سيماى مؤمن در قرآن و حديث

ابوالفضل بهشتى

- ۲ -


و بر اساس معناى چهارم ، رابطه بين اسلام و ايمان تساوى است ، زيرا كسى كه از صميم قلب ، در برابر خدا خاضع و تسليم باشد قطعا به خدا و آنچه از مظاهر الهى محسوب مى شود، (نبوت و كتب آسمانى ) اذعان خواهد داشت كه از برخى آيات تساوى اسلام و ايمان استفاده مى شود، از جمله :
فاءخرجنا من كان فيها من المؤ منين فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين (31)
از آن (دهكده اى كه قرار بود بر آن بلا نازل كنيم ) مؤ منان را خارج كرديم و در آن جا جز يك خانه (خانواده لوط) خانه مسلمانى پيدا نكرديم .
4. همان گونه كه در تعريف اول ، سخن امام صادق (عليه السلام ): ((ان الاسلام قبل الايمان ))(32) به عنوان مستند ذكر شد، مى شود كه مفاد اين حديث مربوط به اسلام و ايمان مرتبه اول آنهاست .
5. جامع ترين تعريف براى ايمان ، اقرار زبانى ، اعتقاد قلبى ، عمل كردن اعضا به اركان دين ، اظهار فروتنى و قبول شريعت است . الايمان تصديق بالجنان و اقرار باللسان ، و عمل بالاءركان (33)
احكام اسلام و ايمان
نكته ديگر درباره اسلام و ايمان اين كه آيا احكامى مانند طهارت بدن ، حفظ جان و مال و حلال بودن ذبيحه و... در آيين اسلام ، مبتنى بر ايمان است يا اسلام ؟
پاسخ : احكام فوق در آيين اسلام همان تسليم و درجه اول از اسلام است و هرگز تسليم و خضوع قلبى و ايمان باطنى در آنها شرط نيست و در صدر اسلام اين احكام عملا بر كسى مترتب مى شد كه تظاهر به اسلام مى كرد، هر چند در دل ايمان نداشت . از اين رو، امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
الاسلام يحقن به الدم و تؤ دى به الامانه و يستحل به الفرج و الثواب على الايمان (34)
هر كس ايمان بياورد خون او محترم است ، امانت او پس داده مى شود و ناموسش بر ديگران حرام است ، ولى پاداش و ثواب مبتنى بر ايمان است .
مستند ديگر اين مفاد بيان امير مؤ منان (عليه السلام ) است كه مى فرمايد:
اءمرت اءن اءقاتل الناس حتى يقولوا: لا اله الا الله ، فاذا قالوها، فقد حرم على دماؤ هم و اءموالهم (35)
من مامورم با مردم نبرد كنم ، تا كلمه توحيد را بر زبان جارى كنند. پس هر گاه شهادت به يگانگى خدا دادند، خون و مال آنها بر من حرام مى گردد.
هم چنين فضيل بن يسار مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود:
ان الايمان يشارك الاسلام و لا يشاركه الاسلام ، ان الايمان ما و قر فى القلوب و الاسلام ما عليه المناكح و المواريث و حقن الدماء(36)
ايمان با اسلام شريك است ، اما اسلام با ايمان شريك نيست (به تعبير ديگر هر مؤ منى مسلمان است ، ولى هر مسلمانى مؤ من نيست ) ايمان آن است كه در دل ساكن شود، اما اسلام چيزى است كه قوانين نكاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود.
رابطه علم و ايمان
همان گونه كه در بيان مراحل تسليم گذشت يكى از مراحل تسليم ، تسليم عقل و فكر است و قدرتى كه بتواند عقل را تسليم كند، منطق و استدلال و برهان است و در اين جا از زور و توان بازو كارى بر نمى آيد، مثلا هرگز نمى توان با كتك زدن ، به يك دانش آموز فهماند كه مجموع زواياى مثلث برابر با دو قائمه است . قضاياى رياضى را با استدلال بايد ثابت كرد و راهى ديگر ندارد. آرى ، زور مى تواند بشر را وادار كند كه به زبان از گفته خويش برگردد، ولى فكر بشر هرگز تسليم نمى شود، همان طور كه گاليله ، آن گاه كه وى را به دليل اعتقاد به حركت زمين و مركزيت خورشيد شكنجه مى دادند و بنا شد او را آتش بزنند، از بيم جان از عقيده علمى خود به زبان ، اظهار توبه كرد ولى معروف است در همان حال ديدند روى زمين مى نويسد:
با توبه گاليله زمين از گردش خود باز نمى ايستد.
