صحيفه نور جلد ۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۹ -


هـى مـى نـويسند، هى مى نويسند، اينها هم مريض شده اند از بس كه به آنها تزريق شده است . از بچگى رفتند به خارج ، آنجا و در آن محيط بزرگ شدند، نه آن محيطى كه آنها هـستند، يك محيطى كه براى ما تهيه شده است . بدبختى اين است كه ما در خارج هم كه مى رويم در يك محيطى كه آنها تربيت مى شوند آنطور نيست براى ما، حتى آن ديپلم هايى كه بـه مـا مـى دهـنـد، غير از آنى است كه به آنها مى دهند، آن درسى كه به ما مى دهند، فرق دارد با آنكه مى دهند. درسى كه به ما مى دهند درس استعمارى است ، درس ممالك استعمارى اسـت ، ديـپـلمـش هـم ديـپـلم مملكت استعمارى است . براى ما يك جور ديگر وضع هست و براى خـودشـان يـك وضع ديگرى . اين بيچاره ها در آنجا در يك محيط استعمارى يعنى جائى كه بـراى اسـتـعـمـار مـى خـواهـنـد افـراد را تـربـيـت كـنـنـد رفـتـنـد بـه آنـجـا و حـالا اگـر تـحـصـيـل هـم كـرده بـاشـنـد، ايـن طـورى . اگـر هـم مـثـل بـسـيـارى شـان كـه تـحـصـيـل هـم نكردند فقط رفتند رود سن آب شنا بكنند (به ما مى گفتند كه فرات ، به آنـهـا مـى گفتند رود سن ) اينها حالا آمدند اينجا نشستند و توى اطاق هايشان نشستند و خوب يـك مـقـاله اى كـه بـايـد بنويسند، توى روزنامه هم يك مقاله اى را بنويسند يك اسمى هم پيدا بكنند. هى از اين چيزها بر مى دارند مى نويسند، از همان حرف هائى كه ياد گرفتند و ديـكـتـه كـردنـد و بـه آنـهـا دادنـد، نـمـى گـذارنـد كـه ايـن مـلت بـه حـال خـودش باشد، خودش را پيدا بكند، بفهمد كه خودش جزو عالم است ، اين طرف دنيا و ايـن شـرق هـم جـزو يـك مـمـالك مـتـرقـى بـوده اسـت و مـا بـه ايـن حـال رسـانـديـم آن را و غـربـى هـا ما را به اين حال رساندند. كتاب شيخ الرئيس حالا هم شـايـد در دانـشگاه هاى آنها تدريس مى شود، استفاده از آن مى شود. ما آن چيزى كه داشتيم كنار گذاشتيم ، آن چيزى هم كه آنها داشتند نتوانستيم پيدا بكنيم . يك لى فروش ‍ از كار در آمـديـم ، يـك چيزى كه نه شرقى نه غربى و نه اسلامى و نه اروپائى ، هيچى ، بله شـرقـى هـسـتـيـم ، بـه مـعـنـاى همان شرقى استعمارى . غربى هم هستيم ، به همان غربى اسـتـعمارى . از اين بايد بيرون بيائيم . مادامى كه اين مرض را ما داريم ، اين مرض نمى گـذارد يـك حـال صحتى براى ما پيدا بشود، از اين مرض بايد بيرون بيائيم ما در سهم خودمان ، آقايان در سهم خودشان ، شما هم در سهم خودتان كه كارتان حساس و مسؤ وليت زيـاد. تـربـيت ، يك تربيت صحيح بايد بشود، برنامه ها يك برنامه هاى صحيح بايد بـشـود و مـا بـا همه علوم و با همه ترقيات موافقيم الا آنهائى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم .
انـشـاء الله خـداونـد هـمـه شـمـا را حـفـظ كـنـد، مـوفـق بـاشـيـد، حـالايـى كـه مـمـلكـت مال خودتان است و انشاء الله تا آخر هم مال خودتان است . اين جوان ها، جوان هايى ، بچه هـائى كـه پيش شما، اين جوان هايى كه مى آيند، اينها فرزندان شما هستند يك تربيت با محبت و همانطورى كه فرزند خودتان رامى خواهيد تربيت بكنيد، اينها را هم همانطور انشاء الله تربيت كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 27/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما و نمايندگان مردم تبريز
آذربايجان ، حامى هميشگى اسلام و كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا مـى دانـيـم كـه آذربـايـجـان هـمـيـشـه در ايـن مـسـائل پـيـشـقـدم بـوده اسـت ، از قـبـل از مـشـروطـيـت و در خـود مـشـروطـيـت و بـعـدهـا. و عـلمـاى آذربـايـجـان در ايـن مـسـائل رنـج ديـده انـد و مـا شـاهـد تـبـعيد مرحوم آقاى انگجى و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا بـوديـم و هـمين جا هم خدمتشان رسيده ايم بعد از اين هم كه از تبعيد برگشتند و مرحوم آقا مـيـرزا صـادق آقـا ايـنجا ماندند تا آخر هم ما اينجا خدمتشان مى رسيديم . اين مساله هم مسلم اسـت كه آذربايجان با آن غيرتى كه دارند و معروف به اين معنا هستند آنها و با آن ديانت سختى كه دارند آنها هميشه در مقابل چيزهائى كه كشور ما را تهديد مى كرده است يا خداى نـخـواسته ديانت ما را، اينها هميشه كوشا بوده اند و حالا هم باز اميد ما به همه ملت است و خصوص آذربايجان .
انحراف ملت علاقه مند به اسلام از هيچ طريقى ميسر نيست
و مـن امـيدوارم كه همين طور كه ديديد كه وقتى ملتى يك چيزى را خواست كسى نمى تواند مـخـالفـت كـنـد، مـلت مـا خواست كه خانواده پهلوى و شاهنشاهى غير قانونى و غير اسلامى نباشد و همه قدرت ها دنبال اين بودند كه باشد و نتوانستند براى اينكه ملت يك چيزى را مـى خـواهـد. ايـران خـانه ملت است ، ملت خانه اش مى خواهد كه اينطور باشد، نمى تواند كـسـى مـخـالفـت كند. من در صحبت هايم گاهى گفته ام كه ما بر فرض اينكه ، نمى شود ايـنـطـور كـه يـك قـدرتـى بـيـايد و ايران را خداى نخواسته بگيرد، فرض مى كنيم اين طـورى ، لكـن تـجربه شده است كه هر قدرتى كه رفته است و يك ناحيه اى را گرفته اسـت ، بـعـد حـل شـده است و آنجا، اگر شوروى هم يك وقتى بخواهد بيايد و آمريكا هم يك وقـتـى بـخـواهد بيايد، با قوائى كه دارند و ما نداريم در مقابلشان و بخواهند بيايند و مـمـلكـت مـا را بـگـيـرنـد، مـا بـعـد از چـنـدى غـلبـه خـواهـيـم كـرد، يـا آنـهـا را در خـودمـان حل مى كنيم و مسلمانشان مى كنيم و يا اگر مسلمان هم نيستند، نمى توانند ديگر بمانند. يك مـمـلكـتـى كه همه افرادش مسلمانند و علاقه مند به اسلام هستند، نمى شود اينها را منحرف كرد، اين قلم ها نمى توانند منحرف كنند مملكت ما را و ملت ما را. اين نوشته ها و اين نطق ها و ايـن كـارهـاى خـلاف و ايـن قـيـام مثلا دموكرات و اين حرف ها، يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند الا يك مقدار كمى ، يك مملكتى كه در رفراندمش شما ديديد كه تمام آنها يك طرف شدند
مقابل مسلمان ها، مسلمان ها 98، يك قدرى بيشتر يا 99، در صورتى كه اينها روى اسلاميت شـان فشارى به كسى نياوردند و !!! عرض مى كنم كه !!! الزامى نكردند و آزادى بود و آنها خرابكارى هم كردند و تحريم هم كردند و !!! عرض مى كنم كه !!! سوزاندند هم باز بعضى از صندوق ها را، در عين حال تقريبا 98 و چند، اين طرف بودند و يك عده كمى ، يك و چـنـد آن طـرف بـودنـد. يـك همچو مملكتى كه 98 يا بيشترش ‍ مسلمانند، علاقه دارند به اسـلام ، علاقه دارند به كشور اسلامى ، علاقه دارند به ملت خودشان ، اين را نمى شود هـيـچ وقـت بـا ايـن حـرف هـا و بـا ايـن قـلم هـا، ايـنـهـا بـيـخـود خـودشـان را مـعـطـل كـرده انـد، ايـن نـمى شود، نشدنى است . پيروزى شما بيمه شد پيش خدا و خداوند انشاء الله كه اين حالى كه ، تحولى كه براى ملت ما پيدا شد كه همه علاقه مند به يك مطلب و آن اينكه جمهورى اسلامى بشود، اين ديگر نتواند كسى جلويش را بگيرد.
