تحليلى اجتماعى از صله رحم

سيد حسين شرف الدين

- ۹ -


1. زيادت عمر 
يكى از آثار و پيامدهاى ناشى از صله رحم ، تاءخير اجل و توفيق برخوردارى از عمر زياد در دنيا مى باشد. ارتباط صميمانه با ديگران خصوصا اقوام و خويشان ، امكان و توفيق بهره گيرى مناسب و شايسته از سرمايه هاى وجودى ايشان ، كاهش آلام و نگرانى هاى ناشى از احساس غربت در ميان جمع انسان ها، برخوردارى از امنيت خاطر ناشى از پشتيبانى و حمايت همه جانبه و مخلصانه ايشان به هنگام بروز حوادث و ابتلائات ، پر كردن اوقات فراغت در نتيجه برقرارى تعاملات مستمر با يكديگر و... از جمله عواملى است كه مى تواند فرد را تا حد زياد در مقابل بروز برخى آسيب هاى روانى - اجتماعى بيمه نمايد.
مقدار فراوانى از اختلالات حياتى ما ناشى از اضطرابات و اختلالاتى است كه در روان ما به وجود مى آيند و دمار از حيات ما در مى آورند. غصه ها و اندوه ها همانند تيشه هاى مخفى به بريدن ريشه هاى حيات ما مشغولند و اين شدت مقاومت و جوشش درونى حيات است كه نمى گذارد ما به سرعت از پا در آييم و متلاشى شويم .
هيچ عاملى براى از بين بردن غصه ها و اندوه ها مانند احساس اشتراك با ديگر انسان ها در ناملايمات و ناگوارى ها و لذت بردن از رفاه و آسايش آنان وجود ندارد. هم اكنون سر به عقب برگدانيد و سرگذشت عظماى راستين جوامع و ملل را مورد دقت قرار بدهيد، خواهيد ديد كه آنان هيچ گونه غم و اندوه معمولى كه باعث اضطراب روحى آنان بوده باشد، نداشته اند، يعنى حيات آنان بازيچه امواج غم و اندوه معمولى نبوده است ، اگر چه همه آنان از يك حيات روحى نگرانى بسيار بسيار مقدسى برخوردار بوده اند. اين نگرانى ناشى از سؤ الى بود كه همواره در درون آنان وجود داشته است : آيا انسان ها همه استعدادهاى خود را در راه پيشبرد انسان ها به سوى كمال و وصول خود و ديگران به هدف اعلاى زندگى به فعليت رسانيده اند يا نه ؟(439)
بديهى است بهره گيرى كامل از آثار و كاركردهاى اين سنخ تعاليم ، رهين احساس وظيفه همگانى و رعايت دقيق شروط و مقتضيات آن ، تواءم با اداى حقوق و تكاليف همه افراد موجود در يك شبكه خويشاوندى در برابر يكديگر مى باشد.
شهيد اول (ره ) در كتاب القواعد و الفوائد در قاعده 163 در تبيين اين اثر مى نويسد:
روايات متعددى (440) بر اين كه صله رحم ، زيادت عمر را موجب مى گردد وارد شده است ، ولى پذيرش آن براى بسيارى از مردم مشكل افتاده است . علت (اين صعوبت فهم يا استنكاف ) اين است كه به اعتقاد ايشان ، همه مقدرات از ازل مشخص و در لوح محفوظ ثبت و ضبط شده است كه هيچ گونه تغييرى به زيادت يا نقصان در آن راه ندارد، زيرا تحقق امرى مخالف با آنچه خدا بدان عالم است ، محال و غيرممكن الوقوع است . خداوند از ازل ، علمش به تحقق هر ممكن الوجودى كه اراده تحقق آن را نموده باشد تعلق گرفته است و نيز همه معدوماتى كه ابقاى آنها را در حالت عدم همچنان اراده كرده باشد يا پس از وجود، اعدام و افناى آنها را قصد كرده باشد، در علم او معلوم و مشخص است ؛ با اين وجود، چگونه مى توان به زيادت يا نقصان عمر در نتيجه تاءثير گذارى علل و اسباب مختلف قائل شد؟
براى حل اين مشكل ، پاسخ ‌هاى گوناگون و متشتتى ارائه شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: برخى در مقام پاسخ ، هدف از اين روايات را تشويق و ترغيب مردم به رعايت صله رحم برشمرده اند و در مقابل ، برخى (مراد از طولانى شدن عمر را) ابقاى ياد و نام نيك فرد در مرحله پس از مرگ ذكر كرده اند.
و مراد مبتنى شاعر همين معناست آن جا كه مى گويد:
 

ذكر الفتى عمره الثانى و حاجته
 
مافاته و فضول العيش اشغال
 
زنده بودن ياد و خاطره جوان در حقيقت عمر ديگرى براى او محسوب مى شود و مقدار عمرى كه به آن نياز داشت ، همان مقدارى بود كه سپرى شد و زيادت آن ، صرفا سرگرمى و مشغوليت است (كه لطف چندانى ندارد) .
و شاعر ديگر نيز در همين معنا مى گويد:
 
ماتوا فعاشوا بحسن الذكر بعدهم
 
و نحن فى صورة الاءحياء اءموات
 
اگر چه مردند، اما به علت بقاى نام نيكشان همچنان زنده و پا بر جايند و ما اگر چه به ظاهر زنده ايم ، اما به واقع در زمره مردگان به شمار مى آييم .
نظر سومى نيز وجود دارد كه معتقد است : مراد از زيادت عمر، بركت در اجل (كيفيت اجل ) است نه خود اجل (كميت آن ).
شهيد پس از نقل اين آرا مى نويسد:
به اعتقاد من ، اين اشكال چندان هم كه فكر مى شود درخور اعتنا نيست ، زيرا اين اشكال در همه مواردى كه آيات و روايات به ترغيب و تشويق افراد بدانها پرداخته اند وارد مى شود؛ براى مثال ، نفس وعده به داخل شدن در بهشت ، دادن نعمت در مقابل ايمان ، عبور از صراط، حوريان و جوانان بهشتى يا در مقابل ، برحذر داشتن از آتش جهنم و كيفيت عذاب قيامت (چه همه اين موارد را مى توان با ارجاع به هدف مذكور يعنى ايجاد تشويق و ترغيب همگان به ايمان و ارتكاب عمل صالح و دورى جستن از سيئات و گناهان ، قطع نظر از وجود واقعيت و ما بازاى عينى توجيه كرد).