اين مرحله از تسليم - كه ناشى از علم و دانش و برهان است - توانايى عظيمى دارد، اما از آن جا كه فقط عقل و فكر تسليم شده و هنوز دل تسليم نشده است ، دچار تزلزل و آفت مى شود و چه بسا انسان در عمل از اين تسليم دست بردارد و بر خلاف مفاد علمى و برهانى قدم بگذارد و كم نيستند دانشمندان و عالمانى كه از نظر علمى مطلبى را مستدل و مبرهن ذكر كنند و بدانند، اما در عمق جانشان به آنچه مى دانند و مى گويند، تسليم نباشند. اين جا علم است ، اما ايمان نيست .
داستان آن دانشمند و محققى كه در كنفرانس ((مضرات مشروبات الكلى )) درباره آثار بد شرب خمر بر روى سلول هاى پوست و كبد و گلبول هاى خون و استخوان بسيار مستدل بحث و از نظر علمى تشريح مى كند و به ديگر ابعاد آن مى پردازد جالب است . يكى از حاضران سخت شيفته بحث او مى شود. درصدد است تا او را ببيند و مورد ستايش و تحسين قرار دهد. پس از گذشت زمانى با او ملاقات مى كند و نزديك مى آيد و او را در آغوش مى گيرد تا با او معانقه و روبوسى نمايد، كه بوى بد الكل از دهان وى به مشامش مى رسد و احساس مى كند مقدارى مست است . سوال مى كند: اى استاد! شما همان نيستيد كه درباره مضرات مشروبات الكلى آن بيانات متقن و جامع را ارائه كرديد و اينك مستيد؟ جواب مى دهد: آرى ، من همان شخص هستم ، آن روز كه خواستم سخنرانى كنم اتفاقا دو گيلاس شراب خورده بودم !
اين جا علم است ، اما ايمان نيست ، يعنى قلب در برابر اين براهين خاضع و تسليم نگشته است كه آن مرحله برتر از تسليم عقل و فكر است . به قول معروف : ((چندين چراغ دارد و بيراهه مى رود.))

اى كه مغرورى به دانش ، دانشت را بيشتر كن   تا بدانى هيچ ارزش ، علم بى ايمان ندارد
كاخ دانش ، گر همه از سنگ و از فولاد سازى   لرزد و ريزد، گر از ايمان پى و بنيان ندارد
گرچه در علم است دريا، مرد بى دين روز بحران   كشتى نوح است ، ليكن طاقت طوفان ندارد
بشكند بازوى تقوا، مشت پولادين بى دين   گر چه مرد متقى ، سر پنجه طغيان ندارد(37)
علامه شهيد آيه الله مطهرى رحمه الله در اين باره سخن بسيار زيبا و مستدلى دارد و مى فرمايد:
علم بدون ايمان نيز تيغى است در كف زنگى مست ، چراغى است در نيمه شب در دست دزد براى گزيده تر بردن كالا، اين است كه انسان عالم بى ايمان امروز، با انسان جاهل بى ايمان ديروز از نظر طبيعت و ماهيت ، رفتارها و كردارها كوچك ترين تفاوتى ندارند، چه تفاوتى هست بين چرچيل ها، جانسون ها، نيكسون ها و استالين هاى امروز با فرعون ها، چنگيزها و آتيلاهاى ديروز؟(38)
آن بزرگوار هم چنين مى فرمايد:
انسان به حكم اين كه از روى طبع ، حيوان است و به صورت اكتسابى ، انسان ، يعنى استعدادهاى انسانى انسان تدريجا در پرتو ايمان بايد پرورش يابد، به طبع خود به سوى مقاصد طبيعى حيوانى و ذى مادى خود خواهانه خود حركت مى كند و ابزارها را در همين طريق مورد بهره بردارى قرار مى دهد. از اين رو، نيازمند نيرويى است كه ابزار انسان و مقصد انسان نباشد، بلكه انسان را مانند ابزارى در جهت خود سوق دهد و نيازمند به نيرويى است كه انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهاى نهانى او را به فعليت برساند نيازمند به قدرتى است كه بتواند انقلابى در ضميرش ايجاد كند، به او جهت تازه بدهد.
