زمینخواری برای رفع تشنگی
تا چهار عصر، برای احتیاط بیشتر حدود ۵متر دیگر جابهجا شدم. ادامه خونریزی و خستگی حسابی بیحالم کرده و تشنگی زیاد، داشت خفهام میکرد. پیش خودم گفتم «کمی خاک نمدار بخورم، تشنگیام رفع میشه». با همان تکۀ اول تا مرز خفگی رفتم. مثل مرغی که چیزی در گِلوش گیر کرده باشه، کلی دست و پا […]
تا چهار عصر، برای احتیاط بیشتر حدود ۵متر دیگر جابهجا شدم. ادامه خونریزی و خستگی حسابی بیحالم کرده و تشنگی زیاد، داشت خفهام میکرد. پیش خودم گفتم «کمی خاک نمدار بخورم، تشنگیام رفع میشه».
با همان تکۀ اول تا مرز خفگی رفتم. مثل مرغی که چیزی در گِلوش گیر کرده باشه، کلی دست و پا زدم و با دست و تکهای چوب، گلها را درآوردم. ضعف، بیحالی و تاریکی کاملاً گیجم کرده بود ولی صدای آب، امید را زنده نگه میداشت.
تا ۴عصر فردا، به هزار مصیبت و زحمت دوباره رسیدم به آب. همان جوی اولی، بعد از چند پیچ و خم دوباره در دسترس بود. سرم را روی آب گذاشتم و شانزده ساعت تشنگی را جبران کردم.
در همان حالت طاقباز، دست زخمیام را رها کردم در جوی آب. صدای صحبت و رادیوی عراقیها را در آن نزدیکی به خوبی میشنیدم. ایام محرم بود ولی از شنیدن برخی ترانههای عربی، « مستفیض» میشدم.
-بخشی از کتاب «معجزه شیلر» سرگذشت اکبر کاظمی نجف آبادی از نیروهای تخریب واحد اطلاعات عملیات لشکر۸ نجف اشرف، کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