شهيد در توضيح راهيابى اين اشكال به همه موارد مذكور مى نويسد:
چه خداوند از ازل به ارتباطات ميان علل و معاليل و اسباب و مسببات جارى در عالم هستى ، علم و آگاهى داشته و آنها را در لوح محفوظ ثبت و ضبط كرده است ؛ از اين رو هر كه را كه خدا از اول ، علم به مؤ من شدن او داشته باشد، حتما در جرگه مؤ منين خواهد بود، اعم از اين كه اقرار به ايمان بكند يا نه ، پيامبرى به سوى او ارسال بشود يا نه و در مقابل ، هر كه را از اول به عنوان كافر، متعلق علم خود قرار داده باشد، لاجرم در جرگه كفار جاى خواهد گرفت ، اعم از اين كه شرايط ايمان براى او فراهم بشود يا نه (از اين رو، بر اين وعده و وعيده ها هيچ اثرى مترتب نخواهد بود و بود و نبود آنها ذره اى در جريان امور كه دقيقا بر طبق تقديرات از پيش تعيين شده سامان مى يابد، تاءثير نخواهد گذاشت ) در صورتى كه با پذيرش اين راءى (تحكمى و جبرگرا) مساءله بعثت انبيا اوامر و نواهى شرعى و متعلقات آنها و به طور كلى اديان و شرايع ، به يك باره فلسفه وجودى خويش را از دست داده و از واقعيت تهى خواهند شد.
شهيد در مقام پاسخ نهايى به اشكالات فوق مى نويسد:
براى همه موارد تنها يك پاسخ وجود دارد و آن اين كه خداوند تعالى همان گونه كه به كميت عمر عالم است ، به ارتباط آن با اسباب مخصوص نيز علم و آگاهى دارد؛ براى مثال ، خداوند در عين حال كه به داخل شدن فلان فرد در بهشت عالم است ، آن را به اسباب خاصى همچون اصل خلقت او، دادن عقل به او، ارسال رسولان ، نصب اوصيا و حجج الهى ، اعطاى قدرت اختيار و عمل بر طبق موازين شرع ، مرتبط ساخته است .
از اين رو بر همه مكلفين عمل به واجبات الهى براى تحصيل آن غايت ، لازم و ضرورى است . خداوند، در اين امر صرفا به علم خويش تكيه نمى كند و آنچه در خارج واقع مى شود، در حقيقت همان چيزى است كه او به آن علم داشته است ؛ بنابراين وقتى امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اگر فلانى صله رحم كند، خداوند سى سال عمر او را اضافه مى كند، در حقيقت خبر دادن از اين واقعيت است كه خداوند مى داند كه فلانى به انجام فعلى اقدام خواهد كرد كه عمر او را سى سال زياد مى گرداند. اين درست مثل اين مى ماند كه خداوند بفرمايد: اگر فلانى لا اله الا الله بگويد، داخل بهشت خواهد شد و او همين كار را انجام دهد و اين خود نشان مى دهد كه خداوند (از اول ) مى دانست كه فلانى كلمه لا اله الا الله را بر زبان جارى خواهد ساخت و به واسطه آن به بهشت راه مى يابد.
به طور كلى ، بايد گفت همه آنچه در عالم هستى رخ مى دهد، با همه زمينه ها، شروط و اسباب تحقق آن ، براى خداوند معلوم و آشكار است و قرار دادن صله رحم به عنوان يكى از طرق تحصيل زيادت عمر همچون قرار دادن ايمان به عنوان سبب داخل شدن در بهشت يا عمل صالح ، جهت ارتقاى درجات آن يا دعا براى رفع نيازها و تحقق آرزوها مى باشد... .
اگر گفته شود همه ادعاهاى مذكور مقبول است و لكن خداوند تعالى در قرآن كريم براى عمر، اجل ذكر كرده و مى فرمايد: براى هر امتى اجلى تعيين شده است و هنگامى كه اجل ذكر كرده و مى فرمايد: براى هر امتى اجلى تعيين شده است و هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، لحظه اى از آن تقدم يا تاءخير نخواهد داشت (441) يا در آيه ديگر مى فرمايد: خداوند، مرگ هيچ انسانى كه اجل او فرا رسيده باشد، به تاءخير نمى اندازد. (442)
در پاسخ مى گوييم : واژه اجل در دو مورد استعمال مى شود: يكى اجل اعطايى و موهويى و ديگرى اجل ناشى از اسباب و مسببات و آيات فوق به نوع اول از اجل اشاره دارند، يعنى اجلى كه وقت آن از قبل مشخص شده است ... .
پاسخ ديگرى نيز به اين اشكال داده شده و آن اين كه اجل به چيزى اطلاق مى شود كه با حلول آن ، مرگ انسان قطعى بشود اعم از اين كه حلول آن بعد از گذر عمر موهوبى يا عمر مسببى باشد و ما نيز به اين مطلب معتقديم ، چه هنگام ظهور اجل و مرگ ، تاءخيرى واقع نمى شود؛ بنابراين ، مراد از اجل ، صرف وقت است نه عمر.
شاهد ديگر بر اين كه عمر انسان ، زيادت و نقصان مى پذيرد، علاوه بر روايات متعددى كه بر آن دلالت دارند، آيه يازدهم سوره فاطر است . (443)
2. زيادت مال 
زيادت مال نيز از جمله آثار ناشى از ايفاى صله رحم مى باشد. توجه به اقربا ايفاى درست تعهدات متقابل ، تلاش جهت رفع حوايج و تاءمين نيازهاى خويشان ، اجابت خواسته هاى مشروع آنها در حد امكان و به طور كلى ، گام زدن در مسير تحقق آرمان هاى مقبول همنوعان ، عموما و خويشان و وابستگان خصوصا، آثار وضعى متعددى دارد كه از جمله آنها افزايش و نمو مال و ثروت است ، چه به مقتضاى سنت حاكم بر جهان هستى ، مصرف درست دارايى ها در جهت احيا، استقرار و استمرار ارزش هاى متعالى و همسويى با اهداف و غايات مطلوب خالق هستى ، كه در حقيقت نماد قدرشناسى مؤ من و اداى شكر عينى و عملى اين نعم مى باشد، زيادت آن را در جنبه هاى كيفى و ابعاد كمى موجب مى گردد.
نمو و افزايش مال ، چه از نظر ارزيابى و چه از نظر جنبه عينى آن . اما از نظر ارزيابى مال ، جاى ترديد نيست كسى كه در راه سعادت مردم و تقليل دردهاى آنان قدم برمى دارد، عظمت و ارزش جان هاى آدميان براى او به قدرى با اهميت جلوه مى كند كه حتى يك ريال اضافه بر ضرورت هاى زندگى را زياد مى بيند و آنچه را كه در اختيار دارد، بسيار فراوان و با ارزش ‍ مى بيند، زيرا با همان مقدار اندكش ، ممكن است احتياجات بزرگى را برطرف بسازد.