ميزان برترى در اسلام بر اساس تقوا و اطاعت خداست
و من به وسيله شما به همه برادرهاى آذربايجانى سلام مى رسانم و بدانند كه ما دعا مى گـوئيـم و ابـدا پيش ما مطرح نيست زبان ، مطرح نيست عرض مى كنم ناحيه و اين حرف ها، حرف هاى غير اسلامى است ، طاغوتى است . اسلام آمده است براى همه بشر و مى خواهد همه بـشر را وارد كند در سعادت . در قرآن كه به پيغمبر اكرم مى فرمايد كه تو چرا اينقدر غـصه مى خورى براى اينهائى كه مسلمان نمى شوند، پيغمبر غصه مى خورد براى كفار، كفار كه نمى آيند. در يك جنگى كه يك دسته اى را اسير كرده بودند و بسته بودند و مى آوردنـد، فـرمـود كـه بـبين ، ما با زنجير مى خواهيم اينها را به بهشت ببريم ، اينها را ما اسـيـر كـرديـم ، آورديـم آدمـشان كنيم و بفرستيمشان به بهشت . پيغمبر و همين طور ساير پـيـغـمـبـرهـاى آسـمـانـى اصـلا بنايشان بر اين است كه همه بشر را سعادتمند كنند، هيچ نـظـرى نـدارنـد كـه يـك ناحيه اى باشد و يك ناحيه ديگر، در عين حالى كه خوب پيغمبر اكرم عرب است و عربستانى است لكن مى فرمايد هيچ عربى بر هيچ عجمى تفوق ندارد و هيچ عجمى هم بر هيچ عربى . ميزان ، اطاعت خداست و تقواست . وقتى اين طورى باشد خوب هـمـه مـا بـرادر هـسـتـيم و همه ما چه هستيم و با همه بشر ما خوب هستيم و مى خواهيم اصلاح بـشـونـد. مـنـتها يك دسته اى هستند كه در مقابل يك همچو مطلبى كه اسلام مى خواهد همه را اصـلاح بـكـنـد، قـيـام مـى كـنـنـد و آدمـكـشـى مـى كـنـنـد ايـنـهـا، در مقابل آنها اسلام هم با قوت و قدرت مى ايستد و نابودشان مى كند و از بين مى بردشان . مـثـل يـك غده سرطان كه بايد عمل كرد و بيرونش كرد و الا فاسد مى كند، اين اشخاص كه در آنـجا شلوغ كردند و مسلمان ها و ارتش و اينها رفتند و آنها را از بين بردند، اينها همان غـده سـرطـانـى بـودند كه اگر اينها را مى گذاشتند فردا مى آمدند آذربايجان را چه مى كـردنـد و پس فردا مى رفتند جاهاى ديگر و سيستان و همه جا را خراب مى كردند. اينها را بـايـد از بـيـن بـرد اما برادرها برادر هستند. و من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما هـستم . خداوند همه شماها را انشاء الله حفظ بكند، موفق و مويد باشيد و سلام مرا به همه آقايان برسانيد.
والسلام عليكم
تاريخ : 28/6/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيــنى در جمع عشاير استان آذربايجان شرقى و كاركنان اداره دارائىكرمان .
محمدرضا و آمريكا مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه آقايان و خواهرها تشكر مى كنم كه از راه هاى دور آمده اند زحمت كشيده اند و در اين اطـاق مـحـقـر بـا مـا مـلاقـات كرده اند تا اينكه بعضى مطالب كه حالا بايد تنبه بدهم و مـكـررا در هـمـه جـلسـاتـى كـه شده است عرض كردم حالا هم عرض مى كنم . مقصد ما از اين نـهـضت دو چيز بود كه يكى از آن اصلى و يكى فرعى ، يكى مقدمه و يكى هم مقصد. مقدمه ايـن بـود كه يك گروه ها، يك اشخاص ، اشخاص وابسته ، اينها مانع بودند از اينكه اين مـمـلكـت سـروسـامـان پـيـدا بـكند. كه در راس آنها از داخلى ها محمدرضا بود و از خارج هم آمـريـكـا، ديـگـران هـم بـودنـد لكـن اين دو تا بيشتر، اينها مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند، اينها نمى گذاشتند كه فرهنگ ما يك فرهنگ صحيح باشد (آنها با نـقـشـه و ايـن هـم كـه بـى چـون و چـرا سـرسـپردگى داشت با آنها، هر چه آنها مى گفتند عـمـل مـى كرد) و نگذارند به اينكه اين مملكت يك سر و سامانى خودش داشته باشد. مقصد آنـهـا ايـن بـود كـه اينجا را يك بازارى براى آمريكا درست كنند و همه چيزش وابسته به آنجا باشد و اين آدم هم از باب اينكه مى خواست خودش را حفظ كند و مى ديد كه حفظش به اين است كه تبعيت كند از آنها، بى چون و چرا تسليم آنها بود.
رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود
الحـمدلله اين مقدمه كه عبارت از برداشتن مانع از سر راه ملت بود با زحمت ملت ، همراهى هـمـه قشرها اين انجام گرفت و در اين دو چيز موثر بود، در اين پيروزى كه نصيب ملت ما شـد دو چيز موثر بود، يكى كه از همه چيز بالاتر است اينكه مقصد همه مقصد الهى بود، انـگـيـزه اسـلام بـود. مـى ديـديم كه در شعارهايشان ، در فريادهايشان شعارهاى اسلامى بـود، فـريـادهـاى (الله اكـبـر). مقصد اين بود كه آنها را كه مخالف اسلام مى دانستند بـرونـد كـنار و بعد از آن انشاء الله آن مقصد حقيقى كه آن مقدمه اين است تحقق پيدا بكند. پـس يـك جـهـت ، جـهـت اين بود كه همه تان فريادتان اين بود كه ما اسلام را مى خواهيم و شـاهـنـشـاهـى و ايـنـهـا را نـمى خواهيم . جهت ديگرش هم كه به تبع آن آمده بود وحدت همه قشرها بود يعنى ملت سرتاسر اين كشور بپا خاستند و با هم مقاصد
خـودشـان را كنار گذاشتند مطالبى كه مال شخص بود كنار گذاشتند و همه به يك مقصد متوجه شدند. پس رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود، ايمان به خداى تـبـارك و تـعـالى . بـا ايـن رمـز شـما پيروز شديد و پيروزيى كه معجزه آسا بود، نه پـيـروزى يـك پـيروزى آسانى ، يك پيروزى كه بشود حساب كرد، يعنى پيروزيى بود كه جز با اراده خداى تبارك و تعالى هيچ امكان تحقق نداشت .
