سيرى در الغدير

محمد امينى نجفى

- ۱۳ -


بحثهائى از جلد يازدهم الغدير

قتل عامهاى معاويه

معاويه در تحكيم سلطنت خويش به اخذ اموال مردم بى گناه و كشتن بىپرواى آنان پرداخت . حتى زنان و كودكان نيز او وحشى گريهاى معاويه در امان نبودند . جنايات او به گونه‌اى است كه ذكر هر نمونه‌اش قلب عالم انسانيت را جريحه‌دار مى سازد . معاويه پس از اتمام جنگ صفين و پس از قضيه حكمين عمال خويش را براى كشتن طرفداران على در تمامى  بلاد بسيج نمود . وى " بسر بن ارطات " را به سوى مدينه روانه كرد . " بسر " جماعت بسيارى را در مدينه قتل عام كرده ، منازل آنان را با خاك يكسان نمود . پس از آن به سوى مكه وسرات ونجران روانه شد و بسيارى از مردم بى گناه را در اين شهرها به قتل رسانيد . سپس آهنگ يمن و در آن ديار نيز كشتارى دست جمعى نمود . حتى سرهاى دو كودك خردسال عبيد الله بن عباس را - كه والى على در يمن بود - از تن جدا كرد . مادر اين دو كودك ( = ام حكيم ) چنان از كشته شدن فرزندانش متأثر شده بود كه حيران در ميان مردم مى گرديد و مى گفت : " اى كسانى كه دو فرزند مرا ديده‌ايد ، بچه‌هاى من چون دو مرواريد از صدف در آمده‌اند . . . آنها قلب من بودند ، امروز دلم برايشان تنك شده است . . . امروز بچه‌هاى مرا از من گرفته‌اند . . . چيزهايى را كه " بسر " مى گويند باور نمى كنم . . . چه كسى من دلداده را به كودكانم مى رساند . . . " . ( 1 ) هنگامى  كه خبر كشتار مردم و كشتن اطفال معصوم را به امير المؤمنين على عليه السلام دادند ، سخت گريست و " بسر " را نفرين نمود . ( 2 ) همچنين سفيان بن عوف به 6 هزار سپاهى ، ضحاك بن قيس با 3 هزار وعبدالله بن سعد به 1700 نفر ، از طرف معاويه مأمور شدند كه در تمامى  بلاد بگردند ومواليان على ( ع ) را به فجيع‌ترين شكل به قتل برسانند . ( 3 )

صلح امام حسن ( ع )

هنگامى  كه مولاى متقيان على عليه السلام به شهادت رسيد ، معاويه كشتارهاى خود را تشديد كرد . امام حسن ( ع ) براى آنكه خون مردم بىگنام پيش از اين ريخته نشود معاهده‌اى را با معاويه امضاء نمود . در اين معاهده معاويه تعهد كرده بود كه مال و جان شيعيان على و همچنين زنان و كودكان آنها را محترم بدارد و عليه امام حسن امام حسين و خاندان پيامبر توطئه‌اى - آشكارا يا پنهانى - نداشته باشد . معاويه التزام نمود كه مردم در شام ، عراق ، حجاز و ساير بلاد در امنيت بسر برند ، كشتار مواليان على متوقف شود و بر منابر پس از آن به على ( ع ) ناسزا نگويند . ( 4 ) در ارتباط به معاهده فوق ، معاويه براى امام حسن ( ع ) نوشت : " پس از من تو خليفه خواهى بود و تو براى خليفه شدن بهتر از همه مردم هستى " [ = ثم الخلافة لك من بعدى وانت اولى الناس بها ] . معاويه تعهد نمود كه كسى را براى بعد از خود به عنوان جانشين منصوب نكند . ( 5 )