و اما افزايش مال از نظر موجوديت عينى ، روشن است كه وقتى توجه به دردهاى مردم و اقدام به مرتفع ساختن آنها براى يك انسان ، حياتى تلقى مى شود، بيمارى هاى روانى و اضطرابات و تشويش هاى مغزى ناشى از خودخواهى ها و سودجويى هاى او برطرف مى گردد. اگر انديشه چنين شخصى در مسائل مالى فعاليت كند، به طور طبيعى موفق خواهد گشت و اگر در مديريت بينديشد، انديشه هايش نتيجه بخش خواهد بود. (444)
عظمت اين موهبت به عنوان پاداش تكوينى و ثمره بهره گيرى بهينه از امكانات موجود در عالم و به زبان تشريع ، نثار شكر و سپاس به پيشگاه مالك ، معطى و منعم حقيقى اين نعم ، هنگامى به وضوح رخ مى نمايد كه اين سجيه مقبول و سنت نيكو عادت همگان گردد، در آن صورت به مقتضاى كريمه :لو اءن اءهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الاءرض (= اگر اهل مكه (و نيز همه انسان ها) ايمان آورده و تقواى الهى پيشه كنند، هر آينه ابواب بركات آسمان و زمين بر آنها گشوده خواهد شد) همه امت در يك گستره عظيم ، قابليت و شايستگى دريافت فيوضات و اكرامات خاص ربانى را خواهند يافت .
زيادت رزق و زيادت نعمت نيز كه از حيث مصداق اعم از زيادت مال بوده و مطلق امكانات و سرمايه هاى اولى و دريافت هاى مستمر فردى و اجتماعى را شامل مى گردند، از جمله آثار صله رحم شمرده شده اند و همه آنچه به عنوان زمينه هاى لازم و شرايط مقدماتى افزايش مال مورد اشاره قرار گرفت به نوعى در زيادت اين دو نيز ايفاى نقش مى كند.
3. رفع فقر 
يكى ديگر از كاركردهاى اجتماعى صله رحم كه در برخى روايات بدان اشاره شده است ، رفع فقر مى باشد. درك ارتباط ميان صله رحم به عنوان يك رفتار عاطفى - اخلاقى با محصولى همچون رفع فقر به عنوان يك نمود عينى ناشى از غناى امكانات طبيعى يا پويايى و عملكرد مناسب نهادهاى اقتصادى موجود در يك جامعه ، چه در سطح فردى و چه در سطح شبكه خويشاوندى يا كل جامعه ، بسيار پيچيده و مبهم به نظر مى رسد؛ اين ابهام خصوصا در آن جايى بيشتر نمايان مى شود كه فرد در مقام رد يابى و ايجاد ارتباط مستقيم ميان اين دو مقوله بر آيد.
آنچه در اين خصوص به نظر مى رسد اين كه صله رحم به عنوان يك عمل عبادى و يك ضرورت انكارناپذير در جامعه انسانى ، هنگامى كه به عنوان يك ارزش اجتماعى مورد قبول همگان و به عنوان يك خصلت پايه در فرهنگ حاكم بر يك جامعه مطرح گردد و به تناسب اقتضا، هنجارها و الگوهاى رفتارى لازم ، جهت اجراى عملى اين ارزش اجتماعى فراهم آيد و در عمل نيز سيره عموم يا اكثر اعضاى جامعه بر رعايت دقيق اين سنت فرهنگى استقرار يافته باشد، آثار متنوعى را، هر چند به طور غير مستقيم ، در زندگى فردى و اجتماعى از خود برجاى خواهد نهاد و همچون همه اعمال صالح بندگان مؤ من ، زمينه تحقق : برخى از آمال را در دنيا و آخرت مهيا مى سازد.
بر طبق برخى مستندات دينى ، اعمال نيك انسان ها علاوه بر آثار اجتماعى محسوس و مشهود واكنشهايى را نيز در عالم طبيعت بر خواهد انگيخت و زمينه اعطاى سخاوتمندانه بركات و نعم را براى جامعه انسانى فراهم خواهد نمود. اين منطق عالم هستى است كه به اقتضاى سنت الهى ، حسنات بندگان ، خصوصا در صورتى كه در سطح كلان شايع و رايج گردد، هر يك بازتاب متناسب با خود را موجب مى شود و عالم طبيعت نيز در همسويى با اين سنت ، پاداش هاى متفاوتى را براى همگان تدارك خواهد نمود.
وجه ديگرى كه در تبيين ارتباط ميان صله رحم با رفع فقر به نظر مى رسد اين كه همبستگى و پيوند مستحكم ميان خويشاوندان و تعهد مندى اعضا به رعايت حقوق و وظايف متقابل و نيز مساعدت همگانى در جهت تاءمين حوايج و رفع مشكلات و گرفتارى هاى اعضا موجب مى شود تا فقر و مشكلات غير اختيارى برخى از عناصر شبكه ، تا حد امكان ، در پرتو عنايات جمعى مرتفع گردد. توصيه به ترجيح ارحام فقير به هنگام اعطاى صدقات واجب و مستحب و تقدم آنان بر ديگران و نيز ترتب پاداش بيشتر بر اين سنخ عبادات اجتماعى ، خود اقدامى ديگر در جهت تثبيت و تحكيم پيوندهاى طبيعى ميان شبكه خويشاوندان مى باشد.
بديهى است اين سياست محروميت زدايى در سطح شبكه خويشاوندى ، هنگامى كه به صورت يك عادت فرهنگى در گستره وسيع جامعه و در ميان همه شبكه ها اجرا گردد، آثار و بركات ارزشمندى همچون رفع فقر از عناصر محرومى كه به هر دليل نتوانسته اند آن گونه كه بايد به تاءمين نيازهاى خويش ‍ اقدام كنند، در پى خواهد داشت .
4. آبادى سرزمين 
آبادى سرزمين نيز از جمله آثارى است كه در پرتو رواج همگانى صله رحم ، بدان اشاره شده است . بدون شك ، دستيابى به اين مهم ، همچون همه نمودها و پديده هاى اجتماعى رهين اتحاد و هماهنگى و همكارى و معاضدت و اقدامات جهت دار و هدفمند اعضاى يك جامعه مى باشد. پيوند طبيعى مشترك ميان خويشان و هميارى و همكارى متقابل ايشان در اقدامات اجتماعى ، يكى از راهبردهاى اساسى وصول به اين غايت است . اهميت اين امر، هنگامى به وضوح خودنمايى مى كند كه به مراحل مقدمى تمدن شهرى ، رايج ترين و بارزترين جلوه تمدنى در ميان بشر محسوب مى شد، توجه كنيم . اين مرحله از تمدن بشرى كه به سبب خاستگاه طبيعى و سوق يابى به برخى فعاليت هاى توليدى و اقدامات عمرانى همچون كشاورزى و به تبع آن يكجانشينى ، تمدن روستايى نام گرفته است ، خصوصيات و ويژگى هايى دارد كه آن را از ساير مراحل و مقاطع تمدنى متمايز مى سازد.
