تاریخ شفاهی

سرهنگ نجف آبادی در حلقه اول حفاظت شاه و فرح

سرهنگ قربانعلی صالحی از خوش‌تیپ‌های نجف‌آباد در شهربانی تهران بود که به عنوان عضو تیم حفاظت فرح پهلوی، به حلقۀ نزدیکان شاه راه پیدا کرده بود. مدتی هم بادیگارد «هُلمز» سفیر‌کبیر آمریکا در ایران شد.

سرهنگ نجف آبادی در حلقه اول حفاظت شاه و فرح

سرهنگ قربانعلی صالحی از خوش‌تیپ‌های نجف‌آباد در شهربانی تهران بود که به عنوان عضو تیم حفاظت فرح پهلوی، به حلقۀ نزدیکان شاه راه پیدا کرده بود. مدتی هم بادیگارد «هُلمز» سفیر‌کبیر آمریکا در ایران شد. خودش تعریف می‌کرد که در بیشتر ملاقات‌های شاه با سفیر، پشت سرشان ‌نشسته و به حرف‌هایشان گوش می‌داده است. صالحی می‌گفت که موقعی که مسئولیت یکی از پاسگاه‌های شهربانی نزدیک فرودگاه را داشتم، یه کبوترباز با حدود صد کبوتر را دستگیر کردند.

وجود کبوترها در اطراف فرودگاه، مشکل‌ساز بود و امکان داشت به داخل موتور هواپیماها کشیده شده و هواپیما را تا مرز سقوط ببرند. روی همین حساب، هر کبوتربازی که اطراف فرودگاه پیدا می‌کردیم را بازداشت و تمام پرنده‌هایش را طبق صورت‌جلسه‌ای سر می‌بریدیم. تعهد هم می‌گرفتیم تا دیگر سراغ کبوتربازی نروند. جوان دستگیر‌شده، وقتی از تصمیم‌مان مطلع شد، شروع کرد به گریه و التماس. نمی‌دانم چرا ولی دلم به رحم آمد و ده تا از کبوترهاش را نکشتیم.

بعد از انقلاب هم مسئولیت پاسگاه را به من دادند. همان اوایل که اوضاع حسابی به هم ریخته بود، یک روز چند تا کمیته‌چی با یک جیپ ارتشی وارد پاسگاه شدند و سراغ من را گرفتند. یکی‌شان آمد جلو و گفت: «من را می‌شناسی قربان! من، همون کفتربازه‌ام که اون خدمت رو بهش کردی! اومدم به عنوان رییس کمیتۀ جنوب تهران، اعلام وفاداری کنم. هر کاری داشتی، بفرما در خدمتیم.اگه بدخواه، مدخواهی داری بگو تا پدرش رو در بیارم!» این آدم، جزء همان افرادی بود که گفتم انقلاب، منقلب‌شان کرد.

«ناگفته ها» به روایت محمد رضا پزشکی خبرنگار موسسه اطلاعات در نجف آباد؛ کاری از انتشارات مهر زهرا

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

سرهنگ نجف آبادی در حلقه اول حفاظت شاه و فرح