مخالفين ما و شما، دشمن هاى ملت همه جور ابزار جنگى در دستشان بود، قدرت در دستشان بود، تانك ها دست آنها، توپ ها دست آنها، مسلسل ها دست آنها و نظامى ها هم دست آنها، همه چـيـز دسـتـشـان بود، از آن طرف پشتيبانى همه جانبه هم از آنها مى شد. آمريكا، شوروى ، انـگـلسـتـان ، هـمـه پـشتيبانى مى كردند، بلكه دولت هاى اسلامى ، دولت هاى اسلامى هم پشتيبانى مى كردند. تمام ابزار جنگى كه آنها داشتند و تمام پشتيبانى هاى ابر قدرت ها و قدرت هاى بعدى ، اينها همه بودند لكن بايد بگويم خداى تبارك و تعالى همه حربه ها را كند كرد يعنى اينها مى توانستند كه در يك روز با اين قوه هائى كه دارند سركوب كـنـنـد مـلت را، تـهران را به خاك و خون بكشند، مى توانستند لكن حربه هايشان كند شد يـعـنـى خـدا خـواسـت كه سران اينها خوف در دلشان افتد. تتمه آنها هم يك دسته شان كه ايمان داشتند ملحق شدند به ملت ، يك دسته ديگر هم مى ترسيدند خداوند گاهى اسلام را بـا هـمـيـن نـصـر، بـه رعـب نـصـرت مى داده اسلام را در صدر اسلام به اينكه دشمن ها را تـرسـانـدنـد. از يـك گـروه كـم ، دشـمـن هاى داراى همه ساز و برگها مى ترسيدند. اين تـرس اسـبـاب آن مـى شـد كـه شـكـسـت بخورند. اينها اگر نترسيده بودند، اگر خداوند تبارك و تعالى در دل اينها آن ترس را نينداخته بود، ممكن بود كه در يك روز همه ما را از بـيـن بـبـرنـد، بـرايـشـان امـكـان داشـت لكـن هـمـچـو شـد كـه اسـتـعـمـال اسـلحـه نـتـوانـستند بكنند، يعنى هيچ بمباران نكردند اينها، تهران را اينها مى تـوانستند بكنند، امر هم گاهى كرده بودند بالائى ها، پائينى ها نشنيدند امرشان را. اين يـك نـصـرتـى بود كه خدا به ما داد كه ما كه هيچ نداشتيم يعنى نه نظامى بوديم و نه ملت ما نظامى بود، كه اينها مشق نظامى نكرده بودند، اينها مدرسه نظام نرفته بودند و هـيچ ابزار جنگى هم نداشتيم ، هر چه بود دست دشمن بود، هم نظام را آنها داشتند و قدرت نظامى داشتند، تحصيلات نظامى داشتند و اينها و ما نداشتيم و هم همه ابزار دست آنها بود و مـا نـداشتيم . مى توانستند اينها آب و برق را از تهران يا از شهرستان ها ببرند، شما را در تـشـنـگـى بـگـذارنـد. خـداونـد منصرفشان كرد، كارى كرد خدا كه آن چيزهائى كه ، حربه هائى كه دست آنها بود استعمال نتوانستند بكنند، حالا از خوف بود، انصراف بود، هـر چـه بود اين پيروزى شما مهمش اين معنا بود كه دشمن را يا به خوف يا به انصراف از كار انداخته بود. و لهذا در آن شبى كه اينها بنا بود كه ، بنا داشتند كه كودتا كنند، هـمـان شـب هـاى آخـرى كـه مـا در تـهـران بوديم و اينها مى خواستند كودتا كنند و بعدها ما فـهـمـيـديم ، همان وقت كه اعلام حكومت نظامى در روز كردند كه حكومت نظامى روز هم بايد مـردم بـيرون نيايند بعد ما فهميديم كه اينها بناى بر اين داشتند كه حكومت نظامى بكنند در روز و تـانـك ها و توپ ها همه را بياورند مستقر كنند در خيابان ها و شب وارد بشوند و هـمـه اشـخـاصـى كه احتمال مى دادند كه با آنها مخالف باشند بكشند. خدا اين را هم خنثى كرد به اينكه يك جورى
شـد كـه مـردم اطـاعـت نكردند و روز هم بيرون آمدند، همه ريختند بيرون اينها يك چيزهايى بود كه با دست غيب انجام گرفت و شما را پيروز كرد.
مـا الان در بـيـن راه هـسـتـيم يعنى !!! مانع !!! را برداشتيم مانع ديگر اينها، اين ريشه هاى گـنـديـده نـمـى تـوانـنـد ديگر مانع بشوند. مانع از سر راه برداشته شده است لكن حالا سـاخـتـن مى خواهد و پاكسازى مى خواهد. من مى دانم كه نه در ادارات طرف شما، نه ادارات طـرف آن آقـايـان ، هـمه جا الان يك مخلوطى از صحيح هست . الان مملكت ما يك مخلوطى هست از اشـخـاص صـحـيح و اشخاصى كه صحيح و غير صحيح نيستند لكن خودشان را به صحت زده انـد. پـيشتر كه آن ورق بوده است دنبال او بوده اند، حالا كه ديده اند قدرت اين طرف اسـت حـالا آمـده اند به اين صورت در آمده اند. اين معلوم است كه الان يك مملكت مخلوطى الان دسـت مـا هـسـت و انشاء الله اين كار درست خواهد شد. اين مساله طرحش انشاء الله ريخته مى شـود كه تصفيه عمومى بشوند اما يك قدرى ، يك قدرى بايد صبر كرد. يعنى ما الان يك قـانونى نداريم كه مملكتمان يك قانون رسمى ، البته قانون ما اسلام است لكن به حسب رسـمـيـات دنـيـا خـوب ، يـك چـيزى هم بايد نوشته شود بر همان اساس اسلام . يك رئيس جـمهور نداريم ما الان ، يك مجلس شوراى ملى نداريم الان . اينها را بايد انشاء الله درست بـكـنـيـم و آن طـرح هـم كـه بـايـد در هـمـه قـشـرهـا طـورى بـشـود كـه اشـخـاص صـالح مـشـغـول كـار بـاشند، اشخاصى هم كه ناصالح بوده اند و حالا ديگر صالح شدند و يا فـرض كـنـيـد تـوبـه كرده اند آنها هم باشند و در هر جا كسانى كه كارشكنى مى كنند و مـوذى هـسـتـنـد و نـاصـالح هـسـتـنـد و تـوبـه هـم نـمـى كـنـنـد و قـابـل ايـن حـرف هـا نـيـسـتـنـد آنها كنار بروند يا اگر مجرم هستند به جرمشان رسيدگى بـشـود. ايـنـها البته بايد بشود لكن يك قدرى بايد به تدريج بشود. مهم اين است كه شـمـا اين دو تا خاصيتى كه شما را تا اينجا آورده حفظش كنيد يعنى همانطورى كه در وقت انقلاب هيچ يك از شما آنوقت كه مى آمديد به توى خيابان ها و مى رفتيد به پشت بام ها و مى رفتيد جلوى توپ و تانك ها، هيچ كدام به فكر اين نبوديد كه مثلا فرض كنيد اگر اهـل اداره هـسـتـيـد حـقـوقـتـان كـم اسـت ، هـيـچ ابـدا ايـن مـطـرح نـبـود آن روز، اگـر اهـل مـثـلا زراعـت هـسـتـيـد، زراعـتـتـان امـسـال خـشـك شـده اسـت يـا خـوب نـيـسـت ايـن در آن حال هيچ كس به فكر اين مسائل نبود، همه يك فكر داشتند و آن اينكه اين دشمن بايد برود و بـه جـاى او يك مملكت ، يك كشور اسلامى صحيح باشد. بعد از هر انقلابى اين امور كم كـم رو بـه ضـعـف مـى رود لكـن بـايـد بـعـد از انـقـلاب رو بـه ضـعـف بـرود. مـا حـالا در حـال انـقـلاب هـسـتـيـم يـعـنـى مـا الان هـمـانـطـورى كـه در اول مـحـتـاج بـوديم به اينكه هم شعار بدهيم و هم راهپيمائى كنيم و هم اعتصاب كنيم و همه كـارهـايى را كه بايد بكنيم حالا هم باز بايد در مواقعى كه لازم است براى اينكه نهضت را ما به پيش ببريم آن مسائل باز هر وقت لازم شد بكنيم
اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد
نـگـذاريـم ايـن انـقـلابـى كـه حـاصـل شـده و ايـن نـهـضـتـى كـه حـاصـل شـده و آن چـيزى كه ما را پيروز كرده ، نگذاريم سست بشود. اين توجه به مقصد كه عبارت از اين است كه اسلام بايد در اين مملكت حكمفرما باشد،
ايـن بـايد در ذهن ما تا آخر باشد. تا آخر، همانطورى كه تا آخر ماانشاء الله مسلم هستيم ، تـا آخـر هـم طـرز مـا و طـرح مـا ايـن بـاشـد كـه بايد اين مملكت ، مملكت اسلامى باشد، اين وزارتـخـانـه هـا بـايـد اسـلامـى بـاشد، اين ادارات بايد اسلامى باشد، اين بازار بايد اسلامى باشد، اين كشاورزى و نمى دانم كارگرى و همه اينها بايداسلامى باشد. و اگر اسـلامى باشند از هيچ نبايد بترسيد. اگر مملكت شما، اگر كشور شما يك كشور اسلامى شـد هـيـچ خـوفـى بـه دلتـان راه ندهيد براى اينكه اسلام غمخوار همه است اسلام غمخوار بـشـر اسـت ، نه همين غمخوار شما. اسلام آمده است روى غمخواريى كه به بشر دارد اينكه بشر را از اين اعوجاج ها و از اين انحراف ها و از اين امورى كه براى خود بشر تباهى مى آورد نـجـات بـدهـد، براى نجات ملت ها، همه ملت ها. پيغمبر اسلام غصه مى خوردند براى مردم ، براى كفار كه اينها چرا مسلمان نمى شوند، چرا اينها هدايت نمى شوند. اسلام را از آن نـتـرسيد و اگر اسلام تحقق پيدا بكند همه آمال و آرزوى همه شماها در اينجا و در آنجا، نـه فـقـط ايـنجا، آنجا هم هست ، هم اينجا و هم آنجا، همه اينها تحقق پيدا مى كند. اسلام همه تـرقـيات و همه صنعت ها را قبول دارد، با تباهى ها مخالف است ، با آن چيزهائى كه تباه مـى كـنـد جوان هاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقيات ، همه تمدن ها موافق است . اسلام وابستگى شما را و ما خودمان را به ديگران منكر است ، مى گويد نبايد صـنـعـت مـا وابـسـتـه باشد، نبايد زراعت ما وابسته باشد، نبايد ادارات ما وابسته باشد، نـبـايـد اقـتـصـاد ما وابسته باشد، نبايد فرهنگ ما وابسته به غير باشد، نبايد مستشارها بـيـايـنـد مـا را اداره كـنـند. خودمان ، ما خودمان را اداره مى كنيم . نبايد نظام ما را مستشارهاى آمـريـكـائى بـيـايـنـد درسـت بكنند. آنها كه نمى خواهند درست بكنند، آنها مى خواهند خراب بـكـنـند. مستشارهاى آمريكا نمى خواهند كه ما را تعليم بدهند مى خواهند نگذارند ما تعليم بگيريم ، ما را متوقف كنند، دانشگاه هاى ما را نمى گذارند كه درست طورى كه بايد، اداره بشود. دانشگاه وابسته است ، دانشگاه وابسته شد بايد تا آخر همين باشد كه هى دستش در از بـاشـد. وابـسـتـگـى فكرى را بيرون بياوريم ، خودمان را از وابستگى فكرى بيرون بـيـاوريـم كه فكرهايمان اين نباشد كه ما چيزى خودمان نداريم ، هر چه هست آنجاست . اين معنا كه با تبليغات به ما تحميل شده است ، تبليغات دامنه دارى كه در چند قرن كردند و اخـيـرا زيـاد شـده اسـت ، به ما تحميل شده است كه خودتان هيچ چيز نيستيد و هر چه هست آن شـرق و غـرب اسـت . بـه جـوان هـاى ما اين را تحميل كردند. اين جوان هاى ما، اين جوان هاى گول خورده ما خودشان را گم كردند. الان خودشان ، خودشان نيستند مغز اينها شده يك مغز يا شرقى يا يك مغز غربى ، بيش از اين نمى توانند ادارك كنند، نمى توانند بفهمند كه مـا هـم خـودمـان كـشـورى هـسـتيم ، ما هم خودمان بايد استقلالى داشته باشيم و ما خودمان هم فرهنگى بايد داشته باشيم و فرهنگ ما فرهنگ غنى است ، نمى توانند اينها ادارك كنند و ايـن بـراى ايـن اسـت كـه ايـنـقـدر، از بچه اينقدرى كه توى جامعه آمده است و در ظرف اين پـنـجـاه سـال و پـنـجـاه و چند سالى كه ما شاهدش بوديم اين بچه كوچك تا آن آخر تمام تـعـليـم و تـربـيـت ، تـعـليـم و تربيت فرهنگ خارجى بوده ، فرهنگ از خودمان نبوده است تعليم و تربيت اين بوده ، وابستگى بوده . مغزهاى اين بچه هاى ما را از كوچكى وابسته تربيت كرده اند تا رسيده اند به جوان ها كه حالا مى بينيد كه همين جوان ها
نمى توانند تفكر كنند كه ماخودمان آدميم ، مى گويند حتما بايد يا وابسته به مثلا فلان مملكت باشيم يا وابسته به فلان مملكت .
شما روشنفكرها رشد نداريد كه نمى توانيد اسلام را ادراك كنيد
اول چـيـزى كـه بر ملت لازم است و بر دانشگاه ها لازم است و بر دانشكده ها لازم است و بر هـمـه مـلت لازم اسـت ايـن اسـت كـه ايـن مـغـزى كه حالا شده است يك مغز اروپائى يا يك مغز شـرقـى ، ايـن مـغـز را بـر مـى دارنـد يـك مـغز انسان خودمانى ، انسانى ايرانى اسلامى ، هـمـانـطـور كـه آنـهـا شـسـتـشـو كـردند مغزهاى ما را، مغزهاى بچه هاى ما را و به جاى مغز خـودشـان مـغـز ديـگـرى را نـشـانـدنـد، مـا هـم حـالا عـكـس العـمـل نـشـان بـدهيم و شستشو كنيم مغز خودمان و بچه هاى خودمان را و يك مغز اسلامى !!! انـسـانـى جايش بنشانيم تا از اين وابستگى فرهنگى و وابستگى فكرى بيرون بيائيم . اگـر مـا از وابـسـتـگـى فـكـرى بـيـرون بيائيم ، همه وابستگى ها تمام مى شود. اينكه ما وابـسته شديم ، در اقتصاد وابسته هستيم ، در عرض مى كنم كه فرهنگ وابسته هستيم ، در هـمـه چـيـز وابـسته هستيم مبدا اين همين است كه در فكر وابسته هستيم . فكرمان نمى تواند بكشد اين را كه ما خودمان هم فرهنگ داريم ، خودمان هم فرهنگمان غنى است ، خودمان هم همه چـيـز داريم ، يك مملكت غنى ما داريم ، يك مملكتى داريم كه براى صدو پنجاه ميليون جمعيت مـهـيـاسـت كـه اداره بكند. مع الاسف ماسى و چند ميليون هستيم و زندگيمان تباه و اين طورى اسـت بـراى ايـنـكـه آنـهـا كـشاندند به اينطور، آنها مى خواستند نگذارند كه شما استفاده فـرهنگى خودتان را بكنيد، استفاده اقتصادى خودتان را بكنيد. همه چيزمان را به هم زدند تـا اينكه دست ما هميشه دراز باشد، يك دستمان طرف آمريكا دراز باشد، يك دستمان طرف شـوروى دراز بـاشـد، از ايـن بـخـواهـيـم و از آن بخواهيم . همه هستى ما را آنها ببرند و ما نـفـهـمـيم ، بلكه بسيارى از ما به اينكه دست آنها حالا كوتاه شده ناراحت بشوند، حتى از آنـهـائى كه مدعى روشنفكرى هستند. اين براى اين است كه فكر اين روشنفكر (همه را نمى گـويـم ، بـسـياريشان ) فكر اين الان ديگر فكر يك انسان شرقى نيست ، فكر يك انسان اروپـائى اسـت . مـغـزش اين است ، قلمش ، قلم اروپائى است . اين نمى تواند يك كسى كه فكرش اروپائى است ، فكر بكند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم ، ما خودمان آدم هستيم . از خود آدميت خودمان را اينها منكرند، مى گويند ما، ما چيزى نيستيم ، ما نرسيديم باز با آنجا. كـجـا نـرسـيديد؟ (ما باز قابل اين نيستيم كه آزادى داشته باشيم ) اين منطق شاه بود. اخـيـرا هـم كـارتـر مـى گـفـت زود بـوده اسـت كـه بـه ايـنـهـا آزادى داده انـد. او خـيـال مـى كـرد اصـلا آزادى !!! كـه داده اند تا زود بوده است و آزادى زياد داده اند. اينهمه مـردم فـريـاد مـى كردند كه آقا به ما آزادى بدهيد، آن مرديكه مى گفت كه آزادى زياد به ايـنـهـا داده انـد كـه ايـنطور شده اند، وقت اين نبود كه به اينها آزادى بدهند. خود اينها مى گـفـتـنـد كـه بـاز حـالا نشده وقت اين ، اصلا ايرانى رشد ندارد كه يك كسى را تعيين كند بـراى وكالت . اين منطق است ، منطق حالاست كه باز ايرانى ها رشد ندارند، خودشان نمى تـوانند سرنوشت خودشان را تعيين بكنند. چطور ايرانى ها رشد ندارند در صورتى كه دشمنان خودشان را،
ابـر قـدرت هـا را، هـمـيـن زن هـا و هـمـيـن مـردهـا ريـخـتـنـد و مـثـل زبـاله بيرون كردند از ايران ؟ چطور اينها رشد ندارند؟ شما رشد نداريد كه رشد اينها را نمى توانيد ادراك كنيد. شما رشد نداريد كه نمى توانيد اسلام را ادراك كنيد كه اسـلام بـود كـه زن و مـرد را ريـخـت تـوى خـيـابـان و مـقابل تانك و توپ و آنهمه قدرت و همه را ريخت توى جهنم فرستاد. شماها رشد نداريد كه نمى توانيد بفهميد اين را، نه اينكه ملت ما رشد ندارد. ملت ما خيلى هم رشد دارد، خيلى هـم ادارك دارد، خـوب هم مى فهمد. ملت ما اگر رشد نداشت اينقدر تظاهر مى كرد براى يك پـيـرمـرد هـفـتـاد و چـند ساله كه خدمتگزار او بود؟ اين رشد است ، اين ادراك اين است كه آن كـسى كه خدمتگزار است بايد به او ارج گذاشت ، بايد از او تقدير كرد. آقاى طالقانى را كـه شـمـا از او تـقـديـر كـرديـد بـراى ايـنـكـه يـك عـالم عـامـل ، يـك عـالمى كه به درد مردم مى رسيد، نه يك روشنفكر و نه يك آدم ، يك شخص مثلا دمـوكـرات . مردم دموكرات نمى دانند چى است آنها هم كه مى دانند، مى فهمند كه غلط است . ايـن بـه عنوان اينكه يك عالمى بود كه به درد مردم مى رسيد، رنج كشيده بود براى اين مـردم ، حـبس رفته بود براى اين مردم ، خدمت كرده بود به اين مردم ، رشد مردم اقتضا مى كـرد كـه از ايـن احـتـرام كـنـنـد. حالا نويسنده ها هر چه مى خواهند بگويند، مردم با آن رشد خـودشان ريختند به خيابان ها و به سر وسينه خودشان زدند و گفتند كه اين عالم و اين نـايـب پـيغمبر مااز دنيا رفته است حالا روشنفكر هر چه مى خواهد بنشيند بگويد كه (اين چون مثلا در فلان جبهه بود و چون در فلان ) مردم آن جبهه را اصلا نمى شناسند تا اين در آن جبهه چون بود از اين جهت احترام كردند. مردم اينقدر توى سر خودشان زدند، خوب ، رئيس آن جبهه ها بميرند ببينيم كه هيچ كس فاتحه مى خواند برايشان . اين براى اسلام بود. مردم هياهوشان براى خداست . اينهمه خون دادند مردم براى اين بود كه مثلا در ايران فقط چه چيز ارزان بشود؟! چه چيز گران بشود؟! براى خدا مردم اين خون را مى دهند. مگر عـقـلشـان را شـيـطـان بـرده اسـت كـه بـيخودى خون خودشان را بدهند. آنها براى خداست . هـمـانـطـورى كه انبيا براى خدا زحمت مى كشيدند، ملت ما براى خدا، شهادت مى خواهند ملت مـا.مـلت ما مى آيند مى گويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى اينكه شهادت را فوز مى دانـنـد. شهادت را همانطورى كه اسلام فرموده است كه كسى كه شهيد مى شود در آنجا چه خـواهـد بـود، چه خواهد بود. اينها رشد دارند. خيال نكنند اين آقايانى كه چهار روز رفتند بـه نـمـى دانـم خـارج و مـعـلوم هـم نـيـسـت كـه درس خـوانـده بـاشـنـد رشـد مال آنهاست . و اين ملت ما با آن صراحت ذاتى خودشان ، با آن روشنى فكر خودشان ، با آنـكـه وابـسـتـه نـشـده اين افكارشان به افكار غير و غرب ، با همان تز، با همان وضع دارنـد پـيـش مـى رونـد و فـكـر مـى كـنـنـد و بـاهـمـان وضـع وكيل تعيين مى كنند و با همان وضع بعد رئيس جمهور تعيين مى كنند و با همان وضع باز وكـلاى داراالشـورى تـعـيـين مى كنند. حالا اين نويسنده ها هر چه دلشان بخواهند بگويند. ديـگـر جاى اينها نيست توى اين مملكت مگر خودشان را اصلاح كنند. اگر اينها برگردند، پـيـونـد پـيـدا كـنند به همين توده مردم ، به همين توده زحمتكش و به همين توده بازارى و فرهنگى و عرض بكنم كه جاهاى ديگرى و دبستانى و بعد دبيرستانى و فرهنگستانى و هـمـه ايـنـهـا و ايـن چـيـزهـا، اگـر اتـصـال بـه ايـنـهـا پـيـدا بـكـنـنـد، آنـهـا هـم مثل ساير برادرها بر حسب مقاماتى كه دارند از اين فرهنگ استفاده مى كنند
و از ايـن مـمـلكـت استفاده مى كنند و برادر با هم هستند. اما اگر هى بگويند ملت ما حالا نمى شـود، حـالا نـرسيده اند به آنجائى كه آزاد بشوند، حالا نرسيده اند به آنجائى كه مثلا وكيل تعيين بكنند، اينها محتاج به قيم اند، اين همان حرفى است كه از خدا مى خواهد آمريكا كـه نـويـسنده هاى ما بگويند مملكت ما احتياج به قيم دارد، قيم شان چه كسى بايد باشد؟ مـسـتـشـارهـاى آمـريكائى ؟ نمى فهمند اينها كه دارند چه مى كنند، توهين مى كنند، اهانت مى كـنـنـد بـه يـك ملت رشيدى كه با رشد خودش كارها را به اينجا رسانده و به آخر هم مى رسـاند. اينها باز ادراك نكرده اند كه اين ملت چى هست و چكاره است . من اميدوارم كه خداوند تـبـارك و تـعـالى هـمانطور كه به شما توفيق داد كه تا اينجا آمديد و موانع رفع شده انـد، ديـگـر احـتـمـال ايـنـكـه اعـليـحـضرت آريامهر تشريف بياورند به اينجا، اين نيست و احتمال اينكه آمريكا دوباره بيايد و بخواهد به ما حكومت كند اين هم ديگر نيست ، تمام شد.
