تجربه شيرين ندامت

محمد حسين يوسفى

- ۲ -


گفتار نخست : پى آمدهاى گناه

قبل از از ورود به اصل بحث ، لازم است كه اشاره اجمالى به آثار ويرانگر گناه ، و پى آمدهاى انحرافات عقيدتى و عملى داشته باشيم ; تا ارزش والاى استغفار و توبه ، و ضرورت بازگشت به سوى خدا و احكام نورانى اسلام و مكتب پربار اهل بيت (عليهم السلام) را بيشتر دريابيم. چرا كه توبه و استغفار باعث ريزش گناه و در نتيجه دور ساختن تمام عقوبت ها با همه عظمتشان مى گردد.

گفتنى است : اين نوع عقوبت ها بيشتر در مورد گناهانى است كه بى پروا و آشكارا در بلاد مسلمين ، مخصوصاً شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) ، انجام مى شود . و امّا كفّار و مشركين عقوبت كردار زشت خود را بيشتر در عالم آخرت و عوالم بعد از مرگ مى بينند . چرا كه خداوند ، دنيا را بهشت كافران و زندان مؤمنان قرار داده ; تا آنها بخاطر كفرشان به دنيا دل بسته ، به شهوات رو آورده و بر عقوبتشان افزوده گردد . و اينان به بركت ايمانشان با گرفتاريهايى كه پيدا مى كنند ، از دنيا و شهواتش دل برگرفته ، به خدا و احكام او رو آورده ، با خدا و امام خويش آشتى نموده و به آمرزش

خداوند دست يابند و بر درجه و مقامشان در بهشت افزوده گردد .

ابتلا به مصيبت ها و امراض و سختى ها

همان طور كه در صفحات پيش اشاره گرديد يكى از آثار شوم گناه براى دوستان و شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) در دنيا ، نزول انواع بلاها ، مبتلا گشتن به اقسام گرفتارى ها و ديدن اشكال مختلف امراض و ناروايى ها است.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايند:

تَوَقُّوا الذُّنُوبَ، فَما مِنْ بَلِيَة وَلانَقْصِ رِزْق اِلاّ بِذَنْب حَتّى الخَدْشَ والكَبْوَةَ والمُصيبَة، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:

( وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَة فَبِما كَسَبْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثير )  (1). (2)

از گناهان بپرهيزيد كه هيچ بلاء و كمبود روزى اى نيست مگر به خاطر گناهى ( كه انجام مى دهيد ) ، حتى خراشى كه بر بدن وارد مى شود ، لغزيدن و به زمين خوردن ( شما ) و مصيبتى كه بر روح و پيكرتان وارد مى گردد ( آثار گناهان شما است ) ! خداوند مى فرمايد:

« هر مصيبت و ناراحتى كه به شما سرايت مى كند به خاطر كردار زشتى است كه به دست خود كسب كرده ايد و خدا بسيارى از گناهان را مى بخشد ! » .

گويا مقصود اميرالمؤمنين (عليه السلام) از استدلال به اين آيه كريمه اين است : بلاها و سختى هايى كه مؤمن در اين دنيا مى بيند نتيجه غضب خدا بر بنده اش به خاطر اندكى از گناهان اوست . با اين كه خدا بسيارى از گناهان او را مى بخشد، باز اين همه مصيبت و ناراحتى متوجّه او مى گردد ، واى از آن روزى كه خدا بخواهد بندگانش را به تمام كردار ناشايستشان مؤاخذه كند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در بيان نورانى ديگرى عقوبت گناه شيعيانشان را چنين بيان مى فرمايند:

ما مِنَ الشّيعَةِ عَبْدٌ يُقارِفُ اَمْراً نَهَيْناهُ عَنْه فَيَمُوتُ حَتّى يُبْتَلى بِبَلِيَّة تُمَحِّصُ بِها ذُنُوبَه، اِمّا فى مال وَ اِمّا فى وَلَد وَ اِمّا فى نَفْسِهِ حَتّى يَلْقى اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ مالَهُ ذَنْبٌ ، وَ اِنَّهُ لَيَبْقى عَلَيْهِ الشَّىْءُ مِنْ ذُنُوبِه ، فَيُشَدَّدُ بِهِ عَلَيْهِ عِنْدَ مَوْتِه . (3)

هر بنده اى كه شيعه ما باشد و مرتكب كارى گردد كه ما او را از آن نهى كرده ايم و با آن حال بميرد، گرفتار بلايى مى شود تا گناهان او را پاكيزه سازد و اين گرفتارى يا در مال اوست يا در فرزند او ، يا در خود او، تا آن كه خدا را در حالى ملاقات كند كه هيچ گناهى بر او نمانده باشد.

در مورد شخصى كه مقدارى از گناهانش باقى مانده باشد ( و با ديدن اين گرفتارى ها پاك نشود ) هنگام مرگ ، كار بر او سخت مى شود ( و با سكرات مرگ و سختى هاى جان كندن گناهش مى ريزد ) .

از اين كلام نورانىِ اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز استفاده مى شود كه خدا شيعيان آن حضرت را به همه گناهانشان مؤاخذه و عقاب نمى كند بلكه گرفتارى هايى كه در اين دنيا مى بينند نتيجه بعضى از كردارهاى زشت آنان است، و بعضى از آنان، آثار شوم گناهانشان را هنگام مرگ و در عوالم پس از مرگ خواهند ديد ; تا لحظه اى كه در قيامت به شفاعت مولايشان مى رسند ، پاك و پاكيزه شده باشند .

امام باقر (عليه السلام) در سخنى حكيمانه و تكان دهنده، آثار بعضى از گناهان را چنين بيان مى فرمايند:

وَجَدْنا فى كِتاب عَلِىّ (عليه السلام) قالَ: قالَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله وسلم) إِذا ظَهَر الزِّنا كَثُر مَوْتُ الْفُجْأَةُ ، وَ إِذا طُفِّفَ المِكْيالُ أَخَذَهُم اللهُ بِالسِّنينَ وَالنَّقْصِ، وَ إِذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعتِ الاَْرْضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرْعِ والثِّمارِ وَ المَعادِنَ كُلِّها، وَ إِذا جارُوا فى الأَحْكامِ تَعاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَالْعُدْوانِ ، وَ إِذانَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ ، وَ إِذا قَطَعُوا الأَرْحامَ جُعِلَتِ الأَمْوالُ فى أَيْدِى الأَشْرارِ ، وَ إِذا لَمْ يأْمُرُوا بِمَعْرُوف وَ لَمْ يَنْهَوا عَنْ مُنْكَر وَ لَمْ يَتَبَّعُوا الأَخْيارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتى سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِمْ شِرارَهُمْ فَيَدْعُوا عِنْد ذلِكَ خِيارُهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ . (4)

