ماموریت بیبازگشت ۱۲۰۰رزمنده لشکر۸ نجف اشرف
ماموریت بیبازگشت ۱۲۰۰رزمنده لشکر۸ نجف اشرف
برای روشن شدن گوشهای از ابعاد این حماسه، سال گذشته با «اصغر حبیبی» یکی از نیروهای حاضر در عملیات گفت و گویی انجام دادهایم که آن را امسال باز نشر می کنیم:
شرایط منطقهای و بینالمللی جنگ در سال۶۲ طوری شده بود که ایران نیاز شدیدی به اجرای یک عملیات موفق و بزرگ داشت. به دلیل کمبود امکانات و لزوم اصل غافلگیری، جزایر مصنوعی مجنون در شمال شرقی بصره که عراق برای استفاده از منابع نفتی هور احداث کرده بود، پس از ماهها شناسایی سِری برای این منظور انتخاب شد.
بین آخرین خشکی ما تا جزیره شمالی بیش از ۱۳کیلومتر آب بود و نیروهای عمل کننده بایستی با استفاده از قایق و یا هلیکوپتر وارد عمل میشدند. با شروع رسمی عملیات در غروب سوم اسفند ماه، لشکرهای ۳۱عاشورا و۸نجفاشرف با کمک لشکر۱۷ موفق به تصرف و تثبیت جزایر شدند ولی هنوز راه دسترسی زمینی برای پشتیبانی از نیروهای حاضر وجود نداشت؛ نقطه ضعفی که میتوانست کل عملیات را به شکست بکشاند.
در محورهای دیگر نیز لشکرهایی از سپاه عملیات کرده بودند ولی به دلیل ضعف پشتیبانی و مشکلات دیگر امکان حفظ سرپلهای تصرف شده فراهم نگردید و جزایر شمالی و جنوبی مجنون به مهمترین برگ برنده طرفین در عملیات خیبر تبدیل شد؛ اهمیتی که حضرت امام برای آن پیامی با مضمون «جزایر باید حفظ شود» را صادر کردند.
اعزام ۴گردان برای بازکردن مسیر پشتیبانی
عصر چهارمین روز اسفند، فرماندهان سپاه با توجه به شرایط پیش آمده ماموریت جدیدی را برای ۲گردان از لشکر۸ و ۲ گردان لشکر۳۱ تعیین میکنند؛ این ۱۲۰۰ نیرو بایستی از تنها نقطه ارتباط جزایر با خشکی واقع در جنوب آنها خارج شده و پس از انهدام نیروها و مواضع دشمن، خود را پس از نزدیک به ۴۰ کیلومتر پیادهروی به پل طلائیه برسانند. قرار بود لشکرهای ۲۷ حضرت رسول و ۱۴امام حسین هم از طرف دیگر به این خط زده تا مسیر پشتیبانی زمینی جزایر باز شود.
نیروها به عمق مواضع عراق که وارد میشوند، با مقاومتهای نسبتا پراکندهای مواجه شده و پس از رسیدن به جاده آسفالته نَشوهطلائیه، ضمن ادامه مسیر به سمت هدف اصلی تعدادی از خودروهای در حال تردد عراق بر روی جاده را به آتش میکشند؛ اقدامی که دشمن را کاملاً هوشیار میکند. دقایقی بعد نیز هواپیمای ملخی عراق، با ریختن منورهای خوشهای کل منطقه را برای دقایقی روشن میکند.
بچهها حدود یک هفته بود که استراحت درست و حسابی نکرده بودند، کوچکترین توقفی در حرکت ستونها عدۀ زیادی را به خواب میبرد. نرسیده به پل طلائیه با تانکهایی مواجه شدیم که خدمۀ آن زیر تانک مخفی شده بودند؛ مشخص بود که نقشهای برای ما تدارک دیده شده و قرار است به محض عبور ما، این تانکها نیز به جمع محاصره کنندگان اضافه شوند.
حماسۀ تیربارچی در جهنم طلائیه
به نزدیک پل طلائیه که رسیدیم، شلیک اولین آرپیجی ما جهنمی از انواع گلولههای سبک، نیمه سنگین و سنگین عراق به پا کرد؛ جهنمی که خواب را از سرِ همه نیروها پراند. در آن محاصره اولین واکنش طبیعی نیروها دراز کشیدن روی زمین بود ولی وقتی دیدیم که از فاصله ۱۰ سانتیمتری زمین تا ارتفاع یک نیروی ایستاده را به شدت میزنند، تصمیم دیگری گرفتیم. چند تایی آرپیجن بلند شده و تانکها و سنگرهای تیربار عراقیها را هدف گرفتند.
سمت راست جاده امکان بهتری برای عبور نیروها از پلهای طلائیه و نجات از قتلعام داشت ولی عراق روی جاده را هم بسته بود. در این میان یکی از تیربارچیها رفت روی جاده و تا آخرین فشنگ نوارش را شلیک کرد. در آن تاریکی به خوبی کاروانی از گلولههای کالیبر سنگین و سبک که از بدن تیربارچی خارج میشد را میدیدیم ولی او تا آخرین گلوله ایستاد.
