند پيش آقايان ، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته بـاشـند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مى خواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى .
هـمـه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست . ما چيزى نيستيم خودمان ، هر چه هست اسلام است و ما در پـنـاه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم . اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جـزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو !!! در نظر فرض كـنـيـد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مى كند، هر دويشان خودشان را محق مى دانند لكن باز هـم كـه مـحـق مى دانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مى بينيد. دارند مى گويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانسته اند كارى بكنند، نمى توانند يك كارى انجام بدهند. در عين حـالى كـه اگـر چـنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مى دهند، بهتر از ديگران انجام مى دهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چـه بـاشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بـالاخـره علاقه هست ، علاقه طبيعى هست و مى خواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مى شود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهـى ، البـتـه قـدرت الهـى هـسـت . لكـن هـر چـه قدرت احكام الهى در يك منطقه اى بيشتر بـاشـد، مـسـاجـد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش ‍ بيشتر اسـت . مـا اگـر اهـل رواج مـسـجـد و مـنبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خـودمـان را كـه عـبارت از اسلام است ، با كمال دقت حفظش بكنيم ، نگذاريم كه اين قلم هاى مـسـمـومـى كـه الان بـر ضـد اسلام قلمفرسايى مى خواهند بكنند يا مى كنند، در خارج ، در داخـل نـگـذاريـم بـه آنها بهانه پيدا بشود برايشان . شما روحانى هستيد، روحانى بايد خـدمـتـگـزار ارواح مـردم بـاشـد، قـلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلب هاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك
سـوره فـاسـتـقـم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمـكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سـوره هـود و مـن تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مـسـتقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحـانـيـون اسـت ، يـعـنـى خـطـاب فـاسـتـقـم كـمـا امـرت . يـك نـهـضـت حـاصـل شـده ، اسـتـقـامـت لازم دارد، يـك جـمـهـورى اسـلامـى تـحـقـق پـيـدا كـرده ، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كـه اسـتـقـامـت شـان را حـفـظ كـنـيـد. اهـل مـسـجـديـد، اهـل مـسـجـد را، امـام جـمـاعـتـيـد، اهل مسجد را بايد استقامت شان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هـسـتـيـد و در هـر جـا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مى فرمايد كه : شـيـبـتـنـى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گـذاشـتـه انـد. ايـن يـك چـيـز بـزرگـى اسـت . اسـتـقـامـت هـر مـسـجـدى و اهـل هـر مـسـجـدى بـه عـهـده امـام مـسـجـد است . استقامت هر شنونده اى به عهده گوينده است . گـوينده ها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بـتـوانـنـد مـسـتقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه اسـت بـدانـيم و بعد از اينكه مطلب مان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق . اين اشكالى در كـار نـيـسـت كـه مـطـلب مـا حـق اسـت ، مـا بـحـق هـسـتـيـم ، مـا در مـقـابـل بـاطـل هـسـتـيـم ، رژيـم شـاهـنـشـاهـى بـاطـل بـود و شـمـا در مـقـابـل رژيـم شـاهـنـشـاهـى ايـسـتـاديـد، پـس شـمـا حـق هـسـتـيـد، در مـقـابـل بـاطـل ايـسـتـاده ايـد، اسـتقامت مى خواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمى توانيد به پيروزى نهايى برسيد.
هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند
ما بين راه هستيم الان ، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم . مايك سدى را شكستيم ، شـمـا شـكـسـتـيد،قدرت ملت شكست ، اسلام شكست ، قرآن شكست ، ماها چيزى نيستيم ، ايمان مـردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده ، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چـيـز آشفته است ، نه فقط دانشگاه آشفته است ، دانشگاه شما هم آشفته است ، منبرهايمان هم آشفته است ، محراب هاى مان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم ) مـجـامـع عـلمـى مـان هـم آشـفـتـه اسـت . پـشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سـازنـدگـى ايـن آشفتگى ها شركت كنيم . به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امـرى اسـت كـه نـخـواهـد شـد. اگـر شـمـا بـخـواهـيـد كـه اين آشفتگى ها را به عهده دولت بـگـذاريـد، بـه عـهده مثلا مراجع عظام بگذاريد نمى شود. هر كس در هر جا هست بايد همان مـحـل خـودش را درست كند. در يك اداره اى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پست هـائى دارنـد، اگـر ايـن كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كـنـد يا آن كسانى كه پست هاى ديگر دارند، اين درست نمى شود، اين بايد همان پستى را كـه دارد اداره كـنـد و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مى شود. وقتى بنا
شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هـر كـدام انجام وظيفه اى كه به عهده شان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كـردنـد، كـارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانه دارها خوب كارخانه دارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست . كارگرش و كـارفـرمايش عرض مى كنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقـتـى ايـنـهـا هـر كـدام بـه آن وظـايـفـى كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى مـحـول كـرد بـه آنـهـا هـر كـدام در هـمـان چـيـزى كـه مـحـول بـه آنـهـاسـت خـوب عـمـل كـردنـد، ايـن مـملكت بعد از چندى همه اش درست مى شود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمى تواند. دولت بخواهد بـگـويـد كـه مـا كـنـار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمى تواند، تـنها تنها نمى شود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مى توانيم كارى انـجـام بـدهـيـم . اگـر در هـمـيـن پـيـروزى ابـتـدائى ، ايـن قـدم اول شـمـا مـحـول كـرده بـوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب ، بازاريان بروند شـكـسـت بـدهـنـد، بـازاريـان مـحـول كـرده بـودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها مـحـول كـرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من . من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محل هاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقـتـى دسـت بـه هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كـارى نـمـى آيـد وقـتـى كـه بـا هـم مـجـتـمـع شـدنـد يـك سـيـل راه مـى افـتـد، يـك سـيـل عـظيم راه مى افتد، يك سد بزرگ را مى شكند، اين انسان ها ايـنـطـور هـسـتـنـد، هـر كـدام يـك ذره كـار از آنها مى آيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عـمـل مـسـتـقـلى بـكـنـد، نـمـى تـوانـد، وقـتـى گـروه هـا بـه هـم مـتـصـل شـدنـد و مـجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مـقـصـد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پـيـروزى مـلت مـا ايـن مـعـنـا بـود كـه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نـچـسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفت هاى مى كنند آنها هـم آنـوقـت مـخـالفت ديگر نمى كردند، مستهلك بودند در بين ملت . ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام ، در جمهورى اسلام ، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمى خواهيم . اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم . اين مـعنا كه همه باز توجه مان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم ، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كـه در مـردم پـيـدا شـد آن مـحـفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست . توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت ، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن ، ايـن دو خـاصـيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مى خـواهـم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مى كنم كه تـشـريـف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 17/6/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
خـاطـره تـلخ 17 شـهـريـور 57 و خـاطـره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت ، ميوه شـيـريـن سـرنـگـونـى كـاخ ‌هـاى اسـتـبـداد و اسـتـكـبـار و جـايـگـزيـنـى پـرچـم جـمـهورى عـدل اسـلامـى را بـه بـار آورد. مـگـر نـه آن اسـت كـه دسـتـور آمـوزنـده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سر مشق امت اسلامى باشد، قيام همگانى در هر روز و در هـر سـرزمـيـن . عـاشـورا قـيـام عـدالتـخـواهـان بـا عـددى قـليـل و ايـمـانـى و عـشـقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دسـتـور آن اسـت كـه ايـن برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهـائى كـه بـر مـا گـذشـت عاشوراى مكرر بود و ميدان ها و خيابان ها و كوى و بر زن هايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت ، كربلاى مكرر و اين دستور آموزنده ، تكليفى اسـت و مـژده اى . تـكـليـف از آن جـهـت كـه مـسـتـضـعـفـان اگـر چـه بـا عـده اى قـليـل عـليـه مـسـتـكـبـران ، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطانى عظيم ، مامورند چـونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده اسـت ، و مژده كه شهادت رمز پيروزى است . 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند. كـربـلا كـاخ ستمگرى را با خون در هم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريـخـت . اكـنـون وقـت آن اسـت كـه مـا كه وارثان اين خون ها هستيم و بازماندگان جوانان و شـهـداى بـه خـون خـفـته هستيم از پاى ننشينيم تافداكارى آنان را به ثمر برسانيم با اراده مصمم و مشت محكم بقاياى رژيم ستمكار و توطئه گران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاى شهداى فضيلت دفن كنيم .