در كتاب اميرالمؤمنين على  (عليه السلام) چنين يافتيم كه فرمودند: رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)فرموده اند:

زمانى كه زِنا در ميان مردم آشكار گردد، مرگ ناگهانى زياد مى شود ; و هر زمان كم فروشى كنند ، خدا آنان را به خشك سالى و كمبود روزى مؤاخذه و عقاب مى كند ; و هرگاه از دادن زكات و حقوق واجب مالى خويش خوددارى كنند، زمين بركات خود را از آن ها مى گيرد ( و بركات زمين عبارت از : زراعت خوب، ميوه هاى شاداب و معدن هاى پربار ) ; و هر وقت ( فرمانروايان آنان ) در حكم كردن به ستم حكم كنند ، يكديگر را بر ظلم و تجاوز يارى مى كنند ; و هر زمان عهد و پيمانشان را بشكنند ، خدا دشمنشان را بر آن ها مسلط مى گرداند ; و هر گاه ارتباط خويشاوندى را قطع نمايند، اموال در اختيار انسان هاى شرور جامعه قرار مى گيرد ; و زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر نكرده و از خوبان اهل بيت من پيروى نكنند ، خدا بدترين آنان را بر آن ها مسلط مى كند ; آن گاه خوبان ايشان ( براى رفع اين بلاها و سختى ها ) دعا مى كنند و اجابتى نمى يابند.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز ، در سخن پر بارى آثار غضب خدا را به خاطر كردار ناشايست جمعى كه گناه كرده اند اين گونه بيان مى فرمايند:

إِذا غَضَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلى اُمَّة وَ لَمْ يَنْزِلْ بِها الْعَذابَ غَلَتْ اَسْعارُها ، وَ قَصُرَتْ اَعْمارُها ، وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجّارُها ، وَ لَمْ تُزَكَّ ثِمارُها ، وَ لَمْ تَعْزُزْ اَنْهارُها ، وَ حُبِسَ عَنها اَمْطارُها وَ سُلِّطَ عَلَيْها شِرارُها . (5)

هر گاه خداوند بر امّتى غضب كند و عذابش را بر آن ها نازل نكند ، قيمت اجناس آن ها بالا خواهد رفت، عمرشان كوتاه مى شود، تجّارشان سودى نمى برند، ميوه هاى آنان پاكيزه و خوشگوار نمى شود ، نهرهاى آنان نجوشيده و روان نمى گردد، باران از آن ها قطع شده و بدترين ايشان بر آنان مسلّط مى شود .

امام صادق (عليه السلام) نيز پى آمد گناهان را چنين بيان مى فرمايند:

اَما اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْق يَضْرِبُ ، وَلانِكْبَة ، وَلاصُداع ، وَلامَرَض اِلاّ بِذَنْب وَ ذلِكَ قَوْلُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فى كِتابِهِ: ( وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَة فَبِما كَسَبْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثير ) . (6)

آگاه باشيد اگر رگى از رگ هاى انسان به ضربان افتد ، يا پايش به سنگ خورد ، يا سرش درد بگيرد ، يا مريض شود ; به خاطر گناهى است كه مرتكب شده است . و اين است معناى گفتار خداوند در قرآنش كه مى فرمايد: « هر مصيبتى كه شما را مى رسد به خاطر گناهانى است كه به دست خود انجام داده ايد و او از بسيارى از گناهان مى گذرد » .

در ادامه امام صادق (عليه السلام) مى افزايند:

آنچه خدا مى بخشد به مراتب بيشتر از آنى است كه بندگانش را بدان مؤاخذه مى كند . (7)

ناگفته نماند : اين حديث و امثال آن در مورد كسانى است كه اوّلاً : داراى عقل و شعور باشند و به سر حدّ بلوغ و تكليف رسيده باشند. ثانياً : همچون انبياء و اوصياء (عليهم السلام) داراى مقام عصمت نباشند .

بنابر اين ، مصائب و سختى هايى كه به افراد غير بالغ و غير عاقل ، همچون ديوانگان و كودكان مى رسد ; از اين قانون مستثنى است و حكم ديگرى بر آن مرتّب مى گردد :

اولاً : باعث ريزش گناهان پدران و مادران آن ها ، و يا كسانى كه مسؤوليّت تربيت و پرورش آن ها را به عهده دارند مى شود .

ثانياً : باعث ترفيع مقام و درجه خود آنان در عوالم پس از مرگ مى گردد.

همچنين مصائبى كه به انبيا و اوصياى آنان مى رسد باعث ترفيع مقام و بالا رفتن درجات آنان در بهشت و زياد شدن قُرب آنها به پروردگار مى گردد . چرا كه صبر بر بلا و تحمّل مصيبت ، يكى از كمالات بزرگ مردان خداست كه حاكى از ايمان محكم آنان و باعث افزايش مقامشان در نزد خداوند است.

قحطى و خشك سالى

يكى ديگر از عقوبت هاى گناهان ، قحطى و خشك سالى است كه در روايات به صراحت از آن ياد شده است . حتّى از رواياتى استفاده مى شود كه هيچ سالى كمتر از سال هاى گذشته باران نمى بارد. بلكه معصيت اهل شهرها و آبادى ها باعث مى شود كه در آن مناطق باران نبارد و در مناطقى فرود آيد كه معصيت خدا نشده باشد.

ابى حمزه ثُمالى گويد : از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه فرمودند:

ما مِنْ سَنَة اَقَلُّ مَطَراً مِنْ سَنَة ، وَ لـكِنَّ اللهَ يَضَعُه حَيْثُ يَشاءُ ; اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اِذا عَمِلَ قَوْمٌ بِالمَعاصى صَرَفَ عَنْهُم ما كانَ قَدَّرَ لَهْم مِنَ المَطَر فى تِلْكَ السَّنَةِ اِلى غَيْرِهِمْ، والَى الْفَيافى و البِحارِ وَ الْجِبالِ ; وَ اِنَّ الله لَيُعَذِّبُ الجُعَلَ فى جُحْرِها فَيَحْبِسُ المَطَرَ عَنِ الأَرْضِ الَّتى هِىَ بِمَحَلِّها بِخَطايا مَنْ بِحِضْرَتِها ، وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ لَها السَّبيلَ فى مَسْلك سِوى مَحَلَّةِ اَهْلِ المَعاصى.

