شهروند: سلام. با خوندن خبر این جنگ گریه ام گرفت. چشمام پر از اشکن. خیر نبینن احمد و نعمت.
خبر دروغه، به مردم این جا اصلا خبر ندادن. یکی از اقوام در حال نون پختن بودن که یاغی ها ریختن توی خونه شون و یه نوزاد شش ماهه رو با نیزه کوبوندن به دیوار!
خدا میدونه بچه ی چه بیچاره ای بود!
اقوام مون یک شبانه روز داخل زیرزمینی پناه گرفته بودن.
چند تا از فامیلامون در این جنگ کشته شدن.
انگشت دست یکی از اقوام تیر خورد. نصف شب با خانواده اش راه افتادن به سمت یکی از شهرهای غرب استان.
وقتی بعد از یکسال برگشتن حتی آجرهای خونشون رو هم دزدیده بودن!
وقتی هم برگشتن به خونه ی روستاشون کلی فامیل بهشون طعنه زدن.
واقعا عوامل این فتنه اون دنیا چه جوابی دارن بدن؟ خدا ازشون نگذره!
- تاریخ انتشار : دوشنبه 12 آذر 1403 - 5:33
- کد خبر : 68524
- مشاهده : - چاپ خبر
![کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی](https://najafabadnews.ir/wp-content/uploads/2020/04/ناگفته-ها.jpg)
چهلم خونین در نجف آباد
چهلم خونین در نجف آباد برخی ساکنین شهرهای اطراف نجفآباد در حوادث محرم سال۱۳۵۷ مشارکت داشتند و همین زمینهای شد برای تشدید اختلافات قومی و قبیلهای. یک هفته مانده به چهلم شهدای محرم، شیخعباس ایزدی برنامهای ریخت تا با یک تیر، دو نشان بزند. قرار شد مردم از باغملی تا ورزشگاه غلامرضا تختی (موهبت امیرآباد)
چهلم خونین در نجف آباد
برخی ساکنین شهرهای اطراف نجفآباد در حوادث محرم سال۱۳۵۷ مشارکت داشتند و همین زمینهای شد برای تشدید اختلافات قومی و قبیلهای.
یک هفته مانده به چهلم شهدای محرم، شیخعباس ایزدی برنامهای ریخت تا با یک تیر، دو نشان بزند. قرار شد مردم از باغملی تا ورزشگاه غلامرضا تختی (موهبت امیرآباد) راهپیمایی کرده و همانجا نماز وحدت بخوانند.
جمعیت به قدری زیاد بود که وقتی روزنامۀ اطلاعات سیام دیماه خبرش را کار کرد، عنوان «جمعیت دویست هزار نفری» را استفاده کرد. نماز که خوانده شد، برخی معلومالحالها و اراذل مثل احمد و نعمت اوضاع را با شایعهسازی متشنج کردند. از طرفی بین نمازگزارها شایع کردند که اموال غارتشده را در فلان خانه و محله پیدا کردهاند و از طرف دیگر به ساکنان همان محلات هشدار دادند «آماده باشید که اینا بعدِ نماز حمله میکنند!»
تا امامجمعه خواست دست بجنباند، کار از کار گذشت و درگیری دو طرف بالا گرفت. تعدادی از نمازگزارها چوب، چماق و سلاح سرد داشتند و طرف مقابل هم از داخل سنگرهایی که روی پشتبامها و داخل کوچهها ساخته بودند، با سنگ و سلاح شکاری مقابله کردند.
اوضاع شهر طوری متشنج شد که شهرداری از ترس آسیبدیدن آمبولانس، ماشینی برای بردن جنازۀ پدرم که همانروز فوت کرده بود نفرستاد و مجبور شدیم تابوت را تا قبرستان سَردَست ببریم. تا عصر دستم به مراسم بند بود و نشد سر و گوشی آب بدهم. شنیدم که چندین نفر از دو طرف کشته و زخمی شدند و حتی چند کودک خردسال از بین رفتند ولی خودم چیزی به چشم ندیدم. روزنامۀ اطلاعات آمار را چهارده کشته و بیش از یکصد و پنجاه زخمی اعلام کرد.
عصر همان روز جنازۀ کشتهشدهها را عقب یک تریلی آوردند جنتالشهداء. هنوز کار دفن و کفن کامل نشده بود که خبر آوردند مردم اصفهان و خمینیشهر در حمایت از انقلابیون به سمت نجفآباد راه افتادهاند به این سمت. صدها نفر با چوب، چماق و قمه ایستاده بودند عقب کامیون و همینطور که با صدای بلند شعار میدادند، وارد شهر شدند. روبهروی دفتر روزنامۀ اطلاعات، نرسیده به باغملی متوقفشان کردند تا شیخعباس ایزدی امامجمعۀ شهر روی چهارپایه برایشان سخنرانی کند. فریادها همچنان بلند و رعبآور بود؛ «اومدیم به حمایت شما! هر کی رو بگید، پدرش رو در میاریم! جانفشان شماییم!»
حاجآقا به هر مصیبتی بود جمعیت را ساکت کرد و گفت: «تشکر میکنم که تشریف آوردید. آقایون مشکل حل شده! خواهش میکنم تشریف بیارید داخل مسجد، پذیرایی شوید و برگردید خانهتان». کسی برای پذیرایی نماند و تمام جمعیت بدون کوچکترین درگیری، شهر را ترک کردند.
«ناگفته ها» به روایت «محمد رضا پزشکی» خبرنگار دهه ۴۰ و ۵۰ موسسه اطلاعات در نجف آباد؛ کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
چهلم خونین در نجف آباد
لینک کوتاه
برچسب ها
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