استاد دانشگاه آزاد نجف آباد :وقتی سیندرلا را میشناسیم، ولی ماهپیشونی را نه
تمام دنیا سیندرلا را میشناسند، ولی آیا ماهپیشونی را هم میشناسند؟ کودکان دیروز و امروز رابین هود را دیدهاند، اما سمکِ عیار را چطور؟ دکتر محبوبه خراسانی، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در اصفهان، در پاسخ به اینکه سهم ادبیات ایران در فرهنگ […]
تمام دنیا سیندرلا را میشناسند، ولی آیا ماهپیشونی را هم میشناسند؟ کودکان دیروز و امروز رابین هود را دیدهاند، اما سمکِ عیار را چطور؟
دکتر محبوبه خراسانی، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در اصفهان، در پاسخ به اینکه سهم ادبیات ایران در فرهنگ جهانی چیست، گفت: عده کمی از کشورهای دنیا دارای فرهنگ و تمدن کهن و ریشهدار هستند. ایران یکی از این انگشتشمار کشورهاست؛ اما نکته اینجاست که به اندازه غنای فرهنگی خود سهمی از فرهنگ جهانی ندارد. بدون کوچکترین اغراقی تمام دنیا سیندرلا را میشناسند، ولی آیا ماهپیشونی را هم میشناسند؟ کودکان دیروز و امروز رابین هود را دیدهاند، اما سمکِ عیّار را چطور؟ و اگر راه دور نرویم و از فرزندان خود پرسشی سردستی کنیم که آیا سیندرلا را بیشتر دوست دارند یا ماهپیشونی را، اگر شناخت دومی را انکار نکنند، به احتمال بسیار قوی خواهند گفت، اولی. حال مسأله این است که آیا واقعاً سیندرلا و کل فرهنگی که همراه آن وارد دنیای شناختی کودکان میشود، غنیتر و قویتر از شخصیتهای داستانی خودمان است؟ به گمان ما خیر، نه تنها قویتر نیست، بلکه در پارهای موارد ضعفهای اساسی در درون دارد که برگردانندگانِ این افسانهها به نمودهای بصری – نمایشی، به خوبی بر آنها واقف شدهاند، نقایص را رفع کرده و به کارشناسانهترین راه و روشی به عرضه آنها میپردازند.
– آیا بدون هیچگونه تعصبی میتوان گفت که شخصیتهای داستانهای کهن ما آنقدر جذابیت دارند که در این رقابت جهانی وارد شوند؟
– برونو بتلهایم روانشناس اتریشی که افسانهها را از دیدگاه روانشناسی بررسی کرده است، در برخی مواضع کتابش با عنوان «بررسی افسانههای پریان از دیدگاه روانشناسی» از کاملتر و غنیتر بودن داستانهای شرقی و ایرانی یاد میکند، چرا که به نظر او حاوی جزییات مهمتری هستند که این در داستانهای دیگر دیده نمیشود. فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی دریای گرانقدری از حکمتها و درسهای زندگی و داستانهای ارزشمندی هستند که در عین خاصیت سرگرمکنندگی متبلورکننده آرزوهای نهفته و آرمانهای بشری و نیز محتویات ناخودآگاه انسان هستند. از اینرو به نظر میرسد وقت آن رسیده باشد که با نگاهی به درون و داشتههای خود به باوری راستین نسبت به تواناییها و استعدادهای فرهنگ بومی دست یابیم و با یافتن ساز و کارهایی، آنچه را استعداد جهانیشدن دارد به عرصه جهانیسازی وارد سازیم؛ چرا که این کار، بهترین راهکار در عرصه رقابت فرهنگی است.
– صحبت از غنای ادبیات و قدرت آن کردید، اما در کشور خودمان هم همانگونه که شما نیز اشاره کردید، جاذبه شخصیتها و قهرمانهای غربی برای مردم ما بیشتر است. اگر شخصیتها و ادبیات ما غنی است، پس دلیل این مجذوب شدن چیست؟
– مهمترین دلیل محبوبیت قهرمانان داستانهای غربی در جهان و نیز در ایران، عرضه انیمیشنهای جذاب، متنوع و فراوان آنهاست. سپس با تولید محصولات یادآوریکننده مانند انواع عروسک، چاپ تصویر این شخصیتها بر روی لباس و کیف و کفش و دفترچه و لیوان و ساعت گرفته تا کاغذدیواری و روتختی و فرش و پتو و …، تصویر آنان با دیدن هر لحظه و هر جا، به طور کامل در پسزمینه ذهن کودک نقش میبندد و بدان عادت میکند و وابسته میشود.
