چرایی اسارت و شهادت ۱۲۰۰ رزمنده در پنج اسفند۶۲
چرایی اسارت و شهادت ۱۲۰۰ رزمنده در پنج اسفند۶۲
در پنجم اسفند ۶۲ و طی عملیات خیبر، دو گردان از لشکر ۸ نجف اشرف و دو گردان از لشکر ۳۱ عاشورا محاصره شده و تمامی نیروهای آن ها که حدود ۱۲۰۰ نفر هستند، شهید شده یا به اسارت در می آیند. بر اساس مطالب کتاب «حماسه مجنون» تاریخ شفاهی عملکرد لشکر ۸ نجف اشرف در عملیات خیبر، چرایی بروز این اتفاق را شرح داده ایم.
احمد کاظمی، یازدهم اسفند۶۲ در مصاحبه با راوی مرکز اسناد، در مورد علت این اتفاق میگوید: «بر اثر ناهماهنگی از ردۀ بالا، نتوانسته بودند هماهنگ کنند عملیاتِ اینطرف را با اونطرف؛ گردانها حرکت کردند و رفتند و آنهایی که از آنطرف بایست بیایند، نیامدند تا راه باز شود، جاده باز شود.»
سیفالله رهنما از نیروهای شاخص کادر فرماندهی لشکر، مهر ماه سال۹۶ در جلسۀ همروایی عملیات خیبر، معتقد است: «نیروهایی که از سمت طلاییه باید عمل میکردند، نمیدانستند بچههای ما همان شب حمله کردهاند. حوالی چهار صبح روز پنجم اسفند که نیروهای لشکر درگیر شده بودند، تازه رحیم صفوی آمد پشت بیسیم که چرا زود عمل کردید؟! قرار بود شما فردا شب بزنید به خط!»
سیدابوالفضل موسوی راوی حاضر در قرارگاه بدر، در گزارش مکتوب خود که در شماره۷ فصلنامۀ نگین ایران منتشر شده، در این خصوص آورده: «چهارم اسفند وقتی قرار شد فرماندهان در مورد شب دوم عملیات برنامهریزی کنند، دو جلسه تشکیل شد؛ اولی در شهرک نفتی جزیرۀ جنوبی با حضور فرماندهان لشکرها و دومی با حضور فرماندهان قرارگاههای نجف و کربلا در محل قرارگاه نجف. در جلسۀ اول قرار میشود چهار گردان همان شب عمل کنند ولی در جلسۀ دوم، این عملیات منتفی شده و قرار میشود شمال منطقۀ عملیاتی شامل نقاطی مثل القرنه در اولویت عملیاتی قرار گیرد. گویا این تصمیم به حاجهمت اطلاع داده میشود ولی به دلایلی، شاید قطع ارتباط بیسیم با جزایر، احمد کاظمی و مهدی باکری بیخبر میمانند.»
موسوی در گزارش دستنویساش، جزئیات بیشتری از جلسۀ ساعت چهار عصر ۴اسفند در شهرکنفتی جزیرۀ جنوبی آورده. او با اشاره به حضور بشردوست، غلامپور، علی هاشمی، باکری و کاظمی در این نشست، نوشته: «غلامپور گفت با توجه به وضعیت حاجهمت که نتوانسته جاده را باز کند و کاری که زینالدین باید انجام دهد نداده، اینجا یک طحر مانوری بنابر یکشرط برای ما ریختهاند. اگر موفق شدند (تیپ) سیدالشهداء هلیبرن کنند و از نردبانی شکل (محدودهای در مسیر اتصال طلاییه به جنوبشرقی جزیرۀ جنوبی) عبور دهند، کاری به ما ندارد و ما سراغ ماموریت خودمان میرویم وگرنه باید با ۲فلش، یکی از پل سوئیب به سمت سهراهی و دیگری از مثلثی شکلها به سوی پل طلاییه برویم. خلاصه امشب، هر طور هست باید جاده باز شود.»
در ادامۀ این گزارش نیز نوشته شده: «احمد کاظمی گفت امشب باید به سازمان دشمن روبهروی سوئیب بزنیم تا از هم بپاشد وگرنه فردا، با پاتک خودش ما را از اینجا بیرون میکند.»
