تاریخ شفاهی

سرقت پلی کپی از نجف آباد به مقصد بندرعباس

یکی دیگر از مواقعی که نزدیک بود دستگیر شوم، مربوط می‌شود به زمانی که می‌خواستیم یک دستگاه پلی‌کپی و تعداد زیادی اعلامیه را از نجف‌آباد بفرستیم برای محمود حجتی که آن زمان کارمند ادارۀ راه بندرعباس بود.

سرقت پلی کپی از نجف آباد به مقصد بندرعباس

یکی دیگر از مواقعی که نزدیک بود دستگیر شوم، مربوط می‌شود به زمانی که می‌خواستیم یک دستگاه پلی‌کپی و تعداد زیادی اعلامیه را از نجف‌آباد بفرستیم برای محمود حجتی که آن زمان کارمند ادارۀ راه بندرعباس بود.

آن زمان گروه‌های دیگر مثل مجاهدین خلق یا امتی‌ها که وابسته به «دکتر پیمان» بودند نیز تلاش داشتند، افکار و عقاید خود را در قالب‌های مختلف از جمله چاپ اعلامیه، گسترش دهند. روی همین حساب، سه نفر از هواداران‌شان که محصل بودند، دستگاه پلی‌کپی دبیرستان امیر‌کبیر نجف‌آباد را دزدیدند تا با آن اعلامیه چاپ کنند. وقتی قضیه را فهمیدم، به شکلی دستگاه را از دست‌شان درآوردم و آن‌را با تعدادی عکس حضرت‌امام و اعلامیه داخل پیکانی جاساز کردیم تا بفرستیم بندرعباس.

شبی که سه نفری راه افتادیم به سمت بندرعباس، ماشین قبل از پلیس‌راه سگزی خراب شد و هر قدر تلاش کردیم، راه نیفتاد. مجبور شدم بچه‌ها را بگذارم داخل ماشین و خودم راه بیفتم سمت نجف‌آباد تا وانتم را بیاورم.

تمام طول مسیر برگشت را می‌ترسیدم گیرِ مامورها بیفتم ولی خدا رحم کرد و بعد از چند بار ماشین عوض کردن و پیاده‌روی، نیمه‌شب رسیدم خانه و با وانت برگشتم پلیس‌راه. ماشین را بوکسل کردیم و برگرداندیم به نجف‌آباد و چند شب بعد، دستگاه و اعلامیه‌ها را با ماشین دیگری فرستادیم بندرعباس.

خاطرات یکی از مبارزان انقلاب در نجف آباد؛ انتشارات مهر زهرا

تصاویر دوران انقلاب نجف آباد

تصاویر دوران انقلاب نجف آباد

سرقت پلی کپی از نجف آباد به مقصد بندرعباس