غائله كردستان به دست مشتى از خدا بيخبر مزدور كه از اسلحه اجنبى برخوردار و از پشت مرزها الهام مى گرفت ، با قيام دلاورانه قواى انتظامى و پاسداران انقلاب در هم پيچيد و سركردگان مفسد و وابسته به اجانب در گريزگاه ها پنهان و جوانان فريب خورده اى را به جاى گذاشتند. به طورى كه كرارا اعلام كرديم به جز سران جنايتكار و آنان كه در خـيـانـت و جـنـايـت بـا آنـان شـريـك بـودنـد، از ديـگـر جـنـاح هـا حـتـى گـول خـوردگانى كه در حزب دموكرات وارد شده اند، در صورتى كه سلاح هاى خود را بـه مـقـامـات انـتـظـامـى بـسـپـارنـد، بـا بـرادرى رفـتـار و عـفـو عـمـومـى نـمـوديـم . ايـن اصـل عـمـومـى شـامل قشرها و برادران كردستانى است . همه از پناهگاه ها بيرون بيايند و به برادران خود ملحق شوند و به زندگى
عـادى خود ادامه دهند. دولت جمهورى اسلامى در رفع گرفتارى هاى آنان و ترميم خرابى هـا و سـازنـدگـى عـقـب مـان دگـى هـا كـوشـا خـواهـد بـود. برادران كرد من ! به تبليغات وابـسـتـگـان حـزب دمـوكـرات اعـتـنـاء نـكـنـيـد و در شـهـرهـا بـه حـال عادى خود برگرديد و هيچ ترسى نه از ناحيه دولت و نه از ناحيه خرابكاران به دل راه نـدهـيـد كـه دولت دوسـتدار شما، و خرابكاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خـواهـنـد شـد. از خـداونـد مـتـعـال رحـمـت و مـغـفرت براى شهداى اسلام و صبر و اجر براى بازماندگان آنان و سعادت و سلامت براى ملت بزرگ خواهانم .
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 17/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور
انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت ها به نور خارج كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در قـرآن كـريـم مـى فـرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظـلمـات الى النـور و ذكـرهـم بـايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مى دهد خداى تبارك و تعالى . يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.
همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت ها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مـى فـرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلمات الى النوروالذين كفروااولياءهم الطـاغـوت يـخـرجـونـهـم مـن النـور الى الظـلمـات طـاغـوت را در مـقـابـل خـودش قـرار مـى دهـد، خـداى تـبـارك و تـعـالى شـغـل طـاغـوت را هـم بيان مى فرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظـلمـات ، از هـمـه انـواع ظـلمـات و تـيـرگـى هـا بـه سـوى نـور مـى بـرد، در مقابل ، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مى كشد.
ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمى كند
ايـن دو مطلبى است مقابل هم . اخراج از ظلمات به نور، ظلمت هاو تاريكى ها را زدودن و به نـور رسـانـدن مـلت . در مـقـابـل ، نـورهـا را از بـيـن بـردن و مردم را به ظلمت كشيدن ، اين شـغل طاغوت است . آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئى هاظلمات است ، تمام عقب افتادگى ها ظلمت است ، تمام توجه هاى به عالم طبيعت ظلمت است ، همه غربزدگى ها ظلمت است . اينهائى كه توجهشان به غرب است ، توجهشان به اجانب است ، قبله شان غرب است ، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفته اند، اوليائشان هم طاغوت است .