هاشمیرفسنجانی پنجم اسفند۶۲ در یادداشتهای روزانهاش، در مورد این اتفاق نوشته: «دیشب در قرارگاه نجف، پیشنهاد شد از دو طرف عمل کنند و ملحق شوند. آقای صیادشیرازی مخالفت کرد و اعزام نیروی بیشتر و تازهنفس به جزیره و کسب استعداد لازم برای شب بعد را پیشنهاد کرد. فرماندهان سپاه هم پسندیدند.»
در مورد قطع ارتباط مخابراتی لشکرهای۸ و ۳۱ با قرارگاه نجف، باید گفت که چنین مشکلی حداقل در فاصلۀ عصر چهارم اسفند۶۲ تا حوالی اذان صبح ۵اسفند، وجود داشته و یکی از شواهد آن، مکالمهای است که بین فرماندهی لشکر۸ با مرکز بیسیم لشکر طی این ساعات انجام میشود. در این مکالمه که دقایقی بعد از احضار فرماندهان گردانهای فتح و چهاردهمعصوم به جلسۀ توجیهی عملیات ۴گردان انجام میشود، از علیداد هاشمی مسئول مرکز بیسیم که نقش رلهکردن مکالمات را دارد، خواسته میشود به سرعت غلامعلی رشید یا محمد باقری از فرماندهان قرارگاه نجف را پیدا کرده و به مرکز بیسیم بیاورد. هاشمی مدتی بعد تماس گرفته و جواب میدهد که این فرماندهان در دسترساش نیستند ولی تلاش میکند یکی از آنها را پیدا کرده و از همان محل استقرارشان، با فرماندهی لشکر۸ تماس بگیرد. این مکالمه نشان میدهد که فرماندهی لشکر۸ و لشکر۳۱، قصدی برای انجام ماموریت ۴گردان در سکوت رادیویی، با هدف غافلگیری دشمن، نداشتهاند و ضعف سیستمهای مخابراتی، امکان هماهنگی با قرارگاه را از آنها گرفته بوده است.
کتاب «شرارههای خورشید»، عملکرد لشکر۲۷ در عملیات خیبر، از زاویۀ دیگری به این موضوع پرداخته. در این اثر تاریخشفاهی آمده: «در اولین ساعات شامگاه پنجشنبه ۴اسفند۶۲ و در شرایطی که گردانهای لشکر۲۷ آمادۀ حرکت بودند، از قرارگاه نجف کد۵۲۳ را اعلام کردند؛ به این معنی که عملیات منتفی است.» سعید سلیمانی مسئول وقت واحد طرح و عملیات این لشکر نیز که سالها بعد در پرواز عرفه و همراه با شهید کاظمی به شهادت میرسد، در گزارش خود نوشته: «حاجهمت معتقد بود با توجه به باز بودن معابر و سردرگمی دشمن، باید در همان شب عمل میشد ولی قرارگاه نجف اعتقاد داشت تک، باید یک شب عقب بیفتد و در شب بعد هماهنگ با قرارگاههای حنین و بدر در جزایر، از طلاییه هم تک شود.»
سیدابوالفضل موسوی راوی قرارگاه بدر که در کنار بشردوست، غلامپور و دیگر مسئولان و نیروهای حاضر در سنگر فرماندهی قرارگاه شاهد این مکالمات بوده، در گزارش دستنویساش به ساعت پنج و بیست دقیقۀ بامداد، اینگونه نوشته:
– بشردوست: آقای عزیز! این برنامۀ همت چیه که تغییر کرده و ما نمیدانیم!
– عزیز جعفری: دیشب اینجا صحبت شد و برادر رشید قرار بود اطلاع میداد که متاسفانه نداده و قرار بود تا دیشب بیشتر به امین (شریعتی) (در منطقۀ روطه) کمک شود و امشب حمله از جزیره باشد و از طرف حاجهمت.
