امنیت دختران معلم

مشکلی که در آن سال ها بود، کمبود معلم بود. نبود مجوز استخدام و ناچیز بودن نرخ حق التدریس آزار دهنده بود. روستائیان هم در شهریورماه هر سال به اداره می آمدند و درِ آن را از پاشنه در می آوردند.

امنیت دختران معلم

مشکلی که در آن سال ها بود، کمبود معلم بود. نبود مجوز استخدام و ناچیز بودن نرخ حق التدریس آزار دهنده بود. روستائیان هم در شهریورماه هر سال به اداره می آمدند و درِ آن را از پاشنه در می آوردند.

مدرسه در بالای روستا و کمتر از هزار متر با خانه ها فاصله داشت، مرتب بود. چهار اتاق داشت، راهرویی بزرگ با دستشویی و آبخوری و دفتر برای کارکنان. سه نفر معلم دختر مشغول تدریس بودند، هر سه دیپلمه و از فرزندان مردم آبرومند و سطح بالای الیگودرز. دانش آموزان دبیرستان های خودمان بودند و از محصلین نخبه شهر.

گفتند مشکلی نداریم و آخر هر هفته به شهر بر می گردیم. فقط درِ ورودی مدرسه قفل و بست ندارد. برای حفظ امنیت، شب ها سه نفری بشکه نفت را پشت در قرار می دهیم. تا صبح هر وقت صدایی از بیرون می شنویم، بدنمان می لرزد.

یکی دو نفر از اعضای شورا را پیدا کردیم. گفتیم قصد داریم معلم ها را به روستای دیگری ببریم. سر و صداشان بلند شد. گفتند هر کاری که بگوئید برای امنیت آن ها انجام می دهیم. دو سه روز بعد خبر آوردند که درب مدرسه تعمیر شده و دخترها را هم به یکی از خانه های روستا برده اند و اتاق مرتبی در اختیارشان گذاشته اند.

دخترها در دانشگاه قبول شدند و رفتند. اما ما ماندیم و کمبود معلم و جر و بحث با روستائیان و هر روز مراجعه به اداره و اره دادن و اره گرفتن.

– بخشی از کتاب «گذری به دیار آل گودرز» به قلم «فضل الله خلیلی»، کاری از انتشارات مهر زهرا (س)

کتاب گذری به دیار آل گودرز

کتاب گذری به دیار آل گودرز

امنیت دختران معلم