یک قطعه کفن
تاریخ ایران پراست از مردانی که هرکدام با عناوین خاصی شناخته می شوند بعضی به عنوان خادم وبعضی خائن تاریخ همین روزهای ماست که کنار هم ازجلوی ما میگذرند که البته ما خود نیز بازیگر این عرصه ایم ونظاره گر مردانی که به عنوان مسئول درمملکت ما سمت های خود را دارند اینان نیز با […]
تاریخ ایران پراست از مردانی که هرکدام با عناوین خاصی شناخته می شوند بعضی به عنوان خادم وبعضی خائن
تاریخ همین روزهای ماست که کنار هم ازجلوی ما میگذرند که البته ما خود نیز بازیگر این عرصه ایم ونظاره گر مردانی که به عنوان مسئول درمملکت ما سمت های خود را دارند
اینان نیز با برخوردهای خود به ما نشان می دهند که با چه عناوینی شناخته خواهند شد وایا به عنوان یک افتخار خواهن بود یا باعث سر شکستگی ما هستند .
وقتی خبر گفتگوی فیسبوکی جناب وزیر امورخارجه را با دختر یکی از نمایندگان کنگره امریکا دیدم شوک زده شدم از اینکه چگونه وزیرخارجه کشور ما که به عنوان یک کشور مطرح در دنیا شناخته می شود با دختر یک نماینده امریکا صحبت میکند ووقتی بیشتر شوکه شدم که وی برای خشنودی یک دخترچه سخنانی را برزبان راندوالبته احساس شرم نیز کردم که در جای ان به این موضوع خواهم پرداخت ولی دوست دارم به اقای وزیر امورخارجه وبقیه دوستان همکارش داستانی از مرحوم مدرس را پیشکش کنم شاید لحظه ای انان را به فکر ببرد که در حرکات وسکنات خود دقت داشته باشندواز این دست حرکات زشت وبی آبرو کردن کشوری با سوابق درخشان دست بردارند:
دکتر سید عبدالباقى (فرزند مدرس ) قصد داشت براى تحصیلات ، عازم اروپا شود. یک روز صبح ، مدرس در اتاق وى را باز کرد و پرسید چه وقت عازم هستید. سید عبدالباقى پاسخ داد: همین امروز آنگاه مدرس بسته اى به او داد و گفت این را همراه داشته باش و سپس رفت . اول تصور مى شد که آن بسته محتوى مقدارى اسکناس باشد، ولى وقتى باز شد، مشخص گردید که یک قطعه کفن است که آن را به سید عبدالباقى داده بود و مى خواست با این کار به وى بگوید: همیشه آماده رفتن باشد!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