– بشردوست: یعنی چه؟! یعنی ما باید برای امشب، دست نگه میداشتیم؟
– احمد سیافزاده: پس اگر امشب برای ما هلیکوپتر نیامده، بنابراین همه به روطه میرفتند.
– غلامپور: منظور از ۵۲۳ این بوده که شما جمعه، امروز عمل کنید. (راوی، در توضیح بیشتری در این خصوص، به صورت پانویس نوشته: دیشب رشید طی پیامی به بشردوست با رمز گفت عملیات ۵۲۳ انجام میشود و بشردوست فکر کرد یعنی شبجمعه)
– بشردوست: خوب دیشب جمعه بود دیگه! یعنی شبجمعه بود. خوب اگر نبود، میآمدند همۀ خط را از آنها پس میگرفتند. (منظور جملۀ دوم، مشخص نیست)
– علی هاشمی: رشید به من چیزی نگفت و گفت همه چیز را به بشردوست گفتهام. (هاشمی، عصر چهارم اسفند کنار رشید بوده و بعد از آن راهی جزایر میشود)
– بشردوست: رشید گفت اینها باید ۵۲۳ دست به هم بدهند. من نگاه کردم (به جدول رمز) دیدم ۵۲۳، جمعه است. پس شبجمعه باید دست به دست هم بدهند؛ یعنی دیشب.
– غلامپور: دیدی گفتم جمعه یعنی روز جمعه!
دقایقی بعد، حجتالاسلام غلامحسین بشردوست با غلامعلی رشید از فرماندهان قرارگاه مرکزی نجف، گفتوگویی در بیسیم دارند که در بخشی از آن راجع به چرایی این اتفاق و دلیل ناهماهنگی در ماموریت شب گذشته صحبت میشود.
– پس چِرو ای جوری کردی حاجآقا؟!
– من خیال کردم مطلب رو گرفتی! اون موقع هم که داشتم باهات صحبت میکردم، با اطمینان کامل که صبح به من گفتی، این رو به بچهها گفتم و بچهها هم ساعت۶ رفته بودند.
– خوب میدونم، چرا به من نگفتی؟! اون موقع که میگفتم، تو گوش میدادی و توی فکرِ اون وَر بودی؟!
– آره من اصلاً چون نمیتونستم باهات صحبت کنم، نمیتوانستم حرفا را منتقل کنم به اون. گفتم لابد تو در جریان هستی و هیچ تغییراتی حاصل نشده!
– حالا یه نامه نوشتم که …(نامفهوم؛ نام یک شخص) بیاره پیشِت.
بحثهای رشید با بشردوست، دقایقی بعد دوباره شروع شده و اینبار هر دو طرف، استفاده از کد و رمز را گاهی کنار گذاشته و بهطور کامل کشف[۱] صحبت میکنند.
– آقای بشر! من چی بهت گفتم دیشب؟ مگه نگفتم اول کارِ مهدی زینالدین (پاکسازی شرق جزیره) را انجام دهید!
– آنموقع که شما فرموده بودید، بچهها رفته بودند. من، همان پیام ظهرتان که گفته بودید (را) آوردم و بچهها طبق آن رفتند.
– من گفتم کار مهدی زینالدین را انجام دهند و جزیرۀ جنوبی را تامین کنند و آماده باشند تا در ۵۲۳، یعنی جمعه عمل کنند.
– من تصور کردم که ۵۲۳، شبجمعه است. تازه آنوقتی که تماس گرفته بودم، بچهها پنج، شش ساعت بود که حرکت کرده بودند.
– امروز، روزِ جمعه است؛ (با ناراحتی) شما دیروز را گرفتی؟!
– آنوقتی که با تو صحبت کردم، شبجمعه بود دیگه! … عجب!
– آخه ما روز حمله میکنیم؟! به شما گفتم صبر کنید تا ما هم بیاییم پیشتان.
– شما اینطور نفرمودید که باید بمونید تا من بیام.
– میگویم پس چرا به من نگفتی این چیزِ به این مهمی را که بچهها حرکت کردند و اینطوری شده! این قضایا را الآن داری به من میگویی؟!
– من گفتم لابد شما مطلب را گرفتهاید!