قالَ : ثُمَّ قالَ ابُوجَعْفَر (عليه السلام) : فَاعْتَبِرُوا يا اُولِى الأَبْصارِ . (8)

هيچ سال كمتر از سال گذشته باران نمى بارد، هر جا خداوند اراده كند، قطرات باران را فرود مى آورد.

زمانى كه گروهى معصيت خدا را انجام دهند، خداوند بارانى را كه براى آن ها در آن سال مقدّر كرده است ، به سوى گروهى ديگر و سرزمين ديگرى برگردانده و در بيابان ها ، درياها و كوه ها سرازير مى كند.

به راستى خداوند جُعَل (9) را در لانه اش ، عذاب مى كند و به خاطر معصيت انسان هايى كه در آن سر زمين گناه كرده اند، از باران محروم مى فرمايد . چرا كه خدا براى اين حيوان راه كوچ كردن و زندگى نمودن در سرزمين ديگر غير از اين سر زمين را فراهم ساخته است.

ابى حمزه گويد: امام باقر (عليه السلام) بعد از نقل اين حديث فرمودند: اى صاحبان بصيرت و بينايى عبرت بگيريد .

در جايى كه خداوند حيوانى را كه به ظاهر تكليفى ندارد، به خاطر معصيت عدّه اى كه در حضور او گناه كرده و او نسبت به گناه آنان اظهار تنفّر و بيزارى نكرده است ، عذاب مى كند و از باران رحمتش محروم مى سازد ; پس چه خواهد كرد با آن جمعيتى كه نعمت هاى پروردگار خويش را ناديده گرفته اند و آن ها را در راه نافرمانى خداوند به كار گرفته اند ; امان از آن لحظه اى كه غضب خدا گروهى را ، به خاطر نافرمانى آنان ، فرا بگيرد و نزول عذابش را بر آنان حتمى كند.

مرحوم علامه مجلسى بعد از نقل اين خبر مى فرمايد:

اين حديث از احاديثى است كه دلالت مى كند بر اين كه حيوانات نسبت به بعضى از تكاليف شرعى و كارهاى بندگان خدا علم و شعور دارند و بر آن ها نوعى از تكليف ثابت است برخلاف نظر اكثر حكما و متكلّمين . و مؤيّد اين حديث قصه هُدهُد است كه در قرآن و روايات بدان اشاره گرديده است. و همچنين ساير رواياتى كه ما آن ها را در جلد 14 بحارالأنوار آورده ايم . (10)

سپس مى فرمايد:

اين حديث دلالت دارد بر وجوب هجرت از شهرهاى اهل معصيت ، در صورتى كه نهى آنان از منكرى كه انجام مى دهند، امكان نداشته باشد . (11)

عوامل خشك سالى

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) عوامل قحطى و خشك سالى را در سخن پربارى چنين بيان مى فرمايند:

لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيْر ما تَحابُّوا و تَهادُّوا ، وَاَدُّوا الأَمانَة وَاجْتَنَبُوا الْحَرمَ، وَ قَرُّوا الضَّيْفَ، و اَقامُوا الصَّلاةَ ، وَ آتَوُا الزَّكاةَ ; فَإِذا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ اِبْتَلَوْا بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ . (12)

امّت من تا زمانى كه به يكديگر اظهار محبت كنند ، براى يكديگر هديه ببرند ، امانت را ادا كرده ، از حرام دورى كنند ، ميهمان را احترام كرده ، نماز را به پا دارند و زكات بدهند ; پيوسته در خير و خوبى به سر برند و هر زمان كه چنين نكنند به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند .

از اين روايت استفاده مى شود كه آنچه باعث قحطى و خشك سالى مى گردد عبارتند از:

1 ـ به محبت يكديگر پاسخ ندادن و با يكديگر دشمنى كردن.

2 ـ خيانت در امانت نمودن.

3 ـ مرتكب كارهاى حرام و ناشايست شدن.

4 ـ احترام ميهمان را نگه نداشتن و از او پذيرايى نكردن.

5 ـ نماز نخواندن.

6 ـ خمس و زكات ندادن.

با كمال تأسف در اكثر بلاد مسلمين اين امور كم و بيش مشاهده مى شود و نتيجه ناگوار و دردناك آن را نيز به چشم خود مى بينيم.

اميدواريم تمام مسلمانان و مخصوصاً شيعيان اميرمؤمنان (عليه السلام) از خواب سنگينى كه آنان را فرا گرفته است بيدار شوند ; و با دعا و استغفار و توجّه به امام زمان (عليه السلام)، ابر سياهى را كه بر سر خويش قرار داده اند برطرف سازند ; تا ابرهاى رحمت حق ، باران حيات بخش خويش را بر آنان فرود آورند.

از دست دادن نعمت هاى خداوند

يكى ديگر از عقوبت هايى كه خداوند براى بعضى از گناهان مقرر فرموده است، از دست دادن نعمتى است كه انسان آن را در راه نافرمانى خدا به كار برده است . به تعبير رساتر ، يكى از آثار شوم گناهان ، تغيير يافتن و از بين رفتن نعمت هاى خداوند است .

سماعه گويد : از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمودند:

ما اَنْعَمَ اللهُ عَلى عَبْد نِعْمَةً فَسَلَبَها اِيّاهُ حَتّى يُذْنِبَ ذَنْباً

يَسْتَحِقُّ بِذلِكَ السَّلْبَ . (13)

خداوند هيچ نعمتى را به بنده اى عطا نمى كند كه از او بگيرد ، مگر زمانى كه گناهى انجام دهد كه به خاطر آن ، استحقاق گرفتن نعمت را پيدا كند .

مراد خداوند در اين آيه شريفه نيز همين نكته است:

( اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ اِذآ اَرادَ اللهُ بِقَوْم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِه مِنْ وال ). (14)

مسلّماً خداوند وضعيّت گروهى را تغيير نمى دهد مگر زمانى كه آن ها در نَفْس و كردار خود تغييرى ايجاد كنند . و زمانى كه خدا نسبت به جمعيّتى اراده بدى نمايد ، جز خدا هيچ عاملى آن را برنمى گرداند . و هيچ سرپرستى ندارند كه كار آن ها را به عهده گرفته و بدى را از آن ها دور سازد .

امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه كريمه مى فرمايند:

اِنَّ اللهَ قَضى قَضاءً حَتْماً لايُنْعِمُ عَلى عَبْدِه نِعْمَةً فَيَسْلُبُها اِيّاهُ ، قَبْلَ اَنْ يُحْدِثَ العَبْدُ ذَنْباً يَسْتَوْجِبُ بِذلِكَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْكَ النِّعْمَةِ ; وَ ذلِكَ قَوْلُ الله : ( اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) . (15)

خداوند در تقدير حتمى خويش اين مطلب را گذرانده كه نعمتى را به بنده اى عطا نكند كه آن را از او بگيرد ، قبل از آن كه آن بنده گناهى انجام دهد كه به خاطر آن ، مستحقّ گرفتن نعمت گردد. ( بلكه وقتى بنده گناه مى كند آن نعمت از او گرفته مى شود ) و اين است مقصود خدا از اين گفتار كه مى فرمايد:

« خداوند وضعيت گروهى را تغيير نمى دهد مگر زمانى كه آن ها در نفس و كردار خويش تغييرى ايجاد كنند ».

امام سجاد (عليه السلام) گناهانى را كه باعث تغيير نعمت هاى خداوند مى شود چنين بيان مى فرمايند:

الذُّنُوبُ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَم : اَلْبَغْىُ عَلى النّاسِ ، وَالزَّوالُ عَنِ العادَةِ فِى الخَيْر ، وَاصَطِناعُ المَعْرُوفِ ، وَ كُفْرانُ النِّعَم، وَ تَرْكُ الشُّكْر .

گناهانى كه نعمت هاى خداوند را تغيير مى دهد عبارتند از:

ستم روا داشتن بر مردم ، جدا گشتن از عادت در كار نيك ، و كار خوب را به خود بستن بدون اين كه بدان پايبند باشد، نعمت هاى الهى را كفران كردن، و شكر نعمت هاى خداوند را ترك نمودن .

در ادامه اين حديث امام سجاد (عليه السلام)، آيه مذكور را تلاوت فرمودند. (16)

امام صادق (عليه السلام) نيز در اين رابطه مى فرمايند:

 خداوند پيامبرى از پيامبران خويش را به سوى قومش فرستاد و به او وحى كرد كه به قومت بگو: اهل هر قريه و مردمى كه در حال اطاعت من بودند ، سرور و شادى به آن ها رسيد و از آنچه كه من دوست داشتم به آنچه كه دوست نداشتم منتقل شدند، آنان را از آنچه دوست داشتند منتقل به حالتى مى كنم كه از آن ناراحت بودند . و اهل هر قريه و اهل بيتى كه در حال معصيت من بودند و سختى و ناراحتى به آنان رسيد و از آنچه كه من دوست نداشتم منتقل شدند به آنچه دوست دارم ، من نيز در عوض آن ها را از وضعيتى كه از آن ناراحت بودند به آنچه دوست داشتند منتقل مى كنم . اى پيامبر ما به مردم بگو:

اِنَّ رَحْمَتى سَبَقَتْ غَضَبى، فَلا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتى فَاِنَّهُ لايَتَعاظَمُ عِنْدى ذَنْبُ عَبْد اَغْفِرُهُ .

به يقين رحمت من بر غضبم پيشى گرفته است ، از رحمت من نااميد نشويد ، البتّه بخشيدن گناه بنده براى من كار بزرگى نيست. به بندگان من بگو:

لايَتَرَّضُوا مُعانِدينَ لِسَخَطى وَلايَسْتَخِفُّوا بِاَوْلِيائى فَاِنَّ لى سَطَوات عِنْدَ غَضَبى لايَقُوُم لَها شَىْءٌ مِنْ خَلْقى .

هيچ يك ، خود را با عناد و لجاجت ، در معرض غضب من قرار ندهند ، و دوستان مرا كوچك مشمارند ، كه چون خشمگين شوم عذاب و گرفتن من آن قدر سخت و شديد است كه هيچ يك از آفريدگان من تاب مقاومت در برابر آن را ندارند . (17)

كوتاه شدن عمر

عقوبت ديگرى كه خداوند براى بعضى از گناهان قرار داده است كوتاه شدن عمر انسان است . از رواياتى استفاده مى شود كه اكثر مردم به مرگ طبيعى خود نمى ميرند بلكه گناهانى كه مرتكب مى شوند و از آن ها توبه و استغفارى نمى كنند، مرگ آنان را زودرس مى سازد. همانگونه كه كارهاى نيك ، عمر انسان را طولانى مى گرداند و أجَل معلّق او را به تأخير مى اندازد . گرچه اجل حتمى براى احدى با كردار نيك قابل تقديم و تأخير نيست. (18)

امام صادق (عليه السلام) در سخن پربارى مى فرمايند:

مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجالِ ، وَ مَنْ يَعيشُ بِالإِحْسانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعيشُ بِالأَعْمارِ . (19)

كسانى كه به خاطر گناهانشان مى ميرند از كسانى كه به اجل هاى خود مى ميرند بيشترند. و كسانى كه به خاطر كار نيك زندگى مى كنند از كسانى كه به عمر مقدر گشته زنده مى مانند بيشترند .

گفتنى است : مطلبى كه امام (عليه السلام) بدان اشاره مى كنند نظر به اغلب مردم دارد . و همانگونه كه در خود روايت آمده ، مرگ زودرس بيشتر مردم معلول گناهان آنها است . معلوم مى شود ، اين مطلب كليّت ندارد كه هر كس زود بميرد بخاطر گناهش مرده باشد ; چه بسا عمرهاى كوتاه در بعضى افراد ، كه ارتباطى به گناه آنان ندارد .

به عنوان مثال : كوتاه شدن عمر اطفالى كه در سنين طفوليت از دنيا مى روند ، يا پيامبران و اوصياى آنان كه داراى مقام عصمت هستند هيچ ارتباطى به گناه آنان ندارد ، زيرا آن ها گناهى ندارند تا به آن مؤاخذه شوند. بلكه همان گونه كه در روايات اشاره شده است ، زودرس شدن مرگ اطفال ، امتحانى است براى پدران و مادران ، و عاملى است براى ريزش گناهان، يا ترفيع درجات آنان ، و همچنين وسيله اى براى دست يافتن خود اطفال به مقاماتى در بهشت است . و مرگ زودرس انبيا و اوصياى آنان به خاطر دشمنى امّت هايشان با آنان، و كفران نعمت وجودشان از سوى مردم است. از روايات گوناگونى استفاده مى شود : اگر مردم نعمت وجود پيامبر يا امام و حتى عالم ربّانى را كفران كنند و از هدايت هاى آنان بهره مند نگردند ، خدا اين نعمت هاى گران قدرش را از آن ها مى گيرد .