اين كارى است كه از علم و كشف قوانين حاكم بر طبيعت و بر انسان ساخته نيست ، اين گونه تاثير مولود تقدس يافتن و گران بها شدن برخى ارزش ها در روح آدمى است و آن خود مولود يك سلسله گرايش هاى متعالى در انسان است كه آن گرايش ها به نوبه خود ناشى از برداشتى خاص و طرز تفكرى خاص درباره جهان و انسان است كه نه در لابراتوارها مى توان به آن دست يافت و نه از محتواى قياس ها و استدلال ها.(39)
نقش علم در بارورى ايمان
هر چند علم بدون ايمان داراى آفات و خطرها و پيامدهاى غير قابل جبرانى است و به تنها در پرورش و تربيت انسان مفيد نيست ، ليكن اگر در كنار ايمان قرار گيرد مى تواند مكمل و عامل بارورى و تقويت ايمان باشد.
همان طور كه علم بدون ايمان نتايج بدى به دنبال دارد، ايمان نيز اگر از علم فاصله گيرد به جحود و تعصب كور منتهى مى شود و چنين ايمانى وسيله دست شياطين مى شود تا مؤ منان فاصله گرفته از علم را به عرصه هاى خطرناك فكرى و عملى بكشانند. خوارج صدر اسلام از نمونه هاى بارز اين جدايى است كه ضربه هاى بسيارى بر پيكر اسلام وارد آوردند.
در اين جا نيز در تبيين موضوع بيانى از شهيد آيه الله مطهرى رحمه الله آورده مى شود:
علم و ايمان نه تنها با يكديگر تضادى ندارند، بلكه مكمل و متمم يكديگرند، تجربه هاى تاريخى نشان داده است كه جدايى علم و ايمان خسارت هاى غير قابل جبرانى به بار آورده است ، ايمان را در پرتو علم بايد شناخت ، ايمان در روشنايى علم از خرافات دور مى ماند.
ايشان در تعامل ايمان و علم نيز مى فرمايد:
علم به ما روشنايى و توانايى مى بخشد و ايمان ، عشق و اميد و گرمى .
علم ابزار مى سازد و ايمان مقصد.
علم ، سرعت مى دهد و ايمان ، جهت .
علم ، توانستن است و ايمان ، خوب خواستن
علم ، مى نماياند كه چه هست و ايمان ، الهام مى بخشد كه چه بايد كرد؟
علم ، انقلاب برون است و ايمان ، انقلاب درون .
علم ، جهان را جهان آدمى مى كند، ايمان ، روان را روان آدميت مى سازد.
علم ، وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد، ايمان به شكلى عمودى بالا مى برد.
علم ، طبيعت ساز است و ايمان انسان ساز.
هم علم به انسان نيرو مى دهد و هم ايمان ، اما علم ، نيروى منفصل مى دهد و ايمان نيروى متصل .
علم ، زيبايى است و ايمان هم زيبايى است ، علم زيبايى عقل است ، ايمان زيبايى روح .
علم ، زيبايى انديشه است و ايمان زيبايى احساس .
هم علم به انسان امنيت مى بخشد و هم ايمان ، علم ، امنيت برونى مى دهد و ايمان امنيت درونى .
علم ، در مقابل هجوم بيماريها، سيل ها، زلزله ها و طوفان ها ايمنى مى دهد و ايمان در مقابل اضطراب ها، تنهايى ها، احساس بى پناهى ها و پوچ انگاريها.
علم ، جهان را با انسان سازگار مى كند و ايمان ، انسان را با خودش .(40)
و نيز مى فرمايد:
تاريخ گذشته و حال نشان داده كه تفكيك علم و ايمان از يكديگر چه نتايجى به بار مى آورد، آن جا كه ايمان بوده و علم نبوده است مساعى بشر دوستانه افراد صرف امورى شده كه نتيجه زياد و احيانا نتيجه خوب به بار نياورده است و گاهى منشا تعصب ها و جمودها و احيانا كشمكش هاى زيان بار شده است . تاريخ گذشته پر است از اين گونه امور.
