زندگی سختِ یک خانواده شهید
با شهادت «قاسم» سومین فاطمی نجف آباد در سوریه، شرایط زندگی برای این خانواده افغانستانی سختتر از گذشته شد؛ علی سومین پسر خانواده این روزها از ترس د اعشیهای کشورش مجبور است هر هفته جا عوض کند تا شاید نوبت صدور ویزا برای رفتن به ایران فرا رسد. به گزارش خبرنگار نجف آباد نیوز «عباس» برادر کوچکتر […]
با شهادت «قاسم» سومین فاطمی نجف آباد در سوریه، شرایط زندگی برای این خانواده افغانستانی سختتر از گذشته شد؛ علی سومین پسر خانواده این روزها از ترس د اعشیهای کشورش مجبور است هر هفته جا عوض کند تا شاید نوبت صدور ویزا برای رفتن به ایران فرا رسد.
به گزارش خبرنگار نجف آباد نیوز «عباس» برادر کوچکتر قاسم هم که چهار دوره اعزام به سوریه دارد، این روزها به دلیل آسیبهای وارده توان انجام کارهای سنگین را نداشته و بالاجبار به دستفروشی و عرضه لباسهای کودکانه در گوشه و کنار شهر همراه با مشکلات زیاد، تن داده است.
موج انفجار گلوله یک تانک، دیواری را زمستان پارسال بر سر عباس خراب میکند که بیرون آمدن از زیر آن به دلیل تسلط دید و تیر دشمن تا حدود چهار ساعت بعد طول میکشد؛ عباس از ناحیه کمر به شدت آسیب دیده ولی هنوز نتوانسته مدارک جانبازی خود را اثبات و تکمیل نماید.
زندگی قاچاقی در ایران
حدود شش ماه از شهادت و سه ماه نیز از خاکسپاری شهید بیست و شش ساله میگذرد ولی هنوز سیر مراحل اداری برای شناسایی رسمی او به عنوان شهید تکمیل نشده و همین موضوع مشکلات مادر، خواهر و سه برادر شهید را تشدید کرده است. به گفته اعضای خانواده، تعداد مسئولانی که در این مدت به خانه آنها آمدهاند از تعداد انگشتان یک دست نیز فراتر نمیرود.
از این خانواده فقط مادر و خواهر کارت اقامت دارند؛ ۲برادر شهید که موفق به ورود به ایران شدهاند در قالب مهاجران غیر قانونی زندگی کرده و هر لحظه امکان دستگیری و بازگرداندن آنها به کشوری که برای خانواده شهدای مدافع حرم نا امن است، وجود دارد.
اتفاقی که طی سال گذشته دو بار برای قاسم و یکبار نیز برای عباس جانباز مدافع حرم اتفاق افتاد و خاطرات تلخ آن همچنان در ذهن اعضای خانواده باقی مانده است.
انتظار سه ماهه برای تدفین شهید
قاسم را اواسط مرداد امسال طوری در جبهه حلب شهید میکنند که تقریبا صورتی از او باقی نمیماند، بعد سه هفته ماندن پیکر موقعی به ایران میرسد که بیشتر اعضای خانواده در افغانستان بودند؛ انتظار برای صدور ویزا و بازگشت آنها مراسم تشییع و خاکسپاری را تا اواسط آبان ماه به عقب میاندازد.
مجروحیت شدید چهره قاسم، مادر را از آخرین دیدار با اولین فرزندی که در بادورد به دنیا آورده محروم میکند.
«سجاد» آخرین پسر خانواده هم پس از جانبازی عباس، یکبار خود را به جای او جا زده و راهی سوریه میشود ولی دو ماهش تمام نشده به ایران بازگردانده میشود؛ همین «تخلف» باعث میشود موقعیت عباس در مجموعه فاطمیون نیز به خطر افتاده و بحث اخراج او مطرح شود.
پدر خانواده هم حدود سال ۷۷در افغانستان مفقود شده و باقی مانده اعضای خانواده این روزهای در کنار دائی خود در نجفآباد روزگار میگذرانند.
خانواده قربانی حوالی سال ۶۶ از افغانستان به شهر بادرود نطنز مهاجرت میکنند ولی سال هفتاد و شش پس از به دنیا آمدن چهار پسر و یک دختر به دلیل منطقه ممنوعه اعلام شدن نطنز، مجبور به هجرت مجدد به نجفآباد میشوند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