بنابراين يكى از علل مهمّ كوتاه شدن عمر پيغمبر يا امام (عليه السلام)نخواستن مردم و كفران آن ها نسبت به اين نعمت هاى ارزشمند الهى است ، بدون اين كه عمر كوتاه آنان ارتباطى با گناه داشته باشد .

همچنانكه طولانى شدن عمر بعضى از كفار، مشركين، ظالمين و فاسقين نيز اشكالى نسبت به اين روايت و امثال آن وارد نمى كند . اولاً : ممكن است عمر هر يك از آن ها بيش از مقدارى باشد كه با آن اجل مى ميرند ولى ظلم و گناهشان باعث كوتاه شدن عمرشان مى شود. ثانياً : چنين افرادى در پست و مقام و شرايط خاصّى كه دارند ، گاهى كارهاى

نيكى انجام مى دهند كه همان اعمال ، باعث طولانى شدن عمرشان مى گردد . مثل اين كه نسبت به ارحام و خويشان خويش صله رحم به جا مى آورند ، يا به فقرا و مستمندان كمك هاى شايسته اى مى كنند . خدا مزد كارهاى نيك آنان را در همين دنيا به ايشان مى دهد تا پس از مرگ در برابر كارهاى خيرشان ، طلبى از خدا نداشته باشند .

ترديدى نيست كه يكى از بركات كار نيك در دنيا براى چنين اشخاصى عمر بيشترى است كه خدا به آنان عطا مى كند.

انكار توحيد ، نبوّت و امامت

دست كشيدن از دامن ولايت اهل بيت (عليهم السلام) ، انكار نبوّت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و كافر گشتن به يگانگى خدا و پشت پا زدن به توحيد و يكتاپرستى و فرو رفتن به لجن زار شرك و بت پرستى ، يكى ديگر از آثار شوم گناه است ; براى كسى كه بى باكانه پا در ميدان نافرمانى خدا گذارده ، قدمى به سوى بهشت حق و حقيقت برنداشته و پنجره اى به سوى خورشيد توبه و استغفار نگشايد .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در اين زمينه مى فرمايند:

يا عِباداللهِ إِحْذَرُوا الإِنْهماكَ فِى المَعاصى وَالتَّهاوُنَ بِها فَاِنَّ المَعاصى تَسْتَوْلِى الخِذْلانَ عَلى صاحِبِها حَتّى تُوقِعَهُ فى رَدِّ وَلايَةِ وَصِىِّ رَسُولِ الله (صلى الله عليه وآله وسلم)وَ دَفْعِ نُبوَّةِ نَبِىّ اللهِ وَلاتَزالُ ايضاً بِذلِكَ حَتّى تُوقِعَهُ فى دَفْعِ تَوْحيدِ اللهِ وَالإلْحادِ فى دينِ الله . (20)

اى بندگان خدا بپرهيزيد از فرو رفتن در منجلاب گناهان و سستى كردن نسبت به نافرمانى ها ; كه گناه، بدبختى و هلاكت را بر
صاحب معصيت چيره مى گرداند به حدّى كه او را به حالت رد نمودن ولايت جانشين رسول خدا ( اميرالمؤمنين و اوصياى بعد از او (عليهم السلام) ) افكنده و باعث مى شود كه ( شخص غرق شده در درياى معصيت ) نبوّت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را رد كند و پيوسته در اين حالت هست تا توحيد و يگانه پرستى خدا را نيز انكار كند و در دين خدا به كفر و الحاد كشيده شود .

در واقع اين حديث زنگ خطرى است براى كسانى كه بى باكانه هر گناهى را مرتكب مى شوند و هيچ گاه حالت ندامت و پشيمانى در آن ها پيدا نمى شود. مخصوصاً كه ثمره بعضى از گناهان، انكار دين خدا و حجّت وقت، امام زمان (عليه السلام) است و آثار شومش در آخرين لحظات عمر انسان ظاهر مى گردد. هر چند شخص گنهكار براى حفظ آبرو و رعايت مصلحت دنياى خويش ، اظهار اسلام و ايمان كند ; ولى عاقبتِ چنين افرادى منتهى به شرّ و انكار همه مقدسات دينى مى گردد .

امام صادق (عليه السلام) در نامه اى كه براى يكى از اطرافيانشان نوشته اند چنين مرقوم فرموده اند:

اِنْ اَرَدْتَ اَنْ يُخْتَمَ بِخَيْرِ عَمَلِكَ حَتّى تُقْبَضَ وَ اَنْتَ فى
اَفْضَلِ الأَعْمالِ فَعَظِّمْ للهِِ حَقَّه: اَنْ تَبْذُلَ نَعْمائَهُ فى مَعاصيهِ، وَ اَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ وَ اَكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَه يَذْكُرُنا اَوْ
يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنا ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْكَ ، صادِقاً كانَ اَوْ كاذِباً، إِنَّما لَكَ

نِيَتُّكَ وَ عَلَيْهِ كِذْبُه . (21)

اگر مى خواهى عاقبت كارت به بهترين عملت ختم گردد به گونه اى كه هنگام قبض روح در حال انجام بهترين اعمال باشى، حق خدا را بزرگ شمار از اين كه ، نعمت هاى او را در راه معصيت و نافرمانى او مصرف كنى ; و اين كه اگر خدا تو را به كردار ناشايستت مؤاخذه نكرد ، حلم و خويشتن دارى او تو را مغرور كند ; و هر كه را يافتى كه نام ما را مى برد يا مودّت و دوستى ما را به خود مى بندد ، گرامى بدار ; و تو را باكى نباشد كه او راست مى گويد يا دروغ ، كه تو سودِ نيّت خود را برده اى و او عقوبت دروغ خود را مى بيند .

گويا مقصود امام صادق (عليه السلام) از اين سخن اين است :

به كار گرفتن نعمت هاى خداوند در راه معصيت و نافرمانى او ، مغرور گشتن به حلم و بردبارى خداوند ، توبه و استغفار نكردن ، و حُرمت نگه نداشتن براى دوستداران ولايت اهل بيت (عليهم السلام)مخصوصاً آنان كه چراغ ذكر و ياد آن ذوات مقدّسه را در دل ها افروخته نگه مى دارند ; باعث عاقبت به شرّى و دست كشيدن از اعتقادات سالم و پشت پا زدن به عقائد حقّه مى گردد.