دوركيم جامعه شناس معروف فرانسوى ، مراحل تمدن بشر را در يك دسته بندى اختصاصى به دو مرحله مكانيكى و ارگانيكى تقسيم مى كند (445) كه بارزترين جلوه جامعه مكانيكى با خصوصيات و ويژگى هاى مورد نظر ايشان ، جامعه روستايى است . اين جامعه در مقايسه با جامعه شهرى و ارگانيكى (خصوصا از نوع صنعتى آن ) تعداد كمترى از افراد را در خود جاى داده و اين تجمع انسانى بنا به ضرورت زيست اجتماعى و اقتضائات خاص ‍ مرحله تمدنى با يكديگر پيوند و همبستگى مستحكم و نفوذناپذيرى را ميان خود برقرار مى سازند و بر اساس مجموعه اى غير مدون از آداب و رسوم كهن اجتماعى ، تعلق و وابستگى خاصى را به يكديگر احساس كرده و با هدف وصول به آثار و كاركردهاى اجتماعى اين سنخ پيوندها به استحكام و استمرار آن اصرار مى ورزند. فقدان امكانات ارتباطى ، عدم يا قلت مهاجرت و ضعف ارتباط با جوامع برونى ، پيوند و تعهد متقابل آنان به يكديگر را شدت و وقت خاصى مى بخشد و آنان با الهام از تجارب تاريخى و آسيب شناسى پيوندهاى اجتماعى و به اقتضاى گزينش شيوه هاى معقول و خرد پسند و درك منطق موقعيت ، به يك تمايل روانى عميق نسبت به رعايت حقوق و مصالح همگانى تحت عنوان وجدان جمعى سوق مى يابند كه خود مهمترين منبع توليد رفتارهاى جمعى و مؤ ثرترين عامل تقويت و استحكام پيوندهاى اجتماعى به شمار مى آيد.
محدوديت حجم و خود بسندگى جامعه روستايى در گذر زمان موجب مى گردد تا پيوندهاى اجتماعى مستقر در پرتو انعقاد پيوندهاى خويشاوندى صبغه طبيعى يافته و رسوخ و استحكام مضاعفى بيابد. قرابت و خويشاوندى ميان اعضا در روستا از يك سو و ضرورت برقرارى پيوندهاى مستحكم اجتماعى از سوى ديگر، وحدت درونى اين جمع محدود را به غايت ارتقا داده و آنان را براى ايفاى وظايف مشترك و ابراز تعهد به مصالح نوعى به كامل ترين صورت ممكن است برمى انگيزاند. از جمله آثار و نتايج حاصل از همكارى و مساعدت وثيق ميان اعضاء ابراز تمايل شديد به تشريك مساعى و تحقق اقدامات جمعى ، آبادانى سرزمين محل زيست با هدف بهره گيرى وسيع از امكانات و سرمايه هاى طبيعى است و توسعه اين رويه در سطح كلان به آبادانى اماكن مسكونى و در نتيجه آبادانى بخش مسكون از كره زمين منجر خواهد شد.
روشن است در جامعه شهرى و صنعتى عصر و زمان حاضر به علت امكانات ارتباطى ، شيوع مهاجرت ، كثرت جمعيت ، تقسيم كار فنى ، پيوندهاى برون فاميلى ، ضعف پيوندهاى طبيعى ، كاهش وجدان جمعى ، بروز و ظهور متغيرهاى بديل در برقرارى پيوندهاى اجتماعى و... اين كاركرد از صله رحم چندان جلب توجه نمى كند. البته اين احتمال نيز وجود دارد كه آبادانى مورد اشاره در روايات ، معنايى وسيع تر از آبادانى فيزيكى و جغرافيايى را افهام كند و آبادانى در مقولات معنوى را نيز شامل گردد همچون احياى ارزش هاى اخلاقى و انتشار فضايل انسانى كه صله رحم خود يكى از آنهاست .
يكى از متفكران معاصر درباره اين اثر صله رحم مى نويسد:
در آن هنگام كه انسان ها نه با عامل جبرى محيط و اجتماع و نه با هدف گيريهاى سودجويانه ، بلكه تنها با تكيه به اين كه همه آنان شاخه و شكوفه هاى يك ريشه اند و در ايجاد محصول عالى اين كميت هاى متشكل كه حيات معقول است ، تشكل پيدا كنند، محيط زيست آنان رو به آبادى گذاشته و مانند يك بهشت جاودانى كه ساختمان هايش نمودى از جان هاى به هم پيوسته است ، جايگاه زيست سعادتمندانه آنان خواهد گشت . آجرى كه در آبادى چنين محيط زيست گذاشته مى شود، جزئى از حيات گذارنده آن است كه با وجدانى آزاد بر روى آجرى ديگر كه آن هم جزئى از حيات گذارنده پيشين است ، نهاده مى شود. اين آبادى اگر به صورت كوخى محقر درآيد، بوى جان آدمى مى دهد، اين كوخ محقر بوى حيات بر فضا مى افشاند، بر خلاف آن كاخ ‌هاى سر به فلك كشيده اى كه نقدينه حيات آدميان را بر صورت گل ها و سيمان ها و نقشه هاى رنگارنگ درآورده و جوهر حيات انسان ها را در ديوارها و سقف آن كاخ ‌ها جامد نموده است . اين كاخ ‌ها بوى مرگ ناتوانان را مى دهد كه براى حيات خود، مضطر و يا مجبور گشته و انرژى حيات خود را در آن ديوارها و سقف ها متبلور ساخته اند.
تبصره : بايد از اين اشتباه خانمانسوز جلوگيرى كرد كه براى نيكى به وابستگان و خويشاوندان نبايد حقوق ديگران را ضايع شود. تباه ساختن حقوق انسان ها كه مبارزه علنى با مشيت خداوندى است بى شرمانه ترين گناهى است كه نمى تواند مقدمه نيكويى و احسان و اطاعت خداوندى بوده باشد. (446)
5. تاءمين سلامت در جميع امور 
در يكى از روايات منقول از جمله ناشى از رواج صله رحم در ميان مؤ منان به تاءمين سلامت در جمع امور (= تعطون العافية فى جميع اموركم ) اشاره شده است و در همين روايت آمده است كه در نظام محاسبه خداوند اعمال عبادى كسانى كه به صله رحم پرداخته اند از عبادت افرادى كه به اين تكليف دينى توجهى نكرده اند مقبول تر است .
بدون شك ، ترتب آثار متنوع بر يك عمل ، بيش از هر چيز نشانگر اهميت و نقش محورى آن در ميان ساير اعمال مى باشد. سزاوار است كه مؤ منان در مقام عمل به اين نكته اهتمام ويژه اى مبذول دارند براى عمل به هر تكليف دينى ، به ميزان وزن و اعتبار آن در نظام رفتارى دين و آثار كاركردهاى فردى و اجتماعى اش نظر كنند و به نقش و تاءثيرى كه در ايفاى ساير اعمال دارد، اعتنا نمايند و با هدف بهره گيرى از آثار نيكوى هر يك از وظايف شرعى به انجام دادن آن به كامل ترين شكل ممكن دست يازند.
