نقش قدیمی ترین چاپخانه نجف آباد در انقلاب+فیلم

 صدا و سیما: چاپخانه حسینعلی رستگاری، سال ۱۳۴۶ در نجف آباد شروع به کار کرده است. این مجموعه علاوه بر چاپ هزاران تصویر از حضرت امام در مقاطع مختلف به ویژه در سال ۱۳۵۶، در مقطع قبل و بعد از انقلاب بیش از هزار اعلامیه و شب نامه انقلابی را در تیراژ های هزار تا دو هزار نسخه به صورت رایگان چاپ کرده است.

چاپخانه رستگاری نجف آباد

چاپخانه رستگاری نجف آباد

وقتی رستگاری تا آستانه دستگیری رفت

عکس حضرت امام، نجف‌آباد خواهان زیاد داشت ولی گیر نمی‌آمد. به رستگاری که پیشنهادش را دادم، نشانی یکی از همکارانش در کوچۀ تلفنخانۀ اصفهان را داد تا برایمان یک کلیشه از عکس حضرت‌امام درست کند.. «مظاهری» از بچه‌های اصفهان با صاحب چاپخانه هماهنگ کرد که این‌کار را برایمان انجام دهد ولی بندۀ خدا از ترس ساواک به این راحتی زیرِ بار نمی‌رفت و می‌گفت ساواک کارگاهش را زیر نظر دارد. بالاخره بعد از کلی اصرار و پیگیری قبول کرد و بعد از ده روز خبر داد که کلیشه را داخل سطل زباله‌ای در بیرونِ کارگاهش جاساز کرده. با یک موتور یاماها۱۲۵ که به سه‌هزار تومان خریده بودم، رفتم اصفهان و کلیشه را رساندم به چاپخانۀ رستگاری. سری اول هزارتا چاپ از عکس امام زدیم و بین مغازه‌دارها توزیع کردیم. بیشتر کسبه تصاویر را بدون ترس چسباندند پشت شیشه‌ها. پاسبان‌های شهربانی هم مثل جمشیدیان، کاظمی و طاهری در شهر چرخ می‌زدند و هر جا تصویر امام را روی مغازه‌ای می‌دیدند، بعد از کلی فحاشی و تهدید، تصویر را می‌کندند. رستگاری چند‌بار دیگر از همان کلیشه چاپ زد و جاهای مختلف پخش کردیم. در شهرها و حتی استان‌های اطراف، تصویر حضرت‌امام خواهان زیادی داشت و با واسطۀ افراد مطمئن، عکس‌ها را برایشان می‌فرستادم. یک‌بار حدود پنج‌هزار نسخه‌ از تصویر امام را با پست فرستادیم برای محمود حجتی که آن موقع کارمند ادارۀ راه بندرعباس بود.

کار چاپ با رعایت مسائل امنیتی و عمدتاً شبانه انجام می‌شد. جلوی شیشه‌های چاپخانه که از بیرون روی آن دید وجود داشت را می‌پوشاند تا کمتر جلب توجه کند. البته مامورهای شهربانی و ساواک به رستگاری شک کرده بودند ولی چندین‌باری که ریختند داخل چاپخانه‌اش، مدرکی گیرشان نیامد.

خودش تعریف می‌کرد:

یک‌بار داشتم از عکس امام چاپ می‌زدم که توکلی مامور ساواک آمد توی زیرزمین. دستگاه را خاموش و نمونه‌های چاپی را مخفی کردم ولی کلیشه روی دستگاه ماند. گفتم چند تا کار عقب‌مونده داشتم که دارم می‌زنم ولی پیشِ پای شما دستگاه گیر کرد. وقتی خواست دستگاه را روشن کنم، پیش خودم گفتم این‌بار دیگه گیر افتادی رستگاری!

باورم نمی‌شد، دستگاه واقعاً گیر کرده بود و هیچ برگه‌ای را بیرون نداد. مامور ساواک که همه چیز را طبیعی دید، بدون پرس و سوال بیشتر رفت بیرون. خیلی دور نشده بود که دستگاه بدون این‌که کار خاصی رویش انجام داده باشم، دوباره راه افتاد.

رستگاری آرشیو جالبی از تمام نمونه‌کارهایش جمع‌آوری کرده که بسیاری از آن‌ها مربوط به بعد از انقلاب است. از هر اعلامیه‌ای که برای شهدا می‌زد، یکی نگه داشته و همه را به صورت چند جلد کتاب بزرگ، صحافی کرده. از اسناد تاریخی مخصوص نجف‌آباد و مدارک مربوط به آدم‌های سرشناس هم چیزهای جالبی در زیر‌زمین خانه‌اش نگه می‌دارد.

 

خاطره  «حیدرعلی قوقه ای» از مبارزان انقلابی نجف آباد که کتاب خاطراتش توسط انتشارات مهر زهرا در دست تدوین قرار گرفته است.

حیدر علی قوقه ای

حیدر علی قوقه ای

نقش قدیمی ترین چاپخانه نجف آباد در انقلاب+فیلم