آن جا كه علم بوده و جاى ايمان خالى مانده ، مانند برخى جوامع عصر حاضر، تمام قدرت علمى صرف خودخواهى ها و خودپرستى ها، افزون طلبى ها، برترى طلبى ها، استثمارها و استبعادها و نيرنگ بازى ها شده است .
دو سه قرن گذشته را مى توان دوره پرستش علم و گريز از ايمان دانست ، دانشمندان بسيارى معتقد شدند كه همه مشكلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد. ولى تجربه خلاف آن را ثابت كرد.
امروز ديگر انديشمندى يافت نمى شود كه نياز انسان را به نوعى ايمان ولو ايمان غير مذهبى - كه به هر حال امرى ماوراى علم است - انكار كند.
((برتراند راسل )) با آن كه گرايش هاى مادى دارد اعتراف مى كند كه :
((كارى كه منظور آن فقط درآمد باشد، نتيجه مفيدى بار نخواهد آورد. براى چنين نتيجه اى بايد كارى پيشه كرد كه در آن ، ايمان به يك فرد، به يك مردم ، به يك غايت نهفته باشد.))(41)
اقسام ايمان
قبل از آن كه به طور اختصار به بيان اقسام ايمان بپردازيم شايان ذكر است كه منظور از ايمان ، ايمان مذهبى است كه چنين ايمانى همان اعتقاد آگاهانه و عميق به پسوندهاى آن (مبداء و معاد) در قلب و جان انسان باشد كه تمام آثار و فوايد حياتبخش را به دنبال خواهد داشت و ايمانى كه فاقد اين خصوصيات باشد، استعمال كلمه ايمان بر آنها تسامحى است ، نه حقيقى . به همين جهت ، ايمان در تقسيم بندى ابتدايى دو قسم است :
1. ايمان آگاهانه ، 2. ايمان ناآگاهانه .
ايمان آگاهانه : ايمانى است كه بر پايه عقل و منطق استوار و از استحكام و اتقان برخوردار و در قلب و دل جاى گرفته باشد، اساس اين نوع ايمان ، محاسبه و بررسى و تجزيه و تحليل عميق است و داراى ارزش بوده و مورد تاكيد بزرگان دين مى باشد و اين كه در عالى ترين منابع اسلامى ، (قرآن و احاديث ) همواره ما را به فكر، تدبر، نظر و مشاهده عينى همراه با بررسى و تجزيه و تحليل منطقى در خلقت دعوت كرده اند. براى دست يابى به چنين ايمان آگاهانه و ارزشمندى است كه متكى به آگاهى و اطمينان باشد وگرنه فاقد ارزش و اعتبار است .
ايمان ناآگاهانه ، - همان گونه كه از عنوانش پيداست - ايمانى است كه پايه و اساس درستى ندارد و فاقد استحكام و منطق است كه تعاليم دينى ما از چنين ايمانى نكوهش مى كنند.
اقسام ايمان ناآگاهانه عبارتند از:
1. ايمان تقليدى 2. ايمان گذرا، 3. ايمان سطحى 4. ايمان ناقص .
ايمان تقليدى :
گاه ايمان در نتيجه تقليد و تبعيت و بدون هيچ دليل و برهان منطقى حاصل مى شود، مانند ايمان بت پرستان كه ناشى از تقليد كوركورانه از پدران و نياكان آنها مى باشد كه قرآن در اين باره مى فرمايد:
قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون .(42)
گفتند: ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى كنند.
بديهى است كه چنين ايمانى - با توجه به آيات ذكر شده - مورد نكوهش اسلام است ، زيرا ايمان تقليدى ، روح تحقيق و جست وجوگرى را مى ميراند و مانع رشد و تكامل عقلى انسان مى شود و پيوسته در معرض تزلزل و از بين رفتن است .
