آغاز یک فتنه در نجف آباد در ماه رمضان
آغاز یک فتنه در نجف آباد در ماه رمضان
او چندین سال به ارشاد مردم نجف آباد پرداخت. امام جماعت و مورد وثوق مردم بود. در نماز جماعت روزهای جمعه او مسجد پر از جمعیت شده و علاوه بر آن در خیابان نیز فرش پهن کرده مردم مشغول نماز می شدند. در نظر مردم یک روحانی تمام عیار، مورد اعتماد، کاردان و متدین بود و مردم به او عنایت خاصی داشتند.
سرانجام در یکی از روزهای ماه رمضان (نوزدهم) پس از اتمام نماز جماعت، بالای منبر رفته و پس از قرائت خطبه ای، دانه خرمایی را در حضور نماز گزاران به دهان برده و می گوید: «مومنین بر من ثابت شده که امروز پایان ماه رمضان و عید فطر است.» صحبتهای دیگری نیز احتمالا برای تبلیغ پیوستن مردم به جانشینان باب و معرفی بهاء الله انجام داده که از کم و کیف آن اطلاعی در دست نیست.
این اتفاق آن قدر عحیب و غیرمترقبه بود که بین مردم اختلاف شدیدی بروز کرد. عده ای به او گرایش پیدا کرده، بعضی او را بدعت گذار دانسته و افطار کردن در روز ماه رمضان را فعل حرام می دانند. تفرقه عجیبی بین مردم ایجاد می شود به طوری که بعضی قصد جان ملا را می کنند. اما در گرما گرم این مشاجرات، ملا از منبر پایین آمده و در میان مردم از نظرها پنهان می شود. این غیبت نیز بعضی از مردم را دچار شک و دو دلی می نماید.
ملا پس از فرود از منبر از طریق حفره ای که پشت منبر و زیر آن ایجاد کرده بود، وارد نقبی می گردد که انتهای آن به خانه اش منتهی می شده است. پس از ورود به خانه، بلا فاصله با لباس مبدل خانه را ترک و عازم بغداد می شود. قبل از واقعه ی ناپدید شدن ملا باز هم افراد موثق نقل کرده اند که بعضی اوقات بازاریان قبل از نماز در محوطه ی بیرون مسجد جمع می شدند تا با ورود ملا، وارد مسجد شده و نماز را آغاز کنند اما وقتی از آمدن ملا خبری نمی شد، ناچار خود به مسجد می رفتند تا نماز را فرادا بخوانند. اما با کمال تعجب ملا را در محراب می دیدند که مشغول نماز است. این مساله برای مردم ساده آن روزگار تعجب بر انگیز بود و باعث می شد که ملا به نوعی نزد مردم قداست پیدا کرده و مردم به او عنایت بیشتری پیدا کنند. در حقیقت او از راه نقب وارد مسجد می شده است.
اکنون دیگر کسی نمی داند ملا کجاست. از این تاریخ به بعد است که بابیان شهر هم به جانشین او بهاء الله گرایش پیدا کرده و تغییر مرام می دهند. داستان زد و خورد حکومت قاجار با بهائیان و بابیان چند سالی در تمام ایران به طول می انجامدکه گزارش های آن در کتب تاریخ مفصلاً آمده است. اما زین العابدین به بغداد رفته و به بهاءالله می پیوندد. توسط او به لقب زین المقربین نایل شده و از آن به بعد کاتب بهاءالله، همراه و مرید او می شود. ملا که شخص عالمی بوده و خط خوشی نیز داشته به نوشتن بعضی از کتب بهایی هم اقدام می کند. با مشکلاتی که بهائیان برای دولت عثمانی به وجود آوردند، آنها بهاء الله را به عکا در فلسطین و «یحیی صبح ازل» برادر دیگر او را به جزیره قبرس تبعید کردند. از این به بعد ملازین العابدین به همراه بهاءالله در عکا به سر برده و در همان جا نیز فوت می کند.
«مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد» به قلم فضل الله خلیلی؛ کاری از انتشارات مهر زهرا
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