مـن امـيـدوارم كـه هـمين طور كه موانع را رفع كرديد اين پاكسازى ها و اين تصفيه ها و اين سـازنـدگى ها همه با قدرت خودتان ، آقايان عشاير كه در مرز هستند و در آنجا هستند با قدرت خودشان و عرض مى كنم كه جوان هاى رشيد، خودشان از مرزهاى خودشان پاسدارى كـنـنـد. هـمه ، همه ما هم از شما اطاعت مى كنيم ، من هم مطيع شما هستم اما همه مطيع خدا، همه ما مطيع خدا. خدا از شما مى خواهد كه مرزهائى كه آنجا هست و حالا ژاندارمرى خيلى قوى نيست در آنـجـا يا ارتش خيلى قوى نيست در آنجا، لكن جوان هاى شما قوى هستند، اى عشاير! شما آن سرحدات را حفظ بكنيد نگذاريد اين اشخاص از خارج بيايند اسلحه بدهند يك وقت خداى نـخـواسته يك غائله اى آنجا هم پيدا بشود. خودتان حفظ بكنيد، كمك كنيد به دولت و همين طور شما آقايان هر جا هستيد كمك كنيد به اين نهضت ، نهضت را حفظش بكنيد تا انشاء الله مطالب به آخر برسد. يك مملكت اسلامى پاكيزه ، اسلامى كه نه هروئين در آن باشد، نه مـشروبات در آن باشد، نه اين مراكز فساد باشد، اين مراكزى كه به تباهى كشيد جوان هـاى مـا را. يـك مـملكت صحيح آرام دلپسند با رفاه و دلگرم باشد و من دعاگوى همه تان هستم و خدمتگزار به همه تان .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 28/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل پايگاه شكارى اصفهان
مخالفت با ولايت فقيه ، تكذيب ائمه و اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از هـمـه طـبـقات ملت و همه قواى انتظامى تشكر مى كنم . من از اين گروه كه از اصفهان آمـدنـد، از قـواى انـتـظـامـى تـقـديـر و تـشـكرمى كنم . امروز همه قشرها و خصوصا قواى انـتـظـامى بايد بدانند كه مملكت مال خودشان است كشور ما از دست خائنين نجات پيدا كرد، كـشـور مـا از دسـت اجانب و آنهائى كه مى خواستند همه چيز ما را به باد بدهند نجات پيدا كرد. من به همه ملت ، به همه قواى انتظامى اطمينان مى دهم كه امر دولت اسلامى اگر با نـظـارت فـقـيـه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامى و نترسند از ولايت فقيه . ولايت فقيه كه آنطور كه اسـلام مـقـرر فـرمـوده اسـت وائمـه مـا نـصـب فـرمـوده انـد بـه كسى صدمه وارد نمى كند، ديـكـتـاتـورى بـوجـود نـمـى آورد، كـارى كـه بر خلاف مصالح مملكت است انجام نمى دهد، كارهائى كه بخواهد دولت يا رئيس جمهورى يا كس ديگر بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد، فقيه كنترل مى كند، جلوگيرى مى كند. شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت فقيه نترسيد. شما هم مسير همين ملت را طى كنيد و با ملت باشيد، حـسـاب خـودتـان را از مـلت جـدا نكنيد، ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان بـرنـامـه درسـت كـنـيـد. شما بايد دنبال ملت باشيد، بايد هوادار ملت باشيد. شما اينقدر اشـكـال بـه بـرنـامـه اسلامى نكنيد. شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نـداريـد، مـسـلم هـستيد لكن از احكام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه عليهم السلام درست مطلع نيستيد، اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت راى داده است به جمهورى اسلامى ، هـمـه بـايـد تـبـعيت كنيد، اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. بر خلاف مسير ملت ، برخلاف مـسـيـر اسـلام راهـى را پـيـش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نـابـودى اسـلام مـى شـود. ايـن مـنـطـق ، مـنـطـق آدم نـاآگـاه اسـت . نـگوئيد ما ولايت فقيه را قبول داريم ، لكن با ولايت فقيه اسلام تباه مى شود. اين معنايش تكذيب ائمه است ، تكذيب اسـلام اسـت و شـمـا مـن حـيـث لايـشـعـر ايـن حـرف را مـى زنـيـد، بـيـائيـد دنـبـال مـلت كـه هـمـه بـا هـم بـه جـمـهـورى اسـلامـى راى داده انـد و در مـقـابـل آنها يك عده ، يك عده بسيار معدود، يك از صد، يك و نيم از صد با اينكه همه قواى خودشان را جمع كردند راى خلاف دادند. شما تبعيت بكنيد از اكثريت قريب به اتفاق ملت ، تبعيت بكنيد از اسلام ، تبعيت
بـكـنـيـد از قـرآن كـريـم ، تـبـعـيـت بكنيد از پيغمبر اسلام . مخالفت نكنيد اينقدر، از مجلس خـبـرگـان كـنـارگـيـرى نـكنيد. اين كناره گيرى از ملت است ، كناره گيرى از اسلام است . كـارشـكنى نكنيد براى مجلس خبرگان ، كه اين بر خلاف مسير ملت است ، بر خلاف مسير اسـلام اسـت . خـودتـان را پـيـش مـلت مـفـتضح نكنيد !!! شما بايد از شما كار صحيح انجام بـگـيـرد، وقـتـى مـلت شـمـا را بـرخـلاف مـسـيـر خـود دانـسـت طـرد مـى كـنـد. آگـاهـانـه عـمـل كنيد، آگاهانه حرف بزنيد، آگاهانه راى بدهيد، بدون توجه ، بدون ادراك ، بدون فهم راى ندهيد.
لزوم تسريع در فعاليت ها و مصوبات مجلس خبرگان
مـن از مجلس خبرگان مى خواهم كه اينقدر معطل نكنند مردم را، البته بايد بررسى بشود، لكـن مـعـطـلى نـشـود، اشـخـاص بـيـخـود مـعـطل نكنند مجلس را، ما مى خواهيم كه زودتر اين مسائل انجام بگيرد و مجلس ‍ شوراى ملى انشاء الله برقرار بشود و رئيس جمهور برقرار بـشـود و مـسـائل ، مـسـائل مـلى و مـسـائل بـه دسـت خـود مـلت حـل بـشـود. آقايان زودتر كار خودشان را انجام بدهند و آنهائى كه گمان مى كنند كه با اسـم روشـنـفـكـرى بـايـد مـخـالفـت بـكـنـنـد بـا امـورى كـه روشـنـفـكـرهـا، غـربـى هـا قـبـول ندارند، خطا مى كنند. خداوند خطاكاران را رحمت كند، خداوند از سر گناه اشخاصى كـه خـطـاكـار هستند برگردد، خداوند به شما دوستان و همه ملت ايران سلامت و سعادت و عـزت و عظمت عنايت كند، خداوند اسلام را قدرت و عظمت بدهد و دست جنايتكاران را از كشور ما كوتاه كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 29/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام جعفرى ورامينى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد جعفرى ورامينى دامت افاضاته با توجه به سـابـقـه و اطلاعاتى كه جنابعالى نسبت به منطقه خرم آباد و لرستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و از نزديك به مشكلات كميته و نيازمندى اهالى رسيدگى كنيد و بـا كـمك علماى اعلام و افراد ذيصلاح در امنيت محل و در رفع مشكلات اقدام نمائيد و چنانچه بـراى رفـع نـيـازمندى ايشان احتياجى بود، از طريق كميته امداد تهران و احيانا با تماس گـرفـتـن با جناب نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه اقدام كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم . روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 29/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران انجمن اسلامى تربت حيدريه
انقلاب ايران ضايعاتش نسبت به انقلابات ديگر كم بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
يـك صـحـبـت سـر كـمـبـودهـا و اشـكـالات و جهاتى است كه نه تنها شما به آن مبتلا هستيد، سرتاسر كشور تقريبا اين ابتلا هست . بعد از هر انقلاب هم نبايد انتظار اين داشت كه تا ايـن انـقـلاب آن چـپـاولگـرها را بيرون كرد، يكدفعه پشت آن ديوار يك گلستانى باشد. ايـنـهـا كـوشـش كـردنـد در طـول مـدت خـصـوصـا در ايـن پـنـجـاه سال ، پنجاه و چند سال ، كه همه نيروهاى انسانى و غير انسانى را از بين ببرند. و قلم و قدم و مطبوعات و همه اينها در خدمتشان بود، راديو و راديو تلويزيون و سينماها و همه چيز در خدمتشان بود براى اينكه جوان هاى ما را به تباهى بكشند و مملكت ما را از هستى ساقط كـنـند و يك چند روزى خودشان به عيش و عشرت بپردازند. و بعد از يك همچو انقلابى كه آنـهـا را كـنـار زديـد، تـوقـع نـداشـتـه بـاشـيـد كـه فـورا هـمـه چـيـز مـطـابـق دلخواهتان عـمـل بـشود. اين بايد با تدريج بشود. بعضى از انقلاب ها در صورتى كه امكاناتشان بـسـيـار زيـاد بـوده اسـت مـثـل انـقـلاب اكـتـبـر بـعـد از قـريـب شـصـت و چـنـد سـال بـاز هـم نـتوانستند اصلاح كنند هم را، و باز هم ديكتاتورى و فشار رفتار مى كنند. انقلاب ايران بحمدالله از تمام انقلاب هايى كه در دنيا واقع شده است بهتر است و اين را بـايـد انـقـلاب سـفـيـد اسـمـش را گـذاشـت ، نـه آن انقلابى كه محمدرضا مى گفت . يعنى انـقـلابـى است كه ضايعاتش كم بوده ولو خوب ، داشته است ، زياد هم ضايعات داشت اما ضـايـعـات نـسـبـت به انقلابات ديگر بسيار كم بوده است و آن چيزهايى كه به دست آمده بـسـيـار زيـاد، يـعـنـى قـدرتـى را كه هيچ تصور نمى شد كه شكسته بشود، اين انقلاب شكست .