وفاى معاويه

 معاويه پس از امضاى معاهده در كوفه به منبر رفت و چنين گفت : " اى اهل كوفه ! شما پنداشتيد من به خاطر نماز و زكات و حج با شما جنگيدم ؟ من خودم مى دانستم كه شما مراقب نماز و زكات و حج خود هستيد ، من با شما به اين دليل جنگيدم كه خليفه شما بشوم . . . ( و الآن هم بدانيد كه ) تمام شرطهائى را ( كه در معاهده ) پذيرفتم ، زير پا خواهم گذارد " . ( 6 ) معاويه " زياد بن ابيه " را - كه فرزند سميه روسپى بود - ( 7 ) به امارت كوفه گمارد . از آنجا كه پدر زياد مشخص نبود كه چه كسى است ، وى را زياد بن ابيه ( = زياد پسر پدرش ) مى خواندند . برخى را هم گمان بر اين بود كه " زياد " پسر يك غلام رومى  به نام عبيد ثقفى است . ( 8 ) معاويه بر خلاف فرمايشات پيامبر ( ص ) ادعا كرد كه : پدر " زياد " ، ابو سفيان است ( 9 ) و " زياد " برادر خود او مى باشد . ( 10 ) زمانى كه زياد بن ابيه وارد كوفه شد و در دار الاماره مستقر گرديد ، معاويه برايش چنين نوشته : " ( اى زياد ) كسانى را كه دينشان مانند دين على است نخست به قتل برسان و سپس آنها را مثله كن " ! . ( 11 ) چقدر دلخراش است كه اسلام از طرفى مثله نمودن سگ هار را حرام بداند ( 12 ) و پيامبرش مثله كننده حيوانات را لعنت كند ، ( 13 ) و از طرف ديگر خليفه مسلمين ! دستور مثله كردن شيعيان سيد اوصياء على مرتضى ( ع ) را صادر نمايد . زياد بن ابيه كوفيان را در مسجد جمع مى كرد و از آنان مى خواست به على عليه السلام لعن كنند . ( 14 ) هر كس كه از اين كار خوددارى مى كرد گردنش زده مى شد ، ( 15 ) و خانه‌اش ويران مى گرديد . ( 16 ) يك بار " زياد بن ابيه " دستهاى 80 نفر را در مسجد قطع نمود . ( 17 ) نقل كرده‌اند كه زياد بن ابيه بن دنباس كسى به نام سعد به سرح مى گشت تا وى را به قتل برساند . امام حسن ( ع ) طى نامه به زيد نوشت كه " . . . سعد بن سرح مسلمانى است بى گناه . . . " . زياد بن ابيه در پاسخ به امام حسن ( ع ) نوشت : " . . . من بالاخره دستم به سعد خواهد رسيد . . . و او را به دليل اينكه پدر فاسق تو را دوست داشته خواهم كشت . . . " . ( 18 ) از جنايات ديگر زياد بن ابيه اين است كه سمرة بن جندب را جانشين خود در كوفه وبصره كرده بود و پس از مرگ زياد بن ابيه ، معاويه نيز " سمره " را در امارت كوفه ابقاء كرد . سمره در يكى از قتل عامهاى خويش 80 هزار نفر را با خونخوارى تمام به قتل رسانيد . ( 19 ) ابو سوار عدوى مى گويد " سمره يك روز صبح ، 47 تن از قوم مرا - كه همه از حافظان قرآن بودند - بىرحمانه كشت " . ( 20 ) شهادت امام حسن عليه السلام معاويه هميشه مترصد بود كه به آرزويش جامه تحقق بپوشاند ويزيد را براى پس از خود خليفه گرداند ، ولى دست خود را از دو ناحيه بسته مى ديد . يكى آنكه به موجب معاهده نمى توانست يزيد را جانشين خود كند و ديگرى آنكه مى ديد بسيارى از مردم جذب جلالت و شايستگى امام حسن ( ع ) شده‌اند . لذا معاويه بر آن شد كه هر طور شده امام را به قتل برساند . معاويه چندين بار به امام حسن ( ع ) زهر خورانيد ولى در اين كار موفق نبود . ( 21 ) عاقبت به وسيله جعده ، حضرت را به شهادت رسانيد . ( 22 ) معاويه به جعده ( همسر امام حسن ) قول داد كه اگر شوهر خود را با زهر بكشد 100 هزار درهم به او داده و وى را به ازدواج پسرش يزيد در آورد . ( 23 ) زهرى كه آخرين بار به امام دادند آن چنان مهلك بود كه اما سلام الله عليه 40 بار لخته‌هاى خون را بالا آورد و در حالى كه آن را در طشت مى ريخت ( 24 ) فرمود : " بارها به من زهر دادند ولى در هيچ كدام مثل اين بار صدمه نديدم ( ديگر ) جگرم پاره پاره شده است " . ( 25 ) حسين بن على - در حالى كه مى گريست ( 26 ) - به برادر مى گفت : " برادر جان ، من قتل تو را قبل از دفن تو خواهم كشت و اگر نتوانم به سرزمين او بروم كسانى را براى كشتنش خواهم فرستاد " . امام حسن گفت : " اى برادر من ، اين دنيا شبهائى است كه از بين مى رود ، قاتل مرا ( به حال خود ) بگذار تا روزى كه من و او در مقابل خدا قرار گيريم . . . " ( 27 ) پس از شهادت امام حسن ( ع ) ، معاويه 100 درهم به جعده داد ولى او را به ازدواج يزيد در نياورد . معاويه به جعده گفت : " مى ترسم همان بلائى كه بر سر فرزند رسول خدا آوردى بر سر فرزند من نيز بياورى " ! ( 28 ) هنگامى  كه خبر شهادت آن امام مظلوم را به معاويه دادند ، وى از خوشحالى سجده شكرى نمود ( 29 ) و گفت : " ( اكنون ) دلم آرام گرفت " . ( 30 ) در جلد 11 الغدير به طور مبسوط از كشتارها و جنايات معاويه سخن رفته ، و جريان قتل بزرگانى چون حجر بن عدى ، عمرو بن حمق ، مالك اشتر ، محمد بن ابى بكر و . . . مفصلا ذكر شده است . موضوع ديگرى كه در اين جلد مورد بررسى دقيق قرار گرفته عبارت است از طرح يكصد نمونه از غلوها و قصه‌هاى خرافى كه در طول تاريخ اسلام براى برخى از صحابه ، تابعين ، ائمه مذاهب ، علما وعرفا جعل شده است .