تحليل آثار مثبت صله رحم و آثار منفى مترتب بر قطع آن از عظمت شاءن . برترى موقعيت اين عمل عبادى حكايت دارد و زيبنده است همگان دست كم بر اساس خرد سنجى و با انگيزه نيل به آثار نيكوى آن در زندگى اجتماعى كه خود بدون شك ، بخشى از تمنيات مطلوب جامعه انسانى را تحقق مى دهد، به رعايت كامل اين وظيفه اهتمام و توجه نمايند.
در تبيين اين اثر بايد گفت احساس وابستگى و تعلق خاطر عميق به ديگران خصوصا هنگامى كه از خاستگاه هاى اصيلى همچون خويشاوندى انبعاث يابد و با تلقى عبادى بودن آن همه وظايف و مسؤ وليت هاى مربوط از ضمانت اجراى موكدى برخوردار شود، ثمرات متنوعى را عايد خواهد ساخت . انتشار روابط متقابل عاطفى ميان خويشان ، ايجاد زمينه مناسب جهت انجام وظايف و تعهدات مشترك ، تثبيت و تقويت پيوندهاى اجتماعى ، ايجاد وجدان جمعى و شكوفايى تمايلات ديگر گرايانه ، ايجاد زمينه مناسب جهت ابراز همكارى و هميارى مسالمت آميز، امكان بهره گيرى بهينه از سرمايه هاى مشترك اجتماعى ، ايجاد فضايى آكنده از تعهد مندى و مسؤ وليت جويى ، شكل گيرى زمينه هاى مناسب جهت پرورش و شكوفايى استعدادها و سرمايه هاى بالقوه انسانى و در پرتو آن ، حصول تكامل فردى و اجتماعى ، تحقق جامعه اى مطبوع و مناسب بر پايه عدالت و احترام متقابل و حذف هر گونه روابط سلطه جويانه و مهار عوامل موجد اصطكاك و نيز از ميان بردن آفات و آسيب هاى اجتماعى در پرتو وحدت هدف و تشريك مساعى همگان و... از جمله ثمرات ارزشمند يك تجمع انسانى است كه بر اساس نوع گرايى ، وظيفه شناسى ، تعهد مندى و مسؤ وليت جويى و با هدف تحقق اهداف و آرمان هاى مطلوب بشرى به زندگى اجتماعى روى آورده اند.
بدون شك ، هر چند داشتن چنين جامعه اى در عمل با مشكلات متعددى مواجه است ، اما در مقام نظر، همواره جزو آرزوهاى ديرين بشرى بوده و پيامبران الهى نيز هر يك به سهم خود در جهت تحقق اين رؤ ياى مقدس و ايجاد مدينه فاضله انسانى ، ايفاى رسالت كرده اند. چنين جامعه اى با توجه به وفور زمينه هاى مناسب جهت پرورش و تربيت نفوس انسانى و ايجاد بسترهاى لازم جهت مشاركت سالم اجتماعى ، نقش بسيار مهم و بى بديلى را در تحقق سعادت دنيا و آخرت انسان ها ايفا مى كند؛ به احتمال زياد، اثر فوق به عنوان يكى از آثار قابل توجه صله رحم در چنين جامعه اى با ملاحظه خصوصيات و ويژگى هاى مورد نظر امكان تحقق خواهد يافت .
6. تكثير جماعت  
تكثير جماعت انسانى يكى ديگر از آثار صله رحم است . تكثير دو معناى كمى و كيفى را شامل مى شود. معناى كيفى آن عبارت است از پيوند عميق عاطفى و به تبع آن برقرارى اتحاد و همكارى صميمانه ميان خويشان و جمعيت بسيارى از انسان ها. هر چند معناى كيفى تكثير با تحليل آثار ناشى از صله رحم سازگارى بيشترى نشان مى دهد اما تكثير به معناى كمى آن با ظاهر اين واژه قرابت بيشترى دارد و فرض فقدان قرينه ، به مقتضاى اصالت ظهور، بايد همين معناى متعارف را در نظر گرفت .
ابهام محتوايى تكثر به معناى كمى را مى توان با تاءمل در مضامين روايات مربوط به آثار و پيامدهاى قطع رحم در جامعه انسانى مرتفع نمود. كاهش ‍ جماعت انسان ها بر اثر وقوع آفات و بليات ، عقيم شدن رحم ها و در نتيجه انقطاع نسل از جمله آثار و تبعات وضعى قطع رحم مى باشد كه روايات متعددى بدان تذكر داده اند و متقابلا صله رحم به عنوان يك عمل عبادى مطلوب - در صورتى كه با رعايت دقيق وظايف و انتظارات مورد نظر انجام پذيرد - علاوه بر خنثى سازى آثار شوم ناشى از قطع رحم ، اثر وضعى ديگرى همچون توليد نسل و تكثر جمعيت انسانى را به دنبال خواهد داشت .
در مباحث پيشين نيز بدين نكته اشاره شد كه منطق عالم هستى بر اين قوام يافته كه براى اعمال نيك و بد انسان ها، نتايج و پاداش هاى متناسبى را ارزانى دارد و براى هر عمل به فراخور نقش مثبت يا منفى آن در فرايند پويش انسان ها به سوى تحصيل سعادت دنيا و آخرت پاداشى مسانخ و درخور تدارك بيند.
از اين رو سزاوار است همه انسان ها عموما و كسانى كه به تعاليم وحيانى اعتقاد مبرم دارند خصوصا به آثار و پيامدهاى اعمال فردى و جمعى خويش توجه ويژه اى مبذول دارند و در نظام رفتارى و معيارهاى ترجيحى خويش براى اين سنخ آثار و تبعات وضعى كه معمولا درك ترتب و كيفيت ارتباط على آن به طور مستقيم باى همگان ميسور نيست و اشباه و نظاير آن در نظام على و معلولى ماءلوف وجود ندارد، حساب ويژه اى قائل شوند و در ارزيابى اعمال خويش ، اين گونه آثار قهرى و لاينفك را نيز ملحوظ دارند.
علامه طباطبائى (ره ) در توضيح اين اثر مى نويسد:
در برخى از آيات قرآن ، احسان به والدين در كنار توحيد و نفى شرك ذكر شده است و خداوند پس از امر به توحيد و نهى از شرك ورزى ، بدان فرمان فرمان داده است ؛ براى مثال در آيه 23 سوره اسراء مى فرمايد: پروردگارت امر كرده است كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و اگر يكى از آنها، يا هر دوى آنها نزد تو به سن پيرى برسند، به آنان حتى اف مگو و آنان را مران و با ايشان به نرمى و احترام سخن بگو.