اين يك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطانى
و البته محتاج است حالا به قدم هاى مثبت براى سازندگى و بايد به تدريج و به كمك همه انشاء الله تحقق پيدابكند و اينكه مى گوئيد نيرو بگيريم ، كدام نيرويى در دنيا از اين نيروى شما بزرگتر بود؟ كدام نيرويى مى توانست بدون اينكه ساز و برگ داشته بـاشـد، بـدون ايـنـكـه يـك نـظام داشته باشد بر همه آنهائى كه همه ساز و برگ ها را داشـتـنـد و هـمـه نـظـام ها را داشتند و به همه جور مسلح بودند و ورزيده ؟ شما خانم ها نه نظام رفته بوديد و نه ساز و برگ نظامى داشتيد، برادرهاى ما هم همين طور، آنها هم
نـداشـتـند. اين قدرت چه قدرتى بود كه همه آنها را شكست ؟ اين يك قدرت نورانى بود، اسـلامـى بـود، يـك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطان . شما چرا بايد سست بشويد؟ شما يك قوه خارق العاده داريد كه با آن قوه يك سدى را شكستيد كه تمام دنيا را بـه حـيـرت انداختيد و هيچ احتمال اينكه اين سد را بتواند كسى بشكند نبود. بايد شما هر وقـت مـى آيد يك سستى درتان پيدا بشود، ملاحظه اين را كه پشتوانه شما خداست ، اين را مـلاحـظـه كنيد. و با آن نيروى ايمان است كه شما توانستيد نهضت را تا اينجا برسانيد و ايـن نـيـروى ايـمـانـى را بـايـد حفظ بكنيد و هيچ وقت مايوس نشويد و هيچ وقت سستى به خـودتـان راه نـدهـيـد، كه ياس و سستى و اينها از جنود شيطان است . هميشه اميدوار باشيد. هـميشه اطمينان قلب داشته باشيد. شماها پيروزيد. وقتى براى اسلام يك نهضتى باشد، يك قيامى ، قيام الهى باشد، قيام اسلامى باشد. اين قيام اسلامى خواه ناخواه پيروز است . و بـحـمـدالله بـراى اقـشـار مـلت مـا يـك تـحـولى پـيـدا شـد كـه ايـن تـحـول اعـجـاب آور بـود كـه يـك جـمـعـيـتـى كـه در فـكـر هـيـچ ايـن مـسـائل نـبـودنـد، در ظـرف مـدت كـوتاهى از بچه و بزرگ و دانشگاهى و غير دانشگاهى و بـازارى و كـارگـر همه به فكر اين افتادند كه بايد اين امور را اصلاح كرد. وقتى يك مـلتـى بـه فـكر يك مطلبى باشند درست مى شود. البته با تدريج درست مى شود، مهم اين است كه ما هر كدام وظيفه براى خودمان بدانيم يعنى من كه يك طلبه هستم ، اينجا براى خـودم وظـيـفـه بـدانـم كـه آنـقـدرى كـه مـى تـوانـم خـدمـت بـكـنـم ، شـما خواهرها هم كه در مـحـل خـودتـان هـسـتـيـد، وظيفه بدانيد كه يك مملكتى را آشفته است و خراب كردند و از بين بردند، خودتان با همتتان اين مملكت را بسازيد و تربيت كنيد.
فرهنگ ما، فرهنگ غنى است
مـهـم ايـن اسـت كـه ايـن اشـخـاصـى كـه از مـسـائل دورنـد، از مـسـائل روز دورند، از مسائل اسلامى دورند، اسلام را نشناخته اند، اينها آگاه بشوند اينها را تـربـيت بكنيد. بالاتر فاجعه اى كه براى اين ملت اتفاق افتاده است در اين ظرف هاى طـولانـى ايـن اسـت كه فكرشان عوض شده است ، يك فكرى شده است ، فكر غربى شده . فـكـرشان ، توجهشان همه به اين است كه ما خودمان چيزى نداريم ، از خارج بايد بيايد. اينها بايد علاج بشود، به آنها فهمانده بشود كه ما خودمان همه چيز داريم ، غرب به ما محتاج است ، نه ما به او. اين احتياج است كه آنها را وادار مى كند كه با همه قوا طرفدارى از مـحـمـدرضا بكنند براى اينكه مى بينند محتاج به او هستند، محتاج به اين هستند كه به اين مملكت تسلط پيدا بكنند و ذخاير اين مملكت را ببرند. مملكت ما يك مملكت غنى اى است و يك مملكتى است كه همه چيز خودش را مى تواند اداره بكند، وسعتش ‍ وسعتى است كه براى (از قـرارى كـه احـتـمـال مى دهند) براى صدوپنجاه ميليون جمعيت كافى است و ذخايرش ذخاير بـسـيـار ارزنـده اسـت و امـيدوارم كه ذخاير انسانيش هم رشد پيدابكند وانسان ها انسان هاى رشـيـد بـشـونـد. آنـهـايـى كـه ، خـواهـرهـايـى كـه تـاكـنـون داخـل در مـسـائل روز نـبـودند، در مسائل داخل بشوند. قشرهائى كه فكر نمى كردند در اين امور، به فكر بيفتند، اشخاصى كه باقلم و قدم خودشان غربى فكر مى كردند و دعوت به غرب مى كردند، به خود
بـيـايـند و دعوت بكنند به آن چيزهايى كه ما داريم . ما همه چيز داريم ، فرهنگ ما، فرهنگ غنى است ، مملكت ما، مملكت غنى است ، منتها نگذاشتند كه اين امور تحقق پيدا بكند.
اول مهذب بشويد و بعد جوان را تربيت كنيد
و حـالا كه بحمدالله مملكت از خودتان است ، ديگر دست آنها كوتاه شد و اميدواريم تا آخر كـوتـاه بـاشـد، خـودتـان بـه فـكـر بـاشـيـد كـه هـمـه چـيـزتـان را اصـلاح كـنـيـد. اول خودتان را اصلاح بكنيد. اول مهذب بشويد و تعليمات اسلامى را كه براى آدم سازى اسـت . آن تـعليمات را عمل به آن بكنيد و بعد هم جوان ها را، بچه ها را تربيت كنيد كه ما بـعـد از يـك مـدتـى مـتـحول بشويم به يك انسان هائى كه اسلام مى خواهد، نه يك انسان هـايـى كـه اسـتعمار مى خواهد. انشاء الله خداوند همه تان را توفيق بدهد موفق كند و اين مـسـائلى را كـه گـفـتيد، اينطور نيست كه در نظر نباشد، در نظر هست و بايد به تدريج درسـت بـشـود و مـا سـفارش هم به همه اينها كرده ايم و سفارش هم مى كنيم و آنها هم مدعى هـسـتـنـد كـه مـا مـشـغـول كـار هـسـتـيـم و مـى تـوانـيـم ، مـنـتـهـا يـك قـدرى كارها زياد است ، مـشـكـل اسـت و آنـهـا هـم حـق دارنـد البـتـه ، بـسـيـار كـار زيـاد و مـشـكـل ، و امـيـدواريـم كـه كـليـه امـور حـل بـشـود و مـشـكـلات حـل بشود و هيچ وقت به خودتان ياس راه ندهيد و شما يك پيروزى پيدا كرديد كه دنيا را بـه حـيـرت انـداخـتـيـد. يـك همچو قدرتى كه يك همچو پيروزى پيدا كرده ، هيچ نبايد به خـودش يـاس نـشـان دهـد. شـمـا بـا هـمـيـن قـدرت ايمان خودتان انشاء الله همه امور كشور خـودتـان رااصـلاح بـكنيد. خداوند انشاء الله همه تان را حفظ كند. و من ، هم دعا گوى همه شما هستم و هم خدمتگزار.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 29/6/58
پيام امام خمينى در مورد وظائف حجاج
بسم الله الرحمن الرحيم
جـنـاب حـجه الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى و جناب حجه الاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاتهما چون ايام برگزارى يكى از فرايض بزرگ اسلامى بـا مـحـتـواى عـظـيـم انـسـانـى ، روحانى ، سياسى ، اجتماعى يعنى فريضه حج بيت الله الحـرام نـزديـك است و لازم است در آستانه برقرارى جمهورى اسلامى با انقلاب شكوهمند مـلت شـريـف ايـران ايـن فـريـضـه مـقـدسـه از آثار طاغوت پاكسازى و به اسلام راستين برگردد، به اين جهت شما را به عنوان سرپرست حجاج بيت الله الحرام تعيين نموده كه بـا مـشـورت بـا مـقـامـات صالحه هياتى از افراد صالح و متعهد و با ايمان انتخاب و با همكارى آنان كليه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد كه انشاء الله تعالى در حكومت جمهورى اسلامى اين فريضه مقدسه با محتواى معنوى خود تحقق يابد و لازم است در اين موضوع تذكراتى داده شود:
1!!! لازم اسـت بـه حـضـرات آقـايـان عـلمـا و روحـانـيـون مـحـتـرم كاروان ها تذكر دهيد كه قـبـل از حـركـت مـجـالسـى تـشـكـيـل دهـنـد و حـجـاج مـحـتـرم را بـا مسائل شرعى و وظائف انسانى آشنا كنند.
