افسری که پدر و پسر را از دل آتش بیرون کشید

شهروند: پنجم اردیبهشت‌ بود که استوار «علی‌اصغر بهارلویی» مامور واحد گشت یگان امداد فرماندهی انتظامی شهرستان نجف‌آباد در اقدامی شجاعانه پدر و پسری را از مرگ نجات داد؛ سرنشینان تریلری که در اتوبان شهید کاظمی شهرستان «نجف‌آباد» در یک تصادف هولناک مرگ را به چشم‌شان دیدند.  لوله‌ها و تیرآهن‌های داخل تریلر جلویی وارد شیشه جلویی تریلر این پدرو پسر شده بود.

افسری که پدر و پسر را از دل آتش نجات د اد

شهروند: پنجم اردیبهشت‌ بود که استوار «علی‌اصغر بهارلویی» مامور واحد گشت یگان امداد نیروی انتظامی شهرستان نجف‌ آباد در اقدامی شجاعانه پدر و پسری را از مرگ نجات داد؛ سرنشینان تریلری که در اتوبان شهید کاظمی شهرستان «نجف‌آباد» در یک تصادف هولناک مرگ را به چشم‌شان دیدند.  لوله‌ها و تیرآهن‌های داخل تریلر جلویی وارد شیشه جلویی تریلر این پدرو پسر شده بود. حادثه‌ای هولناک که تنها استوار جوان شاهد حادثه بود و لحظه‌ای درنگ جان این دو سرنشین را به خطر می‌انداخت.

۵٠ لوله فلزی بود که وارد خودروی عقبی شده بود. لوله‌های فلزی به جان این پدر و پسر  برخورد کرده بود  و با خونریزی زیاد در کابین تریلر حبس شده بودند. همزمان شعله‌های آتش هم  از زیر کابین  وسعت گرفته بود. همین‌جا بود که مامور فداکار شجاعانه وارد مهلکه شد و با خطر انداختن جانش ناجی پدر و پسر شد.  برای این‌که از جزییات حادثه مطلع شویم به سراغ مامور فداکار یگان امداد فرماندهی انتظامی شهرستان نجف‌آباد رفته و پای گفت‌وگو با او نشستیم.

در مورد حادثه توضیح بدید؛ چه اتفاقی افتاده بود؟
ساعت ۵ و ٣٠ دقیقه بامداد روز حادثه با خودروی گشت در حال گشتزنی در اتوبان شهید کاظمی، محور غرب استان بودم که با صحنه تصادف بین دو دستگاه تریلی که یکی از آنها از عقب به خودروی جلویی برخورد کرده و حدودا ۵٠ لوله فلزی از تریلر جلویی وارد کابین تریلر عقب شده بود و همین امر هم باعث گیرافتادن راننده و سرنشین تریلی عقب داخل کابین شده بود. راننده مرد جوانی حدودا سی ساله بود که به صورت کامل توسط لوله‌ها، داخل کابین حبس شده بود. پدر راننده هم که در زمان وقوع حادثه در عقب کابین در حال استراحت بود هم محبوس شده بود و هر دو دچار خونریزی بودند. نمی‌دانستم چه کار کنم خیلی دستپاچه شده بودم هیچ‌کسی آن موقع صبح در اطراف خودروی حادثه‌دیده نبود، راننده من هم با توجه به اینکه تصادف در لاین دیگر رخ داده بود بایستی تقاطع را دور می‌زد که به دلیل دور بودن مسیر مدت زمانی طول می‌کشید تا خودش را به من برساند. به همین خاطر خودم تنهایی دست به کار شدم و برای نجات آنها وارد کابین تریلر عقبی شدم، ابتدا سرنشینی را که کمتر درگیر بود، نجات داده و از کابین خارج کردم. سرنشین  که مردی حدودا پنجاه ساله بود از ناحیه کتف دچار درد شدید بود و از ناحیه سر و صورت خونریزی مختصری داشت که به علت مصدومیت از ناحیه کتف قادر به کمک‌کردن نبود. از طرفی راننده تریلی جلویی هم فردی مسن بود و او نیز قادر به کمک نبوده و تنها با راهنمایی من توانست موضوع را به سایر یگان‌های امدادی اطلاع دهد. در زمان کمک‌کردن به حادثه‌دیدگان شعله‌های آتش از زیر کابین در حال افزایش بوده و دود غلیظی هم داخل کابین را فرا گرفته بود و هر لحظه امکان آتش‌گرفتن کابین خودرو وجود داشت. سریعا با آچار مخصوص  دو تا از سیم‌های بُکسل که لوله‌ها را نگه داشته بود، بازکردم و سپس روی لوله‌ها رفته و با فشار پا اندکی فشردگی لوله را از داخل کابین کاهش داده و حدود ۵٠ لوله را از کابین خارج کردم.در این زمان وارد کابین شده و راننده که به علت خونریزی شدید و دود بیهوش شده بود را از بالاتنه آزاد کردم ولی همچنان هر دو پای مصدوم داخل کابین درگیر بود و پدر مصدوم هم با داد و فریاد تقاضای تلاش بیشتر و سریع‌تر از من را داشت و می‌گفت:   «تو را به خدا کاری کن تا دقایقی دیگر کابین ماشین آتش می‌گیرد و پسرم را از دست خواهم داد.»خلاصه هر طور شده با کمک راننده تریلر دیگر و با استفاده از یک دیلم پاهای جوان مصدوم را آزاد کرده و او را به بیرون از ماشین منتقل کردم؛ ظاهرا پایش شکسته بود.در این زمان بود که ماموران آتش‌نشانی حضور یافته و آتش خودرو را مهار کردند و راننده جوان هم به وسیله نیروهای اورژانس به بیمارستان شهید «منتظری» شهرستان نجف‌آباد انتقال یافت.

