- تاریخ انتشار : چهارشنبه 15 بهمن 1399 - 7:03
- کد خبر : 55590
- مشاهده : - چاپ خبر

فراغ ۳ساله شهید محمد منتظری و مادرش
فراغ ۳ساله شهید محمد منتظری و مادرش توی یکی از ماموریتهایی که برگشته بود ایران، بستهای رو میبره دمِ خونۀ یکی از همشهریهاش و طرف که از دیدن محمد کلی ذوق کرده، میگه: «محمد! مادرت با مادر من رفته روضه و تا نیمساعت دیگه بر میگردن». اصرار میکنه که محمد بیاد داخل خونه تا اونا
فراغ ۳ساله شهید محمد منتظری و مادرش
توی یکی از ماموریتهایی که برگشته بود ایران، بستهای رو میبره دمِ خونۀ یکی از همشهریهاش و طرف که از دیدن محمد کلی ذوق کرده، میگه: «محمد! مادرت با مادر من رفته روضه و تا نیمساعت دیگه بر میگردن».
اصرار میکنه که محمد بیاد داخل خونه تا اونا برسن. محمد سهسال بود که مادرشو ندیده و مدام شنیده بود که چقدر مادرش برای دیدنش بیتابی میکرده، ولی به همشهریش میگه که من برای دیدن خونواده نیومدم، برای انقلاب اومدم!
در حالی که اشک توی چشمهایش حلقه زده بوده، میره…
«دلیل آفتاب» نوشته امیر صفاییپور، توصیفی از زندگی شهید محمد منتظری، چاپ توسط کنگره شهدای نجف آباد
فراغ ۳ساله شهید محمد منتظری و مادرش
لینک کوتاه
برچسب ها
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