رسومِ رمضانی نجف آباد

در آن زمان ساعت شماطه‌دار و وسایل دیگر برای بیدار شدن و سحری خوردن نبود و اشخاص متدین اغلب نیمه‌های شب در روی بام‌ها با صداهای بعضا ناهنجار به خواندن مناجات برای بیدار کردن دیگران می پرداختند:

رسومِ رمضانی نجف آباد

در آن زمان ساعت شماطه‌دار و وسایل دیگر برای بیدار شدن و سحری خوردن نبود و اشخاص متدین اغلب نیمه‌های شب در روی بام‌ها با صداهای بعضا ناهنجار به خواندن مناجات برای بیدار کردن دیگران می پرداختند:

برخیز که عاشقان به شب راز کنند                گِرد در و بام دوست پرواز کنند

هرجا که بود دری به شب بر بندند                الا درِ دوست را که شب باز کنند.

و برای اینکه اعلام نمایند که اذان صبح نزدیک است باز بر روی بام می‌رفتند و با صدای بلند می‌گفتند «ایها المؤمنون! آب است و تریاک.»ر یعنی زمان فقط برای نوشیدن آب و خوردن تریاک باقی است. اشخاصی که تریاکی بودند و کشیدن تریاک در روزها{ی ماه رمضان} به علت بلند شدن بوی آن مقدور نبود، به خوردن تریاک اقدام می‌کردند.

«خاطرات هشتاد ساله دکتر سید مصطفی مرتضوی» به کوشش فضل الله خلیلی، کاری از انتشارات مهر زهرا(س)

کتاب «خاطرات هشتاد ساله خاطرات هشتاد ساله دکتر سید مصطفی مرتضوی» به همت «فضل الله خلیلی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا(س)

کتاب «خاطرات هشتاد ساله خاطرات هشتاد ساله دکتر سید مصطفی مرتضوی» به همت «فضل الله خلیلی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا(س)

رسومِ رمضانی نجف آباد