سخنى درباره ترجمه‌هاى فارسى الغدير

يازده جلد عربى الغدير ، در بيست و دو جلد فارسى ترجمه شده و توسط كتابخانه بزرگ اسلامى  و بنياد بعثت چاپ و پخش گرديده است . مهمترين موضوعى كه در امر ترجمه بايد مد نظر قرار بگيرد عدم تحريف در ترجمه و تطابق آن با متن اصلى است . متأسفانه در ترجمه فارسى بسيارى از مجلدات الغدير ( جلدهاى 5 ، 6 و 9 تا 22 ) ، مترجمين محترم يا رعايت امانتدارى را ننموده‌اند و يا دقت لازم را مبذول نداشته‌اند . گذشته از اين ، ناشر در ابتداى ترجمه جلد يازدهم الغدير [ = ترجمه جلد ششم عربى ] چنين نوشته است : " متأسفانه به جهت تعجيل در فراهم آوردن اين اثر ، زمينه‌هاى ويرايشى و نشانه گذارى و تصحيح مطبعى اين كتاب هنوز تكميل نيست و براى ما هم ، پس از دريافت كتاب ، به دليل زينگ بودن آن ، امكان اصلاح نبود . اميد است كه توفيق رفيق شده ، امور فنى فوق ، در چاپهاى بعدى آن با فرصت باز ، تكميل شود و استفاده خوانندگان سهل تر گردد - واحد تحقيقات بنياد بعثت - " . گويا براى ناشر ترجمه‌ها ، تحمل لطمه مالى خيلى دشوارتر از اين بوده است كه شاهد بر باد رفتن زحمات علمى  مؤلف كتاب الغدير باشد . ايشان على رغم وعده‌هاى خود ، مجددا كتاب را به همان صورت و با همان صورت و با همان اعتذار به چاپ رسانده‌اند . گذشته از اينكه جلدهاى يازدهم و دوازدهم بيش از حد متعارف غلط چاپى دارد ، نثر فارسى آن نيز بسيار ناپخته وخام است . مجلدات اول و دوم و سوم ترجمه‌ها [ = ترجمه جلد اول و نيمه نخست جلد دوم عربى ] تحت نظارت خود مرحوم علامه امينى انجام شده ، ولى از جلد چهارم [ = ترجمه نيمه دوم جلد دوم عربى ] به بعد ، اين ناشر بوده كه مترجمين هر جلد را انتخاب نموده است . برخى از مترجمين عبارات مشكل متن - خصوصا برخى از اشعار - را ترجمه نكرده‌اند [ مانند ترجمه‌هاى جلد 16 تا 20 ] ، برخى ديگر از آن جائى كه به اصطلاحات مذهبى آشنا نبوده‌اند ترجمه‌اى ناقض را ارائه داده‌اند [ مانند ترجمه‌هاى جلد 21 و 22 ] ، برخى هم مانند مترجم جلد 13 تا 16 كه به قول خود در ترجمه الغدير گاهى به استاد خود مراجعه مى كرده ، ميدان را از اين فراختر ديده - ضمن توهين و جسارت به مؤلف كتاب - به اظهار نظرهاى بيجاى خود پرداخته‌اند . ايشان از طرفى عبارتهاى عربى الغدير را نفهميده‌اند و از طرف ديگر به قول خودشان به لغزشهاى علامه امينى اشاره كرده‌اند . ناگفته نماند كه جواب بسيارى از اشكالات ايشان در مجلدات ديگر الغدير موجود است .

در خاتمه لازم به تذكر است كه ترجمه جديد بسيارى از مجلدات الغدير بطور شايسته انجام گرفته است كه اميدواريم پس از تكميل ، به زيور طبع نيز آراسته گردد .