نیروها تا اینجای کار به ماموریت خود عمل کرده بودند ولی به دلیل مقاومت شدید عراق در خط پدافندی طلائیه، امکان الحاق سایر لشکرها با نیروهای چهارگردان فراهم نشد. با عبور نیروها از پل اصلی طلائیه هوا هم به تدریج در حال روشن شدن بود. عراق بعد از پل دارای پاسگاهی بود که تصرف آن میتوانست جان نیروها را تا مدتی تضمین کند. عدهای از نیروها که روی جاده به آن سمت رفتند در میانه راه زمینگیر شدند و تعدادی هم در کانالهای حفر شدۀ موازی با خطوط مرزی سنگر گرفتند.
مقاومت تا غروب پنجم اسفند
نیروهای روی جاده بدون داشتن جانپناهی تا آخرین لحظه مقاومت کرده و تعداد زیادی شهید و زخمی میدهند ولی در نهایت باقی ماندۀ آنها مجبور به اسارت شدند. البته در همان لحظات آخر هم یکی دو نفر با نارنجکهایی در دست به نشانه تسلیم به سمت عراقیها رفته و خود را در میان آنها منفجر کردند. زخمیهایی که امکان حرکت نداشتند را کسی اسیر نکرد؛ همانجا تیر خلاص میزدند.
ما در کانال موفق شده بودیم دو تا سه تانک، یک توپ ضدهوایی تک لول و یک خمپاره۶۰ را غنیمت بگیریم. تا وقتی اینها بودند، هلیکوپترهای عراقی نزدیک نشدند ولی با از کار افتادن تنها تجهیزات سنگین نیروها، از هوا و زمین آنقدر کانالها را زدند که پیکر شهدا و زخمیها همانجا برای سالها مدفون شد.
هلیکوپتر عراقی خیلی راحت بالای سر ما ایستاده بود و با کالیبر و راکت بچهها را میزد. گلولههای آرپیجی و تیربار هم نزدیک بدنه آن منحرف شده و اثری نداشتند. یکیدو تا هم از دور با راکت میزدند، کالیبر سنگین نفربر، گلوله مستقیم تانک، چهار لول، دو لول و حتی تک لولهای ویژه ضد هوایی هم روی ما آتش مییختند. تا حوالی ظهر پنجم اسفند از مجموع ۱۲۰۰ نیروی چهار گردان اعزام شده، فقط نزدیک به ۴۰نفر باقی میمانند که به امید نجات از این مهلکه خود را به کانال دومی عمود بر محل استقرار اولیه میرسانند.
آخرین نیروها نیز در این نقطه شهید و یا اسیر میشوند ولی در این میان نزدیک به ۲۰نفر تلاش میکنند در پوشش تاریکی شب خود را به خط ایران برسانند ولی نهایتاً دو روز بعد در آستانه رسیدن به نیروهای خودی محاصره و اسیر میشوند.
بیشتر شهدا ۱۴ تا ۲۳ ساله بودند
ترکیب گردانهای که در این ماموریت حاضر بودند را نیروهایی با سن ۱۴ تا ۲۳ سال تشکیل میدادند؛ بیشتر آنها دبیرستانی یا تازه دیپلم بودند. از گردانهای فتح و ۱۴ معصوم لشکر۸ نیز، بیشترین نیروی نجفآبادی در فتح حضور داشت و عمدۀ بچههای ۱۴معصوم را ساکنان شهرستان فلاورجان و خمینیشهر تشکیل میدادند.
بیشتر اسرای این عملیات تا حدود دو سال بعد به نوعی مفقود الاثر بودند و حتی برای بسیاری از آنها مراسم گرفتند و پیکر شهدا نیز تا سالها بعد که امکان تفحص فراهم شد، در منطقه باقی ماند.
تنها کسانی که توانستند زنده از این ماموریت برگردند، «آزادگان» خیبری بودند که ۷سال بعد توانستند جزئیات چنین حماسهای را تشریح کنند.
شهرستان نجفآباد در عملیات خیبر بیش از ۳۳۰ شهید داشت که از این تعداد نزدیک به ۱۹۰نفر مربوط به ماموریت چهارگردان بود و بقیه در جزایر شمالی و جنوبی مجنون به شهادت رسیدند. اسفند۶۲ نجفآباد شاهد تشییع همزمان بیش از ۴۰شهیدی بود که امکان بازگرداندن پیکر آنها از جزایر وجود داشت.
سلام خدا بر شهدا. سلام خدا بر رزمندگان اسلام.سلام خدا بر بسیجی های امام خمینی.شما با یاد اوری روزهای جهاد و دفاع سهم بزرگی در خدمت به انقلاب اسلامی دارید.خدا یارتان باشد. اما تفاضا دارم نسبت به معرفی برادر خوب و بسیجی آقای حاج اصغرحبیبی یک معجزه ای در خاطره گویی است بیشتر اقدام کنید.ایشان یک سرمایه بزرگ معنوی و یک تاریخ شفاهی است.ایشان باقی مانده از قافله نور هستند یعنی یک شهید زنده که در بین ماست.
[…] ماموریت بیبازگشت ۱۲۰۰رزمنده […]