و نيز در آيه 14 سوره لقمان مى فرمايد: و انسان را در حق پدر و مادر سفارش كرديم كه مادرش او را با ضعف روز افزون ، آبستن بوده است (و شير دادن ) و از شير گرفتن او دو سال به طول انجاميده ، براى من و پدر و مادرت سپاس گزار.... اين تقارن نشانگر آن است كه عقوق والدين ، بزرگ ترين گناه يا از جمله بزرگ ترين گناهان بعد از شرك به خدا مى باشد و پذيرش اين واقعيت چندان هم دور از ذهن نيست ، چه نظام اجتماعى كه بدون آن ، امكان حيات و دين براى انسان باقى نمى ماند، امرى وضعى و اعتبارى است و حدوث و بقاى آن ، مرهون حب نسل و علاقه مندى به استمرار آن است و اين خود مبتنى بر روابط عاطفى و محبت آميز حاكم بر كانون خانواده است كه ميان والدين از يك سو و فرزندان از سوى ديگر جريان دارد. فرزندان به رحمت و احسان والدين محتاجند و والدين به سبب طبع و علاقه مندى فطرى بدين امر، اشتياق دارند و اين خود براى تحريك و تحريض آنان در احسان به فرزندان كفايت مى كند.
اما نيازمندى والدين به رحمت و راءفت فرزندان در دوران پيرى و عجز آنان كه خود به تنهايى به تاءمين حوايج خويش قادر نيستند، ظهور مى يابد و در اين دوران ، فرزندان به رفع نيازهاى والدين خويش قيام مى كنند. ظلم فرزندان به والدين و بى توجهى به خواست هاى آنان در دوره نياز و وابستگى و اميد و علاقه آنان به دستيارى فرزندان ، در صورتى كه در جامعه و در گستره وسيع انتشار يابد، رغبت طبيعى به توليد و تربيت فرزند را از ميان برده و در دراز مدت ترك تناسل و انقطاع نسل را موجب مى گردد.
كراهت انسان ها از تشكيل خانواده و عدم اعتنا به آن ، به عنوان يك جامعه خرد و نيز خوددارى و سرپيچى از ايفاى وظايف پدرى و مادرى در حق فرزندان ، در گذر زمان به توليد نسلى از انسان ها منتهى خواهد شد كه هيچ گونه قرابت و پيوند نسبى ميان خود احساس نمى كنند و اين امر، تلاش و اضمحلال جامعه انسانى و تفرقه و تشتت در صفوف آنان را باعث مى گردد. روشن است كه چنين مفاسدى را با وضع و اجراى قوانين رايج نمى توان اصلاح نمود و سعادت دنيا و آخرت براى هميشه از چنين جامعه اى رخت بر خواهد بست . (447)
7. افزايش محبت ميان خويشان 
افزايش محبت و ايجاد تعاطف ميان خويشان از جمله آثار طبيعى و آشكارى است كه بر اجراى صله رحم و رعايت دست تكاليف و وظايف مربوط به آن مترتب مى شود. ابراز حس وظيفه شناسى ، برقرارى تعاملات عاطفى ، همكارى و هميارى هدفمند و مسالمت آميز، رعايت حقوق و تكاليف متقابل ، ايجاد بسترهاى مناسب جهت بهره گيرى از سرمايه هاى مادى و معنوى مشترك ، نوع گرايى و توسعه وجدان جمعى ، دست يازيدن مشتاقانه به اقدامات مثبت و اصلاحى ، تلاش در جهت انتشار ارزش ها و فضايل مطلوب انسانى ، ابراز تمايل به بذل امكانات شخصى در جهت حل مشكلات متعدد همگنان و به طور كلى ، اعمال سياست هاى ايثارگرانه و ديگرخواهانه و اهمال شيوه هاى منفعت جويانه و سود گرانه در تعاملات انسانى ، در گستره اى محدود همچون شبكه خويشاوندى آثار و كاركردهاى نافع و مورد انتظارى را به دنبال دارد كه از جمله آنها ايجاد تعاطف و افزايش ‍ محبت ميان خويشان است . انجام دادن اقدامات فوق به مصداق الناس ‍ عبيد الاحسان استحكام و شكوفايى پيوندهاى طبيعى ميان خويشاوندان را موجب مى گردد.
پيوندهاى نسبى و سببى ميان گروه هاى انسانى به رغم موقعيت ها و جايگاه هاى متفاوتى كه در فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاى مختلف حاكم بر جوامع بشرى به خود اختصاص داده است ، تنها به عنوان يك محرك طبيعى و عامل بالقوه در جذب و ربايش انسان هاى برخوردار از شجره واحد به سوى يكديگر ايفاى نقش مى كند و اين اقدامات مثبت يا منفى و همسويى يا تخلف از مراعات اقتضائات اين پيوندها در مقام عمل است كه موجب شكوفايى و تقويت و كارايى اين قبيل تعلقات يا خمودى و تضعيف و فراموشى آنها در عرصه نظام اجتماعى مى گردد.
از اين رو بايسته است سياست هاى فرهنگى جامعه در جهت تحريك و تشويق همگان به رعايت شؤ ون و اقتضائات مناسب اين پيوند اصيل و توجه دادن به آثار و پيامدهاى منفى برخى اقدامات معارض - همچون تسامح و سهل انگارى در اداى حقوق و وظايف مورد انتظار و يا احيانا بى توجهى كامل به تعهدات و مسؤ وليت هاى متقابل ناشى از پيوندهاى خويشاوندى - جهت يابى و سازمان دهى شود. باشد كه جامعه انسانى از آثار نيكوى اين ارزش ها و تعاليم اجتماعى اصيل ، على رغم تعهدات سنگينى كه عادتا با روحيات مسؤ وليت گريز انسان طبيعى سازگار نيست ، به طور كامل و مستوفا برخوردار گردد!
8. جلب حمايت خويشان 
جلب حمايت خويشان و ايجاد زمينه جهت بهره گيرى از سرمايه هاى وجودى ايشان از جمله نتايجى است كه در پرتو اتيان صله رحم امكان وقوع دارد. علم و آگاهى به وظايف و مسؤ وليت هاى خويش در قبال ديگران ، بذل توجه به حقوق خويشان و انتظارات مورد نظر در اين خصوص ، احساس تعهد به اداى اين حقوق در حد امكان به عنوان يك تكليف دينى ، درك اهميت و ضرورت اين سنخ ارتباطات با توجه به آثار متعدد آن در نظام اجتماعى ، اعتقاد به سودمندى معنوى و ارزشى تعاملات خويشاوندى در كنار انبوه تعاملات اجتماعى متنوع اجتماعى ، فقدان موانع درونى و برونى در مسير تحقق وظايف مربوط، برخوردارى از انگيزه هاى لازم جهت احيا و تقويت پيوندهاى خويشاوندى و تلاش هدفمند در جهت اجابت انتظارات و... عمده ترين بنيادها و زيرساخت هايى است كه عينيت صله رحم را ممكن مى سازد و در هر جامعه بسته به ميزان حضور و شدت و ضعف متغيرهاى فوق در نظام بينش ها و ارزش هاى فرد و جامعه ، مى توان تحقق پديده هاى رفتارى متناسب را انتظار داشت . بدون شك ، ابراز وفادارى بى شائبه به رعايت تعلقات خويشاوندى ، حرمت نهادن به حقوق و تكاليف متقابل ، عينيت دادن باورها در چارچوب فعاليت هاى همسو با هدف تاءمين اقتضائات مورد نظر و تلاش همه جانبه براى تحكيم و تقويت اين پيوندها، در عين اين كه خود از بارزترين مصاديق عمل امر به معروف و انتشار يكى از ارزش هاى متعالى مورد نياز در نظام روابط اجتماعى انسان ها به حساب مى آيد، نقش بسيار درخور توجهى در تثبيت پيوندهاى رايج در شبكه هاى خويشاوندى و در مقياس وسيع تر در تقويت و تشديد همبستگى ها و تعلقات اجتماعى عام ايفا مى كند.
