اخاذی تروریستی در نجف آباد

در همان روزی که متهم تعیین کرده بود، رییس شهربانی نجف‌آباد خبرم کرد که «بیا که سوژه خوبی برات دارم، فقط نباید خیلی نزدیک بشی!» 

 اخاذی تروریستی در نجف آباد

بهار۵۵ که باند سید‌ مهدی هاشمی چند نفر از روحانیون سرشناس اصفهان مثل سید‌ابوالحسن شمس‌آبادی و قنبرعلی صفر‌زاده را به دلیل اختلافات عقیدتی و شخصی به قتل رساندند، جو خاصی ایجاد شده بود و دستگاه‌های امنیتی، چشم‌ترسیده شده بودند. در همین اوضاع و احوال، شخصی امام جماعت یکی از مساجد نجف‌آباد را تلفنی تهدید کرده بود که «اگه فلان مبلغ را در فلان تاریخ داخل دیوار پشت ورزشگاه نگذاری، می‌کشمت!»

شیخ موضوع را به شهربانی اطلاع داد و بلافاصله تیم‌های ضد‌ترور اصفهان آمادۀ دستگیری عامل این تهدید شدند. در همان روزی که متهم تعیین کرده بود، رییس شهربانی نجف‌آباد خبرم کرد که «بیا که سوژه خوبی برات دارم، فقط نباید خیلی نزدیک بشی!»

محل تبادل، پشت ورزشگاه دانش رو‌به‌روی فرمانداری و نزدیک حمام دهقان  بود. در دیوارِ مجموعۀ ورزشی سوراخی به قطر ده‌سانتیمتر در ارتفاع یک‌متری قرار داشت که پول باید داخل آن گذاشته می‌شد. به من اجازۀ نزدیک‌شدن به محل مورد نظر را ندادند ولی طبق گفته‌های رییس شهربانی، تیم‌های امنیتی در چند لایه محل را محاصره کرده و حتی قرار بود هلی‌کوپتر هم اعزام کنند که البته من چیزی ندیدم. احتمال درگیری داده می‌شد و محدودۀ تبادل به صورت کامل قُرق شده بود.

همه منتظر تروریست خطرناکی بودند که برای بردن پول‌ به صحنه بیاید ولی در بهت و حیرت نیروهای شهربانی، پیرمردی دوچرخه‌سوار به محل نزدیک شده و با آرامش سراغ محل مورد نظر می‌رود. هنوز دستش داخل سوراخ بوده که چندین افسر مسلح محاصره‌اش می‌کنند. می‌گفتند بندۀ خدا نزدیک بوده قالب تهی کند. وقتی دستگیرش می‌کنند، اعتراف می‌کند که «از اقوام نزدیک شیخ‌ هستم. آبدارچی و مسئول گلخانۀ شهرداری‌ام. پولی برای جور کردن جهیزیۀ دخترم نداشتم و پیش خودم گفتم اوضاع خوبیه تا حاج‌آقا را مختصر تیغی بزنم!»

از نظر من، بخش زیادی از جنایات باند سیدمهدی هاشمی، در نجف‌آباد برنامه‌ریزی و اجرا شد. ماشینی که با آن مرحوم شمس‌آبادی را ربودند، یک نجف‌آبادی که قبل و بعد از انقلاب چهره‌ای سرشناس محسوب می‌شد، هدایت ‌می‌کرد. خانۀ پدرزن یکی از شهدای شاخص نجف‌آباد، تبدیل شده بود به پاتوق هواداران باند سید‌مهدی. روزی که مرحوم منتظری در یک سخنرانی پسرش محمد را به دلیل کارهای بعد از انقلابش، درگیر بیماری‌های روحی و روانی اعلام کرد، رفتم تا از همین شخص فایل صوتی سخنرانی را بگیرم و اتفاقاً مهدی هاشمی را همان‌جا دیدم.

بخشی از کتاب ناگفته ها، خاطرات محمد رضا پزشکی خبرنگار روزنامه اطلاعات در دهه های ۴۰ و ۵۰ نجف آباد

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

 اخاذی تروریستی در نجف آباد