ايمان گذرا:
بسيارى از مردم ، در سختى ها و شدايد يا مواقع خطر، وقتى از همه چيز و همه جا مايوس و نااميد مى شوند به خدا ايمان مى آورند، ولى پس از دفع خطر و سختى ، دست از ايمان بر مى دارند، قرآن اين معنا را چنين بيان مى نمايد:
فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الى البر اذا هم يشركون .(43)
هنگامى كه سوار كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند (و غير او را فراموش مى كنند) اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز شرك مى ورزند.
ايمان سطحى :
برخى ، فقط به زبان و گفتار ايمان دارند و ايمان در قلب آنان نفوذ نكرده است ، اين گونه ايمان تنها اظهار ايمان است ، نه ايمان واقعى . قرآن مى فرمايد:
و قالت الاعراب آمنا قل لم تؤ منوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم .(44)
عرب هاى باديه نشين گفتند: ((ايمان آورده ايم ،)) بگو: شما ايمان نياورده ايد، بگوييد اسلام آورده ايم ، و هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است .
بديهى است كه اين نوع ايمان ، هيچ گونه آثار عملى مثبت ندارد.
ايمان ناقص :
گاه شخصى ، علاوه بر اقرار به زبان ، در دل نيز اعتقاد دارد و ايمانش از علم و آگاهى برخوردار است ، اما به آنچه علم و اعتقاد دارد عمل نمى كند، اين مسئله بيشتر ناشى از تنبلى ، تن پرورى ، منفعت طلبى و يا راحت طلبى است .
امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه : (و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله ممم (45) ، هر كه به ايمان كفر ورزد عملش باطل مى شود) فرمود:
كفر ورزيدن مردم به ايمان ، ترك كردن عمل است به آنچه بدان اعتراف كرده اند.ممم (46)
مراتب ايمان
ايمان ، داراى درجات و مراتبى است كه آيات و احاديث نيز بر آن اشعار دارد.
براى ايمان از نظر درجه اطمينان و باور قلبى ، مراتب متفاوتى ذكر شده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم .
الف ) ايمان يك بار تقسيم مى شود به ((ايمان مستقر))، يعنى ثابت و زوال ناپذير در برابر القاى شبهات و وسوسه هاى شيطانى و ((ايمان مستودع ))، يعنى عاريتى كه به برخى از اين امور زايل مى گردد.
ب ) در تقسيم بندى ديگر مراتب ايمان به : علم اليقين ، عين اليقين و حق اليقين تقسيم شده است .
ج ) در بيانى ديگر ايمان چهار قسم مى باشد:
1. قشر القشر، 2. قشر، 3. لب ، 4. لب اللباب .
د) در تقسيمى ديگر ايمان به چهار مرتبه تقسيم شده كه همان تقسيم بندى مرحوم علامه طباطبايى رحمه الله در تفسير ارزشمند الميزان است - كه در بخش فرق و رابطه اسلام و ايمان ذكر شد.
از جمله آياتى كه درجه و مراتب ايمان را تاييد مى كند آيه زير است :
هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم (47)
او كسى است كه سكينه و آرامش را در دل هاى مؤ منان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان افزوده شود.
و از احاديثى كه مراتب ايمان را نشان مى دهد كلام ارزشمند امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود:
ايمان به منزله نردبانى است كه ده پله دارد كه بايد پله به پله از آن بالا رفت . بنابراين ، كسى كه در پله دوم قرار گرفته ، به آن كه در پله اول است نبايد بگويد: تو ايمان ندارى ، همين طور كسى كه در پله بالاتر تا پله دهم قرار دارد، نبايد پايين تر از خود را بى ايمان بداند و بر اين اساس ، كسى كه در مرحله پايين تر از ايمان توست نبايد او را ساقط و خورد كنى ، زيرا كسى كه در مرحله بالاترى از ايمان نسبت به تو قرار دارد، تو را خورد و ساقط مى كند. پس اگر كسى در مرحله پايين ترى از ايمان است او را با آرامى و نرمى به درجه ايمان خود بكشانيد و چيزى كه توانايى آن را ندارد به او تحميل نكنيد كه موجب شكست او خواهد شد، چرا كه هر كس مؤ منى را خورد كند، لازم است براى اصلاح و جبران شكست او اقدام نمايد.