ابن مُسكان نيز ، در اين زمينه ، حديثى از امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند كه براى شيعيان و دوستداران اهل بيت (عليهم السلام)شايسته دقت و تأمل است ، حضرتش مى فرمايند: اميرالمؤمنين (عليه السلام)فرمودند:

ما مِنْ عَبْد اِلاّ وَ عَلَيْهِ اَرْبَعُونَ جُنَّةٌ ، حَتّى يَعْمَلَ اَرْبَعينَ كَبيرةً فَاِذا عَمِلَ اَرْبَعينَ كَبيرةً اِنْكَشَفَتْ عَنْهُ الجُنَنُ ، فَتَقُولُ المَلائِكَةُ مِنَ الحَفَظَةِ الَّذينَ مَعَهُ: يا رَبَّنا هذا عَبْدُكَ قَدْ اِنْكَشَفَتْ عَنْهُ الجُنَن فَيُوحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيْهِنَّ اَنِ اسْتُروا عَبْدى بِأَجْنِحَتِكُمْ ، فَتَسْتُرُهُ المَلائِكَةُ بِأَجْنِحَتِها ، فَما يَدَعُ شَيْئاً مِنَ القَبيحِ إِلاّ قارَفَه حَتّى يَتَمدَّحَ اِلَى النّاسِ بِفِعْلِهِ القَبيحِ، فَتَقُولُ المَلائِكَةُ: يا رَبِّ هذا عَبْدُكَ ما يَدَعُ شَيْئاً اِلاّ رَكِبَه ، وَإِنّا لَنَسْتَحيى مِمّا يَصْنَعُ فَيُوحَى اللهُ اِلَيْهِم اَنِ ارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ ، فَاِذا ] فَعَل ذلِكَ [ اَخَذَ فى بُغْضِنا اَهْلِ الْبَيْتِ فَعِنْدَ ذلِكَ يَهْتِكُ اللهُ سِتْرَهُ فِى السَّماءِ وَيَسْتُرهُ فِى الأَرْضِ فَتَقُولُ المَلائِكَةُ: هذا عَبْدُكَ قَدْ بَقِىَ مَهْتُوكُ السِّتْر، فَيُوحَى اللهِ اِلَيْهِمْ : لَوْ كانَ لى فيهِ حاجَةٌ ما اَمَرْتُكُمْ اَنْ تَرْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ . (22)

هر بنده اى چهل پرده پوشاننده دارد كه او را تا زمانى كه چهل گناه كبيره انجام دهد مى پوشاند. زمانى كه مرتكب چهل كبيره شد پرده هاى پوشش او كنار مى رود، ملائكه اى كه حافظ و همراه اويند به خداوند مى گويند:

پروردگارا اين بنده توست كه پرده هايش كنار رفته است ، خداوند به آنان وحى مى فرستد : بنده ام را با بالهايتان بپوشانيد ( تا در ميان فرشتگان آسمان رسوا نگردد ) .

فرشتگان با بالهايشان او را مى پوشانند . ولى بنده از اين فرصت سوء استفاده كرده و هيچ كار زشتى را فرو نمى گذارد مگر آن كه مرتكب مى شود، و رسوائيش بجائى مى رسد كه كار زشت خود را براى مردم بازگو كرده ، خود ستائى مى كند . ملائكه عرضه مى دارند: پروردگارا اين بنده توست كه هر كار زشتى را انجام داده است ، و ما از كارهاى او شرم مى كنيم.

خداوند به آنان وحى مى فرستد كه بالهايتان را از او برداريد.

زمانى كه اين شخص چنين كرد ، شروع مى كند به دشمنى با ما اهل بيت ! و خدا هم در اين هنگام پرده اش را در آسمان دريده و در زمين او را مى پوشاند. فرشتگان عرضه مى دارند: خدايا اين بنده توست كه پرده اش دريده گشته و بى حجاب مانده است .

خداوند بر آنان وحى مى كند: اگر من با اين بنده ام كارى داشتم به شما دستور نمى دادم كه بال هاى پوشاننده خود را از او برداريد .

فقر و تنگ دستى و كمبود روزى

يكى ديگر از عقوبتهاى گناه در دنيا ، دچار به فقر و تنگ دستى شدن است كه در روايات بسيارى از آن ياد شده است ، و عامل مهمى براى محروميّت از كارهاى خير و توفيقات معنوى به شمار مى رود . به بعضى از اين روايات در آغاز بحث اشاره شد . در اين جا دسته اى ديگر را يادآور مى شويم:

امام صادق (عليه السلام) در سخن زيبايى مى فرمايند:

إِنَّ الدُّعاءَ لَيَرُدُّ القَضاءَ ، وَ إِنَّ المُؤْمِنَ لَيُذْنِبُ فَيَحْرُمُ بِهِ الرِّزْقَ . (23)

به راستى كه دعا تقدير خداوند را برمى گرداند، مؤمن گناه مى كند و به خاطر آن از روزى ( خويش ) محروم مى شود .

شبيه اين سخن از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز روايت شده است:

إِحْذَرُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ فَيُحْبَسُ عَنْهُ الرِّزْقُ . (24)

از گناهان بپرهيزيد كه بنده گناه مى كند ( و به خاطر آن ) روزى اش حبس مى گردد .

امام باقر (عليه السلام) نيز در سخن پربارى مى فرمايند:

إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَزوى عَنْهُ الرِّزْقُ . (25)

بنده گناهى را انجام مى دهد ، روزى از او برمى گردد .

علامه مجلسى بعد از نقل اين روايت مى فرمايد:

اين مطلب كليّت ندارد بلكه اين سخن درباره غير مستدرجين است ( اما كسانى كه در حال استدراجند ، خدا آن ها را به حال خود واگذاشته و روزى بيشترى به آنان مى دهد تا به خيال اين كه خدا آن ها را مؤاخذه نمى كند ظلم و گناه بيشترى كنند و بر عقوبت و عذابشان افزوده گردد ) بسيارى از كسانى كه مرتكب گناهان كبيره مى گردند نيز روزيشان زياد مى گردد. (26)

اين بدان خاطر است كه چنين افرادى در حال استدراجند و خداوند درباره آنان مى فرمايد:

( وَالَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لايَعْلَمُونَ ). (27)

كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كنند ( با مهلتى كه به آنان مى دهيم ) آن ها را به عذاب و هلاكت مى افكنيم به گونه اى كه نمى فهمند .

اما مؤمنان و شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از گناهى كه مرتكب مى شوند به انواع بلاها و سختى ها ، از جمله فقر و تنگ دستى گرفتار مى شوند تا از خواب غفلت بيدار گشته ، نسبت به گناه خويش توبه و استغفار كنند تا گناهانشان شستوشو شود و ابواب ارزاق مادى و معنوى به رويشان گشوده گردد.

