بیشتر پزشکان نجف آباد، بابی یا بهایی بودند
بیشتر پزشکان نجف آباد، بابی یا بهایی بودند
بین پزشکان نجفآبادی با برخی ارتباط نزدیکتری داشتم و شاهد انصاف و مردمداریشان بودم. دکتر ابرقویی و کاظمیان هر دو با بیمار بسیار خوشبرخورد و مودب بودند و تمام داروهایی که شرکتهای توزیع به عنوان هدیه برایشان میآوردند را به جای فروش در بازار آزاد، به بیمارهای مستحق میدادند.
اولین «مِترون» (سرپرستار) بیمارستان نجفآباد که زیر نظر ادارۀ شیر و خورشید فعالیت میکرد، خانم متشخص و متواضعی با فامیلی «موحدی» بود. پدرش دامدار و شوهرش کارشناس آزمایشگاه بیمارستان بود و یکی از برادرانش، داماد امامجمعۀ وقت رشت شد و برادر دیگرش پزشک و جراحی متبحر. تا سال۵۸ در نجفآباد ماند و بعدش ساکن اصفهان شد. تنها سرپرستاری بود که چکمه به پا میکرد و پا به پای خدمهها، کفِ بیمارستان را تِی میکشید.
دکتر زندی رییس بیمارستان هم از آن آدمهای متواضع، بسیار مومن و خدمتگذار بود که خاطرات خوش دوران خدمتش هنوز در ذهن پرسنل قدیمی شبکه و بیمارستان زنده است.
خدمات پزشکی ارائه شده در نجفآباد تا قبل از سال۵۰ به ویزیت و ارائه نسخه، جراحیهای جزئی و سرپایی، تزریقات و پانسمان به همراه زایمانهای طبیعی محدود میشد و اگر بیماری کارش به جراحی یا سزارین میکشید، باید میرفت اصفهان. اولین تجربۀ سزارین در نجفآباد بر میگردد به سال۵۰ و بعد از آن به تدریج امکان فنی و تخصصی دیگر اعمال جراحی در نجفآباد نیز فراهم شد.
تمام پزشکان سرشناس شهر که تعداد زیادی اربابرجوع داشتند، یک تزریقاتچی مخصوص به خود داشتند که به شکل کاملاً تجربی به این فن مسلط شده بودند. افرادی که برخیشان به تدریج بر امور دیگری مثل پانسمان زخم یا ساخت پماد سوختگی مسلط شدند و در مواردی به جایگاهی بالاتر از پزشکان تحصیلکرده در بین مردم دست پیدا کردهاند. البته تزریقات در آن مقطع، تنوع چندانی نداشت و «پنیسیلین» بیشترین فراوانی را در این بین داشت.
به دلیل انگیزۀ ضعیف خانوادههای مذهبی در تحصیل، تعداد زیادی از پزشکانی که قبل انقلاب فعالیت داشتند، از خانوادههای بابی یا بهایی بودند. مثل دکتر حکیمی در کوچۀ ملا (ملاصدرا) و دکتر یزدانی که بهایی مسلک بودند یا دکتر فتحالله خان از جمع بابیها که روزهای آخر هفته در خانهاش در نزدیکی تقاطع خیابانهای امیرکبیر و فردوسی، پذیرش بیمار داشت. از جمع پزشکان بچه مسلمان هم میتوانم به علی پزشکی اشاره کنم.
«ناگفته ها» به روایت «محمد رضا پزشکی»، کاری از انتشارات مهر زهرا
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