اين درجات متفاوت ايمان در ميان بزرگانى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله نيز جارى بود به طورى كه ((مقداد)) در پله هشتم ايمان و ((ابوذر)) در پله نهم و ((سلمان فارسى )) در پله دهم ايمان قرار داشتند.(48)
اين كه در شاءن سلمان فارسى از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار (عليهم السلام ) عبارات بلندى ديده مى شود به سبب درجه فوق العاده اوست و بديهى است كه سلمان فارسى براى رسيدن به چنين قله رفيعى از ايمان ، بس رنج ها كشيده و تلخى ها چشيده است و رسيدن به درجه دهم ايمان براى سلمان فارسى ارزان تمام نشده ، بلكه همراه با رياضت هاى طاقت فرسا و عبور از گردنه هاى صعب العبور بوده است كه مدال ارزشمند: ((سلمان منا اهل البيت (49) ، سلمان از ما اهل بيت است .)) به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله بر گردنش آويخته شد.
فصل دوم : آثار و فوايد ايمان
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
الايمان بالقدر يذهب الهم و الحزن ،
ايمان به تقدير الهى ، غم و اندوه را مى برد.
نهج الفصاحه ، ش 1068.
آثار و فوايد ايمان و نقش سازنده و مثبت آن در زندگى فردى و اجتماعى ، براى هيچ فرد باانصاف و خردمندى پوشيده نيست . در جامعه اى كه ايمان حكومت مى كند و افراد آن در چارچوب اعتقادات دينى و الهى و اصول ايمان حركت كنند، فضايى پاك و سالم دارد و آمار جنايات و مفاسد اجتماعى در آن به مراتب كمتر است از جوامعى كه فاقد اين سرمايه ارزشمند و حياتى است .
هم چنين به دليل آثار روانى و روحى ارزنده اى كه ايمان دارد، انسان هاى باايمان كمتر دچار افسردگى ها و اضطراب هاى روحى مى شوند، بلكه شاداب ، مطمئن و اميدوارتر به زندگى خود ادامه مى دهند و در مصاف با مشكلات ، سختى ها و حوادث تلخ و ناگوار، مقاوم ، شكيبا و تسليم هستند و هرگز چنين پيشامدهايى ، آنان را نااميد نكرده و احيانا به كارهاى ناشايستى چون خودكشى وادار نمى سازد.
به عكس ، افراد بى ايمان به موجودى خودخواه تبديل گشته و تنها به منافع مادى خويش مى انديشند و يا گمشده و سرگردان در زندگى ، تكليف خويش را نمى دانند، به اين سو و به آن سو كشيده مى شوند، چرا كه نقطه مقابل ايمان ، ترديد و دودلى است و انسان مردد پيوسته مضطرب و نگران است . او به هيچ كس و هيچ چيز اعتماد ندارد. به حال و آينده خويش و عالم بدبين است و براى زندگى در اين دنيا هيچ فلسفه و حكمت و مفهومى قائل نيست . و با اين ديد و نگرش ، دنيا و حيات در آن را پوچ و هيچ مى انگارد و بديهى است كه انسان با اين ذهنيت و بينش ناصحيح و خطرناك ، چه زندگى سخت و وحشتناكى را سپرى مى كند.
در اين بخش به صورت مختصر و فشرده به برخى آثار و فوايد ايمان در سه محور زير مى پردازيم :
1. از نظر روانى ، 2. از نظر اخلاقى ، 3. از نظر اجتماعى .
آثار روانى ايمان
آرامش خاطر
همه انسان ها، خواهان آرامش خاطر، به دور از نگرانى هاى روحى و افسردگى هاى روانى هستند، زيرا هيچ عاملى همچون آرامش خاطر، در ايجاد بهجت و نشاط انسان موثر نيست و نيز امورى ، مانند اميدوارى به آينده ، شيرينى زندگى و موفقيت هاى بشر در زمينه هاى مختلف ، از آثار اطمينان و آرامش روحى مى باشد چنان كه دغدغه هاى فكرى و اضطراب هاى روحى ، مانع زندگى شيرين و روشنايى فضاى دل انسان مى باشد و از عوامل عمده غم و افسردگى بشر به شمار مى آيد.