– به گفته شما این رخنه فرهنگی اتفاق افتاده و تبدیل به عادت شده؛ حال باید چه کرد؟
– ببینید امروزه در فضایی زندگی میکنیم که هر ثانیه از راهها و رسانههای مختلف زیر بمباران اطلاعاتی قرار داریم. برنامههایی متنوع از فرهنگهای رنگارنگ، بیش از پیش میهمان خانههای ایرانیان خواهد شد و این امری اجتنابناپذیر است و چاره کار از نگاه من ایجاد آگاهی عمومی و برنامهریزی پایهیی نه برای مقابله، حذف، ممنوع کردن، اعمال حد و تعزیر و … است، بلکه ارائه و نمایش قدرتمند آنچه خود داریم و از آن غافل ماندهایم، است و دادن حق انتخاب به مردمی که قدرت تشخیص دارند و با دادن آگاهی فرهنگی و عرضه محصولات فرهنگ خودی شعور تشخیص دوغ را از دوشاب خواهند داشت و در چنین بستری است که امنیت فرهنگی به وجود میآید.
بر اساس پژوهشی که با عنوان “احیا و تحکیم فرهنگ بومی و نمادسازی ایرانی و اسلامی با محوریت ادبیات” انجام دادم، برآیند عملی این تحقیق نشان داد که پاکسازیِ کامل نشانههای فرهنگی بیگانه ممکن نیست. قصد نهایی ما این است که به سطحی از امنیت فرهنگی برسیم که فرهنگهای وارداتی از هر نوعی که باشد، نتواند آسیبی به پیکره فرهنگ خودمان وارد کند؛ گونهای ایمنسازی (واکسینه کردن) افراد جامعه در مقابل جذب و حل شدن در فرهنگهای دیگر. ایجاد امنیت فرهنگی در جامعه تنها با شناخت فرهنگ خود، اعتماد به آن و کارشناسان، جدیت و تداوم، برابرسازی محصولات و از بین بردن حس نیاز به آنها و در عین حال بسیار بسیار نرم و تدریجی و حسابشده باید باشد.
– آیا در این تحقیق نمونههای عملی در جامعه و نگاه جامعه را نیز بررسی کردید و آیا در خانوادهها تمایل برای حرکت به سوی کالاهای فرهنگی با نشانههای ایرانی بود؟
– در مصاحبهای که با مادران کودکان ۳ تا ۱۲ ساله صورت گرفت، مهمترین دلیل استفاده از محصولات نمایاننده فرهنگ غربی را نبود کالاهای مناسب کودکان با نمود فرهنگ ایرانی در آنها ذکر کردند. مادران کودکانی که به شدت به مرد عنکبوتی و لاکپشتهای نینجا و … علاقهمند هستند، دلیل خریدن کفش و کلاه مرد عنکبوتی و دیگر نمادهای اینچنینی را عرضه فراوان و در دسترس آنها، انتخاب و اصرار فرزندانشان و نیز نبود کالاهایی که نشاندهنده فرهنگ بومی باشد، توصیف میکنند. آنها ترجیح میدهند کلاهی با عکس رستم بخرند، اما وقتی نمییابند، ناگزیر میشوند که تسلیم مرد عنکبوتی شوند! در هر حال، حرکت در راه فرهنگسازی و خلق و تولید محصولات منعکسکننده فرهنگ خودی گرچه میتواند دشواریاب به نظر آید، اما با اعتماد به گوهر والای خود و جام جم خرد راه هموار خواهد شد، به گفته حافظ: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد // گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود/ طلب از گمشدگان لب دریا میکرد.