مـلت هـاى شـرقـى كـه بـه واسـطـه تـبـليـغـات داخـل و خـارج ، بـه واسـطـه تـعـليـمـات عمال داخلى و خارجى ، رو به غرب آورده اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته اند و نمى شناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كرده اند و خودشان را باخته انـد و گـم كـرده انـد و بـه جاى آنها يك مغز غربى نشسته است ، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شده اند و همه
بـدبختى هاى شرقى ها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارى هاى ما و بدبختى هاى ما هم همين اسـت كه خودمان را گم كرديم ، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مى بينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانه هاى ما هم كه پارچه مى بافند بايد آن حاشيه اش خط غـربـى بـاشـد، اسـم غـربى هم رويش بگذارند، خيابان هاى مان هم بايد يك اسم غربى داشـتـه بـاشـد، هـمـه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مى نويسند همين كـتـاب نـويـس هـا، همين روشنفكرها بعضى شان كتاب هم كه مى نويسند يا يك اسم غربى روى آن مـى گـذارنـد يـا مـطـالب را وقـتـى ذكـر مـى كـنـنـد اسـتـشـهـاد مـى كـنـنـد بـه قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتاب ها آن اسم هـا را نـداشـتـه باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نـداشـتـه بـاشـد كمتر به آن توجه مى شود. وقتى به كتاب زياد توجه مى شود كه از اول كـه انـسـان وارد مـى شـود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كـرده انـد، دفـن كرده اند و به جاى آن ديگران را نشانده اند. اينها همه ظلمت هائى است كه طـاغـوت مـا را از نور به اين ظلمت ها خارج كرده است . همين طاغوت زمان هاى اخير، زمان هاى ما، همين ها دامن زدند به اين غربزدگى ، هر چيزى را به غرب نسبت داده اند، هر مطلبى را از غرب گرفته اند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاه هاى ما هم در آن زمـان دانـشـگـاه هـاى غـربـى بـود، اقـتـصـادمـان هـم غـربـى ، فرهنگمان هم غربى ، اصـل خـودمـان را بـكـلى از يـاد بـرديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم . به مجرد اينكه يك كسى مريض مى شود مى گويند بايد برود انگلستان ، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست . در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع ، ملعون ، لوزتـيـن پـيـدا كـرده بـود، از اروپـا بـراى او يـك كـسـى كـه عـمـل لوزه بـكـنـد آوردنـد در صـورتـى كـه اطـبـاى ايـنـجـا، عـمـل لوزه يـك عـمـل آسـانـى است . اين چه مى فهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مـمـلكـت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است ، اين براى لوزتين هم طـبـيـب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مى كـنـد، چـه خـيـانـتـى اسـت ايـن بـه مـلت ايـران كـه مـلت ايران معرفى بشود به اينكه در سـرتـاسـر كـشـور مـا يـك طـبـيـبـى كـه لوزتـيـن را بـتـوانـد عـمـل بـكـنـد نـيـسـت ، از ايـن جـهـت از خـارج مـى آورنـد كـه لوزتـيـن را عـمـل كند. اين چقدر كمك مى كند به استعمار، چقدر كمك مى كند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مى برد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مى كند اين آدم ، آنها وقتى كه مريض پيدا مى كردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم .
در آن زمـان جـوانـى مـن يـادم هست كه چشم من ضعيف شد كه الان هم ضعيف هست و در آنوقت امين المـلك ، خـداونـد رحـمتش كند، طبيب چشم بود و من رفتم تهران براى اينكه چشمم را معالجه كـنـم . يـك كـسـى كـه بـا مـا آشنا و با او آشنا بود، گفت : برويد پى امين الملك و ايشان نـقـل كـرد ( آن آقـا نقل كرد) كه فلان الدوله چشمش معيوب شده بود بود رفته بود اروپا پيش اطباء آنجا، آنجا پيش آن طبيبى كه

next page

fehrest page

back page