پنچر کردن عراقی روی ارتفاع+تصاویر کتاب
پنچر کردن عراقی روی ارتفاع+تصاویر کتاب
بدون اینکه دیده شویم، اشراف خوبی روی مسیر تردد عراقیها داشتم و هر کس در تیررس قرار میگرفت را از ناحیۀ سر میزدم. هفده سال بیشتر نداشتم ولی برای یکی از قهرمانان تیراندازی شهری مثل نجفآباد، چنین مهارتی دور از انتظار نبود.
تلفات که زیاد شد، آمدیم پایینتر و در سنگری که مثل کمربند، دورتادور کوه را گرفته بود، پخش شدیم. باگونی، خاکریز دوطرفهای درست کرده بودند که سمت پایین آن به اندازۀ چندگونی بلندتر بود. از هم فاصله گرفتیم تا دید بیشتری روی دشمن داشته باشیم و احتمال زخمیشدن هم کاهش پیدا کند. نزدیکترین فرد به من، دوازدهمتر دورتر سنگر گرفته بود. همین که قصد کردم دوباره جابهجا شوم، انفجار خمپارۀ۱۲۰ همه چیز را به هم ریخت.
چند سنگ ریز و درشت، ریخت روی کمرم. اشهدم را گفتم و بیهوش شدم. خیلی طول نکشید که برگشتم به دنیا. سنگها را به هر زوری که بود، کنار زدم. دست و پایم سرجایش بود ولی از شدت درد، نمیتوانستم تکان بخورم. عین محشر، هیچکس سراغت نمیآمد؛ نه که نخواهند، نمیتوانستند. کمی که جابهجا شدم، «پاکدل» را دیدم که با آن قدبلندش، روی تختهسنگی در تیررس عراقیها ایستاده بود. صدایش زدم و داخل یکی از سنگرهای عراقی که دیشب پاکسازی کرده بودیم، مستقر شدیم. سنگر، حدود ۱۰متر بالاتر از محل استقرار قبلی و زیر یک تختهسنگ بزرگ قرار داشت. پاکدل آرپیجی زن بود ولی موشکی نداشت. با یکقبضه کلاش، کاری نمیشد کرد. زیر جنازهها چندتایی سلاح بود ولی زورمان به هیکلهای درشت عراقیها نرسید. عراقیها کمکم مطمئن شدند که تیر و نفر نداریم و شروع کردند به صعود از ارتفاع. به سنگر کانالمانند که میرسیدند، دولا دولا ادامۀ مسیر میدادند.
بدون اینکه دیده شویم، اشراف خوبی روی مسیر تردد عراقیها داشتم و هر کس در تیررس قرار میگرفت را از ناحیۀ سر میزدم. هفده سال بیشتر نداشتم ولی برای یکی از قهرمانان تیراندازی شهری مثل نجفآباد، چنین مهارتی دور از انتظار نبود. ششهفت نفری را که خواباندم، سر و کلۀ یک عراقی درشتهیکل پیدا شد. این یکی را هَوَس کردم به جای سرَ، از تَه بزنم. تیر که به باسَناش خورد، مثل توپی بزرگ پنچر شد. قبلیها، چون روی زمین میافتادند، مسیر تیراندازی مشخص نمیشد ولی در فقرۀ آخر، خودِ قربانی همه چیز را لو داد. نگاهی انداخت و بلافاصله همینطور که «هُنا» را تکرار میکرد، با دست ما را نشان داد.
*برشی از کتاب «خواب نیستم»، خاطرات آزاده جانباز محمد رضا نوریان
جدید ترین اثر انتشارات مهر زهرا (س) در حوزه دفاع مقدس
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