– با توجه به اشاره شما به نقش مهم رسانه ها، تأثیر رسانهها را در شکلگیری این اتفاقات فرهنگی و روی آوردن کودکان به نمادها و شخصیتهای غیروطنی چقدر میدانید؟
– بله، رسانهها نقش فوقالعاده مهم و برجستهای در فرهنگسازی دارند که متأسفانه از این قابلیت استفاده چندانی نمیشود. نگاهی گذرا به مکانیسم جلب توجه کودکان با عروسک و دیگر محصولات پس از نمایش عمومی یک انیمیشن، گویای تأمل و دقت بالای مسؤولان فرهنگی کشورهای تولیدکننده است؛ سیندرلا با ورژنهای مختلف و به صورت دنبالهدار پخش میشود و بلافاصله عروسکهای باربیشکل که یادآور کارتونِ تازه پخششده است، به بازار میآید و در کودکان برای خریدن آنها تولید نیاز میکند. مرد عنکبوتی، ارباب حلقهها، عصر یخبندان، پو، پت و مت و بسیاری دیگر تولید میشود و به نمایش درمیآید، فردای آن، انواع عروسک، پوستر، کالاهایی که استفاده روزمره و دائمی دارند، از شخصیتهای این فیلمها در تمامی فروشگاهها به معرض فروش گذاشته میشود. حال آن که گاه برخی از تولیدات رسانههای داخلی بخصوص تلویزیون همانقدر جذاب هستند، اما به دلیل نبود برنامهریزی و ضعف بصر در امور فرهنگی قادر به ماندگار کردن و فرهنگسازی در این زمینه نیستیم؛ برای مثال، قهرمانان خونه مادربزرگه، مدرسه موشها، هادی و هدی، زیزی گولو و … در سالهای دور از امروز، این پتانسیل را داشتند که جایگاهی را در بین اسباببازیهای کودکان دیروز و حتا با پخش مجدد در میان کودکان امروزی به دست آورند، اما دریغ.
– با توجه به نتایج تحقیق انجامشده راهکار شما برای حل معضل بیگانگی فرهنگی چیست؟
– روانشناسی کودکان نشان میدهد که کودک زمانی به ابزار بازی جذب میشود که آن اسباب یا عروسک برای او یادآور داستان و روایتی نمایشی و عینی باشد که کودک با آن رابطه عاطفی برقرار کرده است. تجربه رابطه فیلمهای انیمیشن و میل به داشتن وسیله بازی با طراحی شخصیتهای همان فیلم به خوبی این گفته را تأیید میکند. بنابراین یکی از زیربناهای اصلی فرهنگسازی در این زمینه، توجه و سرمایهگذاری حسابشده بر روی این بخش است. خوشبختانه در پویانمایی گامهای موفقی در ایران برداشته شده است که میتوان با بالا بردن آگاهی، انگیزه و حمایت مالی کارهای موفقتری نیز انجام داد.
همین الآن که ما اینجا هستیم با نگاهی به دور و بر میتوان وسایلی را دید که نوع طراحی آنها مربوط به فرهنگ ما نیست، اما به وفور در محل کار و منازل همه ما یافت میشود. با دقت در این امر میتوان دریافت که جوامع سرمایهداری چگونه با طراحی، ساخت و تولید نمکدان، پارچ، لیوان، بشقاب، سینی، شمع و … فرهنگ و دین خود را تبلیغ میکنند و ما غافلیم. این در حالی است که اساطیر و افسانهها و تاریخ و دین ما پر است از قهرمانانی که در این جایگاه بسیار خوشتر میدرخشند؛ بابانوئل و آدمبرفی مشهورش را با عمونوروز و حاجی فیروز خودمان مقایسه کنید و هرکول و ایلیاد را با رستم، کدوی هالووین را با پیرزن و کدو قلقلهزن و هری پاتر را با قصههای مجید، لین چان و جومونگ را با یعقوب لیث و ابومسلم خراسانی و دلواری و مهمتر از همه، روایت تولد عیسی مسیح (ع) را مقایسه کنید با تولد حضرت علی (ع) در کعبه. حال خود قضاوت کنید.
حضور این اولیها در زندگی ما و اشیای پیرامون ما آنقدر پررنگ و چشمگیر است و وجود دومیها آنقدر بیجان و رهاشده است که ناخودآگاه به این فکر میرسیم که لابد آنها دارند و ما نداریم. واقعاً اگر تا به حال چنین فکری به سراغتان نیامده است، به سخنان چند لحظه پیش من برگردید و همین چند مقایسه سردستی را بار دیگر مرور کنید.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