– من مطلب را از کجا بگیرم؟! تو گفتی آنجا چیکار میکنم و من هم همان کارها را گفتم. نمیگویی که حرکت کردند. اینها، مطالب جدیدی (است) که داری میگویی!
جعفر شیرعلینیا از نویسندگان فعال در عرصۀ آثار دفاعمقدس، در کانال تلگرامیاش ماموریت چهار گردان و دلیل بروز آنرا را از زاویهای متفاوت بررسی و تحلیل کرده است. نوشتۀ او در جاهایی با اسناد و کتابهای منتشر شده تناقض دارد و در بخشهایی مستند به نظر میرسد. در ادامه، متن کامل این نویسندۀ شناخته شده را میتوانید مرور کنید:
خاطرم هست دهۀ۶۰ یکی از مشکلات قولوقرارها سر همین مساله بود که «جمعه شب» یا «شب جمعه» کدام شب میشود. شاید باورکردنش سخت باشد که اشتباهی شبیه به این، یکی از تلخترین وقایع سالهای جنگ را رقم زده باشد.
سال١٣۶٢ در میانۀ «عملیات خیبر» شبی بنا بود چهارگردان از جزایر مجنون پیش بروند و همزمان نیروهای لشکر۲۷ از خط طلاییه.
فرماندهان قرارگاه تصمیم میگیرند یک شب این حمله تاخیر بیفتد. کسی را میفرستند تا به مهدی باکری و احمد کاظمی که فرماندۀ نیروهای حملهکننده بودند زمان حمله را اطلاع دهد. او مثلاً میگوید عملیات شب است؛ منظورش «شام جمعه» بوده اما آن فرماندهان گمان میکنند منظور او همان شام پنجشنبه یا همان «شبجمعه» است یعنی همان قرار اول.[۲]
در شروع عملیاتها رمز خوانده میشود و همه هماهنگ آغاز میکنند اما از آنجا که این حمله در میانۀ عملیات بود برای امنیت بیشتر طرح، فرماندهان کاملاً احتیاط میکنند تا از طریق بیسیم طرح لو نرود و برای همین خبر را با یک فرد منتقل میکنند[۳].[۴]
شب سختی میشود، وقتی چهار گردان خطشکن به هدف میرسند. در حالی که خبری از نیروهای لشکر۲۷ نیست. بر اساس گزارش نشریه نگین[۵] ایران مهدی باکری با غلامعلی رشید از فرماندهان قرارگاه تماس میگیرد و رمزی میپرسد چرا نیروهای همت نرسیدهاند. رشید شگفتزده میشود و میگوید مگر شما کجا هستید؟ بحثشان میگیرد؛ تا جایی زیر فشارند که ناخودآگاه صحبت کردن رمزی کنار میرود. نیروهای شنود دشمن متوجه میشوند چه اتفاقی افتاده است. ایرانیها در شب، دست برتر را دارند اما با روشن شدن هوا کار سخت میشود.
فرماندهان ایرانی تا لشکر۲۷ را از دوکوهه به خط برسانند، هوا روشن شده است. دشمنی که متوجه ماجرا شده، آتش را بر مسیر طلاییه که بناست نیروهای ۲۷ از آن پیش بروند متمرکز میکند و از سوی دیگر به سراغ چهار گردان خطشکن میرود و یکی از سختترین صحنههای جنگ در این دو محور رقم میخورد، نیروهای چهار گردان اغلب شهید میشوند و نیروهای لشکر٢٧ نیز تلفات وحشتناکی میدهند. سردار «سیافزاده[۶]» که این ماجرا را برایم روایت میکرد پس از سالها هنوز کامی تلخ از آن شب داشت.
نکته اینجاست که در شرایط جنگی گاهی اشتباهات کوچک فاجعههای بزرگ رقم میزند.
برخی معتقدند این وقایع تلخ نباید روایت شود اما معتقدم باید چنان تلخ روایت شود که تلخیاش تمام وجود آدمی را فرا بگیرد. باید روایت شود تا تلخی اشتباه از یادمان نرود. هر کدام از ما ممکن است در شرایطی اینچنین قرار بگیریم. باید بدانیم که تاوان یک اشتباه به اندازه خود اشتباه نیست بلکه بسته به حساسیت شرایط و موقعیت ممکن است یک اشتباه کوچک فاجعهای بزرگ پدید بیاورد.
