تولد کارخانه ریسندگی و بافندگی نجف آباد
تولد کارخانه ریسندگی و بافندگی نجف آباد
اوایل دهۀ۴۰، سرمایهداری با نامخانوادگی «هوتن» به کمک برخی شرکایش کارخانۀ ریسندگی و بافندگی نجفآباد را بنیان گذاشت و برخی چهرههای سرشناس شهر مانند «منوچهری» و «حاج میرزا محمد معین» را وارد ترکیب هیات مدیرۀ آن کرد. میرزا محمد که معاون کارخانه محسوب میشد، از چهرههای مومن و مردمدار بود که چند فرزندش الآن در آلمان زندگی میکنند و مرحوم دکتر ناصر فاتح خیر مدرسهساز و روشنایی از مدیران ارشد وزارت نفت، از دامادهایش هستند.
از برادرزادههای سرشناساش نیز میتوان به مصطفی معین نمایندۀ ادوار مجلس و وزیر کابینههای مختلف اشاره کرد. دیگر چهرۀ سرشناس نزدیک به این خانواده، «حاجغلامحسین معین» است که مدتها نمایندۀ رسمی «صارمالدوله» حاکم قاجارها در اصفهان بود. خانۀ تاریخی زیبا و تیمچۀ حاجغلامحسین همچنان در میدان امامخمینی پابرجاست و هر سال محرم مراسم روضه و عزاداری در این خانه برگزار میشود. چند جریب باغ و زمین کشاورزی هم در نزدیکی کارخانۀ ریسندگی و بافندگی شهر برای تامین هزینههای روضه وقف شده که تا چند سال پیش از اجارۀ درختانش درآمد داشت و الآن هم مرکز آموزش عالی کرایهاش کرده است.
مدتی که از فعالیت کارخانه گذشت، «قُدوشی» از اعضای هیات مدیره، عمدۀ سهام را خرید و شد مدیرعامل کارخانه. همزمان یکی از خواهران قدوشی، کارخانۀ «میهنباف» را در گلدشت در نزدیکی نجفآباد برای تولید انواع پتو و پارچه راهاندازی کرد. پارچههای پیراهنی این کارخانه به قدری با کیفیت بود که به انگلستان و کشورهای حوزۀ خلیجفارس هم صادر میشد. یادم هست موقعی که پدرم از مکه پارچه سوغات آورد، در بازار دنبال مشابهش بودم که فهمیدم تولید میهنباف خودمان است.
قدوشی که بعد از انقلاب، به اتهام کمک مالی به یهودیان مستقر در اسرائیل محاکمه و اعدام شد، اخلاق خاصی داشت. محدودیت خاصی برای استخدام زنان و مردان نگذاشته بود و معلولان، زنان بیسرپرست و افراد با شرایط خاص هم شانس ورود به کارخانه را داشتند. به عنوان مثال «شاهمحمد» کوتاه قد که «تونسوز» حمامهای عمومی بود را استخدام کرد. شاهمحمد یکی از بدترین شغلهای ممکن را داشت و کمتر کسی زیرِ بارش میرفت ولی با ورود به ریسندگی و بافندگی، ورق زندگیاش برگشت.
حرف و نقلهای زیادی در مورد یهودی بودن قدوشی مطرح است ولی در عین حال بسیاری از کارگران نقل میکنند که او روزهای عاشورا گوسفند ذبح کرده و نذری میداده است.
بخشی از کتاب «ناگفته ها» به روایت «محمد رضا پزشکی» خبرنگار دهه ۴۰ و ۵۰ موسسه اطلاعات در نجف آباد؛ کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