تجمع اعتراض دیپلمه ها در نجف آباد
تجمع اعتراض دیپلمه ها در نجف آباد
اوایل سال۵۸، دهها نفر از دختر و پسرهای دیپلمه که به دلایل مختلف شغلی پیدا نکرده بودند، تصمیم به برگزاری تجمع اعتراضی گرفتند. یک روز صبح تحصن کردند در حیاط آموزش و پرورش نجف آباد و اعلام کردند تا تعیین تکلیفشان، همانجا خواهند ماند.
مرتب شعار میدادند و شلوغ میکردند. آموزش و پرورش، آن زمان در ساختمان فعلی کلینیک درمانی فرهنگیان درست روبهروی دکۀ ما قرار داشت و زودتر از همیشه صبح اول وقت، خودم را به صحنه رساندم. یک ردیف نرده، حیاط ساختمان را از خیابانهای امام و شیخبهایی جدا میکرد. مثل الآن، یک ورودی از سمت شمال و ورودی دیگری از طرف جنوبشرقی به حیاط راه داشتند. هنوز خبر خاصی به جز داد و بیدا جوانها نبود.
نزدیک ظهر که برگشتم، همه چیز مثل قبل بود و فقط برخی خانوادهها در حال تزریق ساندویچ، میوه و نوشابه در بین معترضان بودند. ساعت که به دو عصر رسید، تعدادی از خانوادهها شروع کردند به بردن دخترانشان و هر چه به غروب نزدیک شدیم، از سر و صدا و تعداد حاضرین کم شد. غروب که شد، «نعمت» و دار و دستهاش که همگی از اراذل شناختهشده بودند را با چوب، چماق و سلاحسرد سازماندهی کردند تا از درِ شمالی وارد حیاط اداره شده و باقیماندۀ معترضان را از محوطۀ آموزش و پرورش بیرون کنند.
با شروع حمله، بیشتر حاضرین از در دیگر فرار کردند ولی یکی از دخترها محکم سرجایش نشسته و تکان نمیخورد. دو تا از چهرههای تندرو که آن زمان حدود چهل سال سن داشتند، رفتند بالای سَرَش. یکیشان وقتی مقاومت و سماجت آن دختر جوان را دید، با ضربۀ پوتین، صورتش را پر از خون کرد. اگر لحظهای معطل میکردم، معلوم نبود چه بلایی سرش میآوردند. رفتم وسط و سرِ حرف را با دختر بختبرگشته باز کردم.
– بخشی از کتاب ناگفته ها، خاطرات محمد رضا پزشکی خبرنگار روزنامه اطلاعات در دهه های ۴۰ و ۵۰ نجف آباد؛ کاری از انتشارات مهر زهرا
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