آرى! ارتباط گناه با تنگ دستى و كم شدن روزى ، آن قدر شديد و حساب شده است كه در بعضى از روايات ، نيّت گناه نيز به عنوان يكى از عوامل محروميّت از روزى شمرده شده است!

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند:

إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَنْوى الذَّنْبَ فَيَحْرِمُ رِزْقَه . (28)

مؤمن نيت مى كند گناهى را انجام دهد، از روزى خود محروم مى شود .

البتّه از مدارك متعددى استفاده مى شود كه خدا بر نيّت گناه عقوبت نمى كند مگر زمانى كه به مرحله فعليّت برسد. پس به ناچار درباره اين روايت چند احتمال مى رود:

1 ـ روايت بر صورتى حمل شود كه انسان ، نيت گناهى را داشته باشد و سپس از انجام آن مانعى پيش آيد، كه اگر مانع نبود ، نيّت او بر گناه حتمى و تصميمش جدّى بود . در اين صورت است كه نيّت گناه، باعث محروميّت از روزى مى گردد. امّا كسى كه تصميم بر گناه گرفته و سپس بدون اين كه مانعى جلوگير او شود ، پشيمان گشته و توبه كند، چنين عقوبتى ندارد.

2 ـ اين كه امام (عليه السلام) مى فرمايد: « نيّت گناه باعث محروميّت از روزى مى گردد » مراد ، روزى اضافه و بى گمانى است كه ناگهان، بدون زحمت و منّت نصيب انسان مى شود، نه روزى تقدير شده اى كه به همه خلق مى رسد و زندگى هر انسانى به آن وابسته است ، كه اين روزى ، بر اساس رحمت گسترده خدا همه چيز و همه كس را فرا مى گيرد . و فرداى قيامت هر كس بايد پاسخ قانع كننده اى براى صَرف آن در راه معصيت خدا داشته باشد، كه او خود فرموده است: ( ثُمََّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذ عَنِ النَّعيم ) . (29)

3 ـ علاوه بر اين دو احتمال ، ممكن است مراد از اين روزى ، روزى هاى معنوى ، توفيقات عبادى و كمالات علمى نيز باشد ، كه نيّت گناه ولو به فعليّت نرسد ، انسان را از چنين روزى هايى محروم مى گرداند. كه به بعضى از روايات آن در صفحات آينده اشاره خواهد شد.

تيره شدن دل و دگرگونى قلب انسان

اثر ديگرى كه ارتكاب گناه و معصيت در وجود انسان مى گذارد، دگرگونى قلب ، تاريكى دل و جان ، و آلودگى روح اوست كه به معناى بر باد رفتنِ همه هستى او است .

امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايند: پدرم مى فرمودند:

ما مِنْ شَىْء اَفْسَدُ لِلْقَلْبِ مِنْ خطيئَة، إِنَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعُ الخَطيئَةَ فَلا تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيِصيرُ أَعْلاهُ أَسْفَلَه . (30)

هيچ چيز فسادانگيزتر از گناه براى قلب نيست ، يقيناً آن گاه كه دل ( انسان ) در منجلاب گناه فرو مى رود ، آلودگى گناه هميشه همراه اوست تا آن كه همه قلبش را فرا مى گيرد و آن را زير و رو مى كند .

از اين روايت استفاده مى شود : گناهى كه توبه و استغفارى به دنبال نداشته باشد و تكرار گردد چنين اثرى را در قلب انسان مى گذارد.

شاهد بر اين مطلب روايت ديگرى است كه ابابصير از امام صادق (عليه السلام)نقل مى كند، او گويد از آن حضرت شنيدم ، مى فرمودند:

إِذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْداءٌ فَاِنْ تابَ إِنْمَحَتْ وَ إِنْ زادَ زادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى قَلْبِه فَلا يُفْلِحُ بَعْدَها اَبَداً . (31)

زمانى كه مرد گناه مى كند در قلب او نقطه سياهى ايجاد مى شود كه اگر توبه كند آن نقطه برطرف مى شود . و اگر گناهش زياد گردد و توبه نكند ، اين نقطه زياد مى شود تا آن كه تمام قلب را مى پوشاند. و پس از آن ديگر رستگار نمى شود .

امام باقر (عليه السلام) همين مطلب را ضمن سخن پربارى با صراحت بيشتر بيان مى كنند و مى فرمايند:

ما مِنْ عَبْد مُؤْمِن إِلاّ وَ فى قَلْبِهُ نُكَتَةٌ بَيْضاءٌ، فَاِنْ أَذْنَبَ وَ ثَنّى خَرَجَ مِنْ تِلْكَ النُّكْتَةِ سَوادٌ ، فَاِنْ تَمادى فِى الذُّنْوبِ اِتَّسَعَ ذلِكَ السَّوادُ حَتّى يُغَطِّى البَياضَ، فَاِذا غَطّى البَياضَ لَمْ يَرْجِعْ صاحِبُه إِلى خَيْر اَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ: ( كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ ). (32)

هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اين كه در قلبش نقطه سفيدى است كه اگر گناه كرد و گناهش را دوباره انجام داد از ميان اين نقطه ، نقطه سياهى بيرون مى آيد، و چنانچه به گناهان ادامه دهد اين سياهى گسترش پيدا مى كند تا آن جا كه همه سفيدى قلب را مى پوشاند ; و هر زمان كه سفيدى قلب، با سياهى گناه پوشيده گشت ; ديگر صاحب آن به خير و نيكى برنمى گردد. و اين است مراد خداوند از آيه كريمه كه مى فرمايد:

« حقّا كه دل اينان ، در اثر كردار زشتشان ، زنگار گرفته و سياه گشته است ( كه حق را از باطل نمى شناسند و روز جزا را انكار مى كنند ) ».

قساوت قلب و سلب توفيقات عبادى و معنوى

يكى ديگر از آثار شوم گناه و معصيت ، سختى دل ، بى ميلى به عبادت و سلب توفيقات معنوى است ، كه خود باعث سود نبردن از تلاش هاى معنوى و هدر رفتن زحمات عبادى انسان است; و عامل بزرگى براى اتلاف عمر ، عقب افتادن از ميدان كمال و معنويّت ، فرو رفتن در لجنزار شهوت و ماديّت و بهره نجستن از عمر گران مايه و اوقات طلايى خويش است. اوقات گران بهايى كه هر ثانيه اش براى يك مؤمن طالب كمال ارزشمند است .

