نیمهپنهان حادثه نجفآباد
نیمهپنهان حادثه نجفآباد
جوان آنلاین: یکی از اتفاقهای ناگواری که دولتها آن را پذیرفتهاند، بیتفاوتی نسبت به حوادث دلخراش و به پیوست آن عادی شدن مرگ شهروندان است. مرگ غمانگیز پنج عضو یک خانواده در شهرستان نجفآباد اصفهان از آخرین حوادث غمانگیزی بود که خبر آن به رسانهها راه پیدا کرد.
عصر روز جمعه ۱۷ تیرماه اجساد مادر ۶۰ ساله، پسر ۳۴ ساله، دختر ۳۲ ساله و دختر بزرگ خانواده که زنی ۳۶ ساله بود همراه دختر خردسال این زن در حالی که همگی در زیرزمین خانه حلقآویز شدهبودند و ۱۰ روز از مرگشان گذشته بود، کشف شد. این روایت دو سطری از کشف اجساد، آن هم به شیوهای قرون وسطایی بیشتر به روایت ژانرهای ترسناک سینمایی شباهت دارد تا حادثهای جنایی. اطلاعات قطرهچکانی که درباره حادثه منتشر شده نشان میدهد پدر خانواده سالها قبل فوت شدهبود.
مادر خانواده آموزگار بوده و دختر بزرگ خانواده به دلیل اختلافی که با همسرش داشته از مدتی قبل همراه فرزند خردسالش در خانه پدری زندگی میکردهاست. انگیزه این خودکشی خانوادگی، افسردگی و انزوای شدید خانواده اعلام شدهاست، با این حال پرونده در مرحله مقدماتی است و بررسیهای بیشتر باید روشن کند چه پیامدهایی منجر به بروز چنین حادثه هولناکی شدهاست؟ اگر بنا را بر آنچه از حادثه روایت شده بگذاریم، ماجرا را از دو منظر مورد توجه قرار میدهیم.
نخست، شیوه نادرست پلیس و دستگاه قضایی درباره اطلاعرسانی است. پلیس و دستگاه قضایی هر دو دارای سخنگو هستند، اما تجربه نشان داده نسبت به بروز حوادثی از این دست یا سکوت میکنند یا از جایی غیر از تریبون سخنگو، اطلاعات قطرهچکانی میدهند.
عمده رسانهها به دلیل اینکه درگیر معضلات اقتصادی هستند، امکان اعزام خبرنگار به محل حادثه را ندارند، خصوصاً اینکه حادثه جایی غیر از مرکز استان اتفاق افتادهباشد. با اینکه خبرنگاران برای دست یافتن به اطلاعات درست تلاش خود را به کار میگیرند، اما در چنین شرایطی بازار شایعات رونق پیدا میکند و حقیقت آنچه روی داده از دید افکار عمومی پنهان میماند، تردیدی وجود ندارد تحقیقات پرونده به سیاق هر پرونده تشکیل شده از ابتدا تا پایان دادرسی مطابق رویه قانونی انجام میشود، اما نادیده گرفتن مطالبات عمومی، بیاعتمادی به جایگاه قانونی را سبب میشود.
موضوع دوم، انگیزه اولیه است که در مورد بروز حادثه مطرح شدهاست. این انگیزه از روی دستنوشته به جای مانده اعضای خانواده مستند شده که براساس آن همه بر اجرای چنین مرگی خودخواسته اتفاقنظر داشتهاند. برای اجرای چنین سناریویی، پسر خانواده دست و پای عزیزانش را بسته و آنها را بردار کرده یا تا بالای چوبهدار برده و آنها خود را از قید و بند زندگی رها کردهاند و سرانجام پسر خانواده، سناریو را در مورد خودش اجرا کردهاست.
این موضوعات استنباطهایی است که در مورد حادثه وجود دارد و از آنجا که هیچ کدام از قربانیان در قید حیات نیستند، نمیتوان به صراحت آن را مورد راستیآزمایی قرار داد. افسردگی و انزوا، موضوعی قابل پنهانی نیست و با نگاهی به سیمای خسته شهروندان در اتوبوس یا مترو قابل مشاهده است. آمار بالای طلاق، خودکشی، تنفروشی، سرقت، نزاعهای خیابانی، جرائم جنایی و اتفاقهای ناگواری از این دست در نشاط عمومی رقم نمیخورد، بلکه پیوستهایی از ریاضتهای اقتصادی است که دولتها به بدنه اجتماعی وارد میکنند.
مخلص کلام اینکه جامعه نیازمند آگاهی است و بر اساس همین آگاهی است که زمینه پیشگیری از عمده آسیبها فراهم میشود. تأثر بارتر اینکه این پرونده به سیاق پروندههای هولناک دیگر مطابق رویه حاکم به جای آنکه مورد توجه قرار گیرد به بایگانی سپرده میشود، غافل از اینکه بیتوجهی به پیوستهایی که منجر به بروز جرائم میشود، جامعه را آبستن جرائم هولناکتری خواهد کرد، آن زمان است که فغان بر میآید: آه از غمی که تازه شود با غمی دگر/ جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر.
حسین فصیحی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