تلخیهای این روایت تلخ وقتی بیشتر میشود که بدانید مقدمات عملیات خیبر حدود یک سال به طول انجامیده بود. شناساییهای دقیق و طاقتفرسا در دل هورالهویزه و قلب خاک عراق باعث شده بود فرماندهان وجببهوجب منطقه را بشناسند. پس از چند عملیات ناموفق، تازه منطقهای یافته بودیم که دشمن به دلیل وجود هور، احتمال حمله از آنجا را نمیداد. شناسایی دقیق با ساعتها بحث تخصصی به طراحی دقیقی رسیده بود، به طور کلی کار دقیق و فشردهای که برای یک عملیات در جنگ انجام میشد شاید برای هیچکدام از پروژههای پس از جنگ انجام نشده باشد.
اما تمام تلاشها تحتالشعاع یک اشتباه کوچک قرار گرفت. عملیات خیبر که شروع نسبتاً موفقی داشت، به چالشی بزرگ رسید و پایانش نیز با سختی فراوان موفقیتهایی نه چندان زیاد برای ایران داشت.
تا در این موضوع هستیم، بد نیست روایت مرحوم هاشمی رفسنجانی، فرمانده عالی جنگ در آن مقطع، از این ماموریت را هم مرور کنیم. هاشمی روز جمعه ۵اسفند در دفتر خاطرات روزانهاش نوشته: «دیشب در قرارگاه نجف، پیشنهاد شد از دو طرف عمل کنند و ملحق شوند. آقای صیادشیرازی مخالفت کرد و اعزام نیروی بیشتر و تازهنفس به جزیره و کسب استعداد لازم برای شب بعد را پیشنهاد کرد. فرماندهان سپاه هم پسندیدند. به واحدها دستور دادند که آن شب عمل نکنند ولی زود فهمیدیم که از داخل جزیره، لشکر نجفاشرف به تنهایی عمل کرده و از پشت به دشمن زده و پیشرفت خوبی داشته. مجبور شدیم به لشکر محمدرسولالله بگوییم که روز عمل کنند و ملحق شوند ولی عملیات روز موفق نبود.»
[۱] متن آورده شده در این قسمت، طبق دستنوشتههای راوی قرارگاه بدر تنظیم شده و امکان دارد بخشی از صحبتهای فرماندهان، به صورت کد و رمز بیان شده و راوی، منظور اصلی جملات را در دفترچهاش پیاده کرده باشد.
[۲] طبق نرمافزار تبدیل تقویم دانشگاه تهران، پنجم اسفند۶۲ روز جمعه بوده است.
[۳] محمدابراهیم همت، پیش از ظهر پنجم اسفند، خطاب به نیروهایش میگوید: «محسن رضایی میگفت هر چه من با آنها تماس گرفتم، تماس بیسیم ما با آنها برقرار نمیشد. حالا دیگر نمیدانم آنها به گوش نبودهاند یا علت چه چیز دیگری بوده، اینرا نمیدانیم.»
[۴] ادعای حضور گردانهای لشکر۲۷ در دوکوهه، با مطالب کتاب «شرارههای خورشید»، عملکرد لشکر۲۷ در عملیات خیبر، متناقض است. در این کتاب آمده که گردانها آمادۀ حرکت بودند که رمز لغو عملیات مخابره شد.
[۵] فصلنامه نگین شمارۀ۷، چاپ در زمستان۸۲، سند شمارۀ۱۵۰ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سیدابوالفضل موسوی راوی قرارگاه بدر
[۶] احمد سیافزاده مسئول عملیات قرارگاه کربلا دردوران هشت سال دفاع مقدس. مرحوم سیافزاده که از جمله طراحهای بسیاری از عملیاتها محسوب میشود، به دلیل عملکردش در عملیات خیبر، نشان درجه دو فتح را دریافت کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