به عنوان نمونه : يكى از آثار قساوت و سختى دل ، خشك شدن اشك چشم است . در حاليكه اشك چشم، از خوف خدا باشد يا از شوق او ، در فراق امام زمان (عليه السلام)باشد يا در مصيبت پدران گرامى او (عليهم السلام) ; داراى ارزش والايى است كه با هيچ چيز قابل مقايسه نمى باشد تا آن جا كه امام صادق (عليه السلام)مى فرمايند:

ما مِنْ شَىْء إِلاّ وَ لَهُ كَيْلٌ اَوْ وَزْنٌ إِلاّ الدُّمُوع فَاِنَّ القَطْرَةَ مِنْها تُطْفِئُ بَحاراً مِنْ نار، فَاِذا إِغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمائِها لَمْ يُرْهِقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَلا ذُلَّةٌ فَاِذا فاضَتَ حَرَّمَهُ اللهُ عَلَى النّارِ وَ لَوْ اَنَّ باكِياً بَكى فى اُمَّة لَرُحِمُوا . (33)

هر عملى پيمانه يا وزنى از نظر ارزش و ثواب دارد ، به جز اشك ها كه يك قطره اشك، درياهاى آتش را خاموش مى كند، و زمانى كه اشك در چشم حلقه مى زند ، آن چهره را دودِ آتش و خوارىِ عذاب فرا نمى گيرد . و آن گاه كه اشك بر گونه ها جارى مى گردد خدا آن چشم را بر آتش حرام مى كند. و اگر گريه كننده اى در ميان امّتى گريه كند همه آن ها مورد ترحّم قرار مى گيرند .

با اين فضيلت و تأثير شگرفى كه اشك چشم در زندگى فردى و اجتماعى دارد گناه باعث خشك شدن اشك چشم مى شود و خشكى چشم نتيجه قساوت دل است .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سخن پربارى به اصبغ بن نباته فرمودند:

ما جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلاّ لِقَسْوَةِ القَلُوبِ، وَ ما قَسَتِ القُلوبُ إِلاّ لِكَثْرةِ الذُّنُوبِ . (34)

اشكها خشك نمى شود مگر به خاطر قساوت دل ها، و دل ها را قساوت نمى گيرد مگر به خاطر زيادى گناهان .

اين نمونه اى است از سلب توفيق نسبت به اعمال عبادى و كمالات معنوى كه خود عقوبت بزرگى براى مؤمن به شمار مى رود .

امام صادق (عليه السلام) در سخنى زيبا ، به نمونه ديگر اين نوع عقوبت گناه ـ كه توفيق نيافتن بر نماز شب و مناجات با خداى مهربان در سحرگاهان است ـ اشاره كرده و مى فرمايند:

إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَحْرِمُ صَلاةَ اللَّيْلِ ، وَ إِنَّ الْعَمَلَ السّيْئَ أَسْرَعُ فى صاحِبِه مِنَ السِّكّينِ فِى اللَّحْمِ ! . (35)

به راستى كه مرد گناه مى كند و به خاطر آن از نماز شب محروم مى گردد. چرا كه عمل بد در صاحب آن ، از چاقو در گوشت زودتر اثر مى گذارد .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز ، با عنوان جامع ترى به اين نكته ( سلب توفيقات معنوى و علمى ) اشاره مى فرمايند:

إِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّها مُمْحِقَةٌ لِلْخَيْراتِ، وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيْنسى بِهِ الْعِلْمَ الَّذى كانَ قَدْ عَلِمَه، وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَمْتَنِعُ بِهِ مِنْ قِيامِ اللَّيْلِ، وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَحْرِمُ بِهِ الرِّزْقَ وَ قَدْ كانَ هَيِّناً لَهُ . (36)

از گناهان بپرهيزيد كه كارهاى خير را نابود مى كند. يقيناً بنده اى گناه مى كند و به خاطر آن علمى را كه فرا گرفته از ياد مى برد ; و بنده اى گناه مى كند و به خاطر آن از بيدارى سحر و خواندن نماز شب باز داشته مى شود ; و بنده اى گناه مى كند و به خاطر آن از رزق و روزى اى كه برايش آماده گشته محروم مى گردد .


پى‏نوشتها:
1 . سوره شورى ، آيه 30 .
2. بحارالأنوار، ج 70 ، ص 350 .
3. بحارالأنوار، ج 70 ، ص 35
 .
4. كافى ، ج 2 ، ص 374 ; بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 369 .
5. سفينة البحار، ج 1 ، ص 489 ; كافى ، ج 5 ، ص 317 . و با اندك اختلافى در وسائل الشّيعه ، ج 8 ، ص 13 ; من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 524 ; التهذيب ، ج 3 ، ص 148 .
6. سوره شورى ، آيه 30 .
7. كافى ، ج 2 ، ص 269 ; وسائل الشّيعه ، ج 15 ، ص 299 ; بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 315 .
8. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 329 .
9. جُعَلْ: حشره اى است سياه و پَردار و زشت كه روى سرگين حيوانات مى نشيند و آن را سرگين غلتان و سرگين گردان و سرگين گردانك هم مى گويند اسامى ديگر نيز در لغت براى آن آمده است،
فرهنگ عميد.
10. در چاپ 110 جلدى: ج 61، ص 1 ـ 96 .
11. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 330 .
12. بحارالأنوار  ، ج 70 ، ص 352 .
13. ـ بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 339 .
14. ـ سوره رعد ، آيه 11 .
15. ـ تفسير الصافى ، ج 1 ، ص 866 ذيل آيه ; و با اندك اختلافى : بحارالأنوار ، ج 6 ، ص 56 .
16. ـ وسائل الشّيعه ، ج 16 ، ص 281 ; بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 375 .
17.بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 339 .
18. ـ خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: ( إِذا جاءَ أَجَلُهُم فَلايَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلايَسْتَقْدِمُونَ ). «زمانى كه مرگشان فرا رسد نه يك ساعت ديرتر مى ميرند و نه يك ساعت زودتر ». سوره يونس ، آيه 49 .
19. ـ بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 354 .
20. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 360 .
21. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 351 .
22. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 355 .
23. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 353 .
24. بحارالأنوار ، ج 70 و ج 10 ، ص 98 .
25. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 318 .
26. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 318 .
27. سوره اعراف ، آيه 182 .
28. ثواب الاعمال ، ص 288 .
29. وره تكاثر ، آيه 8 .
30. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 312 .
31. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 327 .
32. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 361 ; سوره مطفّفين ، آيه 14 .
33. وسائل الشّيعه ، ج 15 ، ص 227 ; كافى ، ج 2 ، ص 482 .
34. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 354 .
35. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 330 .
36. السعة و الرزق ، ص 5 ; بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 377 ; عدة الداعى ، ص 211 .