تا رسیدن نیروهای امدادی چقدر طول کشید؟
دقیقا نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم تقریبا یک ربع یا ٢٠ دقیقه طول کشید.

فکر نکردی ممکن است خودت دچار حادثه شوی؟
استوار جوان لبخندی می‌زند و می‌گوید که نه در آن لحظه هیچ فکری غیر از نجات هموطن خود در سر نداشتم؛ من وظیفه انسانی خودم را انجام دادم و مطمئن هستم که همه همکاران من هم چنین عقیده‌ای دارند و هر کدام آنها هم اگر در صحنه بودند، همان کاری را می‌کردند که من کردم.

برای خودت هم مشکلی پیش آمد؟
بله؛ زمانی که برای نجات مصدومان حادثه روی لوله‌ها رفتم، چندین‌بار امکان سقوط من از بالای تریلی که در حال رهاشدن لوله بود، وجود داشت.وقتی هم که در کابین خودرو رفتم به خاطر دود غلیظی که وارد آن‌جا شده بود، دچار تنگی نفس شدم؛ اما به‌ هرحال خوشحالم که توانستم وظیفه‌ام را به درستی انجام دهم و واقعا فکر می‌کنم، معجزه خدا بود که من توانستم به آنها کمک کنم.

اگر شما در آن لحظه حضور نداشتید، چه اتفاقی ممکن بود برای حادثه‌دیدگان بیفتد؟
با توجه به گرفتارشدن پدر و فرزند در داخل کابین و خون زیادی که از آنها رفته بود و همچنین آتش‌سوزی مختصری که در زیر کابین خودرو ایجاد شده و ورود دود غلیظ به داخل آن فکر می‌کنم مرگ هر دو سرنشین تریلر حتمی بود.از طرفی راننده تریلر جلویی هم به علت کهولت سن و عدم آشنایی با موقعیت مکانی جهت اطلاع‌رسانی به یگان‌های امدادی نمی‌توانست هیچ‌گونه کمکی به آنها انجام دهد.
پیگیر حال مصدومان نشدی؟
چرا از بیمارستان سراغشان را گرفتم و وقتی فهمیدم که حالشان خوب است، خدارا شکر کردم.

بعد از آن ماجرا باز هم مصدومان را ملاقات کردی؟
نه؛ بعد از آن ماجرا مصدومان را ندیدم تا حدود ٣ هفته قبل که آنها برای تکمیل پرونده تصادف خود به کلانتری مراجعه کرده بودند. نشانی محل خدمت من را پرسیده و به نزدم آمده بودند که با آنها ملاقات کردم. پدر راننده تریلر مرا محکم در آغوش گرفت و  غرق بوسه کرد. اولش آنها را نشناختم و از این کارشان متعجب بودم تا این‌که ماجرای آن روز را به خاطرم آورد و گفت جان فرزندش را مدیون کمک من است. این پدر گفت که «من  و خانواده‌ام همیشه این مامور را دعا می‌کنیم و جان فرزندم را مدیون او هستیم. او با شجاعت و ازخود گذشتگی تمام، جان پسر جوانم را نجات داد که به مسئولان نیروی انتظامی به دلیل داشتن چنین نیروهایی صمیمانه تبریک می گویم.»

چرا تا به حال حرفی در مورد کاری که کردی نزدی؟
دلیلی نداشت که بخواهم حرفی بزنم و خودم را مطرح کنم؛ چون من این کار را فقط برای رضای خدا کردم و هیچ چشمداشتی هم از کسی ندارم.

از این‌که توانستی جان هموطنان خود را نجات دهی، چه حسی داری؟
از این‌که خداوند به من توانایی داد تا بتوانم به بندگانش کمک کنم، حس خیلی خوبی دارم؛ البته معتقدم که من کاره‌ای نبودم و این خداوند بود که من را سر راه آنان قرار داد.

و سخن پایانی علی‌اصغر بهارلویی:
از رانندگان عزیز می‌خواهم قوانین و مقررات را رعایت کنند؛ به‌خصوص خودروهای تریلر و کامیون که حامل بارهایی مانند  میله‌ها، تیرآهن‌ها و… هستند بایستی توجه کنند که خدای ناکرده کوچکترین خطای آنها باعث بروز حادثه با خودروهای عقب خود نشود.رانندگان عزیز همیشه این نکته را مد نظر داشته باشند که خانواده آنها منتظر دیدار مجدد آنها هستند و بنابر این بایستی از هرگونه عجله و شتاب بپرهیزند این مطالب را نه به‌عنوان یک مامور پلیس بلکه به‌ عنوان یک برادر دلسوز می‌گویم؛ چرا که هیچ وقت دلم نمی‌خواهد حادثه‌ای که دیدم برای هموطنان دیگرم تکرار شود.

علی اصغر بهارلویی

علی اصغر بهارلویی

نجف آباد نیوز