به طور قطع ، وصول به اين مهم به عنوان يكى از اهداف غايى در فرايند جامعه پذيرى و نظام كنترل اجتماعى و به طور كلى جرح و تعديل هايى كه مستمرا در دستگاه ارزش ها و هنجارهاى حاكم بر يك جامعه صورت مى پذيرد، هنگامى به طور كامل امكان خواهد يافت كه در گام نخست ، حوزه هاى خرد و زير مجموعه هاى نظام كلان همچون شبكه هاى خويشاوندى موجود در يك جامعه ، كه علاوه بر انگيزه هاى ثانوى از انگيزه ها و تمايلات طبيعى و اولى نيز برخوردارند، بدان همت گمارند و زمينه هاى تحقق آن را در كامل ترين سطح ممكن مهيا سازند و در گام بعد، اين نظام اعتقادى و تربيتى و مديريتى و اجرايى حاكم بر جامعه است كه وظيفه دارد در پرتو القائات خويش و اعمال سياست هاى مناسب ، سطوح ديگرى از پيوندها و وابستگى هاى مورد نياز نظام اجتماعى را سازماندهى كند و استقرار بخشد.
از اين رو، جلب حمايت خويشان و توسعه موقعيت عاطفى - اجتماعى فرد در ميان بستگان به عنوان يكى از آثار ناشى از ارائه خدمات ، تلاش ‍ مثبت در جهت تاءمين مصالح مادى و معنوى و همسويى با اهداف و غايات مورد نظر بستگان ، از جمله عينى ترين و عادى ترين آثار و نيز طبيعى ترين واكنشى است كه تحقق آن از همه طرف هاى درگير در تعاملات صميمانه اجتماعى انتظار مى رود.
9. اندوهناك شدن دشمنان 
اهتمام به صله رحم و تلاش همه جانبه در جهت تاءمين حقوق و ايفاى وظايف متقابل ميان خويشان ، تقويت و تحكيم پيوندهاى نسبى و سببى ميان اعضا و بالطبع اتحاد و يك پارچگى اين شبكه را به عنوان يكى از زير مجموعه هاى نظام كل موجب مى گردد. كاركرد ديگرى كه از پيوستگى و ائتلاف خويشاوندان به ظهور مى رسد، ارتقاى توان آنان در رويارويى و مقابله با حوادث ناخوشايند و خنثى سازى توطئه هايى است كه با هدف تهديد مصالح جمعى و نقض حقوق و ارزش هاى مصوب نظام اجتماعى از سوى بدخواهان و منحرفان طراحى و تدارك مى شود.
اين اثر نيز همچون برخى ديگر از آثار ناشى از صله رحم براى كسانى كه تمدن حضرى به شكل امروزين آن و نظام هاى اجتماعى و پيامدها و اقتضائات طبيعى و مصنوعى خاص آن را تجربه مى كنند، تصوير روشنى نمى يابد و ارزش و اهميت آن ، آن گونه كه بايد فهم نمى شوند.
بدون شك ، پيوند مستحكم ميان افراد خويشاوند در تمدن پيشين كه به علت فقدان يا ضعف تحرك جغرافيايى عموما در يك منطقه و تحت تاءثير يك نظام اعتقادى و ارزشى و هنجارى مشترك تجمع يافته و به اقتضاى وضعيت تمدنى خاص و با هدف تاءمين نيازهاى متنوع روانى ، اجتماعى ، فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى خود به صورت مستقل ، تعلقات و وابستگى هاى مبرمى را به يكديگر احساس مى كردند، تنها راه وصول به اهداف و غايات مورد نظر به شمار مى آمد.
اندوهناك شدن دشمنان بر اثر برقرارى پيوندهاى استوار ميان اعضاى خويشاوند از جمله آثارى است كه در بخش تاءمين نيازهاى امنيتى جامعه (از زير مجموعه هاى نياز سياسى ) مطلوبيت خويش را هويدا مى سازد؛ از اين رو با توجه به اثر مذكور، پيوندهاى خويشاوندى در عرف هاى سنتى را مى توان در سطح دشمنان و مخالفان داخلى به عنوان يكى از ابزارهاى كنترلى بالقوه جهت مهار طغيان ها و شورش هاى فرصت طلبان و در سطح دشمنان خارجى و به عنوان يكى از متغيرهاى بسيار مهم در جهت حفظ وحدت و انسجام قومى و محلى مستمر و تاءمين آمادگى هاى لازم جهت خنثى سازى توطئه ها و مبارزه با دشمنان به حساب آورد.
البته روشن است كه بهره گيرى از اين سرمايه اجتماعى نيز تنها در صورتى براى اجتماع مؤ منان مجاز خواهد بود كه با اصول اعتقادى و نظام ارزشى و دستورالعمل هاى رفتارى اسلام و در يك كلام با روح كلى حاكم بر تعاليم شرع مبين تعارض و تنافى نداشته باشد.
10. سلامت بدن و آرامش روان 
سلامت بدن و آرامش روان نيز به عنوان دو نمود مرتبط با يكديگر از جمله نتايجحاصل از صله رحم شمرده شده است . تحليل دقيق زيرساخت ها و زمينه هاى اعتقادىو اخلاقى و روانى اجتماعى تحقق صله رحم در الگوى دينى آن و بررسى آثار ونتايج قريب و متوسط و بعيد و همچنين ارزيابى آثار جانبى آن ، فلسفه چگونگىنيل به آثار فوق را به دست مى دهد.
نوع گرايى ، وابستگى و تعلق به يك گروه خاص ، تعهد مندى متقابل ، رهايى از تك روى و فردگرايى ، انزوا گريزى و مشاركت اجتماعى ، تعاملات عاطفى - روانى ، اخذ و اعطاى سخاوتمندانه تجارب و امكانات ، جلب اعتماد عمومى ، توسعه شخصيت اجتماعى ، تحصيل پايگاه و موقعيت در شبكه خويشان ، امكان يابى تحقق برخى آمال اجتماعى در پرتو اراده جمعى ، پشت گرمى و تقويت بنيه در رويارويى و حل مشكلات و مصايب و... به عنوان برخى از زمينه ها و تبعات صله رحم ، آرامش روانى و به تبع آن ، سلامت بدن را در مقابل بسيارى از بيمارى هاى روان تنى كه از رايج ترين و شايع ترين بيمارى هاى عصر و زمان حاضر است تاءمين مى كند.