2!!! عموم برادران و خواهران اسلامى بايد توجه داشته باشند كه يكى از مهمات فلسفه حـج ايـجـاد تـفـاهـم و تـحـكـيـم بـرادرى بـيـن مسلمين است و بر دانشمندان و معممين لازم است مـسـايل اساسى سياسى و اجتماعى خود را با ديگر برادران در ميان گذارند و در رفع آن طـرح هـائى تـهـيـه كـنـنـد تـا آنان در برگشت به كشورهاى خود آنها را تحت نظر علما و ارباب نظر قرار دهند.
3!!! در اين سال كه ايران در آستانه جمهورى اسلامى است و به واسطه تبليغات نارواى اجانب ممكن است مسلمين بلاد از عمق نهضت اسلامى ايران مطلع نباشند، لازم است آقايان علما و خـطـبا و دانشمندان محترم با وسايل ممكن اين نهضت مقدس را معرفى نمايند و مقصد مسلمانان ايران را كه همان برقرارى حكومت اسلامى تحت پرچم اسلام و هدايت قرآن كريم و پيغمبر مـكـرم اسـلام اسـت گـوشـزد نـمـايـنـد كـه بـرادران اسـلامـى مـا بدانند ما به جز اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى فكر نمى كنيم
4!!! لازم اسـت بـرادران ايـرانـى و شـيـعـيـان سـايـر كـشـورهـا از اعـمـال جـاهـلانـه كـه مـوجـب تـفـرق صـفـوف مـسـلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد تشكيل نماز جماعات در
مـنـازل و گذاشتن بلندگوهاى مخالف رويه اجتناب نمايند و از افتادن روى قبور مطهره و كارهائى كه گاهى مخالف شرع است جدا اجتناب كنند.
5!!! نـيـابـت از سعى براى نماز طواف صحيح نيست ، بايد هر كس خودش به هر نحو مى تواند نماز بخواند و مجزاست از گرفتن نايب و مزاحمت به نمازگزاران اجتناب نمايند.
6!!! طـواف را بـه نـحـو مـتـعـارف كـه هـمـه حـجاج به جا مى آورند، به جا مى آورند و از كـارهـائى كـه اشخاص جاهل مى كنند احتراز شود و مطلقا از كارهائى كه موجب وهن مذهب است بايد احتراز شود.
7!!! در وقـوفـيـن ، متابعت از حكم قضات اهل سنت لازم و مجزاست ، اگر چه قطع به خلاف داشته باشيد.
8!!! در ايـن سـال كـه بـه واسـطـه انـقـلاب اسـلامى به برادران و خواهران ما صدمات و ضـررهـاى بـسـيار از حكومت طاغوتى رسيده است و بسيارى از معلولين از حوادث انقلاب ، احـتـيـاج مبرم به كمك دارند مقتضى است كسانى كه مى خواهند حج استحبابى به جا آورند، هـزيـنه آن را صرف در احتياج برادران و خواهران خود كنند كه ثواب آن نزد خداى تعالى بـسـيار بر حج استحبابى ترجيح دارد و نيز كسانى كه به عنوان سوغات مصارف ناروا مـى نـمـايـنـد يـا تشريفات و مهمانى هاى خارج از رويه در وقت برگشت از حج مى نمايند مـقـتـضـى اسـت ايـن نـحـو هـزيـنـه هـا را صـرف احـتـيـاج بـرادران و خـواهـران عليل و مستمند خود نمايند كه خداوند تعالى به آنان اجر و بركت عنايت فرمايد. از خداوند تـعـالى عـظـمت اسلام و سعادت ملت مسلمان را خواستار و موفقيت همگان را در كوشش براى به ثمر رسيدن نهضت مقدس اميدواريم .
والسـلام عـليـكم و على جميع المومنين ورحمه الله وبركاته روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 30/6/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى انـجـمـن هـاى اسـلامـى دانـشـگـاه هـاى سـراسر كشور
انجمن هاى اسلامى ، وظائف اسلامى را عمل كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن در بـاب دانـشـگـاه هـا بـنـا دارم در وقـتـى كـه بناست دانشگاه ها باز بشود، مسائلى را بـگـويـم انـشـاء الله آنـجا مفصلش را بيان مى كنم ولى حالا شما آقايان كه از انجمن هاى اسـلامـى و نـمـايـنـده انـجـمـن هـاى اسلامى هستيد، لابد عدد مسلمان ها در دانشگاه ها بيشتر از ديـگـران است ، ديگران در اقليت واقعند، يعنى آنهائى كه منحرفند. اينكه حالا با شما كه دانـشـگـاه اسـلامـى هـستيد و انجمن دانشگاه هاى اسلامى و دانشجويان اسلامى دانشگاه هستيد، عـرض مـى كـنـم ، يـك جـهـت راجـع بـه ايـنـكـه خـود انـجـمـن هـا وظـايـف اسـلامـى را عـمـل كـنـنـد. از مـا نـمـى پـذيـرنـد كـه مـا اسـلامـى هـسـتـيـم مـگـر خـودمـان بـه اسـلام عـمـل بـكـنـيـم ، نـه ايـنـكـه فـقـط بگوييم ما اسلامى هستيم ، چنانچه جمهورى اسلامى از ما پـذيـرفـتـه نـيـسـت مگر اينكه محتوايش هم اسلامى باشد. ما همين بگوييم ما در يك مملكتى هـسـتـيـم كـه جـمـهـورى اسـلامـى اسـت ، لكـن هـر جـايـش دسـت بگذاريم اسلامى نباشد، اين پذيرفته نيست ، اين يك لفظ بى معناست ، همين طور انجمن ها، هر جا كه باشد. خوب الان انـجـمـن هـاى اسـلامـى زيـاد اسـت ، هم انجمن هاى اسلامى در دانشگاه ها زياد است و هم جاهاى ديـگـر، شـايـد در بـسـيـارى از ادارات هـم انـجـمـن اسـلامـى دارنـد. اول وظـيـفـه ايـن اسـت كـه ايـن اشـخـاصـى كـه انـجـمـن اسـلامـى را تـشـكـيـل مـى دهـنـد خـودشـان راهـشـان هـمـان راه اسـلام بـاشـد، عـمـلشـان عـمـل اسلامى باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامى باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگـر سـاخـتـه هـسـتـنـد كـه انشاء الله موفق بشوند كه ساخته تر بشوند و اگر ساخته نـيـسـتـنـد، جـديـت كـنند كه خودشان را بسازند يعنى همه چيزشان را تطبيق بدهند با احكام اسـلام و بـينش از احكام اسلام به همه ابعادش هم تا آن حدودى كه برايشان ممكن است پيدا بـكـنـنـد، اسـلام بـراى چـه آمـده است ، چه مى خواهد بگويد، اين چه جور مكتبى هست ، تميز بـدهـنـد بين مكتب اسلام با ساير مكتب هايى كه ادعاها را دارند و واقعيت ها را ندارند، آنوقت مـشـغـول فـعـاليـت بـشـونـد و فـعـاليـت هـاى اسلامى ، كه در دانشگاه ها كه از ساير جاها حـسـاسـتـر است ، يعنى از دانشگاه ها بايد انسان ها درست بشوند و بعد هم مقدرات مملكت ما بـه دسـت هـمـين هاست كه از دانشگاه ها بيرون مى آيند و چنانچه مى دانيد چون مقدرات مملكت دسـت جـوان هـائى اسـت كـه بـعـد از دانـشـگـاه كـه بـيـرون آمـدنـد ديـگـر مـشـغـول فعاليت مى شوند و مملكت دست اينهاست ، از اين جهت است كه آنهائى كه مى خواهند مملكت ما به يك سروسامانى نرسد روى دانشگاه حساسيت دارند و دانشگاه را

next page

fehrest page

back page