قرآن مجيد نيز به ارزش آرامش درونى انسان ها اشاره كرده مى فرمايد:
هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين (50)
او كسى است كه سكينه و آرامش را در دل هاى مؤ منان نازل كرد.
((سكينه )) در اصل از ماده ((سكون )) به معناى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هر گونه شك و ترديد و وحشت را از انسان دور مى كند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى دارد.
عوارض نگرانى هاى روحى
گريز بشر از ناراحتى هاى فكرى و نگرانى هاى روحى ، به سبب آثار و عوارض دردناك آن بر روح و جسم است كه بعضى از آنها در زندگى فردى انسان و برخى در زندگى اجتماعى او اثر مى گذارد كه اهم آنها به شرح زير است :
1. جلوگيرى از تلاش و حركت
موفقيت هاى انسان و جامعه بشرى در گرو حركت و تلاش همراه با نشاط است و آنچه زمينه چنين حركت و تلاشى را فراهم مى كند ((آرامش خاطر)) است . انسان هاى افسرده و غمگين دل به كار و تلاش نمى دهند و از هر گونه فعاليتى فاصله مى گيرند، پس ناراحتى روحى مانع سعادت انسان ها و پيشرفت جامعه است و عاقبتى فلاكت بار در انتظار آنها خواهد بود و معمولا حركت و تلاش مربوط به دوره جوانى است كه افسردگى ها بيشتر در دوره جوانى - كه دوره نشاط و ساختن زير بناى زندگى موفقيت آميز در آينده است - روى مى آورد.
2. مفاسد اجتماعى
فشارهاى وارده بر درون انسان ها - كه ناشى از همان نگرانى هاى روحى است - پيوسته انسان را به گريز از آن ترغيب مى كند كه گاه از راه هاى مشروع و منطقى و اساسى از اين پديده شوم فاصله مى گيرند و گاه براى فرار از اين آزردگى روانى ، به امورى بيهوده و سرگرم كننده و افيون گر روى مى آورند كه بسيارى از مفاسد اجتماعى ناشى از چنين گريزهايى است . پرداختن به امورى چون اعتياد و مواد مخدر، استعمال مشروبات الكلى ، ظاهرسازى هاى تقليدى بيهوده مانند پوشيدن لباس و آرايش موى سر و صورت و نيز روى آوردن به فيلم هاى مبتذل و گمراه كننده و پناه آوردن به ماهواره و شبكه هاى مهلك اينترنت و شنيدن موسيقى هاى غفلت زا و غير مشروع همه و همه ناشى از همين خستگى روحى و دغدغه هاى درونى است و گاه اين نگرانى ها آن قدر بر جان انسان فشار مى آورد كه خود را در بن بست مى بيند و موارد فوق را نيز پاسخگوى آرامش ‍ (كاذب ) خود نمى بيند. از اين رو به كار خطرناكترى چون خودكشى دست مى زند.
3. امراض عصبى و جسمى
از جمله عوارض سوء نگرانى ها، امراض و كسالت هاى خطرناك عصبى و جسمى است كه بر انسانهاى ناراحت عارض مى شود، امروزه ريشه بسيارى از سرطان ها و هم چنين ناراحتى ها و دردهاى عصبى و استخوانى را ناراحتى ها و نگرانى هاى روحى معرفى مى كنند.
روانشناسان و اطباى نامور در اين زمينه اظهارات و تشخيص هايى دارند كه مويد اين نكته است .
4. انزوا و گوشه گيرى
انسان نگران و مضطرب ، ريشه بسيارى از عوامل ناراحتى خود را جامعه و عمل انسان ها مى داند و از درمان هاى ظاهرى نيز مايوس شده و از مردم و جامعه فاصله مى گيرد و رهبانيت و زندگى فردى و به دور از اجتماع را بر مى گزيند - كه اين نيز براى بشر و اجتماع بسيار خطرناك است - از اين رو، اسلام آن را نهى كرده است و پيامبر با تعبير: ((لا رهبانيه فى الاسلام (51) ، در مكتب اسلام رهبانيت (جايز) نيست )). مسلمانان را از روى آوردن به چنين مرامى دور ساخته است .