بسيارى از نظريه پردازان اجتماعى ، مهاجرت ، شهرنشينى ، تقسيم كار تخصصى ، پيچيدگى ارتباطات ، تكثر پايگاه ها و نقش هاى مربوط، غلبه خلق و خوى سازمانى ، تسلط نگرش هاى محاسباتى و سوداگرانه در روابط انسانى ، ضعف بنيان هاى اعتقادى و اخلاقى ، كاهش مبادلات عاطفى ، وقوع فاصله روانى - اجتماعى ميان انسان ها، نداشتن احساس نياز جدى به شبكه خويشاوندى به علت تعلق وثيق به افراد، نهادها و سازمان هاى بديل ، از ميان رفتن بسيارى از كاركردهاى متنوع سنتى اين شبكه در روند تغييرات تمدنى موجود و كاهش قابل توجه ارزش و اعتبار آن و... را عمده ترين علل تفرد گرايى ، خلاء عاطفى ، نقض تعهدات اخلاقى و تمرد از مسؤ وليت هاى متقابلى كه فاقد ضمانت هاى اجرايى قهرى اند، مى دانند.
دوركيم ، جامعه شناس معروف ، در تبيين علل خودكشى به عنوان يكى از آسيب هاى اجتماعى نسبتا رايج و يكى از پيامدهاى منفور تمدن جديد، پس از گونه شناسى اين پديده ، در تبيين يكى از انواع آن يعنى خودكشى خودخواهانه مى نويسد:
بدين سان افراد به حال خود رها شده ، اميال بى پايان در خود احساس ‍ مى كنند. آنان كه هرگز قادر به خشنود شدن نيستند، تنها در پرتو يك قدرت خارجى اخلاقى مى توانند به تعادل برسند، قدرتى كه آنان را به ملايمت مى خواند و دريافتن آرامش يارى شان مى كند. هر وضعيتى كه توازن بين اميال و خشنودى ها را بر هم زند به يك ضريب تشديد ابتلا به خودكشى تبديل خواهد شد.
دوركيم اين نخستين نوع خودكشى اجتماعى را كه از طريق بررسى آمارى همبستگى ها پيدا كرده است خودكشى خودپرستانه مى نامد. مرد و زن هنگامى كه اساسا در فكر خويشتنند، هنگامى كه نتوانسته اند در يك گروه اجتماعى جذب شوند، هنگامى كه اميال محرك آنان به درجه اى از تعادل نيست كه با سرنوشت بشرى متناسب باشد، يعنى اقتدار گروه و نيروى اجبار تحميلى يك محيط محدود و قدرتمند را بپذيرد، در اين صورت آمادگى بيشترى براى پايان دادن به حيات خود دارند. (448)
11. زدودن از خود بيگانگى 
يكى ديگر از آثار صله رحم كه در روايات دينى تحت اين عنوان از آن ذكرى به ميان نيامده است ، نقش و تاءثير اين عمل عبادى در هويت بخشى ، قوام شخصيت و زدودن بيمارى ويرانگر از خود بيگانگى است .
بدون ترديد، احساس تعلق به جمع انسان ها عموما و اقارب و خويشان خصوصا؛ حركت در مسير احياى تعاليم و ارزش هاى حيات بخش ، تلاش ‍ در جهت تحكيم روابط انسانى ، فارغ از دغدغه هاى سوداگرانه و منفعت جويى هاى ظالمانه به عنوان يك ضرورت انكارناپذير در حيات بشرى ؛ نوع گرايى و احساس وظيفه در قبال ديگران و متقابلا درك عميق نيازمندى و وابستگى خود به ديگران در مسير پويش به سوى اهداف متنوع انسانى در ابعاد مختلف مادى و معنوى مورد نياز جهت تحصيل يك حيات معقول ؛ زدودن خود محورى و تمركز گرايى در چرخه تعاملات روانى و اجتماعى با ديگران ؛ رفع غرابت و تنهايى و احساس امنيت خاطر در پرتو همسويى با ديگران و جلب حمايت و توجه آنان و... به عنوان بارزترين ثمرات صله رحم علاوه بر از ميان بردن زمينه هاى از خود بيگانگى در كانون شخصيت فرد، او را به شكوفايى تمايلات انسانى و پرورش دائم التزايد استعدادها و سرمايه هاى متنوع وجودى ، رهنمون مى گردد.
ادامه اين روند، فرد را به تحصيل ملكات اعتقادى و سجاياى اخلاقى لازم جهت ايفاى وظايف ، تحرك و پويايى در عرصه هاى عمل اجتماعى و در نتيجه تكامل و توسعه شخصيت انسانى به عنوان غايت مطلوب او در جهان هستى سوق مى دهد.
يكى از متفكران معاصر در اين باره مى نويسد:
وقتى كه ديديد عواطف و احساسات انسانى شما درباره ديگران خشكيده است و نگاهتان به انسان ها فرقى با نگاهتان به ديوارها و درختان ندارد، بدانيد كه بيمارى از خود بيگانگى در شما شروع شده است . در آن هنگام كه ديديد از انديشه و تعقل در حقايق ضرورى و مفيد حيات طبيعى و حيات معنوى احساس لذت و بايستگى نداريد، يقين داشته باشيد كه بيمارى از خود بيگانگى هستى شما را به بازى گرفته است . اگر ديديد كه شعله هاى احساس تكليف در درون شما خاموش گشته است ، فورا به بررسى خويشتن بپردازيد، خواهيد ديد كه بيمارى از خود بيگانگى مغز و روان را به ركود كشانده است .
همچنين وقتى كه ديديد بدون علت ، ارتباط شما با خويشاوندان نزديك و دور رو به سردى گراييده است ، بدانيد كه بيمارى از خود بيگانگى كار خود را كرده و بيمارى ديگرى به نام بيگانگى ، از حوزه شخصيت (خود) را كه همان قطع صله رحم است ، براى شما به ارمغان آورده است و سپس اين دو بيگانگى ، بيمارى سومى را كه نامش بيگانگى از انسان است به دنبال مى آورد و نتايجى ناگوار مانند نيازمندى و مرگ زودرس را به دنبال مى آورد. آيا اسلام با تاءكيدى شديد كه درباره صله ارحام دارد و با تاءكيدى شديدى كه درباره انسان دوستى به عمل آورده است ، منظورش ريشه كن كردن غربت و بيگانگى انسان از دنيا و انسان ها و بيگانگى از خويشتن نيست ؟ قطعا چنين است . با كمال صراحت و قاطعيت مى توان گفت : هر متفكر و هر مكتبى كه بخواهد درباره چاره دردها و ناگوارى هاى انواع بيگانگى ها بينديشد، هيچ راهى جز اين ندارد كه نخست خود انسان را با خود خويشتن آشنا بسازند و ما بين انسان و خويشتن صلحى برقرار نمايند، در آن موقع خواهند ديد كه از آن همه انواع بيگانگى ها كمترين اثرى نمانده است ؟ (449)