پى‏نوشت‏ها:

( 1 ) الاغانى ج 15 / 44 - 47 ، تاريخ ابن عساكر ج 3 / 223 ، النزاع والتخاصم ص 13 ، الاستيعاب ج 1 / 65 ، تهذيب
 التهذيب ج 1 / 435 ، 436 .
( 2 ) الاغانى ج 15 / 46 / 47 ، تهذيب التهذيب ج 1 / 435 ، 436 .
( 3 ) تاريخ طبرى ج 6 / 77 - 81 ، كامل ابن اثير ج 3 / 162 - 167 ، تاريخ ابن عساكر ج 3 / 222 ، وفاء الوفاء ج 1 / 31 ، 32 ، الاستيعاب ج 1 / 65 ، 66 ، البداية والنهايه ج 7 / 320 - 322 .
( 4 ) الصواعق المحرقه ص 81 .
( 5 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 13 ط قديم [ = ج 16 / 37 ط جديد ] .
( 6 ) البداية والنهايه ج 8 / 131 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 6 ط قديم [ = ج 16 / 14 ، 15 ط جديد ] .
( 7 ) تاريخ ابن عساكر ج 5 / 409 ، كامل ابن اثير ج 3 / 176 ، الاتحاف ص 22 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 70 ط قديم [ = ج 16 / 187 ط جديد ] .
( 8 ) الاستيعاب ج 1 / 195 .
( 9 ) ابو سفيان قبلا ادعا كرده بود كه " زياد " پسر اوست . تاريخ ابن عساكر ج 5 / 410 ، الاستيعاب ج 1 / 195 ، العقد الفريد ج 3 / 3 .
( 10 ) المجتنى ص 47 . همچنين رجوع شود به رسائل جاحظ ص 294 ، تاريخ ابن عساكر ج 5 / 406 ، 409 ، 410 العبر ج 1 / 41 .
( 11 ) المحبر ص 479 .
( 12 ) نصب الرايه ج 3 / 120 ، شرح السير الكبير ( تأليف سرخسى ) ج 1 / 110 .
( 13 ) صحيح بخارى - كتاب الذبائح والصيد ، باب ما يكره من المثله - ج 8 / 188 .
( 14 ) المحاسن والمساوى 1 / 39 ، مروج الذهب ج 2 / 69 ، كامل ابن اثير ج 3 / 183 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 286 ط قديم [ = ج 3 / 199 ط جديد ] .
( 15 ) مروج الذهب ج 2 / 69 .
( 16 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 186 ط قديم [ = ج 3 / 199 ط جديد ] .
( 17 ) كامل ابن اثير ج 3 / 183 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 286 ط قديم [ = ج 3 / 199 ط جديد ] .
( 18 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 72 ط قديم [ = ج 16 / 194 ط جديد ] . همچنين رجوع بفرماييد به تاريخ ابن عساكر ج 5 / 418 ، 419 .
( 19 ) تاريخ طبرى ج 6 / 132 ، كامل ابن اثير ج 3 / 183 . ( 20 ) مآخذ شماره پيشين .
( 21 ) تاريخ ابن عساكر ج 4 / 225 ، 226 ، البداية والنهاية ج 8 / 43 .
( 22 ) تاريخ ابن عساكر ج 4 / 225 ، 226 ، الاستيعاب ج 1 / 141 .
( 23 ) مقاتل الطالبين ص 29 ، تذكرة الخواص ص 221 ، نزل الابرار ص 83 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 4 ، 11 ، 17 ، ط قديم [ = ج 16 / 11 ، 29 ، 49 ط جديد ] .
( 24 ) حياة الحيوان ج 1 / 73 ، تاريخ ابن عساكر ج 4 / 226 ، البداية والنهايه ج 8 / 43 ، ربيع الابرار ج 4 / 208 .
( 25 ) السيرة الحلبيه ج 3 / 324 ، ربيع الابرار ج 4 / 208 ، 209 . همچنين مراجعه شود به تاريخ ابن عساكر ج 4 / 226 .
( 26 ) تاريخ ابن عساكر ج 4 / 226 .
( 27 ) البداية والنهاية ج 8 / 43 .
( 28 ) اين عبارت معاويه به نقل از ابو الحسن مدائنى است . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 4 ط قديم [ = ج 16 / 11 ط جديد ] . همچنين مراجعه شود به مقاتل الطالبيين ص 29 ، تذكرة الخواص ص 195 ، نزل الابرار ص 83 .
( 29 ) محاضرات راغب اصفهانى ج 2 / 224 ، العقد الفريد ج 2 / 303 ، ربيع الابرار ج 4 / 209 .
( 30 ) تاريخ الخميس ج 2 / 328 ، نزل الابرار ص 85 ، ربيع الابرار ج 4 / 209 .